۱-انرژی عضلانی را کاهش یا افزایش میدهد.
۲-تنفس را تشدید کرده و نظم آن را کاهش میدهد.
۳-اثر مشخص اما متغیر روی نبض و فشارخون دارد.
۴-آستانه محرکات حسی را کاهش میدهد.
۵-ترشحات درونی را تحت تأثیر قرار میدهد.
۶-سوخت و ساز بدن را افزایش میدهد.
موسیقی این توانایی را دارد که اثرات فیزیولوژیک مختلف ایجاد کند و آنها را به اثرات هیجانی تبدیل نماید. ارتعاشات شنوایی و ریتم موسیقیایی، ریتمهای زیستی را تحت تأثیر قرار داده و میتواند تعادل زیست - شیمیایی، سوخت و ساز و تعادل حیاتی موجود زنده را تجدید کرده یا آن را مختل کند(فلاح، سهرابی، زاده محمدی؛ ۱۳۹۰). «سیستم اعصاب مرکزی (مغز) طـوری ساخته شده است که به محرکهای موزیکال پاسخهای مثبت و مناسب میدهد و موجبات استفاده از این روش درمانی را فراهم میسازد، تحقیقات متعدد نشانگر آن است که تالامـوس مهمترین غـده مستقر در مغـز محرکهای موسیقیایی را دریافت میکند و این علائم را به وسیله سیستم عصبی به مغز انتقال میدهد و بهصورت یک کارکرد خودکار بهطور اعم روی مغز و بهطور اخص روی هوش، حافظه و تخیل نفوذ میکند. این عملکرد مغز در مقابل موسیقی، بهدلیل پاسخ غده صنوبری یا هیپوفیز است. این غده از تالاموس فرمان دریافت میکند و به محرکهای موزیکال و ریتم موزن موسیقی پاسخ مثبت میدهد و موجب ترشحاتی میگردد که نقاط مختلف بدن انسان را جهت کارکرد طبیعی رهنمون میسازد. وقتی محرکهای موزیکال به مغز میرسد، غده هیپوفیز به آن پاسخ مثبت یا بهعبارتی پاسخ آرامش بخش میدهد که نتیجه این پاسخ آزادسازی آندروفین است. آندرفین آرامشبخشی است طبیعی که درد را تسکین میدهد. لذا موجب میگردد نیاز بیماران در حال دریافت موسیقی به داروها، درد را تسکین دهد. این ماده در زمان آرامشی که توسط موسیقی بدست میآید در تمام نقاط بدن ترشح میگردد. همچنین به هنگام ترس، بیقراری و اضطراب مادهای به نام کتکولامینها و یا بهعبارتی آدرنالین و نورآدرنالین از غدد فوق کلیوی ترشح میشود که این ماده موجب بالا رفتن فشار خون و ضربان قلب میگردد و شگفت انگیز است که موسیقی آزادسازی این ماده اضطرابزا را کاهش میدهد و در نتیجهی عملکرد آن در بدن، فشار خون و ضربان قلب پایین میآید»( به نقل از؛ فلاح و همکاران،۱۳۹۰).
۲-۱-۷ کاربرد موسیقی درمانی
عمومیترین کاربرد موسیقی درمانی احتمالاً برای کاهش تنشهای روانی میباشد. این نکته بسیاری مهمی است. چون تنشهای روحی و روانی عمدهترین عامل بوجود آمدن مشکلات و اختلالات بهداشتی میباشند. موسیقی درمانی همچنین کاربرد وسیع و شایعی در سطوح اجتماعی دارا میباشد؛ بهگونهای که بیمارستانها، مؤسسات آموزشی، آسایشگاهها و سایـر قشرهای جامعـه از آن استفاده میکنند. نیز بهدلیل خاصیت مؤثر آن در تسکین دردهای جسمانی، در منزل و بیمارستان در کمک به زایمان، در تعادل خلق و خو و تعادل روانی به توانبخشی جسمی و کمک به آرامش و خوابیدن، آسان کردن یادگیـری و در کل، برای کمک به افـراد تقریباً در تمامـی زمینه های زندگـی استفاده میشود. در تحقیقات اخیر کاربرد موسیقی درمانی در توانبخشی جسمی، ایمنی شناسی، روان رنجوری و موارد دیگر نیز به اثبات رسیده است (تد- اندروز[۴۲]،۱۳۸۰). به هر حال هر فردی، سالم یا ناسالم، میتواند از موسیقی درمانی بهره ببرد. مردم روزانه دچار تنشهای زیادی میشوند و موسیقی درمانی میتواند باعث از بین رفتن این تنشها شود. روش های مورد استفاده میتواند ترکیبی از موسیقی و تصورات هدایت شونده، شنیدن موسیقی بهطور غیرارادی، یا حتی شرکت فعال در ساختن موسیقی باشد ( تد- اندروز، ۱۳۸۰).
