ارائه خدمات مالی با هزینه متناسب با نرخ بازگشت بخش ها، پروژه ها و کارگزاران اقتصاد
دسترسی همگانی به خدمات مالی بطوری که هیچ بخش مهمی از اقتصاد یا بخش بزرگی از جمعیت از این خدمات مستثنی نشوند.
به حداقل رساندن ریسک پس انداز کنندگان دارایی مالی که از رفتار کارگزاران بخش مالی نشات می گیرد.
مدیریت روش های تامین مالی به طوری که این روش ها و ابزارها باعث بسته شدن بنگاهها و در نتیجه بیشتر شدن شکنندگی مالی نشده و آثار مخرب بر اقتصاد کلان نگذارند (چاندریسخار، ۲۰۰۷).
با توجه به ضرورت ها و اهداف ذکر شده برای سیاست مالی، حوزه فعالیت سیاست های تامین مالی عبارتند از:
تعیین خطوط اصلی ساختار مالی: توسعه و گسترش بازارهای مالی همچنین معرفی ابزارها و نهادهای جدید در بازارهای مختلف مالی وظیفه ای است که سیاست گذاران حوزه مالی باید آن را در سیاستگذاری لحاظ کرده و در این جهت اقدام نمایند.
مقررات گذاری و تنظیم فعالیت های کارگزاران و نهادهای بخش مالی: سیاست های تامین مالی می بایست به نوعی تنظیم کننده روابط بین فعالان بازارهای مالی باشد تا از طریق کارایی بازارها یمالی افزایش یابد.
استفاده از عناصر ساختاری برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده: به منظور دستیابی به اهداف اقتصادی همراهی بخش مالی امری ضروری است. بنابراین، سیاست گذار می تواند از ابزار سیاست های بخش مالی در جهت تحقق اهداف اقتصادی کشور کمک گیرد.
۲-۸- تعریف و ماهیت حسابرسی
۲-۸-۱ تعریف حسابرسی
کمیتهی مفاهیم حسابرسی[۲۲]، حسابرسی را به صورت زیر تعریف مینماید:
حسابرسی فرآیندی است منظم و باقاعده[۲۳] (سیستماتیک) جهت جمعآوری و ارزیابی بیطرفانهی شواهد درباره ادعاهای مربوط به فعالیتها و وقایع اقتصادی، به منظور تعیین درجه انطباق این ادعاها[۲۴] (اظهارات) با معیارهای از پیش تعیین شده و گزارش نتایج به افراد ذینفع.
این تعریف از حسابرسی عمدتاً جامع و بسیط است و ضمن انتقال پیام اصلی که، حسابرسی فرآیندی آزمونی است به آن اندازه جامعیت دارد که در برگیرندهی انواع مختلف حسابرسی برای موضوعات (موارد) متنوع باشد. اغلب، واژهی حسابرسی با عبارات توصیفی و یا عبارات دیگری همراه است که نوع حسابرسی، موضوع حسابرسی و یا هر دو را مشخص می کند. برای نمونه، ما اغلب با واژه های حسابرسی مالی، حسابرسی سیستمهای اطلاعاتی، حسابرسی مدیریت، حسابرسی عملیاتی، حسابرسی عملکرد و حسابرسی رعایت مواجه میشویم. این واژه ها نمایندهی انواع مختلف حسابرسی است و تعریف حسابرسی که در بالا ارائه شد، تمامی آنها را در برمیگیرد (نیکخواه آزاد، ۱۳۹۲).
عبارت “فرایند منظم و باقاعده” دلالت بر آن دارد که فعالیت حسابرسی براساس برنامه ریزی مناسب انجام می شود که بر مبنای آن مجموعه ای از شواهد مربوط جمعآوری و ارزیابی میگردد واز این طریق هدفهای حسابرسی تحقق مییابد. فرایند منظم و باقاعده همچنین بدین معنی است که حسابرسی، حداقل در قسمت هایی از فرایند خود، بر مبنای روشهای علمی انجام میگیرد.
