یکی از موانع جدی، کمبود امکانات مادی پیشرفت در بعد تحصیلی است که کلمن[۲۴](۱۹۹۵) از آن با تعبیر«فراهم کردن امکان آموزش یکسان برای کودکان، فارغ از سوابق خانوادگی» یاد میکند. وی معتقد است که ایجاد امکان آموزش رایگان برای بچهها بدون در نظر گرفتن سابقه خانوادگی و نژادی و نیز جنس و طبقات اجتماعی و گروههای قومی مختلف، از ضروریات برابری فرصتهای آموزشی میباشد (دهقان و همکاران، ۱۳۸۸).
هم چنین راجرز[۲۵]( ۱۹۹۰) بر این باور است که عوامل متعددی نظیر نابرابریهای طبقاتی، مذهبی، نژادی، جنسی و… کیفیت آموزش و عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار میدهد.
جانستون[۲۶]، (۱۹۹۹) نیز معتقد است که ابعاد برابری فرصتهای آموزشی، شامل موارد زیر میباشد:
برابری فرصتهای آموزشی دربین طبقات اجتماعی مختلف
برابری فرصتهای آموزشی برای جنسیتهای مختلف
برابری فرصتهای آموزشی برای اقوام و نژادهای مختلف یک جامعه
برابری فرصتهای آموزشی برای مناطق شهری و روستایی و…
در مجموع از مطالعه ادبیات نابرابریهای آموزشی میتوان نتیجه گرفت که فقر، اختلاف نژادی، جنسیت و اختلاف بین شهر و روستا، از جمله عواملی است که در تعیین نرخ ترک تحصیل و پوششهای تحصیلی مؤثرند. در بسیاری از کشورها، روستاها در مقایسه با مناطق شهری، از توجه کمتری برخوردارند (اسماعیل سرخ، ۱۳۸۱).
لذا تأسیس انجمنهای خیرین مدرسه ساز در مناطق محروم، توزیع متناسب معلمان با کیفیت و ماهر در مناطق و آگاه کردن برنامه ریزان نسبت به اهمیت و نتایج برابری فرصتهای آموزشی، مهم ترین راه کار تأمین و گسترش برابری فرصتها و عدالت آموزشی میباشند که بابادی عکاشه و همکاران(۱۳۸۷)، در تحقیق خود به آن اشاراتی داشتهاند. همچنین آنان بیان داشتهاند که لینونن[۲۷](۲۰۰۰)در یک نگرش سوسیالیستی، آموزش را به عنوان وسیلهی اصلی برابر سازی تفاوتهای اجتماعی میبیند. و اظهار میدارد برابری فرصتهای آموزشی زمانی محقق میگردد که همهی افراد در دست یابی به آموزش، برابر باشند. این هدف امروزه در سطح بین المللی پذیرفته شده، اما کاملاً تحقق نیافته است. در مقابل در صحبت از نابرابری یا برابری فرصت مشاوران یونسکو( ۱۳۷۴)، منظور از نابرابری فرصت بین دختران و پسران در برخورداری از آموزش، نابرابری بین اقلیت های مذهبی یا نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی در بین مناطق مختلف کشور میباشد میدانند. در جهت رفع نابرابریهای آموزشی عبدوس (۱۳۸۱)، کاربست روشهای ذیل را مؤثر می داند:
احداث مدرسه درنزدیکی محل زندگی دختران
کاهش هزینه های والدین ازطریق اعطای بورس تحصیلی
تهیه برنامه درسی متناسب برای زندگی روزمره دختران
افزایش مشارکت جامعه
تمرکززدایی
نظام های آموزشی متنوع
در بررسی نقش های مختلف آموزش و پرورش در توسعه که تاکنون به آن ها پرداخته ایم، توسعه را جریانی چند بعدی(سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) یافتیم. ابعاد چندگانه مذکور در جامعه انسانی تبلور می یابند و جامعه نیز از آحاد مردم تشکیل شده است. حال با در نظر گرفتن نقش آموزش و پرورش در تربیت وآموزش انسان های مطلوب(فرجادی، ۱۳۷۰)، وقتی شاهد تحقق توسعه دراین ابعاد خواهیم بود که فرصت دسترسی به آموزش برای همگان و برخورداری از این فرصت به صورت برابر موجود باشد. چرا که به باور تودارو[۲۸](۱۳۷۰) آموزش و پرورش در حرکت رو به جلوی خود کاهش فقر، بیکاری، نابرابری و ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت، افزایش مشارکت مردم در امور سیاسی و… را در پی دارد.
۲-۷) نظام آموزشی:
نظام آموزشی عبارت از مجموعهای از عواملی نظیر برنامه درسی، مدرسه، معلم، فراگیر، تجهیزات، مواد آموزشی و… است که در امر انتقال دانش مشارکت دارند. این عوامل بر اساس فلسفه مسلط اجتماعی، سیاست آموزش رسمی و استراتژی روشن آموزشی و هدف های خاص اجتماعی در کنار یکدیگر قرار میگیرند( رخشان، ۱۳۶۶).
گروه مشاوران یونسکو(۱۳۷۰) در تعریف نظام آموزشی می نویسند: نظام آموزشی یک مجموعه پیچیده است که درآن اجزاء متشکله و زیر نظام ها به گونه ای سازمان یافته است تا در اثر تعامل مداوم، هدفهای از پیش تعیین شده را تحقق بخشد. نظام آموزشی، پویا و پیوسته در حال تحول است؛ و با محیط خارج از خود یعنی اجتماع، پیوسته در حال همیاری است. در این نظام، از یک سو، انسان هم ماده اولیه محسوب میشود وهم مصرف کننده محصول و مجری فعالیت های آن نیز هست؛ لذا نظام آموزشی با پویایی خود می تواند در آرمان های افراد، انتظارات گروه ها و نهادهای اجتماعی نیز تحول ایجاد کند. از سوی دیگر یک نظام آموزشی، از جنبه های کمّی( مانند افزایش جمعیت، بالا رفتن میزان عرضه و تقاضا برای آموزش) و کیفی،( همچون افزایش کیفیت زندگی و بهبود شرایط زیستی و معنوی افراد جامعه) نیز در حال رشد است.
از مهم ترین مسائلی که در نظام های آموزشی مطرح است، یکی گسترش پایدار دانش و آگاهیهای بشری است که برنامه های آموزشی را تحت تأثیر قرار می دهد و دیگری، افزایش خواسته ها و نیازهای اجتماعی برای رفع کمبودها، نیازها و در نهایت ایجاد فرصتی همسان برای عموم مردم به منظور بهره مندی از امکانات آموزشی است(دهقانی و همکاران،۱۳۸۸).
هدف عمده و به تعبیری وظیفه یک نظام آموزشی هر جامعه، تربیت انسان توسعه یافته ای است که در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی نظم پذیر، مسئولیت پذیر و نقش آفرین باشد. این سه ویژگی مختصات فردی و اجتماعی شخصیت افراد را شکل می دهد و در هر مرحله شامل تفاهم، تعامل و یا تقابل فردی و گروهی افراد است.
باید توجه داشت افراد به نسبت رشد این سه ویژگی، در مقابل پدیده های زندگی فردی و اجتماعی، واکنش نشان می دهند. در واقع، چنان چه نظام آموزشی با فرآیندهای رسمی و غیر رسمی خود بتواند مختصات سه گانه ی فوق را در افراد به حدی از کمال و برجستگی برساند که آنان به شایستگی در فرایند رشد و توسعه ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دنیای معاصر حضور یابند، این شایستگان عرصه های مادی و معنوی را انسان توسعه یافته می نامیم و می پذیریم که از رشد و بالندگی عاطفی، جسمی، عقلی، روانی و معنوی لازم برخوردارند( حلاجیان و همکاران، ۱۳۷۹).
۲-۷-۱) انواع نظام آموزشی و سطوح آن:
نظام آموزشی شبکهی وسیعی از نهادها و برنامههایی است که انواع گوناگون آموزش در سطوح متفاوت تحصیلی را برای مخاطبان آموزش فراهم می کند. انواع آموزش به تفصیل عبارتند از: آموزش همگانی، آموزش عمومی، آموزش اجباری، آموزش رایگان، آموزش فنی، آموزش حرفه ای، آموزش رسمی، آموزش غیر رسمی یا نیمه رسمی، آموزش از راه دور، آموزش مجازی و…
سطوح آموزش نیز عبارتند از: آموزش پیش دبستانی، آموزش دبستانی، آموزش راهنمایی، آموزش دبیرستانی، آموزش و تربیت معلم، آموزش عالی، آموزش تکمیلی و تخصصی(رئیس داناوهمکاران،۱۳۹۰).
۲-۸)ساختار آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران:
آخرین لایحه نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران در طول دوره مورد بررسی پژوهش حاضر، سال ۱۳۷۸ بوده است که ساختار نظام آموزش و پرورش را این گونه تقسیم بندی می کند:
نظام آموزش و پرورش از نظر جهت گیری کلی به دو بخش آموزش و پرورش عمومی و نیمه تخصصی تقسیم می شود.
بخش آموزش و پرورش عمومی شامل:
دوره ابتدایی ۶ سال:(۶ تا ۱۲ سالگی)؛
دوره راهنمایی۳ سال:(۱۲ تا ۱۵ سالگی)
بخش آموزش و پرورش نیمه تخصصی شامل:
دوره متوسطه ۳ سال:(۱۵ تا ۱۸ سالگی)
در مورد ساختار پیش دبستانی(آمادگی) در لایحه مزبور آمده است: برای کاهش مشکل گویشی کودکان مناطق دوزبانه و آشنا شدن آنان با محیط مدرسه، یک دوره یک ساله پیش دبستانی(آمادگی) ایجاد می شود.
شرکت نوآموزان مناطق مذکور، در این دوره الزامی است و هزینه آن به عهده دولت است. وزارت آموزش و پرورش مجاز است نسبت به ایجاد این دوره در سایر مناطق کشور با دریافت هزینه از اولیاء نوآموزان اقدام نمایند. در این لایحه دوره متوسطه نیزشامل سه شاخه زیر می باشد:
الف. نظری
فنی و حرفهای
کاردانش( فلاح پور،۱۳۸۷).
.
۲-۹) آموزش ابتدایی و جوانب مختلف رشد:
آموزش و پرورش دارای دورههای آموزشی مختلفی است که مهمترین، حساس ترین و اساسی ترین آنها دوره ی آموزش ابتدایی است .
دوره ی آموزش ابتدایی به عنوان یک زیر نظام از نظام رسمی آموزش و پرورش است که در آن کودکان ۶ تا ۱۲ سال به تحصیل می پردازند. طول این دوره فعلاً ۵ سال است.و معلمان شاغل در این مقطع حداقل باید دارای مدرک تحصیلی دیپلم باشند.
آموزش و پرورش ابتدایی به طور کامل شامل دانستنی های مقدماتی برای ورود به زندگی اجتماعی بوده و تعلیمات ابتدایی عبارت از تعلیم نکات مقدماتی موضوعات مختلف در تعلیم و تربیت است. آموزش و پرورش امروز به نحوی پی گیر به یادگیرندگان به عنوان کودکان و تفاوتهای عظیم آنها در استعداد، توانایی و خلق و خوی توجه داشته و در صدد شناختن احتیاجات فراوان و در عین حال متغیر و مربوط به هم آن ها می باشد. انتقال اطفال به هر مرحله بعدی باید تا آن جا که ممکن است به طور تدریجی و ملایم صورت پذیرد. مرحله ی بالاتر تحصیلات دبستانی هر چند ظاهراً با دوره ی کودکستانی و نیز با مرحلهی راهنمایی و دبیرستان مربوط است معهذا باید آن را یک دوره کاملاً متمایز از لحاظ رشد جسمانی و عضلانی کودک تلقی کرد. در این مرحله است که طفل معمولی احتیاج به توجه خاص دارد و لازم است که با روش تدریس مناسبی تعلیم گیرد. هم کودکستان و هم راهنمایی و دبیرستان های مختلف تا اندازه ای برنامهها و روش های تدریس دبستان ها را تحت تأثیر قرار می دهند. اما به هیچ وجه نباید به آن ها اجازه داد که از این حد تجاوز کنند و بخواهند برنامه و روش تدریس شان را به دبستان ها تحمیل کنند و آنها را در دبستانها قابل اجرا بدانند. دبستان ها نباید منحصراً آموزشگاه های تهیه ای برای آماده ساختن شاگردان جهت دورهی دبیرستان باشند بلکه برنامههای آن ها باید طوری تنظیم و مدون گردند که احتیاجات مخصوص طفل را در جهت رشد جسمانی وعقلانی جواب گو باشند و به هیچ وجه نباید احتیاجات مدارس متوسطه به دوره ابتدایی تحمیل ویا برنامه ها بنا به مقتضیات امتحانات ۱۱ سالگی تدوین شوند. دبستانها باید زمان و زمینه رشد همه جانبه ی اطفال را در آماده ساختن فراهم سازند و این روش ها را با قوه و استعدادهای ویژه اطفال که در سال های بعد بروز و ظهور می کنند سازگار گردانند.
اهمیت دوره ابتدایی در جهت رشد و شکوفایی استعداد دانش آموزان تا این اندازه اهمیت دارد که در تعریف نظام جدید آموزشی به دوره «اساس» نام گرفته است( بازرسان سلطنتی انگلستان، ۱۳۸۳۲). به همین دلیل معلمان و مدیران این مقطع تحصیلی نقشی مهم در رشد تربیتی و آموزشی دانش آموزان به عهده دارند تا از وراء این امر دوره های تحصیلی آینده شکل بگیرد حال لازم است کارکردهای مهم این دوره از نگاه فعالیت آموزشی و پرورشی شناخته شود تا جایگاه فعالیت مدیران و معلمان مجال بررسی پیدا کند. از جمله کارکردهای مهم این مقطع تحصیلی می توان به امور زیر اشاره کرد: