مقایسه میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه در نرهای گروه اتوسوکسیماید، افزایش معنیداری را از نظر آماری با گروه ساخارین در روزهای چهارم و هشتم آزمون داد (نمودار۴-۱۵).
نمودار ۴-۱۵) مقایسه میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه موشهای صحرایی نر در روزهای مختلف آزمون ماز شعاعی بین گروه های اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل.P<0.05# در مقایسه با گروه دریافت کننده ساخارین.
روزهای چهارم، هشتم و دهم آزمون ماز شعاعی، میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه در مادههای گروه اتوسوکسیماید افزایش معنیداری را از نظر آماری در مقایسه با گروه ساخارین نشان داد. این تفاوت در روزهای چهارم و هشتم باP<0.05 و در روز دهم باP<0.01 معنی دار بود (نمودار۴-۱۶).
نمودار ۴-۱۶) مقایسه میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه موشهای صحرایی ماده در روزهای مختلف آزمون ماز شعاعی بین گروه های اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل. P<0.05# در مقایسه با گروه ساخارین P<0.01##در مقایسه با گروه ساخارین.
در این مطالعه، پارامترهای مربوط به میزان سنجش حافظه فضایی بعد از تزریق غلظتهای مختلف داروهای اسکاپولامین و پروپرانولول در گروه های اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تزریق غلظت ۱/۰ یا ۲/۰ میلیگرم بر کیلوگرم اسکاپولامین و نیز تزریق غلظت ۵ یا ۱۰ میلیگرم بر کیلوگرم پروپرانولول، میانگین تعداد خطای حافظه کاری در نرهای گروه های مختلف بطور معنیداری تغییر نداد (نمودار ۴-۱۷).
نمودار ۴-۱۷) مقایسه میانگین خطاهای حافظه کاری موشهای صحرایی نر در اثر تزریق غلظتهای مختلف اسکاپولامین و پروپرانولول در گروه های کنترل، ساخارین و اتوسوکسیماید.این داروها تفاوت معنیداری در میزان خطای کاری هیچ یک از گروه ها ایجاد نکردند.
تزریق غلظت ۱/۰ میلیگرم بر کیلوگرم اسکاپولامین، میانگین تعداد خطای حافظه کاری در مادههای گروه دریافت کننده ساخارین بصورت معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش داد. تزریق غلظت ۱/۰ میلیگرم بر کیلوگرم اسکاپولامین، میانگین تعداد خطای حافظه کاری در مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید بصورت معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ساخارین افزایش داد (P<0.05). تزریق غلظت ۵ میلیگرم بر کیلوگرم پروپرانولول، میانگین تعداد خطای حافظه کاری در مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید بصورت معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ساخا رین افزایش داد (P<0.05) (نمودار۴-۱۸).
نمودار ۴-۱۸) مقایسه میانگین خطاهای حافظه کاری موشهای صحرایی ماده در اثر تزریق غلظتهای مختلف اسکاپولامین و پروپرانولول در گروه های کنترل، ساخارین و اتوسوکسیماید. P<0.05*در مقایسه با گروه کنترل#P<0.05 در مقایسه با گروه دریافت کننده ساخارین.
میانگین تعداد خطای حافظه مرجع نرها در گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید و دریافت کننده ساخارین در شرایطی که تزریق هیچ کدام از داروهای اسکاپولامین و پروپرانولول صورت نگرفته است به صورت معنیداری نسبت به گروه کنترل بیشتر بود (P<0.05). تزریق ۵ میلیگرم بر کیلوگرم پروپرانولول، میانگین تعداد خطای حافظه مرجع نرها در گروه دریافت کننده ساخارین را به صورت معنیداری نسبت به گروه کنترل کاهش داد (P<0.05). (نمودار۴-۱۹).
نمودار ۴-۱۹) مقایسه میانگین خطاهای حافظه مرجع موشهای صحرایی نر در اثر تزریق غلظتهای مختلف اسکاپولامین و پروپرانولول در گروه های کنترل، ساخارین و اتوسوکسیماید. P<0.05* در مقایسه با گروه کنترل.