“جمعآوری و ارزیابی بیطرفانهی شواهد” شالودهی حسابرسی است. اگر چه نوع و ماهیت شواهد و معیارهای ارزیابی می تواند بین پروژه های مختلف حسابرسی متفاوت باشد، ولی تمام حسابرسیها بر محور جمعآوری و ارزیابی شواهد متمرکز است.
موضوع مورد رسیدگی از یک سری “ادعاهای (اظهارات) مربوط به فعالیتها و وقایع اقتصادی” تشکیل شده است. این ادعاها که به صراحت یا تلویحی اظهار می شود در چارچوب تعریف حسابداری که در بیانیهی اساسی تئوری حسابداری ارائه شده است قرار میگیرد و “اطلاعات اقتصادی” نامیده می شود. در اینجا کلمهی “اقتصادی” نمایانگر هرگونه شرایطی است که منجر به تصمیم گیری در تخصیص منابع محدود می شود.
حسابرسان به منظور قضاوت پیرامون “منصفانه” بودن صورتهای مالی اساسی ارائه شده باید معیارهایی در اختیار داشته باشند. این معیارها همان اصول پذیرفته شده حسابداریاست. اگر چه حسابرسی و حسابداری دو رشته مجزا ولی باهم مرتبطند. ارتباط حسابرسی و حسابداری، استفادهی حسابرسی از اصول پذیرفته شده حسابداری به عنوان “معیار منصفانه بودن” اطلاعات ارائه شده در صورتهای مالی است.
در صورت نبود اصول پذیرفته شده حسابداری، معیاری برای قضاوت درباره منصفانه بودن صورتهای مالی ارائه شده وجود نخواهد داشت. چنانچه قضاوت حسابرسان بر مبنای معیارهای از قبل تعیین شده نباشد، قضاوتی شخصی است و هیچگونه ارزشی ندارد.
اگر چه سیر تکاملی تدوین اصول پذیرفته شده حسابداری مطلوت نیست، ولی نبود همین استانداردها باعث می شود حسابرسان هیچگونه معیاری برای تشخیص منصفانه بودن اطلاعات مالی ارائه شده در اختیار نداشته باشند (نیکخواه آزاد، ۱۳۹۲).
آخرین عبارت بهکار گرفته شده در تعریف پیشگفتهی حسابرسی حاکی از آن است که قضاوت و ارزیابی حاصل در پایان آزمون حسابرسی با بهره گرفتن از “گزارش حسابرس” با صراحت ابراز می شود. این مرحله از فرایند حسابرسی اساساً مرحله گزارشگری است. بنابراین میتوان ادعا کرد فرایند حسابرسی از دو مرحله تشکیل می شود. مرحله رسیدگی و آزمون که مربوط به جمعآوری و ارزیابی شواهد است و مبنای اظهارنظر را فراهم می کند و دیگری مرحله گزارشگری که طی آن نظر و ارزیابی بدست آمده به افراد ذینفع گزارش می شود (نیکخواه آزاد، ۱۳۹۲).
سیستم حسابداری (اطلاعاتی) و فرایند حسابداری، حلقهی ارتباطی بین فعالیت و وقایع اقتصادی و ادعاهای مربوط به آنهاست. بنابراین موضوع مورد رسیدگی در برگیرندهی سیستم حسابداری و نیز فرایند حسابداری است.
۲-۹- اعتباربخشی گزارشهای مالی
پاسخگویی که خواستگاه آن احترام به حقوق انسانهاست، در زمینه ها و سطوح مختلف مطرح است. در سطح بنگاههای اقتصادی، مدیران در مقابل سرمایه گذاران، اعتباردهندگان و دیگر اشخاص ذینفع مسئول و موظفند از طریق ارائه اطلاعات شفاف، درست و قابل اعتماد اشخاص ذینفع را در جریان نحوه بهکارگیری منابع اقتصادی قرار دهند. این جریان متقابل از رعایت قانون و حقوق طبیعی بشری سرچشمه میگیرد. یعنی شخصی که نماینده یا مدیری را انتخاب می کند و منابع و سرمایه خود را به او میسپارد و از این طریق اختیار ادارهی منابع را به وی تفویض می کند و این حق را دارد که از سرنوشت سرمایه خود کسب اطلاع کند.
