همچنین ذرت علوفهای به عنوان گیاهی با توانایی تولید بالا و سازگاری در اکثر مناطق کشور می تواند نقش مهمی در تأمین علوفه مورد نیاز دامها به ویژه در فصل زمستان ایفا نماید (چوگان، ۱۳۷۵).
کوران و پوسچ (۲۰۰۰) طی بررسیهای خود چنین نتیجه گرفتند که هر گیاه علوفه ای خوب باید دارای عملکرد ماده خشک بالا، میزان انرژی بالا، فیبر کم و میزان مطلوب ماده خشک در زمان برداشت به منظور تخمیر مطلوب و انبارداری باشد. انتخاب هیبرید و مدیریت زراعی بر عملکرد سیلاژ و کیفیت آن تأثیر می گذارد.
تأمین علوفه، خصوصاً ذرت علوفه ای برای دامداریهای استان قزوین از اولویت خاصی برخوردار است.
فصل دوم
بررسی منابع
۲-۱- علفهایهرز و اثرات آنها
گیاهی که در مکانی غیر از مکان اصلی خود یا در جای ناخواسته میروید، علفهرز نامیده میشود (زند وهمکاران، ۱۳۸۳). از زمانی که انسان کشاورزی را آغاز نمود، علفهایهرز با وی همراه بودهاند و بشر تلاشیپیگیر برایمبارزه با آنها داشته است، اما تمامی این تلاشها برای از میان برداشتن علفهایهرز ناموفق بوده وهنوز علفهایهرز بهعنوان بخش تفکیک ناپذیر کشاورزی وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهند داشت، به طور کلی تا مادامی که گیاه زراعی کشت میگردد علفهایهرز نیز در کنار آن وجود خواهند داشت و همواره به عنوان یک آفت نامطلوب اقتصادی در سطح جهان مطرح خواهند بود (راشد محصل و همکاران، ۱۳۷۱). علفهایهرز موجوداتی هستند که با دارا بودن برخی ویژگیهای بیولوژیکی مناسب و خاص، همواره با انتخاب منفی انسان روبرو گردیدهاند (موسوی، ۱۳۸۰). مهمترین معیار برای علفهرز قلمداد شدن یک گیاه، تداخل آن در زمانها یا مکانهای خاصی با فعالیتهای انسان و برخی دیگر از بخشهای جامعه است (زند وهمکاران، ۱۳۸۳). از حدود ۳۰۰۰۰۰ گونه گیاهی موجود در دنیا، تنها یک درصد آنها را علفهایهرز مهم تشکیل میدهند. اما با وجود این که علفهایهرز بیش از یک درصد گونههای گیاهی دنیا را شامل نمیشوند، تهدیدی جدی برای کشاورزی محسوب میگردند، زیرا علفهایهرزبهعنوان یکی از عوامل تنشزای زنده، در دستیابی بر سر عناصر غذایی، آب، نور و یا اشغال فضا با گیاهان زراعی رقابت کرده و باعث خسارت به محصولات کشاورزی و کاهش عملکرد آنها میشوند(Olesen et al., 2004).اصولاً در مرحلهای از نمو گیاهان توانایی فراهمی منابع محیطی محدود میشود، همجواری گیاهان زراعی با علفهایهرز در این دوره میتواند محدودیتهای موجود در محیط را تشدید نماید. این محدودیتها عاملی برای به وجود آمدن رابطهای رقابتی بینگیاهان زراعی و علفهایهرز میگردد و به همین دلیل علفهایهرز از عوامل مهم کاهش عملکرد گیاهان زراعی به شمار میآیند. میزان این کاهش در کشورهای در حال توسعه بیشتر از کشورهای توسعه یافته است (Kropff & Vanloar, 1993). به عقیده برخی از محققین خسارت علفهایهرز به محصولات زراعی میتواند بین۱۰ تا۱۰۰ درصد متغیر باشد و اگر این گیاهان کنترل یا مدیریت نشوند، زیان آنها به تولیدات کشاورزی میتواند بیش ازسایر آفات و بیماریها باشد(Bauman et al., 2001). به عنوان مثالزند و همکاران (۱۳۸۰) اعلام کردند که در محصول گندم کشور علفهایهرز به طور متوسط باعث خسارت ۲۵ تا ۳۰ درصدی میشوند . در این میان بیشترین درصد خسارت مربوط به مناطق خزری (۳۷درصد) و مناطق گرم (۳۵ درصد) و کمترین درصد خسارت مربوط به مناطق سرد( ۲۳ درصد) و معتدل (۲۴ درصد) است. خسارت ناشی از علفهایهرز (علیرغم کنترل آنها) در کشورهای پیشرفته ۵ درصد، در کشورهایی که توانستهاند خود را به تکنولوژی کشاورزی مجهز نمایند۱۰درصدو درکشورهای در حال پیشرفت ۲۵ درصد گزارش گردیده است(Zimdahl, 1999). در بیشتر موارد زیان علفهایهرز تنها بر پایه رقابت آنها با گیاه زراعی برآورد شده است، در حالیکه این گیاهان، علاوه برایجاد خسارت کمی(کاهش وزن محصول)، خسارات کیفی (کاهش مرغوبیت محصول یا افت کیفیت گیاه زراعی پس از برداشت) را نیز پدید میآورند و با پایین آوردن کیفیت محصولات کشاورزی، موجب کاهش قیمت فروش آنها نیز میگردند(Hassan & Marwat, 2001). همچنین افزایش آفات و بیماریهای گیاهی، مشکل در آبیاری و آبرسانی و برداشت گیاه زراعی از دیگر مشکلاتی است که به واسطه حضور علفهایهرز پدید میآید (منتظری و همکاران، ۱۳۸۴). با وجود اثرات نامطلوب علفهایهرز بر سیستمهای زراعی این گیاهان دارای اثرات مفیدی نیز هستند، به عنوان مثال در حدود یک سوم از علفهایهرز مهم موجود، متعلق به تعداد زیادی گیاهان وحشی هستند که به صورت گیاه دارویی مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین یافتههای باستانشناسی نشان دادهاست که بسیاری از گونههای علفهرز امروزی حتی پس از شروع کشاورزی مورد مصرف خوراکی بشر قرار میگرفتهاند (راشد محصل وهمکاران، ۱۳۸۵). علفهایهرز بدون در نظر گرفتن مبدأ آنها از اجزاء ضروری اکوسیستمهای زراعی به حساب میآیند و از این رو برساختار و کارکرد این سیستمها تأثیر بسزایی دارند (کوچکی و همکاران، ۱۳۸۰). اما دیدگاه منفی و یک جانبه به علفهایهرز موجب شده است که مسائلی مانند کجایی و چرایی وجود علفهایهرز، اثرات متقابل آنها با محصولات زراعی و سایر موجودات زنده، یا حتی چگونگی مدیریت مؤثر آنها کمتر مورد توجه قرارگیرد (زندوهمکاران، ۱۳۸۳). انسان با نادیده انگاشتن نقش اکولوژیک علفهایهرز و تنها به منظور افزایش تولید، همواره سادهترین روش در برخورد با علفهایهرز را کنترل و کاهش فراوانی آنها پنداشتهاست، درصورتیکه بررسیهای اکولوژیک بیانگر اثرات مفید حضور علفهایهرز در مزارع است. علفهایهرز به صورت گیاهان خودرو، بخش مهمیاز پوشش سبز طبیعت را تشکیل میدهند و برایحفظ شرایط اکولوژیکی، بسیار سودمند هستند (منتظری و همکاران، ۱۳۸۴). بسیاری از کشاورزان اجازه میدهند تا علفهایهرز در زمینهای آیش کاملاً رشد نمایند، زیرا معتقدند که این گیاهان باعث ذخیره عناصر غذایی و حفاظت خاک میشوند و در واقع به عنوان کود سبز عمل می نمایند (کوچکی و همکاران، ۱۳۸۰). یکی از طرفداران همیشگی استفاده از علفهایهرز برای کمک به گیاهان زراعی از طریق افزایش حاصلخیزی خاک و سایر روشهای ممکن، کوکانوئر است. این محقق برخی از اثرات مفید حضور علفهایهرز مانند بالا آمدن کانیها از خاک تحتالارض، پوکیوتهویه خاک سطحالارض و تحتالارض، بهبود خاک وافزایش فعالیت میکروارگانیسمهای خاکزی را مثال زده است (کوچکی و همکاران،۱۳۸۰). شواهد بدست آمده در دو دهه اخیر حاکی از آن است که علفهایهرز از طریق فراهم آوردن شکار یا میزبانهای جایگزین، دانه گرده، شهد و زیستگاه مناسب تأثیر مثبتی بر بیولوژی و پویایی جمعیت حشرات مفید داشتهاند(Altieri & Whitcomb, 1997).
