اصل ۱۸ ـ پرچم رسمی ایران به رنگهای سبز و سفید و سرخ باعلامت مخصوص جمهوری اسلامی و شعار «الله اکبر» است.(قانون اساسی کشور )
دکتر حمید احمدی مولفه های هویت ملی ایرانی را به شرح زیر توصیف میدارند:
اولین عنصر بنیادین هویت ملی ایرانی تاریخ است و تاریخ خود دارای دو بخش است :یکی بخش اسطوره ای است و دیگری تاریخی – عینی .
اسطوره یکی از عناصر بسیار مهم تاریخی است که بعضی آن را فراموش کرده و کمتر به آن پرداخته اند . یکی از راز و رمزهایی که باعث شد ایرانیها به خلاف اقوام دیگر چون مصریها فنیقیها سوریها و …که در منطقه خاورمیانه جذب فرهنگ و زبان عرب شدند فرهنگ زبان و هویتشان منحل نشود اسطوره هایش بود . تقریبا ملتهایی که جذب اسلام شده اند خودشان هم این را قبول دارند و خود عربها در متون قدیم تاریخی بعد از اسلام هم به این مطلب اشاره کرده اند (نظیر تاریخ ملوک العجم و تاریخ ملوک الفارس و ..) انواع تاریخهایی که عرب ،قبل از شاهنامه در مورد ایران نوشتند ، به همان اسطوره های ایرانی برمی گردد که اکنون در شاهنامه داریم – از اسطوره کیومرث گرفته تا جمشید و ضحاک – و به دوران اشکاکنیان و ساسانیان که می رسند تاریخی می شود .بنابراین این اسطوره ها در طول زمان در ذهن ایرانیان فودر ذهن همسایگانشان (مثل عربها)هم ماند و حتی از آن الگو برداری شد و این ذهنیت ایرانیها از خودشان در دوره اسلامی تداوم یافت .اسطوره های ایرانی پس از اسلام به سرعت احیا می شوند و دولتهای محلی یا سراسری ساکن ایران ، خودشان را به اسطوره های ایرانی وصل می کنند .حتی غیر ایرانیان نیز (قبایل مهاجرترک) که وارد اسلام شدند تحت تاثیر این اسطوره ها قرار گرفتند و خودشان را بخشی از تاریخ ایران در نظر گرفتند. بنابراین اسطوره و تاریخ ،یکی از بحثهای اساسی هویت ملی ایرانی است و از قدیم هم بوده است .
دومین عنصر هویت ملی ،میراث سیاسی ایران و دولت است که کمتر به آن پرداخته شده است .اساسا یکی از پدیده های همیشه موجود تاریخ ایران بوده است . یعنی از آغاز آسطوره های ایرانی ،دولت نیز ظاهر می شود و محور قرار می گیرد . محوری که در شکل و محتوای سنتی اش بر حول و حوش یک شخص می چرخیده است . البته اینکه ماهیت دولت چیست و ویژگی دولتمردان کدام است ،بحث دیگری است . اما این دولت ایرانی همیشه تداوم داشته است . به طور کلی یکی از عواملی که همیشه در محور اسطوره های ایرانی وجود داشته است دولت است .یعنی آنارشی در اسطوره های ایرانی کم است .سلسله های کوچک و بزرگ حاکم بر ایران ،همه برای احیای دولت ایرانی آمده اند از سلطام محمود گرفته تا قبل از او سامانیان و آل بویه و بعدها حتی صفویه . بر اساس اسناد و کتابهای تاریخی ،شاه اسماعیل صفوی خود در آغاز پادشاهی اش اعلام کرد که فرزند فریدون ،فرزند ج مشید ،فرزند ضحاک و فرزند حیدر است که نام اخیر هم به جدش اشاره می کند و هم به حضرت علی (ع)که بیان کننده علاقه ایرانیها به اسلام و هویت دینی خود است .
سومین عنصر بسیار مهم هویت ملی ایران ،جغرافیا است . کلمه ایران به یک واحد جغرافیایی اشاره می کند که از قدیم بوده و در متون کهن دینی نظیر اوستا،"ایران ویجه"ودر متون متاخر نظیر شاهنامه “ایران زمین “خوانده می شود.در سده های اخیر تاریخ ایران نیز از آن با عبارت “ممالک محروسه ایران “نام برده شده است . ایران زمین گاهی در بربرسرزمینهای دیگر قرار می گیرد ولی عنصر جغرافیا همیشه در ذهنیت ایرانیها وجود داشته است و بدون جغرافیا و خاک ،اسطوره ها و دولت نا مفهومند.