حسابرسی از ارکان اساسی فرآیند پاسخگویی است. زیرا پاسخگویی مستلزم وجود اطلاعات معتبر و قابل اتکاست و قابلیت اتکای اطلاعات مستلزم بررسی آنها توسط شخصی مستقل از تهیهکننده اطلاعات است. در فرآیند پاسخگویی، حسابرسی از طریق تعیین اعتبار اطلاعات، ارزش افزوده ایجاد می کند. درواقع نقش اصلی حسابرس مستقل، اعتماد بخشیدن و اعتباربخشی به صورتهای مالی است. صورتهای مالی مرکز ثقل و محور گزارشها و اطلاعات مالی است. صورتهای مالی ابزار پاسخگویی و تصمیم گیری شناخته میشوند. این صورتها زمانی در تصمیم گیری و پاسخگویی مفید واقع میشوند که قابل اعتماد، شفاف و دارای کیفیت مناسب باشند. طبیعی است که اطلاعات مالی باکیفیت مطلوب، در تصمیمگیریها و تخصیص بهینه منابع و کارآیی بازار اثر مثبت دارد که خود رشد، توسعه و رفاه اجتماعی را به دنبال دارد.
ارزش افزودهی حسابرسی متشکل از دو بعد است: بعد کنترلی و بعد اعتباربخشی. از دیدگاه کنترلی، حسابرسی به دو دلیل به عنوان عاملی مستقل بر کیفیت اطلاعات نظارت دارد: ۱) بررسی مستقل میزان تطابق اطلاعات حسابداری با معیارهای از قبل تعیین شده که این معیارها قاعدتاً باید منعکس کننده نیاز و خواست استفادهکنندگان اطلاعات باشد (عامل کشف کننده) و ۲) ایجاد انگیزه برای تهیهکنندگان جهت تولید اطلاعات در چارچوب معیارهای از قبل تعیین شده، زیرا تهیهکننده میداند که مورد حسابرسی قرار خواهد گرفت (عامل بازدارنده).
از دیدگاه اعتباربخشی، حسابرسی بر اعتبار اطلاعات میافزاید، زیرا استفادهکنندگان میتوانند مطمئن باشند که عوامل کنترلی پیشگفته بر فرآیند گزارشگری حاکم و باعث بهبود کیفیت اطلاعات شده است. درنتیجه استفادهکنندگان، میتوانند با ضریب اطمینان بیشتری از اطلاعات استفاده کنند. اعتماد استفادهکنندگان به کیفیت و استفادهی آنان از اطلاعات مالی به شکوفایی و افزایش ارزش نهفته در اطلاعات حسابداری میانجامد. در مجموع، حسابرسی مشکلات اعتباردهی ناشی از تضاد منافع را کاهش میدهد و از اینرو به قابلیت اتکای آن میافزاید (نیکخواه آزاد، ۱۳۹۲).
۲-۱۰- عوامل توجیهکننده تقاضا برای حسابرسی از دیدگاه مفاهیم بنیادی حسابرسی
گسترش روزافزون جوامع و پیچیدگی مسائل خاص آن، افزایش نیاز به اطلاعات اقتصادی مربوط، کامل، بیطرفانه و قابلاتکا و در نتیجه افزایش تقاضا برای وجود سیستمها و فرایندهایی که فراهمکننده چنین اطلاعاتی هستند را ایجاد نموده است. همین عوامل موجب افزایش نیاز به حسابرسی به عنوان قسمتی از کل فرایند انتقال اطلاعات شده است. کمیتهی مسئول تدوین بیانیههای مفاهیم بنیادی حسابرسی، نیاز به انجام حسابرسی توسط حسابرسان مستقل را به شرح زیر میداند:
الف) تضاد منافع[۲۵]: وقتی استفادهکننده اطلاعات تصور می کند بین او و تهیهکننده اطلاعات تضاد منافع بالفعل و یا بالقوه وجود دارد، احتمال تحریف (عمدی و یا سهوی) اطلاعات دریافت شده برایش مطرح می شود. از اینرو کیفیت اطلاعات دریافت شده مظنون تلقی شده و انجام حسابرسی توسط شخصی مستقل و عاری از تصور تضاد منافع را لازم میدارد. در شرایطی بسیار استثنایی این حسابرسی می تواند توسط استفادهکننده اطلاعات راساً انجام شود (نیکخواه آزاد، ۱۳۹۲).