اثرات موسیقی بر سیستم عصبی و بر تمامی ارگانهای بدن موجب استفاده وسیعی ازآن برای درمان شده است. بهطور مثال آثار مثبت موسیقی درمانی در ایجاد هنجارهای رفتاری دانشآموزان مبتلا به اتیسم (برنال[۴۳]، ۱۹۹۹) و نقش گوش دادن ملایم در کاهش تنش عصبی، به اثبات رسیده است.
در مجموع موسیقی کاربردهای فراوانی دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
- پیشگیری، آموزش و یادگیری
-
- کاهش دردهای گوناگون پزشکی
-
- کاهش تنشها و نگرانیهای ناشی از جراحی، آسیبها و بیماریها
-
- توانبخشی بعد از جراحی، آسیبها و تصادفات
-
- کاهش خستگی حاصل از گرفتگی عضلانی و کارکرد ماهیچهها
-
- کاهش عوارض جانبی داروها
-
- کاهش مدت استفاده از داروها
-
- کاهش مدت بستری بودن فرد( جوچیمیز[۴۴]،۲۰۰۵).
بخش دوم: لکنت
۲-۲-۱ ماهیت لکنت
گفتار فرایند سادهای نیست بلکه نیازمند حرکات هماهنگ، سریع و ظریف اندامهای گویایی میباشد. علاوه بر این، زمانبندی دقیق عضلات برای تنفس و تولید صوت جهت گفتار ضروری است.عوامل زیادی میتوانند این فرایند را در انسان به علل شناخته یا ناشناخته دچار اختلال و آسیب گرداند؛ لکنت یکی از این عوامل مهم و شناخته شده در زمینه توانایی های زبانی و گفتاری میباشد(اسلامی، امیری، تقاء و اسلامی، ۱۳۸۸) .
«اختلال گفتار شامل ناتوانی در ایجاد و کنترل صداها و کلام (شمرده سخن گفتن) و ناتوانی در حفظ ریتم گفتار (گفتار سلیس) است. اختلال زبانی شامل هر دو اختلال گفتاری و زبانی است که باعث ضعف در هماهنگی بین تنفس و مکانیزم صدا، ناتوانی در ادای کامل جمله ها و کلمات و در نتیجه مشکلات عاطفی و اجتماعی میشود»(زاده محمدی؛ ۱۳۸۸: ۷۱).
اختلالات گفتاری به آسیب در صوت، تولید صداهای گفتاری و روانی کلام گفته میشود که به دلیل تأخیر یا آسیب در مکانیسم کنترل حرکتی گفتار در سیستم اعصاب مرکزی یا محرکهای زبانی نامناسب و بد استفاده کردن از سیستم تولید صوت ایجاد میشود(سلیمانی،محمدی، خزایی، ارتیاحی؛ ۱۳۹۰). هر نوع اختلال یا ناهنجاری که در فرایندهای طبیعی تولید و درک زبان، اعم از مهارتهای شنیداری، گفتاری، خواندن یا نوشتن، به وجود آید. اختلالات زبانی از نظرمنشاء به دو گروه اختلالات رشدی و اختلالات اکتسابی تقسیم میشوند: اختلالات رشدی زبان که از آغاز تولد در مرحل مختلف رشد در یادگیری مهارتهای مختلف زبانی ظاهر میشوند و خود به دو گروه مرکزی و عضوی تقسیم شوند. در اختلالات مرکزی، نوعی آسیب یا ضایعه در دستگاه مرکزی اعصاب، منشاء اصلی اختلال زبانی است، در حالی که در اختلالات عضوی نوعی نقض عضو از قبیل شکاف لب، شکاف کام و یا هر نوع نقض عضو در اندامهای گویایی موجب اختلال میشود. در اختلالات رشدی سیر فراگیر زبان یا جنبهای از ساخت یا کاربرد زبان یا با تاخیر همراه است و یا به صورت غیرطبیعی است. در اختلالات اکتسابی زبان، فرد در نتیجه نوعی ضایعه مغزی و یا بیماری عصبی دچار اختلال زبانی میشود. انواع زبان پریشی در بزرگسالان از نمونه های اختلال اکتسابی زبان است(نیلی پور، دارویی، فرازی، عامری، صالحی، آذر مهری، ۱۳۹۲).
