دوم: میزان دستیابی موفقیتآمیز به آن اهداف.
ارزشهای فرهنگی انگیزههایی را که به علاقه مندی افراد به مشارکت در اعتراضهای سیاسی یا انفعال سیاسی آنان منجر میشود تحت تاثیر قرار میدهند و شرایط مناسب یا بازدارنده ساختارهای سیاسی اجتماعی، بر پیش بینی و انتظار عمومی دربارهی موفقیت رفتار مشارکت تاثیر میگذارند و در نهایت در انتخاب میان اقدامات مختلف، یک شخص به آن اقدامی دست میزند که دارای ارزش بیشتری باشد و در ضمن امکان دستیابی به نتایج موفقیت آمیز آن اقدام بیشتر باشد.
ساختارهای اجتماعی سیاسی
اقدام سیاسی کارساز از سوی معترضان به شرایط ساختاری مناسب بستگی دارد. اگر فرصت های ساختاری بر محدودیت های ساختاری برتری داشته باشند مردم در جنبش اعتراضی که هدف آن دگرگونی وضعیت موجود سیاسی است شرکت خواهند کرد. فرصت های ساختاری بیانگر روابط قدرت میان حکومت، گروه های اجتماعی و نهادهای خارجی است. اگر چنانچه میزان سرکوب مردم از سوی حکومت محدود باشد و گروههای اجتماعی بتوانند به همبستگی فوق العاده و رهایی از کنترل حکومت دست یابند و اگر نهادها و سازمان های خارجی با اعطای منابع خویش به جنبش اعتراضی (بجای اعطای منابع به دولت) موجبات ضعف حکومت را فراهم نمایند، اعتراض کنندگان این فرصت را خواهند یافت تا اقدام سیاسی علیه حکومت را سازماندهی نمایند. در مقابل محدودیتهای ساختاری از مشارکت مردم در اعتراضات سازمان یافته جلوگیری می کنند. این محدودیتهای ساختاری عبارتند از:
الف) جنبشهای معترض از شبکه سازمانی مستقل که بتواند پیروی اعضای جنبش را از موازین حاکم بر جنبش تضمین کند، بی بهره باشند.
ب) نهادهای مقتدر دولتی فعالیت گروه های ناراضی را تحت نظر داشته باشد.
ج) اختلافات گروهی و داخلی میان معترضان موجب متلاشی شدن و پراکندگی اعضای جنبش شود.
د) نهادهای خارجی از جمله دولتها، سازمان های بین المللی و غیره امکانات اندکی در اختیار جنبش اعتراضی قرار دهند و در مقابل ارتباط بیشتری با دولت حاکم داشته باشند.
میزان تفاوت بسیج سیاسی در میان گروه های اجتماعی هر جمعیت نیز عمدتاً ناشی از فرصتهای ساختاریای است که از طریق حقوقی، سیاسی و سازمانی در اختیار هر یک از شهروندان قرار میگیرد. همچنین شرایط ساختاری نه تنها در تعیین فرصت فعالیت های سیاسی موثر هستند بلکه توانایی رهبران را نیز در شناخت اهداف و راهکارها محدود میسازند.
در توضیح اینکه چرا یک جنبش تاکتیک خاصی را برای دست یابی به اهداف خود اتخاذ میکند و یا اینکه دست به تغییر تاکتیک می زند باید به تاثیرات متقابل ساختارهای سیاسی اجتماعی و ارزش های فرهنگی و همچنین ارتباط و تاثیر متقابل این دو با رفتارهای فردی بپردازیم.
