در تاریخ طبری نیز آمده است که «کعب بن مالک» جزو افرادی بود که با امیرالمؤمنین۶ بیعت نکرد.[۳۹۱]
۲.۱.۸. نیروهای انتظامی و نظامی و شرطه الخمیس
تمام حکومتها و نظامهای سیاسی برای ایجاد امنیت داخلی و نیز دفاع در برابر هجوم دشمنان خارجی، نیازمند به افرادی هستند که ضمن مقابلهی با اشرار و ایجاد امنیت داخلی، از مرزها و تمامیت ارضی کشور در برابر هجوم بیگانگان پاسداری کنند. حضرت امیر۷ در عهدنامهاش به مالک اشتر، ضمن برشمردن نظامیان به عنوان یکی از اقشار جامعه، آنها را پناهگاه استوار رعیّت، و زینت و وقار زمامداران و شکوه دین و راه های تحقّق امنیّت کشور معرّفی کرده است.
البته سازماندهی نیروهای نظامی در زمان های گوناگون، متفاوت بوده است به طوری که امروزه در کشورهای دنیا، نیروهای نظامی به عنوان یکی از نهادها و ارگانهای رسمی حکومتها محسوب میشوند امّا بدون تردید در زمان های دور دست، انسجام و سازماندهی نیروهای نظامی به شکل کنونی نبوده است.
در منابع تاریخی، غالباً به فرماندهان لشکر امیرالمؤمنین۷ و نیز فرماندهان نیروی انتظامی حضرت اشاره شده است و با عناوینی از قبیل «شرطه الخمیس»[۳۹۲]، «کان علی شرطه علی۷» و عناوینی از این قبیل از آنها یاد شده است که به برخی از این افراد اشاره میکنیم.
برخی از افرادی که جزو شرطه الخمیس معرّفی شدهاند عبارتند از :
۱ـ یحیی الحضرمی.[۳۹۳]
۲ـ عبد الله بن یحیی الحضرمی.[۳۹۴]
۳ـ عمار بن یاسر.[۳۹۵]
۴ـ حکیم (حکم)[۳۹۶] بن سعد حنفی.[۳۹۷]
۵ـ نعیم بن دجاجه.[۳۹۸]
۶ـ سهل بن حنیف.[۳۹۹]
۷ـ عثمان بن حنیف.[۴۰۰]
۸ـ سلیم بن قیس هلالی.[۴۰۱]
۹ـ عبیده السلمانی المرادی.[۴۰۲]
۱۰ـ عبد الله بن أسید کندی.[۴۰۳]
۱۱ـ بشر بن عمر همدانی.[۴۰۴]
۱۲ـ اصبغ بن نباته.[۴۰۵]
۱۳ـ قیس بن سعد بن عباده.[۴۰۶]
برخی از افرادی که به عنوان رئیس شرطه (رئیس شهربانی) امیرالمؤمنین۷ معرّفی شدهاند عبارتند از :
۱ـ معقل بن قیس ریاحی.[۴۰۷]
۲ـ مالک بن حبیب یربوعی.[۴۰۸]
۳ـ عبید الله بن خلیفه أبو الغریف.[۴۰۹]
۴ـ عباد بن نسیب أبو الوضئ القیسی.[۴۱۰]
۵ـ یزید بن رویم.[۴۱۱]
۶ـ سعید بن ساریه بن مره بن عمران.[۴۱۲]
۷ـ خِلاس بن عمرو الهَجَری.[۴۱۳]
۸ـ وهب بن عبدالله، ابو جحیفه.[۴۱۴]
۲.۱.۹. امیران حجّ
امیرالحاج به منصبی اطلاق میشود که ریاست، پیشوایی و سرپرستی حاجیان را در طول مسیر و نیز در موسم حجّ، در مکه بر عهده دارد.
از دیدگاه امامیه، سرپرستی حاجیان از شئون امامت است که در عصر معصومین: یا خودِ آن بزرگواران، و یا شخصی از جانب آنان، و در عصر غیبت، فقیه جامع الشرایط و یا شخصی از جانب وی عهدهدار آن است.
امیر الحاج به دلیل داشتن این منصب، احکام ویژهای دارد که در کتب فقهی بدان پرداخته شده است.[۴۱۵]
امیرالمؤمنین۷ در مدّت خلافتش، به سبب نبردهای داخلی نتوانست شخصاً امارت حجّ را بر عهده بگیرد؛ از این رو افرادی را به عنوان امیرالحاج منصوب کرد که عبارتند از :
۱ـ عبیدالله بن عبّاس
بنابر اقوال گوناگون و متفاوت، وی در سال ۳۶[۴۱۶] و ۳۷[۴۱۷] و ۳۸[۴۱۸] و ۳۹[۴۱۹] از طرف امیرالمؤمنین۷ امیرالحاج بوده است.
۲ـ عبدالله بن عبّاس
بنا بر قولی عبدالله بن عبّاس در سال ۳۷ هجری از طرف امیرالمؤمنین۷ امیرالحاج بوده است.[۴۲۰]
۳ـ قثم بن عبّاس
در سال ۳۸[۴۲۱] و همچنین به قولی در سال ۳۷[۴۲۲] و نیز در سال ۳۹[۴۲۳] از طرف حضرت امیر۷ امیرالحاج بوده است.
