بر اساس مطالعههای صورت گرفته کالونکی و مارتیکاینن[۴۰] (۱۹۹۷)، ایستون[۴۱]، هریسون و اولسون[۴۲] (۱۹۹۲)، دلیل اصلی محدود بودن قدرت توضیحی سودهای گزارش شده، محتوای اطلاعاتی پایین آنها و محتوای اطلاعاتی پایین سودهای گزارش شده به دلیل پایین بودن قابلیت اتکای آنهاست. زمانی که مدیران انگیزهای
برای دستکاری فرصتطلبانه سودهای گزارش شده داشته باشند، قابلیت اتکای سود زیر سؤال میرود(رزنفیلد[۴۳]، ۲۰۰۰). زمانی که مدیران با اهداف فرصتطلبانه سودها را مدیریت می کنند، سودهای حسابداری، اندازهای از عملکرد مالی شرکت هستند که قابلیت اتکای کمی دارند. هرچه سودها قابلیت اتکای کمتری داشته باشند، حاوی اطلاعات مفید کمتری میباشند(آقایی، ۱۳۸۸: ۵۳-۲۷).
داشتن محتوای اطلاعاتی گزارشهای مالی به این معنی است که گزارشهای مالی، اطلاعات جدید و مناسبی را به بازار منتقل می کنند و باعث تغییر در انتظارهای سرمایه گذاران میشوند که در نتیجه سرمایه گذاران نسبت به این گزارشها واکنش نشان می دهند. واکنش سرمایه گذاران به این گزارشها (از جمله اعلان سود) را میتوان در تغییرات قیمت یا حجم معاملات سهام مشاهده کرد. پژوهشگران در پژوهشهای مربوط به محتوای اطلاعات موجود در سود معتقدند که تغییر قیمت سهام در هنگام اعلان سود حسابداری نشاندهنده محتوای اطلاعاتی سود حسابداری خواهد بود. بنابراین، پیش بینیهایی در خصوص دورنمای کلی شرکت و همچنین برخی عناصر بااهمیت صورتهای مالی نظیر سود صورت میگیرد(آقایی و حسینی، ۱۳۸۴).
۲-۱-۳-۳ بازده دارایی ها
بازده دارایی ها نشاندهنده توانایی مدیریت در استفاده کارا از دارایی ها میباشد و بیشتر بر بروی بازدهی بخش عملیات متمرکز است. این معیار در کنار معیار نسبت بدهیها میزان استفاده بنگاه از اهرمهای مالی (نظام دوپانت[۴۴]) را تشکیل می دهند. اگر دارایی های اضافی در عملیات به کارگرفته شوند؛ مانند این است که هزینه های عملیاتی افزایش یافتهاند. یکی از مزایای مهم فرمول نرخ بازده دارایی ها این است که مدیران را به کنترل دارایی های عملیاتی وادار میسازد و همواره با کنترل هزینهها، نرخ سود خالص و حجم فروش، به کنترل دارایی های عملیاتی نیز میپردازند. نسبت بازده دارایی ها حاصل تقسیم سود خالص به کل دارایی های است(پینوو[۴۵]، ۱۳۸۳). رابطه محاسباتی بازده دارایی ها به صورت زیر میباشد:
(۲-۱) (جمع دارایی ها)/ (سود عملیاتی) = ROA= OP / TAS
در تعریفی دیگر، بازده کل دارایی های یک شرکت به عنوان نتیجه فعالیتها و کارایی شرکتها در رابطه با بکارگیری آنها میباشد. یکی از معیارهای اندازهگیری کارایی، محاسبه بازده داراییهاست. بازده داراییها، توانایی شرکت را در ایجاد سود با توجه به میزان سرمایه گذاری انجام شده در شرکت اندازه گیری میکند و از تقسیم سود خالص عملیاتی شرکت بر منابع بکار گرفته شده بدست می آید. اعتبار بازده داراییها، به اندازه گیری مناسب سود و داراییهای مورد استفاده شرکت بستگی دارد. بازده داراییها را میتوان بر اساس سیستم دوپونت بدست آورد. برای بدست آوردن این نرخ از نسبت گردش داراییها و نسبت حاشیه سود خالص استفاده می شود. گردش داراییها از تقسیم فروش بر مجموع داراییها بدست می آید. همچنین حاشیه سود خالص، از تقسیم سود خالص متعلق به سهامداران عادی بر فروش بدست می آید(سن و اروک، ۲۰۰۹). بازده داراییها به عنوان نسبت سود خالص بعد از مالیات به مجموع داراییهای اندازهگیری شده تعریف میگردد. نرخ بازده دارایی، رابطه بین حجم داراییهای شرکت و سود را تعیین میکند. اگر یک شرکتی بر سرمایهگذاریهای خود بیافزاید (البته بر حسب کل دارایی ها) ولی نتواند به تناسب، مقدار سود پس از کسر مالیات خود را افزایش دهد، نرخ بازده دارایی کاهش مییابد. بنابراین افزایش حجم سرمایهگذاری شرکت، به خودی خود باعث بهبود وضع مالی شرکت نمیگردد.