چهارمین عنصر هویت ملی ایران ،میراث فرهنگی و ادبی ایران است ،از اسطوره ها گرفته تا تاریخ ،ادبیات ،شعر و متون منظوم و منثور. در این میراث ادبی مسئله زبان مطرح می شود .بخش بسیار عظیمی ازمیراث فرهنگی ، ادبی و تاریخی همه مناطق ایران امروزی و بخشهای دیروزی آن در یک زبان تجلی پیدا کرده که آن زبان فارسی نوین بعد از اسلام است . برای زبان فارسی یکی از عناصر مهم هویت ملی ماست چون اسطوره ها ،تاریخ و فرهنگ ایران و به طور کلی تمام میراث مکتوبش دراین زبان تجلی پیدا کرده است و این زبان در میان همه اقوام ایرانی وجود داشته است . (حمید احمدی، ۱۳۸۶ ،۱۶۹)
عماد افروغ در تعریف هویت ایرانی می گوید “اگر بخواهیم در یک کلمه به این سؤال پاسخ دهم که هویت ایرانی چیست ؟ می گویند (دینداری) و تلفیق دین و سیاست که از فلسفه تاریخ اوستایی است . نبرد حق علیه باطل است و نقشی که انسان در یاری رسانی به نیروهای اهورایی علیه اهرمنی دارد. این وجه ممیزه آن هاست” او همچنین مولفه های هویت ایرانی را بصورت زیر بیان می کند :
یک : ایرانیان یکتا پرست بوده اند ،حتی توتم نداشته اند . تندیسه و بت نداشته اند مخصوصا در دوران تفوق آیین زرتشت.
دو: نگاه سلسله مراتبی و آمیختگی و تلفیق سیاست و دیانت است .
سوم : فلسفه دو گانه نگری است ،نه در آفرینش بلکه در اخلاق. نبرد حق و باطل و غیر قابل حمع بودن خیرو شر . اصلا ثنویت در اخلاق است و نه در آفرینش.(عماد افروغ ،۱۳۸۸، ۲۱۴)
پیروز مجتهد زاده بر آن است که عناصر هویت ایرانی در دوره باستانی مشتمل بر : آیین مهر به عنوان طریقت معتقد به خورشید ، نور ، گرمی ، مهربانی ، دوستی و انسان گرایی ( یا انسان دوستی که سعدی و فردوسی منادی آن بوده اند ) است . محیط جغرافیایی خاص و سرزمین آریا ئیان ، و ساختار حاکمیتی که بر پاسداری از استقلال و هویت فرهنگی مستقل ملتهای گوناگون مبتنی بود ، و نیز نظام اداری ، بازاری ، پستی ، جاده ای ، مالیاتی ویژه حکومت هخامنشی ، ایجاد نظام شهروندی ، وجود گرایشها ی جهانی «هویت ایرانی » را تشکیل داده اند. ( بهروز دیلم صالحی ،۱۳۸۶، ۱۰۰)
مجتهد زاده همچنین برابری و دادگری را عنصر اصلی ملی ایرانی ها می داند و معتقد است این آرمان در کنار اصول دین برای ایرانیان مهم است و در ژرفای هویت ایرانی قرار دارد (مجتهد زاده ، ۱۳۸۵، ۴)
دکتر الهی قمشه ای با نگاه فلسفی خود نور الهی و مقابله با تاریکی ، توحید گرایی ، هویت الهی ، پرستش نور را از ارکان اصلی هویت ایرانی تلقی کرده است . او همچنین هنر دوستی و تسامح گرایی را سرچشمه های فیاض هویت ایرانی دانسته است (الهی قمشه ای ، ۱۳۸۵، ۲۵-۲۸)
دکتر ندوشن با در نظر گرفتن فرضیه « تداوم تاریخی ایران » از دوره باستان تاکنون ، معتقد است شباهتها و محورهای مشترکی در تمام طول حیات اجتماعی ایرانیان قابل مشاهده است و «ایرانیت » این جامعه همواره حفظ شده است . غرض او از تداوم ، ته نشینهای ریز ودرشتی است که در باطن جامعه ایرانی حفظ شده و ریشه داشته است . وی در مقایسه ایران با مصر ، پاکستان ، اندونزی و …. که اسلام در آن وارد شده است ، معتقد است ، ورود اسلام به ایران به عنوان موثرترین واقعه تاریخی در ایران مثل یک « جابه جا شدگی خانه به خانه » بود.
