در مقابل نظر و دیدگاه دیگر این است که اهرم معمولاً در دو زمینه با گزارشگری به موقع بطور مثبت ارتباط مییابد( کارسلور[۴۸] ، کاپلن[۴۹]، ۱۹۹۱) . اول یک نسبت اهرمی بالا احتمال شکست یک شرکت را افزایش میدهد و متقابلاً احتمال اینکه حسابرسان مستقل تحت تعقیب (سوء) قرار گیرند را نیز افزایش میدهد. حسابرس ممکن است مجبور باشد کار حسابرسی بیشتری را برای توسعه دفاعیاتش برعلیه هر دادخواهی حقوقی ممکن انجام دهد و بالطبع کار حسابرسی به درازا خواهد کشید ( سیمنت ۱۹۹۵) . دوم؛ حسابرسی بدهی نسبتاً از نظر زمانی وقتگیرتر از حسابرسی سرمایه است مخصوصاٌ اگر تعداد بستانکاران زیاد باشد( کارسلو و کاپلن[۵۰] ۱۹۹۱) .
۲-۴-۵) عمر شرکت
در این مطالعه فوریت گزارشگری مالی به وسیله یک شرکت به وسیله عمرش متأثر میشود (رشد و توسعه ). این پیشنهاد مبتنی بر تئوری منحنی یادگیری[۵۱] است . بسیاری از واحدهای تولیدی، آثار آموزش و یادگیری را در فرایند تولید خود مشخص و مستند ساختهاند. این واحدها دریافتهاند که میزان کار لازم برای ساخت یک واحد محصول یا ارائه یک خدمت، با پیشرفت کار تا مدت معینی کاهش مییابد. این پدیده، به ویژه در مورد محصولات جدید مشاهده میشود که با بهبود کارآیی، ساعات کار و در نتیجه دستمزد کم و موجب تقلیل بهای تمام شده یک واحد محصول میگردد. در زمینه این مطالعه تئوری پیشنهاد میکند که یک کاهش در زمان گزارشگری اتفاق خواهد افتاد، با عنایت به اینکه تعداد گزارشات سالیانه تولید شده افزایش مییابد. مادامیکه شرکت تداوم پیدا میکند و حسابدارانش بیشتر یاد میگیرند، باعث خواهد شد که تأخیر غیرعادی حداقل شود. در نتیجه، یک شرکت قدیمیتر، و خودب اداره (مدیریت) شده به احتمال قویتر در جمع آوری ، پردازش و انتشار اطلاعات، موقعیکه مورد نیاز هستند حرفهایتر میباشد و آنهم به خاطر تجربه یادگیری است[۵۲].
به راستی عمر یک شرکت باید از تاریخ تأسیساش اندازهگیری شود. اما با توجه به قوانین و مقررات در ایران شرکت های خصوصی الزامی ندارند که صورتهای مالیشان را به طور سالیانه برای عموم مردم گزارش کنند. لذا عمر یک شرکت از تاریخ پذیرش آن در بورس اوراق بهادار تهران اندازهگیری میشود.
۲-۴-۶ )ماهی از پایان سال مالی[۵۳]
انتظار میرود ماهی از سال که پایان سال مالی شرکت است تحت تأثیر مدت زمان گزارشگریش قرار خواهد گرفت. اگر پایان سال مالی بیشتر شرکت ها در یک کشور در محدوده یک دوره زمانی خاص باشد، بخاطر اینکه آنها به وسیله قانون مجبور هستند که حسابهای نهاییشان (صورتهای مالی پایان دوره) حسابرسی شود و همچنین مجبور به تهیه و تنظیم اظهارنامه مالیاتی میباشند، تقاضای زیادی برای خدمات حسابرساتی که در آن کشور کار می کنند ، خواهد شد . این ممکن است به تأخیر غیرعادی محتمل حسابرسی بواسطۀ اینکه بارکاری حسابرسان به طور فوقالعادهای افزایش مییابد، منتج شود . برای انجام و تکمیل یک حسابرسی طبق جدول در طول فصل شلوغ حسابرسی ممکن است به استفاده بیش از حد از منابع نیاز باشد ، پرداخت اضافهکاری را شامل می شود، و به خاطر اینکه تکمیل یک کار حسابرسی طبق برنامه در طول فصل شلوغ حسابرسی گران و پرهزینه میباشد حسابرسان محرکهایی برای تأخیر غیرعادی حسابرسی نهایی دارند . این در عوض بر مدت زمان گزارشگری شرکت هایی که پایان سال مالی شان در محدودۀ فصل شلوغ قرار میگیرد، اثر میگذارد[۵۴].
شواهد تجربی مربوط بودن فصل شلوغ حسابرسی در ادبیات گزارش شده است، اگرچه به صورت مخلوط و ترکیبی(دیویس و ویترد۱۹۸۰؛ نیوتن و اشتون ۱۹۸۹؛ کارلسو و کاپلن ۱۹۹۱؛ سیمنت ۱۹۹۵) .
۲-۴-۶) حجم معاملات سهام
گزارشگری میان دوره ای به شکل منظم و به موقع می تواند سرمایه گذاران را درباره ارزیابی های خاصی که انجام داده اند، مطمئن سازد و آنها را تشویق نماید تا با بهره گرفتن از چنین ارزیابیهایی، به دفعات بیشتری معامله نمایند. از طرف دیگر، به دلیل آنکه اطلاعات مرتبط با سود به طور متناوب تری از طریق گزارشگری میان دوره ای در دسترس قرار میگیرد، اطلاعات مربوط به سود سالانه زودتر پیش بینی و سریعتر در قیمت سهام منعکس می شود. این امر به نوبه خود حجم معامله سهام شرکت را افزایش می دهد(رحمان و همکاران،۲۰۰۷). شرکت هایی که سهامداران بیشتری دارند با تقاضای بالاتری برای افشاهای به موقع روبرو می شوند. هنگامی که مالکیت بسیارگسترده باشد، افشاهای عمومی مؤثرترین روش برای انتقال اطلاعات مهم به مشارکت کنندگان بازار است (سنگوپتا[۵۵]، ۲۰۰۴) بدین ترتیب، انتظار میرود مدیران شرکت هایی که حجم معامله به نسبت بالاتری دارند، توجه بیشتری به کاهش هزینه های اطلاعات برای سهامداران از طریق افشا به موقع صورت های مالی نمایند(لونتیس و ویتمن[۵۶]،۲۰۰۴).
۲-۵) اجتناب مالیاتی
در اکثر کشورها، بخش عمده ای از منابع درآمدی دولت از طریق مالیات تامین می شود. سهم از کل درآمدهای عمومی در میان کشورها متفاوت است. در این میان، اجتناب مالیاتی[۵۷] و فرار مالیاتی[۵۸] در کشورها باعث شده است تا درآمدهای مالیاتی کشورها همواره از آنچه که برآورد شده است کمتر باشد. بنابراین، از جمله موضوعات بسیار مهم که در حال حاضر در اکثر پژوهش ها مورد توجه است، بحث اجتناب و فرار مالیاتی و عوامل مؤثر بر آن و نتایجی است که از آن حاصل می شود. از دیدگاه نظری، منظور از اجتناب مالیاتی، تلاش در جهت کاهش مالیات های پرداختی است(هانلون و همکاران[۵۹]، ۲۰۱۰). فرار مالیاتی نوعی تخلف قانونی، اما اجتناب از مالیات، در واقع نوعی استفاده از خلاءهای قانونی در قوانین مالیاتی در جهت کاهش مالیات است. بنابراین، از آنجایی که اجتناب مالیاتی، فعالیتی به ظاهر قانونی است به نظر می رسد که بیشتر از فرار مالیاتی در معرض دید باشد و چون اجتناب مالیاتی در محدوده ای معین جهت استفاده از مزایای مالیاتی است و به طور عمده قوانین محدودکنندهای در زمینه کنترل اجتناب مالیاتی وجود ندارد(محمد جم، ۱۳۷۹)، بنابراین، به نظر می رسد بسیاری از شرکت ها درگیر اجتناب مالیاتی باشند و به همین دلیل تعیین عوامل تأثیرگذار بر سطح اجتناب مالیاتی در شرکت ها دارای اهمیت زیادی است.
بحث اجتناب مالیاتی بیشتر به نظر می رسد در مورد شرکت های با جدایی مالکیت مطرح باشد، زیرا افراد حقیقی به خاطر وجود احتمال کشف و جریمه شدن و ریسک گریزی و یا انگیزه های درونی مثل وظیفه اجتماعی، کمتر، درگیر فرار و اجتناب مالیاتی می شوند(الینگهام و سندمو[۶۰]، ۱۹۷۲)، ولی در شرکت ها به طور معمول، سهامداران انتظار دارند که مدیران به دنبال منافع شخصی خود باشند و تا مادامی که منافع اضافی حاصل از کاهش بدهی های احتمالی بیشتر از هزینه های اضافی مورد انتظار برای آن ها باشد، به دنبال کاهش بدهی های مالیاتی و اجتناب مالیاتی باشند. بنابراین، اجتناب مالیاتی می تواند انعکاسی از نظریه مسئله نمایندگی باشد و ممکن است منجر به تصمیمات مالیاتی شود که منافع شخصی مدیر را دنبال کند. بنابراین، یکی از چالشهای پیش روی سهامداران و هیات مدیره، یافتن روشها و انگیزههای کنترلی است تا هزینههای نمایندگی را به حداقل برسانند (جنسن و مکلینی، ۱۹۷۶). دسای و همکاران[۶۱](۲۰۰۷) نیز معتقدند مدیرانی که به دنبال منافع شخصی خود هستند ساختار شرکت را پیچیدهتر کرده و معاملاتی را که باعث کاهش مالیات میشود، انجام میدهند و از این طریق منابع شرکت را در جهت منافع شخصی خود به کار میگیرند. آنها معتقدند که وجود ماموران مالیاتی قوی باعث افزایش نظارت بر کار مدیران و کاهش سوء استفاده از منابع داخلی شرکت ها میشود. نکته دیگری که توسط دسای و همکاران مطرح شد این است که نحوه حاکمیت و رهبری شرکت ها بر روی سطح اجتناب مالیاتی شرکت ها تأثیرگذار است. حاکمیت شرکتی ضعیف باعث افزایش در سطح اجتناب مالیاتی میشود. گراهام[۶۲](۲۰۰۶)، معتقد است که اجتناب مالیاتی، منافع نهایی سپر مالیاتی بهره را کاهش میدهد و ممکن است بر روی تصمیمات مربوط به ساختار سرمایه تأثیرگذار باشد. از سوی دیگر، اگر اجتناب مالیاتی توسط مقامات مالیاتی تشخیص داده شود در اینصورت، شرکت مجبور به پرداختهای اضافی و جریمه میشود که باعث کاهش جریانهای نقدی ورودی و کاهش ثروت سهامداران میشود.
دیدگاه دیگری که در مورد اجتناب مالیاتی مطرح شد این است که علی رغم تفکیک کنترل از مالکیت، پدیده اجتناب مالیاتی میتواند ارزشمند باشد و اگر مالکان بتوانند زمینههای انگیزشی لازم را در مدیران ایجاد کنند تا آنها با برنامهریزیهای مالیاتی صحیح، تصمیمات اثربخش مالیاتی اتخاذ کنند، ارزش شرکت افزایش و در نتیجه ثروت سهامداران افزایش خواهد یافت(هانلون و همکاران، ۲۰۱۰).
