بلیس[۲۵](۱۹۹۹) تأکید کرد که رهبر برای فعالیت طرفدارانش در دستیابی به اهداف سازمانی نیاز به هوش هیجانی بالایی دارد.
ری بک[۲۶](۱۹۹۸) معتقد است توانایی مدیریت و رهبری دراین است که رهبر بتواند احساسات گروه را درک کند. این توانایی به مدیر اجازه می دهد از اعتماد و صداقت آنها درگسترش عملکرد سازمان استفاده کند.(اسکراف،۲۰۰۰).
گلمن به نقل ازکواین مورای ابراز می کند: سازمان هایی که پیوسته در معرض توسعه و تغییر هستند نیازمند بیشترین هوش هیجانی هستند(گلمن،۱۳۸۳).
اسکراف (۲۰۰۰) از مطالعات خود نتیجه گرفت رهبران نسبت به پیروان خود از لحاظ برتری و سلطه، سطح انرژی، مردم آمیز بودن، پیشرفت گرابودن، مسئولیت پذیری، سازگاری و اعتماد به نفس وضعیت بهتری دارند. و گلمن(۱۹۹۰) معتقد بود رهبری با پنج بعد شخصیتی که به پنج بعد شخصیت معروفند رابطه دارد : برون گرایی، خوشایندبودن، وظیفه شناسی، ثبات، هوش
۲-۱۰-۴- اهمیت هوش هیجانی در موفقیت افراد
افراد خودآگاه، مهربان، با توانایی درک دیگران و توانایی داشتن هیجانات قوی موفق تر از افرادی هستند که این صفات را ندارند حتی اگر افراد توانایی های هوش شناختی بالاتری داشته باشند. سگال (۲۰۰۲)، بار- آن(۲۰۰۰)، گاردنر(۱۹۸۳)، اشترن برگ(۱۹۹۷) اظهار می دارند که تقریباً۸۰ درصد اختلاف بین موفقیت های افراد که توسط آزمون بهره هوشی و آزمون های مشابه به حساب نیامده می تواند به وسیله مشخصات دیگری که به اعتقاد وی هوش هیجانی را تشکیل می دهند توضیح داده می شود. چن به نقل از پون تگ فت (۲۰۰۲) بیان می دارد که برای موفقیت در هر زمینه ای هوش هیجانی دو برابر مهم تر از توانایی های شناختی است و نزدیک به ۹۰ درصد موفقیت در سطوح بالاتر مربوط به هوش هیجانی است(نقل از گلستان جهرمی،۱۳۸۳).
محققان معتقدند اگر فرد از لحاظ هیجانی توانمند باشد بهتر می تواند با چالش های زندگی مواجه شود و هیجانات را به گونه ای تنظیم نماید که از سلامت روانی بهتری برخوردار باشد.
اهمیت هوش هیجانی درانطباق با رویدادهای زندگی و رسیدن به سلامت روانی و سلامت جسمانی، موفقیت شغلی تحصیلی وکیفیت مطلوب در روابط با دیگران است. به طور کلی توانش های هیجانی، رفتار و پیامدهای زندگی راپیش بینی می کنند لذا برای موفقیت در زندگی اهمیت دارند(خسرو جاوید، ۱۳۸۱).
با این وجود در تأثیر هوش هیجانی در موفقیت های اجتماعی در سطوح بالا جای بحث و تحقیق بیشتری وجود دارد. چرا که سازگاری با محیط یک نوع موفقیت است و توانایی تغییر شرایط درجهت دلخواه امر برتری است که هوش هیجانی با تعاریف و مقیاس های کنونی قادر به تبیین آن نیست.
۲-۱۱- ادراک هیجانات
این استدلال که چند هیجان محوری وجود دارد تا حدودی وامدار کشفیات پل اکمن است. وی معتقد است، افراد متعلق به فرهنگ های مختلف درسراسر دنیا از جمله افرادی که به فرهنگ های نانویسا تعلق دارند و از تلوزیون تأثیر نپذیرفته اند می توانند حالت های چهره ای حاکی از چهار هیجان (ترس، خشم، اندوه و ذلت) را تشخیص بدهند و همین امر جهان شمول بودن این هیجان ها را نشان می دهد. هیجانها از افکار، رفتار و فیزیولوژی تأثیر می پذیرند و برآنها تأثیر می گذارند.
برخی خوشایند و مثبت هستند مانند شادی و برخی منفی مانند ترس، غم وخشم.
نتایج تحقیقات مختلف حاکی از برتری زنان در ادراک هیجانی نسبت به مردان می باشد (مایر، سالووی، کارسو،۲۰۰۰)، (سیاروچی، چان وکاپوتی،۱۹۹۹)، (گلمن،۱۹۹۵)، (ورتلب،۱۹۸۷نقل از حکیم جوادی واژه ای،۱۳۸۳) ادراک در زنان بارها بیشتر و بهتر در مردان است. نکته دیگر تفاوت زن و مرد در درک کلی و جزئی است، زنان ادراک جزئی دارند و مردان ادراک کلی.
