ارائه آگاهی لازم درباره مطالباتشان را دریغ نکردن
در حق ذینفعان برونی
اطلاعات صحیح را دریغ نکردن با وجود احتمال موضع انتقادی آنها
وفاداری نسبت به آرمانها و ارزشها و مأموریتهای سازمان
منبع:خاکی،1393
2-3-3- تاریخچه اخلاق کاری در غرب
تاریخ تدوین اولین اصول اخلاق حرفهای به حدود 300 سال پیش از میلاد بر میگردد. حرفه پزشکی که با جان و مال و ناموس جامعه پیوند نزدیک دارد، از دوران باستان دارای سازمان یافتگی ویژه بود. اولین اصول اخلاق حرفهای متعلق به حرفه پزشکی میباشد و در سوگندنامه بقراط مشخص شده است. بقراط سوگند نامه خود را «هنر زیست» و «مراقبت و مواظبت از نفس» توصیف کرد. او اولین کسی بود که مبنای اخلاقی را در قالب قسم نامه با طبابت در آمیخت. در سال 1949 این سوگندنامه که در حکم اصول اخلاق حرفهای بود از سوی اتحادیه جهانی پزشکان مورد اصلاح و بازبینی قرار گرفت. سازمان بهداشت جهانی[38] بیان میکند “احترام به کرامت انسانی و عشق به دیگری، سنگ بنا و پایه تمامی اصول اخلاق پزشکی را تشکیل می دهد".
اولین مسئولیت یک صاحب حرفه، در 2500 سال پیش در سوگند نامه بقراط به وضوح بیان شده است: “ندانسته (ناآگاهانه) به کسی آسیب نرسانید[39]“. هیچ صاحب حرفهای نمیتواند قول دهد برای مشتری اش بهترین خدمت را ارائه دهد، اما میتواند قول دهد که ندانسته یا از روی غفلت به کسی آسیب نرساند. “ندانسته به کسی آسیب نرسانید"، قانون اساسی و زیربنای اخلاق حرفهای و قانون اصلی اخلاق و مسئولیت اجتماعی است (عاملی 1381 به نقل از دراکر[40]، 2004).
اخلاق حرفهای در قالب یک اصطلاح به عنوان یکی از ویژگیهای سرمایه انسانی و معنوی هر جامعه یا سازمان از قرن 18 و 19 میلادی در ادبیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نویسندگان غرب رایج شد. ” اخلاق حرفهای نوعی تعهد اخلاقی و وجدان کاری نسبت به هر نوع کار، وظیفه و مسئولیت است” (مولایی، 1385 به نقل از سانتوز[41]، 1998). به تدریج، گرایش نویسندگان و فیلسوفان به تحلیل و بررسی مسائل مربوط به جنگ ویتنام، تبعیض نژادی، بی عدالتی اجتماعی، به انضمام پرسشهای اخلاقی مربوط به حوزه پزشکی و علوم زیستی و یافتن راه حلی برای معضلاتی مشابه این، باعث روی آوردن جدی به این حوزه فکری شد که با طرح پرسشهایی نو درباره حرفههای مختلف و یا موضوعات متفاوت، به تدریج شاخههای زیر مجموعه اخلاق کاربردی یعنی پزشکی، زیست محیطی، تجارت، مهندسی، سیاسی، حقوقی و… شکل گرفت (خزاعی، 1384). دانش اخلاق کسب و کار در دهه هفتاد میلادی به عنوان یک رشته (مستقل) دانشگاهی شناخته شد. پیش از آن سراغ چنین دانشی را میشد در شماری از واحدهای دانشگاهی گرفت. همچنین در آثار چهرههایی برجسته همچون ریموند بومرت که در دو زمینهی اخلاق و بازرگانی کار کرده بودند.مسائل اخلاقی اگر مورد توجه بودند در واحدهای درسی مسائل اجتماعی بود. تا این زمان، الهیدانان و اندیشمندان دینی در کنار کارشناسان رسانهها همواره درباره مسئولیت اجتماعی شرکتها گوی پژوهش و نگارش را میربودند. آنچه اخلاق کسب و کار را یک دانش کرد، ورود شمار قابل اعتنایی فیلسوف به میدان بود. این فیلسوفان نظریه اخلاقی و تحلیل فلسفی را در فهم مسائل کسب وکار آزمودند. دانش اخلاق کسب و کار، محصول تلاقی نظریه اخلاقی، پژوهش تجربی و تحلیل مسائل و موارد عینی در کسب و کار است (نهاوندیان،1385).
