بند پنجم: بایسته ها استراتژی های پیشگیری از بزهکاری خانواده گرا
استراتژی های متعددی را در مقابله با مسئله بزهکاری جوانان پیشنهاد کرده است که عبارتند از :
این استراتژی ها مهارت هایی را جهت تمرین آماده کرده است مانند آموزش والدین در مورد روش های فرزند پروری، مهارت های ارتباطی بین کودک و خانواده و حل مشکلات کودک و خانواده بدون تخلف و تنبیه. ملاقات های خانگی که قادرند منابع خطرزا را در خانه معرفی کنند و زمینه های راهنمایی لازم برای نگهداری و رشد سالم کودکان را در خانه فراهم کنند.
راه کارهای مؤثری که والدین میتوانند به منظور پیشگیری از بزهکاری جوانان و نوجوانان به کار بندند، عبارتاند از:
-معیارهای خوب بودن و بد بودن را به فرزندانشان یاد بدهند و ارزشهای پسندیدهء اخلاقی،رفتاهای مناسب اجتماعی،انتظارات جامعه از یک نوجوان مسئول،اهمیت رشد و بالندگی نوجوان برای پیشرفت اجتماعی که در آن زندگی میکند و…را به آنها بیاموزند
-در برابر اجرای مقررات و قوانین حاکم بر خانه، مدرسه و اجتماع،جدی،مسئول و هوشیار باشند.
-سعی کنید الگوی رفتاری خوبی برای فرزندان نوجوان خود باشید.
-عزت نفس،خویشتنداری و اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت کنید.
-ارتباط مؤثر و صمیمانهای با نوجوان(یا جوان)برقرار کنید.
-فرصتهایی برای او ایجاد کنید تا مسئولانه دربارهء کارهای روزانهء خودش تصمیم گیری کند.
-نسبت به احساس افسردگی،بیحوصلگی و انزواطلبی فرزند نوجوانتان حساس و هوشیار باشیم.
- مشاوران خانواده تربیت شوند تا به خانواده ها در رفع مشکلات خانوادگی و تربیت صحیح فرزندان یاری، میل به خودآموزی و اعتلای فرهنگ را در خانواده ها افزونی بخشیده و آنها را از مقتضیات زمانه و شرایط اجتماعی آگاه سازند.
- باید خانواده ها را به تربیت و آموزش مداوم خودشان علاقمند ساخت.
- باید خانواده ها را با ارائه ارزش های معنوی و اجتماعی از بیماری مصرف و تجمل برحذر داشت.
- زنان و مردان باید بعضی از عدم توافق ها را ناچیز بشمارند تا موجب طلاق و در نتیجه بی خانمانی فرزندان شان نشوند.
- باید تولیدات فرهنگی از لحاظ کمی و کیفی بالا رفته و در خانواده ها اشاعه پیدا کند.
- باید به خانواده ها آموخت در صورتی فرزندان شان آنها را محترم خواهند داشت که روابط متقابل پدر و مادرشان احترام آمیز و صمیمی باشد.
- باید به خانواده ها آموخت وقتی فرزندان خود را از کارهای بد منع کرده و به کارهای خوب تشویق می نمایند، در صورتی این رفتار در فرزندان آنها درونی خواهد شد که خود آنها نیز این اصول را رعایت نمایند.[۸۹]
- باید خانواده ها در کودکان اخلاق و سجایای نیکو را پرورش دهند مانند: توانایی تشخیص نیکی از بدی، آنچه را که باید انجام داد و آنچه را که نباید انجام داد، احترام به بزرگترها، ارتباط با کودکان همسن و سال، کمک به دیگران، رفتار دوستانه در کار و بازی، فروتنی و راستگویی و…
- باید به خانواده ها آموخت که، گرچه دوران بلوغ، دوران پریشانی و آشفتگی رفتاری است ولی با هدف است. و آنها را باید با مسائل دوران بلوغ و هدف های رفتار از نوجوانان و بهداشت و روانی مخصوص نوجوانان آشنا کرد تا رشد و نمو شخصیت سالم و هماهنگ آنان مختل نشود.
