مولوی تبدیل نجاست به گل و یا پلیدیها به خوبیها و حسنها را از آن خدا و شایسته او میداند، زیرا تنها اوست که میتواند چنین تبدیلهایی را انجام دهد و از دست هیچ بشری هم برنمیآید.
ســــرکه افــــزودیـــم در دنیا و دین | تــو عســـل بفــــزا کـــرم را وامگـیر[۷۰۸] |
انسان جایزالخطا و خاسر، مدام مرتکب گناه میشود و دین و دنیا را دچار دردسر و خرابی میکند و این خداوند است که میتواند به واسطه کرم و فضل خود این خرابکاریها را بازسازی و خطاها را اصلاح و خسارتها را جبران کند:
کــــه تــا چندان که بد کردم ز آغاز | به هـــر یـــک ده نـکویی می دهی باز[۷۰۹] |
در بیت فوق عطار خواهان تبدیل گناهان و بدیهایش به نیکویی و خوبی است و خداوند از روی احسانش حتی در برابر بدیها ده برابر نیکویی عطا میفرماید. یا میفرماید:
مــن ز غفلت صد گنه را کرده ساز | تــو عـوض صد گونه رحمت داده بـــاز[۷۱۰] |
۴-۷-۶٫ طلب رحمت از حق
انسان سالک پس از اعتراف به گناهان خویش و طلب هدایت از جانب خداوند، تقاضای تبدیل سیئات به حسنات را دارد و از او میخواهد که یاریاش کند تا موانع سلوک را پشت سر بگذارد و با دشمن خویش، یعنی نفس اماره مبارزه کند و در این مبارزه پروردگار را به یاری میطلبد. همچنین برای آنکه در راه رسیدن به حق لحظهای از یاد خدا غافل نشود و از مسیر دور نماند، از معبود خود میخواهد که روزی و نعمت وافر نصیب او کند تا برای بدست آوردن روزی خود به زحمت نیفتد و زمان را بیهوده در پی این امر نگذراند. در این مرحله در مییابد که فقیر و محتاج خداست و ذلیلتر از آن است که حتی بتواند مایحتاج اولیه خود را تامین کند، چه برسد که توان مهیاکردن توشه مسیر پر فراز و نشیب وصال حق را داشته باشد؛ بنابراین به درگاه خداوند، فقر و نیاز خود را میآورد و از او یاری میطلبد.
تــــو امیـــد منـــی انـــــدر قیـــامت | نـــدارم گــــرچه جـــز درد و ندامت[۷۱۱] | |
تهیـــدســــتم ز زاد و راه جـــــاویـد | بــــه فضــــل تـــو دلـــی دارم پر امید[۷۱۲] |
در ابیات فوق عطار به عجز، ناتوانی و فقر خود اعتراف میکند و دست نیاز بهسوی غنی مطلق میآورد و در این راه به فضل و رحمت حق امیدوار است: