نه تمام ایده ها خلاقانه و بدیع هستند و نه حتی لازم است که اینگونه باشند بلکه در حقیقت مدیران موفق عموما از ایده های قدیمی، معمولی و یا ایده های جدید ناقص برای حل مشکلات سازمان خود استفاده می کنند. (Vandenbosch et al, 2006)
منظور از نو بودن یک ایده بسته به محدوده کاربرد ایده در ۱- یک سازمان ۲- بازاری خاص و یا ۳-کل جهان می تواند متفاوت باشد. راکفورد بیان می کند که یک ایده می تواند ۱) برای سازمان جدید باشد مانند راهیابی سازمان به یک بازار جدید و یا یک محصول جدید برای سازمان ۲) برای بازار جدید باشد مثلا محصولی که در نوع خود بی نظیر است و یا ۳) برای مشتریان به گونه ای جدید باشد که منافع بدیعی را برای آنها به ارمغان بیاورد.(Rochford, 1991)
نگارنده این تحقیق بر این باور است که محدوده نو بودن ایده در رابطه با سازمانی که ایده در آن مطرح می شود می بایست مد نظر قرار بگیرد چرا که ۱)هر سازمان واکنش منحصر به فرد خود را به نسبت به هر ایده خواهد داشت ۲) واژه نو به مدیران کمک می کند تا جو داخلی سازمان را نسبت به ایده های خود تقویت کنند ۳) در تبلیغات سازمان بکاررگیری واژه نو برای خدمات و محصولات اثرات مطلوبتری را بر مشتریان خواهد داشت. لذا در این تحقیق، ایده جدید، به هرگونه ایده جدید در سازمان اطلاق می شود.
مخلص کلام اینکه هر سازمانی برای رشد و بهبود شدیدا نیازمند ایده های مختلف است. پروسه نوآوری می تواند سازمان را در تولید و دریافت این ایده ها یاری دهد تا با بکارگیری آنها منجر به بهبود عملیات و فرآیندهای سازمانی، محصولات و خدمات، برند سازمان و در نهایت رشد پایدار سازمان شود.
۲_۲ اهمیت نوآوری و مدیریت نوآوری[۵]
“هر سازمانی تنها داری دو کارکرد است یکی نوآوری و دیگری بازاریابی مابقی فعالیت ها تنها هزینه هستند.” (پیتر دراکر)
نوآوری توسط سیاست مداران و تجار بعنوان یک داروی معجزه گر مطرح شده است که سازمان ها را قادر می سازد تا در دنیای رقابتی در حال تغییر بتوانند خود را حفظ نمایند. تعریف هر فرد از نوآوری ممکن است متفاوت باشد اما عموما نوآوری به کاربردی سازی اقتصادی ایده ها، تکنولوژی ها و فرآیندها از طرق جدید اطلاق می شود و مدیریت نوآوری در سازمان ها شامل اجرای فرهنگ نوآوری و کمک به توسعه و پرورش ایده های جدید و فرصتهای تجاری می شود. (Riederer et al, 2005)
تعریف مختلفی از نوآوری توسط محققین مختلف مطرح شده است اما آنچه که مهم است قدرت تمایز بین نوآوری و عدم نوآوری است برای مثال هر اختراعی نمی تواند یک نوآوری محسوب شود چرا که در اکثر پتنت های ثبت شده فاکتور ارزش اقتصادی وجود ندارد. توماس ادیسون یک مثال بارز برای تفاوت اختراع و نوآوری است. در حالیکه او بی شک یکی از بزرگترین مخترعان تمامی قرون به حساب می آید اما او در نوآوری بسیار ضعیف بود و این باعث شد که اسپانسرهای مالی مجبور شدند ادیسون را از شرکت های تجاری که برپایه اختراعات او بنا نهاده شده بود حذف کنند. اما همبرگر مک دونالد یک نوآوری به حساب می آید. آقای ری کروک[۶] موسس شرکت، مطمئنا هیچکدام از همبرگر، سیب زمینی سرخ شده و یا تحویل در گیشه را برای اولین بار اختراع نکرده بود اما نوآوری او مربوط می شد به استاندارد سازی محصولاتش برای مشتریان که برای آنها کیفیت مداوم، بهداشت و سرعت تحویل را تضمین می نمود. (Valery, 1999)
۲_۲_۱ انواع نوآوری
دو تقسیم بندی اصلی برای نوآوری وجود دارد یکی پایدار[۷] و دیگری مختل کننده[۸] که اولی مربوط به نوآوری در محصولات و خدمات و فرآیندهای موجود مانند کاهش اتلاف و هزینه ها، تولید ورژن جدید از یک محصول نرم افزاری و دومی شامل هرگونه نوآوری بدیع که متفاوت از محصولات و فرآیندهای فعلی سازمان مانند تغییرات بنیادی در خط تولید، تولید گوشی های همراه جدید و تولید دانه های ژنتیکی می باشد. (Koudal, 2004)
چهار نوع محتلف نوآوری را می توان در ماتریس زیر مشاهده کرد:
۱) نوآوری مستمر نوعی از نوآوری پایدار است که با بکارگیری تکنولوژی موجود محصولات در بازار سازمان را بهبود می دهد.
