نقشهای میانجیگرایانه قطر با عضویت آن در شورای امنیت سازمان ملل در دوره زمانی ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ تقویت شده است؛ به گونهای که امیر قطر در این فاصله زمانی سعی کرد نقش منطقهای و بینالمللی خود را پُررنگ کند و فعالیتهای مربوط به ارسال کمک به کشورها را نیز افزایش دهد. قطر حتی در کنار عربستان در شورای همکاری خلیج فارس نیز حضور داشته است؛ اما به جای آنکه بر سقوط دولت علی عبدا… صالح رئیس جمهور سابق یمن تأکید داشته باشد، بیشتر حامی دولت انتقالی در یمن بوده است. اما به نظر میرسد که روابط قطر و عربستان در سالهای اخیر تیره شده و عربستان سعی کرده که نقش میانجی بودن قطر را از آن گرفته و بیشتر خود را در عرصه بینالملل مطرح کند. اما دو کشور همواره یک نگرانی مشترک داشتهاند و آن موضوع انتقال عدم ثبات و امنیت به عربستان و قطر و به عبارتی وقوع انقلاب در دو کشور بوده است.
از دیگر انگیزههای قطر که سبب شده به کار میانجیگری منطقهای ادامه دهد تبدیل شدن به یک اهرم قوی در جامعه بینالملل است. قطر پایگاه نظامی فرماندهی مرکزی آمریکا است و این امتیاز بزرگی برای این کشور محسوب میشود. بنابراین ادامه دادن به نقش میانجی میتواند آن را به تدریج به یک قدرت منطقهای تبدیل کند که به تدریج در حال نفوذ در عرصه بینالمللی است.
قطر علاوه بر اینها یک سیاست بدون مرز را در پیش گرفته که روابط حسنهای با بیشتر کشورها، گروهها و احزاب دارد. قطر میزبان دفتر تجاری رژیم صهیونیستی است و همزمان به پایگاهی برای رهبران حماس تبدیل شده است. قطر همچنین میزبان افرادی مانند شیخ یوسف القراضاوی است که رابطه بسیار نزدیکی با حزب اخوانالمسلمین دارد.
برای مثال میانجیگری در ششمین جنگ دولت یمن با حوثی ها، تلاش در پی ایجاد ثبات در لبنان، میانجیگری در مسائل دارفور سودان، جنگ ۲۲ روزه غزه، نقش مرتبط شورای همکاری خلیج فارس و ایران، حضور موثر در مسائل فعلی لیبی از جمله مواردی است که قطر توانسته است در آن ها، نوعی جایگاه منطقه ای برای خود ایجاد نماید. این مسئله باعث شده است تا مردم قطر به دولت خود به عنوان کشوری که با ایجاد رفاه در کشور ، در عرصه مناسبات منطقه ای نیز حضور موثر و البته ضد اسرائیلی ویترینی! داشته باشد، نگاه کنند.
بقا و امنیت در سیاست خارجی قطر
قطر کشوری کوچک اما ثروتمند و با در آمد سرانه ٧۵ هزار دلار، سومین کشور دارنده بیشترین ذخایر گازی جهان محسوب میشود. این کشور کوچک در کنار همسایگان و بازیگران منطقهای قدرتمندی قرار دارد و بالقوه در معرض خطرات و تهدیدهایی از جانب این کشورهای بزرگ میباشد. قطر در سالهای پس از استقلال، از طرف ایران تهدیدات عمدهای را احساس نکرده است، اما عربستان سعودی همواره تمامیت ارضی و حاکمیت این کشور را تهدید کرده است. به نظر میرسد بخش عمدهای از مسایل و رفتارهای کشور کوچک قطر، تحت تهدیدات امنیتی عربستان سعودی نسبت به این کشور شکل میگیرد. از یک منظر رفتارهای قطر را میتوان به عنوان یک دولت ذرهبینی یا میکرو (Micro State ) ارزیابی کرد.
