والن (۱۹۸۹) به نقل از لهنر- دوآ (۲۰۰۱) معتقد است که استرس یکی از عواملی است که سطوح انتقال دهنده های عصبی را در محل سیناپسی تحت تاثیر قرار می دهد.
بحث انگیزترین مطالعات در زمینه وضعیت عاطفی و فشارهای روانی مادر در هنگام بارداری انجام شدهاند و شواهد نشان میدهد که میان اضطراب، ناراحتی و به طور کلی فشارهای روانی مادر و عواقب ناخوشایند بارداری یک رابطه دو جانبه و یک چرخه منفی همواره قابل ردیابی است.
بارکلی (۱۹۹۰)، اشاره میکند که احتمال بیشتری وجود دارد که والدین کودکان ADHD نسبت به والدین کودکان نرمال، آشفتگی روانی و اختلالهای روانپزشکی را تجربه کرده باشند. وی معتقد است کمتر از ۵۰% احتمال دارد یکی از والدین بیولوژیک کودکی که ADHD دارد یک بزرگسال بالغ ADHD باشد. برای سالهای متمادی در پیشینه تحقیقات انجام گرفته میزان بالاتر آسیب شناسی روانی والدین کودکان ADHD در مقایسه با والدین کودکان نرمال گزارش شده است، این اختلالها عبارتند از: اختلال سلوک، رفتار ضد اجتماعی[۱۴۲]، الکلیسم[۱۴۳]، هیستریا[۱۴۴]، اختلال های خلقی و عاطفی[۱۴۵] و ناتوانیهای یادگیری. در نتیجهی این مشکلات روی مهارتهای فرزندپروری و مدیریت والدین کودکان ADHD تأثیرات منفی میگذارد، به طوری که ادراک آنها از رفتار فرزندشان مختل و منحرف میشود و در دوران بارداری نیز تأثیرات خاص خود را دارد..
۲-۱-۱-۵-۳- بعد جامعه شناختی
اصول پایهای نوروسایکولوژی رشد، بسیار پیچیدهتر از عملکردهای مغزی است. تحقیقات اخیر روی اختلال نقص توجه - بیش فعالی همگی بر این مسأله توافق دارند که یکی از علل این اختلال خود تنظیمی است و تحقیقات زیادی در زمینهی روانشناسی رشد، نشان دادهاند که رشد خود تنظیمی بطور قوی با تاریخچه اجتماعی شدن کودک ارتباط دارد و به این مسأله بر میگردد که رفتار کودک دچار اختلال در گذشته چگونه توسط مراقبت کنندگان وی، تنظیم میگردیده است. طبق این چارچوب قبل از اینکه کودک بتواند به طور مؤثری، خودش رفتارهای خویش را بازبینی، تنظیم و کنترل نماید، مهارت تنظیم رفتار در ارتباط اجتماعی بین کودکان با والدین و مراقبت کنندگان او، رشد میکند و گسترش مییابد (وینسلر[۱۴۶]، ۱۹۹۸).
چگونگی رفتار و پرورش کودک میتواند در تشدید مشکل او تأثیرگذار باشد، اما نمیتواند باعث مسأله باشد. پارهای از شیوههای تربیتی میتواند مشکل را بدتر و پارهای دیگر آن را بهتر کنند. هیچ شیوهای از پرورش نمیتواند مسائل نقص توجه - بیش فعالی را در کودکی که خلق و خوی مستعد برای آن را ندارد، به وجود آورد و چون روشهای پرورشی کودک میتواند تا اندازهای بر شدت مسائل مبتلایان به نقص توجه - بیش فعالی تأثیرگذار باشند، تغییرات در این شیوه، معمولا یاریدهنده خواهد بود (وندر[۱۴۷]، ۱۳۸۳؛ به نقل از اردبیلی، ۱۳۹۰).
در ارتباط با عوامل بعد تولد، به الگوهای تعامل والدین به عنوان مهمترین عوامل مؤثر در بروز اختلال ADHD پرداخته می شود. منظور از الگوهای تعاملی در خانواده، آن دسته از کانال های ارتباطی است که به وفور در یک خانواده اتفاق می افتد و مجموعه این الگوها، شبکه ارتباطی خانواده را شکل میدهد.