2-3-4- مکاتب و نظریههای اخلاق حرفهای
اخلاق حرفهای در سنت با محوریت انسان و انگیزه خدمت به دیگران بوده که در طول تاریخ متحول گردیده است؛ اما امروزه گاه انسان در خدمت حرفه و حرفه نیز ابزاری در جهت اهداف صرفا مادی او بدل شده است. در نظامهای غربی، مکاتب اخلاقی مانند سودانگاری، عدالت توزیعی، آزادی فردی و تکلیفگرایی درصدد رساندن انسان به سعادت بوده اند. اما در نظام اخلاق اسلامی، ملاک نهایی و سعادت حقیقی بشر تقرب به «الله» است و انسان به عنوان خلیفه و جانشین الهی بر روی زمین محور توجهات اخلاقی است. بررسی نظامهای مختلف اخلاقی در اخلاق حرفهای ما را در شناخت عمیقتر علم اخلاق حرفهای یاری می نماید (عاملی،1388).
2-3-4-1-مکتب سود انگاری
در تعریف مکتب سودانگاری[42]آوردهاند: «مکتبی که معتقد است کار صواب به آن است که خیر و سود هرچه بیشتر به جهانی ارزانی دارد.» (داگوبرت، ترجمه اردوبادی،1380).
بالاترین سود برای بیشترین کسان همراه با کمترین زیان رایجترین ملاک نهایی است که در اخلاق حرفهای به میان آمده است. این ملاک در اساس از نظام اخلاقی فایدهگرایی اخذ شده است ( قراملکی، 1382). تعدادی از با نفوذترین فلاسفه در جهان غرب (از جمله جرمی بنتام و جی.اس. میل) اظهار داشتهاند ارزش اخلاقی رفتارشخصی را میتوان به وسیله نتایج آن رفتار تعیین کرد. هدف خلق بزرگترین میزان منافع برای بیشترین مردم با کمترین میزان آسیبهاست. ایراد سودمندگرایی امکان استثمارآن است(هس مر 1382).یکی از نقاط ضعف این مکتب که به عنوان مکتبی اخلاقی مطرح گردیده است عبارت است از اینکه مقصود صاحبان این اندیشه از مصلحت و سود، تنها سود و بهره دنیوی است و تکیه آن بر منافع و لذات دنیایی است، در حالی که لذات اخروی موجب بیشترین و پایدارترین خوشی برای انسان میباشد (مصباح یزدی،1377).