(۲-۲) ((کل دارایی ها) / (فروش خالص)) * ((فروش خالص) / (سود پس از کسر مالیات)) = نرخ بازده داراییها
(۲-۳) گردش کل دارایی ها*حاشیه فروش= نرخ بازده دارایی
سودآوری هر ریال از فروش را با بهره گرفتن از حاشیه سود محاسبه میکنند. گردش کل داراییها نیز عبارت است از حجم فروش شرکت به ازای یک ریال دارایی.
بنابراین، بازده داراییها ترکیبی از حاشیه سود و حجم فعالیت شرکت میباشد. با بهره گرفتن از این نرخ میتوان دریافت که فقط افزایش فروش نیست که باعث افزایش نرخ بازده دارایی می شود، زیرا رقم خالص فروش در این محاسبه حذف شده است، پس برای افزایش نرخ یاد شده، حاشیه سود شرکت یا نرخ گردش دارایی ها یا هر دوی آنها باید انجام افزایش یابد. ارتباط بین سود و دارایی هایی که آن سود را ایجاد میکنند، یکی از پرکاربردترین وسیله اندازهگیری عملکرد واحد اقتصادی است. سود هنگامی که یک شرکت به صورت اثر بخش عمل میکند، ایجاد میشود. در نتیجه میتوان گفت که گروه مدیریت کار خود را به خوبی انجام دادهاند. ابزار اساسی جهت اندازهگیری چگونگی عملکرد مدیریت RO
A میباشد. اعتباردهندگان و مالکان برای موارد زیر از ROA استفاده میکنند:
- ارزیابی توانایی شرکت در تحصیل نرخ مناسبی از بازدهی: اعتباردهندگان و مالکان میتوانند نرخ بازده دارایی یک شرکت را با سایر شرکتها یا متوسط صنعت مقایسه کنند. نرخ بازده دارایی اطلاعاتی را درباره سلامتی مالی شرکت فراهم میکند.
- جمعآوری اطلاعات در مورد اثربخشی مدیریت: نرخ بازده دارایی در یک دوره زمانی در تعیین اینکه آیا واحد اقتصادی دارای مدیر لایقی است؛ کمک میکند.
- طرح سودهای آتی: عرضهکنندگان بالقوه سرمایه شرکت، سرمایه گذاری حال و آینده و بازده مورد انتظار از آن را مورد ارزیابی قرار می دهند.
اما بازده دارایی بیشتر برای اندازه گیری عملکرد میتواند مورد استفاده قرار گیرد. مدیران میتوانند از این نرخ در سطوح مختلف جهت کمک در تصمیمگیریهایشان جهت حداکثر کردن سود و ارزش افزوده به شرکت استفاده کنند. مدیران از این نرخ در موارد زیر استفاده میکنند:
- اندازهگیری عملکرد هر بخش مجزا از شرکت وقتی که با هر بخش به عنوان یک مرکز سرمایهگذاری رفتار می شود: در یک مرکز سرمایهگذاری، هر مدیری هم سود و هم سرمایهگذاری را کنترل میکند. نرخ بازده دارایی ابزار بنیادی جهت ارزیابی سودآوری و عملکرد میباشد.
