رویکرد توسعه اجتماعی از دهه ۱۹۷۰ توسط سازمان ملل بکار گرفته شد که در این یکپارچگی اهداف اقتصادی و اجتماعی، اصلاحات ساختاریو نهادی و افزایش ظرفیتهایفردی و اجتماعی و تامین مشارکت شهروندان در تصمیم گیری ها از عناصر اصلی این رویکرد است. در این دیدگاه، انسانها باید بعنوان آفرینش گران فعال در فرایند تکوین و تولید توسعه مشارکت داشته و توسعه واقعیحاصل رفتارهای خلاق عاملین انسانی توسعه باشد . مردم باید بطور دائمی و در جریان برنامه ریزی، تأمین منابع، اجرا و ارزیابیهایطرحهای توسعه مشارکت داشته و با رفتارها و تصمیمات خود توسعه را بیافرینند. در این رابطه، مشارکت جمعی بر مشارکت فردی اهمیت بیشتری دارد. مشارکت مردم با عاملیت سازمانهایغیردولتی، سازمانهایمدنیمحلی و اجتماعات محلی صورت گیرد (قانعی راد : ۱۳۸۴، ۲ ).
تبیین : بر اساس این رویکرد مداخلات اجتماعی می تواند نقشی اساسی در توسعه شهرها داشته باشد . این رویکرد معتقد است رویکرد کارکردگرا به تنهایی برای حل مسائل شهری کارایی ندارد و پروژه های مهم اجتماعی بدون مشارکت کنشگران اجتماعی امکان ظهور ندارد و اگر هم این پروژه ها انجام شوند نارضایتی افراد جامعه را به دنبال خواهد داشت .
۲-۳-۵ چهار نوع خرده سیستم پارسونز
پارسونز چهار نوع خرده سیستم مرتبط با یکدیگر را مطرح کرده است این خرده سیستم ها عبارتند از : سیستم زیستی ، سیستم شخصیتی ، سیستم اجتماعی و سیستم فرهنگی .
هر یک از سیستم های چهارگانه ی فوق دربردارنده ی یکی از کارکردهای چهارگانه ی پیشین است سیستم زیستی دارای کارکرد تطابق و سازگاری ، سیستم شخصیتی دارای کارکرد تحقق و دستیابی به اهداف ، سیستم اجتماعی دارای کارکرد یگانگی و سیستم فرهنگی دارای کارکرد وضوح بخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی است . ( آزادارمکی ، ۱۳۸۵: ۴۵ )
در جایی دیگر مطرح کرده است الف ) ساخت اقتصادی که کارکردش سازگار نمودن فرد از طریق شرایط متعدد اقتصادی از قبیل تولید ، توزیع و نظام کار و بهره وری است ب ) ساخت سیاسی که کارکردش تحقق اهداف در روند پیگیری و کسب منافع است . ساخت فرهنگی است که از طریق مدرسه و خانواده در جهت بیان و انتقال فرهنگ و باورهای جامعه به افراد عمل می کند . د ) ساخت اجتماعی که از طریق قوانین و عرف و عادات به انسجام بین عناصر متعدد اجتماعی می انجامد . ( همان : ۴۶ )
تبیین : تمایز، مبحثی است که در جوامع توسعه یافته مطرح است و اینکه هر خرده سیستم با تفکیک با سایر خرده سیستم ها وظایف خاص خود را انجام می دهد و در واقع نوعی تمایز ساختاری وجود دارد . بنابراین نوعی تعادل و انسجام در این جوامع دیده می شود . اما موقعیت کنونی جامعه ی ما برخلاف این فرایند است و ما شاهد تداخل کارکردی یا تداخل حوزه ی خرده سیستم ها در همدیگر هستیم . دقیقاً حیطه و حوزه ی کار هر یک مشخص نیست و همه با هم در همه جا حضور دارند . خرده سیستم اقتصادی نتوانسته است تأمین مالی مناسب را برای احیاء بافت های فرسوده فراهم کند سرمایه هایی که مردم بتوانند با کمک آنها بافت های فرسوده را نوسازی یا بهسازی کنند به عنوان مثال وام هایی با مبالغ بالا و قسط خیلی پایین به مالکان بافت های فرسوده پرداخت کنند . ساخت فرهنگی از طریق مدرسه و خانواده و نظام مذهبی قادر به انتقال فرهنگ مشارکت اجتماعی نبوده ، به این دلیلکهکارکردهایاین نظام نابسنده بوده است . ساخت اجتماعی هم در صورت ناهماهنگی در اجرای پروژه ها توسط خرده نظام های دیگر ، قادر به رسالت قانونی خود نخواهد بود .فرسودگی کالبدی وفرسودگی حیات اجتماعی واقتصادی بافت، دریک رابطه متقابل به تشدید یکدیگرکمک کرده وموجب رکودحیات شهری وتنزل شدید کیفیت زیست می گردد.
۲-۳-۶ نظریه کنترل اجتماعی پارسونز
بر اساس نظریه پارسونز در جامعه چهار عامل اساسی کنترل اجتماعی وجود دارد که عبارتند از : ۱- تأمین منافع اقتصادی افراد و داشتن پول به عنوان مهمترین ابزار آن ۲- استفاده از قدرت یا زور ۳- استفاده از تشویق یا اعمال نفوذ ۴- توسل به وجدان افراد از طریق مطرح ساختن معیارهای درست و نادرست در یک نظام اخلاقی ( معیدفر به نقل از جانسون ، ص ۲۱۸ ، ۱۳۸۷)
تبیین : البته بایستی به این نکته توجه شود که این مقوله نیازمند همکاری های بین ساختی بوده و اصالت دادن به یک ساخت چه فنی ، چه اجتماعی، چه اقتصادی و چه حقوقی مشکلات عدیده ای را به دنبال خواهد داشت . بر اساس نظریه پارسونز ۱ ) باید منابع مالی و اقتصادی احیاء بافت های فرسوده را فراهم کرد به این دلیل که کسانی که در این محلات ساکن هستند از نظر اقتصادی ، طبقات پایین جامعه را تشکیل می دهند . ۲ ) در صورت همکاری نکردن ساکنین محله می توان به زور هم برای انجام پروژه ها متوسل شد که البته این راهکار از نظر راهبردهای جدید برنامه ریزی شهری صحیح به نظر نمی رسد . ۳ ) می توان جهت بهسازی یا نوسازی بافت های فرسوده در میان برخی از بزرگان محلات نفوذ کرد و با کمک گرفتن از معتمدین محل و تشویق آن ها مردم را به مشارکت اجتماعی دعوت کرد . ۴ ) شرح پاره ای از توضیحات برای ساکنین محلات با مطرح کردن رویه های مثبت و منفی احیاء یا ادامه فرسودگی محله .بنابراین این نظریه می تواند نوعی کنترل اجتماعی مثبت برای مشارکت اجتماعی افراد فراهم نماید .
۲-۳-۷ مکتب اکولوژیکی
این مکتب بیشترین تأثیر را طی دهه های اولیه سیاست توسعه اجتماع محلی داشت. از منظر این مکتب سیاست های جابجایی همانند نوسازیشهری محله هایشهری در نتیجه نیروهایساختاری اقتصادی، اجتماعی افول می کنند، بهبود می یابند و یا به طور ثابت باقی می مانند. در این مدل برای عامل انسانی جای بسیار کمی وجود دارد و ساکنان محلات در سیطره نیروهایاقتصادی و اجتماعی وسیعتر هستند و کمتر می توانند خط سیرمحله هایشان را تغییر دهند (جباری، ۱۳۸۳ ). نگرش این مکتب بیشتر منجر به برنامه ریزیهای از بالا به پایین و آمرانه شده است. رویکرد خرده فرهنگ عکس العملی وسیعی به تعیین گرایی نظریه اکولوژیکی شهری بود و تأثیر آن در فراخوان های متعدد برای تصمیم گیری غیرمتمرکز ، مشارکت اجتماع در سیاست توسعه اجتماع محلی پیداست. این رویکرد تعین اقتصادی، ساختاری و بیرونی اکولوژیست ها را رد و بر متغیرها و نیروهای درونی محلات تأکید کرد (جباری، ۱۳۸۳ ).
۲-۳-۸ دیدگاه فرهنگ گرایی
اگوستوس و لبی نورث مورپوژن ازبنیانگذاران این مکتب و منشا موضعگیری فرهنگ گراست. او معتقد است مالک یک بنای خوب، تطابق شکل بنا با عملکرد آن است به طوری که با یک نگاه بتوان کارکرد یک بنا را تشخیص داد. دربرنامه ریزیشهری بر اساس الگوی فرهنگ گرا نیازهایمادی بر نیازهایمعنوی، فرهنگ بومی بر فرهنگ غیربومی، شهر کوچک بر شهر بزرگ، دموکراسی به دیکتاتوری و نیازهایگروهی بر نیازهایفردیبرتری دارد. در نتیجه شهر بزرگ و هندسینفیمی شود و بر فضاها و بناهایعمومی تأکید می شود. شهر فرهنگ گرا بیش از هر چیز در محدوده ای مشخص جای گرفته است، در این شهر هرگونه یکسان سازی و الگوی یکنواخت نفیمی شود و تنوع و تکثر به عنوان نظمی اندام واره و ارگانیک در آن موج می زند چرا که این مکتب اعتقاد دارد طبیعت و خلق وخوی انسان متنوع است و به تفاوت هایفرهنگی توجه دارد. فرهنگ گرایانمداخله در بافت هایقدیمی و فرسوده از جمله بهسازی و نوسازیشهری را از طریق زنده کردن ارزش هایفرهنگی گذشته میدانند.
توجه به ارزش هایزیباییشناختیشهرهای کهن و به حداقل رساندندخل و تصرف در بافت هایبا ارزش، ارزش دادن به کل بافت و افزایشجذابیت و آرامش در شهرهاست. برای رسیدن به این اهداف توجه بهارز شهایفرهنگی کهن مبنا قرار میگیرد. فرهنگگرایان مداخله ومواجهه با مسائل و مشکلات شهری را از راه تداوم فرهنگ بومی میسرمیدانند و اعتقاد دارند که شهرها و بافتهایشهری دارای محدوده ایمشخص اند. آنها ارزش هایفرهنگی را موجب شکلدهی فضا میدانندو بر این باورند که فضاهایشهری باید غیرقابل پیشبینی و متنوعباشند ( شوای، ۱۳۷۵ : ۲۲ ).
۲-۳-۹ دیدگاه ترقی گرا
در مکتب ترقی گرا توجه و تأکید بر فرد است و انسان محور اصلی است، انسانی که خود در ادامه رشد اومانیسم علمی ادبی زمینه ذهنی مناسب برای شورش علیه زهد ارتجاعی به قرون وسطی را ایجاد کرده بود. این مکتب بر انقطاع از گذشته فرهنگی و تاریخی و عدم وابستگی به فرهنگ و مکان تأکید دارد، زیرا نوستالوژی از نظر آن در جامعه مدرن مفهومی ندارد. متفکران ترقی گرا نوعیالگوی استقرار انسانی با تأکید بر چهار نیاز اصلی انسان و چهار کاربریاصلی زمین شهری شامل: کار، اوقات فراغت، مسکن و رفت وآمد پیشنهاد می کنند تا زندگی انسان را با الگوهایی از پیش اندیشیده شکل دهند. آنها مقهور آیندهاند و استفاده از امکانات تکنولوژیکی حاصل از پیشرفتعلم و فن را راه حل تمامی مشکلات شهری می دانند. برای آنان کوچه و خیابان که در شهرهای گذشته یکی از مهمترین فضاهایعمومی به حساب میآمد، جز مانعی در راه حرکت سریع انسان نیست و باید آن را تخریب کرد. بدین ترتیب تمامیعملکردهایاجتماعی و فرهنگی خیابان نیز بر این اساس در این الگو