غالباً تمام کودکان ۲-۳ ساله هنگامیکه سخن گفتن را میآموزند، کمی لکنت دارند. بهخصوص زمانیکه غلیان مطالب در مغز طفل سریعتر از اعمال حرکت مربوط بدن انجام میگیرد و توانایی فکری کودک بیشتر از توانایی زبانی اوست. در صورتیکه در این گونه موارد دوستان یا والدین کودک مرتب سعی در تصحیح گفتار کودک خود داشته باشند، کودک کم کم حرف زدن را برای خود عذابی و حلقه معیوبی بدین ترتیب ایجاد می شود. ترس از لکنت باعث خودآگاهی شدید در مقابل پدر و مادر میشود و در نتیجه بر شدت لکنت میافزاید. این افزایش سبب از بین بردن امنیت و اعتماد بنفس کودک شده و این پدیده ادامه مییابد(بیرجندی،۱۳۶۲).
یکی از نظریات مطرح شده، در زمینه لکنت نقص در کنترل حرکتی گفتار است که در آن کنترل، زمانبندی و هماهنگی عضلات گفتار آسیب میبیند. شواهدی وجود دارد که لکنت در برخی ویژگیها با سایر اختلالات کنترل حرکتی مانند دیزآرتری، دیستونی و آپراکسی مشترک است. این ویژگیها عبارت از نوسانهای ترموری، تشدید علایم با افزایش پیچیدگی تکلیف و بهبودی با تمرین تکراری یا بهبودی در نتیجه گفتار کند، ریتمیک و زمانبندی شده میباشد. ناهنجاریهای دیگری نیز در کنترل حرکتی گفتار توسط تکنیکهایی مانند زمان واکنش، اغتشاش و مطالعات رفلکس در افراد دارای لکنت گزارش شده است بهعلاوه، اختلالات پردازش شنیداری نیز در افراد مبتلا به لکنت در مطالعات متعددی گزارش گردیده و در این مطالعات، تکالیف درد و شکل ادراکی صرف و ادراکی ـ حرکتی ارائه شده است. نتایج این مطالعات در دو حالت قابل دستهبندی هستند۱-درگیری صرف شنیداری و۲-درگیری توأم شنیداری - حرکتی، از سوی دیگر یافته های متعددی نیز حاکی از ارتباط بین لکنت و پردازشهای زبانی میباشد. بهطور مثال نشان داده شده است که افزایش پیچیدگیهای نحوی با افزایش ناروانی همراه میشود و زمان شروع لکنت با رشد سریع مهارتهای زبانی همزمان است (به نقل از نظری، جهان، مقدم سلیمی،۱۳۹۱).
اشکال در حرف زدن در افراد لکنتی بر حسب موقعیتها مختلف متفاوت است. مثلاً غالب این افراد میتوانند در تنهایی بهطور عادی یا با اندکی اشکال صحبت کنند، بخوانند یا زمزمه کنند. حتی غالباً در مقابل افرادی که شخص، خود را بالاتر از آنها حس میکند اشکال چندانی نشان نمیدهند، بلکه لکنت زمانی شدیدتر میشود که شخص خود را پایینتر از مخاطب خود احساس کند یا دست و پای خود را گم کند. در بیشتر لکنتیها، علائم اختلالات عاطفی از قبیل تشویش کشمکش درونی و احساسات حقارت و ناامنی و ترس از روبهرو شدن با اجتماع وجود دارد(بیرجندی، ۱۳۶۲). بهخصوص در کودکان و نوجوانان بهعلت ناتوانی در برخورد درست با این استرسها دچار آسیبهای جسمانی، روانی و اجتماعی فراوانی میگردند (توزندهجان، نعیمی، احمدپور،۱۳۹۰) و همچنین امکان دارد اضطراب و استرس سبب بروز لکنت در کودکان شود. وقتی کودکان برای گفتن جمله یا کلمه مناسب تحت فشار محیط و یا مورد سرزنش قرار میگیرند، اضطراب و در نتیجه لکنتش افزایش پیدا میکند (ربیعی؛۱۳۸۶ ). لکنت درمیان پسران بیشتر از دختران بوده است؛ بهطوریکه در بررسیها و تحقیقات مختلف نسبتی در حدود ۷۰ درصد برای پسران و ۳۰ درصد برای دختران ذکر گردیده است.