2-3-4-2- مکتب تکلیفگرایی
بر طبق مکتب تکلیف گرایی[43]اخلاق تکلیفگرایانه، بر آن است که خوبی و بدی یک عمل تنها مبتنی بر نتایج آن نیست، بلکه ویژگیهای خود عمل یا انگیزه ورای آن، خوبی و بدی عمل را مشخص میکند. نتایج عمل هر چه باشد، تأثیری در خوبی و بدی آن نمی گذارد. مدافع برجسته این نوع نگرش ایمانوئل کانت است (لیدبیتر[44]،2005). نظریه کانت در بررسی کاربردگرایانه (در برابر بررسی صرفا تئوریک و نظریه) دو نقیصه عمده دارد:
اولاً: عدم توانایی در رفع تعارضات اخلاقی در موقعیت. از طرفی بر اساس وظیفه اخلاقی رازداری نباید راست گفت، زیرا راست گفتن افشای رازی را سبب میشود و از طرف دیگر بر اساس وظیفه اخلاقی راستگویی نباید حقیقت را کتمان کرد و از راستگویی پرهیز نمود. در چنین موقعیتی وظیفه اخلاقی چیست؟
دوماً: نقیصه دوم، نهایی نبودن ملاک کانت است. نظریه کانت صرفا نشانه، شاخص و ملاک تشخیص خوب و بد در شرایط خاص است. اما این نظریه متضمن ملاک نهایی نیست. زیرا به تعبیر کی یر کیگارد فیلسوف بزرگ اگزیستانسیالیزم هر چند ما در گذر از زندگی استحسانی (حیات حیوانی) به نخستین سپهر وجودی آدمی (زندگی اخلاقی عقلانی) خویشتن را با عمل به وظیفه عقلانی معنادار می کنیم. اما به سرعت دست ما پی چیزی خواهد گشت تا وظیفه را معنادار کند؟ چرا باید به وظیفه عمل نمود؟ و پاسخ درست به این سوال که سکوی پرش به دومین سپهر وجودی است، دست یافتن به ملاک برتری است که مبین عمل به وظیفه است. بنابراین نظریه وظیفهگرایی کانت متضمن ملاک نهایی نیست، بلکه خود محتاج ملاک نهایی اخلاق است (قراملکی،1382).
2-3-4-3- مکتب عدالت توزیعی
از نظر مکتب عدالت توزیعی[45]اخلاق عدالتی از دو مکتب سرچشمه میگیرد:
یکی در قرن 17 در آثارهابز، کانت، و نزدیکانی نظیر راولز و کوبرگ و دیگری ریشه اش در آثار فیلسوفانی چون آریستوتل روزاو، هگل، مارکس و دیویی. مکتب اولی دریافت افراد را مرکز، و روابط اجتماعی را به عنوان قراردادی در بین افراد به کار می برد. و مکتب دومی به وجود مرکز اعتقاد ندارد و سعی میکند به انسانها بیاموزد که در اجتماع چگونه رفتار کنند. در این مکتب عدالت از توافق اجتماعی حاصل میشود. در این دیدگاه فیلسوفان و نویسندگان به بحث درباره طبیعت جهان، ذات خدا، تقدیر در برابر اراده آزاد، خیر و شر و روابط بین انسان و شرایطش می پردازند (استارات[46]،1994). نظریه عدالت توزیعی به عنوان مکتبی اخلاقی توسط فیلسوف آمریکایی و نظریه پرداز سیاسی، جان رالز[47] متولد 1921 م در «بالتیمور[48]» و عضو دانشگاههاروارد پیشنهاد شده است که با تلاش در دهه 1950 تا 1960 نظریه عدالت را بر اساس برتری یک ارزش واحد به نام عدالت، مطرح نمود. از آنجا که دو مکتب سودانگاری و تکلیفگرایی نمیتوانند یگانه معیار اساسی صواب و خطای قانع کننده در اخلاق باشند باید اصلی را درباره عدالت معتبر بدانیم تا ما را در توزیع خوبی و بدی در جهان کمک کند و آن مکتب عدالت توزیعی است (عاملی،1388).