- به خانواده ها باید آموخت دوره جوانی، دوره ای است که اخلاق بد نیز بر اثر فشار غرایز و امیال پیش می آید. خاصه موقعی که شرایط محیط نیز به آن مدد کند. خانواده ها اگر این خطرات را حقیر بشمارند، مسلماً بعدها با اختلال شخصیت این چنین افرادی روبرو خواهند شد.
در حالت کلی می توان گفت این استراتژی مهارت های لازم برای حل مشکل و مشکلات را فراهم می کند به طوریکه کودکان قادر باشند به جای برخورد بزهکارانه و متخلفانه مسئله را به طریق درست حل نمایند.
گفتار دوم: استراتژی های رشد مدار و جامعه گرا در پیشگیری از بزهکاری
بیشتر بر پایه الگو های تربیتی مثبت بزرگسالان استوار است و می تواند خطر رفتار بزهکارانه را کاهش دهد. در برنامه های پیشگیری از بزهکاری مدل برنامه پیشگیری پزشکی که شامل تشخیص و درمان باشد چندان کارآیی ندارد. بهترین رهیافت در برنامه ریزی استراتژی های هدف گرا و جامعه گرا است. اگر چه باید توجه داشت که یک برنامه هرگز جوابگوی همه جوامع نیست. اما عناصری از برنامه که لازم است مورد توجه قرار گیرند عمدتاً مشترکند. این نقاط مشترک عبارتند از : توجه به افراد در معرض خطر، توجه چند جانبه در مداخله، توجه و حمایت از مجریان برنامه و ارزشیابی برنامه های پیشگیری.[۹۰]
این استراتژی مهارت لازم برای حل مشکل و مشکلات را فراهم می کند به طوریکه کودکان قادر باشند به جای برخورد بزهکارانه و متخلفانه مسئله را به طریق درست حل نمایند .
بند اول: ماهیت پیشگیری اجتماعی رشدمدار
بیش از چند دهه است که دنیا به این نتیجه رسیده است که راه پیشگیری از جرم نمیتواند متکی بر پیشگیری وضعی، پیشگیری پلیس محور، پیشگیری کنترل بیرونی و کنترل کیفری باشد، یعنی ما نباید سعی کنیم که از طریق زندان، ارعاب، کیفر و مجازات مانع وقوع جرم شویم. دلیل این موضوع هم این است که زمانی که به بسیاری از کشورهای جهان توجه میکنیم، در مییابیم که به رغم اینکه تقریبا اکثر کشورهای دنیا سختترین مجازاتها نظیر اعدام را در قوانین موضوعه خود پیشبینی کردهاند، اما نتوانستند با وجود این کیفر های شدید، جلوی ارتکاب جرایم مختلف حتی جرایم مستوجب مجازات اعدام را بگیرند، این جرایم مختلف به وفور انجام میشود و افراد از اینکه مجازات این جرم اعدام است، از انجام آن جرم ابایی ندارند و مرتکب آن میشوند.
به همین خاطر از چند دهه گذشته رویکرد سازمان ملل متحد و همچنین رویکرد اکثر نظامهای حقوقی در دنیا به سمت این موضوع بوده است که ما باید به عوامل اجتماعی موثر در گرایش به جرم توجه کنیم و به ویژه کشورهای مختلف در این رهگذر، به سمت دوران کودکی رفتهاند.
لذا دوران کودکی اساسیترین دوران برای شکلگیری شخصیت در افراد و رفتن آنها به راه صلاح یا راه تباهی و انحراف است. از این رو تمرکز دولتهای مختلف بر پیشگیری اجتماعی رشدمدار بوده است.