ب) پیامدهای اقتصادی بااهمیت: منظور از فرایند گزارشگری هدفمند، کمک به استفادهکننده اطلاعات در امر تصمیم گیری اقتصادی است. سودار بودن، گمراهکنندگی، نامربوط بودن یا ناقص بودن اطلاعات می تواند منجر به تصمیم گیری غلط شود و به تصمیمگیرنده زیان وارد کند. در شرایطی که این تصمیمات پیامدهای مهم اقتصادی داشته باشند، تصمیمگیرنده اهمیت بیشتری برای کسب اطمینان از کیفیت اطلاعات دریافت شده قائل می شود. کسب اطمینان از کیفیت اطلاعات دریافت شده از طریق حسابرسی میسر است.
پ) پیچیده بودن[۲۶]موضوعات اقتصادی و سیستمهای اطلاعاتی: هر چه موضوعات اقتصادی و فرایند تبدیل آنها به اطلاعات پیچیدهتر می شود، استفادهکننده اطلاعات با مشکلات بیشتری در رابطه با تشخیص کیفیت اطلاعات روبرو میگردد. همچنین پیچیدگی موضوع و یا سیستم پردازش اطلاعاتی، امکان بروز اشتباهات را به وجود می آورد. در این موارد حسابرسی می تواند وسیلهای برای حصول اطمینان از کیفیت اطلاعات گزارش شده به استفادهکننده آن اطلاعات باشد.
ت) عدم دسترسی مستقیم[۲۷]: حتی اگر استفادهکننده اطلاعات حسابداری خود قادر به ارزیابی اطلاعات دریافت شده و تشخیص کیفیت آن باشد و در ضمن تمایل به این کار هم داشته باشد، امکان انجام این امر به دلایل متفاوتی غیرممکن است. این دلایل متفاوت تحت عنوان “عدم دسترسی مستقیم” شناخته می شود. دورافتادگی استفادهکننده از تهیهکننده اطلاعات ممکن است به علت جدایی فیزیکی یا ناشی از موانع حقوقی و مقررات سازمانی باشد. این عدم دسترسی مستقیم به مدارک و منابع اطلاعاتی، ارزیابی کیفیت آن از طریق آزمون مستقیم را غیرممکن میسازد. در شرایطی که ارزیابی مستقیم توسط استفادهکننده غیرممکن یا غیرعملی باشد، وی یا باید به کیفیت اطلاعات اعتماد کند (و اگر تضاد منافعی متصور نباشد، او ممکن است این کار را انجام دهد) و یا آنکه از افراد مستقل (حسابرسان) در ارزیابی اطلاعات دریافتی استفاده کند و به قضاوت آنان اتکا نماید (نیکخواه آزاد، ۱۳۹۲).
وجود روابط فی ما بین و تأثیر متقابل چهار عامل توجیهکننده تقاضا برای حسابرسی (تضادمنافع، پیامدهای اقتصادی بااهمیت، پیچیده بودن موضوعات اقتصادی و سیستمهای اطلاعاتی و عدم دسترسی مستقیم) بر یکدیگر، نیاز به یک قضاوت آگاهانه و مستقل را جهت ارزیابی کیفیت اطلاعات، هر چه مهمتر نشان میدهد. این نیاز توسط حسابرسان مستقل برطرف می شود.