تزریق غلظت ۱/۰ میلیگرم بر کیلوگرم اسکاپولامین، میانگین تعداد خطای حافظه مرجع در مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید بصورت معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ساخارین افزایش داد (P<0.05). تزریق غلظت ۱/۰ میلیگرم بر کیلوگرم اسکاپولامین، میانگین تعداد خطای حافظه مرجع را در مادههای گروه دریافت کننده ساخارین بصورت معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش داد (P<0.05) (نمودار۴-۲۰).
نمودار ۴-۲۰) مقایسه میانگین خطاهای حافظه مرجع موشهای صحرایی ماده در اثر تزریق غلظتهای مختلف اسکاپولامین و پروپرانولول در گروه های کنترل، ساخارین و اتوسوکسیماید. P<0.05* در مقایسه با گروه کنترلP<0.05.# در مقایسه با گروه دریافت کننده ساخارین.
تزریق غلظت ۲/۰ میلی¬گرم بر کیلوگرم اسکاپولامین، میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه در نرهای گروه دریافت کننده ساخارین بصورت معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش داد (P<0.05).
نمودار ۴-۲۱) مقایسه میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به بازوها در موشهای صحرایی نر متعاقب تزریق غلظتهای مختلف اسکاپولامین و پروپرانولول در گروه های کنترل، ساخارین و اتوسوکسیماید. P<0.05* در مقایسه با گروه کنترل.
تزریق غلظت ۵ میلیگرم بر کیلوگرم پروپرانولول، میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید بصورت معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ساخارین افزایش داد (P<0.05). تزریق غلظت ۵ یا ۱۰ میلیگرم بر کیلوگرم پروپرانولول، میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه گروه دریافت کننده ساخارین بصورت معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش داد (P<0.05) (نمودار۴-۲۲).
نمودار ۴-۲۲) مقایسه میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به بازوها موشهای صحرایی ماده در اثر تزریق غلظتهای مختلف اسکاپولامین و پروپرانولول در گروه های کنترل، ساخارین و اتوسوکسیماید. P<0.05* در مقایسه با گروه کنترلP<0.05 # در مقایسه با گروه دریافت کننده ساخارین.
۴-۴) تشنج حاد در دوره بلوغ
مقایسه میانگین غلظت پنتلین تترازول مصرف شده برای بروز تشنج با درجه ۴ و یا ۵ در روز ۶۰ بعد از تولد، در موشهای نر گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و گروه کنترل از نظر آماری تفاوت معنیداری نشان نداد (P<0.05) (نمودار۴-۲۳).
نمودار۴-۲۳) مقایسه میانگین غلظت آستانه پنتلین تترازول برای شروع تشنج در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای نر، گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل
مقایسه میانگین غلظت پنتلین تترازول برای بروز تشنج با درجه ۴ و یا ۵ در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای ماده، گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید از نظر آماری افزایش معنیداری نسبت به گروه ساخارین داد (P<0.05). مقایسه میانگین غلظت پنتلین تترازول برای بروز تشنج با درجه ۴ و یا ۵ در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای ماده، گروه دریافت کننده ساخارین از نظر آماری کاهش معنیداری نسبت به گروه کنترل داد (P<0.05) (نمودار۴-۲۴).
نمودار۴-۲۴) مقایسه میانگین غلظت آستانه پنتلین تترازول برای شروع تشنج در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای ماده، گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل. P<0.05* در مقایسه با گروه کنترلP<0.05# در مقایسه با گروه دریافت کننده ساخارین…
مقایسه میانگین غلظت پنتلین تترازول مصرف شده برای بروز تشنج با درجه ۴ و یا ۵ در سن۶۰ روزگی، بعد از دریافت پیشتیمار فنوباربیتال، در موشهای نر گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و گروه کنترل از نظر آماری تفاوت معنیداری نشان نداد (P<0.05). (نمودار۴-۲۵).