ایشان مهمترین محورها یا ویژگی های ذاتی هویت ایرانی را به قرار زیر معرفی کرده است :
۱- اعتقاد به پروردگار یگانه ( با تاکید بر نگاه عرفانی )
۲- تفکر جهانی و اندیشه حکومت جهانی ( اشاره به تقلید اسکندر از کوروش )
۳- مهر پرستی و اعتقاد به نور و روشنایی و آفتاب مهرورزی ، مهربانی و صلح
۴-اشراق مانی که نتیجه آن عرفان گرایی ، ریاضت طلبی ، مقابله با وابستگی دین به دولت ، سازش و صلح و برادری انسانی بوده است .
۵- مزدک گرایی به عنوان شاخص عدالت و مقابله با نا برابریهای اجتماعی
۶- عدالت انوشیروانی ، دادگری ، حساب و کتاب و به طور مشخصتر نظم انوشیروانی
۷- شکوه و تجمل و غرور ملی که نتیجه آن مجذوب شدن چشمها بوده است . و نشانه های آن کاخ تخت جمشید ، کاخ شوش و ایوان مدائن بوده است ، و ایده « صورت را با سیلی سرخ نگه داشتن » از تبعات فرهنگی و عمومی این طرز تلقی ایرانی است .
۸- شهادت در راه عقیده ( از ایرج و سیاوش تا امروز ) و اندوه زدگی که در موسیقی و شعر ایرانی موج می زند.
۹- زیبائی پرستی ،گل دوستی ، جشنهای نوروز ، سده ، مهرگان و مناسک آناهیتا ، ایزد آب ، (که سقاخانه های امروز نمود آن هستند )( اسلامی ندوشن ، ۱۳۸۵)
مطالعات متن شناسی ایران قبل از اسلام از سویی و مطالعات اجتماعی ، جامعه شناختی و مردم شناختی به روشنی گواه می دهند که ایرانیان در کنار تمدن و فرهنگ ایرانی خود ، از آئینها و سنن و آداب و رسوم مذهبی و اخلاقی پیروی کرده و همواره با این افکار و انگیزه های مذهبی در ایران زمین می زیسته اند ، به ویژه اگر در کنار متون پهلوی ، ساخت اجتماعی دوران پیش از اسلام را واکاوی کنیم ، به استثنای دوره هایی که جامعه شاهد اختلافات طبقاتی و بی عدالتی بوده ، به این نتیجه می رسیم که نظم ، عدالت و بردباری و رعایت حقوق انسانها همواره در سیمای ایران زمین بارز و درخشان است .از نمونه های قابل ذکر ، دوران زرین و درخشان شهریاری هخامنش است . یهودیان آواره به دعوت پادشاه هخامنش وارد ایران شدندو در کنار ایرانیان ، در سایه عدل و آزادی به زندگی خود ادامه دادند . کتیبه های بدست آمده از تخت جمشید به خوبی نشان می دهدکه کارگران در زمان پادشاهی داریوش و کوروش نه تنها دستمزد می گرفتند ،از حق پزشکی و حتی بیمه بیکاری نیز برخوردار بودند . جلوه های درخشان این فرهنگ و تمدن باستانی که در شاهنامه فردوسی بازتاب یافته ، با اخلاق ، معنویت ، دین مداری عجین گشته و البته با آموزه ها و سرمشقهای دین مقدس اسلام انطباق اصولی دارد ( سید علی ، محمودی ، ۱۳۸۶، ۲۹۵)