خانواده اولین نهاد اجتماعی است که روشهای سازگاری را به کودک میآموزد. در واقع خانواده بخش غالب در محیط کاملاً نزدیک کودک است و اعضای خانواده فرصت ارتباطات اجتماعی را به وجود می آورند. کیفیت عاطفی این گونه ارتباطات اثر غیر قابل متصوری ایجاد میکند، از قبیل تأثیر در نگرشهای حل مسأله و تعامل با همگنان و همچنین الگوهایی برای رفتار به وجود میآورند و نهایتاً عملکرد خانواده و وظایفی که به عهده کودکان گذاشته میشود میتواند در تکامل شخصیت کودک تأثیر داشته باشد (آرزو مانیاسن، ۱۳۷۸). سیرز و همکاران (۱۹۷۵) به نقل از مرادی (۱۳۸۰)، به این نتیجه رسیدهاند که دو بعد از رفتار والدین در ارتباط با فرزندان از اهمیت زیادی برخوردار است که عبارتند از: ۱) پذیرش در برابر طرد ۲) سختگیری در برابر آسانگیری. الگوهای ارتباطی والدین کودکان میتواند شخصیت فرزندان را تحت تأثیر قرار دهد و باعث ایجاد ویژگیهای رفتاری مثبت یا منفی شود. مادران “پذیرنده” یا “طرد کننده” میتوانند “سخت گیر” یا “سهل گیر” باشند. از ترکیب این دو بعد، الگوهای مختلف رفتار والدین شکل میگیرند که باعث ایجاد ویژگیهای رفتاری متفاوت در فرزندان میشود.
پژوهشهایی که به بررسی تأثیر الگوهای تعامل خانوادگی در ایجاد ADHD پرداختهاند، از یک سو این اختلال را نوعی واکنش نسبت به نابسامانیهای خانوادگی نظیر اعتیاد به الکل، اضطراب مزمن والدین و افسردگی مادر دانستهاند و از سوی دیگر به علت فراوانی بیشتر مبتلایان به بیش فعالی در خانوادههای پرجمعیت آن را به محرکهای محیطی نامناسب مانند کثرت افراد و عدم رفاه خانواده نسبت دادهاند (دادستان، ۱۳۸۲).
تحقیقات نشان داده است که والدین پسرهایی که ADHD دارند، جو خانوادگیشان را کمتر به عنوان حمایت کننده و انسجام یافته ادراک میکنند و ازدواجهای بیعیب کمتری نسبت به گروههای کنترل نرمال و بالینی دارند (براون و پکینی[۱۴۸]، ۱۹۸۹).
اورواشل[۱۴۹] (۱۹۸۳) و فیشر[۱۵۰] (۱۹۹۰) به نقل از لهنر – دوآ (۲۰۰۱) نشان دادهاند که افسردگی والدین با مدیریت شعیف خانواده و فرزندپروری ضعیف ارتباط دارند، مخصوصاً والدین افسرده در مدیریت کودک و ایجاد قوانین شعف داشتند.
این در حالی است که سبک مدیریت والدین میتواند بر رفتار کودک تأثیر داشته باشد (آرنولد[۱۵۱] و همکاران، ۱۹۹۳).
یکی از مسائل عمده در ارتباط با نافرمانی، لجبازی و پرخاشگری اجتماعی که به طور مکرر در تحقیقات انجام گرفته مشخص شده است، عبارت است از: ضعف والدین در به کارگیری روشهای مدیریتی مؤثر، به جا و پایدار در ارتباط با کودک (بارکلی، ۱۹۹۷).
تحقیقات دیگری روی والدین کودکان ADHD نشان میدهد که به طور معناداری ناهماهنگی زناشویی[۱۵۲] و خطر جدایی و طلاق در آنها بیشتر است (بارکلی، فیشر، ادلبروک[۱۵۳] و اسمالیش[۱۵۴]، ۱۹۹۰).
