آموزش کارکنان دارای معنای وسیع و گسترده ای بوده که تنها مفهوم کارآموزی، کارورزی ویا تمرین عملی در یک زمینه بخصوص را در بر نمی گیرد. بلکه دامنه آن وسیع و گسترده می شود که از فراگیری یک حرفه وفن ساده شروع شده وبه احاطه کامل بر علوم وفنون بسیار پیچیده، ورزیدگی در امور سرپرستی ومدیریت در سازمانهای دولتی، صنعتی وبازرگانی وهمچنین به چگونگی رفتار و برخوردهای مناسب در مقابل مسائل انسانی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی کشیده می شود.(ردمان[۳]،۲۰۰۶)
همانگونه که جوامع بشری از سنتی بودن به صنعتی شده و از صنعتی شدن به سوی فراصنعتی شدن گام بر می دارد، علوم وفنون وتکنولوژی هم رو به تکامل دگرگونی و پیشرفت است. به موازات این تغیرات است که اهمیت لزوم خواص آموزش بیش از پیش ملموس گشته بدین معنی که بدون آموزش کارکنان، پایه های مدیریت هم متزلزل می شود وفروخواهد ریخت. آموزش کارکنان یک امر حیاتی و اجتناب ناپذیر است که باید به طور مستمر با مجموع فرآیندهای مدیریت مورد توجه قرار گیرد، تا سایر فعالیتهای مدیریت مفید واقع شود. آموزش در حقیقت یکی از راه های اصولی ومنطقی هدایت تلاشهای کارکنان در سازمان است و باعث بکارگیری استعدادهای نهفته، بکار اندازی قدرت تخیل و بوجود آمدن حس انعطاف پذیری فکری لازم در کارکنان خواهد شد.
در باب اهمیت ولزوم آموزش کارکنان، صاحبنظران امر، نظرات بسیاری را ارائه داده اند از جمله اینکه گلن استالن از صاحبنظران علوم اداری معتقد است که آموزش ابزار مدیریت است واصولاَ آموزش ومدیریت جزء لاینفک یکدیگرند. مدیر در برابر آموزش به همان اندازه مسئول است که در تنظیم وتهیه بودجه سازمان، مدیریت می تواند وباید با تاکید بر آموزش وهمکاری در زمینه های آموزش اهمیت آن را مسحل ومحرز نماید وحمایت لازم را از این امر به عمل آورد.(دسلر[۴]،۲۰۰۵)
فردریک تیلور بنیانگذار مکتب مدیریت علمی، در شمار اصول مدیریت می گوید: کارکنان را باید بر اساس روش های علمی انتخاب کرد وبر همین اساس آموزش داد تا برای انجام وظایفی که به ایشان محول شده است آماده شوند، نه آنکه خود مسئول انتخاب شغل وپرورش استعدادشان باشند.( سعادت، ۱۳۷۹)
پیکورز ومایر دوتن از دانشمندان علم اداره، اهمیت امر آموزش را چنین بیان می کنند که آموزش خوب، عدم رضایت شغلی و دوباره کاری را به مقدار زیاد کاهش داده وکارکنان را یاری می دهد که با تمام ظرفیت خود کار کنند . آنها معتقدند هدفهای مهم تحقق نمی یابند مگر اینکه تمام سلسله مراتب سازمان که از مدیر اجرائی آغاز می شود تا رده پائین، به اهمیت مسئله آموزش آگاه باشند واز طرف دیگر، کارکنان نیز آموزش را جهت پیشرفت وتکامل خود بپذیرند. بعبارت دیگر آموزش هنگامی مفید خواهد بود که کارمندان بخواهند یادبگیرند وسرپرستان بخواهند یاد بدهند.( ابطحی، ۱۳۷۳)
حلقه مفقوده؟
توسعه را فرایند تحول بنیادین باورهای فرهنگی، نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به منظور خلق و متناسب شدن با ظرفیتهای جدید و ارتقاء کمیو کیفی قابلیتها و تواناییهای انسانی، آموزشی، اقتصادی و … دانسته اند که نیل به چنین مرتبهای، بیش و پیش از همه،مستلزم تحول فرهنگی و ارزشی جوامع میباشد. مطالعات و تجربیات بین المللی، جملگی مبین و مؤید این نکتهاست که توسعه پایدار و همه جانبه، الزاماً باید از بستر نیروی انسانی بگذرد و پیش شرط توفیق، تثبیت و تداوم هرگونه توسعه و تحولی، سرمایه گذاری در توسعه انسانی بمنزله رکن و هسته اصلی و محوری آن میباشد.(بیریدی[۵]،۲۰۰۲)
