2-4-4- اخلاق کسب و کار
اخلاق کسب و کار[56] به دو معنا استعمال شده است. در معنای اول به عنوان قواعد اخلاقی کسب و کار شناخته میشود. در این برداشت مردمی اخلاق کسب و کار به سادگی برابر است با به کارگیری روزه مره آیینها یا هنجارهای اخلاقی در کسب و کار؛ برداشت دیگر از اخلاق کسب و کار، خواستار گسترش اخلاق با ساختار سازمانی شرکتها از طریق کدهای اخلاقی، ممیزان اخلاقی، کمیته اخلاقی و آموزش اخلاقی میباشد(نهاوندیان، 1385).
به بیان دقیقتر، کسب و کار یا کار پیشه[57]گاهی معادل سازمان فرض میشود، لذا اخلاق کسب و کار نیز هم ارز و مترادف اخلاق سازمانی معنی میشود؛ در این اصطلاح، بخشهای فرعی که در اخلاق سازمانی ذکر گردید، به عنوان زیرمجموعههای اخلاق کسب و کار در نظر گرفته میشوند. ذکر این نکته خالی از فایده نیست که سازمان در این تلقی فقط سازمانی را در بر میگیرد که در فضای بازار فروش و عرضهی کالاها و خدمت به رقابت می پردازد؛ نه انواع دیگر سازمانها را و گاهی نیز در معنی دوم که عام تر است، کسب و کار معادل تجارت در نظر گرفته میشود؛ لذا اخلاق کسب و کار معادل اخلاق تجارت میباشد و قواعد اخلاقی مبادلات تجاری را انجام می دهند، که در این معنا با اخلاق در علم اقتصاد هم خانواده گشته و مسایل مشابهی را بررسی میکند. به بیان منطقی، اخلاق کسب و کار در تعریف اول با اخلاق تجارت مساوی است که یک صنف از علم اخلاق میباشد و در تعریف دوم، دقیقاً مساوی اخلاق سازمانی است و هرچه درباره اخلاق سازمانی عنوان گردید، درباره آن هم صادق است(حسین زاده، 1386).
2-4-5- اخلاق مدیریت
اخلاق مدیریت[58] حد واسطی بین اخلاق حرفهای و اخلاق سازمانی است؛ بدین معنی که پاره ای از صاحب نظران این عرصه به واسطه شمول گزارههای مدیریت به همه سازمانها بر نقشهای محوری مدیریت (مثل برنامهریزی، سازمان دهی، کنترل، کارمندیابی و هماهنگی) پای فشرده و مسایل اخلاقی که در رابطه با ایفای این نقشها پیش می آید، را در نظر گرفتهاند و مدلهای تصمیمگیری اخلاقی(با نظر به این مساله که تصمیم گیری جوهره مدیریت است) را بررسی کردهاند. در حالی که پارهای دیگر از صاحبنظران بر صفات یک مدیر(بدون نظر به نقشهای سازمانی و به عنوان یک حرفه) پرداخته اند و اخلاق مدیریت را از این منظر نگریستهاند(واثقی،1373). و پاره ای دیگر، اوصاف لازم برای یک مدیر را نسبت به مافوق خود، زیردستان، همکاران و ارباب رجوع مطرح میکنند و تقسیمبندی خود را فراتر از این حد توسعه ندادهاند(معاونت آموزش،1372). وجه مشترک تقسیمبندیهای فوق آن است که در تمام آنها گزارههای اخلاقی مطابق عوارض مدیریت شکل یافتهاند و صنفی از علم اخلاق محسوب میشوند که به اخلاقیات لازم برای یک مدیر میپردازند.
2-4-6- نقش راهبردی اخلاق حرفهای در سازمان و مدیریت
اخلاق از طریق اصول اخلاقی در سازمان جاری میشود. این اصول راهنماهاییاند که تصمیم گیری در سازمان بر آنها استوار میشود. سازمانها اصولاً براساس ارزشها و اصول خود و با در نظر گرفتن عوامل بیرونی و مقتضیات درونی سازمان خود تصمیمات خود به خصوص تصمیمات راهبردی را اتخاذ مینمایند (رحمانسرشت، 1384).