بیفرا[۱۵۵] و بارکلی (۱۹۸۵)، نیز دریافتند که ارتباط معناداری بین رفتار کودکان منحرف و ناهماهنگی زناشویی در پسرها وجود دارد. مادران پسرهای ADHD به طور معناداری نسبت به مادران کودکان غیر بیمار ناهماهنگی زناشویی بیشتری در مقیاس سازگاری زناشویی لوک و توماس[۱۵۶] نشان دادند.
با این وجود تحقیقات متناقضی را به عنوان علیت نشان دادهاند، طوری که برخی پژوهشها معتقدند که ناهماهنگیهای زناشویی ممکن است رفتار منحرف کودک را افزایش دهد و برخی دیگر معتقدند که مشکلات رفتاری کودک باعث افزایش ناهماهنگی زناشویی میگردد.
نتایج تحقیق میرندا[۱۵۷] و همکاران (۲۰۰۷) نشان داد که ارتباط کودکان ADHD با والدین و خواهر و برادرشان به طور معناداری تنیدهتر و سختتر از کودکان بدون اختلال میباشد و استرس والدین کودکان ADHD نسبت به والدین کودکان نرمال بالاتر بود.
۲-۱-۱-۶- مشکلات همراه با اختلال نقص توجه - بیش فعالی
اختلال نقص توجه - بیش فعالی معمولاً با ناتوانیهای یادگیری، مشکلات حرکتی، مشکلات اجتماعی و هیجانی، همراه است. میزان همبودی ناتوانی خواندن با اختلال نقص توجه - بیش فعالی را حدود ۳۵ تا ۵۰ درصد گزارش کردهاند (وایکمن، اکرمن[۱۵۸]، ۱۹۹۱؛ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳).
همچنین کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی در خطر ابتلا به اختلالات همراه، از قبیل نافرمانی مقابلهای (۳۵ تا ۶۵ % موارد) (فاراوان و بیدرمن[۱۵۹]، ۲۰۰۴)، شکست تحصیلی (باربزی[۱۶۰]، ۲۰۰۷)، رفتار اجتماعی منفی (دوبل و مک گوی[۱۶۱]، ۲۰۰۱)، روابط آسیب دیده با گروه همتا (هین شاو، ۲۰۰۲) میباشد (به نقل از دی الت[۱۶۲]، ۲۰۱۰).
۲-۱-۱-۶-۱- مشکلات رفتاری
رفتارهای نامناسب کودکان باعث بروز مشکلات فراوان در مدرسه می شود و علاوه بر اینکه به تحصیلات کودک خدشه وارد می کند، باعث پایین آمدن عزت نفس و شکست در سالهای بعدی زندگی فرد خواهد شد (هیت[۱۶۳] و همکاران، ۲۰۰۱)، رفتارهای برونزاد مانند پرخاشگری، بدون مداخلات تخصصی مؤثر، فرد را سنین بزرگسالی در معرض رفتارهای ضد اجتماعی و بزهکارانه قرار می دهد، و مشکلات درون زاد، مانند افسردگی، باعث کندی و حتی توقف رشد روانی کودک خواهد شد (به نقل از اردبیلی، ۱۳۹۰).
این کودکان احتمالا به علت تکانشی بودن، نمیتوانند رفتارهای خود را تنظیم کنند و از پسخوراندهای موجود بهره ببرند. رفتارهای انفجاری بیشتری دارند که ممکن است به بروز مشکل در موقعیتهای اجتماعی منجر شود. این کودکان معمولا کودکانی ناراحت، پر سرو صدا و زورگو هستند (علیزاده، ۱۳۸۵).
۲-۱-۱-۶-۲- مشکلات در روابط والد و فرزندی
یکی از فاکتورهای مهم خانوادگی که در رشد بهنجار و یا نابهنجار هیجانات و رفتار کودک نقش دارد ارتباط والد-کودک، به ویژه ارتباط مادر-کودک می باشد (لیفورد و همکاران، ۲۰۰۸).
تعامل کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی با والدینشان، موضوع بسیار مهمی است که نباید مورد غفلت پژوهشگران و درمانگران قرار بگیرد. مطالعهی تعامل کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی با والدینشان نشان میدهد که در روابط بین آنها فشار روانی (برین و بارکلی[۱۶۴]، ۱۹۸۸)، روابط تحمیلی (بورومیستر[۱۶۵] و همکاران، ۱۹۹۲)، افسردگی، محدودیت، ناکامی بالا و توانایی کمتر وجود دارد (بک[۱۶۶] و همکاران، ۱۹۹۰؛ به نقل از اردبیلی، ۱۳۹۰).