شایان ذکر است که در سال ۳۹ و در ماجرای ورود لشکر یزید بن شجره (از فرماندهان معاویه) به مکه جهت انجام حج از طرف معاویه، و در پی عدم حمایت مردم از قثم بن عباس، وی تصمیم به فرار گرفت اما ابوسعید خدری او را از این کار برحذر داشت و هر دو گروه (طرفداران حضرت امیر۷ و معاویه)، بر امیرالحاج بودن فرد ثالثی به نام شیبه بن عثمان توافق کردند و شیبه بن عثمان مراسم حج را بجا آورده و به عنوان امام جماعت از جانب هر دو گروه نماز میخواند.[۴۲۴]
۲.۲. تقسیم بندی کارگزاران امیرالمؤمنین۷
تقسیم بندیهای گونانی از کارگزاران امیرالمؤمنین۷ میتواند صورت پذیرد که برخی از آنها را به اجمال و برخی را به تفصیل بیان میکنیم.
۱ـ برخی از کارگزاران امیرالمؤمنین۷، انسانهایی متدیّن، مورد اعتماد، مدیر، مدبّر و دارای شخصیت اجتماعی ویژهای بودند و جزو مشاوران و از یاران برجسته و عالی رتبهی حضرت امیر۷ محسوب میشدند. امیرالمؤمنین۷ به هنگام نبرد، اینان را از منطقهی حکومتشان به مرکز حکومت فرا میخواند تا در مشورتهای نظامی و فرماندهی سپاهیان از آنها استفاده کند؛ زیرا در آن زمان کسانی که قابلیّت فرماندهی و شایستگی مشاورت داشتند، اندک بودند. تنها، اندکی از کارگزاران امیرالمؤمنین۷ دارای چنین خصوصیاتی بودند؛ که از جملهی آنها میتوان به مالک اشتر و قیس بن سعد اشاره کرد.
۲ـ برخی از کارگزاران امیرالمؤمنین۷ افرادی متدیّن، متعهّد و مورد اعتماد بودند امّا به گونهای ضعف در مدیریّت داشتند و در تدبیر امور، از جایگاهی بلند برخوردار نبودند. اینان، چهرههایی موجّه بودند؛ امّا در کوران حوادث نتوانستند تصمیمی استوار بگیرند و به درستی از بحرانها نجات یابند.
محمّد بن ابیبکر، با همهی بزرگواریاش، نتوانست مصر را آرام نگه دارد و پس از شورش هواداران معاویه، توان دفاع را از دست داد. ابو ایّوب انصاری، با همهی جلالتی که دارد، در جریان حملهی بُسر بن ارطات به مدینه، فرار کرد. عثمان بن حُنَیف، در رویارویی با ناکثین، میدان را از دست داد و شکست خورد و دستگیر شد.
۳ـ برخی از کارگزاران امیرالمؤمنین۷، باوری استوار نداشتند و از ایمانی ریشهدار برخوردار نبودند، گو این که سیاستمدارانی بودند اهل تدبیر، با مدیریّتی کارآمد. اینان، از چنگ انداختن بر بیت المال و اسراف و تبذیر در آن، باکی نداشتند. امام علی۷ از چنین کارگزارانی شکایت داشت و خطاب به آنان میفرمود :
«لو ائتمنت أحدکم علی قدح لخشیت أن یذهب بعلاقته».[۴۲۵]
«اگر کاسهی چوبینی را به یکی از شماها امانت دهم میترسم که بند آن برده شود (دزدیده شود)».
زیاد بن ابیه، از این گونه افراد است. او به سبب تصرّفهای ناروا در بیتالمال، مورد اعتراض امیرالمؤمنین۷ قرار گرفت و پس از شهادت حضرت، به معاویه پیوست و مرتکب جنایات فراوانی شد.
۴ـ برخی از کارگزاران امیرالمؤمنین۷ افرادی متدیّن، متعهّد و مورد اعتماد بودند و تا آخر نیز ثابت قدم بودهاند امّا در دوران مدیریت آنها اتّفاق خاصّی رخ نداده است تا بدانیم چگونه با بحرانِ به وجود آمده مقابله میکنند؛ بنابراین از عملکرد مدیریتی آنها اطّلاعی نداریم که بتوانیم دربارهی آنها قضاوت کنیم. از جملهی این افراد میتوان به ابوقتادهی انصاری اشاره کرد.
۵ـ برخی از افراد، از طرف حضرت امیر۷ به عنوان کارگزارِ بعضی از مناطق منصوب شدند امّا به دلایلی نتوانستند در محلّ مأموریت خود حضور به هم رسانند.
۶ـ گروهی از کارگزاران حضرت، جزو کارگزاران عثمان بودند که حضرت امیر۷ تا مدّتی آنها از مسئولیتشان برکنار نکرد.
۷ـ برخی از کارگزاران، در دوران حکومت حضرت، کشته، و یا به دست دشمنان به شهادت رسیدند.
دانلود مطالب پژوهشی با موضوع چگونگی مواجهه امیرالمؤمنین با تخلّفات کارگزاران۹۲- فایل ۱۳