نفیمیشود( شوای، ۱۳۷۵ : ۱۶ ۱۲ ). این مکتب هدف از بهسازی و نوسازیشهری را عمدتاً ارتقای سلامت و بهداشت شهر می داند. توجه به بهداشت و فضای سبز شهری بیشتر درشهر، شهرسازان ترقی گرا را بر آن داشته تا فضاهایقدیمی بسته را به منظور بهداشت و سلامت متراکم سازی یا تجمیع سازی کنند. به طوری که ساختمان ها به گونه ای منفک از هم در معرض خورشید بوده و فضای سبز کافی نیز داشته باشند. بر این اساس بسیاری از شهر سازان تحت تأثیر این تفکر، ساخت در ارتفاع را به جای ساختمانهای کوتاه و به هم چسبیده قدیمی توصیه می کنند. ترقی گرایان به علت نوگرایی شان بهزیباییهای نوگرایانه توجه دارند. به هنگام نوسازی و بهسازیشهرهای قدیم، هیچ چیز جز راه ها را حفظ نمی کنند و عملاً شهرسازی بلدوزری و چاقویی را رواج می دهند.
تبیین : در باب این الگو می توان گفت این الگو جویینمایشی ایجاد می کند. بریدن از گذشته به نوعی تهاجمی به گذشته و تاریخ است. ارزش های جدید مانند مکانیزاسیون ، استاندارد شدن ، هندسه گرایی در مقابل انعطاف ، هویت و فرهنگ بومی و محلی قرار دارد. در حقیقت اقدامات ترقی گرایان بیشتر باز سازی بدون توجه به تاریخ و فرهنگ است ( شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۴ : ۱۳۷ ۱۳۲ ).
۲-۴ چهارچوب نظری
۲-۴-۱ نظریه ساخت یابی گیدنز
در این مبحث ، برای رسیدن به چهارچوبی دقیق و کامل که بتوان هم از سطح کنشگر و هم از سطح ساختار بحث کرد لازم دیده شد از نظریه ساخت یابی آنتونی گیدنز استفاده شود چرا که مکاتب و نظریه ها یا بر مشارکت شهروندان در جهت دهی ، تصمیم سازی و شکل دهی به بافت های فرسوده سخن می گویند یا تأکیدشان بر ساختارهای جامعه ( دولت ) است . گیدنز با تأکید بر هم مشارکت شهروندان و هم ساختار راهی دقیق تر برای حل مسائل جامعه گشوده است .
نظریه ساخت یابی گیدنز ریشه در نظریه های سطوح خرد ( از قبیل نظریه کنش متقابل و نظریه مبادله ) و نظریه کلان ( از قبیل نظریه کارکردگرایی ساختی ، ساخت گرایی و تقابل ) دارد به این دلیل که این دو تئوری در آمریکا در دورانی طولانی ، به عنوان تئوریهای مسلط جامعه شناسی مطرح بود و دیگر نظریه ها از آنها تأثیر پذیرفته اند . نظریه گیدنز بر اساس نقادی و یا ترکیب خرد و کلان با توجه به شرایط جدیدی خصوصاً رشد جامعه شناسی حاصل شده است . ( آزاد ارمکی ، ۱۳۸۳ : ۲۸۳ )
نظریه ساخت یابی نشان می دهد : چگونه ساختارهای اجتماعی به واسطه کارگزاران انسانی ساخته می شوند و در ضمن آنها واسطه های فرایند ساخت یابی اند . این همان مفهوم دوگانگی ساختی به عنوان عنصر اصلی و محوری نظریه اوست و متفاوت از دوگانه گرایی ساختی است و در جهت تبیین دوگانگی ساخته شدن ساختها از طریق کنشها و برعکس است .