به عبارت دیگر نظامهای حقوقی مختلف در جهان به این نتیجه رسیدهاند که ارتکاب جرم، یک اتفاق، حادثه و واقعه که ناگهانی رخ دهد، نیست، بلکه یک مسیر و روند است. حتی در صورتی که جرایم اتفاقی را بررسی کنیم، به این صورت که در یک لحظه خاص فردی کنترل خود را از دست بدهد و مرتکب جرمی شود، در صورتی که سوابق زندگی این فرد نیز مورد واکاوی قرار بگیرد و به اصطلاح مورد بررسیهای جرمشناسی بالینی قرار بگیرد، آن وقت میتوان دریافت که اساسا این موضوع که شخصی در لحظهای کنترل خود را از دست بدهد یا اینکه فرد به طور ناگهانی چنان دچار هیجان و واکنش غیرقابل پیشبینی شود، به طوری که مرتکب جرم شود، روندی است که در دوران کودکی پشت سر گذاشته است.[۹۱]
برای مثال، فردی که واکنش ناگهانی را از خود بروز داده است، در صورتی که بر اعصاب خود تسلط کافی داشته باشد و مهارتهای حل مساله را در روابط فردی آموخته باشد، هر مساله ناخوشایندی برای وی اتفاق بیفتد، به جای این واکنش هیجانی و انفجاری، یک واکنش مبتنی بر راهحل از خود نشان میدهد و با هر مسالهای به عنوان یک مشکل قابل حل و مشکلی که اساسا جدا از شخصیت اوست، برخورد میکند و آن مشکل را حل خواهد کرد.
به این ترتیب رویکرد اساسی پیشگیری از جرم سازمان ملل متحد و کشورهای پیشرفته دنیا که در حوزههای پیشگیری از جرم کار کردهاند، رویکرد پیشگیری اجتماعی رشدمدار است.
بند دوم: پیش گیری از بزهکاری ونقش مدرسه در آن
آموزش و پرورش مطلوب، یعنی آموزش و پرورشی که مشارکت و تفکر انتقادی را در کودک تقویت کند و با ارزش های مربوط به شأن و شرف آدمی عجین شده باشد، این قدرت را دارد که جامعه ها را در طول نسلی واحد دگرگون سازد. به علاوه تأمین شدن حق هر انسان در بهره مندی از تعلیم و تربیت موجب محافظت او از خطرهای گوناگون می شود; از جمله زندگی مقرون به صرفه.
در رابطه با جرم می توان گفت: یکی از عوامل بسیار عمده در عدم تطابق فرد با ارزش ها و هنجارهای جامعه، عدم آشنایی او با این ارزش ها و معیارها و به عبارت دیگر، عدم جامعه پذیری صحیح یا نقایص فرایند جامعه پذیری او می باشد. بعد از خانواده مدرسه نقش مؤثری در جامعه پذیری شایسته فرد دارد. آموزش و پرورش از جمله خدمات عمومی است که تک تک افراد جامعه باید از آن بهره مند شوند.
در ارتباط با اهمیت حق برخورداری از آموزش و پرورش همین قدر کافی است که بدانیم بین فقر و بی سوادی و محرومیت رابطه مستقیمی وجود دارد.
نکاتی را که در امر آموزش و پرورش بخصوص مدرسه باید به آنها توجه نمود عبارتند از:
-متون درسی
-چگونگی تدوین برنامه درسی
- رابطه معلم ـ دانش آموز
- تشویق و تنبیه
- رسیدگی به مشکلات مدرسه
- برنامه ریزی اوقات فراغت.
الف: درونی شدن ارزش های اجتماعی در کودکان
محققان ثابت کردهاند که پیشگیری از بزهکار شدن کودکان و نوجوانان در دوران کودکی نقش به سزایی در ریشهکن کردن جرم در دوران بزرگسالی فرد دارد. یکی از مهمترین این موضوع ها، عوامل گرایش اطفال و نوجوانان به بزهکاری است. براین اساس نظامهای حقوقی مختلف در سراسر دنیا با پیشبینی ساز و کارهای قانونی و اجتماعی برای خشکاندن ریشههای فردی و اجتماعی گرایش خردسالان به بزهکاری کوشیده اند.