در تئوریهای روابط بینالملل، دولتهای ذرهبینی حتی اگر مشکل ثبات نداشته باشند، مشکل تداوم دارند. قطر و بقیه کشورهای ذرهبینی حاشیه جنوبی خلیج فارس که در سال ١٩٧١ از انگلستان استقلال گرفتند، برای تداوم حیات خود نیازمند علل و اسباب تداوم بخش حاکمیت خود هستند. بر این اساس عمدهترین چالش پیشروی دولتهای ذرهبینی بقاء است و هدف اصلی رفتارهای این دولتها تضمین امنیت و بقاء خود و پاسخی به چالشهای درونی و بیرونی است.
قطر کشوری فاقد تاریخ مشخص و متمایز است و تمدن خاصی ندارد. این کشور جمعیت بسیار کمی دارد که حدود ۸۰۰ هزار نفر است و نیروی کافی برای اداره کشور و دفاع در اختیار ندارد. وسعت قطر کم و تنها حدود ١١ هزار کیلومتر مربع است که در مقابل وسعت همسایهای مانند عربستان سعودی (٢ میلیون و هفتصد هزار کیلومتر مربع)، بسیار اندک است. قطر کشوری فاقد ملت است و مردم بومی آن استمرار ترکیب جمعیتی عربستان سعودی محسوب میشوند و در واقع استمرار قبائلی هستند که از عربستان آمده و در آنجا سکومت یافتهاند. قطریها به لحاظ اجتماعی و مذهبی نیز استمرار مذهب و ساختار اجتماعی حاکم بر عربستان محسوب میشوند و دومین کشور بعد از عربستان سعودی هستند که در آن گرایش وهابیت ریشه دارد.
تمام عوامل فوق از جمله وسعت و جمعیت اندک، فقدان تاریخ، مذهب و ملت متمایز و احاطه توسط همسایگان و بازیگران منطقهای قدرتمند، باعث شده است تا قطر به عنوان دولتی ذرهبینی با چالشها، معضلات و آسیبها و تهدیدات متعددی روبرو باشد، که این عوامل بقاء و امنیت این کشور را با مشکلاتی روبرو میکند. با توجه به این شرایط، دولت قطر در عرصه داخلی و سیاست خارجی به سوی ارائه رفتارهایی گام برداشته است که از منظر تحلیلی، واجد اهمیت بالایی است. قطر برای بقای تمامیت و حاکمیت خود، در پیروی از تئوری بقا و استمرار Brand در سیاست، اقتصاد و جامعه به دنبال تبدیل شدن به یکBrand است. شبکه الجزیره یک برند رسانهای عربی است و صنایع گاز قطرQabco یک برند گازی بینالمللی به شمار میرود. این نهادهای شناسایی شده بینالمللی، ضمن اینکه استمرار حاکمیت و تمامیت ارضی قطر را تعمیق میبخشند، به قطر اجازه میدهد تا نقشی فراتر از حجم خود ایفا کند و به تدریج دوحه به پایتخت دیپلماسی منطقه تبدیل شود.
چالش بقاء و تداوم حیات برای قطر، باعث شده است که این کشور علاوه بر دنبال کردن روشی متمایز در عرصه داخلی، در سیاست خارجی و منطقهای خود نیز رویکرد متمایز و خاصی را در پیش بگیرد. قطر را میتوان تنها کشوری در خاورمیانه محسوب کرد که در سیاست خارجی خود هیچ گونه خط قرمز، آرمان و یا تابویی ندارد و میکوشد تا با گسترش شبکه روابط و تقویت پیوندهای خود با بازیگران مختلف، بقاء و امنیت خود را تقویت کند؛ هر چند بسیاری از ابعاد روابط و اقدامات سیاست خارجی این کشور متناقض و متضاد تلقی میشود. تهدید تمامیت ارضی و امنیت وجودی قطر توسط عربستان سعودی را میتوان از اصلیترین محرکهای سیاست خارجی این کشور محسوب کرد، با این حال سران دوحه در پی ایجاد توازن و تعادل در سیاست خارجی خود بودهاند.
تلاش برای حفظ پیوندها و کسب حمایت قدرتهای بزرگ فرامنطقهای، به خصوص آمریکا، یکی از ابعاد اصلی سیاست خارجی قطر است. بعد از یازده سپتامبر و خروج نیروهای آمریکایی از عربستان سعودی، قطر میزبانی از نظامیان آمریکایی مستقر در عربستان و جنگندههای نیروی هوایی را در پایگاه العدید و سیلیه پذیرفت؛ با این حال تمهیداتی نیز در جهت کاهش حساسیتهای عمومی نسبت به حضور نظامیان آمریکایی در قطر اندیشیده شده است. بر این اساس، قطر در تلاش است تا پیوندهای خود را با آمریکا به عنوان تضمینی برای تداوم بقاء حفظ کند.