سازمان میتواند بر رفتار اخلاقی اعضای خود اثر بگذارد و یکی از منابع کلیدی اثر سازمانی درجه تعهد رهبر سازمان به رفتار اخلاقی است. قرآن در مورد رهبر اسلامی خود می فرماید:«و انک لعلی خلق عظیم» و تو دارای خلق عظیم هستی (ونوس و خانیجزنی، 1380).
مطالعات اذعان دارند که «توسعه کسب و کارها از طریق نوآوری در سازمانها بیش از هر چیز مرهون رعایت اصول اخلاقی توسط مدیران نسبت به کارکنان است.» (بروکنر، 1383). سازمانهای متعالی، به عنوان سازمانهایی مسئول با ایجاد شفافیت و پاسخگویی مناسب به ذی نفعانشان در قبال عملکرد خود، رویکردهایی اخلاقی اتخاذ میکنند. نقش راهبردی اخلاق حرفهای در موفقیت معطوف به آینده سازمان غیرقابل انکار است و دوری از آن بنگاهها را سخت آسیبپذیر و متضرر میسازد. دست یابی به اخلاق حرفهای موجب مزیت استراتژیک میگردد (قراملکی، 1382).
جان ایکرز رئیس سابق هیئت مدیره IBM اعتقاد دارد پایبندی به اخلاق، تعلق و احساس مطلوبی را در کسب و کار در مدیران ایجاد می نماید. شرکتها بدون تعهد و پایبندی به اخلاق در کسب و کار نمیتوانند رقابتی عمل نمایند. وی می گوید در اصل اخلاق و رقابت غیرقابل تفکیک هستند. بدون یکی، دیگری بی معنا است. لذا چنانچه در جامعه رفتارهای غیراخلاقی مانند دزدی از یکدیگر، عدم اعتماد، توسل به زور برای پایبند کردن مردم به صداقت و راستی رواج یابد، رقابت مفهوم خود را از دست می دهد. فاسد بودن اعضای جامعه، موجب عدم کارایی، ضایع شدن منابع و از همه مهمتر زائل شدن اعتماد و فرصتهاست. برعکس پایبندی هر چه بیشتر به اصول اخلاقی، برخورداری از قدرت اقتصادی، توان رقابت در محیط سالم را افزایش می دهد (ایکرز،2003).در عصر اقتصاد مبتنی بر دانش، فعالیتهای ارزش آفرین سازمان فقط متکی به داراییهای مشهود آنها نیست. امروزه دانش و قابلیتهای کارکنان؛ روابط با مشتریان، تأمین کنندگان، کیفیت محصولات و خدمات، فناوری اطلاعات، فرهنگ سازمانی داراییهایی به مراتب ارزشمندتر از داراییهای فیزیکی محسوب میگردد و توانمندی سازمانها در بکارگیری این داراییهای نامشهود، قدرت اصلی ارزش آفرینی آنها را رقم می زند (نورتون و کاپلان، 1386).
2-4-7- تحویلی نگری در اخلاق حرفهای
تحویلینگری، تصور ناقص و ناروا از اخلاق حرفهای از موانع عمده رشد اخلاقی در سازمانهاست (قراملکی، 1386).
تحویلی نگری در اخلاق حرفهای ابعاد زیانباری دارد از جمله:
1- تحویل اخلاق حرفهای به قانون، مقررات و آئین نامهها: اخلاق، روح قانون است و ضمانت اجرایی آن، بدون قوانین و مقررات است. اخلاق دامنهای بسیار فراگیرتر از قانون دارد و تعهدات اخلاقی در سطح ژرفتری از مناسبات حرفهای موثر است.
2- تحویل مسئولیتهای اخلاقی در حرفه به مسئولیتهای حرفهای: اخلاق حرفهای بسی فربه تر از مسئولیتهای حرفهای فرد است. در مواضع فراوانی بسنده کردن به شرح وظایف مواجهه حداقلی است و مسئولیت اخلاقی، فرد را به اقدام بیشتر و در مواردی همراه با فداکاری برمیانگیزد.