۲-۵-۱) نقش حسابداران و مشاوران در اجتناب مالیاتی
حسابرسان با کمک و یاری بخشها و دوایر مالیاتی خود میتوانند منطق و درستی اقلام منظورشده در برآورد مالیات را نسبت به سهامداران و تحلیلگران بهتر ارزیابی کنند، زیرا حسابرسان متخصص مالیاتی، دارای دانش و اطلاعات کافی در مورد چگونگی استفاده شرکت ها از هزینه مالیات برای اجتناب مالیاتی هستند. بنابراین، تخصص حسابرس میتواند عامل مهمی در تعیین سطح اجتناب مالیاتی محسوب شود(دهالیوال و همکاران، ۲۰۰۴).
اگر شرکت ها به دنبال این باشند که در برنامهریزی وضعیت مالیاتی خود ضمن رعایت قوانین مالیاتی، مالیات اضافی نپردازند و حتی تا جایی که ممکن است مالیات کمتری پرداخت نمایند، بنابراین، به دنبال مشاوره از مشاوران مالیاتی خواهند بود. کوک و عمر (۲۰۱۰) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که حدود دو_سوم(۳/۲) از شرکت های نمونه در پژوهش آنها، حداقل بخشی از مشاوره مالیاتی و سایر خدمات مربوطه را از حسابرس خود دریافت می نمایند. بنابراین، برای بسیاری از شرکت ها، حسابرس به طور همزمان از طریق دو نقش مجزا، یعنی حسابرسی صورت های مالی و مشاوره مالیاتی، می تواند بر روی اجتناب مالیاتی آن ها تأثیرگذارباشد(مک گوایر و همکاران، ۲۰۱۲). در حال حاضر، بیشتر موسسات حسابرسی از طریق سرمایه گذاری در آموزش کارکنان و اعضای حرفهای خود در یک صنعت خاص و آموزش افراد حرفهای متخصص در صنعت مربوط به مشتری، تخصص خود را در زمینههای مالی و مالیاتی در یک صنعت خاص ارتقا می بخشند(سولومون، ۱۹۹۹؛ فرگوسن و همکاران، ۲۰۰۳). بر این اساس، نتایج پژوهشهای دیگر نشان میدهد که دانش و آگاهی از صنعت مشتری و مالیاتی، عوامل بسیار مهمی در برنامه ریزی مالیاتی شرکت ها است(بونر و همکاران، ۱۹۹۲).
۲-۵-۲) تفاوت اجتناب مالیاتی و فرار مالیاتی
تمایز مفهومی بین فرار مالیاتی و اجتناب از پرداخت مالیات به قانونی یا غیرقانونی بودن رفتار مؤدیان مربوط می شود. فرار مالیاتی، یک نوع تخلف از قانون است. وقتی که یک مؤدی مالیاتی از ارائه گزارش درست در مورد درآمدهای حاصل از کار یا سرمایه خود که مشمول پرداخت مالیات میشود، امتناع میکند ، یک نوع عمل غیر رسمی انجام میدهد که او را از چشم مقامات دولتی و مالیاتی کشور دور نگه میدارد. اما در اجتناب از مالیات، فرد نگران نیست که عمل او افشا شود .
اجتناب از مالیات، از خلاءهای قانونی در قانون مالیاتها نشأت میگیرد (دژ، ۱۳۹۰).
در اینجا فرد به منظور کاهش قابلیت پرداخت مالیات، خود دنبال راههای گریز میگردد. مثلاً درآمدهای نیروی کار را در قالب درآمد سرمایه نشان میدهد که از نرخ پایینتری برای مالیات برخوردارند. در اجتناب از مالیات، مؤدی مالیاتی دلیلی ندارد نگران احتمال افشا شدن باشد، چرا که او الزاماً تمامی مبادلات خود را با جزئیات آن البته به شکل غیر واقعی، یادداشت و ثبت میکند.
در واقع ، عوامل اقتصادی با بهره گرفتن از روزنههای قانون مالیات و بازبینی در تصمیمات اقتصادی خود تلاش میکنند تا بدهی مالیاتی خود را کاهش دهند. از آنجا که اجتناب از پرداخت مالیات فعالیتی به ظاهر قانونی است، از این رو بیشتر از فرار مالیاتی در معرض دید است(دژ، ۱۳۹۰).
به عبارت دیگر ، اجتناب از مالیات، یک نوع سوء استفاده رسمی از قوانین مالیاتی است. این مقوله به بررسی و یافتن راه های گریز از پرداخت مالیات در قوانین مالیاتی مرتبط می شود که مؤدیان به آن وسیله خود را به نحوی از افراد مشمول مالیات کنار می زنند. مثلاً تبادل درآمد نیروی کار به درآمد سرمایه که نرخ کمتری از مالیات را به همراه دارد، مثالی از اجتناب مالیاتی است. به عنوان مثال، فرض کنید بر فعالیتی چون فروش دوچرخه، مالیات بر ارزش افزوده وضع شود. حال اگر فروشنده ای برای پرداخت مالیات کمتر، دوچرخه کمتری بفروشد، رفتار وی بر پایه اجتناب از مالیات است. اگر همین فروشنده برای پرداخت کمتر مالیات ، میزان فروش دوچرخه را کمتر از مقدار واقعی آن به اداره مالیات گزارش کند، رفتار وی فرار از مالیات تلقی می شود.
بنابراین اجتناب مالیاتی، قانونی و برای کاهش تعهدات مالیاتی فرد با دور زدن قانون یا استفاده کامل از ظرایف قانونی است، اما تقلب یا فرار مالیاتی، غیرقانونی و مبادرت عمدی به اعمال خلاف قانون مانند گزارش غیرواقعی درآمد و فروش ، کسورات و تنظیم اظهارنامه ها است. نظام مالیاتی در شرایط آرمانی، باید قابلیت مقابله با هر دو نوع فرار مالیاتی را داشته باشد(دژ، ۱۳۹۰).
۲-۵-۳) زمینه های پیدایش فرار مالیاتی
بررسیهای مختلف نشان میدهد شایعترین زمینههای پیدایش فرار مالیاتی چنین است:
۱- عدم گسترش فرهنگ مالیاتی در جامعه: فرهنگ مالیاتی، مجموعه ای از طرز تلقی ، بینش و عکس العمل افراد در قبال نظام مالیاتی است. به عبارت دیگر طرز تلقی، بینش، برداشت ، آرمانها ، ارزشهای اجتماعی، قوانین جاری و میزان تحصیلات و آگاهی، از جمله عواملی هستند که فرهنگ مالیاتی را شکل میدهند.
۲- عدم مبادله کامل اطلاعات و نبودن سیستم نظارت و پیگیری در اخذ مالیات
۳- تشخیص علی الراس و وجود ضعف در اجرای آن
۴- عدم استقبال از تسلیم اظهارنامههای مالیاتی و ضعیف بودن ضمانتهای اجرایی
ارسال نکردن اظهارنامه، دلایل گوناگونی دارد. رایجترین دلیل عدم ارسال، میتواند این باشد که در صورت به روز نبودن ثبت مؤدی، بهترین امکان برای ارسال نکردن اظهارنامه و پس از آن فرار از پرداخت مالیات فراهم شده است. دلیل دیگر عدم برخورد قاطع ماموران مالیاتی است که آن هم میتواند به دلیل عدم آشنایی و عدم تسلط کافی ماموران مالیاتی به قوانین مالیاتی و نداشتن مهارت کافی دراجرای آنها باشد.
۵- تأخیر غیرعادی در وصول مالیات.
۶- عدم شناخت مؤدیان و مستند نبودن میزان درآمد آنها.
۷- وجود معافیت های وسیع و متنوع
دولتها گاه با اتخاذ برخی سیاست های حمایتی مالیاتی و معافیتهای مالیاتی، راه فرار مالیاتی را باز میکنند و در صورتی که در سیستم اطلاعات کارآمد نیز در نظام مالیاتی موجود نباشد، فرار مالیاتی گسترش مییابد. همچنین با اعطای معافیتهای مالیاتی، گروهی از پرداخت مالیات معاف میشوند و این امر به کاهش درآمدهای مالیاتی دولت منجر میشود. بنابراین، اگر اعطای معافیت ها با دقت لازم صورت نگیرد، دولت برای کسب درآمد مالیاتی مورد نظر ، فشار سنگینی را بر گروههای دیگر جامعه وارد می کند. یعنی برای جبران بخش خالی کاسه درآمد مالیاتی ، میزان نرخهای مالیاتی بیشتری ، بر گروه هایی که از معافیت های مالیاتی بهره مند نیستند ، تحمیل خواهد شد. بی تردید اعطای معافیتهای مالیاتی گسترده ، به ناکارایی نظام مالیاتی و ضعف نظام اجرایی مالیاتی منجر می شود (مجله اقتصادی، ۱۳۶۸) .
۲-۵-۴)فرار مالیاتی در ایران
در سالهای اخیر ، در بعضی از کشورها ، دولتها و محققان سعی در اندازهگیری میزان فرار مالیاتی، برای مالیاتهای خاص و نیز برای کل سیستم مالیاتی داشتهاند . لیکن اندازهگیری میزان دقیق فرار مالیاتی در کشور ایران، با مشکلاتی روبه رو بوده است که از اهم موانع در راه تخمین فرار مالیاتی می توان به موارد زیراشاره کرد:
۱- ناتوانی در استفاده از روشهای مستقیم اندازه گیری ( چرا که مردم مقادیر فرار مالیات شان را ابراز نمیکنند)
۲- انجام نشدن تحقیق جامع در مورد میزان فرار مالیاتی در هر یک از شاخههای مشمول مالیات در ایران.
۳- تفاوت تعاریف بین المللی مالیات با تعاریف مالیات در ایران ، به نحوی که برخی از درآمدهایی که در ایران جزو درآمدهای مالیاتی محسوب نمیگردد، در سایر کشورها سهم عمدهای از درآمدهای مالیاتی را به خود اختصاص داده است.
۴- عدم تطبیق آمارهای مراکز مختلف
۵- محرمانه بودن اطلاعات مربوط
اما با این حال به دلیل آثار سوئی که فرار مالیاتی بر اقتصاد کشور دارد ، به توجه و بررسی بیشتری در این زمینه نیاز است. به طور کلی ، فرار مالیاتی سبب میشود که درآمدهای مورد نیاز دولت برای هزینه های دولت تامین نگردد و در نتیجه خدماتی که دولت می باید آن را فراهم سازد، در حد مورد نیاز و باکیفیت ارائه نشود(مجله اقتصادی، ۱۳۶۸) .
۲-۵-۵)ناکارآمدی نظام مالیاتی ایران علل و زمینهها
۲-۵-۵-۱) قوانین و مقررات مالیاتی
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در تضعیف و عدم اثربخشی سیاستهای مالیاتی، پیچیدگی و ابهام در قوانین و مقررات مالیاتی است. این مساله به تنهایی به کارآیی اجرایی سیاستهای مالیاتی صدمه وارد میکند. به منظور تضمین اثربخشی دستگاه مالیاتی در قدم اول باید قوانین و مقررات مالیاتی و حسابداری به طور جامع تعریف و تضمین شود. برای رویهها و قوانین جدید باید مجوزهای جدید اخذ شود تا در مجمعالقوانین کشوری و آییننامههای مالیاتی ثبت شود. تغییرات قوانین مالیاتی به شدت به استانداردهای نوین حسابداری وابسته است. به عبارت دیگر بـاید مقررات مربوط به مؤدیان در نگهداری دفاتر و فاکتورها و چگونگی ارایهء آنها به سازمان مالیاتی، به صورت شفاف تبیین شود. در نهایت برای پیاده کردن اصلاحات باید حمایت حاکمیت و آحاد مردم جلب شود(قربانب، صفحات ۳۰۷ و۳۱۵)
۲-۵-۵-۲) فرآیندهای مالیاتی
فرایند مالیاتگیری را میتوان از لحاظ ترتیب زمانی به تدوین و تصویب قانون، شناسایی مؤدیان، تشخیص مالیات، کنترل و بازبینی تشخیصها، طرح اعتراض به مالیات تشخیصی و در نهایت وصول مالیاتی تجزیه کرد. ضعف سیاستهای مالیاتی (مدیریت مالیاتی) در هر یک از این مراحل میتواند جلوی اهداف قانونگذار را به هر نحو بگیرد.