مطالعهی تعامل والدین- فرزند در بین خانوادههای کودکان با اختلال نقص توجه - بیش فعالی در ایران نشان داده است که این والدین بیشتر از سبک فرزندپروری خودکامه استفاده میکنند (علیزاده و آندریس، ۲۰۰۲).
تحقیقات نشان میدهد که رابطهی فرزند و والدین با همدیگر کنش متقابل دارند، به این معنا که تأثیرات کودک و والدین دو سویه است (ماسن، ۱۳۷۷). وجوه رفتاری متعدد اختلال پایداری چون نقص توجه - بیش فعالی میتواند به افسردگی مادران، اضطراب و احساس محدود شدن نقش والدینی، احساس عدم لیاقت در امر تربیت فرزند، وابستگی ضعیف عاطفی بین کودک و والد، روابط منفیتر این کودکان با خواهر و برادرانشان، بالا رفتن سطح تنش در خانواده، بالاتر بودن میزان طلاق و از هم گسیختگی روابط خانوادگی، منجر شود (جانسون[۱۶۷]، ۱۹۹۶؛ به نقل از هوش ور و همکاران، ۱۳۸۸).
مطالعات زیادی به این نتیجه رسیدهاند که والدین کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی فشار روانی بیشتری را تجربه میکنند و در نتیجه رفتارهای نامناسبی در روابط والد- فرزندی این افراد وجود دارد. کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی، آزارنده و نافرمان بوده و والدین آنها بیشتر منفی و مداخلهگر هستند و کمتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند (کانینگهام و بارکلی[۱۶۸]، ۱۹۹۷؛ جانسون و ماش، ۱۹۸۲؛ به نقل از متولیپور و رشیدی، ۱۳۸۸).
پس میتوان نتیجه گرفت اشکال در روابط والد و فرزندی، در خانوادههای دارای کودک دچار اختلال نقص توجه- بیش فعالی، یکی از ویژگیهای این خانوادههاست و میزان آسیبدیدگی روابط والد- فرزندی، با میزان اختلال و همچنین نوع اختلالات همراه آن نیز بستگی دارد (برنت و پفیفینر[۱۶۹]، ۲۰۰۸، به نقل از همان منبع).
تعاملات کودک – والد به طور وسیعی تحت تأثیر نشانگان کودکانی است که ADHD دارند. این کودکان اغلب در برابر درخواستهای والدین نافرمانتر هستند و در شروع کردن و دنبال کردن فعالیتها شکست می خورند و زود دست میکشند و نسبت به کودکان غیر بیمار بیشتر از آنها تقاضا میشود تا توجه کنند، چنین رفتارهایی برای والدین و مراقبان استرس واقعی ایجاد میکند (بارکلی، ۱۹۹۰).
تواناییهای تحولی کودک ممکن است وی را برای مشکلات رفتاری در معرض خطر قرار دهد. این که چگونه دیگران در ابتدا کودک را درک کردهاند و با او تعامل دارند، احساس شایستگیهای تحولی را تعیین میکند. برای مثال، یک تأخیر خفیف در رشد زبان با تظاهر کلامی مختل، هوش کمتر از متوسط، یا هماهنگی حرکتی – دیداری ضعیف ممکن است به پذیرش اجتماعی ضعیف، لذت و آزار از طرف دیگران یا اشکال دیگر بدرفتاریهای اجتماعی منجر میشود. چنین تأخیرهایی توانایی یادگیری عادتهای مناسب یا کنترل هیجانی، کودک را تحت تأثیر قرار میدهد (بارکلی، ۱۹۹۷).