از سوی دیگر تحقیقات مزرعهای نشان داده است که ایجاد تنوع اصولی و صحیح در علفهایهرز اکوسیستمهای زراعی، اغلب منجر به کاهش قابل توجه جمعیت آفات شده است. همچنین عقیده بر این است که پوشش دائمی خاک توسط علفهایهرز میتواند نقش مهمی در کنترل فرسایش خاک داشته باشد. در آزمایشی در مزارع ذرت مشاهده شد که پوشش زمین توسط علفهایهرز تلفات فرسایش خاک را از ۱/۱۲ تن در هکتاردر کرتهای وجین شده به ۵/۴ تن در هکتار در کرتهای دارای علفهرز کاهش داد(Weil, 1982). بنظر میرسد که حفظ سالانه هشت تن در هکتار خاک برایجبرانکاهشعملکرد درمدت طولانیتوجیهپذیر باشد. همچنین پتانسیل ژنتیکی بالای علفهایهرز میتواند برایافزایش دامنه مقاومت و یا سازگاری گیاهان زراعیاستفاده شود. پس علفهایهرز منابع ژنتیکی مفیدی هستند و بایستی حفظ شده و از آنها در اصلاح گیاهان زراعی سود برده شود (Wilkes, 1983). همچنین به نظر میرسد که برخی علفهایهرز دارای ویژگیهایی هستند که گیاهان اهلی فاقد آن میباشند. از جمله این علفهایهرز و ویژگیهای خاص آنها میتوان به گزنه (افزایش مقاومت گیاهان مجاور در برابر آفات، تحریک تشکیل هوموس)،انواع چلیپاییان (شیرین کردن خاکهای اسیدی وجذب نمکهای اضافی)، قاصدک (افزایش فعالیت کرمهای خاکی، نفوذ به لایه سخت خاک)،Chamomile (شکستن سله خاک، تحریک گندم برای تولید خوشههای سنگینتر و پرتر) و دم اسب (ساخت اسپریهای افزایش دهنده مقاومت به قارچها) اشاره نمود (کوچکی و همکاران،۱۳۸۰).
۲-۲- تأثیر علفهایهرز بر تولید ذرت
بعد از تنشهای محیطی، علفهایهرز از مهمترین مشکلات موجود بر سر راه تولید ذرت هستند و رقابت بین ذرت وعلفهایهرز جدیترین معضل تولید ذرت، به خصوص در طول قرن ۲۰ بوده و این مشکل در قرن ۲۱ نیز پابرجاست (Rajcan & Swanton, 2001). سرعت رشد کم گیاهچه ذرت و همچنین کشت این گیاه در فواصل ردیفی زیاد شرایط محیطی مناسبی را برای رشد علفهایهرز در مزارع زیر کشت این گیاه فراهم میآورد. تقریباً تمامیگونههای یکساله علفهرز که در اوایل بهار جوانه میزنند، به طور موفقیت آمیز با ذرت رقابت میکنند و چنانچه برخورد مناسبی باآنها صورت نپذیرد با سایهاندازیکامل در سطح زمین باعث خفگی بوتههای ذرت میشوند (راشد محصل وهمکاران، ۱۳۸۰). عدم کنترل علفهایهرز درطول دوره رشد این گیاه ممکن است عملکرد آن را تا مرز ۸۵ درصدکاهش دهد (نورمحمدی وهمکاران، ۱۳۸۰). برخی از علفهایهرز مزارع ذرت در رقابت برسر عناصر غذایی تا ۲ برابر نیتروژن و فسفر و تا ۳ برابر پتاسیم موجود در واحد وزن خشک بوتههای ذرت را جذب میکنند (FAO, 2000). دررقابت بین گیاه ذرت و علفهایهرز، آنچه عملکرد ذرت را شدیداً تحت تأثیر قرار میدهد رقابت برسر جذب نور میباشد که خود متأثر از شاخص سطح برگ،ضریب استهلاکنوری ومیزان سایهاندازی علفهایهرز بر روی گیاه زراعی میباشد (Tollenaar et al., 1994).
۲-۳- علفهایهرز مزارع ذرت
هر ساله با اجرای شخم و تهیه بستر برای کشت گیاهان زراعی شرایط دگرگونی و غیر یکنواختی جدیدی در مزرعه به وجود می آید، که در واقع مزرعه از لحاظ اکولوژیکی در حالت شروع توالی ثانویه قرار میگیرد و علفهایهرز یکساله که اولین جوامع گیاهی ظاهر شده در مراحل ابتدای توالی هستند فرصت ظهور و توسعه پیدا می کنند. در گیاهان زراعی ردیفی که ذرت را نیز شامل می شود در ابتدای فصل رشد به دلیل فضای خالی زیاد مزرعه، شرایط رشد و توسعه علفهایهرز یکساله بیشتر مهیا میگردد و این گیاهان میتوانند برای دسترسی به آب، عناصر غذایی و نور با ذرت رقابت کنند. علفهایهرز که عمدتاً شرایط دشوار محیطی مانند آب و نور محدود را بهتر از گیاه زراعی تحمل می کنند، ضمن تولید بذر زیاد، موجبات کاهش عملکرد کمی و کیفی گیاه زراعی ذرت را فراهم می کنند. بررسی منابع علمی منتشر یافته در رابطه با علفهایهرز، نشان میدهد که پهن برگهای یکساله، علفهایهرز غالب در بسیاری از گیاهان زراعی به خصوص غلات هستند. علفهایهرز تاجخروس (Amaranthus spp)، سلمهتره(Chenopodium album)، تاتوره (Datura stramonium)، توق (Xanthium pensylvanicum) و تاجریزی(Solanum spp)مهمترین علفهایهرز یکساله پهن برگ در مزارع ذرت جهان محسوب میشوند(Tollenar et al., 1997). از مهمترین علفهایهرز باریک برگ ذرت هم میتوان به سوروف (Echinocloa crus-galii) و اویارسلام (Cyperus rotondus)اشاره کرد (Zimdahl, 1993). دراین میان تاجخروسرا میتوان به دلیل پتانسیل تولید بذر فراوان و جمعیتهای زیاد مقاوم به علفکشها و خصوصیات ویژه اکولوژیکی از مهمترین علفهایهرز رایج در مزارع ذرت به حساب آورد(Zimdahl, 1993).