تحلیل فرآیندهای نظام مالیاتی از اظهار تا پرداخت در یک سیستم مالیاتی، زمانی مفید و ممکن است که اطلاعات بهنگام باشد و به درستی در مجاری صحیح قرار گیرد. اگر سازمان مالیاتی با اطلاعات ناقص مواجه شود، باید در سـیستـم اطلاعاتی و ممیزی خود تجدیدنظر کرده، آن را دگرگون سازد. از طرفی مطابق قوانین حسابداری مالیاتی، دستگاه مالیاتی باید درآمدهای مالیاتی (چه به صورت پول نقد و چه به صورت حـسابهای بانکی مؤدی) را بدون واسطه از حساب مؤدی به حساب خزانه واریز کند. غالباً موانع قانونی و یا ضعف قانون باعث میشود که اطلاعات معتبر به دستگاه مالیاتی داده نشود. این امر فرهنگ تمکین مالیاتی را تضعیف میکند، اگرچه هیچگاه قابل رؤیت نیست(آستراکی، ۱۳۸۹)
۲-۵-۵-۳)عدم توجه به رضایت مؤدیان مالیاتی
در حال حاضر، اغلب فرآیندها از دیدگاه درونی سازمان مالیاتی طراحی میشود و کمتر توجهی به راحتی مؤدیان میشود. این امر، موجب دلسردی مؤدیان و انگیزهء اندک آنان برای تمکین از مقررات مالیاتی میشود همچنین فقدان آموزش مؤدیان مالیاتی درباره تخصیص صحیح منابع مالیاتی دولت، موجب نارضایتی بیشتر و عدم تمایل آنان به پرداخت مالیات میشود(ثاقب فرد، ۱۳۸۶) .
۲-۵-۵-۴) منابع انسانی
یکی از عوامل کلیدی در پیشرفت نظام مالیاتی، داشتن کارمندان کارآ و خلاق است. به منظور دارا بودن این پرسنل باید به ۳ نکته توجه کرد :
۱- اختیارات و مسئولیتهای هر شخص به طور کامل و شفاف، مشخص باشد.
معاونت پژوهش و فن آوری
به نام خدا
منشور اخلاق پژوهش
با یاری از خداوند سبحان و اعتقاد به این که عالم محضر خداست و همواره ناظر بر اعمال انسان و به منظور پاس داشت مقام بلند دانش و پژوهش و نظر به اهمیت جایگاه دانشگاه در اعتلای فرهنگ و تمدن بشری، ما دانشجویان و اعضاء هیئت علمی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی متعهد می گردیم اصول زیر را در انجام فعالیت های پژوهشی مد نظر قرار داده و از آن تخطی نکنیم:
۱- اصل حقیقت جویی: تلاش در راستای پی جویی حقیقت و وفاداری به آن و دوری از هرگونه پنهان سازی حقیقت.
۲- اصل رعایت حقوق: التزام به رعایت کامل حقوق پژوهشگران و پژوهیدگان (انسن،حیوان ونبات) و سایر صاحبان حق.
۳- اصل مالکیت مادی و معنوی: تعهد به رعایت کامل حقوق مادی و معنوی دانشگاه و کلیه همکاران پژوهش.
۴- اصل منافع ملی: تعهد به رعایت مصالح ملی و در نظر داشتن پیشبرد و توسعه کشور در کلیه مراحل پژوهش.
۵- اصل رعایت انصاف و امانت: تعهد به اجتناب از هرگونه جانب داری غیر علمی و حفاظت از اموال، تجهیزات و منابع در اختیار.
۶- اصل رازداری: تعهد به صیانت از اسرار و اطلاعات محرمانه افراد، سازمان ها و کشور و کلیه افراد و نهادهای مرتبط با تحقیق.
۷- اصل احترام: تعهد به رعایت حریم ها و حرمت ها در انجام تحقیقات و رعایت جانب نقد و خودداری از هرگونه حرمت شکنی.
۸- اصل ترویج: تعهد به رواج دانش و اشاعه نتایج تحقیقات و انتقال آن به همکاران علمی و دانشجویان به غیر از مواردی که منع قانونی دارد.
۹- اصل برائت: التزام به برائت جویی از هرگونه رفتار غیرحرفه ای و اعلام موضع نسبت به کسانی که حوزه علم و پژوهش را به شائبه های غیرعلمی می آلایند.
معاونت پژوهش و فن آوری
به نام خدا
تعهد اصالت رساله یا پایان نامه تحصیلی
اینجانب سمیه حیدری دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی صنعتی و سازمانی که در تاریخ /۰۶/۱۳۹۲ از پایان نامه خود تحت عنوان ” بررسی رابطه بین رضایت شغلی و سازگاری با بهره وری شغلی ” با کسب نمره دفاع نموده ام بدینوسیله متعهد می شوم:
-
- این پایان نامه حاصل تحقیق و پژوهش انجام شده توسط اینجانب بوده و در مواردی که از دستاوردهای علمی و پژوهشی دیگران(اعم از پایان نامه, کتاب, مقاله و …)استفاده نموده ام, مطابق ضوابط و رویه موجود, نام منبع مورد استفاده و سایر مشخصات آنرا در فهرست مربوطه ذکر و درج کرده ام.
-
-
- این پایان نامه قبلاً برای هیچ مدرک تحصیلی( هم سطح, پایین تر یا بالاتر) در سایر دانشگاه ها و موسسسات آموزش عالی ارائه نشده است.
-
-
- چنانچه بعد از فراغت از تحصیل, قصد استفاده و هرگونه بهره برداری اعم از چاپ کتاب, ثبت اختراع و … از پایان نامه داشته باشم, از حوزه معاونت پژوهشی واحد مجوزهای مربوطه را اخذ نمایم.
-
- چنانچه در هر مقطع زمانی خلاف موارد فوق ثابت شود, عواقب ناشی از آن را می پذیرم و دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت مجاز است با اینجانب مطابق ضوابط و مقررات رفتار نموده و در صورت ابطال مدرک تحصیلی ام هیچگونه ادعایی نخواهم داشت.
نام و نام خانوادگی:
تاریخ و امضاء
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد مرودشت
دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، گروه روانشناسی
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد (M.A )
در رشته روانشناسی صنعتی و سازمانی
عنوان:
بررسی رابطه بین رضایت شغلی و سازگاری با بهره وری شغلی
استاد راهنما:
دکتر نادره سهرابی
استاد مشاور:
دکتر سیامک سامانی
نگارش:
سمیه حیدری
زمستان ۱۳۹۲
و در صحنهای دیگر وقتی نماینده رومیها بهنزد مسلمانان آمد و هنگام نماز مغرب فرا رسید با اینکه فرمانده مسلمانان از او خواسته بود به نزد سپاهیان خود بازگردد وی نزد مسلمانان باقی ماند و به آنها مینگریست که چگونه نماز میگذارند و دعا میخوانند و استغفار میکنند و به درگاه خدا استغاثه میکنند و از رفتار مسلمانان حیرت زده شد وی سپس پرسشهایی درباره دین اسلام کرد و تحتتأثیر عبادت مسلمانان خود نیز مسلمان شد.[۹۱۳] همچنین هنگامی که خالدبن ولید[۹۱۴] بهمعرفی دین خود برای رومیان پرداخت گفت که سپاس خدایی را که امیر ما را فردی چون خود ما قرار داد و اگر گمان برد که براستی مالک و پادشاه ماست هر آینه او را عزل خواهیم کرد و ما گمان نمیبریم که او بر ما برتری دارد مگر این که در تقوی و کارهای نیک بر ما برتری داشته باشد و سپاس خدایی را که ما را به امر بهمعروف و نهی از منکر و اعتراف به گناه و استغفار از خدا و عبادت او و پرهیز از شرک واداشت و فرمانده رومیان از این سخنان در تعجب شد.[۹۱۵] همچنین وقتی هرمزان فرمانده ایرانی را به مدینه آوردند و گنجینه بهغنیمت رفته خود را سالم بهنزد وی در مدینه آوردند به پاکدامنی فردی که آن را یافته بود اعتراف کرد.[۹۱۶] وقتی مسلمانان شوشتر را در جنوب ایران محاصره کرده بودند، برخی از مردم این شهر تحتتأثیر آنچه از خلق وخوی مسلمانان شنیده بودند شهر را ترک کردند و با گرویدن به اسلام ابوموسی اشعری ـ فرمانده مسلمانان را در تسخیر شهر مدد رساندند.[۹۱۷]
در تمام این نمونهها ما به این نتیجه میرسیم که ارتباطات غیرکلامی مانند تقوی و پاکدامنی مسلمانان، خوشرفتاری آنها، عبادت خالصانه خدای یگانه، و مانند آن بسیار مؤثرتر از ارتباط کلامی برای تبلیغ اسلام بوده است. یعنی مسلمانان پیش از آنکه بتوانند از ارتباطات کلامی بهره گیرند، در انتقال آموزههای وحی کامیابیهایی داشتهاند.
براساس آنچه گذشت، میتوان نتیجه گرفت که آموزههای دینی (در بررسی مورد ما از دین) میتواند ظرفیت بسیار بالایی برای ارتباطات میانفرهنگی فراهم آورد و از این قابلیت با تکیه بر یک تجربه موفق تاریخی، امروزه نیز، که جهان نیازمند الگویی برای ارتباطات میان فرهنگی است، میتوان استفاده کرد. در این الگو، دین از طریق آندسته از آموزههای خود که در مرحله نخست بر ارتباطات غیرکلامی تکیه میکند، ابزاری جهانی برای ارتباطات میانفرهنگی پدید میآورد. آنچه در ادامه خواهیم پرداخت، نمونهای از شاخصههایی است که هم ظرفیتهای اسلام برای ارتباطات میانفرهنگی را نشان میدهد و هم بهمثابه الگویی میتواند راهنمای عمل مسلمانان در ارتباطات میانفرهنگی قرار گیرد.
۷-۴-۱- عدالت
عدالت یکی از اصول مسلم اخلاقی است که بنیان بسیاری از احکام اسلامی نیز قرار میگیرد. «عدالت در سلسله علل احکام است؛ نه این است که آنچه دین گفت عدل است، بلکه آنچه عدل است دین میگوید؛ عدل حاکم بر احکام است نه تابع احکام، عدل اسلامی نیست، بلکه اسلام عادلانه است».[۹۱۸] عدالت از مقیاسهای اسلام است که باید دید چه چیزی بر او منطبق میشود.