نمودار۴-۲۵) مقایسه میانگین غلظت آستانه پنتلین تترازول برای شروع تشنج در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای نر بعد از دریافت پیشتیمار فنوباربیتال، گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل.
مقایسه میانگین غلظت پنتلین تترازول مصرف شده برای بروز تشنج با درجه ۴ و یا ۵ در سن ۶۰ روزگی، بعد از دریافت پیشتیمار فنوباربیتال، در موشهای ماده گروه دریافت کننده ساخارین از نظر آماری کاهش معنیداری نسبت به گروه کنترل داد (P<0.05). (نمودار۴-۲۶).
نمودار۴-۲۶) مقایسه میانگین غلظت آستانه پنتلین تترازول برای شروع تشنج در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای ماده بعد از دریافت پیشتیمار فنوباربیتال، گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل. P<0.05* در مقایسه با گروه کنترل.
مقایسه میانگین غلظت پنتلین تترازول مصرف شده برای بروز تشنج با درجه ۴ و یا ۵ در سن ۶۰ روزگی، بعد از دریافت پیشتیمار اتوسوکسیماید، در موشهای نر گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل از نظر آماری تفاوت معنیداری نشان نداد (P<0.05). (نمودار۴-۲۷).
نمودار۴-۲۷) مقایسه میانگین غلظت آستانه پنتلین تترازول برای شروع تشنج در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای نر بعد از دریافت پیشتیمار اتوسوکسیماید، در گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل.
مقایسه میانگین غلظت پنتلین تترازول مصرف شده برای بروز تشنج با درجه ۴ و یا ۵ در سن ۶۰ روزگی، بعد از دریافت پیشتیمار اتوسوکسیماید، در موشهای ماده گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل از نظر آماری تفاوت معنیداری نشان نداد (P<0.05). (نمودار۴-۲۸).
نمودار۴-۲۸) مقایسه میانگین غلظت آستانه پنتلین تترازول برای شروع تشنج در روز ۶۰ بعد از تولد درموشهای ماده بعد از دریافت پیشتیمار اتوسوکسیماید، در گروه های دریافت کننده اتوسوکسیماید، ساخارین و کنترل.
فصل پنجم
۵- بحث و نتیجه گیری
۵-۱)بحث
اثرات دریافت اتوسوکسیماید در دوره تکوین بر یادگیری و حافظه احترازی غیر فعال در دوره بلوغ
در این مطالعه موشهای بالغی که در دوره جنینی از طریق مادر ساخارین دریافت کرده بودند میزان فعالیت حرکتی بیشتری نسبت به گروه کنترل نشان دادند ولی این تفاوت از نظر آماری معنیدار نبود. در مطالعه یادگیری و حافظه احترازی اشکال در فعالیت حرکتی عموماً زمانی موجب عدم کارایی در سنجش حافظه و یادگیری می شود که تیمار، فعالیت حرکتی را بطور قابل توجه مهار نماید. بر این اساس تغییر در فعالیت حرکتی ناشی از ساخارین فاکتور موثر بر یافتههای آزمون یادگیری و حافظه احترازی غیرفعال نمی باشد.
میانگین تعداد شوک لازم جهت انجام یادگیری در روز آموزش در موشهای ماده دریافت کننده اتوسوکسیماید نسبت به گروه دریافت کننده ساخارین افزایش معنیداری نشان داد.
میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به اتاقک تاریک در روز آزمون در موش¬های نر گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید از نظر آماری کاهش معنیداری نسبت به گروه های کنترل و ساخارین نشان داد. میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به اتاقک تاریک در روز آزمون در موشهای ماده گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید از نظر آماری کاهش معنیداری نسبت به گروه کنترل نشان داد.
میانگین مدت زمان حضور در اتاقک تاریک در روز آزمون بین موشهای نر گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید از نظر آماری افزایش معنیداری نسبت به گروه های کنترل و ساخارین نشان داد. میانگین تعداد دفعات حضور در اتاقک تاریک بین موشهای نر گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید از نظر آماری میانگین تعداد دفعات حضور در اتاقک تاریک بین موشهای ماده گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید از نظر آماری افزایش معنیداری نسبت به گروه کنترل داد.