ساختاریابی هم میانجی و هم پیامد عملکردهایی است که همین خواص را به گونه ای واگشتی سازمان می دهد . با این تلقی که ساختار در بیرون از کننشگر نیست ، بلکه در خاطرات و اعمال اجتماعی وجود دارد وادارنده و توانمند ساز می باشد و نظام کنش را به گونه ای واگشتی سازمان می دهد . ساختار به صورت عملکردهای بازتولید شده کنشگران در بستر زمان و مکان در دو سطح خرد به صورت خاطره ها و در سطح کلان در نظامهای اجتماعی اند . این فرایند متأثر از وجود منابع و قواعداند . منابع امکان بازتولید نظام و سیستم اجتماعی را فراهم می کنند . ( همان : ۲۸۶-۲۸۷ )
۲- ۴ -۲ مفاهیم نظریه ساخت یابی
الف ) کارگزاری : کوهن ( ۱۹۸۹ ) بیان روشنی از تعریف گیدنز در مورد کارگزاری ارائه داده است . به نظر او گیدنز در بررسی کنش و کارگزار تقدم را به ساختن تاریخ و کارگزاران سازنده تاریخ و جامعه داده است . از این رو گیدنز نظریه کنش متقابل ، ساخت گرایی و مابعد ساخت گرایی را مورد نقد قرار داده است . کنشگر گیدنز در جریان عمل و به واسطه عمل ساخته می شود . از این روکنشگر امری حاشیه ای و زائد بر جریان عمل نیست بلکه در محور عمل اجماعی قرار دارد . گیدنز کنش را جریانی می داند که مستمراً کنترل می شود و بر اساس عقلانیت و انگیزه بازسازی می شود از نظر او کارگزاران دارای آگاهی می باشند از این رو استعداد باز اندیشی و محاسبه برای عملشان را دارند .
تبیین : در اینجا دیدگاه گیدنز به رفتارگرایان شبیه است به این معنی که مشارکت در احیاء بافت های فرسوده دائماً توسط مردم ارزیابی می شود و این عمل بر اساس عقلانیت کنشگر تولید و بازتولید می شود یعنی عملی که با آگاهی و محاسبه گری روی می دهد . این مفهوم گیدنز به این معناست که در جامعه ایرانی مشارکت در بافت های فرسوده از دید کنشگران عقلانی ترین ، مطمئن ترین و آسان ترین راه برای رسیدن به اهداف است به این شرط که حمایتی همه جانبه از جانب مسئولین از آن ها شکل بگیرد .
ب ) قدرت : گیدنز در طرح مفهوم کنش و نتایج خواسته و ناخواسته آن به طرح مفهوم قدرت پرداخته است . زیرا کنش کنش همیشه خلاق و در حال تغییر نیست . گیدنز یک منظر مرکزی برای تئوری اش ساخته که همان تحلیل مفهوم است . قدرت از نظر گیدنز شکل ذاتی و ضروری در رابطه انسانی است که بیان کننده توان برای انجام یا بدست آوردن یا تغییر چیزهاست ، هرگز نمی تواند به طور مطلق باشد و نمی تواند محو و ناپدید گردد .
تبیین : با توجه به این مفهوم شرط مداخله در بافت های فرسوده نیازمند قدرت اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و حتی سیاسی است و با توجه به این قدرت است که دولت و مردم ساکن در محلات شهری می توانند در امر شهرسازی تصمیم گیری و تصمیم سازی کنند .
پ ) نتایج ناخواسته کنش : گیدنز نتایج ناخواسته کنش را چون نتایج خواسته کنش می داند . این مفاهیم اساسی متفاوت با مفاهیم کارکرد گرایی است . زیرا رابرت مرتن از طراحان دو نوع نتیجه ( آشکار و پنهان و یا خواسته و ناخواسته ) است . او نتایج ناخواسته را نتایج کنش ندانسته بلکه نتیجه کارکردی سیستم اجتماعی دانسته است .