به بیان امروزی،دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه ، و نظام آموزشی هم گذرگاه نیل به دانایی ملی بشمار میآید و جامعه زمانی به اهداف خود دست مییابد که از طریق توسعه انسانی مسیر خود را هموار کند، در واقع بنیاد حیات جمعی انسان را تعلیم و تربیت تشکیل میدهد و ما «آنگونه زندگی میکنیم که تربیت میشویم». از اینرو، هر تعبیری که از توسعه داشته باشیم، برای رسیدن به آن تمامیتلاشها بر دوش انسانهایی است که باید بار این غافله را به سر منزل مقصود برسانند، و از آنجایی که در دنیای معاصر، نهاد آموزش و پرورش مسئولیت تربیت نیروی انسانی در جامعه را بر عهده دارد، از اینرو، مهمترین بستر تولید و تربیت نیروی انسانی بشمار میآید، که با توجه به نقش و شکل فراگیر امروزی آن، یکی از بنیادهایی است که با جامه عمل پوشاندن به کارکردهای تعریف شده خود، اگر نگوئیم سهامدار اصلی، دست کم یکی از سهامداران عمده این فرایند به حساب میآید.( مجیدی، ۱۳۸۱)
بر این اساس، بر خلاف پیشگامان نظریه توسعه، که همواره بر اهمیت ایجاد و گسترش منابع مادی و کالبدی تاکید داشتند، امروزه، به لحاظ اهمیت آموزش و پرورش در زندگی اقتصادی – اجتماعی افراد و جوامع، از هزینههای آموزشی به عنوان یک سرمایه گذاری بنیادی یاد میشود.
نظریه سرمایه انسانی، ضمن تاکید بر بهرهورزا بودن سرمایه گذاری در منابع انسانی، استدلال میکند که این سرمایه گذاریها، سبب افزایش ظرفیت و توان تولید و بهرهوری افراد میشود. از نقطه نظر اقتصادی، گرچه بازگشت سرمایه گذاری در نیروی انسانی، اغلب مستلزم فرایندی طولانی و بلند مدت است، لیکن بازدهی آن بسیار عمیق و گسترده بوده و در تمام کنشهای فردی و جمعی افراد آموزش دیده – اعم از رفتار، گفتار، خوراک، پوشاک، نرخ جمعیت و … و در نتیجه کاهش هزینههای اقتصادی، بهداشتی، قضایی و … – انعکاس مییابد. (آرمسترانگ[۶]،۲۰۰۷)
همچنین از آنجا که نیروی انسانی عامل اصلی تولید میباشد، این نوع سرمایه گذاری با افزایش سطح مهارت و تخصص نیروی کار، موجب ارتقای کیفیت تولید و نیز بهبود و اثر بخشی در استفاده از منابع مادی و معنوی و بکارگیری بهینه آنها میشود.
افزون بر براهین و رویکرد فوق، وبا توجه به شتاب هندسی تحولات جهان در چند دهه اخیر، گفته میشود که اینک جامعه جهانی در حال ورود به مرحله جدیدی از توسعه موسوم به «جامعه دانش» و «اقتصاد مبتنی بر دانش ، میباشد، که در اثر آن، هم سامانههای تولید و توزیع کالا و خدمات و هم سامانههای تولید، توزیع، تبدیل و ترویج دانش، دچار دگرگونیهای اساسی خواهد شد.( رضایی، ۱۳۸۲)
این تحول در جامعه و اقتصاد جهانی، کشورهای کمتر توسعه یافته و غافل از توسعه دانش، از جمله ایران، را به چالشهای بنیادی جدیدی سوق میدهد؛ آنچنانکه اگر اقتصاد ایران بخواهد بطور طبیعی و با سرعت فعلی فرایند توسعه را طی کند، راهی بس طولانی و احتمالاً نافرجام در پیش خواهد داشت و چه بسا در بین راه در اثر رقابتهای فشرده جهانی مستحیل یا مستهلک گردد. از اینرو، به اعتقاد برخی تحلیلگران، شایسته است ایران بدون طی فاز اقتصاد صنعتی و با یک گریز سریع و برنامه ریزی شده خود را به مرحله اقتصاد دانش پرتاب کند، و برای نیل به چنین جهش بلندی، باید سامانه اقتصادی خود را به یک سامانه یادگیرنده (تبدیل کارخانه و صنعت به مدرسه و دانشگاه و بالعکس) تبدیل کند.( مجیدی، ۱۳۸۱)
۲-۱۳فسفه آموزش: سنتی، مدرن، پست مدرن
ما در این بخش به فلسفه شکل گیری دورانهای آموزشی در سه عصر سنتی ( کشاورزی)، مدن ( صنعتی) و پست مدرن ( فراصنعتی) می پردازیم.