یافتههای حاضر نشان میدهد دریافت اتوسوکسیماید در دوره جنینی بروز نقص در یادگیری و حافظه احترازی در دوره بلوغ را به دنبال دارد ولی تأثیر آن بر فرایند یادگیری در روز فراگیری بین مادهها و تداخل با فرایند فراخوانی حافظه در نرها در روز آزمون بارزتر است. نشان داده شده تجویز اتوسوکسیماید به موشهای صحرایی با غلظتهای ۱۰۰ تا ۲۵۰ میلیگرم بر کیلوگرم در روز به مدت ۲۱ روز با عث کاهش سطح دوپامین هیپوکمپ می شود و با این عمل تأثیر مخربی بر حافظه احترازی غیر فعال دارد.(Ponnusamy and Pradhan., 2006) سیستم دوپامینرژیک مهمترین سیستم نوروترنسمیتری دخیل در یادگیری و حافظه احترازی غیرفعال است .(Myhrer, 2003) با توجه به اثرات دریافت مزمن اتوسوکسیماید در موشهای بالغ نر بر حافظه احترازی و تغییر در عملکرد سیستم دوپامینرژیک، ممکن است اثرات دریافت اتوسوکسیماید در دوره جنینی بر حافظه احترازی در دوره بلوغ نیز تغییر در عملکرد سیستم دوپامینرژیک را بکار گیرد. بااینحال شناسایی دقیق مکانیسمهای دخیل در اثرات مشاهده شده بر حافظه احترازی غیرفعال در تحقیق حاضر و بویژه اثرات وابسته به جنس آن به مطالعات بیشتر نیاز دارد.
اثرات دریافت اتوسوکسیماید در دوره جنینی بر حافظه فضایی
روز دوم و نهم آزمون ماز شعاعی، میانگین تعداد خطای حافظه کاری در نرهای گروه اتوسوکسیماید در مقایسه با گروه کنترل افزایش نشان داد. در روز هفتم، هشتم و نهم آزمون، میانگین تعداد خطای حافظه کاری در نرهای گروه اتوسوکسیماید در مقایسه با گروه ساخارین افزایش نشان داد.
روز دهم و یازدهم، میانگین تعداد خطای حافظه کاری درمادههای گروه اتوسوکسیماید افزایش در مقایسه با گروه کنترل نشان داد. روز یازدهم و دوازدهم ، تعداد خطای حافظه کاری در مادههای گروه اتوسوکسیماید افزایش در مقایسه با گروه ساخارین نشان داد.
روز ششم، میانگین تعداد خطای حافظه مرجع در نرهای گروه ساخارین افزایش در مقایسه با گروه کنترل نشان داد. روز هشتم، تعداد خطای حافظه مرجع در نرهای گروه اتوسوکسیماید افزایش در مقایسه با گروه ساخارین نشان داد. در روز دوازدهم، تعداد خطای حافظه مرجع در نرهای گروه اتوسوکسیماید افزایش در مقایسه با گروه کنترل نشان داد .
روز هشتم، میانگین تعداد خطای حافظه مرجع در مادههای گروه کنترل کاهش در مقایسه با گروه ساخارین نشان داد.
میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه در نرهای گروه اتوسوکسیماید، افزایش در مقایسه با گروه ساخارین در روزهای چهارم و هشتم آزمون نشان داد.
روزهای چهارم، هشتم و دهم ، میانگین مدت زمان تأخیر در ورود به هر بازو بر حسب ثانیه در مادههای گروه اتوسوکسیماید افزایش معنیداری را از نظر آماری در مقایسه با گروه ساخارین نشان داد.