ایرانی ها از همان ابتدا و در گذشته هم دیندار بوده اند . یعنی قبل از اسلام هم دیندار بوده . و دلیل اینکه اسلام توانست ، با ایران سازگار شود اما با غرب پیوند نخورد ، همین است . عربها به سمت یونان نرفتند و در روم ، نیز خیلی موفق نشدند اما در ایران پیوندها و عناصر مشترکی بود که در نگاه زرتشتی و مسلمان وجود داشت .در توحید و معاد هم همین طور است حتی این دو در مناسک نیز به هم نزدیک اند ، عناصری این دو را به هم پیوند داد و هویتی را ساخت . بنابراین در یک نگاه کلان می گوئیم ایرانی را باید در این عناصر دید : علی ، رستم و سیاوش . این ترکیب ، ترکیبی از ابهت ، عدالت ، رقت و پاکدامنی کهنهایتا در بستر تاریخی دو عنصر را ایجاد کرده است : یکی تربیت عارفانه ،که در زندگی ایرانی موج می زند و دیگری تساهل فرهنگی . این مجموعه ، رویکرد هویت ایرانی است که در بستر تاریخی شکل گرفته است . بر این اساس ، می توان گفت : در آداب ، عادات ، زبان و آرزوهای یک ملت - به رغم تکثر آن – یک وجدان مشترک شکل می گیرد که آنها را از دیگران متمایز می کند . یعنی سپهری بر سر آنان سایه می افکند و آنها را ایرانی می سازد . ایرانی ای که اسلامش هم ایرانی است ( غلامرضا ظریفیان ،۱۳۸۶ ،۳۷۱)
۲-۱۱) هویت دینی
از ابتدای دهۀ ۱۹۶۰ که برای اولین بار اندیشۀ ماهیت چند بعدی دین مطرح شد ، تحقیقات و بحثهای زیادی صورت گرفته است . با وجود این ، به نظر می رسد اکنون بحثهای گذشته دربارۀ چند بعدی بودن دینداری ، اهمیت خود را از دست داه اند و این نکته را عموماً پذیرفته اند که دین نمی تواند پدیده ای تک بعدی باشد ( سیدحسین سراج زاده ، مهناز توکلی ،۱۳۸۰،۱۶۰)
اگر تعاریف موجود از دین و نقض و ابرامهای دربارۀ آنها را استقراء کنیم ، در می یابیم که تعریف دین بسیار دشوار است . چون اولاً دین پدیده ای بسیار پیچیده و دارای ابعاد متنوع است و از سوی دیگر مصادیق دین تنوع و اختلاف زیادی دارند و مفهوم دین اساساً از مفاهیم ماهوی نیست تا بتوان تعریفی حقیقی و مشتمل بر جنس و فصل از آن ارائه داد . (ابوالقاسم فنایی ، ۱۳۷۵)
بیشتر کسانی که تعریف عملیاتی از دینداری ارائه کرده اند ، دین را به معنی نظامی از باورها و رفتارها که به مابعدالطبیعه مربوط می شود در نظر گرفته اند . با وجود این ، برخی از دانشمندان مفهوم وسیع تری از دین را پذیرفته اند که به همۀ انواع باورهایی اطلاق می شود که به مابعدالطبیعه و ارزشهای متعالی مربوط است .(محمدجواد چیت ساز قمی، ۱۳۸۶،۱۹۷)
در بحث هویت دینی، برخورداری از دین و تعالیم مذهبی مشترک در یک جامعه مورد توجه قرار می گیرد. با توجه به شدت یافتن فرآیندهای توسعه و نوسازی در جوامع کنونی، مذهب همچنان در تمام ابعاد خود به عنوان منبعی مهم برای هویت و معنابخشی در جهان متجدد و آشفته کنونی به شمار می رود. «برخلاف بعضی تصورات که مذهب را در نتیجه تداوم روند تجددگرایی، محو شده می پنداشتند، دین به عنوان منبع اولیه معنابخشی و هویت بخشی به بسیاری ازمردم دنیا چون مسیحیان، مسلمانان، بودائیان و هندوان مطرح است». (رحمت الله معمار، ۱۳۷۸)