۲-۱۳-۱دوران سنتی ( عصر کشاورزی)
دوران اول آموزش از ابتدای تمدن آغاز می شود و تا اوائل انقلاب صنعتی ادامه پیدا کرد. با توجه به خصوصیات محدودیت علوم و علوم مورد نیاز برای زندگی روزمره، ساده بودن ابزارها و نیز مسئله تمرکز فعالیتهای تولیدی در کارگاهها و خانه ها و تولید برای مصرف شخصی، در این دوران آموزش عمدتا بر عهده خانواده و استادکار در کارگاهها بود. با توجه به خصوصیت نیاز به مهارت در انجام امور، توجه به آموزشهای فنی و حرفه ای و آموزشهای کاملا کاربردی یک اصل بود. بخش عمده ای از این آموزش در محل کار و بخش دیگری نیز که جنبه عمومی داشت توسط خانواده انجام می شد. مهارتهایی که برای انجام کارها مورد نیاز بود، از نظر تنوع بسیار محدود بود. مهارتها معمولا درهنگام انجام کار و توسط استاد کار به کارآموز آموخته می شد. ( مجیدی، ۱۳۸۱)
۲-۱۳-۲دوران مدرن ( عصر صنعتی)
شروع دوران دوم آموزشی را می توان از قرن نوزدهم و همراه با آغاز انقلاب صنعتی دانست. آلوین تافلر در کتاب موج سوم خود، به این نکته اشاره می کند که با انتقال کار از مزارع و منازل به کارخانه ها باعث شد که آموزش همگانی گردد و وظیف آموزش از خانواده و محل کار به کارخانه های آموزش سپرده شد و هر فراگیر باید مباحث متعدد و مختلفی را به صورت موازی بگذراند. آموزشی که در دوران اول در واحدهای کوچک و مستقل اعم از خانه و محل کار انجام می شد، در دوران دوم (مدرن) به صورت متراکم و متمرکز درآمد. با توجه به اینکه مهارتهای متعددی در صنایع مختلف مورد نیاز بود، آموزش مهارت از آموزش عمومی جدا گردید. در دوران دوم آموزش مهارت بر عهده خود صنایع گذاشته شد و در این دوران بیشتر بر محفوظات به جای تعقل توجه می شود. ( مجیدی، ۱۳۸۱)
۲-۱۳-۳دوران پست مدرن ( فرا صنعتی)
در این دوران فراگیر آینده از توانایی های ارتباطی بیشتری بهره می برد. بسیاری از فعالیتهای آموزشی دوران سوم ( پست مدرن) به صورت مجازی انجام می شود. یعنی حضور فراگیر در یک نقطه فیزیکی ضروری نیست بلکه آموزش با بهره گرفتن از امکانات ارتباطی به شکل کلاسهای مجازی و به صورت فعالیتهای آموزشی انجام می شود. در دوران سوم بخش عمده ای از آموزش در مرحله اشتغال و در کنار فعالیتهای کاری شخص انجام می شود و آموزش در این دوران به صورت مستمر و دائمی و موازات با کار صورت می گیرد. لذا آموزش ضمن خدمت در آینده معنا نخواهد داشت زیرا تقریبا تمام آموزشها از نوع ضمن خدمت تلقی خواهند شد. سیستمهای آموزشی دوران سوم می توانند دانش و مهارتهای خاص مورد نیاز هر شخص را با شیوه ها و روش مطابق با خصوصیات فردی و توانایی های وی به او ارائه کنند. در حقیقت ویژگی آموزش در دوران سوم به صورت توزیع شده یعنی به صورت تراکم زدایی و انبوه زدایی صورت می گیرد.