3- تحویل اخلاق حرفهای به هنجارهای رایج در مشاغل: هنجارها، جهان شمول نیستند و میتوانند اخلاقی و ضداخلاقی باشند.
4- تحویل اخلاق حرفهای به مسئولیتهای اخلاقی منابع انسانی: رهیافت استراتژیک به اخلاق حرفهای بر آن است که اخلاقی ماندن منابع انسانی در سازمان غیراخلاقی یا محال است یا بسی دشوار.
5- تحویل منشور اخلاقی سازمان به اصول اخلاقی: منشور همان گونه که از معنای لغوی آن پیداست، چندوجهی است و هر وجه آن بیانگر خط مشی اخلاقی شرکت در قبال یکی از گزارههای ذینفع در محیط آن است و با بیانیههای متضمن اصول عام اخلاقی متفاوت است.
6- تحویل منشور اخلاقی سازمان به عهدنامه اخلاقی حرفهها: عهدنامه اخلاقی در اخلاقیسازی حرفه نقش عمدهای دارد اما جهتگیری فردگرایانه دارد در حالی که منشور اخلاقی جهت گیری سازمانی دارد و بسیار پیچیده تر از عهدنامه اخلاقی است (سیاری، 1386).
قراملکی( 1385)، برای پیشگیری تحویلی نگری در ترسیم مسئولیتهای اخلاقی بنگاههای کسب و کار، تدوین سند جامع اخلاقی شرکت را توصیه میکند که متضمن اصول اخلاقی، منشور اخلاقی سازمان و عهدنامه اخلاقی کارکنان و مدیران است. در اخلاق پژوهی نیز الگوهای میان رشتهای را درمان و پیشگیری از تحویلی نگری میداند.
2-4-8- ضرورت اخلاق حرفهای برای مدیران
خطرناکترین رویداد انسانی انحطاط اخلاقی و شکسته شدن مرزهای اخلاقی است که در این صورت هیچ چیز به سلامت نخواهد ماند و انسانیت انسان فرو میریزد؛ این امر در امور اداری از جایگاهی خطیر و ویژه برخوردار است، زیرا وقتی انسان از محدوده فردی خارج میشود و در پیوند با دیگر انسانها قرار میگیرد واین پیوند صورتی اداری مییابد، اگر اخلاق نیک حاکم بر روابط انسانی نباشد، فاجعه چندین برابر میشود. مدیران مسئول اوضاع اخلاقی، فرهنگی و معنوی سازمان نیز میباشند.تکیه بر مدیریت اخلاقی در مدیریت راهبردی منابع انسانی جایگاهی بسیار مهم و با اهمیت در موفقیت سازمان دارد. از آنجا که انتصاب صحیح در گرو انتخاب درست است مدیران ارشد باید در تصدی پست مدیریت به آداب و اخلاق شایسته ملتزم، ودرزندگی فردی و شغلی اخلاق ورزباشند. (قراملکی، 1385).در منظر امیرمومنان علی (ع) آن چه مایه برتری آدمیان و سبب والایی شأن ایشان است، کرامتهای اخلاقی است و این کرامتها در اداره امور نقشی اساسی دارد. روایت شده که آن حضرت فرمود:
«عَلَیکُم بِمَکَارِمِ الأَخلَاقِ فَإِنَّهَا رَفعَةٌ»[59]
برشما باد به مکارم اخلاق که آن سبب والایی است.