شاید بتوان گفت ، هویت دینی از مهم ترین عناصر ایجاد کنندۀ همگنی و همبستگی اجتماعی در سطح جوامعی است که طی فرایندی با ایجاد تعلق خاطر به دین و مذهب در بین افراد جامعه ، نقش بسیار مهمی در ایجاد و شکل گیری هویت جمعی دارد وبه عبارتی عملیات تشابه سازی و تمایز بخشی را انجام می دهد . به طور مثال دین اسلام و مذهب شیعه ، به طور هم زمان ضمن ایجاد تشابه دینی در بین افراد جامعه ایران ، آنها را از سایر ادیان جدا می سازد . در جامعه ایران برخلاف سایر جوامع که به دنبال حاشیه ای کردن دین و بر انداختن دین داران از اریکه قدرت و منزوی کردن آنان هستند ، با بهره گرفتن از نیروی مذهب در پنج قرن گذشته حداقل سه انقلاب تمام عیار را سامان داه اند . نخستین حرکت در سال ۸۸۰شمسی با انقلاب صفویان بر پایه مذهب تشیع ، دومین حرکت در سال ۱۲۸۵ شمسی با رهبری علمای طراز اول شیعه در انقلاب مشروطه و آخرین هم در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ شمسی با رهبری و هدایت مرجعیت شیعه شکل گرفت ( گودرزی ، ۱۳۸۷ ،۵۰)
برخورداری از دین و تعالیم مذهبی مشترک ، پایبندی و وفاداری به آن ، اعتقاد و تمایل به مناسک و آئینهای مدهبی فراگیر در فرایند شکل دهی هویت ملی ، بسیار موثر است . مذهب علاوه بر اینکه از لحاظ کارکردی عامل مهمی در روابط اجتماعی به حساب می آید ، موجب دلگرمی ، سرزندگی ، نشاط و اشتیاق عمومی است ، ضمن آنکه در بسیاری مواقع مذهب در مفهوم جامعه شناختی ، با تاکید بر بعد عینی و خارجی آن ، با سایر مضامین ملی از جمله دولت ، تاریخ و میراث فرهنگی در آمیخته است . (ابراهیم حاجیانی ،۱۳۷۹ ،۲۰۳)
۲-۱۱-۱) تعریف هویت دینی
هویت دینی به عنوان هویت جمعی متضمن آن سطح از دینداری است که با مای جمعی یا همان اجتماع دینی یا امت مقارنه دارد . در واقع هویت دینی نشان دهندۀ احساس تعلق به دین ، جامعه دینی و] مای مسلمانان [و احساس تعهد به دین و جامعه دینی است .( دوران ۱۳۸۳)
هویت دینی را درو سطح می توان مشاهده کرد . اول سطح فردی و شخصی که تقریباً مترادف با دینداری فردی است اما در سطح دیگر ، هویت دینی به عنوان جمعی نیز مطرح است و متضمن سطحی از دینداری است که با مای جمعی یا همان اجتماع دینی یا امت مقارنه دارد . در این معنا هویت دینی به معنای تعلق و تعهد به جامعه دینی است ( غفور شیخی ، عادل عبداللهی ،۱۳۸۹)
پس از تعریف هویت دینی و مفاهیم قابل برداشت از آن به مفهوم هویت اسلامی که در کشور ما به رغم وجود ادیان مختلف دارای بیشترین تاثیر بر هویت مردمان این سرزمین داشته است می پردازیم .
۲-۱۲) هویت اسلامی
هویت اسلامی بر اساس اصول آن ( اصول دین ) و فروعات آن ( فروع دین ) مشخص می گردد. اما از آنجا که جامعه ما جامعه ای شیعی است ، هویت اسلامی ما متمایل می شود به فقه شیعه و چون مذهب رسمی ایران ، شیعه اثنی عشری است ، بنابراین می توان علاوه بر استنباطات قرآن ، از نظرات معصومین و احادیث معتبر نیز استفاده نمود ، که در شرح علمای فقیه که تا حال ، مطرح شده است . اما به جهت پیدا کردن ایده ، نظریاتی که تاکنون ، پیرامون هویت اسلامی داده شده است را بررسی می نمائیم .