- ارزیابی پیشنهادهای مخارج سرمایهای: بودجهبندی سرمایهای طرحریزی بلندمدتی برای مواردی همچون احیا، جایگزینی یا توسعه تسهیلات میباشد.
- کمک در پایهگذاری اهداف مدیریت: اثربخشترین نگرشها به هدفگذاری، از فرایند بودجهای استفاده میکند که هر مدیری در ایجاد آن اهداف و استانداردها و در برقرار کردن بودجههای عملیاتی که با این اهداف و استانداردها مواجه میشوند، سهیم است. آغاز و پایان هر فرایند بودجهبندی با هدف، ROA میباشد.
شاید بهترین دلیل برای عمومی بودن ROA سادگی آن میباشد. این نرخ به طور تنهایی یا در ترکیب با سایر اندازه گیریها، معمولترین شاخص مورد استفاده مدیریت برای عملکرد و سودآوری شرکت میباشد(بازگیر، ۱۳۸۴).
۲-۳ پیشینه پژوهش
۲-۳-۱ بخش اول: پیشینه تأمین مالی خارج از ترازنامه
۲-۳-۱-۱ پیشینه پژوهشهای خارجی
ژانک (۲۰۰۷) تحقیقی با عنوان، نتایج اقتصادی تأمین مالی خارج از ترازنامه: شواهدی از سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه، به بررسی مشخصات و نتایج بکارگیری نوع خاصی از ابزارهای تأمین مالی خارج از ترازنامه تحت عنوان سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه به صورت تجربی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تجربی این تحقیق همراه با پیش بینیهای تئوریکی نشان داده است، که شرکتهایی با هزینه نمایندگی بالا، دارای عدم تقارن اطلاعاتی بالا و در نتیجه دارای انگیزه های مخاطره آمیز زیاد، به احتمال بیشتری سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه را به عنوان منبع تأمین مالی انتخاب می کنند(مرادزاده فرد و فرامرز، ۱۳۸۸: ۱۰-۷).
ولی جی (۲۰۰۶) تحقیقی تحت عنوان، فعالیتهای خارج از ترازنامه، ثبات درآمدها و قیمت سهام: شواهدی از اجارههای عملیاتی انجام داده است. در این تحقیق چگونگی کاربردی افشای اطلاعات در رابطه با اجارههای عملیاتی در یاداشتهای توضیحی صورتهای مالی و پیش بینی درآمدها و بازده سهام آتی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان داد که افزایش در فعالیتهای اجاره عملیاتی منجر به کاهش درآمدهای آتی می شود. یافتههای مذکور با نزولی بودن بازده نهایی سرمایه گذاری در اجارههای عملیاتی سازگار است. آزمونهای نهایی نشان داد که سرمایه گذاران به طور کامل انتظار ارتباط منفی بین فعالیتهای اجاره عملیاتی خارج از ترازنامه و درآمدهای آتی را دارند.
لیم، من و میهو (۲۰۰۵) تحقیقی را تحت عنوان “ارزیابی بازار تأمین مالی خارج از ترازنامه” انجام دادند. آنها چنین بیان کردند که اجاره عملیاتی یکی از مهمترین شکلهای تأمین مالی خارج از ترازنامه است که در یاداشتهای توضیحی صورتهای مالی گزارش می شود، در حالی که تأثیر آن روی کاهش نسبت بدهی به چشم نمیآید. آنان نتیجه گیری کردند که، اجاره عملیاتی برای ارزیابیکنندگان واحد تجاری از اهمیت کمتری نسبت به سایر بدهیهایی که در ترازنامه نشان داده می شود، برخوردار است.
میلز و نیوبری (۲۰۰۴) در تحقیقی تحت عنوان” تأمین مالی خارج از ترازنامه شرکت و بدهی مالی مختلف: شواهدی از گزارش مالیاتی گوناگون” به مطالعه میزان صرفهجویی مالیاتی ناشی از فعالیتهای تأمین مالی خارج از ترازنامه و مقایسه آن با شرکتهای فاقد این گونه تأمین مالی پرداختند. آنان با در نظر گرفتن صورتهای مالی شرکتهای بزرگ ابراز کردند که فعالیت تأمین مالی خارج از ترازنامه، صرفهجویی مالیاتی بیشتری را در مقایسه با عدم استفاده از این نوع تأمین مالی به همراه دارد.