البته هر چه مراتب اشخاص در امور اداری بالاتر برود و حیطه مسئولیت آنان گسترده شود، اخلاق اداری و کمالات انسانی در آنان باید والاتر و برتر باشد، زیرا اخلاق و رفتار مسئولان و کارگزاران اصلی و مدیران ارشد به شدت بر دیگران تاثیرگذار است.کسانی که در مراتب و مسئولیتهای بالاتر قرار دارند، بیش از دیگران به پایبندی اصول اخلاقی نیازمندترند و با زیر پا گذاشتن اخلاق از جانب آنان دین و دنیای مردمان به تباهی کشیده میشود و البته پایبندی آنان به اخلاق زمینهای مناسب برای دیگران در اتصاف به کمالات اخلاقی فراهم میسازد، به بیان پیشوای پایبندان به اصول اخلاقی علی(ع):"زمامدار همچون رودخانه پهناوری است که رودهایی کوچک از آن جاری میشود؛ پس اگر آب آن رودخانه پهناور، گوارا باشد، آب درون رودهای کوچک گوارا خواهد بود، و اگر شور باشد، آب درون آنها نیز شور خواهد بود.”[60]براساس چنین نگرشی، مسئولیت حراست حریمهای اخلاقی در امور اداری بیش از هر کس بر زمامداران و مدیران ارشد است؛ و امیرمومنان علی (ع) فرموده است:
«مَن نَصَبَ نَفسَهُ للناس إِمَامًا فَلیَبدَأ بِتَعلِیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلِیمِ غَیرِهِ، وَلیَکُن تَأدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبلَ تأدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالإِجلَالِ مِن مُعَلِّمِ النّاس وَ مُؤَدِّبِهِم.»
آن که خود را پیشوای مردم سازد، پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خویش بپردازد، و پیش از آن که به گفتار تعلیم فرماید، باید به کردار ادب نماید؛ و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایستهتر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد[61].
بنابراین در تحقق اخلاق اداری در هر مجموعه ای، بیش از هر کس باید بر اخلاق مدیران ارشد تأکید شود؛ و مدیران ارشد پیش از آن که از دیگران انتظار رفتار و سلوک مبتنی بر اخلاق اداری داشته باشند، خود باید جلوه گر چنین امری باشند؛ و نیز پیش از آن که با زبان و فرمان، خواهان اخلاق اداری باشند، به کردار و رفتار خود چنین امری را سامان دهنده باشند(دلشاد تهرانی،1389).
امروزه در زمینه اخلاق در مدیریت دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. این اهمیت ناشی از تولد نهضت مسئولیت اجتماعی در دهه 1960 میباشد که در پی آن توقعات مردم از شرکتها بالا رفت و این انتظار در بین مردم ایجاد شد که شرکتها باید از امکانات وسیع مالی و نفوذ اجتماعی خود برای رفع مشکلات اجتماعی مانند فقر، بهداشت، تساوی حقوق و خشونت استفاده کنند (عطاریان،1386). عوامل مختلفی چون رقابت بین سازمانها، دانشگاهها، فشار برای موفق بودن و کمبود آمادگی برای تصمیمگیری اخلاقی باعث شده است که انگیزه برای تصمیمگیری غیراخلاقی افزایش پیدا کند در حالی که رهبری اخلاقی باعث پاسخگویی مدیر و سازمان به مشتریها و موفق بودن در رقابت و موفقیت سازمان میشود (وینستون، 2007). اعمال مدیران نشأت گرفته از اعتقادات و اعمالی است که ترکیبی از اهداف کاری و اخلاق حرفهای است. براین اساس اخلاقیات به عنوان سیستمیاز ارزشها و بایدها و نبایدها تعریف میشود و با اتکا به این اصول مدیران میتوانند تشخیص دهند چه چیزی خوب و چه چیزی بد است (صمدی و مهدی خو، 1388).