۲-۳-۱- تاجخروس
تاجخروس (Amaranthus retroflexus L.) علفهرزی پهن برگ و یکساله از تیره Amaranthaceaeاست که از مزارع ۶۰ گیاه زراعی در ۷۰ کشور از پنج قاره جهان به عنوان علفهرز رقیب گزارش شده است و عمدهترین این مزارع، مربوط به گیاه چغندر قند، ذرت و سویا میباشند (Holm et al.,1991). تاجخروس از مهمترین علفهای هرز رایج در سیستمهای زراعی مناطق معتدله به خصوص در کشت ذرت گزارش شده است (Kenzevic et al.,1994). به دلیل دوره زمانی نسبتاً طولانی جوانهزنی بذر، سرعت رشدنسبی بالا، پتانسیل تولید بذر فراوان، ماندگاری طولانی مدت بذر، مدیریت کنترل این گونه علفهرز را در اکثر گیاهان زراعی با مشکل روبرو ساخته است (Horak & Loughin, 2000). پتانسیل تولید بذر در این گیاه بسته به شرایط محیطی بین ۱۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ عدد بذر در بوته میباشد (kenzevic & Horak, 1998). بذور تاجخروس معمولاً در ابتدای فصل رشد با دریافت ۳۵۰ GDD ( بر اساس دمای پایه ۱۰ درجه سانتیگراد) قادر به جوانه زنی هستند ولی تا پاییز نیز قادر به سبز شدن هستند (Seller et al., 2003). بذرهای تاجخروس کوچک و سبک وزن هستند و به کمک باد یا همراه بذر گیاه زراعی و یا به وسیله تجهیزات کشاورزی به راحتی پراکنده میشوند.
گیاه تاجخروس دارای مسیر فتوسنتزی C4 و رشد نامحدود بوده، تحت شرایط نامطلوب رشدی، رقابت کننده قوی برای گیاهان زراعی محسوب می شود (kenzevic & Horak, 1998) و به دلیل توانایی تجمع نیترات سمی در برگها و ساقههای خود، برای دامها نیز ایجاد مسمومیت می کند (Duke, 2001).
تاجخروس دارای ساقهای از نوع ایستا به ارتفاع ۳۰ تا ۲۰۰ سانتیمتر (بسته به شرایط محیطی و تراکم جامعه گیاهی) و به رنگ سبز کم رنگ یا مایل به قرمز و پوشیده از کرکهای کوتاه یا بلند و خشن بوده که ممکن است بدون انشعاب یا دارای ساقههای فرعی متعدد باشد. برگها به رنگ سبز مایل به خاکستری و پهنک برگ بیضوی تا تخم مرغی شکل و نوک تیز میباشد. با رشد گیاهچه برگهای خشن، چیندار و پوشیده از کرکهای زبر ایجاد میشوند که دارای رگبرگهای منشعب و کاملاً مشخص ( که به ویژه در سطح تحتانی برگها) هستند. قسمت انتهایی برگها باریک و دمبرگها نیز بلند است.
گلآذین این گیاه به صورت سنبلههای متراکم است که در انتهای ساقه قرار دارد و دارای تعداد زیادی انشعاب جانبی کوچک است. البته بعضی مواقع ممکن است سنبلههای کوچکتری نیز در زاویه بین ساقه و برگ مشاهده شود. گلها کوچک و سبز رنگ هستند. براکتهها ۳ عدد و طول آنها حدوداً دو برابر پوشش گل است. گلها دو جنسی و منظم بوده دارای ۵ پرچم و یک مادگی دو تا سه برچهای و پیوسته هستند. میوه این گیاه کپسول، بیضی شکل، محتوی یک دانه، فشرده و کمی کوتاهتر از پوشش گل است. بذرهای تاجخروس سیاه براق، به اندازه یک میلیمتر و عدسی شکل میباشد که هر دو سطح آن محدب بوده و در بخش باریک انتهایی دارای شکاف است.
بزور این علفهرز به شرط مناسب بودن رطوبت و حرارت خاک در تمام طول فصل رشد قادر به جوانهزنی و سبز شدن هستند. گلدهی در اوایل تابستان آغاز می شود. چگونگی رشد این گیاه بستگی به میزان تراکم گیاهی و خصوصیات رشدی گیاه زراعی رقیب آن دارد، به طوریکه در تراکمهای پایین تولید شاخه های فرعی بیشتر شده و قسمت اعظم ماده خشک گیاه به قسمت های پایین و میانی بوته اختصاص داده می شود و در تراکمهای بالا رشد طولی ساقه اصلی افزایش یافته و تعداد شاخه های فرعی کاهش مییابد و ماده خشک بین قسمت های مختلف طولی گیاه توزیع می شود (Kenzevic &Horak, 1998). این گیاه مانند ذرت برای تثبیت از مسیر فتوسنتزی C4 استفاده می کند، بنابراین نقطه جبرانی دیاکسید کربن آن پایین بوده و تنفس نوری نداشته و دمای مطلوب فتوسنتزی آن برابر با ۳۰ تا ۴۰ درجه سانتی گراد است و در شرایط مطلوب سرعت رشد آن تقریباً دو برابر علفهایهرز است. همچنین نیاز آبی کمی داشته و نسبت تعرق ( گرم آب مورد نیاز برای تولید یک گرم ماده خشک) آن پایینتر از کارآمدترین گیاه زراعی نظیر سورگوم و ذرت میباشد (Zimdahl, 1993).از طریق وجین و عملیات زراعی میتوان گیاهچههای جوان تاجخروس را کنترل نمود. علفکشهای شیمیایی متعددی برای کنترل این علفهرز در گیاهان مختلف موجود است. روش مطلوب آن است که زمان مصرف علفکش را با حساسترین مرحله رشد تاجخروس تطبیق داد. زیرا گیاهچههای مسن چنانچه ریشه آنها کاملاً آسیب ندیده باشد میتوانند خسارت وارده را ترمیم کرده و رشد خود را از سر بگیرند. تاجخروس نسبت به اکثر علفکشهایی که برای کنترل عمومی علفهایهرز پهنبرگ توصیه شدهاند حساس است. زمانی که ارتفاع گیاهچه ۵ تا ۱۰ سانتیمتر است کاربرد علفکشها بصورت پسرویشی موثر است. پیدایش جمعیتهای مقاوم به علفکش در گونههای مختلف تاجخروس مساله کنترلآن را قدری دشوار نموده است. در مورد تاجخروس ریشهقرمز جمعیتهای مقاوم به علفکشهای تریازین در ایالات مختلف امریکا و کانادا مشاهده شده است. بنابراین یک برنامه تلفیقی مرکب از عملیات زراعی و علفکشهای مناسب لازم است. بکارگیری تناوب در کاشت گیاه زراعی و نیز تناوب در کاربرد علفکشها، و نیز از بین بردن بوتههایی که از خطر سمپاشی جان بدر بردهاند به جلوگیری از گسترش تاجخروس مقاوم به علفکش کمک میکند (اسکندری، ۱۳۸۵٫ یدوی، ۱۳۸۶).