«إِنَ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ وَ نَصَبه لِإِقَامَهِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِه؛ عدل ترازویی که خدای متعال در میان مردم قرار داده تا بر اساس آن حق برپا شود».[۹۱۹]
عدل بهمعنى واقعى کلمه آنست که هرچیزى در جاى خود باشد، بنابراین، هرگونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حدّ، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل عدل است.[۹۲۰]
عدل، اولین اصل در ارزشگذارى رفتارهاى اجتماعى، نقش و تاثیر آن رفتارها در تامین مصالح کلى جامعه است. براى وصول به این مهم، ایجاد انگیزه کافى جهت مشارکت فعال همگان و رفع و کاهش تنشها و تعارضات در نظام اجتماعى، محور قراردادن اصل قسط و عدل بهعنوان یک مبناى منطقى و خرد پسند، ضرورتى انکارناپذیر مىنماید. در توضیح این اصل باید گفت هر فردى در صورتى حاضر است در زندگى اجتماعى مشارکت کند و بارى را بهدوش بگیرد و فعالیتى براى دیگران انجام دهد که در منافع حاصلهاش سهمى داشته باشد. مقتضاى حکم عقل، این است که هر فردى به اندازهاى که در زندگى اجتماعى بهرهمند بشود، یعنى وقتى که عقل الزام مىکند بر افرادى که در زندگى اجتماعى مشارکت کنند و کارهایى انجام دهند که نفعش عاید اجتماع بشود، در مقابل این الزام و این تکلیف حقى را براى آنها بر اجتماع در نظر مىگیرد و از اینجاست که معادله و موازنه حق و تکلیف مطرح مىشود، یعنى بین تکلیفى که بهعهده من مىآید که مىبایست براى اجتماع کار بکنم با حقى که بر دیگران پیدا مىکنم و مىبایست آنها هم براى من کار بکنند، باید موازنهاى برقرار باشد و این همان مسالهاى است که بهنام عدل و قسط در مفاهیم اجتماعى و اخلاقى و اسلامى مطرح مىشود. حقیقت عدل و قسط همین است که افراد به اندازهاى که بار دیگران را بدوش میکشند، بارى هم بهدوش دیگران بگذارند و به اندازه منافعى که به اجتماع مى رسانند منافعى هم از اجتماع ببرند.[۹۲۱]
نکتهای که اشاره به ان را در اینجا لازم میدانم این است که عدالت هم ناظر به محتواست و هم ناظر به روش و شیوه تعامل. یعنی هم باید دیگران را به عدالت دعوت کرد و هم بایستی عادلانه دعوت کرد.[۹۲۲] از اینرو عدالت اصل زیرین تعاملات اجتماعی از لحاظ شیوه و روش بهشمار میرود. آنچه در اینجا اهمیت دارد، عدالت ناظر به شیوه تعاملات است. «اسلام اولاً هر مسلمانی را به تعدیل قوای درونی خود دعوت میکند و سپس او را با مسلمانان دیگر بر اساس قسط و عدل به وحدت فرامیخواند؛ آنگاه هر مسلمانی را با هر موحدی دیگر، اعم از مسیحی و یهودی و دیگر پیروان انبیا بر اساس قسط و عدل به وحدت فرامیخواند؛ سپس هر موحدی را با غیر موحد بر اساس قسط و عدل به وحدت صلا میزند.»[۹۲۳]
خداوند در آیات ۸ و ۹ سوره مبارکه ممتحنه کافران را بهدو گروه تقسیم میکند. در آیه ۸ نخست میفرماید: «خدا شما را از نیکیکردن به کسانی از کفار و مشرکین که با شما سر جنگ ندارند، نهی نمیکند» و در ادامه میفرماید: «با آنان به عدالت رفتار کنید خداوند عدالت پیشهکنندگان را دوست دارد».[۹۲۴] بنابراین از این آیه میتوان استفاده کرد که تحت هیچ شرایطی نباید این اصل را زیر پا گذاشت.[۹۲۵]
۷-۴-۱-۱-عدالت با اهل کتاب در سیرهی معصومین علیهمالسلام
رعایت عدالت از آندسته مواردی است که در سیرهی عملی پیامبر در مورد شهروندان ساکن جامعهی آنروز اعم از مسلمان و غیرمسلمان بهچشم میخورد. حمایت پیامبر از ابو شحم یهودی جهت پرداخت بدهیاش، حضور گروهی از یهودیان مدینه در جنگ خیبر در کنار پیامبر و اعطای غنایم جنگ از جانب پیامبر به ایشان، شکایت یهودیان به پیامبر و تذکر پیامبر به مسلمانان در مورد ملاحظهی حقوق آنها، نمونههایی از این قبیل رفتار پیامبر و توصیه ایشان به پیروانش میباشد.[۹۲۶]
همچنین در سیره گزارش شده است که پیامبر از حق مردی از قبیله اراش در برابر ابوجهل دفاع کرد. ایشان همچنین از ستمی که خالدبن ولید در حق بنیجزیمهی غیرمسلمان بههنگام تبلیغ مرتکب شده بود، ناراحت شده و خالد را سرزنش کرد.[۹۲۷] ایشان علیبن ابیطالب علیهالسلام را بههمراه خونبهاء برای جبران کار خالد فرستاد و دستور داد حتی اگر ظرف غذای سگی غارت شده غرامت آن پرداخته شود.[۹۲۸]
در زمان حکومت امام علی علیهالسلام هنگامی که نهرهای آب گروهی از ذمیان خشک شد امام به قرظهبن کعب انصاری نامه نوشت و از وی خواست نهر آب ایشان را احیاء کند تا ایشان مجبور به کوچ از آن منطقه نشوند.[۹۲۹]
در روایات نیز ائمّه اطهار علیهمالسلام تأکید بسیارى بر این مطلب نمودهاند.[۹۳۰] نمونه عینى تحقق عدالت، داستانى است از دوران امارت حضرت علىبن ابىطالب علیهالسلام، زمانى که توسط یاغیان طرفدار معاویه، از پاى زن یهودى خلخالى بهعُنف کشیده شد، حضرت فرمود: «… در اینصورت، چنانچه مسلمانى از اندوه و تأسف بمیرد، بر او ملامت نیست، بلکه نزد من به مردن سزاوارتر است.»[۹۳۱]
تاریخ شاهد است که یهودیان در سرزمینهاى اسلامى زندگى خوبى داشتند. این در حالى بود که یهودیان مقیم کشورهاى اروپایى مجبور بودند در اماکن خاصى بهنام «گتو» با ذلت تمام زندگى کنند.[۹۳۲] تاریخنگاران یهودى و مسیحى رفتار انسانى مسلمانان با اقلّیتهاى دینى را بهثبت رساندهاند.[۹۳۳]
۷-۴-۱-۲- وفای بهعهد در برخورد با غیر مسلمانان
از دیگر مصادیق رعایت اصول انسانی در ارتباط با غیرمسلمانان التزام به وفای بهعهد در تعاملات اجتماعی است. پیامبر اسلام (ص) وفای بهعهد را امری واجب میدانستند و خود بیش از همه به آن ملتزم بودند،[۹۳۴] پایبندی به پیماننامههای معهود با یهودیان نیز در همین بستر رفتاری معنی پیدا میکند. در پیماننامه صلح حدیبیه با مشرکان، پیامبر متعهد شدند که اگر کسی از قریش به او پناهنده شد او را پناه ندهد. اندکی بعد شخصی به نام ابوبصیر مسلمان شد و به پیامبر پناهنده شد و از ایشان درخواست کرد وی را به مشرکان تحویل ندهد، چرا که آنان وی را شکنجه میکردند. پیامبر در جواب وی فرمود: ای ابا بصیر تو خود میدانی که ما با این قوم چه عهد و پیمانی بستهایم و شایسته نیست که در کار خود مکر و غدری انجام دهیم. خداوند برای تو و دیگرانی که مثل تو هستند گشایش و راه نجاتی فراهم میآورد.[۹۳۵] ایشان حتی از دریافت خمس اموال ابوبصیر بهجهت مغایرت با پیمان اجتناب کرد و حتی در شرایطی که فردی تازهمسلمان که جانش در خطر بود به ایشان پناه آورد، حاضر به نقض پیمانش با مشرکان نشد.[۹۳۶]
در موردی دیگر، پیامبر به یکی از یهودیان قول داد که در صورت همکاری با پیامبر همسرش را که اسیر مسلمانان بود آزاد کند و به او باز گرداند و به پیمان خود عمل کرد. یکی از یاران پیامبر دو مرد از بنی عامر را که همپیمان بودند و امان نامه داشتند، کشت. پیامبر او را سرزنش کرد و لوازم جنگی آن دو تن را بههمراه خونبهاء پرداخت کرد. پیامبر مطابق عهدنامه صلح حدیبیه مجاز بود سه روز در مکه مناسک حج را بهجا آورد و مکه را ترک کند و پس از سه روز با وجود میل باطنی به اقامت بیشتر در مکه و رایزنی با سران مشرکان، هنگامی که موافقت آنان به اقامت بیشتر حضرت جلب نشد، مطابق پیمان قبلی مکه را پس از سه روز ترک کرد.[۹۳۷]
ایشان همچنین به مسلمانان فرمان داده بودند که در نبرد با کفار عهدشکنی نکنند، البته این فرمان تا زمانی لازمالاجرا بود که طرف مقابل پیمانشکنی نکنند و هنگامی که غیرمسلمانان خودشان به پیمانشکنی اقدام میکردند، دیگر ضرورتی بر پیگیری آن عهد از جانب مسلمانان وجود نداشت.[۹۳۸]
آیاتی که انسانها را به وفای بهعهد و پیمان امر میکنند فراونند.[۹۳۹] از اینگونه آیات استفاده میشود که حرمت نهادن به پیمانها نشانه پرهیزکاران است و در مقابل، پیمانشکنی از بزرگترین خیانتهای اجتماعی در حق بشر است که بههیچروی شایسته یک مسلمان و جامعه اسلامی نیست. تا زمانی که طرف قرارداد بر پیمانش استوار باشد، برهم زدن یکسویه آن از نظر اسلام در هیچ شرایطی جایز نیست، خواه آن پیمان بهسود باشد یا بهزیان.
