تداعیات به طور غیر مستقیم توسط بازاریابی تحت تاثیر قرار می گیرند: (۲ مورد)
هویت هوادار و دانش تیم.
تداعیاتی که بازاریابی تاثیر محدودی بر آن ها دارد: (۴ مورد)
فاکتورهای انسانی: بازیکنان، مربی، مدیریت و رئیس باشگاه. این عوامل نقش مهمی در مفقیت باشگاه چه در زمین مسابقه و چه در ارزش ویژه برند دارند.
تداعیات که بازاریابی نمی تواند تاثیری بر آن ها بگذارد: (۲ مورد) موفقیت تیمی، سطح لیگ
جدول ۲- ۴: عوامل مدل ارزش ویژه برند باشگاه های ورزشی، سرن و آرجین (۲۰۱۱)
شکل ۲- ۳۱: مدل ارزش ویژه برند باشگاه های ورزشی، سرن و آرجین (۲۰۱۱)
فرایند مدیریت استراتژیک برند
مدیریت استراتژیک برند[۹۲] به مفهوم طراحی و اجرای برنامهها و فعالیتهای بازاریابی با هدف ایجاد، سنجش و مدیریت ارزش ویژهی برند میپردازد. در این بخش فرایند مدیریت استراتژیک برند[۹۳] را بر مبنای چهار گام اصلی مورد بررسی قرار می گیرد (رجوع به نمودار ۱۱-۱):
-
- شناسایی و تثبیت جایگاه برند سازمان
-
- برنامه ریزی و اجرای برنامههای بازاریابی برند
-
- سنجش و ارزیابی عملکرد برند
-
- حفظ، تقویت و توسعهی ارزش ویژهی برند
اکنون به صورت کلی مجموعهای از نکتههای اولیه را در خصوص هر یک از این گامها مطرح میکنیم(۶۲،۳۱).
شناسایی و تثبیت جایگاه برند سازمان
فرایند مدیریت استراتژیک برند با درک عمیق و روشن از مفهوم برند، آنچه یک برند به مشتریها ارائه میدهد و شیوهی جایگاهسازی برای آن برند با توجه به وضعیت رقبا، آغاز میشود. «جایگاهسازی برای برند به مفهوم طراحی تصویر و گزینهای است که بتواند از موقعیت ارزشمند و متمایزی در ذهن مشتریها برخوردار شود.» به این معنا که منافع و مزیتهای بالقوهای که این جایگاه میتواند برای سازمان ایجاد کند، به بالاترین حد خود ارتقا یابد. ایجاد جایگاه ارزشمند و رقابتی برای یک برند به معنای ایجاد برتری برای آن در ذهن مصرف کنندگان است. به طور کلی، جایگاه سازی برند مشتریها را نسبت به مزیتها یا نقاط تمایز[۹۴] آن با رقبا متقاعد میسازد و نگرانیهای آنها را نسبت به احتمال بروز هر نوع مشکل و زیان در روی آوردن به این برند برطرف میسازد (به نوعی نقاط تشابه[۹۵] آن را با برندهای رقیب معرفی میکند(۳۱و۳۲).
جایگاه سازی برند همچنین روشن کنندهی تداعیات ذهنی اصلی مصرف کنندگان از برندهاست و فلسفهی برند را معرفی میکند. ترسیم ذهنی[۹۶] یک شیوهی تصویرسازی از تفاوتهای مختلف اصلی برند[۹۷]، زیر مجموعههایی از ویژگیها و مزیتهایی هستند که بهترین شکل، برند و شخصیت آن رامعرفی میکنند. برای تمرکز بیشتر روی این که «یک برند نشانگر چیست؟» اغلب یکی از راهها، تعریف فلسفهی برند[۹۸] (که تحت عنوان جوهرهی برند یا تعهد اصلی یک برند هم معرفی میشود) است. فلسفهی برند عبارتی سه تا پنج کلمهای از مهمترین جنبهه ای یک برند و تداعیات ذهنی اصلی از آن است که «DNA» یا ویژگیهای باطنی و ذاتی برند را نشان میدهد و مهمترین جنبهه ای وجودی آن را برای مشتریها و شرکت معرفی میکند. به این ترتیب، تداعیات اصلی برند، نقاط تشابه، نقاط تمایز و فلسفهی برند همهی عناصری هستند که به عنوان روح برند شناخته میشوند(۶۲).