۲-۳-۲- قیاق
قیاق گیاهی است چندساله، با نام علمی Sorghum halepense که در تیره گندمیان(Poaceae) جای دارد. ریزومهای آن فلسی بوده و به صورت عرضی توسعه مییابند. ساقهها افراشته، بدون کرک وتا ارتفاع ۱۵۰ سانتیمتر میرسند.گلآذین آن از نوع پانیکول بوده و زمان گلدهی آن اواخر فروردین تا اواسط مهر میباشد. قیاق در اکثر زراعتها مانند ذرت، چغندرقند، پنبه،دانههای روغنی،سبزی و صیفی،نیشکر و باغها و در اکثر استانهای کشور رایج میباشد (شیمی، ۱۳۸۵). همچنین از آن به عنوان فراوانترین علفهرزی که در۳۰ نوع گیاه زراعی متفاوت و در ۵۳ کشور یافت میشود یاد میکنند(Holm et al., 1977). این گیاه هم از طریق رویشی (ریزوم) و هم از طریق زایشی (بذر) تکثیر میشود، بطوریکه یک بوته قیاق میتواند به تنهایی بیشتر از ۲۸۰۰۰ بذر و حدود ۴۰ تا ۹۰ ریزوم در طول فصل رشد تولید کند (Horowitz, 1973). ریزومها در همان مناطقی که حضور دارند موجب تولید گیاه جدید میگردند، اما نقش مهم بذرها انتقال این گیاه به مکانهای جدید میباشد. جوانههای ریزوم در دمای بالای ۱۵ درجه سانتی گراد سبز میشوند و جوانهزنی بذرهای این گیاه در دمای۲۰ درجه سانتی گراد رخ میدهد، با این ترتیب ریزومها توانایی رشد زودتر و سریعتر را به این گیاه میدهند(McWhorter, 1989). همچنین این بذرها و ریزومها در صورت مصرف توسط دام، سالم از طریق فضولات آنها خارج میشوند که مجموع این ویژگی ریشهکنی آنها را دشوار کرده است(راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰). قیاق با توجه به ویژگیهای مرفولوژیک خود رقابت شدیدی با ذرت برای نور، موادغذایی خاک و آب ایجاد میکند همچنین در بعضی موارد قیاق میتواند تاثیر شدید آللوپاتیک روی بوتههای ذرت داشته باشد (اسکندری، ۱۳۸۵). تاجاییکه در آمریکا و اروپا افت عملکرد دانه ذرت به میزان ۳۳ درصد و بیشتر در اثر تداخل قیاق گزارش شده است (Holm et al., 1977). به طور واضح برای جلوگیری از این افت عملکرد ذرت قیاق باید کنترل شود.
از آنجاکه بذر و ریزوم عوامل تکثیر و پراکنش این گیاه هستند، بنابراین جلوگیری از پراکنش بذر و ریزوم از مهمترین راههای ممانعت از آلودگی مناطق زراعی است. باد، آب، حیوانات، بذرهای آلوده و ماشینآلات کشاورزی از مهمترین راههای پراکنش این علفهرز محسوب میشوند. بنابراین قطع یا سوزاندن علفهایهرز حاشیه مزارع، کانالهای آبیاری و زهکشی قبل از شروع مرحله گلدهی و همچنین جلوگیری از چرای دامها در مناطق آلوده به این علفهرز کمک بسیار زیادی به جلوگیری از آلودگی مناطق جدید خواهد کرد.
کنترل مکانیکی نیز از دیگر روشهای بکار رفته در کنترل این علفهرز میباشد، که به منظور جلوگیری از تشکیل ریزومهای جدید در طی اولین ماه پس از ظهور اندامهای هوایی صورت میگیرد. آزمایشها نشان داده است که وقتی گراسها به ارتفاعی حدود ۳۶ سانتیمتر میرسند، عملیات شخم و یا قطع آنها بیشترین تاثیر را خواهد داشت. در این ارتباط بهترین نتیجه هنگامی بدست میآید که عملیات هر چهار تا پنج هفته یکبار تکرار شود. در این صورت ذخایر غذایی ریزومهای جدید به پایان رسیده و از تولید بذر در قیاق جلوگیری به عمل خواهد آمد. علاوه بر این استفاده کولتیواتور، دیسک، گاوآهن برگرداندار، هرس و یا دندانه ریزومها را در معرض آفتاب و هوای خشک قرار میدهد و بدینترتیب ریزومهای قیاق که به قطعات پنج سانتیمتری خرد شدهاند، سریعتر خشک میشوند و اگر در زمان مقرر خشک نشوند به طور کامل توانایی رشد مجدد را از دست میدهند. آنچه باید به آن توجه کرد آن است که تناوب استفاده از ادوات مختلف شخم نسبت به کاربرد فقط یک وسیله طی چندین بار شخم، راندمان کنترل قیاق را افزایش خواهد داد.
از دیگر راههای کنترل قیاق تناوب میباشد. در این ارتباط باید گیاهانی در تناوب قرار گیرند که قدرت رقابت بالایی داشته و گسترش ریزومهای قیاق را محدود سازند. سویا، پنبه، سیبزمینیشیرین نسبت به ذرت، سورگوم و دیگر گیاهان زراعی یکساله قدرت رقابت بالاتری نسبت به قیاق دارند. تاثیر تناوب زراعی بر کنترل قیاق به مدیریت مزرعه و گیاه زراعی نیز بستگی دارد.
غرقاب کردن زمین از دیگر راههای کنترل قیاق محسوب میشود. چنانچه مزرعه در اوایل بهار و قبل از جوانهزنی ریزومهای قیاق و به ارتفاع ۷ تا ۱۲ سانتیمتر و به مدت سه تا شش هفته توسط آب پوشیده شود، نتیجه بسیار مناسبی بدست خواهد آمد. استفاده از مالچ پلاستیکی سیاهرنگ از دیگر راههایکنترل قیاق محسوب میشوند. مالچها علاوه بر اینکه از رشد گیاهچههای این علفهرز جلوگیری به عمل میآورند، از تلف شدن رطوبت خاک نیز جلوگیری میکنند. نتایج آزمایشهای انجام شده در کشورهای آمریکا و کشورهای مدیترانهای بیانگر آن است که کاربرد مالچهای پلاستیکی به ضخامت ۰۳/۰ میلیمتر روی زمین مرطوب و شخمخورده و به مدت ۳۰ تا ۵۰ روز باعث افزایش دمای خاک خشک شده و به دنبال آن جمعیت قیاق به میزان ۶۰ درصد کاهش مییابد.
