۲-۸-۴ . نظریه آنتونی گیدنز درباره هویت
در بخش چارچوب مفهومی گفته شد که هویت حرفه ای دربردارنده شخص و زمینه است.برای تبیین جنبه شخصی مفهوم هویت حرفه ای ، نظریه آنتونی گیدنز درباره هویت چارچوب نظری مناسبی است.
از نظر گیدنز هویت عبارت است از خود شخص آن گونه که شخص از خودش تعریف میکند.به نظر گیدنز،هویت انسان در کنش متقابل با دیگران ایجاد میگردد و در جریان زندگی پیوسته تغییر میکند.هیچ کس دارای هویت ثابتی نیست.هویت ،سیال و همواره در حال ایجاد شدن و عوض شدن است(گیدنز،۱۳۸۵).
به دلیل پویایی جوامع امروزی،حق انتخاب و تنوع انتخاب افراد بیشتر است و هم چنین تنوع مراجع در ساخت هویت شخصی افراد خیلی مؤثر است.بازتابندگی خود در جوامع امروزی آن قدر زیاد است که حتی جسم افراد تحت تاثیر بازتابندگی خود است(مثل گرفتن رژیم های غذایی مختلف).به عبارت دیگر،جسم مادی یک جسم بیرونی تلقی نمی شود که خارج از هر گونه کنترل درونی ایفای نقش کند،بلکه ارتباط کاملی بین توسعه جسمانی و شیوه زندگی به چشم میخورد و در دنیای مدرن امروزی بدن انسان به صورت پدیده ای درآمده است که می توان آن را موضوع انتخاب ها و گزینش های مختلف قرار داد.رویدادهای امروزی تنها فردیت را تحت تاثیر قرار نمی دهند،بلکه بین جنبههای شخصی توسعه جسمانی و عوامل جهانی نیز ارتباط هایی برقرار میکنند(گیدنز،۱۳۸۵،ترجمه ناصر موفقیان،ص،۲۳-۲۴).
به نظر گیدنز،شرط اساسی تدارک هویت شخصی،استقرار«اعتماد بنیادین» است.«هویت شخصی را نمی توان بر حسب ماندگاری اش در زمان مورد توجه قرار داد،بلکه هویت برخلاف خود به عنوان پدیده ای عام مستلزم آگاهی بازتابی است.هویت در واقع همان چیزی است که فرد به آن آگاهی دارد.به عبارت دیگر،هویت شخصی چیزی نیست که در نتیجه تداوم کنش های اجتماعی فرد به او تفویض شده باشد،بلکه چیزی است که فرد باید آن را به طور مداوم و روزمره ایجاد کند.در فعالیت های بازتابی خود مورد حمایت و پشتیبانی قرار دهد.هویت شخصی در حقیقت همان خود است که شخص آن را به عنوان بازتابی از زندگینامه اش می پذیرد.هویت یعنی تداوم فرد در زمان و هویت شخصی را می توان بازتاب تعبیری که شخص از آن تداوم دارد،عنوان کرد.محتوای هویت شخصی یا به عبارت دیگر،ویژگی هایی که زندگی نامه شخصی از آن ها ساخته می شود مانند دیگر عرصه های وجودی از نظر اجتماعی و فرهنگی متغیر است .زندگی نامه های افراد درست مانند حکایت های مختلف برحسب مثلاًشکل و سبک با یکدیگر فرق دارند،این موضوع از نظر ارزیابی هویت شخصی در عصر تجدد اهمیتی بنیادین دارد»(گیدنز،۱۳۸۵،ترجمه ناصر موفقیان،ص،۸۶).
گیدنز همچنین بین هویت واقعی و هویتی که فرد از خود نشان میدهد تفاوت قائل می شود.گیدنز برای روشن کردن این دو مفهوم،مثالی می آورد:«مردی که قصد دارد زنش را طلاق بدهد ولی هنوز به او چیزی نگفته است و با او به نحو مسالمت آمیز زندگی میکند،در واقع این مرد دارای دو سطح از هویت است:یکی آن که خودش میداند(قصد دارد زنش را طلاق بدهد) و دیگری آن چیزی که در زندگی روزمره نشان میدهد(با زنش به طور مسالمت آمیز مشغول زندگی است).به موجب این مثال هر فردی در جامعه میتواند چنین وضعیتی داشته باشد و دارای سطوح متفاوتی از هویت باشد که از هر کدام به موقع استفاده کند و خود را در قالب آن نشان دهد»(گیدنز،۱۳۸۵،ترجمه ناصر موفقیان،ص۸۹).این مورد در تجربه های زیسته من مشهود است. با خواندن روایت زندگی من در فصل چهارم متوجه خواهید شد که من باید در خانه هویت یک زن سنتی ،در جامعه هویت یک زن مدرن واجتماعی و در انجام این تحقیق هویت دانشجویی پست مدرن را نشان می دادم.
گیدنز معتقد است:«هویت شخصی را باید خلق نمود و تقریباً به طور مداوم آن را با توجه به تجربیات متناقض زندگی روزمره و گرایش های تطمیع کننده نهادهای امروزی مورد تنظیم و تجربه قرار داد(گیدنز،۱۳۸۵).
در این مدل افراد دارای یک هسته اولیه خود میباشند که از سه عامل اعتماد بنیادین،ویژگی های فردی و جامعه پذیری تشکیل شده است.قسمت اعتماد بنیادین خود از طریق عادی شدن تماس ها،توانایی عقلانی کردن امور و تفسیر موفقیت آمیز فرد از کنش خود بر تعداد کنش های موفق فرد و انگیزه برای کنش بعدی و نتیجتاً بر هویت اجتماعی فرد تاثیرگذار است.
ویژگی های فردی که خود شامل ویژگی ظاهری،ویژگی روانی و میزان اعتماد به نفس است،از طریق تفسیر موفقیت آمیز فرد از کنش خود،تفسیر موفقیت آمیز دیگران از کنش و توانایی ایفای نقش های گوناگون باعث ایجاد خودهای متعدد و انگیزه برای کنش بعدی می شود که نهایتاًً بر هویت اجتماعی فرد تاثیر میگذارد.قسمت سوم نیز جامعه پذیری است که خود به دو قسمت جامعه پذیری سنتی و مدرن تقسیم می شود.در جامعه پذیری سنتی افراد حق انتخاب نداشته و از مراجع محدودی پیروی میکنند و دارای یک هویت انتسابی میباشند.جامعه پذیری مدرن باعث کثرت محیط اجتماعی از یک طرف و تنوع مراجع از طرف دیگر می شود که این دو باعث ایفای نقش های متعدد،ایجاد خودهای متعدد و ایجادحق انتخاب برای فرد و رفتارمطابق با محیط های گوناگون میشوند.به نظر وی،این سه عامل به صورت هم عرض بر میزان انگیزه برای کنش بعدی فرد مؤثر بوده و در نتیجه هویت اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهند.بعضی ها قابل انعطافند در حالی که بعضی دیگر بسته تر و سخت تر هستند و هنوز هم یک سری محدودیت ها و فشارهایی رابر آنچه که افراد در کنش متقابل چهره به چهره انجام میدهند،تحمیل میکنند(ایمان وکیذقان،۱۳۸۲).
۲-۸-۵٫ رویکرد تجربی به شکل گیری هویت
“