بارکلی به نقل از لهنر – دوآ (۲۰۰۱) پژوهشهای زیادی را در مورد بررسی تعاملات کودک – والد، بین کودکان ADHD و والدینشان انجام داده است. نتایج تحقیقات وی نشان میدهد در شرایطی که والدین کودکان ADHD نباید تکالیف تعیین شدهای را به کار میبردند، کودکان آنها فرمانبرداری کمتری نشان داده و در حفظ و تداوم فرمانبرداری نیز مشکل داشته و نسبت به کودکان غیر بیمار لجبازی بیشتری داشتند. این در حالی است که والدین کودکان ADHD رهنمودها و درخواستهای ارائه میدادند و در بیشتر موارد این درخواست ها منفیتر بوده و کمتر به تعاملات مثبتی که به وسیله فرزندشان آغاز شده بود پاسخ میدادند.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این تعاملات ممکن است وقتی که کودک دارای ADHD تحت درمان با داروهای روانی قرار میگیرد و والدین آموزش لازم را دریافت میکنند، بهبود مییابد.
۲-۱-۱-۷- مدل های نظری اختلال نقص توجه - بیش فعالی
تاکنون مدلهای نظری متعددی برای تشریح مسائل زیربنای ADHD مطرح شده است.
با در نظر گرفتن سبب شناسی و نقایص ADHD، همراه با تشریح جنبههای روانشناختی و نیمرخ عصب – شناختی این اختلال، مدلهای متنوعی ظاهر شدهاند. یکی از قدیمیترین این مدلها نظریهی گری[۱۷۰] (۱۹۸۷) میباشد که یک مدل انگیزشی – عاطفی[۱۷۱] از بازداری رفتاری بر پایه سائق کسب پاداش و اجتناب از تنبیه قرار گرفته است. وی معتقد است که شالودهی بازداری رفتاری بر پایهی دو سیستم ۱) پاداش رفتاری و ۲) بازداری رفتاری قرار گرفته و جایگاه هر دو سیستم پاداش رفتاری[۱۷۲] و سیستم بازداری رفتاری[۱۷۳] در کرتکس پیشانی میباشد. وی از سیستم پاداش رفتاری (REW)، در انتشارات بعدیاش به عنوان سیستم فعال کننده رفتاری[۱۷۴] نام برده است. روی هم رفته به نظر میرسد که این سیستمها تشکیل دهنده سیستم نظارتی برای رفتار میباشند و تفاوتهای شخصیت آدمی میتواند از اختلاف نیرومندی این سیستمهای مکمل ناشی شده باشد. وی معتقد است که سیستم پاداش رفتاری از طریق پیامدهای تنبیهی و پاداش فعال میشود و کارکردهای آن با گرایش[۱۷۵] یا اجتناب و گریز[۱۷۶] از محرک ها راه اندازی می شود. سیستم پاداش رفتاری به طور فعال اگر پسخوراند مثبت یا پاداش دهندهای دریافت کند، یک پاسخ گرایش نشان میدهد و برعکس اگر پسخوراند منفی یا تنبیه کنندهای دریافت کند، پاسخ گریز یا اجتناب را فعال میکند و در این رابطه سیستم پاداش رفتاری، نشانههایی را به سیستم بازداری رفتاری (BIS) میفرستد که منجر به فعالسازی آن سیستم میگردد و در نهایت بعد از آن، سیستم بازداری رفتاری مسئول واکنش نشان دادن به محرکها از طریق کند کردن یا بازداری پاسخ رفتاری افراد است. مشکلات رفتاری یا هیجانی افراد زمانی ایجاد میگردد که سیستم از تعادل خارج گردد، طوری که هرگاه سیستم پاداش رفتاری (REW)، غالبتر و برجستهتر از سیستم بازداری رفتاری BIS باشد منجر به مستعد بودن و آماده بودن افراد برای افزایش رفتارهای تکانشی میگردد (آلفورد[۱۷۷]، ۲۰۰۶).
زنتال (۱۹۷۵، ۱۹۷۸، ۱۹۸۳) در مدل تحریک بهینه خود معتقد است، رفتار بیش فعالی در ADHD به جای اینکه به وسیله بیش تحریکی محیطی[۱۷۸] ایجاد شده باشد. در پاسخ به احساس دیگری از محدودیت سیستم حسی برای افزایش تحریک حسی به کار گرفته میشود. به عبارت دیگر افراد ADHD ممکن است در تحریک حسی نقص داشته باشند، طوری که برای بدست آوردن تعادل حیاتی[۱۷۹] مبارزه کنند و در نتیجه برای افزایش درون داد حسی[۱۸۰]، سطح برانگیختگی حسی[۱۸۱] را به وسیله درگیر شدن در فعالیتهای حرکتی بالا میبرند.