علفکشهای موجود توانایی زیادی برای کنترل قیاق ندارند، اما میتوان با بهره گرفتن از ترکیبات سیستمیکرشد آن را متوقف ساخت. گلیفوسیت از جمله علفکشهایی است که به صورت پیشکاشت مورد استفاده قرار میگیرد. این علفکش دو تا سه هفته قبل از کاشت روی شاخه و برگ قیاق پاشیده میشود. میزان مصرف این سم ۴/۱ تا ۸/۱ کیلوگرم در هکتار بوده و بهترین زمان مصرف آن هنگامی است که قیاق در مرحله رشد فعال بوده و اکثریت آنها در حال تشکیل پانیکول هستند. چنانچه این علفکشدرپاییز مورد استفاده قرار گیرد، زمان مصرف آن قبل از قهوهایشدن گیاه خواهد بود. کارات سدیم از دیگر سمومی است که میتوان آن را در زمینهای غیرزراعی مورد استفاده قرار داد. درجه تاثیر این علفکش به بافت خاک و میزان بارندگی پس از سمپاشی بستگی دارد. مقدار مصرف آن در خاکهای شنی ۱۱۲ و در خاکهای رسی ۶۷۲ کیلوگرم در هکتار توصیه شده است. این ترکیب سمیت بالایی دارد و از این جهت باید با احتیاط مصرف شود. سدیمتریکلراستات نیز به مقدار ۸/۴۴ تا ۱۶۰ کیلوگرم ماده موثره در هکتار و در زمینهای غیرزراعی مورد استفاده قرار میگیرد. برای کسب نتیجه بهتر باید این علفکش توسط آبیاری و یا باران به داخل خاک فرستاده شود. این علفکش به مدت ۱ تا ۲۴ ماه در خاک دوام میآورد و بافت خاک، درجه حرارت و میزان بارندگی طول این مدت را تحت تاثیر قرار میدهند. تریفلورالین نیز به مقدار زیادی رشد ریزومهای قیاق را تحت تاثیر قرار میدهد. این علفکش بهصورت پیشکاشت آمیخته با خاک مصرف شده و بر ریزومهایی که طول آنها کمتر از ۱۰ سانتیمتر است بیشترین تاثیر را خواهد داشت. برای کسب نتیجه قطعی باید در سال دوم نیز مزرعه را با این علفکش سمپاشی کنیم. این علفکش برای محصولاتی از قبیل نیشکر، سویا، لوبیا و بادامزمینی انتخابی است. به منظور کنترل قیاق در مزارع ذرت میتوان از ترکیب اپتام به اضافه دیکلرآمید استفاده کرد. این ترکیب نیز میتواند قیاق را کنترل کند. پاراکوات از جمله علفکشهایتماسی است که به منظور حذف اندامهایهواییقیاق مورد استفاده قرار میگیرد. این علفکش در زمینهای کشت نشده، به میزان ۵۶/۰ تا ۱۲/۱ کیلوگرم در هکتار و در هر ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ لیتر آب در مراحل قبل از گلدهی و یا هنگامیکه ارتفاع قیاق به ۳۰ تا ۳۵ سانتیمتر رسید مورد استفاده قرار میگیرد. کنترل انتخابی قیاق در محصولات زراعی تابستانه میتواند توسط علفکش پروپاکلریدمتولاکلر درسورگوم دانهای، ترفلان در سویا، فلوموتورون، دیورانو کاربرد پیشکاشت گلیفوسیت در مزارع پنبه صورت گیرد(راشدمحصل و همکاران، ۱۳۸۰). همچنین کاربرد علفکشهای پسرویشی سولفونیل اوره مانند نیکوسولفورون، پریمسولفورون و ریمسولفوروم نیز باعث کنترل مناسب جوانهزنی و ریزوم قیاق میشود (Foy & Witt, 1990). به هر حال برای جلوگیری از افت عملکرد ذرت و کارائی بهتر علفکشها، این علفکشها باید در مواقعی که اوج دوره حساسیت این گیاهان است و قبل از تداخل این گیاهان با ذرت، بکار برده شوند (Swanton & Weise, 1991).
همواره باید به این نکته توجه نمود که انجام یک برنامه کامل کنترل شامل شخم، جمع آوری ریزومها، تناوب زراعی، استفاده از ارقامی از گیاهان زراعی با قدرت رقابت بالا و کنترل شیمیایی بیشترین نتیجه را دربر خواهد داشت. برای رسیدن به این هدف ابتدا توسط عملیات شخم کلیه علفهایهرز موجود در مزرعه را از بین برده و پس از آن اقدام به کشت یک گیاه مرتعی چندساله میکنیم. به دنبال این کشت باید بوتههایی را که مجدداً جوانه میزنند به صورت لکهای و توسط علفکشها از بین برد. همچنین کشت یک گیاه زراعی یکساله مانند گیاهان زراعی زمستانه و یا آنهایی که در اواخر تابستان کشت میشوند به کنترل کامل قیاق کمک خواهند کرد. برای کسب عملکرد مطلوب در مزارع ذرت لازم است در طول سه تا چهار هفته پس از کاشت با این علفهرز به طور جدی مبارزه شود (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
۲-۳-۳- سوروف
سوروف با نام علمیEchinochloa crus-galliو از خانواده Poaceae سومین گیاه هرز و زیانآور جهان و گیاه هرز درجه اول مزارع برنج سراسر جهان است. این گیاه بومی اروپا و هندوستان میباشد و بعنوان گیاه هرز مهم ۳۶ محصول زراعی در ۶۱ کشور جهان گزارش شده است. در ایران سوروف علاوه بر برنج بعنوان علفهرز مهم مزارع ذرت نیز شناخته شده است و در اکثر استانهای کشور رایج است (روزبهانی، ۱۳۸۷٫ شیمی و ترمه، ۱۳۸۵). سوروف رطوبتدوست و آبزی است و خاکهای مرطوب و حتی غرقابی، گرم، حاصلخیز، شنی، لومی را ترجیح میدهد. یکی از عوامل مهم در انتشار جغرافیایی و میزان خسارت سوروف حساسیت فوقالعاده آن به طول روز است. رشد سوروف با نور خورشید و دما ارتباط مستقیم دارد. در دماهای بالا رشد ساقه بسیار زیاد است، زیرا سوروف گیاهی سه کربنه است و در نور و دمای بالا میزان جذب نیتروژن ۸۰ – ۶۰ درصد افزایش مییابد که موجب گستردگی آن میشود. تعداد بذر هر گیاه بسته به منطقه رویش ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ عدد است و تا ۷۰۰۰ بذر برای هر گیاه هم گزارش شده است. عموماً بذور سوروف دارای دوره خواب هستند و این دوره تا ۴۸ ماه هم گزارش شده است (روزبهانی، ۱۳۸۷) ولی بذور سوروف در شرایط نامطلوب تا ۷ سال میتوانند زنده بمانند، خواب بذور سوروف در اثر انجماد از بین میرود. با توجه به اینکه سوروف گیاهی C3 میباشد بهترین دما برای جوانهزنی بذرهای آن ۳۲ درجه تا ۳۷ درجه سلسیوس است و در دمای بالاتر از ۴۰ درجه و پایینتر از ۱۰ – ۹ درجه سلسیوس بذور سوروف جوانه نمیزنند.