تبیین : می توان گفت عدم مشارکت شهروندان در بافت های فرسوده شهری در بعضی موارد نتیجه ناخواسته ای است که کنشگران آگاه در انجام کنش ، از رخداد آن بی خبرند یعنی آنها با دولت در بهسازی ، نوسازی یا بازسازی بافتهای فرسوده مشارکت نمی کنند و آگاه نیستند که در نهایت همین مردم در محلات فرسوده هستند که سود این عمل اجتماعی نصیب آن ها می شود. در واقع عدم اعتماد به دولت و مشی محافظه کاری مردم یکی از موانع مشارکت مردمی است.
ج ) ساخت : در تعریف گیدنز از ساخت دو عنصر : قواعد (Rules ) و منابع ( Resources ) مطرح اند . از این رو ساخت دارای قواعد و منابع ، یا مجموعۀ روابط انتقالی سازمان داده شده ای مانند ویژگی های سیستم های اجتماعی است . از منظر وی سه ساخت مرکزی که از ویژگی های کنش بدست می آید وجود دارد : ۱ –ساخت مهم که به واسطه مردم برای ارتباط با یکدیگر تولید می شود . ۲ –ساخت مسلط نوع دوم ساخت است که ازساخت مهم واستعدادذاتی عمل برای انتقال قدرت اخذ می شود. ۳ –مشروعیت که ازمنظرهنجارهای ذاتی کنش پیدامی شودومتکی برهنجارهای نمایی جامعه است . ( همان : ۲۹۲ )
تبیین : در اینجا می توان گفت بر اساس این نظریه، ساختار و کنشگران نگاه های متفاوتی نسبت به پدیده بافت های فرسوده دارند . در ساخت قواعدی تنظیم می شود که تصمیماتی بدون نگاه به مردم و یک طرفه و همراه با اقتدار صورت می گیرد . در حالیکه نگاه کنشگران در جاهایی متفاوت از نگاه ساخت به عمل احیاء بافت های فرسوده است . کنشگران در مواردی تعریف ساختار از چگونگی احیاء بافت های فرسوده را نمی پذیرند و بر اساس هنجارهای تعریف شده خودشان حرکت می کنند .
پس می توان گفت رویکرد کارکردی –ساختی،دیدگاه ترقی گرا،چهار نوع خرده سیستم پارسونز، نظریه کنترل اجتماعی پارسونز و مکتب اکولوژیکی به ساخت تعلق دارند یعنی به برنامه ریزی از بالا به پایین اعتقاد دارند و اهمیتی برای مشارکت عاملین یعنی مشارکت مردم در برنامه ریزی های شهری قائل نیستند . در مقابل این نحله های فکری دیدگاه فرهنگ گرایی به مشارکت مردم و برنامه ریزی از پایین به بالا و مشارکت صرف مردم در برنامه ریزی های شهری اعتقاد دارد . رویکرد توانمند سازی و رویکرد توسعه اجتماعی هم دیدگاهی همانند دیدگاه ساخت یابی دارند .
۲-۵ مدل نظری پژوهش
سطح ساختار اجتماعی ( دولت )
رویکردکارکردی – ساختی
دیدگاه ترقیگرا
چهارنوع خرده سیستم پارسونز
احیاء بافت فرسوده شهری (نظریه ساختاربندی گیدنز)
نظریه کنترل اجتماعی پارسونز
مکتب اکولوژیکی
برنامه ریزی از بالا به پایین
برنامه ریزی از پایین به بالا
فرهنگ گرایی
سطح عاملین ( مردم و جامعه )
۲-۶ پیشینه مطالعاتی پژوهش
بافت فرسوده شهری از جمله موضوعاتی است که در سال های اخیر مورد توجه اندیشمندان مختلف در حوزه های برنامه ریزی شهری ، جامعه شناسی شهری و ..قرار گرفته است .با توجه به اهمیت این موضوع مطالعات مختلفی در داخل و خارج از کشور در باب چگونگی مداخلات اجتماعی در احیاء بافت فرسوده صورت گرفته است که در این قسمت برخی از این مطالعات مرور می شوند .