بنابراین، در دوران آینده، آموزش با ساختار، شکل و مفاد متنوعی ارائه می شود که شخص در بین آنها قدرت انتخاب بسیاری دارد. و نظام آموزشی در سازمانها این امکان را فراهم می کنند که آموزش تا حد امکان مبتنی بر خصوصیات و تواناییها و سلائق و استعدادهای فراگیر انجام شود و ابزارها و شیوه های عملی و امکان پذیر را نشان دهد. آموزش آینده به جای آنکه همانند آموزش صنعتی امروز به تجزیه فعالیتها و موضوعات و دانشها بپردازد و تجزیه و تحلیل را اصل قرار دهد، ترکیب را در کنار تجزیه و تحلیل اصل قرار داده و ساختارهای علمی و آموزشی را مبتنی بر آن بنا می کند.( مجیدی، ۱۳۸۱)
۲-۱۴مسئولیت مدیر توانمند در بهبود شرایط آموزشی
مدیران و سرپرستان نقش بسزایی در ایجاد شرایط آموزشی لازم و بهبود این شرایط در سازمان به عهده دارند که اگر مدیران سازمانها به این مرحله توجه کافی نمایند در درجه اول به پیشرفت و توسعه سازمان خود کمک کردهاند. چرا که افزایش اثربخشی، بهرهوری و کارآیی در سازمان منوط به آموزش و افزایش دانش، توان و مهارت کارکنان است. در هر مرحله آموزش و پرورش استعداد فراگیرندگان، مباحث و تکنیکهای مطرح شده باید کاربردهای ملموس و علمی در زندگی و کار خود داشته باشد. در این صورت میتوان علاوه بر ایجاد انگیزه در جهت یادگیری بیشتر، برای مسائل و مشکلات خود راه حل یافته و به راحتی به وی ثابت کرد که با اعتماد به نفس و اعتماد به توان حل مسائل توسط خودش، میتوان مسیر رشد را پیمود. سازمانها برای آموزش افراد برنامه زمانبندی شده تعیین میکنند. آنگاه سرپرستان به سبب پارهای بحرانهایی بوروکراتیک، افراد را از آموزش باز میدارند. به خوبی معلوم است یک فرد توانمند و متعهد به آموزش به عنوان راهی برای ایجاد تحول مورد نیاز است. وقتی مدیران عالی سازمان از برنامههای آموزشی حمایت میکنند واقعاًَ راه هموار میشود. همچنان که مدیر توانا میشود، مسئولیت تعیین جهت گروه، آموزش و بازخورد صحیح مربوط به عملکرد کارکنان نیز افزایش مییابد. روش های غلط خلاقیت و نوآوری را در افرد تضعیف کرده و از بین میبرد. بنابراین، باید با آموزش و ارشاد روحیه نوجوئی و نوآوری را در افرد ایجاد کردن و ضمن حرمت نهادن به نظرات و رویه قدیمی اجازه تغییر و تحول را به افرد نوآور داد. باید اطلاعات جدید و مطالب مربوط به شیوههای تازه را بین آنان توزیع کرده و به آنان نشان داد که برای هرکاری روشهای جدیدتر و بهتر همواره امکان وجود دارد. به هر حال در ارزیابی عملکرد کارکنان اگر کسی دچار فقدان توان لازم بود با کارآموزی ویژه فرد و دورههای رسمی آموزش یا بکارگیری در مسئولیت یا وظیفه خاص، این مشکل برطرف خواهد شد. در پایان باید گفت که سازمانهای آموزشی با جامعه و نهادهای آن در تکامل هستند و برای عقب نماندن از تغییر و تحولات علمی و تکنولوژیک دانش و اطلاعات مدیران و دیگر اعضای آنها باید به روز باشند. ( ابطحی، ۱۳۷۳)
۲-۱۵رابطه «آموزش» و «افزایش بهره وری» در سازمان ها
آموزش سنگ بنای پیشرفت
سازوکار دنیای امروز چنان است که گویا همه ارکان و اجزای آن سرعت گرفته اند و به سوی قله های ترقی می شتابند. دمادم مژده ای نو از تغییری شگرف می رسد. بشریت از راه سخت درک تمدن و یافته های تکنولوژی و به کارگیری انواع فناوری، گذشته است؛ اما فرصتی برای نفس تازه کردن هم ندارد. عصر، عصر سرعت، تغییر و تحول پیوسته است. در گیرودار این رقابت فشرده و سنگین گوی برنده از آن کسی است که دانش بیشتری اندوخته و می اندوزد. نقش دانش به روز و افزون در پیشرو بودن جوامع به حدی است که در زمینه هر فعالیتی، علمی خاص شکل گرفته و تکامل می یابد. میزان بهره وری در دنیای امروز دقیقا به میزان دانش و تخصص هر زیرمجموعه از آن بستگی دارد.