پیامبر(ص) از زمینههای روانی مناسب عاطفی و روانی برای گسترش دعوت خویش بهره میجست. آن حضرت وقتی در آغاز مرحله دعوت گسترده خود از قریش پرسید: «آیا تاکنون شنیدهاید من دروغ بگویم؟».[۹۴۰] ذهنیت مثبت مردم درباره خود را سرمایهای برای آمادهسازی فضای ارتباطی قرار داد تا بتواند با آسانی بیشتری دعوت خویش را عرضه کند. اعتراف و هشدار نضربن حارث در این زمینه حایز اهمیت بسیار است که گفت: «ای قریشیان! قسم بهخدا به پدیدهای دچار شدهاید که تاکنون چارهای برای آن نیندیشیدهاید، محمد (از همان زمان که) نوجوانی کم سن و سال در میان شما بود از هیچ کس به انداز او خشنود نبودید و راستگوترین شما و امانتدارترین شما بهشمار میآمد».[۹۴۱] بدیهی است که اعتمادسازی از گامهای اولیه یک ارتباط موفق است و فرایندی است که در خلال زمان و بهصورت تدریجی بوجود میآید. پیامبر اسلام(ص) پس از یک زندگی نسبتا طولانی با قریش و پس از آن که در عمل راستگویی و امانتداری خویش را به قریشیان نشان داده است، از آنان میپرسد که آیا از او دروغی شنیدهاند؟ بنابراین کسانی در امر جلب بیگانگان به اسلام موفق خواهند بود که در عمل مسلمانی خویش را بهدیگران نشان دهند که در اینصورت نیازی به تبلیغ زبانی نیست. همانطور که امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مردم را با اعمالتان به دین دعوت کنید».[۹۴۲]
۷-۴-۱-۳- امانت داری در حق غیر مسلمانان
از دیگر شاخصههای رعایت اصول اخلاقی در تعامل با دیگران(غیرمسلمانان) التزام به امانتداری است. ﻗـﺮآن در آﯾـﺎﺗﯽ ﺑـﻪ ﻟـﺰوم وﻓـﺎداری ﺑﻪ ﻋﻬﺪ و ﭘﯿﻤﺎن ﺳﻔﺎرش ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳـﺒﺤﺎن رﻋﺎﯾـﺖ ﻋﻬـﺪ و ﭘﯿﻤـﺎن را ﻻزم ﺷـﻤﺮده و ﺑﺮﻋﻬﺪه ﻣﺴﻠﻤﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ وﻇﯿﻔﻪ را ﭼـﻪ در ﻗﺒـﺎل ﻣـﺴﻠﻤﺎن و ﭼـﻪ در ﻗﺒـﺎل اﻫـﻞ ﮐﺘـﺎب رﻋﺎﯾﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﻗﺮآن ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: « إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا…؛ خدا به شما فرمان مىدهد که سپردهها را به صاحبان آنها رد کنید.»[۹۴۳] در اﯾﻦ آﯾﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﻣﯽ از ﮔﺮوه ﯾﺎ ﻓﺮﻗﮥ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﺮده ﻧﺸﺪه ﮐﻪ از اﯾﻦ دﺳﺘﻮر ﻣﺴﺘﺜﻨﯽ ﺷـﻮﻧﺪ. ﻗـﺮآن ﮐﺮﯾﻢ دوﺑﺎره ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ و ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ.؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید به قراردادها[ى خود] وفا کنید.»[۹۴۴] ﻟـﺬا ﻣــﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﮐــﻪ ﺧــﻮد را ﻣــﻮﻣﻦ ﻣــﯽداﻧﻨــﺪ ﺑﺎﯾــﺪ ﻫﻤــﻮاره ﭘﺎﯾــﺪار ﺑــﻪ ﻋﻬــﺪ و ﭘﯿﻤــﺎنﻫﺎﯾــﺸﺎن ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻫﻞ ﮐﺘﺎب ﺗﺎ ﺑﺪﯾﻦﮔﻮﻧﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮزﻧﺪ ﮐﻪ دﯾـﻦ اﺳـﻼم دﯾـﻦ ﺣـﻖ، وﻓﺎداری، ﻋﺪاﻟﺖ و اﻫﺘﻤﺎم ﺑﻪ وﻇﺎﯾﻒ اﺳﺖ. واژه «ﻋﻘﻮد» ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻤـﺎم ﭘﯿﻤﺎﻧﻬـﺎی ﻣﯿـﺎن اﻧـﺴﺎن و ﺧﺪا، اﻧﺴﺎن و اﻧﺴﺎن و ﺟﻮاﻣﻊ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺑﺎ ﯾﮑـﺪﯾﮕﺮ اﺳـﺖ.[۹۴۵] ﻟﺬا راﯾﺞ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ: «اﻟﻤﺴﻠﻤﻮن ﻋﻨﺪ ﺷﺮوﻃﻬﻢ». در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﻼﻣﯽ ﭼـﻪ در ﻋـﺼﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ص) و ﭼﻪ در ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ، ﻋﻘﻮد و ﭘﯿﻤﺎﻧﻬﺎی ﻓﺮاواﻧﯽ ﺑـﯿﻦ ﻣـﺴﻠﻤﺎﻧﺎن و ﭘﯿـﺮوان اﻫـﻞ ﮐﺘﺎب ﻣﻨﻌﻘﺪ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﻪﻣﻮﺟﺐ آﻧﻬﺎ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﻗﻮاﻋـﺪ ﺧﺎﺻـﯽ ﺑـﺮای ﻫـﺮدو ﻃـﺮف، ﭘﯿـﺎده ﻣﯽﺷﻮد. ﻣﻌﯿﺎر ﻋﺎم ﺑﺮای ﺟﻮاز ﻧﻘﺾ ﭘﯿﻤﺎن آن اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻧﻘﺾ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻋﺪل بگنجد.[۹۴۶]
هنگامی که چوپان حبشی بهنام یسار به اسلام گروید، پیامبر سفارش کرد که گوسفندان امانتی یهود را بهسمت صاحبانشان گسیل بدارد.[۹۴۷] مشابه همین اتفاق در مورد اسود راعی یکی دیگر از چوپانان یهود نیز در تاریخ گزارش شده است.[۹۴۸] سفارش پیامبر مبنی بر این که امانت در هر شرایطی باید به صاحبش بازگردانده شود، حاکی از التزام عملی ایشان بر این امر مهم است.[۹۴۹]
۷-۴-۲- احسان
احسان بهمعنای تفضل و امری فراتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان، آنچه بر عهده اوست را انجام بدهد و آنچه را که متعلق به اوست بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه را که بر عهده اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست دریافت کند.[۹۵۰] حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه[۹۵۱] درباره تفاوت رعایت عدل با احسان میفرمایند: «عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است».[۹۵۲] آیتالله جوادی آملی بر این باورند که «بخش اخلاق که هم مکمّل و متمّم مسئله حقوق است و هم در تأیید و اجرای فقه و دین خدا سهم تعیینکنندهای دارد، آن است که انسان برابر احسان عمل کند نه برابر عدل. احسان بالاتر از عدل است اگر در سورهٴ مبارکهٴ نحل عدل را بر احسان تقدم داشت: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ»، این تقدیم تنها تقدیم لفظی نیست بلکه تقدیم رتبی را هم بههمراه دارد. لذا در همان بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نحل که مسئلهٴ انتقام و عقوبت را مطرح میکند میفرماید: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم به وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْر» یعنی بالاتر از انتقام، گذشت است. اخلاق با «جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا» کار ندارد با «یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَه» کار دارد. یعنی بدی را با نیکی جواب میدهند؛ بدی را با نیکی دفع میکنند؛ بدی را با عدل دفع نمیکنند؛ با احسان دفع میکنند».[۹۵۳] انسان اگر میخواهد شخصیت و ظرفیت وجودیاش کمال یابد، میباید فراتر از حقوق و عدالت نسبت به مردم رفتار نماید و در حق ایشان احسان و ایثار نماید تا بدینوسیله مظهر ربوبیت و رحمت الهی شود. از اینرو امام باقر(ع) توصیه میکند که «شخص همواره برترین حالات را در نظر بگیرد و بهترین و نیکوترین کارها را در میان کارهای نیک انتخاب کند و انجام دهد. پس اگر خوبیها و نیکیها را میسنجید و بهترینها را برای خود کنار میگذارید، همان بهترینها را در نیکوترینها انتخاب و بهدیگران هدیه کنید. بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند، درباره مردم بگویید».[۹۵۴] بنابراین، احسان به این معناست که خیری را به خیری بیشتر از آن جبران کنیم و شری را با شری کمتر از آن تلافی نماییم.
بدین ترتیب دومین اصل در ارزشگذارى رفتارهاى اجتماعى، اصل احسان مى باشد. وجود تفاوت میان افراد، نابرابرى امکانات و سرمایههاى طبیعى، ناموزون بودن زمینه و اوضاع اجتماعى جهت شکوفایى این سرمایهها، توزیع متفاوت ثروتهاى تکوینى، وقوع برخى حوادث غیرقابل پیشبینى در کشاکش زندگى اجتماعى و… همواره جمع درخور توجهى از افراد جامعه را از امکان ورود به جریان تعاملى نوع اول و برقرارى دادوستد متوازن با دیگران محروم مىسازد. از اینرو براى پر کردن این خلاء و رفع محرومیتهاى بنیان کن از این اقشار و از میان بردن شکافهاى تنش آفرین در نظام اجتماعى، برخى امکانات جامعه باید بهصورت بلا عوض در چارچوب اصل کلى احسان به این افراد اعطا شود؛ البته این، یکى از زمینههاى ظهور اصل احسان است. بهطور کلى، هرگونه اعطا در شرایط نامساوى و بهصورت بلا عوض یا بهمعناى دقیقتر، نداشتن عوض پایاپا و مستقیم، خواه بهعلت ضعف و ناتوانى از اداى مقابل و خواه بهسبب بزرگى شأن و موقعیت افراد و از باب اداى حقوق معنوى ایشان، از مصادیق احسان بهشمار مىآید.[۹۵۵]
۷-۴-۲-۱- تکریم خویشاوندان غیرمسلمان
در بررسی سیره معصومین علیهمالسلام در برخورد با غیرمسلمان با رفتارهایی مواجه میشویم نه بر پایه عدالت بلکه بر رعایت احسان از سوی آنان استوار شدهاند. بدین معنی که معصومین علیهمالسلام انتظار نداشتند در مقابل کار انجام شده، خدمات متقابل از نوع مستقیم یا غیرمستقیم از طرف مقابل دریافت کنند. رفتارهایی از این نوع، در ذیل اصل احسان قرار دارند. یکی از این موارد تکریم خویشاوندان غیرمسلمان است. بهعنوان مثال، اجازه پیامبر به امسلمه در رسیدگی به پسرعموهایش که از اسرای جنگ بدر بودند،[۹۵۶] بخشش گردنبند یادگاری خدیجه به زینب دختر پیامبر با مشورت اصحاب، آزاد کردن نزدیکان جویریه بهمناسبت قرابت خانوادگی با رسول خدا، حکم امان جان و مال حکمبن ابیالعاص بهجهت قرابت خانوادگی، توصیه به بازدید از اقوام و خویشان غیرمسلمان مکه در جریان صلح حدیبیه، دلجویی و رسیدگی پیامبر به خواهر شیریاش و بازماندگان حلیمه و گریه پیامبر بر حلیمه، تکریم شیماء از طرف پیامبر و کمک مالی به او،[۹۵۷] درخواست خویشان کودکی پیامبر جهت دریافت غنایم حنین و حمایت پیامبر از ایشان، دعوت پیامبر از خویشان در اولین جلسه اعلام نبوت و پذیرایی از آنان، بخشش ابوالعاص و سفارش رسیدگی به او به زینب[۹۵۸] و نمونههای فراوان دیگر به این معنی است که خویشاوندان گرچه کافر و مشرک باشند، میتوان با آنان بهگونهای متفاوت از سایر کفار و مشرکین تعامل کرد.