۲) جانشینی تکنولوژیکی شامل بکارگیری تکنولوژی های جدید برای ارتقای محصولات موجود سازمان است.
۳) نوآوری بازار شامل ترکیب تکنولوژی های موجود به شکلی است که برای بازار جدید باشد که باعث خلق قسمتی جدید در بازار می شود.
۴) نوآوری بدیع، نوعی از نوآوری درهم گسیخته است که شامل خلق محصولات و خدمات جدید با تکنولوژی های پیشرفته است که منجر به ایجاد یک بازار کاملا جدید می گردد.(Riederer et al 2005)
توسعه فناوری
توسعه بازار
نوآوری بازار
نوآوری بدیع
موجود
جدید
موجود
جدید
نوآوری مستمر
جانشینی تکنولوژیکی
شکل ۲_۱: ماتریس انواع نوآوری
۲_۲_۲ فرآیندهای نوآوری
فرایند نوآوری در سازمان با استراتژی کلی که چگونه یک سازمان بدنبال نوآوری می رود آغاز می شود که شامل انتخاب شایستگی اصلی سازمان و تعیین مسیر و مرزهایی است که می خواهد در آن نوآوری کند. بعنوان یک اصل عمومی می توان عنوان نمود که فرایند یادگیری یک سازمان خاصیت جمع شونده و محلی دارد. (Cimoli and Dosi 1996)
به عبارت دیگر فرایند نوآوری سازمان به شدت تحت تاثیر تجربیات از نوآوری های گذشته و برپایه تکنولوژی ای است که سازمان با آن آشنایی دارد.
فرآیندهای اولیه نوآوری شامل خلق ایده، آزمایش ایده، پرورش آن و حتی جا انداختن آن در بازار بود که همه کار آن توسط ذینفع اصلی (مثلا توماس ادیسون) مدیریت می شد و تصمیمات برای حذف یک پروژه و تمرکز بر پروژه های دیگر اتخاذ می گردید.(Axelrod, 2008) اما این فرایند بسیار به ذینفع اصلی وابسته بود و رسمیت نداشت.
آندره زیزلاوسکی در تحقیق خود تکامل فرایند نوآوری را به ۵ نسل تقسیم می کند: نسل اول که فرایند نوآوری به عنوان فرآیندی خطی شامل تحقیق، توسعه و خروجی در قالب محصولات جدید موفق شناخته و توسط تکنولوژی تحریک می شد. نسل دوم که همان حالت خطی را حفظ می کرد اما به وسیله تحرکات بازار کشیده می شد. نسل سوم که حاصل جفت شدن تحقیق و توسعه R&D و بازاریابی بود. در میانه دهه ۱۹۷۰ میلادی مدل های نسل اول که توسط تکنولوژی تحریک می شد و نسل دوم که بر تحرکات بازار بود با یکدیگر ترکیب و مدلی تعاملی بر پایه فرصت های تکنولوژی و نیازهای بازار پذیرفته شد.
نسل چهارم که مدل یکپارچه فرایند کسب و کار نام گرفت، بدلیل تحرکات سریع محصول و بازار و پررنگ شدن فاکتور زمان، فرایند نوآوری را به شکل موازی و نه سری مورد توجه قرار داد و در نهایت نسل پنجم که بر اساس مدل روسول یکپارچگی سیستم و شبکه سازی نامیده شد (SIN Model) در واقع گسترش مدل موازی نسل چهارم با اجماع روش های IT از قبیل مطالعات شبیه سازی و سیستم های خبره است.(Žižlavsky 2013)
مقاله ای که در سالهای اخیر در هاروارد بیزینس ریویو به چاپ رسید مدل زنجیره ارزش نوآوری را مطرح ساخت. این مدل، فرایند نوآوری را به شکل یک سری از فرآیندهای متصل بهم نشان می دهد طوریکه اگر یکی از این اتصالات تضعیف شود کل پروسه نوآوری تحت تاثیر منفی قرار می گیرد.