جان راسکین ( ۱۸۴۹ ) در کتابی با نام هفت مشعل معماری که حاوی مطالعاتی درباره شهر ونیز بود , الگوی مداخله ای محتاطانه در بهسازی و مرمت بافت های تاریخی را پیشنهاد داد که تداوم کاربری و بهبود کالبد بدون دخالت مستقیم و بارز پیشنهاد وی برای بهسازی بافت های فرسوده بوده است . کامیلوسیته ( ۱۸۸۹ ) در تحقیقی بنام زیباسازی شهرها که بعد تبدیل به کتاب هنر ساختن شهرها »شد بهسازی وبازسازی بافت های فرسوده را پیشنهاد نمودوتوجه به نوعی کاربری که در آن احترام به کالبد اصل اساسی بوده و بهبود کارکرد رابدنبال داشت را مطرح کرد. وی بهبود کارکردی و کالبدی بافت های فرسوده و تاریخی را نه با ماهیت مدرنیستی بلکه با نگاه به گذشته و امروزی سازی آن را بهترین شیوه مداخله می دانست .
در سال ۱۹۸۷ مایکل میدلتون در اثری با عنوان نوسازی شهری در آمریکا، تجربه ی بالتیمور، انگیزه ی اقتصادی نوسازی شهری ، توجه به بخش خصوصی برای نوسازی با هدف مشارکت مردمی در طرّاحی و اجرای پروژه ها، توسعه و رونق گردشگری و جذب جهانگرد از سراسر دنیا، حفظ مجموعه های تاریخی بافتهای قدیمی، اهمیت درک پیوستگی و تداوم زمانی برنامه ها در امر نوسازی و بهسازی بافتهای شهری بوده است . همچنین در ایران ، در سال ۱۳۷۵ دکترمحمد رحیم رهنما در رساله ی دکترای خود با عنوان احیای بافت قدیم و توسعه ی شهری (نمونه ی موردی : بافت های مسکونی مرکز شهر مشهد) ، با بهره گرفتن از تئوری اصالت بخشی، قانونمندی حاکم بر فرایند رکود و عقب ماندگی یکی از محلّه های مسکونی شهر مشهد که بیشتر بر عامل انسانی تکیه دارد تا فیزیکی را مورد بررسی قرار داده است. در سال ۱۳۷۹ مسعود نریمانی نیز در کتاب خود با عنوان بهسازی بافت تاریخی راهکارهایی هماهنگ و منظّم برای ساماندهی بافت قدیم شهرها ارائه کرده و در آن تجارب بعضی از کشورها در احیای بافت قدیم شهرها را بیان کرده است. ( ابراهیم زاده ، ملکی ۱۳۹۰ )
اسماعیل پور ، رحیمیان و قربانی در در مطالعه ای که در باب بازآفرینی بافتهای فرسوده شهری با تأکید بر بسیج اجتماعی در محله کشتارگاه شهر یزد انجام داده اند بر این باورند که مردم این محله عزم جدی برای همکاری و مشارکت در مراحل مختلف پروژه های فقرزدایی را دارند و بالاخره راهبرد بسیج اجتماعی شیوه مناسبی برای ارتقا شرایط مردم و سکونت در محله کشتارگاه است . در این رابطه، مردم با تشکیل گروه های بحث ، قادر به شناسایی مشکلات و ریشه یابی آنها در محله خود هستند تا متناسب با هر مشکل، نقش خود و سازما نهای محلی را برای حل آن و ارتقای شرایط سکونت ، بر عهده بگیرند. (اسماعیل پور ، رحیمیان و قربانی ، ۱۳۹۰ )
منابع دانشگاهی برای پایان نامه : مداخلات اجتماعی دراحیاء بافت فرسوده شهری- فایل ۱۴