ادراک موضوعات اجتماعی به سادگی ادراک فیزیکی یا ادراک اشیاء نیست. قضاوت های ادراک موضوعات اجتماعی بسیار پیچیده تر از قضاوت های مربوط به جهان فیزیکی است. مسئله بسیار حاد دیگر این است که ما هنگام قضاوت درباره دیگران ندرتاً مشاهده کنندگان بی طرفی هستیم. در جامعه خیلی از تصمیمات بسیار مهم از برگزیدن رهبر سیاسی گرفته تا انتخاب متقاضی شغلی خاص مبتنی بر چگونگی ادراک ما از مردم می باشد. گاهی فهم اینکه آیا درحال حاضر طرف صحبت ما علاقه مند یا ملول، شاد یا غمگین، گرفته یا راحت است بیشتر اهمیت دارد تا فهم اینکه وی کلاً برون گرا، حمایتگر، خجول یا فردی سلطه گر است، ادراک فرد از روی چهره آنها مهم ترین منبع اطلاعات ما درباره هیجانات شخصی است . مطالعات دیگر نیز نشان می دهد توانایی همدلی یک فرد با دقت ادراک او مرتبط است(فرگانس،۱۳۷۹).
نقش ارتباط غیر کلامی و ادراک آن در تعامل اجتماعی امر شناخته شده ای است. پیام های کلامی تنها بخش کوچکی از ارتباط میان فردی را تشکیل می دهند در شرایطی که ارتباط کلامی آشکار بنا به دلایلی دشوار یا غیر ممکن است مبادله پیچیده ای از علائم غیر کلامی از جمله نگاه خیره، لبخند، ژستها، جانشین آن می شود. قابلیت ارسال و دریافت مؤثر پیام های غیر کلامی برای تعامل اجتماعی موفق امری است اساسی (فرگانس،۱۳۷۹).
نقش سلامت مغزی و تأثیر فیزیولوژی بخش هایی از آن در قسمت پیشین قطعه پیشانی در ادراک هیجانات و درک تغییرات چهره و خواندن حالات هیجانی نیز به اثبات رسیده است و در پی آن چگونگی ادراک عواطف در تصمیم گیری های اصولی و رفتار بهنجار اجتماعی انسان ها نقش انکار ناپذیری دارد.
اینکه زنان احساسات دیگران را بهتر درک می کنند از قابلیت هایی است که فمنیست های رادیکال آن را سر چشمه خاص دانش زنان می شمرند. چرا که زنان از طریق شهودی بهتر از مردان قادر به دستیابی مستقیم و غیر استدلالی به احساسات دیگران هستند اما احتمال دارد که زنان در مقام فرودست، حساسیت خاصی نسبت به نشانه های رفتاری کسب کنند زیرا کشف و شهود نشانگر موقعیت انفعالی هر اقلیت سرکوب شده ای است. قدرت شهود مستلزم ممارست ذهنی، چیدن جزئیات پراکنده است و هنگامی که از سوی اعضای گروه سلطه گر اعمال می شود هوش استنتاجی خوانده می شود. اما اگر قابلیت در زنان بروز یابد بی درنگ از سوی قدرت مداران ارزش زدایی می شود( گالامین ،۱۹۸۳ ، نقل از هام وگمبل۱۳۸۲)
۲-۱۲-توضیحاتی درباره اصطلاحات مختلف مربوط به هوش هیجانی
درادبیات تحقیق، اصطلاح شناسی[۲۷] همواره از اهمیت خاصی برخوردار است. چگونگی نامیدن یک پدیده، منعکس کننده باورهایی درباره زیر ساخت ها، عوامل علت شناختی[۲۸] و عوامل دیگری است که درمجموع اساس سیاست ها، برنامه ها و فعالیت ها را به منظور بهبود بخشیدن به پدیده مورد بحث تشکیل می دهند.(آستبوری[۲۹]،۲۰۰۶).
همچنان که اصطلاحات متفاوت از یکدیگرند، تعاریف و آثار آنان نیز بالطبع از یکدیگر متفاوت است و از آنجا که مفهوم هوش هیجانی به سبب تکثر آرای موجود درادبیات تحقیق و چالشهای نظری به اشکال گوناگون ظاهر شده است متمایز کردن این اصطلاحات ضروری به نظر می رسد. بی شک هیچ یک ازاین اصطلاحات کامل نبوده و واجد مزایا و معایبی هستند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
۲-۱۲-۱- سواد هیجانی
این اصطلاح معمولاً به اشتاینر(اشتاینر[۳۰]وپری[۳۱]،۱۹۹۷نقل ازویر[۳۲]،۲۰۰۰) نسبت داده می شود و شامل توانایی درک، بیان و مهار هیجان های خود و پاسخ دادن به هیجان های دیگران به گونه ای است که این هیجان ها برای خود و دیگران مفید واقع شوند.