مقاله بر این موضوع تاکید دارد که هیچ راه حل یکسان و جهان شمولی برای سازمانهایی که قصد ارتقای توانشان برای خلق، توسعه و توزیع ایده ها را دارند وجود ندارد. همچنین تاکید می کند که مدیران می بایست مرحله به مرحله فرایند نوآوری خود را بررسی کنند و نقاط ضعف را شناسایی و بهترین رویه ها را برای رفع نواقص خود بیابند.
شکل زیر نشان می دهد که مدل زنجیره ارزش نوآوری به ۳ محدوده اصلی خلق ایده، انتقال و توزیع تقسیم می شود. خلق ایده شامل خلق ایده درون واحد، بین واحدی (مشارکت چندین واحد و بخش برای ترکیب دانش و تولید ایده) و استفاده از منابع خارج سازمانی برای استخراج ایده می باشد.
انتقال شامل دو مرحله انتخاب و توسعه است. انتخاب مربوط به تحلیل و پالایش ایده ها و آغاز تامین سرمایه برای ایده های منتخب، و توسعه عبارت است از تبدیل ایده و مفهوم اولیه به مدل نهایی مورد نیاز و بالاخره توزیع شامل انتشار ایده در سازمان است تا افرادی از سازمان که درگیر بازار و فعالیت های عملیاتی هستند نسبت به اجرای آن متعهد شوند. (Hansen and Birkinshaw 2007)
شکل ۲_۲: زنجیره ارزش نوآوری (Hansen and Birkinshaw 2007)
هانسن و برکین شاو (۲۰۰۷) بر روی تشخیص صحت زنجیره ارزش نوآوری یک سازمان تمرکز داشتند و نواقص سازمانها را به صورت زیر دسته بندی کردند:
سازمانهایی فقیر ایده: سازمانهایی که زمان و هزینه زیادی صرف توسعه ایده های متوسط می کنند که منجر به تولید خدمات و محصولات معمولی شده و عواید مالی کمی را در بر دارد که مشکل در مرحله خلق ایده است و نه توسعه ایده
سازمانهایی که مرحله انتقال ضعیفی دارند: در آنها ایده های بسیار خوبی خلق می شود اما مدیران به درستی آنها را بررسی و پرورش نمی دهند
سازمانهایی با ضعف در مرحله توزیع: مشکل آنها مربوط به عدم تجاری سازی ایده های خوب موجود در سازمان است.
۲_۳ فرایند خلق ایده
“ایده های نوآورانه مانند تخم های قورباغه هستند که از هر هزار تای آنها فقط یکی، دو تا زنده مانده و به بلوغ می رسند.” پیتر دراکر
تمام ایده ها قرار نیست برنده باشند و در حقیقت بسیاری از ایده ها بر اساس رفتار بازار بدردنخور به حساب می آیند. اما این موضوع طبیعی است و کارآفرین های واقعی این بخش از بازی را درک کرده و آمادگی دارند تا با جستجو در هزاران ایده، آنهایی را که قابلیت بالغ شدن دارند را بیابند. (Wagner, 2013)
بر اساس یک تحقیق از هر ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ ایده خام اولیه تنها یک ایده می تواند به یک موفقیت تجاری تبدیل شود. (Stevens and Burley, 1997) با چنین نرخ ضعیفی می توان متوجه شد که چرا سازمانها به دریایی از ایده نیازمندند. ممکن است برخی نسبت به تعداد دقیق ایده هایی که برای رسیدن به یک ایده بالغ نیاز است تفاهم نداشته باشند اما بحثی درباره اینکه برای رسیدن به هر ایده بالغ حجم وسیعی از ایده ها نیاز است وجود ندارد.
خلق ایده در سازمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است چرا که ما قصد نداریم فرایند جستجوی ایده های جدید برای توسعه خدمات، محصولات و در کل سازمان را بدست شانس واگذار کنیم و فعالیت های خلق ایده این موضوع را برای ما تضمین می کند. (Bhuiyan, 2011)
علاوه بر واگذار نکردن فرایند خلق ایده به شانس، تغییرات در فرایند خلق ایده می تواند کیفیت خدمات و محصولات را نیز ارتقا دهد. چندین محقق این موضوع را بیان کرده اند که ایده هایی که با فهم عمیق از وضعیت بازار و مشتریان توسعه می یابند از ارزش بسیار بالاتر و شانس موفقیت بیشتری بهره مند هستند.(Flint, 2002)
راهنمای نگارش پایان نامه درباره طراحی چارچوب مفهومی سیستم مدیریت ایده ها در بخش ...