وینر[۱۸۲] (۱۹۷۹، ۱۹۸۵) نظریهای را به عنوان، نظریه اسناد[۱۸۳] بسط داد و نشان داد که بین اسنادهای دانشآموزان در مورد موفقیت و شکست تحصیلیشان و پیشرفت آنها رابطه معناداری وجود دارد. دانش آموزان موفق و غیر موفق تمایل دارند تا اسنادهای متفاوتی را برای شکست و موفقیت تحصیلی شان به کار بگیرند. فورلانگ[۱۸۴] (۱۹۹۴) در همین رابطه نشان داده است که کودکان ADHD، کمتر پافشاری و تلاش میکنند و موفقیتهایشان را به منابع غیرقابل کنترل نسبت میدهند و نسبت به کودکان بدون ADHD راهبردهای کمتر مؤثر و کارایی به کار میبرند.
مدل ترکیبی[۱۸۵] بارکلی از ADHD: رویکرد کارکرد اجرایی: بارکلی (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۰) یکی از مشهورترین نویسندگان در زمینهی پیچیدگیهای تشخیص، درمان و مدیریت کودکان و بزرگسالان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی میباشد. مدل ترکیبی بارکلی از ADHD که به عبارتی ترکیب مدلهای قبلی است، حمایت خیلی زیادی را بین عصب – روانشناسان به دست آورده و شالوده و اساس تحقیقات در این حوزه محسوب میشود. برای فهم بهتر این مدل اول لازم است که ساختار کارکردهای اجرایی تشریح گردد.
نظریه ترکیبی کارکرد اجرایی بارکلی، از مدلهای سیستم رفتار گری (۱۹۹۸) و کوای[۱۸۶] (۱۹۹۸،۱۹۹۷)، نشأت گرفته است و به عنوان یک مدل ترکیبی هیچ حمایتی از وجود روابط علی و ارتباط مستقیم بین کارکردهای اجرایی و رفتارها نمیکند، با این حال وی معتقد است که یک اثر متقابل غیر مستقیم و سیال بین این چهار کارکرد اجرایی وجود دارد طوری که این چهار کارکرد اجرایی توانایی کافی برای بازداری رفتاری را داشته و در این جهت کمک میکنند. هر کارکرد اجرایی شکلی از رفتار خود هدایتی شخصی است که به عنوان مکانیسم خود تنظیمی[۱۸۷] بهکار میرود (بارکلی، ۱۹۹۸). بارکلی به پنج کارکرد اجرایی اولیه اشاره میکند، که عبارتند از: ۱) بازداری پاسخ[۱۸۸] ۲) حافظه فعال غیر کلامی[۱۸۹] ۳) حافظه فعال کلامی[۱۹۰] ۴) خود تنظیمی ۵) بازسازی[۱۹۱] یا توانایی تجزیه و تفکیک رفتارها به اجزاء و مؤلفههایشان (اپستین[۱۹۲] و همکاران، ۲۰۰۱).
به علاوه بارکلی (۲۰۰۰) معتقد است که هر یک از کارکردهای اجرایی با یک مکان نروآناتومیک در مغز ارتباط داشته و تواناییهای اجتماعی – روانشناختی خاصی را پوشش میدهند.
این کارکردهای اجرایی به همراه فرآیندهای اختصاصی هر کارکرد و توانایی اجتماعی – روانشناختی آنها و موقعیت نروآناتومیک احتمالی آنها در مغز در جدول اختلال ۲-۱ مشخص شده است.
جدول ۲-۱٫ کارکردهای اجرایی اصلی، فرآیندهای اختصاصی هر کارکرد، توانایی های اجتماعی و روانشناختی و موقعیت نروآناتومیک احتمالی آنها در مغز
موقعیت احتمالی در مغز | توانایی های اجتماعی – روانشناختی | فرایند تشکیل دهنده مرتبط |