سوز وداع عاشقان را تیزتر کرد
هامون ز خون عشق بازان موج می زد
عطر شهادت بال و پر بر اوج می زد …
گلبوسه میزد خاک بر جسم شهیدان
افتاده بس دست و سر و بازو به میدان
هر کشته را آغوش گرمی میزبان بود
با بیزبانی نکتههاشان بر زبان بود …
(سبزواری، ۱۳۸۶، ۲۳۹)
شاعر بعد از اینکه به حادثهی عاشورا اشاره میکند، بیان میدارد که اینک نیز همان حادثه در شرف وقوع است، لذا باید در راه حسین (ع) قدم برداشت و جانانه جنگید و جان نثار کرد:
خوشدار دل ای میر خیل حق گزاران
کاین رهگذر خالی نماند از سواران
وینک ز بعد قرنها آن ره فراز است
راه به حق پیوستگان عشق باز است
شهر شهادت را بسی خون جامگانند
کهنه حریفانند و مستی می توانند
چابک سوارانند، میدان (ولا) را
گردن گزارانند پیمان (بلی) را
راهی ست راه عاشقی، راه حسینی
وز عاشقان گاهی (حسین) وگه «خمینی»
(همان، ۲۴۵)
۴-۲-۲ ) فرهنگ جهاد و مبارزه (ادبیات پایداری و مقاومت)
یکی از درسهایی که حادثهی کربلا و واقعهی عاشورا به مردم جهان آموخت، درس جهاد و مبارزه بود که خوی مردی و مردانگی را در انسانها تقویت می کرد. ایستادگی در مقابل ظلم و ستم سردمداران قدرت و زور، حمایت از ستمدیدگان، ستایش آزادی، ترغیب انسانهای آزاده به جهاد و مبارزه علیه باطل از جمله مواردی است که امام حسین (ع) عملاً در صحنهی عاشورا به نمایش گذاشتند و با اهدا خون خود و عزیزانش، صفحهای زرین بر تاریخ بشریت افزودند. و همین مسأله با شروع انقلاب اسلامی و پیروزی آن و سرانجام آغاز جنگ تحمیلی نمود بیشتری پیدا کرد و باعث شد که ادبیات پایداری و مقاومت در حوزهی ادب معاصر ایران به وجود بیاید و شاعران انقلاب که در کانون ادبیات پایداری و مقاومت قرار داشتند، اشعاری در زمینهی جهاد و مبارزه در مقابل باطل و تحریک و ترغیب انسانهای آزاده برای مقابله با هجوم دشمنان سرودند که بعضاً خیلی از این اشعار به عنوان سرودهای ملی بر صفحهی تاریخ انقلاب اسلامی حک شدند و هرگاه که این سرودها پس از سالها شنیده می شوند، آن دوران در ذهن انسان تداعی می شود. نگاه شاعر انقلاب به مقولهی جنگ و جهاد در راه خدا، یک نگاه ارزشی است، نگاهی سرشار از عشق واقعی به وطن، دین، مذهب و آرمانهایی که انسانها حاضرند جان خویش را به خاطر آنها از دست بدهند. قسمت اعظم شعر انقلاب، محتوا و درون مایههای جهاد و مبارزه و ادبیات پایداری است:
نفس سوی جیفه خواند کرکسان را، عارفان!
بر جبین این تهی پیمانه داغ «لا» نهید
طی شد ایامی که عزلت رونق بازار داشت
روز میدان است پا بر پهنهی هیجا نهید
(همان ، ۱۱۶)
شاعر انقلاب، رسالت خویش را، بیداری مردم و برپا داشتن آنها به جهاد و مبارزه میداند او نیز یکی از افراد جامعه است و در درون اجتماع با مردم میزید، او دیگر در خدمت دربار و درباریان نیست که با دریافت صلهها و پاداشهای وقت و بیوقت از شکم گرسنهی مردم عادی بیخبر باشد، بلکه همراه و همگام با مردم، دردها و آلام آنها را درک میکند و لذا آنگاه که عزت و شرف میهنش به خطر می افتد سعی میکند که با شعار حماسی ـ دینی، همه را در مقابل دشمنان بسیج کند:
وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست وای من خموشم
دریا دلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکاب راهوار خویش دارند
گاه سفر را چاوشان فریاد کردند
منزل به منزل حال ره را یاد کردند
گاه سفر آمد نه هنگام درنگ است
چاووش میگوید که ما را وقت تنگ است
گاه سفر آمد، برادر گام بردار!
چشم از هوس، از خورد، از آرام بردار
گاه سفر آمد برادر، ره دراز است!
پروا مکن بشتاب همت چاره ساز است
گاه سفر شد باره بر دامن برانیم
تا بوسه گاه وادی ایمن برانیم
تکریتیان (صد ـ دام) در هر گام دارند
راه آشنایان، ره به مقصد می سپارند …
(همان، ۲۲۰)
بیان واقعیتهای جنگ، مؤلفهی دیگری است که در شعر شاعران انقلاب نمود دارد:
موسیقی شهر بانگ «رودارود» است
خنیاگری آتش و رقص و دود است
بر خاک خرابهها بخوان قصهی جنگ
از چشم عروسکی که خون آلود است
(امین پور، ۱۳۸۹، ۴۴۱)
پژوهش های انجام شده با موضوع بررسی محتوایی اشعار شاعران شاخص انقلاب اسلامی- فایل ۲۸