تکرار تکواژ «ی»: کنعانی (۲۳۱)، مهتابی (۱۰۴)، مهربانی (۶۵)، بیداری (۶۱)
تکرار تکواژ «بی» : بی پناه (۲۶۴)، بی پژواک (۳۰۰)، بی زوال (۲۷۶) بی حاصل (۲۵۵)، بی خار (۱۷۵)
تکرار تکواژ «وار» و «واره» : رهوار (۱۶۶)، یادواره (۱۱۰)، گوشواره (۱۳۱)
تکرار تکواژ «گار»: یادگار (۶۶)، ماندگار (۲۳۴)، رستگار (۱۵۱)، سازگار (۱۴۱)
ساخت واژهی مرکّب
چشم نواز (۲۷۲)، میخکوب (۱۴۲)، فرمان پذیر (۱۲۵) ، سیاه چال (۲۰۷) ، چمن شکن (۲۲۳) ، دلنشین (۲۸۳)، خداشناس (۴۳۷)، چامه خوان (۴۱۶)، گلبرگ (۱۹۱)، دلارام (۲۲۳)، اناربن (۲۸۳)، سیاه دل (۲۶۵)، خوشاب (۲۲۲)، ستاره چین (۱۸۴)، بالاپوش (۴۴۵)
ساخت واژههای مشتق مرکّب
نشست و برخاست (۹۰)، آتش گردان (۹۵)، گل آلوده(۹۷)، نی لبک (۳۰۲)، دلاویزی (۱۱۴) ، کامکاری (۱۲۳)، روگردان (۱۹۴)، خیزابگون (۲۰۵)، سیمبری (۳۶۴)، برافراشته (۳۳۳)، دست افشانی (۴۱۰)
۴-۲-۱-۲-۷ دایرهی واژگان و روابط مفهومی آن
برای به دست آوردن دایره واژگانی شاعر باید به دو مسأله توجّه کرد: فراوانی و بسامد واژههایی که در ساختار عمومی یک اثر تکرار میشود، و دیگر نوع ارتباط معنایی واژگان یا حوزهی واژگانی.
۴-۲-۱-۲-۸ واژگان پر بسامدِ اشعار م. مؤید
تکرار واژگان و پر بسامد بودن بعضی از کلمات در اشعار شاعران، هم میتواند نشانگر سطح فکری اثر باشد و هم نوع گزینش و حسّاسیّت شاعر را به کلمات برساند. در اشعار م.مؤیّد به کلمات فراوانی برخورد میکنیم که بارها تکرار شدهاند و این بدان معناست که شاعر، کاملاً هوشمندانه عمل کرده و واژگانی را برگزیده که به احیای شعر و توانمندی شاعر، نزد مخاطب صحّه میگذارد.
در پیوست جدولهای مربوط به واژههای پر بسامد اشعار م. مؤید نشان داده شده است:
جدولها و نمودارها نشانگر آن است که م. مؤید از میان عناصر اربعه به آب، و همچنین از بین مظاهر طبیعت به باران توجّهی خاص نشان میدهد که این گزینش می تواند نشان دهنده سطح فکری شاعر و حساسیّت او به کلمات باشد.
۴-۲-۱-۲-۸-۱ نمونههایی از واژگان پر بسامد اشعار م.موید
باران و آفتاب، ماه، گل، آسمان، جان.