یافتههای حاضر نشان میدهد دریافت اتوسوکسیماید در دوره جنینی بروز نقص در یادگیری و حافظه فضایی در دوره بلوغ را به دنبال دارد که این یافته با گزارشهای قبلی در این خصوص همخوانی دارد. در این مطالعه تأثیر ساخارین بر فرایند یادگیری و حافظه فضایی در نرها نسبت به مادهها بارزتر بود. ضمن آنکه در هر دو گروه نر و ماده دریافت کننده اتوسوکسیماید نسبت به گروه ساخارین میزان فعالیت حرکتی کاهش چشمگیر را نشان میدهد. فرایندهای متفاوتی ممکن است در نقص حافظه فضایی مشاهده شده در این تحقیق نقش داشته باشند که سه مورد در این بین از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. نخست آنکه کلسیم در فرایندهای سلولی متعدد بعنوان پیامبر ثانویه دخیل است و با توجه به نقش شناخته شده کانالهای کلسیمی نوع T در نوروژنز، رشد و تمایز نورونی، سیناپس زایی و مرگ برنامه ریزی شده .( Resende and Adhikari, 2009; Profta and Weiss, 2014 ) اتوسوکسیماید می تواند با هرسه این فرایندها تداخل نماید. چرخه سلولی به کلسیم وابسته است و جریان روبه داخل کلسیم از طریق کانالهای نوع T بطور تنظیم شده در مراحل G1 و S چرخه سلولی افزایش مییابد (Hirooka et al., 2002; Senatore et al., 2012). دوره نوروژنز بیشتر ساختارهای عصبی دخیل در عملکردهای شناختی مورد مطالعه در این تحقیق، در حدود هفته پایانی دوره جنینی رخ میدهد. نوروژنز در اکثر هستههای آمیگدال در روزهای ۱۳ تا ۱۷ جنینی رخ میدهد هرچند نورنهای هسته مرکزی و بخش جدا کننده آن از بخش basolateral در روزهای ۱۶ تا ۱۹ تولید میشوند .(Bayer, 1980a) نورونهای ساختارهای هیپوکمپی( ژیروس دندانی، نواحی CA1-CA3، سابیکولوم و قشر انتورینال) طی دروره¬های نورژنز با همپوشانی زمانی قابل توجه تولید میشوند. نوروژنز ژیروس دندانی در روزهای ۱۵ تا ۱۹ جنینی، در قشر انتورینال در روزهای ۱۵ تا ۱۷ جنینی، در سابیکولوم در روزهای ۱۶ تا ۱۸ و نورونهای پیرامیدال در روزهای ۱۷ تا ۱۹ تولید میشوند. عمده نورونهای نئوکورتکس در چهار روز پایانی دوره جنینی تولید میشوند .(Bayer, 1980b) مرگ آپاپتوتیک نیز همانند چرخه سلولی به کلسیم وابسته است و کانالهای کلسیمی نوع T بدلیل عدم نیاز به دپولاریزاسیون قابل توجه و امکان بروز جریان پنجره¬ای در این تامین کلسیم داخل سلولی مشارکت قابل توجه دارند .(Mason et al., 1999; Senatore et al., 2012) انواع کانالهای کلسیمی بویژه نوع N در مهاجرت نورون (Komuro and Rakic, 1992) و نوع T در تمایز نورنی دخیلند .(Chemin and Monteil, 2003) دوره تیمار در این مطالعه همپوشانی قابل توجه با فرایندهای تکوین ساختارهای عصبی دخیل در کارکردهای شناختی دارد و براین اساس تاثیر پذیری دراز مدت آنها محتمل خواهد بود. سیستمهای نوروترنسمیتری مختلف در عملکردهای شناختی دخیلند که شناسایی نوع و مکانیسم تاثیرپذیری آنها از اتوسوکسیماید به مطالعات تکمیلی نیاز دارد.
دوم آنکه با توجه به تاثیر شناخته شده مهارکنندههای کانالهای کلسیمی بر عملکردهای شناختی و رفتاری، این احتمال وجود دارد که دریافت اتوسوکسیماید، رفتار مادرانه را در موشهای صحرایی متأثر سازد. نشان داده شده بخشی از اثرات دراز مدت ترکیبات شیمیایی و استرس در دوره تکوین بر رفتارهای شناختی و احساسی در زمان بلوغ از طریق تغییر در رفتار حمایتی و تغذیهای مادر نتیجه می شود (Fuentes et al., 2014; Popoola et al., 2015). در این تحقیق رفتار مادران مورد مطالعه قرار نگرفت و بررسی شاخص های رفتار مادرانه و مقایسه آن بین مادران در گروه های مختلف می تواند روشن شدن مشارکت این مکانیسم در اثرات مشاهده شده کمک نماید.