برای روشن شدن آنچه از اصطلاح ((سوادهیجانی)) حداقل در سطح فردی برداشت می شود و بر تعدادی از توانش های هیجانی و اجتماعی کلیدی را فهرست کرده است(۲۰۰۰).
درک خود[۳۳]
داشتن برداشتی دقیق و مثبت از خود
برخورداری از حس خوش بینی نسبت به خود وجهان
برخورداری از پیوستگی و استمرار درجریان زندگی
درک و مهار هیجان
تجربه کل دامنه هیجانها
درک علل هیجان ها
بیان هیجان ها به نحو مناسب
مهار پاسخ به هیجان ها به طور مؤثر برای مثال مدیریت خشم، مهار برانگیختگی ها
شناسایی شیوه های حفظ طولانی مدت احساسات خوشایند
استفاده از اطلاعات مرتبط با هیجان ها دربرنامه ریزی و حل مسأله
انعطاف پذیری[۳۴]، پردازش و دوری گزینی از تجارب دشوار
۳- درک موقعیت های اجتماعی و ایجاد روابط
دلبستگی به دیگران
داشتن تجربه همدلی با افراد دیگر
برقراری ارتباط و ارائه مؤثر به دیگران
مهار روابط به طور مؤثر
خود پیروی و برخورداری از استقلال[۳۵]
استفاده از این اصطلاح به رغم آنکه یادآور این نکته است که سواد هیجانی می تواند یاد گرفته شود به جای این که کیفیتی فطری و ثابت باشد، توجه را برافراد و قابلیت های آنان متمرکز می سازد و موجب غفلت از بافت پیرامونی و تعیین کننده های اساسی بهزیستی هیجانی واجتماعی می شود.
۲-۱۲-۲- توانش هیجانی[۳۶]
سارنی[۳۷](۲۰۰۰) مهارتهای مربوط به توانش هیجانی را چنین برشمرده است:
آگاهی ازحالت هیجانی خود با درنظر گرفتن این احتمال که یک نفر هیجان های چند گانه ای راحتی درسطوح رشد یافتگی بیشتر تجربه می کند، آگاهی از این که فرد ممکن است نسبت به احساس های خود به دلیل پویاییهای ناهشیار[۳۸] یا فقدان توجه انتخابی، ناهشیار باشد.
مهارت درمتمایز کردن هیجان های دیگران براساس نشانه های بیانی و موقعیتی که واجد درجاتی ازاجماع فرهنگی درباره معنای هیجان هاست.
مهارت درکاربرد واژگان هیجانی و اصطلاحات معمول درفرد، فرهنگ فرد در سطوح رشد یافته تر، مهارت درکسب پاسخ های فرهنگی[۳۹] که هیجان را با نقش های اجتماعی مرتبط می سازد.
ظرفیت همدلی وهمدردی با تجارب هیجانی دیگر
مهارت درفهم حالت هیجانی درون که با بیان بیرونی مطابقت ندارد هم درخود و هم در دیگران و درسطوح رشد یافته تر فهمیدن رفتار بیان هیجانی که خود ممکن است دیگری را تحت تأثیر قراردهد.
مهارت در مقابله سازش یافته باهیجان های نفرت انگیز و اندوه بار با بهره گرفتن از راهبردهای خود نظم دهی (نظیر تیدگی شدید) که شدت یا مدت چنین حالت های هیجانی را بهبود می بخشد.
آگاهی از این که بخشی از ساختار یا ماهیت ارتباط ها به وسیله درجه بی واسطه بودن یا واقعی بودن بیان هیجانی توسط درجه و توازن درون ارتباط به نمایش درمی آید، بدین معنی که صحت هیجانی که تا حدی توسط شراکت رشد یافته یا متقابل هیجان های واقعی تعریف می شود درحالی که رابطه والد- کودک ممکن است شراکت نامتوازنی از هیجانهای واقعی باشد.
گنجایش برای خودکارآمدی هیجانی: خودکارآمدی هیجانی به این معنی است که یک فرد تجربه هیجانی خود را چه به صورت منحصر به فرد و غیر عادی و چه بر طبق قراردادهای فرهنگی می پذیرد و این پذیرش در پیوند با باورهای فرد درمورد تعادل هیجانی قرار می گیرد.
گفتنی است به رغم آنکه سواد هیجانی و هوش هیجانی در قالب توانش هایی خاص بیشتر قابل آموزش و دستیابی اند اما مجزا در نظر گرفتن این توانش ها می تواند موجب فروپاشی یک مفهوم کل نگر شود، از سوی دیگراصطلاحاتی مانند ((سواد))، ((هوش))، ((توانش))، ((یادگیری)) برافراد و استعدادهای آنها متمرکزند نه بر بافت پیرامون و تعیین کننده های زیربنایی توانش هیجانی- اجتماعی و بهزیستی.
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره بررسی اثر بخشی هوش هیجانی در کاهش وابستگی به ...