دولت قطر سعی کرده است با طیف وسیع و متناقضی از کشورهای منطقه نیز روابط مناسبی را ایجاد کند. به رغم حساسیتها و مخالفتهای منطقهای، قطریها با اسرائیلیها رابطه دارند. این کشور در دهه ١٩٩٠، به دلیل ایجاد فضا برای اسرائیلیها و افتتاح دفتر تجاری اسرائیل در دوحه، انتقادات بسیاری را متحمل شد. با این حال، در بین کشورهای عربی، از گروههای عربی ضد اسرائیلی مانند حماس و حزبالله لبنان، در جریان جنگ با اسرائیل، بیشترین حمایتها را داشته است.
قطر حتی در مسایل و اختلافات مرزی و ارضی با همسایگان نیز سعی کرده است به صورت مسالمتآمیز و براساس موازین و هنجارهای بینالمللی عمل کند. این کشور در اختلافات سرزمینی خود با بحرین نیز با پذیرش رأی حکمیت بینالمللی، با واگذاری بخشی از جزایر مورد اختلاف به بحرین، موافقت کرد.
این کشور از یک سو میزبان حوثیها به عنوان گروهی مخالف دولت یمن است و از سوی دیگر، با این دولت رابطه بسیار خوبی دارد. قطر در حالی که رابطه خوبی با دولت جدید عراق دارد، میزبان خانواده صدام در دوحه نیز است. در مجموع قطر در عرصه سیاست خارجی خود الگوی متمایز و خاصی را دنبال میکند که هدف نهایی آن تضمین امنیت و بقای این دولت ذرهبینی است.
سیاست خارجی ائتلاف محور
یکی از راهبردهای سیاست خارجی دولتها سیاست اتحاد و ائتلاف است که برخی دولتها را قادر به مقابله با تهدیدات خارجی یا دفاع از منافع ملی و تحقق اهداف سیاست خارجی می کند. چالش بقاء و تداوم حیات برای قطر، باعث شده است که این کشور علاوه بر دنبال کردن روشی متمایز در عرصه داخلی، در سیاست خارجی و منطقهای خود نیز رویکرد متمایز و خاصی را در پیش بگیرد. قطر را میتوان تنها کشوری در خاورمیانه محسوب کرد که در سیاست خارجی خود میکوشد تا با گسترش شبکه روابط و تقویت پیوندهای خود با بازیگران مختلف، بقاء و امنیت خود را تقویت کند؛ هر چند بسیاری از ابعاد روابط و اقدامات سیاست خارجی این کشور متناقض و متضاد تلقی میشود. تهدید تمامیت ارضی و امنیت وجودی قطر توسط عربستان سعودی را میتوان از اصلیترین محرکهای سیاست خارجی این کشور محسوب کرد، با این حال سران دوحه در پی ایجاد توازن و تعادل در سیاست خارجی خود بودهاند. تلاش برای حفظ پیوندها و کسب حمایت قدرتهای بزرگ فرامنطقهای، به خصوص آمریکا، یکی از ابعاد اصلی سیاست خارجی قطر است. بعد از یازده سپتامبر و خروج نیروهای آمریکایی از عربستان سعودی، قطر میزبانی از نظامیان آمریکایی مستقر در عربستان و جنگندههای نیروی هوایی را پذیرفت؛ با این حال تمهیداتی نیز در جهت کاهش حساسیتهای عمومی نسبت به حضور نظامیان آمریکایی در قطر اندیشیده شده است. بر این اساس، قطر در تلاش است تا پیوندهای خود را با آمریکا به عنوان تضمینی برای تداوم بقاء حفظ کند. دولت قطر سعی کرده است با طیف وسیع و متناقضی از کشورهای منطقه نیز روابط مناسبی را ایجاد کند. به رغم حساسیتها و مخالفتهای منطقهای، قطریها با اسرائیلیها رابطه دارند. این کشور در دهه ١٩٩٠، به دلیل ایجاد فضا برای اسرائیلیها و افتتاح دفتر تجاری اسرائیل در دوحه، انتقادات بسیاری را متحمل شد. با این حال، در بین کشورهای عربی، از گروههای عربی ضد اسرائیلی مانند حماس و حزبالله لبنان، در جریان جنگ با اسرائیل، بیشترین حمایتها را داشته است.