نیو و ریچاردسون (۲۰۰۴) در تحقیقی تحت عنوان “کیفیت سود، ریسک تأمین مالی خارج از ترازنامه و رویکرد ترکیب مالی و حسابداری برای انتقال دارایی مالی” به مطالعه ریسک ناشی از فعالیتهای تأمین مالی خارج از ترازنامه پرداختند. آنان با بررسی صورتهای مالی شرکتهایی که از این نوع تأمین مالی استفاده کردند، نشان دادند که ریسک ناشی از این گونه فعالیتهای تأمین مالی مشابهه ریسک بتا و مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایهای میباشد. در ضمن آنان مشاهده کردند که منافع وارده به شرکت ناشی از فعالیتهای تأمین مالی خارج از ترازنامه بیش ا
ز ریسک تحمیل شده آن میباشد.
لیلند و اسکارابوت (۲۰۰۳) در تحقیقی تحت عنوان “همکنشی مالی و نتیجه مطلوب از شرکت: دلالت بر ترکیب شرکتها و تأمین مالی خارج از ترازنامه” با بهره گرفتن از مدل میلر و مودیگیلیانی که برای همکنشی مالی و دستیابی به اهداف مطلوب شرکتها ارائه شد، نشان دادند که تأمین مالی خارج از ترازنامه به دلیل شکلدهی ساختار سرمایه به نحوه مناسب، ارتباط مستقیم با همکنشی مالی و اهداف مطلوب متصور شرکتها دارد.
گراف (۲۰۰۱) در تحقیقی تحت عنوان” تأمین مالی خارج از ترازنامهای شرکتها با اجاره عملیاتی، چگونگی تمایز بدهی از اجاره” به این نتیجه رسید که تأمین مالی خارج ترازنامه به جای تأمین مالی از طریق بدهی و گزارش آن در ترازنامه می تواند راهکار مناسبتری برای تحصیل دارایی های مشهود باشد.
تحقیق کامپوباسو (۲۰۰۰) در پژوهشی به بررسی رابطه تأمین مالی خارج از ترازنامه و منحنی ریسک پرداخت. نتایج وی نشان داد که تأمین مالی خارج ترازنامهای یکی از روشهای تأمین مالی است که ساختار سرمایه موجود شرکت را شکل داده و منحنی ریسک را بهبود میبخشد.
لیگ و اورن (۲۰۰۰) تحقیقی تحت عنوان ” تأمین مالی خارج ترازنامه چگونه سبب ایجاد ارزش برای شرکت می شود"، انجام دادهاند. در این تحقیق چهار عامل کلیدی که به منظور قضاوت درباره ارزش ایجاد شده برای یک شرکت میبایست، مد نظر قرار داده شوند، معرفی شده است. این چهار عامل عبارتند از: هزینه، اختیارات مدیریتی، انتقال ریسک، هزینه های انجام معامله/ عدم تقارن اطلاعاتی. سپس از طریق تغییر در هر یک از عاملهای مذکور، تأثیر هر یک از ابزارهای تأمین مالی خارج ترازنامه بر ایجاد ارزش مورد بررسی قرار داده شده است. نتایج تحقیق به این صورت بوده است که تأمین مالی خارج ترازنامه از طریق تغییر در چهار عامل مشروحه بالا موجب ارزش افزایی می شود.
لمون و شالهایم (۱۹۹۸) بیان کرده اند که اجاره عملیاتی نسبت به اجاره سرمایهای بخش بزرگتری از ساختار واقعی سرمایه شرکت را تشکیل میدهد و سطح بالای استفاده از اجاره عملیاتی تا حدود زیاد به دلیل مزایای ناشی از مدیریت ترازنامه که از اجاره عملیاتی حاصل می شود، بوده است.
دهاوان (۱۹۹۷) در پژوهشی به بررسی رابطه جریان اطلاعات آزادانه و تأمین مالی خارج از ترازنامه پرداخت. یافتههای وی حاکی از این است که اگر جریان اطلاعات آزادانه باشد، تأمین مالی خارج از ترازنامه از طریق بهبود در نسبتهای کلیدی باعث افزایش ارزش شرکت میگردد.
