بــخواهـــم مــن آن جــام گیتی نـمای شـــوم پـیـش یـزدان بـبـاشم به پـای
(همان،۱۳۷۹ج۴۲:۱)
اُسطرلاب: «کاسه، جام و یا بشقابی است، که از گل پخته یا فلز ساخته می شود. روی آن خطوط ونقوشی است که با بهره گرفتن از آن خطوط میتوان تحقیق۵۰ مسأله نجومی را حلکرد.امروزه به نام plani-sphere خواندهمی شود.دارای خطوطی بوده است که در عربی المقنطرات ویا خطوط سهمیگویند. اروپاییان پارابل ودرفارسی خطوط ساغری، و خواجه نصیر هم آن را به شکل المغنی نام گذاشته است. »(معین، ۳۵۵:۱۳۶۸) ابوریحان بیرونی، بزرگترین منجّم عصر فردوسی، در التّفهیم آورده است:« این آلتی است؛ یونانیان را نامش اسطرلایون یا آیینۀ نجوم. » (بیرونی،۱۳۱۶: ۲۸۵) دهخدا، این لغت را یونانی، دانستهاست، و آن را مرکب از استرن ولامبانین به معنی اخذ وگرفتن ستاره، مشاهده وضع ستارگان و… می شناسد. مُبدع آن را خلاف نظر فردوسی و مطالب مجموعه مقالات معین، پسرادریس پیامبر وبا ارسطاطالیس یعنی ترازوی آفتاب، یکی دانسته است.(دهخدا،ذیل وازۀاسطرلاب )
اُسطرلاب، از خطوطی تشکیل شده است.که غزنی نیز میگوید: این خطوط تعیینکننده سه عامل زمانی، فلکی و مکانی است، که به مطالعه طلوع و غروب سیّارات منظومه شمسی و حرکت ستارگان و سیّارگان، فواصل ارتفاع کوه ها، عمق دریاها و… می پردازند. ( غزنی، ۱۳۶۳: ۳۰-۲۹)
صلّاب مخفف اسطرلاب است .
هـــمی بـــازجـــستنـــد راز سپــــهر بــــه صلّــاب تــا بـرکــه گــردد بــه مهر
(خاقانی، ۱۳۷۹،ج۲۵۷:۵)
زیج :. کتابی است که منجّمان احوال و حرکات افلاک وکواکب را از آن معلوم کنند.( دهخدا، ذیل وازۀزیج ) اصل آن از زبان پهلوی است؛ که در زمان ساسانیان رواج داشته است. در این زبان به معنی تارهای پارچه است که در میان آنها پود بافته شود. سپس ایرانیان این اسم را به ملاحظه شباهت خط های قائم جداول عددی با تارهای نسّاجی بر این جدول نهادند. این کتب جدول ریاضی و هر محاسبه نجومی که از روی آن صورت میگیرد را شامل است. در پهلوی زیک به معنی تقویم است. (مصفّا، ۱۳۶۶: ۳۵۵)
وز نـــــمودار زیــــــــج و اســطـــرلاب درکشیــــــــدی ز روی غیـــب نــقــاب
( نظامی، ۱۳۷۸ ج :۶۱)
بــه حــکم دعــوی زیــج وگواهی تقویم شــب چهـــارم ذی حــجّــه سنـه ثـامیم
(انوری،۱۳۷۲، ج ۳۵۲:۱)
هــمـه زیــج وصــرلاب بــرداشتنـــــد بــرآن کــار یــک هــفته بــگذاشتنـــد
(فردوسی، ۱۳۷۹، ج۳:۳)
۲-۵- بخت
سومین معنی فال، «بخت» است. به معنی؛ طالع و اقبال است، اعتقاد به تاثیر افلاک و نیروی بخت در ادبیّات فارسی نیز به طریق کاوش دراحوال ستارگان و طالع بینی و یافتن راز آسمان جلوه داده شده است .