رسول خدا(ص) در جهت یک همبستگی ایمانی مسلمانان و ایجاد یک امت واحده و روح وحدت در بین جامعه در راستای برپایی یک هویت اسلامی سفارشاتی کردند که به گوشههایی از آن میپردازیم:
مسلمانان برادر یکدیگرند، آنان همگی چون فردی هستند که هرگاه یکی از اعضای پیکرش به درد آید، دیگر اعضای او با آن همدردی میکنند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند، دیگر مسلمانان را آزار نمیدهند، به امور مشکلات مسلمانان اهتمام دارند و فریادرس مظلومان هستند، دنبال لغزش عیب یکدیگر نیستند و آبرو و شخصیت اجتماعی دیگر مسلمانان را حفظ میکنند، به عهد و پیمان خود وفادارند، فضائل اخلاقی در بین آنها رواج دارد. لذا با هم حسن خُلق دارند و از کینه و بدخواهی پرهیز میکنند، از تفرقه و دوری از جامعه گریزان هستند. از این رو، رسول خدا (ص) برای ساخت یک امت و هویت جدید اسلامی در جامعه جاهلی آن روز موفق شد با بهره گرفتن از شیوهها و ابزارهای فرهنگی، نبوت و رهبری را به جای شیخ قبیله، ارزشهای اسلامی را به جای ارزشهای جاهلی، توحید و یکتاپرستی را به جای شرک و چندخدایی، مسئولیتپذیری را به جای مسئولیتگریزی، عقیده به معاد را به جای آینده پوچ و عبث، کار و تولید را به جای رخوت و سستی، فضایل اخلاقی را به جای رذایل اخلاقی، کمک به نیازمندان و آزاد کردن بردگان را به جای به بیگاری کشاندن انسانهای مستضعف، حکومت جهانی را به جای حکومت قبیلهای، منافع اسلامی و انسانی را جایگزین منافع قبیلهای، اعتماد را به جای بیاعتمادی مسابقه در خیرات را به جای مسابقه در شرور، ایثار و عدل و انصاف را به جای غارت و ظلم و تلاش برای دستیابی به آینده بهتر را به جای رکود و تلاش برای حفظ وضع موجود قرار داد. (نجف لک زدایی، ۱۳۸۵، ۲۱۶)
در قانون اساسی کشورمان ، نمادهایی از هویت اسلامی ( چیستی اسلام در کشور ) آورده شده است که می توان به موارد زیر اشاره نمود :
اصل ۱۱ ـ به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایرانموظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد مللاسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی،اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.
اصل ۱۲ ـ دینرسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنیعشریاست و این اصل الیالابد غیرقابل تغییراست ومذاهب دیگر اسلامیاعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کاملمیباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقهخودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج،طلاق ، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیتدارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریتداشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها برطبق آنمذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.
اصل ۱۳ ـ ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینیشناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خودآزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی برطبق آیین خود عملمیکنند.
اصل ۱۴ ـ به حکم آیه شریه «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطینَ» دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدلاسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند، این اصلدر حق کسانی اعتبار دارد که برضد اسلام و جمهوری اسلامی ایرانتوطئه و اقدام نکنند.
اصل ۱۷ ـ مبداء تاریخ رسمی کشور، هجرت پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله وسلم) است و تاریخ هجری شمسی و هجری قمری هردو معتبر است اما مبنای کار ادارات دولتی هجری شمسی است.تعطیل رسمی هفتگی روز جمعه است. (قانون اساسی کشور )
علاوه بر آنچه در ظاهر اصول قانون مشخص است ، مانند مذهب ، مبدأ تاریخ ،وحدت ، عدالت ، برابری ، احترام به حقوق انسانی و ارزشها نیز از مفاهیم قابل برداشت از هویت اسلامی می باشد .
محمد رضا فرخی در مقاله ای با عنوان شاخص های هویت اسلامی در جامعه نبوی(ص) به ذکر مشخصات برای داشتن جامعه ای با هویت اسلامی می پردازد که به قرار زیر می باشند ایشان چنین بیان می کنند که :
“ جامعهای که رسول خدا(ص) در آن ظهور کرد، جامعهای یکپارچه نبود، بلکه بر عکس از قبایل، گروهها و جماعات متفرق و پراکندهای شکل گرفته بود. این قبایل خود نیز در درون به زیرمجموعههای متخاصمی تقسیم میشدند. فقدان دولت مرکزی و نبود دین واحد سبب شده بود که هیچ گونه وجه هویتی مشترکی نداشته باشند و لذا بخش مهمی از حیات سیاسی – اجتماعی آنها در تخاصم و جنگ با یکدیگر سپری میشد. اما با تلاش رسول خدا(ص) این جامعه متفرق و پراکنده به جامعهای یک دست با هویت اسلامی تبدیل شد که شاخصههای آن عبارتند از :
- نفی نژادپرستی و قومیتگرایی : از شاخصهای هویت جامعه نبوی(ص) نفی نژادپرستی و قومیتگرایی و تعصب ناروا و ناپسند بود. زیرا اسلام از آن جهت مقبول همه ملتها بود که رنگ نژادی و قومی نداشت. قرآن میفرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنداللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»( سوره حجرات، آیه ۱۳) . «ای مردم ما شما را از دو جنسِ مرد و زن آفریدیم و شما را به شکل ملتها و قبیلهها درآوردیم تا یکدیگر را بشناسید.»