ساختارهای سیاسی اجتماعی تاثیرات متقابلی را بر ارزشهای فرهنگی و رفتارهای فردی میگذارند. رهبران سیاسی به ساختارهای ملموس (وسایل ارتباط جمعی، گروه های کوچک و حتی نهادهای دولتی و…) نیازمندند تا از طریق آنها بتوانند ارزشها و هنجارهای خود را انتقال دهند. ارزشها به مشخص ساختن اهداف جنبش کمک می کنند. با توجه به اهداف جنبش، ارزشها و هنجارهای اجتماعی و نیز ساختارهای سیاسی اجتماعی موجود، تاکتیک های خاص اتخاذ می گردند. هنگامی که بین هنجارهای فرهنگی پذیرفته شده در جامعه و عملکرد حکومت اصطکاک ایجاد گردد، نظام سیاسی حاکم مشروعیت خود را از دست میدهد. شرایط ساختاری بر تعیین تاکتیک اعتراضی و رفتار کنش گران اجتماعی سیاسی تاثیر می گذارند. بحران های ساختاری که اغلب از جنگ ها، شکست های نظامی، رکود اقتصادی و تورم سرسام آور و نابرابری های اقتصادی رو به افزایش ناشی می شوند، تعادل بین تقاضا از دولت حاکم و منابع آن برای پاسخگویی به این تقاضاها را تحت تاثیر قرار می دهند و دولت نمیتواند سیاست هایی را اتخاذ نماید که با ناهمگونی موجود بین عرضه و تقاضا هماهنگی داشته باشد. در این زمان ائتلاف جمعی که از دولت حاکم حمایت می کنند از بین میرود و نهادهای دولتی مخصوصا ارتش و نیروهای امنیتی برای حفظ نظام سیاسی از اعمال سرکوبگرانه بهره میجویند. در این میان رهبران و کنش گران عرصه ی سیاسی با توجه به شرایط ساختاری موجود و نحوه ی برخورد ساختارهای موجود با اعتراضات اقدام به اتخاذ تاکتیک های خاص می کنند تا به بهترین نحو ممکن بتوانند از شرایط استفاده نموده و به اهداف خود برسند. اما چنانچه ساختار حاکم بدون توجه به شیوه ی اعتراض و خواسته های جنبش اعتراضی به سرکوب شدید ادامه دهند ودرصورتی که بحران موجود (مانند بحران های اقتصادی و یا ناکارآمدی دولت) نیز ادامه یابد، دولت از کنترل امور اجرایی جامعه بازخواهد ماند و در نتیجه امکان توسل به اقدامات سرکوبگرانه برای مدت طولانی کاهش می یابد و هرچقدر سرکوب دولتی کمتر شود، میزان خشم مردم نیز کاهش می یابد اما از لحاظ سیاسی به این باور می رسند که می توانند اقتدار حاکم را به چالش بکشند.
رفتارهای فردی
در نهادها یا جنبشهای اعتراضی افراد خاصی تصمیم گیری میکنند. مشارکت کنندگان نیز به عنوان بازیگران فعال صحنهی سیاسی، فرهنگ و ساختارها را شکل میدهند. در صورتی که آنان مناصب حکومتی را اشغال کنند باورهای فرهنگی را تفسیر، موسسات را اداره، خط مشیها را تدوین و تصمیمات را اتخاذ میکنند. در صورتی که این افراد به عنوان معترضان خارج از نظام حاکم عمل کنند، خواستار تغییر خط مشی نظام می شوند میکوشند تا برای هدفشان جلب حمایت کنند، ناراضیان را بسیج نمایند، فعالیت های اشخاصی را که از انزوا خارج شدهاند هماهنگ سازند و تلاش میکنند تا آن چنان بر مقاومت حاکمان غلبه کنند تا شاهد تبدیل شدن اولویت های سیاسی خودشان به برنامه های الزامی حکومت باشند. به این ترتیب نقش رهبران سیاسی در تعیین اولویت های یک جنبش پررنگ تر از بدنهی جنبش است زیرا رهبران سیاسی ارزش های فرهنگی را تفسیر و تعبیر میکنند و ساختارهای سیاسی اجتماعی را به کار میگیرند تا این تفاسیر به عنوان ارزش های غالب در جامعه پذیرفته شوند و به کمک آنها اولویت های سیاسی تعیین به حکومت تحمیل گردند. به گفتهی افلاطون «رهبر سیاسی نقش ناخدای کشتی را بازی می کند.» از این رو وجود رهبری کارآمد به معنای دست یابی موفقیت آمیز به اهداف جمعی است. البته اعمال قدرت از سوی رهبران سیاسی در مواردی نیز منجر به وقوع پیامدهایی متفاوت از اهداف مورد نظر جنبش شده است. در ضمن در جریان مبارزه ی یک جنبش روشنفکران نیز به عنوان افراد شریک در حرکت اعتراضی از طریق ایجاد گفتمان سیاسی غالب دربارهی ضرورت دگرگونی در سیاستها و نیز تعیین اولویت های سیاسی نقش مهمی ایفا می کنند. به طور خلاصه در پاسخ به سومین پرسش مطرح شده در ابتدای بحث میتوان چنین گفت که موفقیت سیاسی یک جنبش به رهبری کارآمد، مشارکت کنندگان متعهد به اهداف جنبش و وضعیت ساختاریای که در آن قدرت اعتراض کنندگان، قدرت دولت حاکم را در هم بکوبد بستگی دارد.