« اعتقاد به بخت وتقدیر در سخنان سقراط کاملاً نمایان است. و اصولاً فلاسفه و دانشمندان بزرگ در خارج از ایران ودر داخل ایران مخصوصاً آنها که اعتقاد به جبر مطلق داشته اند، از جمله اشعریون، بخت و تقدیر را مسلط بر ارادۀ انسان از سویخدا، میدانند و ما در اساطیرآشور، بابلی و بین النهرین به روایات و مطالب و حکایات بی شماری، راجع به بخت، برمیخوریم »(رضا بیگی،۱۳۸۷: ۱۳۰)
لــب بخــت پــیــروز زراه خــنــده ای مـــرا نــیـز مـــُروای فـرخـنـده ای
( رودکی،۱۹۵۸ :۵۷۸)
۲-۶- استخاره
واژه استخارت در فرهنگ نامه دهخدا، به معنی خواستن بهترین امرین، بهترین خواستن، طلب خیرکردن و نیکویی جستن آمده است. استخاره هم به معنای طلوع کننده، جزیی ازمنطقه البروج و پیشگویی سرنوشت و برای انجام کاری باقرآن فالگرفتن است و…(دهخدا، ذیل واژۀ استخاره) چنانکه، به این معانی در متون قدیم فارسی هم به کار رفتهاست. همچنان که درکلیله ودمنه آمده است: « پس از تأمل ومشاورت ترا بمهمّی بزرگ اختیار کردهایم.»(کلیله ودمنه، بی تا: ۳۱) همچنین: «پس از تأمل و مشاورت وتدبّر و استخارت او را مکان اعتماد و محرم اسرار خویشگردانید.» (همان،۷۴) همچنین، واژۀ«استخاره» به معنای «اختیار، انتخاب وگزینش» است. هنگامی که انجام کاری برای انسان دشوار است، و به نوعی به تصمیم گیری دیگری نیازدارد، بخصوص در اموری که فرد نسبت به آن کار، قبل از شروع آن دارای شناخت سطحی است. و فرد در انجام آن تردید دارد، از استخاره مدد میجوید. و سرنوشت کارش را به عمل استخاره وابسته میسازد. استخارهای که در حیطۀ ارتباط بنده با خداوند متعال است، بسیار امر پسندیدهای است؛ چرا که بهترین و مطمئنترین پناهگاه آدمی، برای ورود به بهترین کارهاست.(قمشهای،۱۳۸۲: ۳) اما آنچه که لازم به یادآوریاست؛ این است که استخاره دردایرۀ امید داشتن به خداوند و حُسن ظنّ به حق تعالی و کمکگیری از او، در کاری است مساوی الطرفین است؛ آن زمان که مؤمن دچارحیرت و سرگردانی و دودلی است (که آن کار را انجام دهد یا خیر)، به وسیلۀ دعا و استخاره به خداوند متعال پناه میبرد و ازاو مدد میجوید.(همان،۹)
خرمشاهی به نقل از مقالۀ گلدزیهر، در دایرهالمعارف کوتاه اسلام در باب استخاره نوشتهاست:«استخاره دعای انسان بیتصمیمی است که میخواهد با الهام وتوسّل، تصمیمی متبرّک در امری مهّم نظیر مسافرت و غیره بگیرد. نماز استخارهِ سابقهاش به حدیثی مندرج در صحیح بخاری، میرسد. درمنابع ومتون کهن نمونههای بسیاری هست، ازاین رسم که قبل از تصمیم گرفتن در امور مهّم یا حتی غیر مهّم، در کارهای خصوصی یا اجتماعی، فیالمثل امیران پیش از آنکه به جنگ و جهادی بروند، درصدد برمیآمدهاند که با استخاره از تأیید الهی مطمئن باشند. معروف است که، معاویه قبل از تعیین یزید، به جانشینیاستخاره کردهاست.» (خرمشاهی، ۱۳۶۸،ج۱: ۳۷۶) « [همچنین رسم بوده] که اغلب مؤلفان در مقدمۀ کتابهایشان یادکنند، که انگیزۀ نگارش یا تاخیر نگارششان استخاره بوده است…»( همان )
فال قرآن یا مُصحَف: در اصل همان استخارهاست، که درآثار بزرگان ادب پارسی بویژه در اشعارشاعران بعنوان «فال قرآن یــا مُصحَف و طغرا»آمدهاست: «درعرف امروز، ایران وفرهنگ تشیع، استخاره وتفأل به قرآنمجید
و استنباط نیک و بد از نخستین آیهای کــه در طرف راست و بالای صفحۀ مُصحَف می آید، اطلاق میگردد. یا همچنین استخاره به تسبیح و امثال آن که بیشتر به فال شباهت دارد، تا تضرع ودعا.»(همان)این نوع سرکتاب بازکردن یعنی؛ تفأل به قرآن مجید و استنباط نیک وبداست.