قطر حتی در مسایل و اختلافات مرزی و ارضی با همسایگان نیز سعی کرده است به صورت مسالمتآمیز و براساس موازین و هنجارهای بینالمللی عمل کند. این کشور در اختلافات سرزمینی خود با بحرین نیز با پذیرش رأی حکمیت بینالمللی، با واگذاری بخشی از جزایر مورد اختلاف به بحرین، موافقت کرد. این کشور از یک سو میزبان حوثیها به عنوان گروهی مخالف دولت یمن است و از سوی دیگر، با این دولت رابطه بسیار خوبی دارد. قطر در حالی که رابطه خوبی با دولت جدید عراق دارد، میزبان خانواده صدام در دوحه نیز است. در مجموع قطر در عرصه سیاست خارجی خود الگوی متمایز و خاصی را دنبال میکند که هدف نهایی آن تضمین امنیت و بقای این دولت ذره ای است.
دیپلماسی فعال و مداخله گرایانه
کشور کوچک قطر توانسته است جایگاه خود را در معادلات منطقه ای براساس “میانجیگری” بازتعریف نماید و براساس این مسئله جایگاهی مناسب کسب نماید. اساسا کشورهایی که همواره سعی در میانجیگری میان کشورهای متخاصم و یا درگیری های داخلی یک کشور می نمایند، از این منظر که از موضعی فعال به قضیه ورود پیدا می کنند، می توانند در میان مدت وجهه ی مناسبی بدست آورد. نقشآفرینی قطر در طول یک دهه اخیر، بسیار فراتر از موقعیت و اندازه کوچک آن بوده است. وضعیت داخلی و جایگاه منطقهای این کشور مرحله نوینی را تجربه میکند. قطر در عرصه منطقهای، در چند سال اخیر در پی ایفای نقشی جدی و متمایز نسبت به سایر کشورهای خلیج فارس برآمده و به عنوان میانجی در مناقشههای منطقهای ایفای نقش میکند. در عرصه داخلی نیز این کشور دست به اصلاحات سیاسی و اقتصادی زده است. در عرصه رسانهای، شروع فعالیت شبکه الجزیره، انقلابی در عرصه رسانهای جهان عرب، در جهت فضای آزاد سیاسی، ایجاد کرده است. البته قطر از آن جایی که تنها رقیب عربی منطقه ای خود را عربستان می داند، سعی می کند تا با بهره گیری از نقش جدید خود، در مقابل عربستان، به توسعه نفوذ منطقه ای خود بپردازد. میانجیگری در ششمین جنگ دولت یمن با حوثی ها، تلاش در پی ایجاد ثبات در لبنان، میانجیگری در مسائل دارفور سودان، جنگ ۲۲ روزه غزه، حضور در حمله به لیبی و تحولات این کشور، و موضع تهاجمی نسبت به تحولات سوریه از جمله مواردی است که قطر توانسته است در آن ها، نوعی جایگاه منطقه ای برای خود ایجاد نماید. این مسئله باعث شده است تا مردم قطر به دولت خود به عنوان کشوری که با ایجاد رفاه در کشور، در عرصه مناسبات منطقه ای نیز حضور موثرداشته باشد، نگاه کنند.