۲-۲-۲ تعاریف لکنت
یکی از واکنشهای فیزیولوژیکی انسان به فشار روانی، افزایش تنش عضلانی(گرفتگی ماهیچه ای)است. این گرفتگی در ناحیه تارهای صوتی بروز پیدا میکند. این گرفتگی را میتوان بهراحتی در کودکان مشاهده کرد. لکنت در واقع عارضهای است، که موجب لکنت ذهنی و لکنت ظاهری میشود.(فرهمند پور،۱۳۸۹: ۲۰۷). افراد مبتلا به لکنت معمولاً بهطور غیرطبیعی حروف و کلمات را تکرار مینمایند و بهعبارت دیگر فاقد روانی و سلاست در گفتار هستند و یا اینکه اختلال گفتاری در آنها مربوط به وقفهای عضلانی است که هنگام تلفظ حروف و سیلابها عارض شده و مانع از شروع یا ادامه سخن گفتن میگردد(همان منبع).
لکنت نیز یکی از نارساییهای تکلم است و عبارت است از مکث، تکرار، کشیدگی و بهمیان اندازی به ویژه در واحدهای کوچک گفتاری (صدا، بخش و هجا) که موجب میشود زبان گفتاری آسیب ببیند و در مواردی با حرکات اضافی سایر اندامها از قبیل پلک زدن، بیرون آوردن، کج کردن عضلات ناحیه گردن، تکان دادن دست و پا و یا انقباض عضلات صورت نیز همراه شود و در اکثر موارد سن ابتلا به آن، سنین یادگیری تکلم میباشد و ایجاد یا تشدید نقص در سنین ۲تا ۷ سالگی بیشتر دیده میشود. اصولاً در دو دوره از زندگی، کودک مبتلا به لکنت بیشتر دیده میشود. :یکی در دوران آغاز فراگیری گفتار و جمله سازی و دیگری در سنین ورود به مدرسه و شروع تحصیل و در دوران بلوغ نیز نمونه ای از ابتلا به لکنت مشاهده شده است (مرزبان،۱۳۸۵).
لکنت یک اختلال حرکتی در جریان سیال و روانگفتار است که با علائمی مثل تکرار کلمات و اصوات، کشیدهتر گفتن بعضی آواها و یا قفل شدگی اندام های گویایی بر روی تلفظ برخی صداها همراه است. و فردی که دارای لکنت می باشد ممکن است برای پنهان کردن یا اجتناب از لکنت خود دست به اعمالی بزند که باعث تلاش و تقلای اضافی در حین صحبت در فرد میگردد(زمانی، ۱۳۹۰).
به بیان کلی «لکنت یک اختلال سیالی بیان لفظی است که براساس تکرار و تطویلهای غیر ارادی، صدا دار یا بیصدا، به هنگام انتشار واحدهای کوچک سخن یعنی اصوات، هجاهای مجزا یا هجاهای کلمات مشخص میشود. این اختلالات معمولاً بسیار فراوانند و به آسانی مهار نمیشوند.» (دادستان،۱۳۸۷: ۶۵-۶۴).
یکی از نقاط ضعف کودک گفتار اوست. حتی اگر کودک بسیار سلیس و روان صحبت کند. تکرار کردن و کشیدهگویی غیر ارادی صداها و هجاهای گفتار و قطع جریان روان طبیعی گفتاری که گوینده تلاش میکند آن را به پایان برساند. مشخصه های ثانوی یا همراه لکنت شامل عادتهای عضلانی یا حرکتی و رفتارهای همراه در شروع گفتار، برای مخفی کردن و یا تغییر دادن ناروانی گفتار این اختلال ممکن است در سطح عصبی عضلانی، تنفسی، آواسازی و یا روندهای تولید آوا باشد(نیلی پور و همکاران، ۱۳۹۲).