گل نهاده بر سنگ از آستان دیرینگی میگذرد/ باران دست آفتاب است و/ آفتاب/ سلوک شکیبایی (م. مؤید،۴۱۱:۱۳۸۸)
بی سر دل سپرده به باران/ بر آسمانه ای از طعم وجود/ شن زار سرخ است آسمان (همان:۴۴۵)
بوی انبوه باران/ مثل نمک/ مثل آفتاب/ و مثل ماه که خوب است و پلنگ را برد (همان:۹۸)
و شبان ماه/ بر سبزههای سیراب از تو/ به جان/ به جان مینشینم و/ ماه مینوشم/ تیمارت بدارد آفتاب و باران (همان:۱۰۵)
یک گل زرد کوچک/ یک گل زرد/ یک گل زردِ پنج پر/ چمن چمن آفتاب یک دست (همان:۳۲۰)
این که آفتاب خوب است/ بی شمار است بی شمار/ چقدر گفتند/ من چگونه از آفتاب و ماه برگردم (همان:۹۹)
سیب، چشم، آب، شب، روز
بر بالین خندههایم/ که شب را/ مینامد شب/ و در فاصله یک تا دو دم/ دمی ویژه/ ستارهها را میبینند/ و شب را/ نمینامند شب (همان:۸۳)
آشیانها که در چشم بودم/ پلک دردی نشان شان نهفته است/ و آن تهی چشم گویی که خفته است (همان:۲۴۸)
نیلوفر است که دختر بیکرانگیست/ پس میتوانی وابست ارتفاع نور باشی/ و دریا آسمان است (همان:۱۹۵)
این درخت است یا / چشم توست در آستان درخت (همان:۸۰)
هنجار آبی آهن / هنجار آهنینی آب / هنجار گیسوان تو و دل من (همان:۲۲۰)
تکاپوی تفجیر تکاپو / آب زندگانیِ آب زندگانی زندگان (همان:۲۳۸)
یک روز پس از موی خزانی / و یک روز پیش از فرو ریزِ ناگهانی (همان:۱۲۵)
آه بار / دُوران باغ سیب / بی آن شمارگان نامهای آسمان شناسا (همان:۱۴۳)
۴-۲-۱-۲-۹ عمرو حباب
مثل عمر طولانی حباب کوچک بینایی/ در اکنونی عمر/ و در عمری اکنون (همان:۱۰۳)
بر شبانه گیسو/ نشسته گرده سیماب/ گواه عمرحباب (همان:۵۶)
عطف آبی دمِ آفتابی/ عمر کوتاه و همی حبابی/ مهری و سایهای گسترش دار (همان:۲۴۲)
۴-۲-۱-۲-۱۰ نمونههایی از واژگان سکر و مستی در اشعار م.مؤید
همو که رست از این خاکدان غم وارست/ بنوش شادی مستی که جام در پیوست (همان:۴۱۵)
واپسین نیزه آفتاب / برآمدی/ با چتر شنگرف و/ مست آشوب این همه خوش بو (همان:۲۴۹)
جام بی جان و رنج خماری، چابکیهای چابک سواران (همان:۲۴۸)
این است مرا خراباتِ پایا/ این است مرا دوبارهها (همان:۲۳۳)
۴-۲-۱-۳ سطح نحوی
سبک شناسی در سطح نحوی، به بزرگترین ساخت زبان توجّهی ویژه دارد و شکل ساختمندی آن را مورد بررسی قرار میدهد و اجزا را بر اساس ساخت ارزیابی میکند. در این سطح، نوسانات زبانی باید مورد توجّه قرار گیرد که شاعر چگونه سبک خود را شکل میدهد. ساختار زبان شعرم. مؤید متعلّق به عصر حاضر با گرایش به سمت موج نو است، به همین دلیل باید در شعر او به دنبال ویژگیهای زبانی خاص شعر او برویم.
۴-۲-۱-۳ -۱ ترکیب سازی واژگانی
ترکیب واژهها در محور همنشینی به کمک نقش نمای اضافه، نه تنها مضامین و مفاهیم اندیشگانی را فشرده میکند، بلکه در صورت بندی و شکل آفرینی زبان ادبی بسیار مؤثر است. تمام شاعران خلّاق برای بیان اندیشه، احساس و عاطفهی خود به گونهای که همساز با قالب و نوع ادبی اثرشان باشد، دست به ترکیب سازی واژگانی میزنند.
ترکیب سازی بدیع، که نوعی رفتار با زبان است نه تنها ساختار نحوی زبان را شکل میدهد بلکه میتواند به نوعی هنجار کهنهی زبان سّنت ادبی را بشکند و شکل تازهای خلق کند.
۴-۲-۱-۳ -۲ ترکیبات کهن سنّت ادبی
وقت بندانِ دید / برختنگری چشم خنیا (همان:۲۱۶)
یالهای پیرانهسر موج/ سیم گامی بود و نمود (همان:۲۸۲)
افسون نگاه تو / کژانه هنجارِ خشم و جدایی / کنشت ستم/ پژواک توانِ گور (همان:۳۰۴)
بافته موی تو/ دیهیم روزگارِ خوشِ ابلق (همان:۳۵۹)
تو امّا/ بازوان بگشا / تا تو را بسرایم / بسرایم دیگر / لمیده بر اریکه اندوه/ اندوه (همان:۴۳۵)
و آفتاب / دامنه تراوش بوی خوش عود / مجمر گردانِ چشمانِ اوست (همان:۳۸۴)
دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد بررسی سبک شناختی اشعار سه تن از شاعران ...