۲-۱۱ گردش حسابرس
مطالعات دوره تصدی حسابرس به بررسی این امر میپردازند که آیا مدت طولانی رابطه حسابرس ـ صاحبکار بر کیفیت حسابرسی تاثیر دارد یا خیر. علت و محرک این تحقیقات نیز دعوت به تغییر اجباری یا اختیاری حسابرس میباشد. استدلالی که در جهت تغییر حسابرس عنوان می شود این است که دوره تصدی بلندمدت استقلال حسابرس را خدشهدار می کند. استدلال مخالف نیز این است که حسابرسان از انگیزه های اقتصادی قوی برای حفظ استقلال برخوردارند و سازوکارهای داخلی از قبیل چرخش پرسنل برای حفظ استقلال و تردید حرفهای حسابرسان کافی میباشد (فرانسیس ۲۰۰۴). همچنین استدلال می شود که دوره تصدی بلندمدتتر باعث آشنایی بیشتر حسابرس با عملیات تجاری و مسائل گزارشگری صاحبکار می شود و لذا کیفیت حسابرسی افزایش مییابد (حکیم و عمری ۲۰۱۰، المطلیری و همکاران ۲۰۰۹). با توجه به این موارد میتوان متصور بود که دوره تصدی حسابرس بر کیفیت اطلاعات مالی یا تاثیر مثبت داشته و یا اینکه سرمایه گذاران، دوره تصدی بلند مدتتر را به عنوان علامتی منفی ارزیابی کرده و سبب عدم اطمینان اطلاعاتی گردد. با توجه به این دو استدلال رقیب، صرفنظر از مستقیم یا معکوس بودن این رابطه، انتظار میرود که دوره تصدی حسابرس با عدم اطمینان اطلاعاتی رابطه داشته باشد. سازمان حسابرسی به عنوان شخصیت قانونگذاری اصول و ضوابط حسابداری و حسابرسی در کشور، در نشریه ۱۲۳ آئین رفتار حرفهای چنین بیان شده است: بکارگیری کارکنان ارشد در ارتباط با یک صاحبکار برای سالهای متمادی ممکن است تهدید برای استقلال باشد و در چنین شرایطی حسابدار حرفهای مستقل باید اقداماتی را به منظور حصول اطمینان از حفظ استقلال و بیطرفی انجام دهد. از جمله اقدامات کنترلی و حفاظتهایی که میتوان در این زمینه انجام داد چرخش اعضای ارشد تیم اطمینان، درگیر نمودن یک حسابدار حرفهای اضافی جهت مرور کار انجام شده اعضای ارشد یا مشورت در صورت لزوم، و در نهایت مرور کیفیت کار به صورت داخلی اما مستقل میباشد .
در این رابطه فدراسیون بین المللی حسابداران۱ در آئین رفتار حرفهای خود بیان میدارد: هنگامی که شرکای حسابرسی با تجربه و دانش لازم، محدود باشند، چرخش شریک ممکن است حفاظت مناسبی نباشد و در این رابطه باید حفاظتهای دیگری به کار گرفته شود مثل درگیر ساختن حسابدار حرفهای دیگری از داخل یا خارج مؤسسه، جهت مرور کار انجام شده یا در صورت لزوم جهت مشورت که ارتباطی با تیم اطمینان ندارد.