با توجه به گسترش روزافزون علم و فناوری هم چنین ضرورت به روز شدن عوامل سازمانی، آگاهی ها و مهارت های نیروی انسانی شاغل در سازمان ها، توجه به آموزش به مفهوم تمام فرایندهایی که باعث توسعه فردی و صلاحیت های لازم در رابطه با شغل مورد نظر در کارکنان می شود، ضروری می نماید.(کوروساوا[۷]،۲۰۰۹)
۲-۱۶توسعه منابع انسانی
امروزه آموزش به عنوان یکی از روش های توسعه منابع انسانی سازمان ها مطرح است. هر سازمانی به افراد آموزش دیده و باتجربه نیاز دارد تا مأموریت خود را به انجام برساند. لذا تغییرات عمده در آموزش در سالهای اخیر باعث شده است که بیشتر روی توسعه منابع انسانی تاکید شود و در عصر حاضر آموزش بعنوان مسئولیت خود مدیریت نگریسته شود.(راعی[۸]،۲۰۱۰)در حقیقت، آموزش و توسعه منابع انسانی در خلا اتفاق نمی افتد بلکه بعنوان یکی از فعالیتهای کلیدی سازمان بشمار می آید که فعالیتهای دیگر را حمایت و پشتیبانی می کند.
«بسیاری از علمای مدیریت و اقتصاد بر این باور هستند که در میان انواع سرمایه گذاری هایی که در جهت ارتقای بهره وری و در نهایت توسعه اقتصادی و اجتماعی انجام می شود، توانمند کردن نیروی انسانی به عنوان موثرترین عنصر دخیل در تحقق تلاش ها، مهم ترین و پرسودترین رکن توسعه به شمار می آید. آموزش و بهسازی منابع انسانی در عصر کنونی به دلیل شرایط خاص زمانی، یکی از وظایف اجتناب ناپذیر سازمان ها و موسسات محسوب می شود. این مهم اصولا در قالب برنامه های آموزش مدون و کوتاه مدت یا دراز مدت به اجرا درمی آید.»(ردمان،۲۰۰۶)
آموزش؛ این جا- آن جا- همه جا
شاید با خودتان فکر کنید که موضوع آموزش کارکنان در بسیاری از وزارتخانه ها، سازمان ها و نهادهای مختلف این روزها به وفور انجام می شود. کمتر می شود پا به سازمانی بگذاریم و سراغی از بخش آموزش بگیریم و پاسخ منفی باشد.پس چرا با وجود چنین واحد و اداره ای در اغلب سازمان ها و نهادها و اداره ها هنوز هم سطح علمی برخی از کارکنان در انواع محیط های علمی و دانشگاهی ، پزشکی، بهداشتی و درمانی، اطلاع رسانی و ارائه انواع خدمات همچنان پایین و بی بهره از دانش روز است؟»
در هر صورت باید به این نکته توجه داشته باشیم که صرفا ارائه آموزش در قالب دوره ها و برنامه های آموزشی نمی تواند دلیل قانع کننده ای بر بهسازی نیروی انسانی در سازمان باشد، مگر آن که با انجام یک ارزشیابی دقیق و جامع این موضوع به طور عینی لمس شود.