۷-۴-۲-۲- گذشت و عفو در برخورد با غیرمسلمانان
شکیبایی و گذشت در سیره پیامبر از بارزترین نمونههای رفتاری است و بیشترین بسامد را در رفتارهای گزارش شده در سیره بهخود اختصاص داده است. ابوالبختری از اهالی مکه، در زمانی که آزار رساندن به پیامبر امری معمول بود روزی سلاح جنگ پوشید و گفت: امروز هیچکس نباید به محمد آزاری برساند و گرنه با او در خواهم افتاد. بعدها وی در جنگ بدر دوبار رو در روی پیامبر قرار گرفت ولی هنگامی که اسیر شد پیامبر دستور داد گذشت روزهای مکه او را جبران کنند.[۹۵۹]
پیامبر همچنین دستور آزادی آندسته از اسرایی را دادند که بهزور به جنگ آمده بودند.[۹۶۰] علاوهبر آن پیامبر گروهی از اسیران بدر را که برای پرداختن فدیه توان مالی پرداخت نداشتند آزاد کردند. از آنجمله میتوان به اماندادن پیامبر اکرم به ابوعزه عمروبن عبدالله بن عمیر جحمی در روز بدر اشاره کرد. ابوعزه شاعر بود و به پیامبر گفته بود چیزی جهت پرداخت فدیه ندارد. وی به پیامبر قول داد در هیچ اجتماعی بر ضد پیامبر شرکت نکند ولی بعدها مورد فریب صفوانبن امیه قرار گرفت و در جنگ احد علیه مسلمانان شرکت کرد. پیامبر با اینکه میدانستند ابوعزه بر پیمان خود استوار نیست ولی هنگامی که اظهار فقر و تنگدستی کرد، او را بخشید.[۹۶۱]
در جنگ بدر، ام سلمه از پیامبر اجازه گرفت که پسرعموهایش را که جزو اسیران بدر بودند و به جنگ پیامبر آمده بودند بهمنزل ببرد و از ایشان پذیرایی کند و بهسرشان روغن بزند و از اندوه ایشان بکاهد. حضرت فرمود من از هیچیک از این کارها ناراحت نیستم هر چه صلاح میدانی انجام بده.[۹۶۲]
پیامبر همچنین سفارش میکرد که در حق اسراء بهنیکی رفتار کنند. ابوالعاصبن ربیع میگوید: من در دست گروهی از انصار اسیر بودم. ایشان غذای بهترشان را بهمن میدادند و ما را سوار میکردند و خود پیاده میرفتند.[۹۶۳] ابو عزیز از اسرای بدر میگوید: از بدر که مرا به اسارت گرفتند تا مدینه من در دست چند تن از انصار بودم و بواسطهی سفارشی که رسول خدا در حق ما کرد، اینان در هر منزلی که فرود میآمدند هرچه نان داشتند بهمن میدادند و خود خرما میخوردند و من گاهی از آنها خجالت میکشیدم و نان را به خودشان میدادم ولی آنها بدون آن که دست به آن بزنند آن را بهمن برمیگرداندند.[۹۶۴]
زینب دختر رسول خدا همسر ابوالعاص از بزرگان مکه بود. هنگامی که ابوالعاص در جنگ بدر اسیر شد زینب گردنبند مادرش خدیجه را به عنوان فدیه برای رسول خدا فرستاد. پیامبر گردنبند خدیجه را شناخت و گریست و به اصحاب فرمود: اگر مایل هستید ابوالعاص را رها کنید و اموالش را پس فرستید بهشرطی که زینب را آزاد کند.[۹۶۵]
هنگامی که پیامبر متوجه شد شمار زیادی از مسلمانان توسط کفار قریش مثله شدند نیت کرد که اگر بر کفار پیروز شوند سی نفر از ایشان را مثله کند ولی با نزول آیهی ۱۲۶ سوره نحل[۹۶۶] آنان را عفو کرد و هرگز کسی را مثله نکرد.[۹۶۷]
در شرایطی که عفو و بخشش پیامبر به این وسعت شامل حال کافران مشرک میشد واضح است که گذشت ایشان در سطح وسیعتری به خانوادههای این کافران تعلق میگرفت. ایشان پس از ازدواج با جویریه دختر ن ابیضرار خویشاوندان او را به بهانه این ازدواج و قرابت خانوادگی بخشید و آزاد کرد.[۹۶۸] در جریان جنگ خیبر به بلال که صفیه و دختر عمویش را از بین کشتگان عبور میداد و ایشان را متاثر میساخت تذکر داد که مگر رحم نداشتی که دو زن داغدیده را بر کشتگان عبور دادی؟.[۹۶۹]
بسیار پیش میآمد که پیامبر بهبهانه وساطت فردی اسیری را میبخشید چنانکه بهوساطت خالهاش سلمی، از یکی از اسیران یهودی بهنام رفاعهبن سموئیل گذشت. اماندادن به صفوانبن امیه[۹۷۰] از دیگر نمونههای رفتار پیامبر با مخالفان است.
عفو و رافت اسلامی پیامبر شامل حال سران معاند و مشرک قریش که سالها سابقه مخالفت داشتند نیز میشد. هنگامی که ابوسفیان در سالهای پایانی هجرت از روی احساس خطر اسلام آورد، امتیازهای مختلفی به او داده شد.[۹۷۱] از آنجمله پیامبر به هنگام فتح مکه خانهی او را مکان امن خواند و افراد میتوانستند به ان پناه برند و علاوه بر ابوسفیان به دیگر سران قریش نیز امان داد و روز فتح مکه را روز رحمت و مرحمت نامید.[۹۷۲] و اموال و نفوس مردم مکه را در امان دانست.[۹۷۳]
پیامبر همچنین توبه هبار را که از سران مخالف اسلام بود و سابقهی تاریکی در مخالفت با اسلام داشت پذیرفت و او را بخشید.[۹۷۴] پیامبر از قصاص وحشی، قاتل عموی خویش گذشت، گرچه از او خواست از منظر نگاه ایشان دور باشد.[۹۷۵] نحوهی برخورد پیامبر با سلمان فارسی[۹۷۶] و زیدبن حارثه،[۹۷۷] در شرایطی که هنوز اسلام نیاورده بودند و جذب ایشان در آن برخوردها به اسلام و شخصیت پیامبر نیز قابل تامل است.
۷-۴-۲-۳- رعایت حقوق کودکان و سالخوردگان غیرمسلمان
علاوهبر اهتمام به حقوق عامهی غیرمسلمانان، توجه ویژهی پیامبر به کودکان و سالخوردگان این گروه که بیشتر نیازمند توجهاند در کتب تاریخی گزارش شده است.توصیههای پیامبر در جنگ موته به اصحاب در مورد مواجهه با غیرمسلمانان،[۹۷۸] سفارش ایشان به عدم تعرض و آزار کودکان مشرکان در جنگ هوازن، [۹۷۹]سفارش پیامبر به رعایت حال کودکان در هنگامه نبرد با کفار،[۹۸۰] همکلامی پیامبر و صبر و حلم او در مقابل پیرزن غیرمسلمان[۹۸۱] از مصادیق بارز این توجه ویژه بهکودکان و سالخوردگان و در یک کلمه آسیبپذیران جامعه است.
۷-۴-۲-۴- حمایت و یاری غیرمسلمانان
تأمین نیاز غیرمسلمانانی که از مسلمانان استمداد میکنند یکی از شاخصههای تعاملات اجتماعی مبتنی بر احسان است؛ یعنی بر مسلمانان متمکن لازم است برای نجات کسانی که از مسلمانان کمک می طلبند (تحت شرایطی) اقدام کنند. رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم میفرماید: «من سمع رجلا ینادی یاللمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛[۹۸۲] یعنی اگر کافر و غیرمسلمان از مسلمان کمک خواست و راهی برای تأمین خود نداشت و نیز او مزاحم، رهزن و اهل توطئه بر ضد اسلام و مسلمانان نبود، باید او را تأمین کرد و استمداد او را اجابت نمود.[۹۸۳]
شرکت پیامبر در پیمان حلفالفضول سالها پیش از پیامبری و اهتمام به یاری افرادی که مورد ظلم واقع شده بودند، بیانگر اهمیت این اصل در مناسبات و تعاملات اجتماعی سیاسی اسلامی است.[۹۸۴] ایشان سالها بعد، پس از هجرت به مدینه از حضور در آن پیمان اظهار رضایت کرد و بر صحت مبنای آن تاکید کرد.[۹۸۵] پیامبر همچنین از حقوق مردی که در مکه غریب بود و با ابوجهل معامله کرده بود در برابر ابوجهل دفاع کرد.[۹۸۶]
مخلص کلام: همان طور که در جامعه اسلامى، مؤمنان باید به مستمندان و کسانى که محرومیت هایى دارند، احسان کنند، در ارتباط با جوامع خارج از جامعه اسلامى نیز احسان به دیگران، یعنى غیر مسلمان هایى که غیر حربى اند، قابل طرح است؛ مثلا اگر یک جامعه غیر حربى، که با مسلمان ها معاهده و پیمان دارد، دچار قحطى و خشکسالى یا سیل و زلزله و امثال این مشکلات شد، بسیار به جا است که مسلمان ها به افراد آن جامعه احسان کنند و در چنین روزهاى سختى، دست آنان را بگیرند. به هر حال، ارزش احسان، همان طور که درباره مسلمان ها مطرح مى شد، درباره کفار غیر حربى نیز مطرح مى شود.[۹۸۷]
۷-۴-۳- کرامت انسانی
یکی از اصول اخلاقی احترام به کرامت انسانهاست. این اصل که در واقع یک اصل فلسفی و جهانبینی است، به تبیین منزلت انسان در آفرینش مربوط میشود. خداوند انسان را بر سایر مخلوقات خویش برتری داده است: «ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم؛ و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم؛ و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم».[۹۸۸] نکتهای که با مراجعه به تفاسیر در مورد کرامت انسان بدست میآید این است که گستردگی موارد تکریم و شمول آن بر همه انسانها اعم از مشرک، کافر و مسلمان است و در اینخصوص تفاوتی میان مسلمان و غیرمسلمان نیست.[۹۸۹] بهعبارت دیگر، مراد از این آیه، بیان حال جنس بشر است:[۹۹۰] «امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مىکند و نعمت مىبخشد (مغرور مىشود و) مىگوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!».[۹۹۱] اسلام همواره بر حرمت انسان ارج مینهد و در مسیر هدایت و پاکسازی اندیشه آدمیان، تلاش میکند و تأکید دارد همه انسانها از جمله کافران و مشرکان بتوانند از مواهب الهی و رشد و تکامل انسانی بهرهمند گردند. تکریم انسانها از سوی اسلام، به اعتبار آن است که انسانها آفریده خداوند و دارای فطرتی پاکاند و در این بین، میان مؤمن و کافر تفاوتی نیست. از همینرو است که در حکومت امام علی علیهالسلام هیچ انسانی نباید خوار داشته شود و کرامت ذاتی انسانها اجازه نمیدهد تا آن حضرت وجود گدایی ولو غیر مسلمان را تاب آورد: «پیرمرد کور سالخوردهاى در حال سؤال و گدایى از کنار او [حضرت علی علیه السلام] گذشت، پرسید «این چیست؟» گفتند: اى امیر مؤمنان، مردى نصرانى است. گفت: «از او کار کشیدید، و چون پیرو ناتوان شد او را رها کردید! از بیتالمال خرج او را بدهید».[۹۹۲]
۷-۴-۳-۱- پرهیز از غیبت، تهمت، عیبجویی، تمسخر و…
حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرماید: واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم و اللطف بهم و لاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فیالدین او نظیر لک فیالخلق. در حیقت امام علی علیهالسلام در این عبارت به کرامت انسانی اشاره کرده و همه انسانها را از نظر انسانیت مساوی دانسته است. بنابراین هیچکس را نمیتوان تحقیر و تمسخر کرد به ایندلیل که شیعه و یا مسلمان نیست. «وای بر هر عیبجو و بدگوی دیگران!».[۹۹۳] در این آیه شریفه از مطلق تمسخر مذمت کرده است.