ارزش های فرهنگی
ساختارهای سیاسی اجتماعی و رفتارهای فردی، جنبش های اعتراضی و تاثیر آنها بر تغییرات اجتماعی را تبیین می کنند. افراد از این رو اهمیت دارند که سازمانها را راهبری می کنند، ارزشهای فرهنگی را تفسیر مینمایند و از این رهگذر فرصتهای ممکن برای اقدام سیاسی علیه بی عدالتی اجتماعی را گسترش میدهند. همچنین شرایط فرهنگی و ساختاری، انگیزهها، ادراکات، نگرش ها، مهارتها و نیز انتخاب های آنها را شکل می دهند. هنجارهای فرهنگی و سازمان های اجتماعی سیاسی با برجسته ساختن بدیل های ممکن و مطلوب بر اتخاذ تاکتیکهای خاص جهت اقدام سیاسی اعتراضی تاثیر میگذارند و در سایه ی این تاکتیکها و واکنش ساختارهای حاکم است که جنبش به موفقیت و یا عدم موفقیت دست می یابد.
قضایای نظری استخراج شده:
ارزشهای فرهنگی در هر جامعه عامل فرمانبرداری و فرمانروایی سیاسی هستند.
نظامهای سیاسی برای حفظ خود و ثبات نظام متون مختلف ایدئولوژیکی، دکترینهای مذهبی، اسطورههای ملی گرایانه و تصمیمات قانونی را به اعضای جامعه منتقل می کند.
مشروعیت فراگیر نظام سیاسی به این ارتباط دارد که نهادهای موجود در جامعه ارزشهای غالب مورد نظر نظام را منتقل نمایند.
مشروعیت فراگیر نظام سیاسی به این بستگی دارد که ارزشهای انتقالی به مردم توسط شهروندان درک و مورد قبول قرار گیرد.
شهروندان وقتی اصولی را که به مشروعیت ایجاد میکنند با رفتارهای خود تلفیق میکنند مشروعیت نظامها را میپذیرند.
مشروعیت نظام به کارکرد مناسب وسایل ارتباطی جمعی برای تبلیغ نظام سیاسی بستگی دارد.
جنبشهای اعتراضی که بتواند ارزشها، آرمانها و نارضایتی مشترک خود را با وسایل ارتباطی جمعی پر رنگ نمایند، فرصت بیشتری برای قرار دادن یک مشکل در دستور کار سیاسی پیدا مینمایند.
ارزشهای فرهنگی انگیزههای اساسی مشارکت در اعتراضات سیاسی و یا انفعال سیاسی را فراهم میآورد.
ارزشهای فرهنگی ایجاد شده توسط جنبشها ساختارهای فرصت مناسب برای مشارکت در جنبش و عدم مشارکت یا نظام و یا پایین آوردن مشارکت فراهم میآورد.
میزان بسیج سیاسی به فرصتهای ساختاری ایجاد شده از طریق تدابیر حقوقی، سیاسی و سازمانی در اختیار شهروندان بستگی دارد.
هنگامی که بین هنجارهای فرهنگی پذیرفته شده در جامعه و عملکرد حکومتها اصطکاک ایجاد شود نظام سیاسی مشروعیت خود را از دست میدهد.
تاکتیک اعتراضی جنبشهای سیاسی و اجتماعی را شرایط ساختاری (تدابیر حقوقی مناسب، عوامل سیاسی و امکانات نهادی و سازمانی) تعیین می کند.
مدل نظری اول : رویکرد دولتهای جهان سوم در زمینه جنبشهای اجتماعی
مطابق مدل مذکور عموما دولتهای جهان سومی از ساختارهای ملموس که شامل اقدامات حکومتی در زمینههای حقوقی، سیاسی، سازمانی و نیز ارتباطی است کمک میگیرند که در دو سطح اول مانع شبکهای شدن مدنی شود. از سوی دیگر دولتها تلاش میکنند مانع فعالیتهای بهینه سازمانی شبکهها شوند و از همه مهمتر مانع از تقویت مالی جنبشها گردند. از این روی با ایجاد محدودیتهای ساختار و مهمتر اتمیزه کردن فعالیتهای آنها با قطع ارتباط آنها با اجتماع و همدیگر، محدودیت ساختاری گستردهای ایجاد نمایند که در نهایت از این محدودیتها به نفع خود استفاده نمایند.
از سوی دیگرهدف اصلی دولتهای جهان سوم، انتقال فرهنگ مقبول خود که شامل ارزشها و هنجارهای رسمی است به بدنه اجتماع است که مانع تودهای شدن جنبشها گردند.
مدل نظری تحقیق : فرصتهای سایبری و جنبشهایهای اجتماعی
به عبارتی مطابق مدل نظری این پایان نامه فرصتهای ارتباطی در فضای سایبر به رهبران سیاسی و فعالان جنبشهای اجتماعی این فرصت را ایجاد می کند که با بهره گرفتن از ساختارهای ملموس بدیلهایی فرهنگی ایجاد نماید. این بدیلهای فرهنگی موجب ایجاد اصطکاک بین مردم و نظامهای سیاسی میگردد. از سوی دیگر در سطح دیگر نیز این امکان را فراهم میآورد که جنبشها که در نتیجه اقدامات دولتی اتمیزه شده و با موانع ساختاری و عمل مواجه شدهاند، فرصتهای را برای ایجاد ارتباط با همدگیر و اجتماع و نیز تامینهای منابع مالی.