۲-۲-۳ انواع لکنت
در لکنت نوع کلونیک[۴۵](یا حالت تکراری در بیان کلمه) کودک یک سیلاب از کلمهای را با سرعت و تشنج تکرار میکند. مثلاً کلمه پدر را چنین تکرار می کند: پ پ پ پدر. و در لکنت نوع تونیک[۴۶](یا توقف در تلفـظ) فعالیتهای عضلات تلفظی با چند ثانیهای توقف و سکون به وجود میآید و کودک دچار گیر و وقفه در تلفظ و ادای کلمه به همراه فشار و کوشش و حرکات خاصی است.کودک در این نوع لکنت برای ادای کلمه به شدت به خود فشار آورده و پس از لحظاتی سکون، بهطور ناگهانی با تشنج کلمه را ادا میکند(معاف مشهدی، ۱۳۸۶).
لکنت دارای انواع مختلفی است.همان طور که در ادامه ذکر میشود در نوعی از لکنت کودک یا فرد لکنتی بر روی اولین حروف برخی از کلمات یا بخشی از کلام تکیه یا تکرار میکند که این تکرار با تشنج و فشارغیرعادی بر اعضای تشکیل دهندهی گفتار همراه است.مثلاً به هنگام تلفظ کلمه (بابا) لبها صامت (ب) راچندین بار با فشار بیش ازحد بر لب تکرار میکنند تا بالاخره بابا به لفظ آید ب…ب… بابا به این عارضه در اصطلاح علمی کلونیک گویند .هنگام تلفظ کلمه را با وقفه و با فشار بیان نماید یعنی هنگام تلفظ کلمه چند ثانیهای توقف حاصل شود و سپس کلمه بیان گردد.این نوع لکنت به تونیک که همان توقف در تلفظ است مشهور است. گاهی لکنت ترکیبی از هر دو نقص یاد شده است و کودک مشکل مضاعفی در تلفظ کلمات و حروف دارد. در نوع دیگر تقسیم بندی لکنت را به دو نوع اولیه و ثانویه تقسیم می کنند:
۱- لکنت اولیه: تظاهرات لکنت کم اتفاق میافتد از هر۱۰۰کلمه ۱۰ اشکال دارد حرکات اضافی دیگر (واکنشهای لکنت) دارد .
۲- لکنت ثانویه: در این نوع لکنت تظاهرات لکنت افزایش مییابد. تعداد گیر کردن ها و مکث بیشتر میگردد و واکنشهای اضافی حرکتی مثل تکان دادن دستها و پاها وجود دارد. در لکنت ثانویه مکثها بیشتر و طولانیتر و مداومتر میشود. به لکنت معمای گفتار درمانی گفته میشود و علت آن هنوز خیلی مشخص نیست. در لکنتیها عمدتاً اشکال در صدا میباشد. لکنتیها بین صداهای یک کلمه مکث دارند اما یک فرد عادی بین کلمات یک عبارت مکث میکند(مرزبان، ۱۳۸۵).
۲-۲-۴ علل لکنت
«علت ابتلا به لکنت بر خلاف بیشتر اشکالات گفتاری هنوز ناشناخته مانده است. برخی از محققان لکنت را به مشکلات شخصیتی نسبت میدهند، گروهی آن را ناشی از مشکلات پزشکی میدانند و برخی نیز این اختلال را در چهارچوب مشکلات ارتباطی قرار میدهند. مؤلفان متعددی کوشش کردهاند تا پدیده جهانشمول بودن لکنت را بر اساس علت شناسی آن تبیین کنند. از دیدگاه روان تحلیل گری لکنت یک روان آزردگی یا نوعی واپس روی است که بین هیستری تبدیل و روان آزردگی وسواس و یا در چهارچوب یک سازمان یافتگی پارانویایی ـ که فرد لکنتی بر اساس دفاعهای وسواسی و هیستریکی خویشتن بنا میکند ـ قرار دارد و چون هر کس میتواند یک یا چند نشانه واپس روی را در وهلهای از زندگی خود نشان دهد پس مشاهده این پدیده در سراسر جهان و در خلال قرنها شگفتانگیز نیست»(دادستان، ۱۳۸۷: ۷۳).