قطر در کنار امارات عربی متحده و اردن، در ائتلاف نظامی علیه لیبی نقش فعال داشت و به لیبی جنگنده هم ارسال کرد و کوشید از رهگذر این جنگ به عنوان قطبی مؤثر در معادلات منطقه ای و بین المللی ظاهر شود. این نخستین تلاش قطر برای ایفای نقش منطقه ای و بین المللی نیست. قطر پیش از این، در بسیاری از رویدادهای منطقه هم نقش داشته و کوشیده است ضمن نزدیکی به غرب، به عنوان مهره ای تأثیر گذار درنظر غربی ها تلقی شود. قطر در انقلاب مصر کوشید با بهره گرفتن از جنگ روانی – رسانه ای خویش از طریق شبکه دو زبانه الجزیره، رویدادهای مصر را به صورت زنده منعکس کند و نقشی مهم و تأثیرگذار در حذف نظام سیاسی مصر به رهبری حسنی مبارک ایفا کند و پس از آن کوشید به صورت همزمان در محور سوریه – یمن هم حضور یابد و از این رو و درحالی که برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و در رأس آنها عربستان سعودی پیش نویس ابتکار عمل را برای انتقال قدرت در یمن آماده می کردند، ضمن برگزاری نشست هایی با برخی رهبران انقلابیون، ابتکار عمل جداگانه ای ارائه داد تا نقش رهبری عربستان را تضعیف کند که به اعتراض کشورهای حوزه خلیج فارس و نیز دو گروه درگیر در یمن منجر شد. اظهارات امیر قطر روز قبل از برگزاری انتخابات مغرب مبنی بر سرمایه گذاری یک میلیارد دلاری در این کشور قابل توجه بود. قطر در بین اعضای اتحادیه عرب، تاکنون شدیدترین مواضع را ضد سوریه اتخاذ کرده است، به گونه ای که همواره با هرگونه اعطای فرصت به دمشق برای اجرای توافقنامه خود با اتحادیه عرب مخالفت کرده است. این موضع شدید امیر قطر علیه سوریه، پس از دیدار او با بایدن معاون رییس جمهوری آمریکا در واشنگتن اعلام شد. امیر قطر با حمایت تبلیغاتی و مالی گسترده از گروه های مسلح در سوریه درصدد شعله ور کردن جنگ داخلی در این کشور است. همچنین در خلال مباحثی که علیه سوریه در جریان است تحرک منطقه ای و بین المللی را شاهد هستیم که این امر در حمایت روسیه از دمشق و همپیمانی ایران و عراق با آن کشور تجلی می یابد. این کشور سعی می کند با ایفای نقشی مؤثر در شکل گیری شورای انتقالی مخالفان سوری در ترکیه، از رویدادهای سوریه نیز حمایت رسانه ای کند و به گونه ای متفاوت آنها را منعکس سازد تا زمینه برای سرنگونی نظام حاکم در این کشور فراهم شود. پیش از این نیز مردم لیبی، قطر را به دخالت در امور داخلی کشورشان و مشارکت در سرنگونی سرهنگ معمر قذافی با حمایت های مالی و ارسال اسلحه متهم کرده بودند.
اخوانی گرایی در سیاست خارجی قطر[۲۱]
اخوانی گرایی در سیاست خارجی قطر یکی دیگر از راهبردهای اصلی قطر است که بسیار مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. در ربع آخر قرن بیستم، قطر شاهد حضور گسترده اعضای اخوان المسلمین بوده است. موج نخست مهاجرت اخوان به سال ۱۹۵۴ م در دوران رهبری جمال عبدالناصر باز می گردد. موج دوم مربوط به سال های پس از ۱۹۸۲ و سرکوب اخوان المسلمین درحماه سوریه توسط حافظ الاسد رئیس جمهور سابق سوریه می شود. در نهایت، موج سوم، پس از عملیات یازدهم ستامبر ، در سال ۲۰۱۱ م صورت پذیرفت. با افتتاح کانال خبری الجزیره در سال ۱۹۹۶ ، ارتباطی مستمر میان جریان های اخوانی وکانال الجزیره پدید آمد. در همین ارتباط، متفکر مصری،« مأمون افندی »در روزنامه الشرق الاوسط، اعلام نمود بیش از ۵۰ درصد هیأت تحریریه و دفاتر الجزیره، از اعضای وابسته به جریان اخوان هستند. او اشاره می کند که الجزیره، جعبه ابزار امیر قطر در مواجهه با رهبران سیاسی عرب است. قطر با اعطای پناهندگی سیاسی ، به صورتی مشخص به مرکز فرهنگیان و دگراندیشان اخوانی تبدیل شد. این مسئله پس از یازدهم سپتامبر و فرار بسیاری از اعضای اخوان از عربستان، مصر، سوریه و حتی وهابی های ساکن عربستان، بیش از پیش تشدیدشد (مازئیل، ۲۰۰۹)