در مقایسه میانگین زمان لازم برای ورود به هر بازو در آزمون ماز شعاعی، زمان تاخیر در موشهای گروه شاهد در مقایسه با گروه کنترل و تیمار کمتر بود که بویژه این تفاوت بین گروه های دریافت کننده ساخارین و اتوسوکسیماید نمود بیشتری داشت و در چند مورد از نظر آماری معنیدار بود. این یافته خود نشان دهنده تاثیر متناقض دریافت ساخارین و اتوسوکسیماید بر میزان فعالیت حرکتی است. افزایش فعالیت حرکتی خود در افزایش میزان خطا حافظه فضایی بویژه خطای حافظه کاری دخیل است .(Dellu-Hagedorn, 2006; Ker et al., 2012) بنابراین تاثیر ساخارین و اتوسوکسیماید بر میزان فعالیت حرکتی خود می تواند بعنوان فاکتور مداخلهگر در میزان یادگیری و نیز در فرایند سنجش حافظه تداخل نماید. برخی محققین دریافت شیرینکننده های انرژیزا (مانند انواع تنقلات شیرین) و غیرانرژیزا (مانند آسپارتام) را در تشدید مشکل بیشفعالی کودکان و سایر اختلالات رفتاری دخیل دانسته اند هرچند نتایج در این خصوص نیز بعضاً متناقض بوده است (Krohn, 1994;, Kanarek 1994; Wolraich et al., 1994; Kinsbourne, 1994; Baxter, 1995 ). تاکنون هیچ تحقیق علمی تاثیر ساخارین بر فعالیت حرکتی را تائید نکرده است. همچنین تاثیر دریافت ساخارین و اتوسوکسیماید در دوره تکوین بر فعالیت حرکتی بررسی نشده است. در بسیاری از مطالعات (از جمله در مطالعه حاضر) برای حذف استرس ناشی از روشهای تهاجمی تجویز، داروی با مزه نامطلوب همراه با شیرینکننده تجویز می شود و در این بین ساخارین بدلیل غیرانرژیزا بودن از اولویتهای انتخابی است. باتوجه به اینکه تجویز ساخارین حتی در دوران حاملگی منع نشده یافته حاضر لزوم مطالعه بیشتر در این خصوص را مطرح می کند.
تزریق غلظت ۱/۰ میلیگرم بر کیلوگرم اسکاپولامین، میانگین تعداد خطای حافظه کاری را در مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید بصورت معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ساخارین افزایش داد. تزریق غلظت ۵ میلیگرم بر کیلوگرم پروپرانولول، میانگین تعداد خطای حافظه کاری در مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید بصورت معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ساخارین افزایش داد. تزریق غلظت ۱/۰ میلیگرم بر کیلوگرم اسکاپولامین، میانگین تعداد خطای حافظه مرجع را در مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید بصورت معنی داری نسبت به گروه دریافت کننده ساخارین افزایش داد. هردوسیستم کولینرژیک و نورآدرنرژیک در توجه و حافظه کاری دخیل بوده و با یکدیگر برهمکنش دارند همچنین سیستم کولینرژیک در فراخوانی حافظه فضایی اهمیت ویژه دارد (Fischer et al., 1987; Lecourtier et al., 2011). بنظر میرسد در موشهای ماده دریافت کننده اتوسوکسیماید عملکرد سیستمهای کولینرژیک و نورآرنرژیک به تداخل آنتاگونیست رسپتورهای موسکارینی و رسپتورهای بتای نورآدرنرژیک حساسیت بیشتری دارند که ممکن است در نتیجه کاهش میزان این رسپتورها یا کاهش فعالیت سیستمهای کولینرژیک و نورآدرنرژیک بروز کرده باشد.