چــــون فــال بـرآرمـــت زمـُصحَف نـصــــرالله در قــرآن بـبـیـنــــــم
در شأن تـــوبــــیـنــم آیــت فــتــح کــاسباب نــزول و شان بــبـیـنـــــم
( خاقانی، ۱۳۷۴: ۲۷۱)
همچنین که «اهالی خاورزمین، به خصوص مسلمین و از آن میان ایرانیان را به تقلید سامیان ( اهالی کلده و آشور و اعراب که به تَطَیُّر و تفأل معتقد بوده اند.) به استخاره و فال عقیدتی است استوار، مهمترین نوع استخاره، استخاره با قرآن است که آنرا نیز به طرق مختلف انجام می دهند.» (معین، ۱۳۷۵: ۶۹۵)
چنان که ، کتب تاریخی بسیاری است که به فال و استخاره، با نظر مثبت پرداخته اند.ازجمله: باب سوم کتاب - «فرج بعد از شدّت» اختصاص دارد.« به موضوع فال وتفأل به قرآن کریم ونقل حکایاتی که شخصی یا جماعتی خواندن یاشنیدن آیه، مطلب یا شعری را به فال نیک گرفتهاند و از غم و نگرانی نجات یافته اند.»(تنوخی،۱۳۵۴،ج۱: ۲۵۶ )
هجویری درکشف المحجوب، که نخستین کتاب فارسی در تصوّف است، استخاره با قرآن، را برای طلب خیر دانسته و یادآور می شود، که آن راپیامبر به دیگران آموزش دادهاست. او در مقدمه کتابش آورده است؛ « و آنچه گفتم که: طریق استخاره سپردم، مُراد از آن حفظ آداب خداوند بود – عز وجلّ - که مر پیغامبر خود را – صلّی الله علیه و سلّم - و متابعان وی را بدین فرمود، وگفت:« فاذا قَرأت القُرآنَ فَستَعِذ بالله مِنَ الشّیطانِ الرّجیم (النّحل /۹۸)» واستعاذت واستخارت و استعانت جمله به معنی طلب کردن وتسلیم امور به خداوند - سبحانه وتعالی – باشد و نجّات از آفتهای گوناگون. و صحابۀ پیغامبر صلی الله علیه و سلّم ورضی الله عنهم - روایت آوردند که پیغامبر- صلی الله علیه وسلّم - مارااستخاره اندرآموختی چنانک قرآن.پس چون بنده بداند که خیریّت امور اندرکسب و… بایدکه اندربدوهمۀااشغال، بنده استخاره کند.»(هجویری،۱۳۸۹: ۳-۴)
۲-۶-۱- انواع استخاره
همۀ روش های استخاره با روایات اهل بیت (ع) موافق است. خرمشاهی به نقل از حاج شیخ عباس قمی در فهرستی که دربحارالانوار نوشته است، این انواع رابرشمرده است:
استخاره با رقعه ها ی کاغذ ( استخاره ذات الرّقاع )؛
استخاره با فندق یا سنگریزه؛
استخاره با تسبیح
استخاره با استشاره
استخاره با دعا
استخاره با تفأل به قرآن مجید. ( خرمشاهی، ۱۳۶۸،ج۱: ۳۷۷)
استخاره با محل دفن سر مبارک امام حسین (ع)
استخاره با انگشتر.( قمشه ای، ۱۳۸۲: ۷-۵)
و….
برخی استخاره های پُرکاربرد :
۲-۶-۱-۱- نماز استخاره ذات الرّقاع
دربارۀ این استخاره، کلینی و شیخ طوسی و سیدبن طاووس و دیگران ( رضوان الله علیهم ) به سندهای معتبر از هارون بن خارجه روایت کرده اند، که حضرت امام جعفرصادق (ع) فرمود: کیفیت آن چنان است که پس از اراده برای کاری شش رقعه نوشته شود و سپس سه رقعه اِفعَل ودر سه رقعه دیگر لا تفَعَل بجای اِفعَل، آنها را درزیر مصّلای خود نهاده ودورکعت نماز بجا آورده شود. سپس برسر سجده صد مرتبه « اَستَخیرُاللهَ بِرَحمتَه خِیَرَهٌ فی عافِیِهٍ » سپس نشسته و میگوید: اَللّهمَّ خِرلی وَ اختَرلی فی جَمیِع اُمُوری فی یُسرٍ مِنکَ وَعافِیهٍ» سپس رقعه را برداشته و مخلوط میکنید و یکی یکی بیرون میآورید، پس هر گاه سه اِفعَل پشت سرهم بیرون آمد آن امر را بجا میآورید و اگر سه لا تَفعل بیرون آمد. بجا نیاوردن آن امررا اراده کردهاید، و اگر یکی اِفعَل بیرون آمد و دیگر لا تَفعل، آنگاه پنج رُقعه بیرون بیاورید و با آن نگاه کن هر گاه سه اِفعَل است. ودو لاتَفعل آن امر اراده شده انجام بپذیرد و اگر برعکس باشد، آن امر را بجا نیاورید. ( مقدم، ۱۳۸۳ : ۶۶)
۲-۶-۱-۲- استخاره به تسبیح
این استخاره را به حضرت مهدی (عج) منسوب میدانند؛ بدین ترتیب که: انسان بعد از قرائت و دعا، یک قبضه از تسبیح را بگیرد و هشت تا هشت تا جدا کند. اگر یکی باقی ماند، استخاره خوب است. اگر دوتا باقی ماند، استخاره بد است و یک نهی در آن میباشد. اگر سه تا باقی ماند؛ متوسط یعنی انجام دادن یا ندادن آن کار مساوی است. اگر چهار تا باقی ماند؛ استخاره بد بوده و دو نهی در آن میباشد. اگر پنج تا باقی ماند؛ بعضی گفتهاند؛ که رنج و زحمت در آن است. و بعضی گفته اند؛ که در آن سرزنش و ملامت میباشد. اگر شش تا باقی ماند؛ استخاره، بسیار خوب است. باید در انجام آن تعجیل درست نمود. اگر هفت تا باقی ماند؛ حکمش مثل پنج تا میباشد. و اگر هشت تا باقی ماند؛ استخاره بسیار بسیار بد، و چهار نهی در آن است. (قمی،۱۳۸۶ : ۹۷۵)
۲-۶-۱-۳-استخاره به قرآن مجید
مطالب پایان نامه ها درباره : اهمّیّت بازتاب قَداسَت فال و استخاره درادبیّات منظوم- فایل ۲۷