انجمنهای حرفهای حسابداری و سازمانهای ناظر حرفه از دیرباز نگران تاثیر دوره تصدی بلند مدت حسابرسی شرکت توسط یک حسابرس بوده اند، سازمانهای ناظر بر حرفه به دلیل اثرات منفی دوره تصدی بلند مدت بر استقلال حسابرس، از آن به عنوان یک تهدید بر کیفیت حسابرسی یاد می کنند. براین اساس آنها به دنبال محدود نمودن طول دوره تصدی حسابرسان در سطح مؤسسه حسابرسی و یا شرکاء حسابرسی بوده اند و نگرانی اصلی در این زمینه این است که با افزایش طول دوره تصدی حسابرس، استقلال حسابرس کاهش و در نتیجه، حسابرسان تمایل بیشتری برای کنار آمدن و پذیرفتن شیوه های گزارشگری شرکتها خواهند داشت و این به معنای کاهش کیفیت حسابرسی با افزایش طول دوره تصدی حسابرسی میباشد. در نقطه مقابل، عدهای بر این باور هستند که افزایش طول دوره تصدی باعث افزایش کیفیت حسابرسی می شود زیرا که حسابرسان برای ارتقاء کیفیت حسابرسی نیاز به شناخت کسب و کار خاص مشتری بوده و این دانش و شناخت در طول زمان به دست می آید. از اینرو، این گروه اعتقاد دارند که افزایش طول دوره تصدی باعث افزایش کیفیت حسابرسی میگردد. یکی از رویکردهایی که در بیشتر کشورها برای محدود نمودن طول دوره تصدی حسابرسی اتخاذ گردیده، استفاده از سیاست چرخش اجباری شرکا حسابرسی میباشد که در ایران طبق دستورالعمل سازمان بورس، مؤسسات حسابرسی بعد از گذشت ۴ سال مجاز نیستند، مجدداً سمت حسابرس مستقل و بازرس قانونی شرکت واحدی را بپذیرند.
۲-۱۲ پیشینه پژوهش
۲-۱۲-۱ پیشینه پژوهش خارجی
هنس و همکاران ( ۲۰۱۰ ) تاثیر تجدید ارائه صورتهای مالی بر تغییر حسابرس را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدند که احتمال تغییر حسابرس در شرکتهای دارای صورتهای مالی تجدید ارائه شده بیشتر از شرکتهایی است که صورتهای مالی آنها تجدید ارائه نشده است.
چن و همکاران ( ۲۰۱۰ ) رابطه تجدید ارائه صورتهای مالی و گزینه های تامین مالی خارجی را بررسی نمودند و به این نتیجه رسیدند که تجدید ارائه صورتهای مالی کیفیت اطلاعات حسابداری را کاهش می دهد و بر گزینه های تامین مالی شرکتها تاثیر می گذارد .
دی چو و همکاران (۱۹۹۶) و پالم روس و همکاران (۲۰۰۴) نشان می دهند که واکنش بازار سرمایه به ارائه مجدد صورت های مالی در اثر دو عامل اصلی صورت می گیرد۱- تنزل چشم انداز آتی شرکت و ۲- افزایش عدم اطمینان در مورد این چشم انداز. بنابراین، پس از ارائه مجدد، انتظارات سرمایه گذاران در ارتباط با جریان های نقدی آتی و نرخ بازده مورد انتظار آن ها تغییر می یابد (ژیا، ۲۰۰۶). تجدیدنظر در سودهای مورد انتظار آتی، تجدیدنظر در نرخ رشد مورد انتظار، عدم اطمینان به شایستگی و صداقت مدیریت، و مشاهدات و درک در مورد کیفیت سود از جمله عوامل اثرگذار در کاهش ارزش بازار شرکت هستند. برخی از این عوامل، ارزش شرکت را از طریق کاهش مستقیم جریان های نقدی آتی، تقلیل می دهند و برخی دیگر، ارزش شرکت را از طریق نرخ مورد استفاده توسط سرمایه گذاران برای تنزیل جریان های نقدی آتی کاهش می دهند. مطالعات قبلی نشان می دهد، ارائه مجدد موجب کاهش سودهای مورد انتظار آتی و افزایش نرخ هزینه سرمایه شرکت می شود و با توجه به روش مورد استفاده برای محاسبه هزینه سرمایه، بلافاصله متعاقب ارائه مجدد نرخ هزینه سرمایه در ماه به طور میانگین بین ۷ الی ۱۹ درصد افزایش می یابد، شرکت های با کیفیت پایین افشا، نرخ هزینه سرمایه بالاتری دارند و کیفیت پایین سود منجر به افزایش نرخ هزینه سرمایه می گردد (هری بار و جنکینز، ۲۰۰۴).