نظریه عدالت توزیعی «جان رالز» را به عنوان یک مکتب اخلاقی میتوان از یک سیستم اقتصادی خاص توزیع منافع به یک سیستم اخلاقی برای ارزیابی رفتار گسترش داد که بر اساس آن میتواند یک عمل را در صورتی که منجر به افزایش همکاری بین اعضای جامعه میگردد، «درست»، «عادلانه» و «مناسب» نامید و هر چه مخالف این جریان باشد «نادرست»، «ناعادلانه» و «نامناسب» دانست (هس مر، ترجمه اعرابی و ایزدی،1382). همچنین آورده اند که عدالت توزیعی از طرف قدرت حاکمه به اجرا درمی آید و عبارتست از تقسیم خوبیها و بدیها بر حسب لیاقت اشخاص؛ به عبارت بهتر «عدالت توزیعی یعنی آنچه مربوط است به تقسیم افتخارات، اموال یا هرگونه امتیازات دیگری که بتوان بین کسانی که درزندگی اجتماعی دستی دارند، تقسیم کرد و جز به تقسیم امتیازات و ثروت اجتماعی به چیز دیگری اطلاق نمیگردد.» (لالاند، ترجمه وثیق،1377).
به عبارت دیگر عدالت توزیعی به تناسب بین اعمال و رفتار و لیاقت و فضایل آنان مربوط است. از دیدگاه ارسطو عدالت یا جزئی است یا کلی؛ عدالت جزئی نیز خود به دوگونه است: نخست، عدالت در توزیع شرافت و ثروت در میان شهروندان و دیگری، عدالت جبرانی در روابط بین مردم (راس، ترجمه قوام صفری،1377). در واقع عدالت توزیعی به انصاف در توزیع منابع مربوط میشود، و توزیع انصاف، توزیعی است که در آن به یک معنا، سود است؛ بعضی نیز ذکر میکنند که توزیع انصاف، توزیع هر آنچه از بازار آزاد نتیجه میشود، است (آئودی[49]،1999).عدالت فراگیر، بدون تردید یکی از مهمترین اصول راهبردی اخلاق است و در آموزههای دینی نیز برقراری آن از اهداف نبوت تلقی شده است. اما عدالت ملاک نهایی اخلاق نیست، زیرا اولا آن همه احکام اخلاقی را تبیین نمیکند. به عنوان مثال تفضل فراتر از عدالت، فداکاری و ایثار، عشق و… را نمیتوان به ترازوی عدالت سنجید. ثانیا خود محتاج ملاک برای تبیین شدن است، چرا که همیشه میتوان پرسید: چرا باید عادلانه عمل کرد؟ (قراملکی،1382).
2-3-4-4- مکتب آزادی فردی
نظریه آزادی فردی[50] از ابتکارات «رابرت نوزیک[51]» است که بر اساس تقدم یک ارزش به نام «آزادی فردی» طراحی گردیده است. بر طبق مکتب آزادی فردی، همه باید برای آزادی بیشتر فعالیت کنند، زیرا موجب افزایش تبادل بازار میگردد که برای بهره جویی اجتماعی ضروری است از جمله انتقادات وارد بر این نظریه اخلاقی عبارت است از اینکه این مفهوم بر اساس تعریفی کوته بینانه از آزادی بنا شده است و به حق منفی محدود است. و افراد دیگر حق دخالت ندارند؛ اگرچه حق مثبتی برای بهره مندی از بعضی منافع که نصیب دیگران شده وجود داشته باشد (هس مر،1382).
بخش چهارم: حیطههای علم اخلاق در مطالعات مدیریت و سازمان
درباره حیطههای علم اخلاق که با دانش مدیریت و زیرمجموعههای آن ارتباط دارند، با توجه به هر حیطه، با تعاریف متفاوتی مواجه هستیم:
2-4-1- اخلاق شغلی(اخلاق کار)
مراد از اخلاق شغلی[52]، مسئولیت اخلاقی فرد از حیث شغل است. اخلاق شغلی از طرفی مانند اخلاق فردی بر مسئولیت افراد به عنوان شخص حقیقی تأکید دارد، از سوی دیگر، برخلاف اخلاق فردی، عنوان برخاسته از شغل را نیز در مسئولیتهای اخلاقی لحاظ میکند (قراملکی،1383). به بیان دیگر، اخلاق کار عبارتست از مجموعهای از ارزشهای اخلاقی سخت کوشی و صداقت در کارها و همچنین عبارتست از: فایده اخلاقی و قابلیت تعالی شخصیت در کار؛ اخلاق کاری شامل قابل اعتماد بودن، با انگیزه بودن و داشتن مهارتهای اجتماعی نیز میگردد (راجرز،1978). در برخی از تعریفها، مسئله ی وابستگی اخلاق کار به محیط کاری و شغلی عنوان شده و اخلاق کار به شناخت درست از نادرست در محیط کار و آنگاه انجام درست و ترک نادرست، تعریف شده است(سلطانی،1382).