یک برنامه آموزشی نمی تواند با ارزش و موثر قلمداد شود، مگر این که یک ارزشیابی جامع و کامل از آن انجام شود. مدیران آموزشی نه تنها باید نسبت به یادگیری کارکنان پاسخگو باشند، بلکه باید نسبت به این که این دانش ها و مهارت ها به عملکرد شغلی کارکنان نیز انتقال یافته، پاسخگو باشند.( رضایی، ۱۳۸۲)
همگام با توسعه جهانی
شاید هیچ کس فکر نمی کرد یکی از فواید جنگ جهانی دوم و مجموعه خرابی ها و خساراتی که به روند زندگی بشر وارد کرد، این باشد که موضوع آموزش کارکنان و اهمیت آن در علوم اداری، برای سریع تر شدن روند بازسازی بعد از جنگ سرلوحه اهداف مدیران آن روز قرار بگیرد و سپس به عنوان یک موضوع مهم، بخشی از دغدغه های آن را تا به امروز تشکیل دهد. «پیس»، «اسمیت» و «میلز» که از نظریه پردازان علم مدیریت بوده اند که در کتاب های بهسازی منابع انسانی خود تاریخچه پیدایش و تکمیل امر بهسازی منابع انسانی را به چهار دوره با عنوان های زیر تقسیم کرده اند: به درجه استادی رسیدن کارگران، کارآیی کارکنان یا کارگران، رضایتمندی کارکنان و رشد کارکنان. (دسلز،۲۰۰۵)
به طور کلی آموزش در داخل سازمان ها به منظور بهبود و کسب مهارت های شغلی جدید، آماده شدن برای حرکت در مسیرهای شغلی مناسب و رفع نیازهای حرفه ای به کار می رود. کشور ما در مسیری قرار گرفته است که باید در راستای برنامه چشم انداز ۲۰ ساله نظام با سرعت بیشتری به اهداف گوناگون خود برسد. برای همراه کردن مجموعه سازمان ها، نهادها، وزارتخانه ها، دانشگاه ها و مراکز علمی و هم افزارهای مجموعه نظام باید همواره با خود دوره کنیم که «آموزش» تنها مفهوم کارآموزی، کارورزی یا تمرین علمی در یک زمینه خاص را در برنمی گیرد، بلکه دامنه آن به قدری وسیع و گسترده است که از فراگیری یک حرفه یا فن ساده شروع شده و به احاطه کامل بر علوم و فنون بسیار پیچیده، چگونگی رفتار و برخوردهای مناسب درمقابل همه مسائل انسانی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی منتهی می شود.( میر سپاسی، ۱۳۷۷)
۲-۱۷ انواع فنون آموزش:
به طور کلی، روش های آموزش را با توجه به مدل مفهومی این تحقیق به سه گروه اصلی تقسیم می نماییم.
۲-۱۷-۱گروه اول: روشهایی که منظور از آنها دادن اطلاعات است:
هدف اصلی در این روشها، آموختن مفاهیم، واقعیات، مهارتها و دانستنیهای مربوط به کار است، بدون اینکه از شاغل خواسته شود عملا نیز کاربد آنچه را که آموخته است تمرین و تجربه کند. اینکه چگونه آنچه فرد می آموزد در شغل کاربرد پیدا می کند و در عمل پیاده می شود یا تبدیل به رفتاری جدید در او می گردد موضوعی نیست که در این روشها به آن پرداخته شود. در اینجا به توضیح متداولترین روشهایی که در این گروه قرار دارند می پردازیم.
سخنرانی: متداولترین روش آموزشی، سخنرانی و ارائه مطالب به صورت شفاهی است. در جلسه یا جلسات سخنرانی، مطالبی که باید آموخته شود بوسیله متخصص یا کارشناس برای کارکنان ارائه می گردد. معمولا سخنرانی به شکل زنده یعنی با حضور شخص سخنران برگزار می شود. از جمله مزایای این روش آموزشی، مقبولیت زیاد و همچنین اقتصادی بودن آن است، زیرا می توان اطلاعات زیادی را در زمان کوتاهی در دسترس انبوهی از کارآموزان قرار داد. آموزش به شیوه سخنرانی نیز دارای معایبی هست، ازجمله اینکه مطالب برای تمام اعضای گروه تهیه و ارائه می گردد و تفاوتهایی که معمولا از لحاظ توانایی یا سرعت یادگیری میان اعضا وجود دارد، در نظر گرفته نمی شوند.