برنامه ریزی و اجرای برنامههای برند
دستیابی به ارزش افزودهی برند نیازمند ایجاد برندی است که مشتریها به اندازهی کافی از آن آگاه باشند و بتواند با آنها رابطهای عمیق، مثبت و منحصر به فرد برقرار کنند و بر پایهی این رابطه، تداعیاتی را در ذهن خود بسازد. به طور کلی، فرایند دانش افزایی مصرف کنندگان از برند به سه فاکتور وابسته است:
-
- انتخاب عناصر یا هویتهای اصلی تشکیل دهندهی برند و چگونگی آمیخته شدن این عناصر با یکدیگر.
-
- یکپارچهسازی عناصر برند با بهرهگیری از فعالیتهای بازاریابی و برنامهی پیشبرد فروش
۳.ارتباط با سایر موجودیتها (مثلاً شرکت یا کشور سازنده، شبکهی توزیع یا برند دیگر) تصویر برند را ذهن مصرف کننده ایجاد میکنند یا بهبود میبخشند(۶۲).
انتخاب عناصر سازندهی برند
معمولترین عناصر سازنده یک برند، نام، URL، لوگو، نمادها، کاراکترها، بستهبندی و شعارهایی است که آن برند از آنها استفاده میکند. برخی از این گزینهها برای افزایش آگاهی نسبت به برند یا تقویت تداعیات ذهنی منحصر به فرد مناسب و مثبت مورد استفاده قرار میگیرند. از آنجا که هر کدام از این عناصر مختلف، مزیتهای متفاوتی دارند، اغلب مدیران بازاریابی از ترکیب مشخص و منحصر به فردی از همهی این عناصر برای هر برند بهره میگیرند.
یکپارچه سازی عناصر برند با بهرهگیری از فعالیتهای بازاریابی و برنامهی پیشبرد فروش
انتخاب منطقی عناصر میتواند به تقویت ارزش ویژهی برند منجر میشود، اما فعالیتهای بازاریابی مرتبط با برند مهمترین سهم را در ایجاد برند دارند. برنامههای بازاریابی میتوانند به شیوههای مختلفی تداعی قوی، مطلوب و منحصر به فردی را از برند در ذهن مصرف کننده به وجود آورند(۳۲).
ارتقای تداعیات فرعی و غیرمستقیم از برند در ذهن مشتریها
سومین و آخرین شیوهی ایجاد و تقویت ارزش ویژهی برند، ارتقای جایگاه برند از طریق تداعیات غیرمستقیم و فرعی در ذهن آنهاست. به بیان دیگر، تداعیات ذهنی از برند میتوانند در نتیجهی ارتباط میان آن برند و سایر موجودیتها و هویتها (که خودشان هم تداعیات ذهنی مستقیمی در ذهن مشتری به وجود میآورند) تداعیات ذهنی فرعی را در ذهن مشتری ایجاد کنند. به عنوان مثال، ممکن است یک برند در ذهن مشتریها با برخی از فاکتورهای اصلی نظیر شرکت سازنده (با بهرهگیری از راهبردهای برندسازی آن شرکت)، کشور سازنده یا مکان جغرافیایی (با بهرهگیری از معرفی کشور یا مکان به مشتری)، شبکههای توزیع (با بهرهگیری از راهبرد شبکهی توزیع)، سایر فاکتورها (با بهرهگیری از تأیید دیگران)، رویدادهای ورزشی و فرهنگی (با بهرهگیری از فعالیتهای پشتیبانی سازمان) و یا سایر عوامل (مثلاً بهرهگیری از جوایز، گزارشها، مجلهها و …) مرتبط شود.