2-4-2- اخلاق حرفهای
اخلاق حرفهای[53] به مسایل اخلاقی که در حرفههای مختلف به وجود می آید، میپردازد و همچنین به این مسئله که استفاده از این دانش هنگام ارائه خدمت به اجتماع، چگونه باید مدیریت شود. برخی دیگر از نویسندگان، اخلاق حرفهای را به شیوههای متداول در میان اهل یک حرفه تعریف میکنند و می گویند؛ اخلاق حرفهای کردار آدمی هنگام انجام کارهای حرفهای است یا اخلاق حرفهای رشته ای از دانش اخلاق است که روابط شغلی را مورد مطالعه قرار می دهد(قراملکی، 1383). در فرهنگ علوم رفتاري، اخلاق حرفهاي، رشتهاي از دانش اخلاق تعريف شده است كه روابط شغلي را مورد مطالعه قرار ميدهد (شعارینژاد،1375). اخلاق حرفهای عبارت است از:«مجموعهای از کنشها و واکنشهای اخلاقی پذیرفته شده که از سوی سازمانها یا مجامع حرفهای مقرر میشود تا مطلوبترین روابط اجتماعی ممکن را برای اعضای خود در اجرای وظایف حرفهای فراهم آورد. این اخلاق در برگیرندهی مجموعهای از احکام ارزشی، تکالیف، رفتار و سلوک و دستورهایی برای اجرای آنهامیباشد» (آزاد،1381). در تعریفی دیگر «اخلاق حرفهای مربوط به رفتار، ادب و عمل شخص هنگام انجام کار حرفهای است. این کار میتواند مشاوره، تحقیقات، تدریس یا نویسندگی باشد».ریبولد و همکاران(2008) در تحقیقی به اخلاق حرفهای و ارزش آن پرداخته اند. آنها معتقدند قوانين و استانداردهاي اخلاقي، رفتار را با دلایل آشکار به سوی رفتار درست هدایت مي كنند. بنابراین اخلاق حرفهای، آیینی براي حفظ تشخص حرفهاي و رفتار در محل كار است (شالبافیان،1388).در نتیجه گیری از تعریف اخلاق حرفهای میتوان عنوان کرد که: اخلاق حرفهای، مسئولیتها و رویکردهای سازمان، مشاغل و افراد را در حوزه حرفه مورد نظر تبیین میکند و در جهت رفع مشکلات اخلاقی چه در سازمان و حرفه و چه در روابط بین فردی محیط کار نقش مؤثری دارد (رضایی حاجی کندی،1389).