نتایج تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد که آترازین میتواند از طریق تاثیر بر تجزیه کلروپلاستها برای کنترل این علفهرز موثر واقع گردد. نادری و خواجهپور (۱۳۷۲) نتیجه گرفتند که تعداد و وزنخشک سوروف تحت تاثیر تیمارهای ارادیکان و آترازین قرار خواهند گرفت و بطور معنیداری کاهش مییابد، این نتیجه را سایر محققین نیز گزارش کردهاند. منتظری (۱۳۷۳) به این نتیجه رسیده است که پندیمتالین و آلاکلر در کنترل سوروف بهتر از آترازین عمل میکنند. همچنین گزارشهایی مبنی بر توانایی دانهگرده ذرت در عدم رشد سوروف منتشر شده است. بایر و همکاران (۱۹۷۶ ) بیان داشتند که تریفلورالین از رشد ریشههای سوروف جلوگیری میکند، البته برخی محققین اعلام کردند که این علفکش از رشد ریشه ذرت نیز جلوگیری می کند (روزبهانی، ۱۳۸۷). آزمایشهای سیتولوژیک روی منطقه تحت تاثیر واقع شده، نشان میدهند که اثرات این علفکش روی ذرت عبارتند از جلوگیری از تشکیل دیواره سلولی، بزرگ شدن سلولها و همانند سازی شدید هستهها میباشد. توسعه مقاومت بیولوژیک ناشی از کاربرد مکرر علفکشهای گروه تریازین روی سوروف طی چند سال نشان داده شده است البته گزارشهایی مبنی بر عدم توانایی سیمازین در کنترل سوروف نیز منتشر شده است (یدوی، ۱۳۸۶).
۲-۳-۴- سلمهتره
سلمهتره(Chenopodium album L.)علفهرزی پهن برگ و یکساله از تیره Chenopodiaceaeاست که از مزارع ۴۰ گیاه زراعی جهان به عنوان علفهرز رقیب گزارش شده، که عمدهترین آنها چغندرقند، سویا و ذرت میباشند (Holm et al., 1991). لبلانس و همکاران (۲۰۰۲) نیز سلمهتره را مهمترین علفهرز رایج در سیستمهای زراعی مناطق معتدل بخصوص در کشت ذرت گزارش کرد. حضور این گیاه همچنین در بیشتر مزارع ذرت و چغندر قند کشور نیز گزارش شده است (نوجوان، ۱۳۸۰ و راشد محصل وهمکاران، ۱۳۸۰). این گیاه دارای سیستمفتوسنتزی C3 بوده و در محدوده وسیعی از شرایط جغرافیایی (در ارتفاعات کمتر از ۴۵۰۰ متر) می تواند جوانه بزند و به دلیل دارا بودن خواب بذر، در بین علفهایهرز تیره خود به عنوان یک علفهرز موفق مطرح میباشد (Cumming, 1963). سطح بالایی لپههای این گیاه به رنگ سبز تیره و سطح زیرین آن ارغوانی روشن میباشد. طول لپهها ۴ تا ۶ برابر عرض آنها میباشد که به سمت دمگل باریک شده اند. اولین برگهای حقیقی به صورت دوتایی ظاهر میشوند، سطح بالایی این برگها سبز تیره و سطح زیرین آنها ارغوانی رنگ است. این گیاه به وسیله بذر تکثیر مییابد و دارای ساقههای صاف، شیاردار و منشعب است. برگها متناوب، سطح زیرین آنها متمایل به سفید و طول آن ۵/۲ تا ۵/۷ سانتیمتر است. این برگها دارای دمبرگی بلند بوده و از نظر شکل با یکدیگر متفاوت تا سرنیزهای هستند. حاشیه آنها ممکن است صاف، لوبدار یا موجدار باشد. ریشه های این گیاه کوتاه ولی دارای انشعابات بسیار زیادی است و گسترش فراوانی دارد. گلآذین این گیاه به صورت هرمی، گلها کوچک و متمایل به سبز و توسط پنج گلپوش سبز متمایل به سفید و آردی احاطه شده است. گلها در انتهای انشعابات گیاه قرار گرفته و بدون دمگل هستند( راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
سلمهتره به طورتقریبی ۷۲۰۰۰ عدد بذر تولید می کند و حتی گیاهان با جثه بزرگتر قادرند تا ۵۰۰۰۰۰ عدد بذر نیز تولید کنند (Basset & Compton, 1978). این گیاه چهار نوع بذر به دو رنگ قهوهای و سیاه، به دو صورت صاف و چروکیده تولید می کند. بذور قهوهای پوست نازکتر داشته و حتی در درجه حرارتهای پایین به سرعت جوانه میزنند. این نوع بذور در واقع جزء اولین بذوری هستند که روی پایه مادری به مرحله بلوغ میرسند. بذور سیاه تحت شرایط روز بلند تولید میشوند و دارای پوسته بذر ضخیم بوده و برای شکستن خواب نیاز به تیمار سرما یا نیترات دارند (Williams &Harper, 1965). معمولاً ۹۷ درصد از بذور یک بوته، بذور سیاه و تنها ۳ درصد از کل بذور تولید شده قهوهای هستند. بذور سیاه دارای خواب ذاتی بوده و برای جوانه زدن نیاز به تیمار شدن دارند. این بذور در سال اول پس از برداشت دارای خواب بسیار قوی هستند، ولی تحت تاثیر عواملی مانند نور، رطوبت و افزایش سن بذر از شدت خواب آنها کاسته می شود. به عنوان مثال بذور مسن (۳۲ تا ۳۵ ماهه) جوانه زنی بسیار بهتری، خصوصاً تحت تاثیر تیمارهای نور و نیترات دارند (Median, 1997). بر اساس گزارشات موجود درجه حرارت مورد نیاز برای شکستن خواب بذور سلمهتره متغییر و در محدوده بین ۳/۰ تا ۶/۱۶ درجه سانتی گراد گزارش شده است (Vleeshouwers, 1997). بذور سلمهتره برای جوانهزنی نیاز به نور کوتاه داشته و عکسالعمل مثبتی به نور همراه با جذب آب دارند، در واقع بذور خشک غیر حساس میباشند که با طولانی شدن دوره نمگیری در تاریکی عکسالعمل آن به نور کاهش مییابد. درجه حرارتهای بالا باعث القاء خواب دربذر میگردد. بذورقهوهای هیچ محدودیتی برای جوانهزنی در محیط مساعد همراه با آب، اکسیژن و حرارت مناسب ندارند (Median, 1997). مدت زمان لازم برای جوانهزنی و سبز شدن بذور علفهایهرز عمدتاً تحت تاثیر شرایط محیطی خاک بخصوص درجه حرارت و محتوای رطوبتی آن قرار میگیرد (King &Oliver, 1984). بر اساس مطالعات انجام گرفته بر روی اکوتیپها و بیوتیپهای مختلف سلمهتره، درجه حرارت حداقل برای جوانهزنی سلمهتره بین ۲ تا ۷ درجه سانتی گراد، درجه حرارت مطلوب جوانهزنی آن ۲۰ تا ۲۵ درجه سانتی گراد و حداکثر دمایی که در آن جوانه میزند ۳۵ تا ۴۵ درجه سانتی گراد گزارش شده است( Roman et al., 1999). نکته قابل توجه در سلمهتره برابر بودن درجه حرارت پایه آن با ذرت است (Swanton et al., 2000).