در پاسخ تحقیق دهاوان، تحقیقی که توسط آکرلف (۱۹۹۷) انجام شده، چنین نتیجه گیری نمود، که در واقع اطلاعات می تواند به صورت کاملاً آزادانه جریان داشته باشد و هرینههای سنگین و پیچیدگیهای مربوط، منجر به تضعیف جریان اطلاعات میشوند. در این تحقیق، به این پرسش که آیا تأمین مالی خارج ترازنامه منجر به ارزش افزایی برای شرکت می شود یا نه، پاسخ داده نشده است.
۲-۳-۱-۲ پیشینه پژوهشهای داخلی
مرادزاده فرد و فرامرز (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان مطالعه تأثیر تأمین مالی خارج از ترازنامه بر ارزش شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران نتیجه این شده که تأمین مالی خارج از ترازنامه بر بالا بردن ارزش شرکت تأثیر مثبت نداشته و حتی میتوان گفت اثر منفی و عکس داشته است.
۲-۳-۲ بخش دوم: پیشینه واکنش سرمایه گذاران
۲-۳-۲-۱ پیشینه خارجی
میشایل پوزنر و همکاران (۲۰۱۳) با در نظر گرفتن گروهی از مطالعات در ارتباط با فرهنگ و سرمایه اجتماعی و به صورت ویژه اعتماد، همچنین مطالعات انجام شده در ارتباط با واکنش سرمایه گذاران به اطلاعات منتشر شده از سوی شرکتها، در تحقیقی با عنوان وقتی که شرکتها حرف میزنند؛ آیا سرمایه گذاران گوش می کنند؛ سطح اعتماد در یک کشور که بر درک سرمایه گذاران و بهره گیری از اطلاعاتی که توسط شرکتها منتشر می شود؛ را بررسی می کنند. در این تحقیق دو فرضیه رقیب در نظر میگیرند: از یک سو اطلاعات درآمد شرکتهای بزرگ با اعتبار بیشتر اعتماد سرمایه گذاران در جوامع بیشتر و در نتیجه واکنش سرمایه گذاران را جلب می کند. از طرف دیگر، اعتماد اجتماعی، نگرانی سرمایه گذاران را از ارزشهای اخلاقی و اطلاعات سود شرکت را کاهش میدهد. در ادامه با در نظر گرفتن نتایج تحقیقات پیشین و با استدلال از آنها، در سه فرضیه دیگر به صورت جدا موارد؛ اعتماد و نهادهای رسمی جانشین هستند، حفاظت از سرمایهگذار و الزامات افشاء، سطح سواد سرمایه گذاران و عدم تقارن اطلاعات را مورد بررسی قرار میدهد. در این پژوهش با توجه به ویژگیهای متفاوت شرکت در سطح کشورها متغیرهای کنترلی زیادی را در نظر میگیرند.
نتایج تحقیق بیان می کند که واکنش سرمایه گذاران به اخبار واطلاعات سود منتشر شده از سوی شرکتها به میزان قابل توجهی به اعتماد در کشورها بستگی دارد. با در نظر گرفتن خصوصیاتی در سطح کشور ازجمله منشأ قانونی، حمایت از سرمایه گذاران، الزامات افشاء، کیفیت سود ودیگر ابعاد فرهنگی نتیجه بدست آمده مستندتر می شود. اثراعتماد بر واکنش سرمایه گذاران به دنبال الزامات افشاء و حفاظت از سرمایه گذاران ضعیف، سطح آموزش پایین و هنگامی که سطح عدم تقارن اطلاعات بالا ست، تحت تأثیر قرار میگیرد. بنابراین، نتایج دیگر پژوهش بیان می کند که:
۱) هنگامی که حفاظت از سرمایهگذار و الزامات افشاء در یک کشور ضعیف باشند؛ اعتماد به عنوان جایگزینی برای
نهادهای رسمی مطرح می شود.