سنجش و ارزیابی عملکرد برند
فعالیت شناسایی و ارزیابی جایگاه برند اغلب دستاورد برنامهی ممیزی برند است. ممیزی برند[۹۹]، به مفهوم بررسی جامع برند است. برای آن که بتوان وضعیت سلامتی برند را ارزیابی کرد، باید ابتدا ارزش ویژهی آن را شناسایی کرده و شیوههایی برای ارتقا و بهبود این ارزش پیشنهاد داد. ممیزی برند نیازمند درک عمیق منابع ارزش ویژهی برند از دیدگاه سازمان و مشتری است(۶۲).
حفظ، تقویت و توسعهی ارزش ویژهی برند
حفظ و توسعهی ارزش ویژهی برند اغلب فعالیتی چالش برانگیز و دشوار است. اجرای مدیریت ارزش ویژهی برند نیازمند آن است که چشمانداز گستردهای از نگرشهای مختلف نسبت به ارزش ویژهی برند اتخاذ شود تا شیوهی تأثیرگذاری راهبردهای برندسازی به درستی درک شده و سازمان دریابد که چگونه این راهبردها منعکس کنندهی اهداف آن است و چگونه با زمان، محیط جغرافیایی یا بخشهای بازاری که در آن فعالیت میکنند، منطبق باشند. مدیریت ارزش ویژهی برند به مفهوم مدیریت یک برند در بافت برندهای دیگر سازمان، ردههای چندگانه محصولات، مقاطع زمانی مختلف و بخشهای متنوعی از بازار است(۶۲).
بازاریابی رابطه مند برای ارتقای برند
مفهوم بازاریابی رابطه مند در ابتدا در زمینه بازاریابی خدمات و بازاریابی صنعتی مطرح شده است. برای نخستین بار بری[۱۰۰] در سال ۱۹۸۳ به واژه بازاریابی رابطه مند در زمینه خدمات اشاره کرد و آن را به عنوان استراتژی جذب، حفظ و ارتقاء روابط با مشتریان توصیف کرده است (۷۸). اما بعد از آن تلاشهای زیادی برای تعریف بازاریابی رابطه مند از سوی محققان مختلف در زمینه ورزش انجام شده است.
در گذشته بسیاری از سازمانها به مشتری خود توجه زیادی نداشتند، زیرا عرضه کنندگان محدود بودند و اغلب از نظر کیفیت ارائه خدمات در وضعیت چندان مطلوبی قرار نداشتند و رشد بازار چندان سریع بود که بنگاهها نگرانی در زمینه از دست دادن مشتری احساس نمیکردند. دو دلیل برای ارائه تعاریف متفاوت از بازاریابی رابطه مند طرح شده است: اولاً بازاریابی رابطه مند به عنوان یک دیدگاه برای تکامل و تبدیل به یک الگوی کاملاً متشکل و سازمان یافته عمر نسبتاً کوتاهی داشته است، ثانیاً افرادی که در توسعه تئوری بازاریابی رابطه مند مشارکت داشتهاند هم بر اساس پشتوانههای اجتماعی- سیاسی و هم سابقه تحصیل دانشگاهی به میزان زیادی با هم متفاوت بودهاند (۷۹). کاتلر بازاریابی رابطه مند را توسط شامل ایجاد، حفظ و ارتقاء روابط مستحکم با مشتریان و دیگر ذینفعان میداند.
دلایل رشد اهمیت بازاریابی رابطه مند
عوامل متعدد و گوناگونی در رشد و توسعه اهمیت بازاریابی رابطه مند دخیل بوده است از آن جمله:
جهانی شدن بازارها و افزایش شدت رقابت در آن بازارها
افزایش تقاضای مشتریان و مشتریان پیشرفته
افزایش تعدد بخش بندیهای بازارهای مصرفی
تغیر سریع الگوهای مصرف
افزایش فزاینده استانداردهای کیفیت
عدم توانایی کیفیت در ایجاد مزیت رقابتی پایدار به تنهایی
تأثیر نوآوریهای تکنولوژیکی بر توسعه محصولات و خدمات