مطلوبیت:
————————————————————————
۶۳.عنوان شغلی: مارگیری
معنی لغوی: ۱-کسی که مارصید می کند. ۲- مار افسا (صدری افشار،۱۳۹۴: ۱۴۸)
مثال: ما آدم ها گاهی از همآنجایی زیان می بینیم که خیالمان از آن راحت و آسوده است. درست مثل مارگیرها (راز مثل های ما، میرکیانی، ۱۹۵)
کد isic: 6154
طبقه شغلی: کارکنان ماهر کشاورزی، جنگل داری و ماهیگیری
بسط و شرح: مارگیر ها مارها را بهمنظور های مختلفی می گرفتن. گروهی برای استفاده در معرگه گیری که ساعت ها در مقابل لانه مارها در بیابان ها نشسته و با زبان خوش چیزهایی گفته و آنها را از لانه بیرون می کشیدند. کسی که مارهای زنده را می گیرد و در خفا زهرشان را می کشد و از راه نمایش حرکات آن ها امرار معاش می نماید ،مارگیر نامیده می شود.( بقیعی،:۲۳۰:۱۳۸۴) مارگیرها افراد بسیار حیله گر و مرموزی هستند…مارگیر چند جعبه تخته ای با درب کشوئی دارد که مار یاعرب و یا رتیل هایی را که می گیرد برای نمایش در آن ها نگاه می دارد و همیشه مقداری نرمه نبات افسون خوانده و چند برگ دعای مارگزیدگی برای فروش در چنته اش می گذارد…گاه گاهی هم به اتفاق دستیارش این جعبه ها را از منزل بیرون می آورد و در نقطه ی مناسبی بساطش را پهن می کند و معرکه می گیرد …ابتدا برای جمع شدن تماشاچیان چند بیت قصیده می خواند و درب جعبه مارهای بدون زهر را باز می گذارد تا یواش یواش بیرون بیایند. آنگاه مدتی با آنها بازی می کند و در ضمن نوازش خطران آنها راهم شرح می دهد و راه علاج و بلااثرکردن زهر آنها را نبات افسون خوانده و دعای مارگزیدگی معرفی می کند و در لحظه مناسب شروع می کند به جمع آوری چراغ الله و فروش نباب افسون شده و دعای مارگزیدگی مار افسا آنهایی بودند که با کارهایی مارها را افسون می کردند و برا ی معرکه گیری به زیر فرمان خود در می آوردند. اما ناگاه همین مار افسون ها با نیش ماری که درچنگ آنها بود، از پا در می آمدند و می مردند.( میرکیانی،۱۳۹۱: ۱۹۵
مطلوبیت: در طب کاربرد دارد و نیز برای سرگرمی مردم خوب است. خطر مرگ برای مارگیر یا مار افسای همیشه وجود دارد.
————————————————————————
۶۴.عنوان شغلی: مرده شور
معنی لغوی: کارگر گورستان که کارش شست وشو و غسل دادن جنازه هاست ؛ غسال (صدری افشار،۱۳۹۴: ۱۵۱)
غسال که مرده را بشوید و غسل دهد : پس مرده شور باز سر شود و سر و ریشش را به نرمی بشوید.(معین، ۱۳۷۲: ؟)
مثال: “….. آن طرف شیشه، مرده شور انگار نه انگار که کسی نگاهش می کند؛ با بی رحمی مرده را از این طرف به آن طرف چرخاند و دوباره تنش را کف مالی کرد” (آخرین پدر بزرگ، حسینی،۱۳)
کد isic: 5143
طبقه شغلی: کارکنان ارائه خدمات و کارکنان فروش
بسط و شرح: در باره افراد شاغل در این حرفه گفته می شود که بسیار بی حیا و سخت بی شرم و بی رحم اند. بسیار کم دیده می شود که بخندد. هر کسی که چشمان بی فروغی داشته باشد به مرده شور تشبیه می شود.
مطلوبیت: وجودش از ضروریات بهداشت جامعه است. درآمد بسیار کمی دارد و از شان اجتماعی بسیار پایین برخوردار است. از مشاغلی است که در روایات برای هر مسلمانی واجب شمرده شده اما از کارهای منفور است.
————————————————————————
۶۵.عنوان شغلی: معرکه گیر
معنی لغوی: معرکه گردان ( صدری افشار، ۱۳۹۴: ۱۵۶)
مثال: قدیمی ها این مثل را از کاروبار معرکه گیرها یاد گرفته اند (راز مثل های ما، میرکیانی،۲۱۱)
کد isic: 3473
طبقه شغلی: تکنسین ها و کمک متخصصان
بسط و شرح: سرگرمی مردم در روزگاران گذشته یک جور بود. . یکی از این سرگرمی ها نمایش های کوچه و خیابان یا معرکه گیری بود. در آن سال ها معرکه گیرها و درویش ها بساط خود را سر چهار راه ها یا گوشه ی خیابان ها پهن می کردند و نمایش های عجیب و غریب می دادند.یکی از این کارها نشان دادن مارهای کوچک و بزرگ بود.یکی دیگر از کارها غیب کردن چیزهای کوچک بود.همین طور پهلوان ها زنجیر پاره می کردند و روی میخ ها می خوابیدند.به این ترتیب مردم دور معرکه گیرها جمع می شدند و سرگرم می شدند و به آن ها پول می دادند. معرکه گیرها بعد از نمایش وسایلشان را جمع می کردند و به محله ای دیگر می رفتند.