درمقایسه می توان گفت اخلاق کار تأکید خود را بر محیط کار قرار میدهد و اخلاق برآمده از این محیط را جست و جو میکند، بدون اینکه نظر مستقیمی به شغل و حرفهای که در آن محیط مورد عمل است، داشته باشد؛ در حالی که، اخلاق حرفهای صرفاً به پیشه و حرفه مربوط میگردد و نظر مستقیم و تأکید بر محیط پیاده سازی آن(محیط کاری) ندارد. به بیان دیگر، اخلاق کار به ظرف کار پرداخته و مسایل آن را بیان میکند، در حالی که اخلاق حرفهای به مظروف و مسایل آن می پردازد. البته باید توجه داشت که طرح مساله اخلاق حرفهای در زمانی صورت میگیرد که پیشهها صورت تخصصی به خود گرفته اند و کاملاً از یکدیگر متمایز شده اند، لذا میتوان اخلاق حرفهای را نسخه پیشرفته و به روز شده اخلاق شغلی به شمار آورد؛ چنانچه مباحثی از قبیل کدهای اخلاقی و تدوین منشور اخلاقی سازمان و… مسایلی هستند که در اخلاق حرفهای مطرح میشوند و موجودیت یافته اند. ذکر این نکته خالی از فایده نیست که برخی از متاخران سعی کردهاند، اخلاق حرفهای را به گونه ای تعریف کنند که شامل اخلاق مدیریت گردد؛ اگرچه این تعریف طرفداران زیادی ندارد، ولی مباحث اخلاق حرفهای با مسایل اخلاق سازمان و مدیریت بسیار ممزوج گردیده اند. با بیان منطقی، اخلاق شغلی و اخلاق حرفهای به منزله یک صنف از نوع علم اخلاق محسوب میشوند که گزارههای علم اخلاق را در مشاغل و حرفههای مختلف بازیابی میکنند، با این تفاوت که اخلاق حرفهای نسخه ی روزآمد اخلاق شغلی است (حسین زاده وعابدی جعفری،1386).
2-4-3- اخلاق سازمانی
اخلاق سازمانی[54]، عبارتست از این مسئله که چگونه یک سازمان به محرکهای درونی و بیرونی به صورت اخلاقی پاسخ میدهد؛ اخلاق سازمانی نه رفتار سازمانی است و نه تنها شامل اخلاق کسب و کار، بلکه بیانگر ارزشهایی است که یک سازمان برای کارمندان و یا دیگر موجودیت[55]های آن بدون توجه به قوانین در نظر میگیرد. اخلاق سازمانی از مسایلی چون ویژگیهای اخلاقی سازمان مطلوب، ارزیابی اخلاقی سازمان و معیارها و روشهای ساختن عادات اخلاقی برای کارکنان، توسعه محیط اخلاقی در سازمان و حفظ آن سخن به میان می آورد(دانیل،2004). با این تعریف از اخلاق سازمانی در مییابیم که اخلاق سازمانی فراتر از اخلاق حرفهای بوده و با نگاه سیستمی به سازمان به دنبال ساختن زیرسیستمهای اخلاقی در بخشهای مختلف سازمان و حفظ و نگهداری آن میباشد؛ در حالی که، اخلاق حرفهای مواد این سیستم(کدهای اخلاقی) را فراهم میکند. از این رو، در توصیف ویژگیهای یک سازمان اخلاقی گفته میشود که یک سازمان برای اخلاقی بودن باید حداقل چهار ویژگی زیر را داشته باشد:
- استانداردها و کدهای مکتوب اخلاقی؛
- آموزش اخلاقیات به مدیران اجرایی، مدیران عالی و کارکنان؛
- دسترسی به ناصحان در موقعیتهای اخلاقی؛
- وجود سیستمهای قابل اتکا برای گزارش دهی (کلارک،2003).
یعنی غیر از استانداردها و کدها، برنامههای آموزشی، ساز و کارهای حفظ و نگهداری، سیستمهای گزارش دهی و کنترل را نیز لازم دارد. انتقال دانش اخلاق سازمانی به زیرسیستمهای سازمان باعث توسعه ی این دانش در زیرسیستمهای سازمانی گردیده است. اخلاق بازاریابی، اخلاق مدیریت منابع انسانی، اخلاق حسابداری و… نمونههای بارز این امر هستند. از سوی دیگر، با تقسیمبندی انواع سازمانها به انتفاعی و غیرانتفاعی، دولتی و خصوصی و… دانش اخلاق سازمانی توسعه یافته است. اخلاق در مدیریت بخش عمومی، اخلاق برای سازمانهای غیرانتفاعی و عناوینی از این قبیل، نشانگر این مطلب هستند.