در جوانهزنی بذور این گیاه، سیستم فیتوکرمی، حساسیت به نور بسیاری گونه ها را در کنترل دارد. فیتوکرم بر حسب حساسیت به نور به دو صورت تقسیم شده: ۱- نور قرمز(۶۶۰ نانومتر) ۲- قرمز دور (۷۳۰ نانومتر). همانطور که گفته شد نور با طول موج کوتاه در جوانهزنی سلمهتره بسیار موثر است، اما در شرایطی که بذور زیر پوشش گیاه زراعی قرارگرفته باشند و در واقع در سایه واقع شده باشند نور قرمز دور در جوانهزدن اهمیت فراوان دارد،اگرچه در این شرایط جوانه زدن بسیار محدود صورت میگیرد. بذور حاصل از گیاهانی که تحت شرایط روز کوتاه (۸ ساعت) تولید مثل می کنند، در نور ۹۴ و در تاریکی ۸۳ درصد جوانه میزنند. ولی بذوری که تحت شرایط روز بلند (۱۷ ساعت) تولید میشوند میتوانند به ترتیب میتوانند در شرایط نور ۲۰ درصد و در تاریکی ۱۲ درصد جوانه بزنند (median, 1997). آغازههایگل حدود ۴۵ تا ۴۸ روز (در درجه حرارت ۱۳/۲۳ تا ۲۵/۳۵) پس از کاشت متمایز میشوند و گلدهی نیز ۲۱ تا ۲۳ روز پس از تمایز آغازههای گل رخ میدهد و ۱۴ روز پس از تولید اولین گلها، مجموعه اولین بذور تشکیل و ۱۵ تا ۱۷ روز پس از آن تولید بذر کامل می شود(Huang et al., 2001). سلمهتره یک گیاه روزکوتاه کاهشی است (Gifford & Tepper,1961). بر اساس گزارش هانگ و همکاران (۲۰۰۱) طول دوره رشد زایشی آن در طول دوره نوری ۸ تا ۱۴ ساعت یکسان، ولی دوره نوری ۱۶ ساعته باعث تاخیر در تکمیل رشد زایشی آن می شود. گیاهان رشد یافته در دوره نوری ۱۶ ساعت ارتفاع، وزن خشک اندام هوایی، تعداد برگ و همچنین بذر بیشتری نیز نسبت به تیمارهای رشد یافته در دوره نوری ۸ تا ۱۴ ساعت تولید کردند. سلمهتره معمولاً در اکثر مزارع با تراکم نسبتاً بالایی دیده می شود و حتی می تواند جوانه زدن خود را تا انتهای تابستان نیز ادامه دهد. در سلمهتره خود تنکی بسیار مشهود است و یک ارتباط منفی بین تراکم و وزن خشک تک بوتهها دیده می شود (Median, 1997).
۲-۴- نقش علفکشها در مدیریت علفهایهرز
پیدایش علفکشها موفقیتی بزرگ در عرصه علوم کشاورزی محسوب میگردد. علفکشها در مدت زمانی کوتاه به یکی از مهمترین راهکارهای کنترل علفهایهرز تبدیل شدند و توانستند روشهایی راکه پیش از این در کشاورزی امکان پذیر نبود، ممکن نمایند. امروزه پیشرفتهای ایجاد شده در تکنولوژی کنترل علفهایهرز بر همه مراحل تولید گیاهان زراعی مانند انتخاب گیاه زراعی، رقم، آماده سازی بستر کشت، روشهای کاشت و میزان بذر لازم برای کشت تأثیر شگرفی را بر جای نهاده، به طوریکه امروزه در کشورهای پیشرفته، علفکشها یکی از نهادههایمهم و ضروری در مدیریت علفهایهرز محسوب میشوند و بخش قابل توجهی از عملکرد گیاهان زراعی مرهون علفکشها میباشد (دیهیم فرد و همکاران، ۱۳۸۳). در اصول حاکم بر علم مدیریت علفهایهرز چنانچه روشهای مکانیکی، زراعی ویا دیگر روشهای مدیریتی به اندازه کافی در کنترل علفهایهرز کارساز نباشند، آنگاه بهره گرفتن از علفکشها به عنوان یک روش جایگزین توصیه میشود. ولی در دهههای اخیر، بواسطه مزایای حاصل از بکارگیری علفکشها، مدیریت شیمیایی علفهایهرز به سادهترین راه کنترل علفهایهرز تبدیل گردیده است و دیگر روشهای مدیریتی کمتر مورد استفاده قرار گرفتهاند (کوچکی و همکاران، ۱۳۸۰Ross & Lembi, 1985.).
۲-۵- ضرورت کاهش میزان مصرف علفکشها در گیاهان زراعی
اگرچه پس از دهه ۱۹۴۰ میلادی تولید علفکشهای انتخابی، تحول قابل توجهی را در مدیریت علفهایهرز ایجاد نموده و مصرف این فرآوردههای شیمیایی میزان محصولات گیاهان زراعی را در طی سی سال گذشته به طور قابل ملاحظهای بهبود بخشیده است، با این وجود خسارت علفهایهرز هنوز یکی از عمده مشکلات موجود بر سر راه تولید غذا میباشد. همچنین نگرانیهای ناشی از حضور این مواد شیمیایی در محیط زیست و مخاطرات زیست محیطی پدید آمده توسط آن (آلودگی آبهای زیر زمینی، بقایای سموم در غذا، تأثیر بر موجودات غیر هدف، از بین رفتن گونههای مفید و نیز شیوع علفهایهرز مقاوم به علفکشها) از جمله مواردی هستند که ضرورت کاهش مصرف سموم وجایگزینی آن با روشهای غیر شیمیایی مدیریت علفهایهرز را دو چندان میسازند (دیهیم فرد و همکاران، ۱۳۸۳ ).