حالا اگر کسی در سن بالا کاری انجام بدهد که شایسته سن و سال او نباشد و آبروی او پیش مردم به خطر بیفتد، این مثل را در باره او به کار می برند. ( میرکیانی، ۱۳۹۱: ۲۴۶) یکی از محل های تجمع معرکه گیرها، کنار نهر خیابان و زیر درختان آسیاب بود.( بقیعی،۱۳۸۴: ۷)
مطلوبیت:
————————————————————————
۶۶.عنوان شغلی: مقنی
معنی لغوی: کسی که کارش کندن چاه وو قنات است .آب کار؛چاه خو؛چاه کن؛ چاه یوز؛ کاریزکن؛ کان کن؛ کدکن؛ کومش ( صدری افشار،۱۳۹۴: ۱۵۷)
مثال: مقنی زحمتکشی بود که پول را با کلنگ از ته بیست متر چاه می کند (کوچه صمصام،نجفی،۱۱)
کد isic: 7126
طبقه شغلی: صنعتگران
بسط و شرح: قنات یا کاریز نام مجاری آب ای روان زیرزمینی است ، ومقنی هم سازنده و مرمت کننده ی قنات است . وسائل و ابزار کار مقنی گری ،شامل یک چرخ چاه چوبی بزرگ و سطل و ریسمان ،چند بیل و کلنگ دسته کوتاه چاه کنی و چراغ چیه سوز،یک شمشه و تراز و ریسمانکار بنایی است . حداقل تعداد یک دسته مقنی چهارنفر است . یک استادکار،یکی حفار،یکی خاک کش،ویکی هم چرخ چاه گردان . کار اصلی مقنی گری این است که آب های راکد و بلانصرف درون خلج و فرج خاک و سنگ های تحت اراضی را جاری بسازد و بهطور طبیعی به سطح زمین سوارند . مقنی برای احداث کاریز تازه،به اتفاق صاحب کار یک قطعه زمین شیب دار و مستعدی را برمی گزیند ،یک چاه آب معمولی به نام گمانه حفر می کند ،وقتی به آب رسید مقدار قابل توجهی آب در کف چاه جمع آوری گردید،از تراز همسطح آب این چاه به دو طرف نقب می زند . یکی در داخل زمین خشک و به رف نقطه ای که باید آب به روی زمین ظاهر بشود،به نام مظهر قنات،یکی هم در داخل زمین تر و به سمت منبع اصلی آب های تحت الارض. برای بیرون کشیدن خاک های دهلیز و کاریز تازه نیز در فواصل شصت-هفتاد ذرعی یک چاه عادی حفر می کنند و دهلیز کاریز را به آن چاه ها متصل می سازند و خاک ها را از درون آن ها بالا می کشند . با این که هر دو سوی کاریز همتراز کف چاه گمانه است و مقدار کمی هم بهسوی مظهر قنات شیب دارد عمق چاه های خشکی به تدریج کم میشود تا به صفر برسد و عمق چاه های طرف تری زیاد می گردد تا جایی که از سقف آن هم آب می چکد و کار حفاری را دشوار می سازد. هنر مقنی در این است که بدون داشتن هیچ نوع آلات فنی جهات یابی ،باید در داخل دهلیز تاریک وو مرطوب طوری پیش برودکه بدون ذره ای انحراف به چاه بعدی برسد . البته در چنین حالتی دو نفر از دو سو کلنگ می زنند و از شنیدن صدای کلنگ یکدیگر جهات یابی می کنند تا سرانجام به هم برسند. نویسنده با ظرافت به سختی کار و خطراتی که زندگی یک کارگر مقنی را تهدید می کند، اشاره می کند. تمام سرمایه ی یک مقنی بیش از یک کلنگ و چرخ دستی نیست. علیرغم سختی کار، از معاش خوبی هم برخوردار نیستند. گاهی یک مقنی آنقدر با کار خود یگانه است که تمام عمر خود را در مقنی به تناوب در تاریکی های اعماق چاه ها به سر می برد. ( بقیعی،۱۳۸۴ : ۲۴۰)
مطلوبیت: کارگران مقنی همواره درخطر ناشی از کمبود اکسیژن در اعماق چاه و یا خطرات ناشی از گازهای قابل اشتعال درون چاه و همچنین خطر سقوط و یا ریزش زمین اطراف چاه یا قنات مواجه اند؛ هر چند وسایل ایمنی معمولا مهیا است.
————————————————————————
۶۷.عنوان شغلی: منبت کاری
معنی لغوی: منبت کار : هنرمندی که نقش یا نوشته ای را از چوب می برد و آن را بریک سطح یا صفحه می چسباند (صدری افشار، ۱۳۹۴: ۱۵۹)
مثال: سال گذشته یک آزمایشگاه کوچک در کنار کارگاه منبت کاری مامان درگوشه حیاط برایم درست کرد (مسابقه دات کام، بکائی، ۱۵)