مأمون الفندی متذکر می شود که حاکمان قطر ، از یک سو میزبان نیروهای آمریکایی در کشورشان هستند و از سوی دیگر، از ظرفیت های مردمی ترین جنبش معاصر جهان عرب بهر ه می برند. اواین مشی سیاست خارجی قطر را عم لگرایی قطری مینامد (مازئیل، ۲۰۰۹)همچنین، قنیان الغامدی، رئیس تحریریه روزنامه الشرق معتقد است کانال الجزیره ، ابزار تبلیغاتی اخوان المسلمین بوده وخواهد بود. وی اضافه می کند .( الغامدی، ۲۰۱۲ )
با وقوع انقلاب های عربی در مصر، تونس و لیبی، شاخ صهای فهم سیاست خارجی اخوان گرایانه قطربیشتر نمایان شد. به عبارتی، قطر با سیاست رسانه ای خود - الجزیره - و سیاست اعمالی، همچون کمک مستقیم مالی به حزب النهضه تونس و مشارکت در ائتلاف ناتو در مداخله حقوق بشری در لیبی، به طور عملی، ترکیب اخوانی گرایی و عمل گرایی در سیاست خارجی خود را به نمایش گذاشت. زمانی که از مفهوم اخوانی گرایی سخن به میان م ی آید ، در واقع، گرایش سیاست خارجی قطر به اسلام سیاسی اخوان المسلمین در جهان عرب را تداعی می کند. رهبران قطر بر این باورند که در فقدان رهبر بلا منازع عرب ، با رسانه ای همچون الجزیره وحمایت از پژوهش گران و علمای اخوانی می توانند رهبری سیاسی جهان عرب و خارمیانه را ازآن خود کنند(الحروب، ۲۰۱۱)
برای درک بهتر عمل گرایی اخوان ، مناسب است به تبیین نظریه های یوسف القرضاوی بپردازیم. به عبارتی، برای فهم سیاست خارجی قطر در انقلاب های عربی و تأثیر میراث فکری قرضاوی بر عمل گرایی این سیاست نو، نیازمند بررس ی بیشتر شاخص های عمده این رویکرد جدید اخوانی (قرضاویسم)، هستیم.
-
- ارتباط میان اسلام و سیاست
قرضاوی، بر این نظر است که اسلام بدون سیاست، اسلام نیست. اگر سیاست را از اسلام بزدائیم، دین دیگری می شود. بر همین اساس، ازضروریات دین اسلام است که سامانه سیاسی و حکومت بر مبنای اصول و فقه اسلامی داشته باشد. در عین حال ، مشروعیت این حکومت از اراده مسلمانان است. القرضاوی حکومت را حق مردم م یداند و از همین راه ، ایده «نظریه حق الهی » در قدرت و حاکمیت را نافی اندیشه و شریعت اسلامی دانسته و قدرت سیاسی در جامعه اسلامی را به طور تمام برخاسته از اراده مردم می داند (بحرانی، ۱۳۸۴) .(۱۳۳ - ۴ :
-
- مردم سالاری و اسلام
یوسف القرضاوی، معتقد است ویژگی هایی برای دولت اسلامی می توان برشمرد که می تواند با مبانی مردم سالاری سازگار باشد. از نظر وی، دولت اسلامی نوعی دولت شرعی قانونی است که دارای اساسنامه و قانون اساسی است. این قانون برگرفته از قرآن و سنت پیامبر است. دولت قانونی اسلام، عنوان وضعیت خاصی جز اسلام ندارد. دولت اسلامی، دولت شورائی است نه استبدادی و حاکم اسلامی از طریق شورا انتخاب می شود . در این دولت، وراثت و خویشاوندی سیاسی جایگاهی ندارد (بحرانی، ۱۳۵:۱۳۸۴)
-
- عمل گرایی