تاریخ مملو است از برخوردهای کریمانه پیامبر اسلام (ص) با کفار و مشرکان برغم همه آزار و اذیتهایی که در حق آن جناب روا داشتند. پیشنهاد ولیمه به مشرکان مکه در برابر توهین آنها،[۹۹۴] سفارش پیامبر در مورد عدم ناسزاگویی و نفرین به پدر عکرمهبن ابی جهل، تحذیر پیامبر از دشنامگویی مردگان در منازعه ابوبکر و یکی از کفار، و توبیخ مسلمانی که عرب مشرک را در مورد جنس کره شترش مسخره میکرد،[۹۹۵] تنها گوشهای از برخوردهای کریمانه آنحضرت در ارتباطات میانفرهنگی است.
۴- ۸- ۳- نحوه درجه بندی عوامل داخلی و خارجی ………………………………………………………………………………………..۵۳
۴- ۹- جمع بندی ………………………………………………………………………………………………………………………………………..۵۶
فصل پنجم: نتایج پژوهش و پیشنهادات
۵- ۱- مقدمه ………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۶۲
۵-۲- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه آوریل …………………………………………………………………………۶۲
۵-۳- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه می ………………………………………………………………………………۶۳
۵-۴- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه ژوئن …………………………………………………………………………..۶۴
۵-۵- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه جولای ……………………………………………………………………….۶۵
۵-۶- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه اگوست ………………………………………………………………………۶۶
۵- ۷- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه سپتامبر ……………………………………………………………………..۶۷
۵-۸- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه اکتبر …………………………………………………………………………۶۸
۵-۹- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه نوامبر …………………………………………………………………………۶۹
۵-۱۰- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه دسامبر ……………………………………………………………………..۷۰
۵-۱۱- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه ژانویه ………………………………………………………………………۷۱
۵-۱۲- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه فوریه ………………………………………………………………………۷۲
۵-۱۳- ارزیابی وضعیت اقلیم توریستی دریاچه ارومیه در ماه مارس ……………………………………………………………………..۷۴
۵-۱۴- بحث و نتیجه گیری ………………………………………………………………………………………………………………………….۷۵
۵-۱۵- ارائه راهبردها و راهکارهای توسعه گردشگری دریاچه ارومیه …………………………………………………………………..۷۵
۵-۱۵- ۱- راهبردهای رقابتی- تهاجمی ………………………………………………………………………………………………………..۷۶
۵- ۱۵- ۲- راهبردهای تنوع ………………………………………………………………………………………………………………………….۷۶
۵- ۱۵- ۳- راهبردهای بازنگری ……………………………………………………………………………………………………………………..۷۶
۵-۱۵- ۴- راهبردهای تدافعی ……………………………………………………………………………………………………………………….۷۶
۵-۱۶- پیشنهادات ………………………………………………………………………………………………………………………………………….۷۷
۵-۱۷- فهرست منابع و ماخذ …………………………………………………………………………………………………………………………۷۸
فهرست جدولها
شماره و عنوان جدول | صفحه |
جدول ۲–۱:رودخانههای دریاچه ارومیه …………………………………………………………………………………………………………….۱۸
جدول ۲–۲: نام ، ارتفاع و موقعیت ایستگاههای مورد مطالعه ……………………………………………………………………………….۲۴
جدول ۴– ۱: نمره زیر شاخصCID ایستگاههای مورد مطالعه ……………………………………………………………………………۳۸
جدول ۴– ۲: نمره زیر شاخصCIA ایستگاههای مورد مطالعه …………………………………………………………………………….۳۹
جدول ۴– ۳: نحوه طبقه بندی رتبه بارش در شاخص TCI ………………………………………………………………………………..40
جدول ۴– ۴: رتبه بارش ایستگاه های مورد مطالعه ……………………………………………………………………………………………۴۰
جدول ۴– ۵: طبقات متغیر بارش در شاخص اقلیم توریستی ………………………………………………………………………………….۴۳
جدول ۴– ۶: رتبه ساعات آفتابی ایستگاه های مورد مطالعه …………………………………………………………………………………..۴۴
جدول ۴– ۷: رتبه دهی مولفه باد در شاخص TCI ………………………………………………………………………………………………45
جدول ۴– ۸: رتبه سرعت باد ایستگاه های مورد مطالعه ……………………………………………………………………………………….۴۶
جدول ۴– ۹:تقسیم بندی TCI برای ترسیم روی نقشه ………………………………………………………………………………………۴۸
جدول ۴– ۱۰: شاخص TCI ایستگاه های مورد مطالعه ………………………………………………………………………………………۴۹
جدول ۴– ۱۱: استراتژی های SWOT ……………………………………………………………………………………………………………50
جدول ۴– ۱۲: ماتریس عوامل داخلی و خارجی دریاچه ارومیه ………………………………………………………………………….۴۹-۵۲
جدول ۴– ۱۳: ماتریس ارزیابی عوامل داخلی دریاچه ارومیه …………………………………………………………………………….۵۴-۵۶
جدول ۴– ۱۴: ماتریس ارزیابی عوامل خارجی دریاچه ارومیه ……………………………………………………………………………..۵۶-۵۹
فهرست شکلها
به اشاره قرآن و دستور الهی پس از آمدن اسلام بر خاتم پیامبران(ص)، همهی ادیان قبل منسوخ و پیروی کردن فقط از اسلام پذیرفتنی شد. حق تعالی در سورهی آلعمران آیهی ۸۵ میفرماید: وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآَخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ و کسی که غیراز شریعت اسلام آیینی برگزیند، از او پذیرفته نمیشودو او در آخرت، از زمرهی زیانکاران خواهد بود.[۱۸۹] سعدی در مقدّمهی بوستان میفرماید:
یتیمی که ناکرده قرآن درست | کتبخانهی هفت ملّت بشست بوستان یوسفی/۳۶ |
«بدون شک (قصّه) یک ابزار موثر و کارآمد در جهت تأثیرگذاری بر دیگران به شمار میرود و چنان که نویسنده یا گوینده از داستانهای مفید و پر محتوا بهرهای مناسب گیرد، میتواند اثرات سازنده و شگرفی بر مخاطبان خود بگذارد، به همین جهت مشاهده میشود که در قرآن کریم و روایات صحیح اسلامی، تعداد فراوانی داستان به کار رفته و این بدان خاطر است که داستانهای هدفمند، نقش به سزایی در هدایت و رشد انسانها ایفا میکنند.»[۱۹۰]
وقتی که قرآن میخواهد داستان پیامبران یا دیگران را بیان نماید « اصل واقعه و داستان را از حوادث و وقایع تاریخ دریافت میدارد. سپس آن را با سبک و قالب ادبی عرضه میدارد و به شیوهی احساسی و عاطفی آن را به تصویر میکشاند. به نحوی که معانی را روشنتر میسازد و اهداف را تثبیت و تأیید مینماید و با این شیوه تأثیر بسزایی در نفس ایجاد میکند. چنان تأثیری که عاطفه و وجدان از آن فوران مینماید.»[۱۹۱]
اشاره به داستان پیامبران در قرآن دارای فواید زیادی است وآگاهی کلی برآن برای رسول خدا(ص) و مسلمانان موفقیت بزرگی محسوب میشود:
یکی از علّتهای مهم لزوم دانستن و شناخت و اشرافیت مفسّران بر قصص و روایات پیامبران، فواید عام آن است.
«داستان پیامبران از مهمترین عوامل برای تقویت روح و آرامش نفس است که قرآن کریم در موارد گوناگون از ان استفاده مینماید: در مبارزه با مخالفین خود، به هنگام مژده دادن به رضوان خدا و بر حذر داشتن مردم از نافرمانی او، در آن حال که اصول و پایههای دعوت اسلامی را بیان میدارد و هدف آن را مشخص میکند، در آن موقع که میخواهد قلب پیامبر(ص) و پیروانش را تقویت و تثبیت کند یا وقتی که به بیان دلایل بر صدق نبوت میپردازد و میگوید: «محمّد(ص) فرستادهی خداست و رسالت خدا را به مردم ابلاغ مینماید.» قرآن کریم در بسیاری موارد به نقل داستان پیامبران میپردازد و قلب پیامبر و مؤمنان را بدان تقویت و تسکین میبخشد.
وقتی که محمّد(ص) داستانهای بسیار زیبایی مربوط به پیامبران را با چنین شرح و تفصیل محکم و درست با خود آورد، در حالی که پیامبری بود امّی و درس نخوانده و به نزد هیچ یک از علمای یهود و نصاری و غیره چیزی نیاموخته بود، بزرگترین دلیل را بر صدق نبوت خود و وحی الهی بودن قرآن به عالمیان نشان داد. البته بعضی از آیات قرآنی در ابتدای نقل این داستانها یا در آخر آنها به این حقیقت اشاره مینمایند و خداوند متعال خطاب به محمّد(ص) میفرماید: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآَنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ(یوسف/۲) ما ازطریق وحی این قرآن، نیکوترین سرگذشتها را برای تو بازگو میکنیم، هر چند که قبل از آن از زمرهی بیخبران بودی».
و خداوند از عدم آگاهی همه از داستانهای پیامبران (تا زمان رسول اکرم) به صورت اعجازی تذکر داده و میفرماید: تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ(هود/۴۹)
«این (قصّه و داستانهای ملّتهای پیشین که تو آنان را ندیدهای) جزو اخبار غیب است که آنان را به تو(ای محمّد) وحی میکنیم، نه تو و نه قوم تو قبل از این آن را نمیدانستید. خداوند متعال هدف از نقل داستان پیامبران را در قرآن این گونه برای ما روشن میفرماید: لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۱۱۱) «به حقیقت در بیان داستان آنان (پیامبران) عبرت و اندرزی هست برای فرزانگان و اهل معرفت».
و همچنین خطاب به پیامبر خود محمّد(ص) میفرماید: وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ (۱۲۰) «این همه از اخبار پیامبران را که بر تو فرو میخوانیم کلاً برای این است که دلت را بدان بر جای و استوار بداریم. و برای اینکه این اخبار برای تو بیان حق آمده و برای مومنان پند و یادآوری مهمی ذکر شده است».
همچنین هدف از نقل داستان پیامبران، بیان این حقیقت است که همهی ادیان از نوح تا محمّد ـ علیهالسلام ـ از جانب پروردگار فرستاده شده و تمام ایمانداران به پیامبران خدا، امت واحدی هستند و دارای خدای که پروردگار همهی موجودات است میباشند. میان دینهای آسمانی، یهودی، مسیحی و اسلام عدوات و تضادی وجود ندارد. بلکه جملگی از یک منبع سرچشمه گرفتهاند. هر پیامبری که آمده است رسالتی را با خود آورده که تکمیل کنندهی رسالت پیامبر قبل از خود بوده است.»[۱۹۲]
ـ فرق میان قرآن و تورات در بیان داستانهای پیامبران
میان قرآن و تورات در بیان داستانهای پیامبران، تفاوتهای آشکاری هست و با اندک تأمّلی این حقیقت روشن میگردد. « قرآن کریم به هنگام بیان داستان پیامبران راه تورات را در پیش نگرفته است و اخبار آنان را به شیوهی تورات بازگو نمینماید، بلکه در بین همهی انبیاء عدهای را برگزیده و از ذکر نام و احوال سایرین خودداری نموده است. خدواند متعال میفرماید: وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا (۱۶۴)«ما پیامبرانی را فرستادهایم که قبلاً سرگذشت آنان را برای تو بیان کردهایم و پیامبران دیگری را هم فرستادهایم که سرنوشت آنان را برای تو بیان نکردهایم».