۲-۶- مدیریت تلفیقی علفهایهرز
تداوم مشکلات ناشی از عدم کنترل مناسب علفهایهرز با وجود استفاده ازشیوههای نوین کنترل علفهایهرز، گسترش ایجاد مقاومت در علفهایهرز و تغییر در جمعیت علفهایهرز، کاربردروشهای جدید و مؤثر را ایجاب می کند. توانایی جوامع علفهایهرز در ایجاد تغییرات مداوم در مقابل عملیات کنترل، استفاده از تکنیکهای تلفیقی و متنوع مدیریت علفهرز را ضروری کرده است(Buhler et al., 2000).همچنین استفاده بیرویه از علفکشها با توجه به اثرات زیست محیطی و مشکلات ناشی از مصرف مداوم علفکشها مسئولان بخش کشاورزی را بر آن داشتهاست تا در کنار استفاده از سموم شیمیایی روشهای دیگری را نیز برای کنترل علفهایهرز مورد استفاده قرار دهند تا زمینه کاهش استفاده از سموم علفکشی فراهم آید. کاهش مصرف علفکشها نیازمند آن است تا دانشمندان تحقیقات خود را بر توسعه استراتژی های مدیریت پایدار علفهایهرز متمرکز نمایند. امروزه بهرهگیری از مدیریت تلفیقی علفهایهرز (IWM)[6]، بهعنوان راهکاری مناسب جهت دستیابی به مدیریت پایدار، موجبات کاهش مصرف علفکشها را فراهم میآورد (Norsworthy & Oliveira, 2004). مدیریت تلفیقی علفهایهرز بر تلفیق و استفاده همزمان از تکنیکهای کنترلعلفهرز قبل از مشکلسازیعلفهایهرز تأکید دارد. به عنوان مثال روشهای بهکار رفته در استراتژی های مدیریت تلفیقی علفهایهرز به استفاده از شخم و علفکش خلاصه نشده و متنوعتر از این روشهاست. در سیستمهای تلفیقی، فشار انتخاب وارد آمده بر علفهایهرز متنوع بوده، کارایی استفاده از منابع بیشتر است و طیف گزینه های مدیریتی که در اختیار کشاورز قرار دارد، وسیعتر است. کنترل علفهرز به عملی اطلاق می شود که برای حذف یک جمعیت علفهرز صورت میگیرد. مدیریت علفهرز، فراتر از کنترل جمعیت علفهرز بوده و بیشتر بر جلوگیری از تکثیر علفهرز، کاهش سبز شدن علفهرز پس از کشت گیاه زراعی و به حداقل رساندن رقابت علفهرز با محصول زراعی تأکید دارد. مدیریت علفهایهرز بر تلفیق فناوری و دانشی تأکید می کند که بیشتر به دلایل بروز مشکلات ناشی از علفهایهرز پرداخته و به پیدا کردن راه حلی برای از بین بردن علفهایهرز موجود کمتری می پردازد. هدف مدیریت تلفیقی علفهایهرز بهبود عملکرد گیاه زراعی و رشد مناسب گیاه زراعی با بهره گرفتن از روش های پیشگیری و علمی و استفاده مناسبتر از فعالیتهای کنترل علفهایهرز است. در حالیکه بسیاری از کشاورزان از تلفیق روشهای مختلف برای کنترل علفهایهرز استفاده می کنند. نکتهاصلی گسترش سیستمهای مدیریت تلفیقی علفهایهرز استفاده از بهترین روش های ممکن برای به وجود آوردن زراعتی است که شرایط نامناسبی را برای علفهایهرز ایجاد کند و حتیالامکان علفهایهرز در این سیستم بهره کمتری را از منابع محیطی ببرند. بهترین روش ممکن طراحی نوعی سیستم زراعی، حاصل از چندین نوع تکنیک کنترل علفهایهرز است که ارزش زیست محیطی اقتصادی را داشته باشد. این نوع طراحی مستلزم در نظر گرفتن شرایط مکان و زمان اجرای طرح میباشد. نوع علفهایهرز موجب می شود که این گیاهان به برخی از روشهای مدیریتی در طول زمان سازگار شوند وحتی در علفهایهرز تغییر به وجود آید. بنابراین برای مدیریت مطلوب علفهایهرز باید تلفیقی از روشهای کنترل را استفاده کرد (Douglas, 2002).
هدف اصلی مدیریت علفهایهرز تغییر رابطه بین گیاه زراعی و علفهرز به نفع گیاه زراعی است. متاسفانه امروزه برای مدیریت علفهایهرز عمدتاً بر کنترل شیمیایی تاکید شده و از دیگر روشهای مدیریتی مانند پیشگیری، کنترل فیزیکی، مکانیکی، زراعی و بیولوژیکی و یا حتی تلفیق مناسبی از این روشها کمتر استفاده می شود (کوچکیوهمکاران، ۱۳۸۰). بنابر گزارشات جهانی سهم فروش علفکشها نسبت به سایر آفتکشها افزایش چشمگیری داشته است، با این وجود خسارتهای علفهایهرز هنوز یکی از عمده مشکلات موجود بر سر راه تولید غذا است. بایستی توجه داشت که کنترل شیمیایی علفهایهرز دردرازمدت تنها راه علاج و بهترین روش کنترل و مدیریت علفهایهرز نیست. توسعه علفکشهایی با کارایی بالا اگرچه فشار ناشی از علفهرز را تا حدودی کم کرد. اما با توسعه سریع علفهایهرز مقاومت به علفکشها، افزایش نگرانیهای زیست محیطی و هزینه های بالا همبسته با تولید مدرن امروزه، نیاز برای توسعه راهکارهای جدید و ایمنتر برای تولید محصولات کشاورزی را بیشتر آشکار کرده است.(Rajcan &Swanton , 2001)
جهت دستیابی به مدیریت پایدار علفهایهرز کاربرد دامنهای از فناوریهای کنترل اعم از زراعی، فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی بدون بها دادن به روش خاص که در اصطلاح مدیریت تلفیقی نامیده میشد کارساز خواهد بود. کنترلبیولوژیکی، فیزیکی و زراعی علفهایهرز در کنار کنترل شیمیایی، روشهای مناسبی جهت رسیدن به این هدف خواهند بود. افزایش قدرت رقابتی گیاه زراعی در برابر علفهرز از طریق بهبود مدیریت زراعی و نیز کاربرد تکنیکهای اصلاحی در گیاه میسر است. به منظور ارزیابی توانایی راهکارهای اکولوژیکتر در مدیریت علفهایهرز برای کاهش تکیه بر مصرف علفکشها بایستی فرایند رقابت بین گیاه زراعی و علفهایهرز به طور کامل درک شود (Rajcan &Swanton, 2001).
فصل سوم
مواد و روشها
۳-۱- زمان و موقعیت اجرای طرح
این پژوهش در بهار و تابستان ۱۳۹۱ در روستای زاغه از توابع شهرستان آبیک واقع در استان قزویندر زمینی به مساحت ۲۵۰۰ متر مربع انجام شد. از نظر موقعیت جغرافیایی این محل در عرض جغرافیایی ۳۶ درجه و ۶ دقیقه شمالی و طول جغرافیایی ۵۰ درجه و ۱۹ دقیقه شرقی و ارتفاع ۱۱۸۰ متری از سطح دریا واقع شده است. این منطقه از نظر اقلیمی و بر اساس تقسیم بندی دومارتن جزء مناطق خشک محسوب می شود. این منطقه دارای تابستانهای گرم و خشک، زمستانهای ملایم و میانگین بارندگی سالانه برابر ۲۸۰ میلیمتر دارد و این بارندگیها عمدتاً در فصل پاییز و زمستان رخ میدهد.
تصویر ۳-۱- عکس ماهواره ای از منطقه زاغه آبیک در قزوین، منبع: google earth
۳-۲- مشخصات خاک محل اجرای آزمایش
به منظور مشخص شدن برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی مرتبط با طرح قبل از آزمایش، نمونه خاک بطور متوسط از عمق ۳۰-۰ سانتی متر از چند قسمت مزرعه محل آزمایش تهیه و به آزمایشگاه خاک در قزوین منتقل گردید که نتیجه آزمایش در جدول ۳-۱ آورده شده است.
جدول۳-۱- مشخصات خاک مزرعه آزمایشی