پس از انتخابات مجلس مردمی مصر در ۲۰۱۲ م، بسیاری از پژوهش گران جنبش های اسلامی معتقدند حزب آزادی وعدالت وابسته به اخوان المسلمین، رویکردی میان ه رو را برگزیده وحد فاصل سکولارهای مصری و سلفی ها را برای کنش گری خود انتخاب خواهد کرد . آنها درپی نوعی الگوی ترکیبی میان دین و مدرنیته و میان هویت دینی و ملی هستند تا از این طریق ، بهتر
بتوانند عمل گرایی خود را به منصه ظهور برسانند (تسوریف ، ۲۰۱۱ ). عدم مشارکت فعالانه در روزهای نخست انقلاب مصر، تأیید رفراندم قانون اساسی به همراه لیبرال ها و تعیین رفیق حبیب، متفکر مسیحی و عضوکلیسای قبطی انجیلی به عنوان معاون رئیس حزب آزادی وعدالت در می ۲۰۱۱ م، از شاخ صهای عمل گرایی اخوان محسوب می شو ند (جماعه الإخوان المسلمین ،المصریه، ۲۰۱۱ ). در همین رابطه، علی الحراسیس، در مقاله ای به نام« پراگماتیسم اسلامی » معتقد است اخوان المسلمین در جهت ایجاد دولت اسلامی، اجرای عدالت اجتماعی و نفع عامه ،همچنین حفظ روابط خود با غرب و آمریکا و بالاخص، احترام به معاهدات بین المللی و در نظرگرفتن منافع ملی مصر حرکت خواهد کرد (الحراسیس، ۲۰۱۲ ). شاید همکاری امنیتی – اطلاعاتی حکومت محمد مرسی با وزارت دفاع آمریکا پس از جریانات ۲۰ مرداد ۱۳۹۱ در صحرای سینابرای سرکوب شبه نظامیان سلفی را بتوان از همین زاویه تحلیل کرد. شیخ یوسف القرضاوی نیز در چارچوب عمل گرایی، اعلام کرده است حوادث، سیاست خارجی خاورمیانه را تغییر داده و غرب، در فکر چگونگی تعامل با اسلام است . اسرائیل نیز نمی تواند بر مبنای قدرت به پیش برود .قرضاوی، ضمن حمایت از مداخله ناتو در لیبی، این الگو را قابل اجرا در سوریه می داند. بنابراین، وی عملاً قاعده نفی سبیل را نادیده گرفته و تفسیری عمل گرایانه و طبق آمال اخوانی گرایی از دخالت بیگانگان ارائه م ی دهد . شیخ القرضاوی، در مصاحبه ای با فایننشیال تایمز چنین می گوید:.« ما از قبل، همه را به انقلاب دعوت کردیم و در آینده نیز چنین است »در خاورمیانه عربی « پراگماتیسم اسلامی » در ادامه، این روزنامه، قرضاوی را رهبر معنوی معرفی می کند. قرضاوی سیاست حزب عدالت و توسعه ترکیه را الگوی میان هرو و نمونه موفق سیاست خارجی می داند (القرضاوی، ۲۰۱۲)
یکی از مباحث مهم در سطح هستی شناسی برای سازه انگاران، مس ئله هویت کن ش گران است. هویت عبارت است از فهم ها و انتظارات درمورد خود که خاص نقش است. هویت ها را نمی توان جدای از بستر اجتماعی شان تعریف کرد، چرا که آنها ذاتاً اموری رابطه ای هستند. هویت های اجتماعی، برداشت هایی خاص از خود و موفقیت خود را در ارتباط با سایر کنش گران نشان می دهند و از این طریق، منافعی خاص را تولید می کنند که به تصمیمات و سیاست گذاری ها شکل می دهند. اینکه هویتی خود را دوست، دشمن یا رقیب دیگری بداند ، - تفاوت بسیاری در نحوه تعامل آنها ایجاد خواهد کرد (Wendt, 1994: 348)
سازه انگاران در تعریف دانسته اند. از نظر آنها، هویت به دولت ها اجازه می دهد جهان خود را معنادار کنند و دیگر دولت هارا دوست یا دشمن خود بدانند. دول تها با این تصورات، درصدد تغییر یا حفظ وضع موجود برمی آیند، با کشوری متحد می وند و یا علیه دیگران اقدام می کنند.(۵۹, ۲۰۰۲ Wilmer)
قطر نیز با توجه به بحران های اجتماعی و سیاسی در خاورمیانه، سعی نموده با تأسی وحمایت از گفتمان اخوانی، در پی ایجاد مفصل بندی جدیدی از تعریف هویت خود باشد . به تبع،انقلاب های عربی و نوع واکنش قطر به این تحولات، در قاموس حمایت از جریا نهای اسلام گرای اخوانی، نوعی دست و پا کردن هویت جدید قطری در جامعه پرتلاطم خاورمیانه تفسیر م یشود.