قرآن وقتی که این عده را برگزیده است، نمیخواهد سرگذشت همهی آنان را بیان کند. بلکه سرگذشت و اخباری را انتخاب مینماید که متناسب با اوضاع و احوال دعوت اسلامی و موقعّیت پیامبر(ص) میان قومش میباشد. از این لحاظ آن تفصیل و بسطی که در این باره در تورات هست، در قرآن دیده نمیشود. از جهت دیگر قرآن بر عامل زمان (و ترتیب حوادث بر حسب وقوع) تکیه ندارد و مانند تورات رعایت ترتیب و تاریخ وقوع داستان را عامل و پایهی اساسی قرار نداده است. اینها همه، دلیل بر فرق بسیار و تفاوت آشکار میان قصص قرآن و قصص تورات است.
تورات تاریخ و ترتیب زمانی را در بیان حوادث مورد توجه قرار داده است، امّا قرآن جز اندرز، عبرت پذیری، مژده، اخطار، هدایت، رهنمود، بیان اصول و پایه دعوت اسلامی، ردّ بر معاندین و تثبیت و تقویت قلب پیامبر(ص) و مومنان، به چیزی دیگری توجه ننموده است.»[۱۹۳]
ادعایی دیگر و بس شگفت از زبان قرآن دربارهی آنان: «وَقَالَتِ الیَهُودُ وَالنَّصارَی نَحنُ أبنَاء اللهِ وَأحِبَّاؤُهُ قُل فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَل أنتُم بَشَرً مِّمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلهِمُلکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرضِ وَمَا بَینَهُمَا وَإلَیهِ المَصِیرُ»(مائده/۱۸).
«کتاب مقدّس به روشنی نشان میدهد که مردمی که ما آنها را به عنوان اسرائیلیان قدیم میشناسیم کنفدراسیونی از گروههای قومی گوناگون بودند که اساساً با وفاداری به «یهوه»، خدای موسی، با یکدیگر پیوند داشتند.»[۱۹۴] لیکن همین قوم به ظاهر متحد بهانه جوییهایی متعدد میکردند و بهانههاشان تمامی نداشت. رنگ و بوی زمینی و مادی دادن به هر چیز در دین یهود و غفلت آن از امور روحانی و معنوی بود که هر از گاهی انبیای جدید در میان آنها ظهور میکرد. به طوری که کمتر ملتی را میتوان سراغ گرفت که چنین انبیای متعددی داشته باشد.
نمونههایی از بهانهجوییهای قوم و عتاب موسی با خداوند: «و بعد از این کار خشم خدا افروخته شد و موسی نیز نپسندید و موسی به خدا گفت: چرا به بندهی خود بدی نمودی و چرا در نظر تو التفات نیافتم که بار این قوم را بر من نهادی * آیا من ایشان را زاییدهام که به من میگویی ایشان را در آغوش خود بردار به زمینی که برای پدران ایشان قسم خوردهای مثل لالا که طفل شیر خواره را بر میدارد! *گوشت از کجا پیدا کنم تا به همهی این قوم بدهم.
خداوند بر اساس آن چه خود برای انسانها مصلحت میداند و در حدی که مورد نیاز امتها است هر جا که لازم است جهت عبرت و آگاهی و نوعی معجزه برای اثبات پیامبری به اختصار از موضوعات قصص قرآنی بحث میکند و همین مسأله به نسبت اشتیاق انسانهای گذشته به این داستانها راه ورود نقالان و حیلهگران یهود و مسیح را به فرهنگ اسلامی باز کرده است این در حالی است که امّا در تورات و کتب اهل عتیق در نقل داستانها مانند قصّهسرایی به نقل جزییات میپردازد.
برای پی بردن به این تفاوت، کافی است قصّهی آدم را در قرآن کریم که از همه مفصّلتر در سوره بقره و اعراف آمده، با آنچه در تورات نقل گردید، مقایسه کرد. در تورات نوع شجرهی ممنوعه، گفتگوی ابلیس با حوّا و آدم و چگونگی راهیابی ابلیس به بهشت و قطعه زمینی که آدم (ع) و حوّا (ص) و ابلیس در آن فرود آمدند، و بسیاری از جزئیات دیگر بحث شده است، در حال که در قرآن هیچ یک از این امور توضیح داده نشده و از پرداختن به این جزئیات جداً خودداری شده است. (ر. ش. به همین فصل چهار پژوهش)
سخن قرآن فصل الخطاب است: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا (اسراء/۸۱)
بوکای، مطالبی در این خصوص دارد که چکیدهی آن، چنین است: «اگرچه یهود، مسیح و اسلام، سه دین توحیدی هستند که به دنبال هم آمده و هر سه دارای کتاب آسمانیاند، امّا نه یهودیّت وحی مؤخّر یعنی مسیحیت را قبول دارد و نه مسیحیت، وحی مؤخّر بر خود یعنی قرآن را میپذیرد… با توجه به عدم اصالت انجیل و تورات، در اسلام احادیث معادل انجیل و تورات هستند چون پس از پیامبر وضع شدهاند و هر سه قابل نقد و بررسی هستند و نمیتوان تورات و انجیل را با قرآن مقایسه کرد زیرا اصول و متن قرآن به طور کامل وحیانی و از دسترس بشری خارج بوده و اصول و متن اناجیل و تورات انسانی است و نمیتوان به نقل قولها هم اعتماد کامل کرد.»[۱۹۵]
بخش اوّل:
روایات مجعول و اسرائیلیات در داستان آدم و حوّا(علیهماالسلام)
ـ مقدّمه
تردیدی نیست که هیچ داستانی برای محقّقان در تاریخ و انسانشناسی به اندازهی داستان آغاز آفرینش و اولین آفریده، جذابیت نداشته است. علّت اصلی آن است که انسان به طور طبیعی موجودی جستجوگر است و گرایش به رشد و کمال و جاودانی دارد. جستجوگری انسان با سؤالهای ذیل مشخص میشود: من که هستم؟ از کجا آمدهام؟ آفرینش من چگونه و بر چه اساسی صورت گرفته است؟ رسالت و هدف و مأموریت من در این عرصهی هستی چیست؟ و سرانجام به کجا خواهم رفت و…
یکی از بدیهیترین سؤالهای بشر، چگونگی آفرینش انسان و آغاز و انجام این"موجود ناشناخته” است.
قضیهی اولین بشر و اولین آفریده، از گستردهترین موضوعات فرهنگ و ادبیات و تاریخ اغلب ملل بوده و هست.
به تحقیق این موضوع در افسانههای یونانی، سومریان و بابلیان، حکمای بابل، اساطیر ایرانی، تورات، انجیل و بالأخره قرآن کریم، به صورتهای مختلف امّا با خاستگاه مشترک آمده است. حال برای آنکه کیفیت راه یابی اضافات و شاخ و برگهای زاید پیرامون حقیقت قرآنی را مشخص کنیم به ترتیب ابتدا خلاصهی داستان را از زبان قرآن بازخوانی میکنیم سپس نقل تورات (سفر تکوین) و بعد بخشی از انجیل برنابا و یکی از تفسیرهای مستقل و مؤثر در ادب فارسی را بازگویی میکنیم آن گاه به نقد و تحلیل و بازتاب آن در آثار عطّار میپردازیم:
ـ داستان آدم(ع) در قرآن
داستان آفرینش آدم با مباحثهی میان پروردگار و فرشتگان آغاز میشود. خداوند متعال به فرشتگان اعلام میکند که میخواهد جانشینی را برای خود ـ که آدم و فرزندان او هستند ـ در زمین به وجود آورد و صاحبان قدرت و اختیار در زمین گرداند.[۱۹۶]
این موضوع با اعتراض فرشتگان همراه بود چون خود را برای جانشینی برتر میدانستند و خداوند یادآوری کرد که چیزی میداند که فرشتگان آن حکمت را نمیدانند.[۱۹۷]
آن گاه خداوند آدم را آفرید و اسامی و حکمت اشیاء را بدو آموخت و به فرشتگان ثابت کرد که آدم بر ملائک برتری دارد.[۱۹۸] خداوند انسان را از گِل خشکیده، با خلق کرد و پس از تغییراتی و آرایش در آن، از روح خود در آن دمید و سپس به شکل انسانی با جنبش و حرکت، او را آفرید و جهت احترام و تکریم بیشتر به ملائکه دستور سجدهی احترام (نه سجدهی بندگی) برای او داد.
در خلال دستور الهی همهی فرشتگان به آدم سجده بردند به غیر از ابلیس، که از جنیان بود و از جنس آتش و خود را به خاطر تکبّر و غرور بر آدم برتری داد و تنها دلیل اصلی تکبّر و خودخواهی او بود و به این ترتیب خداوند بر او لعنت کرد و از درگاه ایزدی رانده شد[۱۹۹] و گفتگوی خدا و شیطان با حکمتی متعالی در آیات متعدد ذکر شده است. ابلیس از خداوند مهلت خواسته تا بندگان خدا را گمراه سازد و از هر نقطهی غفلت و سرخوردگی آنان برای انحرافات و مسیر گمراهی استفاده کند امّا خداوند به این تهدید او برای بندگان مخلص و شایستهی خود اهمیت نداد و به شیطان ـ بنا بر حکمت خویش ـ مهلت داده است که تا روز قیامت زند بماند و وسیلهی آزمون بندگان خدا باشد.[۲۰۰] و خداوند به ما یادآوری میکند که به شیطان خطاب کرد: جهنّم را از تو و پیروان تو، پر میکنم.
ـ آفریده شدن حوّا در قرآن
خدای متعال حوّا را برای آرامش آدم آفرید تا با مودّت و محبّت زندگی کنند و از کیفیت آفرینش حوّا خبری نداده[۲۰۱] و اینجاست که پای اسرائیلیات به تفسیرها به راحتی کشانده شده است. خدا به آدم و حوّا اجازه داد در بهشت ـ بهشتی که از کیفیت و مکان آن در قرآن خبری نیست ـ با هم زندگی کنند و از همهی میوهها و نعمتها استفاده کنند؛ جز میوهی یک درخت (درخت ممنوعه) تا مانند فرشته نباشند و برای آزمایش آن دو، به شیطان اجازه داد تا به وسوسهی آنها بپردازد و شیطان به شیوههای مکاری و حیلهگری خویش، آن میوهی ممنوعه را در پیش چشم آنان بیاراست تا به راحتی مسیر انحراف هموار گردد.
آدم و حوّا فراموش کردند که شیطان دشمن آنان است و در مرحلهی آزمایش هستند. از میوهی ممنوعه خوردند و شرمگاههایشان نمایان گردید. از شدت شرم با برگهای درختان عورتهایشان را پوشاندند و در آن لحظه به عظمت پروردگار بیشتر پی بردند و شروع به تضرّع و زاری و اظهار پشیمانی کردند.[۲۰۲]
خداوند بزرگترین هدیه را به آدم و حوّا داد و آن آموختن کلماتی برای توبه بود.[۲۰۳] سپس آن دو را از آن بهشت به سوی زمین فرود آورد تا به آبادانی آن بپردازند و به آنها خبر داد که بین فرزندان شما، دشمنی به وجود میآید و در روی زمین هر کس به فرمان خدا عمل کند بدبخت نخواهد شد.[۲۰۴] براساس مفاد آیات مذکور این بهشت هم جدا از بهشت برین الهی بوده و در زمین قرار داشته است.
ـ داستان آدم به روایت کتابهای مقدّس