سمینار: در حالی که در سخنرانی، حضار شنونده اند و سخنران، متکلم وحده است، در سمینارها کارآموزان به مشارکت در مباحث و تبادل نظر میان خود و معلم تشویق می شوند. در این روش آموزشی، معلم بجای اینکه فقط خود صحبت نماید، نقش راهنمایی را پیدا می کند که وظیفه اولیه او هدایت مباحث جمعی به سوی هدف نهایی، که آموختن مطالب است، می باشد. روش آموزشی مذکور دارای مزایای چندی است. برای نمونه، شرکت کنندگان در دوره باید مشارکت فعالی در جلسات داشته باشند. همچنین از آنجا که اظهار نظرهای هر یک از اعضای گروه، بلافاصله مورد بحث سایر افراد قرار می گیرد و پاسخ داده می شود، فرد در موقعیت بسیار خوبی است که بازخور گرفته، میزان یادگیری خود را بسنجد و ارزیابی نماید. بعلاوه در این روش تفاوتهای میان افراد از نظر توان و سرعت یادگیری در نظر گرفته می شود، یعنی آموزش متناسب با قدرت فراگیری هر یک از افراد خواهد بود. با وجود این مزایا، روش سمینار کاستیهایی نیز دارد. این روش زمانی دارای بیشترین کارآیی است که تعداد شرکت کنندگان معدود باشد. از این رو، هنگامی که تعداد شرکت کنند گان زیاد است، معمولا افراد را به گروه های کوچک تقسیم می نمایند. در این موارد گروه های کوچک میان خود بحث و تبادل نظر می کنند و نتیجه آن را به جمع گزارش می دهند. طبیعی است که در چنین حالتی، ارزیابی عملکرد تک تک افراد در هر یک از گروه ها برای معلم امکان پذیر نیست و او فقط می تواند عملکرد کلی گروه را بسنجد و درباره آن قضاوت کند(نوعی[۹]،۲۰۰۶)
۲-۱۷-۲ گروه دوم : روش های شبیه سازی:
در این مجموعه از روش های آموزشی، کارآموز در شبیهی از دنیای واقعی که به طور مصنوعی ساخته شده است، قرار می گیرد تا با شناخت آن، برای رویارویی و ورود به دنیای واقعی آماده شود. بررسی موارد خاص، ایفای نقش، تمرین شغل و بازیهای مدیریتی از جمله روشهایی هستند که در این گروه قرار می گیرند.
بررسی موارد خاص: در این روش، شرح مبسوطی از یک و اقعه یا وضعیت خاص به کارآموز داده و از او خواسته می شود تا با تجزیه و تحلیل آن، مشکل را بیابد و برای رفع آن راهی را پیشنهاد نماید.معمولا کارآموز باید نتیجه بررسی خود را بصورت گزارش کتبی، برای بحث و اظهارنظر در اختیار گروه کارآموزان قرار دهد، یعنی باید بنویسد که چه چیزی را مسئله اصلی در مورد طرح شده تشخیص داده، چه تجزیه و تحلیلی از آن به عمل آورده است و چه توصیه و پیشنهادی برای حل آن می نماید. طرفداران این روش آموزشی، معتقدند که بدین وسیله، اولا می توان مطالب بیشتری آموخت و ثانیا، حجم بیشتری از آنچه آموخته شده در ذهن ثبت می گردد. ولی انتقادی که بر این روش وارد شده است، عدم توانایی آموزش اصول و قواعد کلی با بهره گرفتن از این روش است. ( سعادت، ۱۳۷۹)
ایفای نقش: از روش ایفای نقش برای اولین بار در دهه ۱۹۳۰ به منظور درمان بیماران روانی استفاده شد. در خلال این مدت استفاده از این روش برای آموزش کارکنان با تعدیلاتی بسیار موفق بوده است. در این روش به هر یک از اعضای گروه نقش خاصی واگذار می شود که آن را بازی کنند. خصوصیات شخصیتی بازیگران در حرکات آنها، پاسخها و عکس العملهایی که در مقابل دیگران از خود نشان می دهند، ظاهر می شود. بوسیله این روش به کارکنان آموخته می شود که چگونه با یکدیگر رابطه برقرار نمایند و چگونه مسائلی را که معمولا در ارتباطات انسانی بوجود می آید، حل نمایند. البته در روش بررسی موارد خاص نیز کارآموزان برای حل مساله ای که به آنها داده شده است خود را جای تصمیم گیرنده قرار می دهند و در واقع، نقش او را ایفا می نمایند، ولی در حالی که در روش بررسی موارد خاص مساله ای که قبلا بوجود آمده به کارآموز داده می شود تا آن را حل کند، در روش ایفای نقش مسائل ضمن