بند دوم:جهت گیریهای سیاست خارجی قطر
این بند از آنجا اهمیت دارد که تمام آنچه به عنوان اصول و راهبر در سیاست خارجی قطر به عنوان تئوری مطرح شد را بر ما نمایان می سازد.در واقع جهت گیریهای سیاست خارجی قطر ببرایندی از اصول و راهبرداهای این کشور هستند و این اصول و راهبردها نیز حاصل توانایی های انرژیک و محدودیتهای داخلی و خارجی قطر هستد.در این بند سعی خواهد شد طیفی از جهت گیریهای این کشور نسبت به مسائل مختلف و کشورهای متفاوت منطقه ای و بین المللی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
فلسطین
این کشور در فلسطین با کمک های هنگفتی که به مبارزین فلسطینی می کند همواره خود را پرچمدار حمایت از فلسطینیان می داند. جداکردن مسائل سیاسی و بین المللی و بررسی موردی یک موضوع نمیتواند جواب انبوه سئوالات در مورد یک سیاست آن هم در نظام بین الملل را بدهد. بر این اساس برای بررسی اهداف و نقش آفرینی قطر بایستی مجموعه ای از رفتارها را در کنار یکدیگر مورد بررسی قرار داد.
در مورد رویکرد قطر درباره رژیم صهیونیستی این نکته قابل توجه است که قطر رویکردی سازشکارانه را با رژیم صهیونیستی در پیش گرفته است که حضور امیر قطر در مراسم افتتاح شهرک صهیونیست نشین، طرح قطر برای انتقال گاز به سرزمینهای اشغالی و … در این چارچوب بوده است. البته در همین حال هیچ گونه سند و مدرکی مبنی بر دایر بودن دفتر و یا سازمان رسمی رژیم صهیونیستی در قطر وجود ندارد و این کشور روابط خود با رژیم صهیونیستی را در جهت برقراری صلح و حل مسئله فلسطین توجیه می کند.
این سناریو مطرح است که قطر در غزه تلاش دارد تا چنان وانمود کند که از یک سو نگاهی جامع به مساله فلسطین دارد و از سوی دیگر با تحرکات دو جانبه به دنبال برقراری روند صلح میباشد.
نکته مهمی که در تحرکات قطر مشاهده میشود تحرکات اخیر در قبال حماس است که با ابهامات بسیاری همراه است. قطر اخیراً تحرکات مثبتی در قبال حماس داشته از آن جمله کمک ۴۵۰ میلیون دلاری برای بازسازی غزه، ارائه طرح انتقال دفتر حماس از سوریه به قطر، ارائه طرح حضور فعال حماس در روند سیاسی فلسطین و … از جمله این تحرکات است.
هر چند که این اقدامات گامهای مثبتی در حمایت از حماس و فلسطین عنوان شده اما در ورای آن یک نکته قابل توجه است و آن تحرکات گسترده علیه سوریه توسط قطر است. سوریهای که محور مقاومت میباشد حامی اصلی فلسطین است. این سناریو مطرح است که قطر با رویکرد جذب حماس تلاش دارد تا آن را از سوریه جدا ساخته و حتی از آن در جهت مقابله با سوریه بهرهبرداری نماید. به عبارت دیگر هدف قطر حمایت از فلسطین و حماس نمیباشد بلکه توطئهای علیه مقاومت است که در لوای حمایت صورت میگیرد. تحرکات قطر این ابهام را ایجاد کرده است که اگر این کشور واقعا به دنبال حمایت از فلسطین است باید از سیاستهای خصمانه علیه سوریه دست برداشته و به حمایت از نظام سوریه بپردازد. آنچه این موضوع را بیشتر عیان می کند حاکمیت قطر است که ایدئولوژی آن نزدیکی زیادی به سلفی گری دارد و در جهت حذف محور مقاومت تلاش خواهند کرد.
رژیم صهیونیستی