فرضیهها:
۱- فرصتهای سایبری باعث از بین رفتن موانع ساختاری (اتمیزه کردن، قطع ارتباطات، کاهش منابع مالی) موفقیت جنبشهای اجتماعی میشود.
۲- فرصت های سایبری امکان گستردهای را برای استفاده از ساختارهای ملموس(انتقال هنجارها و ارزشهای بدیل) برای رهبران و جنبشهای سیاسی فراهم میآورد و این در موفقیت جنبشها تاثیر میگذارد.
تعریف مفاهیم:
مفاهیم اصلی این پایان نامه شامل موارد زیر است که به صورت اختصاری به تعریف آنها میپردازیم
موانع و فرصتهای ساختاری:
فرصت های ساختاری بیانگر روابط قدرت میان حکومت، گروه های اجتماعی و نهادهای خارجی است. اگر چنانچه میزان سرکوب مردم از سوی حکومت محدود باشد و گروه های اجتماعی بتوانند به همبستگی فوق العاده و رهایی از کنترل حکومت دست یابند و اگر نهادها و سازمانهای خارجی با اعطای منابع خویش به جنبش اعتراضی (بجای اعطای منابع به دولت) موجبات ضعف حکومت را فراهم نمایند، اعتراض کنندگان این فرصت را خواهند یافت تا اقدام سیاسی علیه حکومت را سازماندهی نمایند. در مقابل محدودیت های ساختاری از مشارکت مردم در اعتراضات سازمان یافته جلوگیری می کنند.
فضای سایبر
فضای سایبر[۵] عبارتی است که در دنیای اینترنت، رسانه و ارتباطات بسیار شنیده میشود. واژه سایبر از لغت یونانی[۶] به معنی سکاندار یا راهنما مشتق شده است. نخستین بار این اصطلاح “سایبرنتیک” توسط ریاضیدانی به نام نوربرت وینر Norbert Wiener در کتابی با عنوان “سایبرنتیک و کنترل در ارتباط بین حیوان و ماشین” در سال ۱۹۴۸ بکار برده شده است. سایبرنتیک علم مطالعه و کنترل مکانیزمها در سیستمهای انسانی، ماشینی (و کامپیوتر ها) است.
سایبر پیشوندی است برای توصیف یک شخص، یک شی، یک ایده و یا یک فضا که مربوط به دنیای کامپیوتر و اطلاعات است. در طی توسعه اینترنت واژههای ترکیبی بسیاری از این کلمه سایبر بوجود آمده است که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
فضای سایبر، شهروند سایبر[۷]، پول سایبر[۸]، فرهنگ سایبر[۹]، راهنمایی فضای سایبر[۱۰]، تجارت سایبر[۱۱]، کانال سایبر[۱۲] و. . .
واژه “فضای سایبر” را نخستین بار ویلیام گیبسون ویلیام گیبسون [۱۳]نویسنده داستان علمی تخیلی در کتاب نورومنسر[۱۴] در سال ۱۹۸۴ به کار برده است فضای سایبر در معنا به مجموعههایی از ارتباطات درونی انسانها از طریق کامپیوتر و مسائل مخابراتی بدون در نظر گرفتن جغرافیای فیزیکی گفته میشود. یک سیستم آنلاین نمونهای از فضای سایبر است که کاربران آن میتوانند از طریق ایمیل با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. برخلاف فضای واقعی، در فضای سایبر نیاز به جابجاییهای فیزیکی نیست و کلیه اعمال فقط از طریق فشردن کلیدها یاحرکات ماوس صورت میگیرد
( http: //www. rider. edu/suler/psycyber/cybdream. html)
نتیجه گیری:
در این فصل به مهمترین دیدگاه های نظری موجود در ارتباط با فضای سایبر و نیز جنبشهای اجتماعی پرداخته شد. ابتدا دیدگاه علمای اجتماعی در ارتباط با جنبش های اجتماعی توضیح داده شد و در ادامه نظریه بسیج منابع و نظریه فرصت ساختاری شرح داده شد و مطابق نظریه های مذکور مدل نظری این تحقیق و قضایای این پایان نامه مشخص و شاخصهای آن مشخص گردیدند.
راهنمای نگارش پایان نامه درباره فرصتهای ساختاری در فضای سایبر و تاثیر آن بر ...