برخورد افراد با یکدیگر و در حین ایفای نقشی که به آنها محول شده است به وجود می آید و مطرح می گردد و آنان باید همان موقع واکنش نشان دهند و این تفاوت بسیار مهمی است که میان دو روش آموزشی مذکور وجود دارد. بنابراین در روش ایفای نقش، کارآموزان تنها با مسئله ای انتزاعی که باید به آن بیندیشند و به طرقی عقلایی حلش کنند، مواجه نیستند و جنبه های احساسی رفتار انسان نیز در این امر دخالت می یابد. به عبارت دیگر در روش ایفای نقش علاوه بر تفکر و اندیشه، احساسات نیز نقش مهمی پیدا می کند.( سعادت، ۱۳۷۹)
تمرین شغل: آموزش از این طریق بدین شکل است که کارآموز نقش مدیری را به عهده می گیرد که باید در زمان و مهلتی معین، به نامه یا پرونده ای که به او داده می شود، رسیدگی کند و تصمیم مناسبی اتخاذ نماید. برای کارآموز مسائلی مطرح می شوند که انتظار می رود در ضمن انجام شغلش با آنها مواجه شود. هدف اصلی از این تمرینات پرورش مهارت و قدرت تصمیم گیری کارآموز است نه آموختن چیزهای تازه. بعد از انجام تمرینات از کارآموز خواسته می شود تا دلیل و مبنای تصمیم گیریهای خود را برای معلم و سایر کارآموزان توضیح داده، از بجا بودن آنها دفاع نماید. این تصمیمات نقد و ارزیابی می شوند و کارآموز از چگونگی عملکرد خود مطلع می گردد. از این رو، این روش را یکی از موثرترین روشها برای آموزش تصمیم گیری در شرایط بحرانی به شمار آورده اند. ( سعادت، ۱۳۷۹)
بازیهای مدیریتی: یکی از روش های بسیار متداول و نسبتا جدیدی که برای تربیت مدیر بکارگرته می شود، بازیهای مدیریتی است. در سال ۱۹۵۷ برای اولین بار از این روش استفاده شد. از آن زمان تا کنون بیش از هزار برنامه کامپیوتری برای آموزش کارمند یا تربیت مدیر نوشته شده و در بازار موجود است. در این برنامه ها مدلی بر اساس فعالیتها و عملیات یک سازمان فرضی، ییییییییییییییییçان خواسته می شودذ طراحی و از کارçانموزان خواسته می شود تا در نقش مدیران مسئول قرار بگیرند و با تصمیمات خود عملیات را هدایت و سازمان را اداره نمایند. بازی ( آموزش)، می تواند برای یک کارآموزیا گروهی از کارآموزان طراحی گردد. هنگامی که چند کارآموز با یکدیگر گروهی را تشکیل می دهند و با گروه های دیگر به رقابت بر می خیزند، علاوه بر آموختن فنون تصمیم گیری درباره مسائل مدیریتی، چگونگی ایجاد رابطه و مراوده با یکدیگر را نیز می آموزند. بازیهای مدیریتی به عنوان روشی برای آموزش از این مزیت بزرگ برخوردار است که نسبت به سایرروشهای آموزشی، دارای پویایی بیشتری است و کاروز خیلی زود از آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآوزشی آموز خیلی زود از نتایج و آثار تصمیماتی که اتخاذ نموده است آگاه می شود. علاوه بر این، انچه این بازیها را برای کارآموز به صورت زنده در می آورد و با حقایق دنیای واقعی نزدیکتر می سازد این است که کارآموز از نتایج تصمیمات قبلی خود گریزی ندارد و اگر اشتباهی مرتکب شده باشد باید آن را جبران کند. طراحی بازیهایی که از آنها در شبیه سازی استفاده می شوند، معمولا بی عیب و نقص نیست. یکی از مشکلات عمده استفاده از این روش نیز ناشی از همین است، زیرا کارآموز در این بازیها بجای توجه به نکات اصلی و مهم آموزشی فکر و ذهن خود را متوجه یافتن نقاط ضعف سایر افراد می نماید تا بدین وسیله، راه مغلوب کردن آنها را پیدا کند. به عبارت دیگر، برنده شدن در بازی هدف می شود نه آموختن. مشکل دیگر این است که این روش بسیار پرهزینه و وقت گیر است. احی هر بازی زمانی طولانی لازم است. علاوه بر این استفاده از کامپیوتر و آموزش کارآموزان نیز هزینه دارد. ( سعادت، ۱۳۷۹)
دانلود فایل های پایان نامه در مورد بررسی عوامل موثر بر میزان اثربخشی آموزش کارکنان شبکه بهداشت ...