در مدیریت قابل قبول از نظر اسلام تنها هماهنگی نیروها و امکانات جهت تحقق اهداف سازمانی و ایجاد حداکثر کارایی در محیط سازمانی کافی نیست، بلکه مدیر علاوه بر هماهنگی فعالیتها باید زمینه ساز رشد و تعالی افراد در سازمان(بعد معنوی و مادی) باشد. در ارتباط با چنین طرز تلقی از مدیریت افرادی که عهده دار چنین وظایف و مسئولیتهایی میشوند باید ویژگیهایی داشته باشند از جمله:
1- ایمان به خداوند متعال
2- اعتقاد و تعهد در کار
3- تخصص و مهارت
4- انعطاف پذیری و پرهیز از خودمحوری
5- تقوی و اخلاص
6- عفو و اغماض و بخشندگی
7- قدرت تفکر و ابتکار
8- خوش رفتاری و صبر و شکیبایی
9- سعی و جهد
10- صداقت
11- متعادل بودن (تعادل اخلاقی)
12- وفای به عهد و پیمانها(مجرب و معتمدی،2005)
2-4-8-1- ضرورت اخلاق برای مدیران آموزشی
مدیران آموزشی علاوه بر اینکه مسئولیت مهارتهای تحصیلی دانشجویان را بر عهده دارند در قبال آموزش اخلاقی آنها نیز مسئول هستند (استریک، 1988). مدیران آموزشی در واقع مدیران اجتماع هستند و باید بیشتر از دیگران به استانداردهای سطح بالا و رفتار اخلاقی پایبند باشند. مدیران آموزشی باید به رفتار مبتنی بر اخلاق و تصمیمگیرهای مبتنی بر اصول اخلاقی پایبند باشند و استانداردهای صداقت، احترام، مسئولیت، اعتماد و مراقبت را به طور مداوم برای دانشجویان، استادان، کارکنان و جامعه بزرگتر الگودهی کنند(گرین فیلد، 2004) . مدیر یک مؤسسه آموزشی که نسبت به رفتارهای ارتباطی درون شخصی و بین شخصی مسئولیت اخلاقی نداشته باشد و به لحاظ اخلاقی خود را مکلف به ترک رفتارهایی که از نظر قانونی منافی با حقوق و اخلاق حسنه نبوده و قابل پیگرد قانونی نیست، اما محکمه وجدان آن رفتار را جزء فهرست الزامات نبایدها قرار میدهد، نکند، نمیتواند حافظ ارزشهای انسانی و اخلاقی در محیط سازمان باشد با انتصاب مدیران فاقد مسئولیت در سازمانها، تربیت انسانهای به دور از فضیلت در چنین محیطی انتظاریست صحیح. به تعبیر الایکاف، از آنجا که هدف درست راه درست میطلبد، تمسک به راههای نادرست جهت نیل به اهداف صحیح، نادرست است (ایکاف، 1382).
مدارس در ایجاد رشد رفتاری و اخلاقی افراد و آموزش خودکنترلی به آنها نقش اساسی دارند (شاپیرو،2009). از مدیران آموزش انتظار میرود به دلیل مسئولیت خطیری که سازمانهای آموزشی بر دوش آنها نهادهاند افرادی اخلاقمدار باشند . آنها اقتدار و اختیار اتخاذ تصمیماتی را دارند که برزندگی جوانان و اعتماد عامه به مدیران اثر گذارند. علاوه بر مسئولیت رفتاری به شیوهای اخلاق مدار، مدیران آموزشی وظیفه دارند طوری بر همکاران و عامه مردم اثر بگذارند که به درستی و امانتداری آنها باور داشته باشند (واکین، 1998). زمانی که مدیران آموزشی به طور غیراخلاقی رفتار کنند، به اعتمادی که مردم در جهت پرورش نسل جوان به آنها دارند، لطمه میزنند (هاکلی، 1998). بنابراین، اخلاق مداری مدیران آموزشی به اندازه کارآمدی عملی آنها در تعیین صلاحیتشان نقش ایفا میکند (استریک، 2006).
شورای اسلامیشدن مراکز آموزشی براساس مصوبه جلسه 459 مورخ 24/2/79 شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاستهای راهبردی اسلامیشدن مراکز آموزشی را ذیل شش مولفه تصویب نموده است که مولفه ششم به مدیریت با زیر مولفههای زیر اختصاص دارد:
1- توجه و تأکید بر تقویت ارزشهای اسلامی و انقلابی، تعهد اجتماعی، زمان شناسی، قانونمندی، تفاهم و احتراز از خودمحوری در طراحی و هدایت نظام مدیریتی
2- اعتماد به مدیران و ایجاد زمینههای ضروری استقلال عمل در حوزههای مدیریتی برای افزایش توان رقابت سالم و رشد و پیشرفت
3- تربیت و انتخاب مدیرانی متعهد و متخصص با تاکید بر شایسته سالاری
دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله طراحی الگوی اخلاق حرفهای مدیران آموزشی با رویکرد اسلامی- ...