ترس، کمرویی، شتابزدگی در گفتار، تنفس نامنظم، عدم اعتماد به نفس، تنبیه بدنی در کودکان چپ دست، احساس حقارت و وراثت از سوی محققین مختلف از جمله عوامل بروز لکنت ذکر گردیدهاند. اما در این میان نظریهای که بیشتر جلب توجه میکند نظریه تئوری نارسایی تفکر زبانی –نظری است. اساساً این تئوری بر این عقیده استوار است که افراد لکنتی واجد یک مشکل در پردازش افکار و اندیشه های خود در قالب زبان میباشند.(ادواردپیشون۱۹۷۱) این مشکل که نارسایی تفکر زبانی– نظری به آن اطلاق میشود منجر به گرفتگی زبان یا لکنت میگردد. مدافعان این نظریه معتقدند که ورای هر لکنت، اختلال،ناپختگی و نارسایی در تکامل زبان وجود دارد و کسانی که دارای این هستند که از شکل دادن به اندیشه های خود در قالب زبان حتی برای خود نیز عاجزند. بر اساس این نظریه دو شیوه تفکر انسانی وجود دارد: ۱٫ شیوه تفکر حسی ــ عملی که تجسم ذهنی به کمک تصاویر یا خاطرات حسی و یا تصور حرکات در ذهن است. ۲-شیوه تفکر زبانی ـ نظری که در این شیوه، تفکر کلمات را به خدمت میگیرد و بهصورت کلام درمیآید. برای این منظور فرد میبایست دارای بیواسطگی زبان باشد؛ یعنی افکار او بدون واسطه شکل کلمات را به خود بگیرند و شخص بدون مکث خارج از حد طبیعی بتواند تفکر خود را مطابق الگوهای زبانی اظهار نماید. طراحان این تئوری معتقدند که افراد لکنتی فاقد بی واسطگی زبان میباشند. در این افراد اول فکر پدید میآید و سپس در قالب کلمات شکل میگیرد. مثل اینکه این افراد مجبور به ترجمه زبانی هستند که به آن تکلم میکنند. به این حالت نارسایی تفکر زبانی نظری گفته میشود. عواملی که سبب ایجاد این نارسایی در فرایند تفکر- زبان میشوند عبارتند از:
۱٫ توارث: این نظریه معتقد است که فرد لکنتی زمینه های نارسایی تفکر زبانی نظری را به ارث میبرد نه خود لکنت را. طرفداران این نظریه با توارث در لکنت به شکل انتقال ژنتیکی آن موافق نیستند بلکه معتقدند که فرد زمینه های روانی و سرشتی از قبیل هیجانات و اختلالات عاطفی را به ارث می برد و عوامل بیرونی با تاثیر در این زمینه ها سبب بروز لکنت میگردند(زاده محمدی، ۱۳۸۸: ۸۳-۸۷)
۲٫ دو زبانه بودن: دو یا چند زبانه بودن کودک سبب اختلال در نظمدهی زبان و بیان آن در قالب الگوهای قابل پذیرش جامعه میشود چرا که هر زبان قوانین ساختی مخصوص به خود را دارد و گزینش یکی از آنها بدون متأثر شدن از الگوهای زبانی دیگر در کودکان دوزبانه میسر نیست.
۳٫ عوامل روانی: نامساعد بودن محیطی که کودک در آن به سر می برد را شامل میشود. تعارضات عاطفی ناشی از روابط خانوادگی، محرومیت از مادر و اختلال در ارتباط کلامی بین مادر و فرزند و تجربه های ناخوشایند کلامی کودک موجب اختلال در تمایل فرد به صحبت کردن است.
۴٫ تأخیر در گفتار: تحقیقات نشان داده که ۲۷% لکنتیها دچار تأخیر در تکلم بودهاند. این تأخیرها نمودهای گوناگونی ازجمله تلفظ نادرست همخوانها یا تشحیص ندادن آنها از همدیگر، حذف همخوان آخر کلمه و یا توقف کودک در مرحله کلمه –جمله دارند. این تأخیرات چنانچه با برخوردهای ناهنجار محیطی توأم شود باعث لکنت میگردد .
۵٫ نارسایی ذهنی عمومی: طراحان این نظریه معتقدند که یک نارسایی عمومی هوشی نیز موجب اختلال در کنش نظمدهنده زبانی میشود. این نظریه بر پایه مشاهدات کلینیکی نشان داده که حدود ۱۵% الی ۲۸% لکنتیها در بین افراد عقب مانده وجود دارند .