۲) هنگامی که سطح آموزش یک کشور پایین است، افراد کمتر تحصیل کرده در تصمیمات اقتصادی خود بر اعتماد تکیه می کنند.
۳) هنگامی که عدم تقارن اطلاعات در سطح بالایی باشد، از این مفهوم که اعتماد نقش مهمی را در محیط فقیر از نظر اطلاعات دارد، حمایت می کند.
لنگ، لینز و مافیت (۲۰۱۲) در تحقیقی به بررسی رابطه بین شفافیت در سطح شرکت، نقدینگی بازار سهام و ارزیابی در کشورها با تمرکز بر ارتباطهای گوناگون با توجه به ویژگیهای شرکت و محیطهای اقتصادی پرداختند. در آزمون اول ارتباط شفافیت با هزینه های معامله و نقدینگی بازار سهام بررسی می شود که جهت اندازه گیری شفافیت از چند متغیر شرکت با توجه به تحقیقهای پیشین از جمله میریت سود، کیفیت حسابرس و تعهد به استفاده از استانداردهای حسابداری بین المللی و استفاده از اجماع اطلاعات خارج از شرکت مثل پیش بینی تحلیلگران استفاه شده است. با در نظر گرفتن محیط بین المللی و با توجه به اینکه ارتباط بین شفافیت، نقدینگی و هزینه سرمایه وارزیابی شرکت در سراسر کشورها، توسط عوامل سازمانی و در سطح بنگاه و با تنوع در سری زمانی در عدم قطعیت تحت تاثیر قرار میگیرد ؛ و با در نظر گرفتن متغیرهای اندازه گیری شفافیت نتایج ذیل به دست آمده است: به دنبال مشاهدههای کمتر از مدیریت سود، نقدینگی بالاتر و هزینه های معامله پایینتراست، با در نظر گرفتن متغیرها؛ نقدینگی بالاتر و هزینه های معامله پایینتر است و اینکه مقدار اقتصادی بیانگر ارتباط معنادار اقتصادی بین شفافیت با نقدینگی است.
در آزمون دیگر، حد اهمیت شفافیت در سطح بنگاه در سراسر سیاستهای اقتصادی متفاوت است را بررسی می کند. با انتظار از اهمیت شفافیت در سطح بنگاه به جهت تقاضای سرمایه گذاران به اطلاعات بیشتر به دنبال عدم اطمینانی که محیط شرکت ایجاد می کند، مورد را در سه جنبه، سطح کشور، سطح شرکت و زمان بررسی می کند.
در سطح کشور، استدلال می کنند که اهمیت شفافیت در سطح بنگاه در کشورهای مبتلا به کدورت به طور کلی بیشتراست. نمونه را بر اساس چند اقدامات سازمانی و پیدا کردن ارتباط بین شفافیت و نقدینگی در سطح بنگاه به ویژه در کشورهایی که در آن به احتمال زیاد خرید و فروش قوی قابل توجهی وجود دارد، الزامات افشای نسبتاً ضعیف است و نفوذ رسانه کم است تقسیم می کند. هنگامی که حفاظت از سرمایهگذار، الزامات افشاء و نفوذ رسانههای گروهی فقیر هستند؛ ارتباط بین شفافیت و نقدینگی در دوره نوسانات بالا برجستهتر است. در سطح شرکت؛ با توجه به تنوع در سطح بنگاه و مشکلات حکومتی ارتباط بین شفافیت و نقدینگی بررسی می شود که با توجه به در نظر گرفتن سطح بالایی از تمرکز مالکیت، شفافیت به نقدینگی بالایی منجر می شود.
از نظر تغییرات سری زمانی به این نتیجه دست یافت که نوسانات بالا با سطح بالایی از شفافیت، نقدینگی را کاهش میدهد و این اهمیت شفافیت را در دورههایی که عدم قطعیت بیشتر است را میرساند.در نهایت نشان می دهد که نقدینگی یک کانال قابل توجهی است که از طریق آن ، شفافیت بر ارزیابی بنگاه و هزینه حقوق صاحبان سرمایه سهام تاثیر می گذارد.
دانلود مطالب پژوهشی درباره شناسایی تأثیر تأمین مالی خارج از ترازنامه بر واکنش سرمایه ...