دمیرکن (۲۰۰۶) شرکت ها را بر مبنای دلایل ارائه مجدد طبقه بندی نمود. طبقات مختلف شامل شناسایی درآمد، مخارج تجدید ساختار، طبقه بندی مجدد، معامله با اشخاص وابسته، مالیات مربوطه و سایر موارد بودند. نتایج پژوهش وانگ ژیا (۲۰۰۶) نشان داد دلیل اصلی ارائه مجدد صورت های مالی اصلاح اشتباه ناشی از شناسایی درآمد دوره های گذشته است. در سال ۲۰۰۲ نیز وو در پژوهش خود به همین نتایج دست یافته بود. در یکی از روش های طبقه بندی، ارائه مجددها به سه دسته بد، خوب و خنثی تقسیم می شوند. چنانچه به دلیل ارائه مجدد، سودخالص یا درآمد کاهش یابد به آن ارائه مجدد بد گفته می شود. اگر سودخالص یا درآمد افزایش پیدا کند ارائه مجدد خوب نامیده می شود. ارائه مجدد خنثی به حالتی گفته می شود که چند تغییر خوب و چند تغییر بد اتفاق می افتند و یکدیگر را خنثی می کنند (فریدر و شانتی کومار، ۲۰۰۷).
گلاس لویز (۲۰۰۷) برای سال ۲۰۰۶ تعداد ۱۵۳۸ مورد ارائه مجدد ثبت و گردآوری کرده است در حالی که این موضوع برای سال ۲۰۰۳ برابر با ۴۷۵ مورد می باشد. بسیاری از ارائه مجددهایی که در سال های اخیر ثبت شدهاند بیانگر این هستند که به دلیل وجود اشتباهات، تهیه شده اند. پژوهشگرانی مثل سیسی لسکی و ویریچ (۲۰۰۶)علت ارائه مجددها را ناشی از پیچیدگی های حسابداری می دانند. از طرفی اتاق بازرگانی و کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده و هیئت استانداردهای حسابداری مالی هر یک پیچیدگی حسابداری را به عنوان یک مشکل اساسی و بزرگ شناسایی کرده اند.به همین منظور و در واکنش به این مسئله،کمیسیون بورس و اوراق بهادار کمیته ای مشورتی برای بهبود گزارشگری مالی تشکیل داد که هدفش کاهش پیچیدگی گزارشگری مالی است. همچنین کمیسیون بورس اوراق بهادار طرحی ارائه داد که بر اساس آن مراجع استاندارد گذار به سمت تهیه و تدوین استانداردها بر مبنای اصول حرکت نمایند تا بدین ترتیب از پیچیدگی حسابداری کاسته شود.استدلال آن ها بر این بود که استانداردهای بر مبنای دستورالعمل راهنمایی های مبهم و گیج کننده ای ارائه می دهند و استثناعاتی ایجاد می کنند که منجر به ارائه مجددهای حسابداری می شود و به همین دلیل اعتقادشان بر این است که حرکت به سمت تهیه استانداردهای بر مبنای اصول کمک خواهد که از تعداد ارائه مجددها کاسته شود (پلومی و یوهان،۲۰۰۶).
پوزن (۲۰۰۷)، چنین استدلال میکند که ارائه مجددها به علت تفسیرهای دوباره ای که از قضاوتهای حرفهای می شود، است و مدیریت انتظار آن را ندارد. آنها استدلال میکنند که حسابرسان و قانونگذاران انتظار دارند که قضاوتهای مدیریت و نیز حرکت بیشتر به سمت استانداردهای بر مبنای اصول که با افزایش ذاتی نیاز به قضاوت مواجه خواهد شد، منجر به افزایش تعداد ارائه مجددها خواهد شد.
افرادی همچون دزین کوفسکی (۲۰۰۷) عقیده دارند که ارائه مجددها به دلیل ناتوانی مدیریت شرکت در وارسی هزاران صفحه استاندارد حسابداری برای پیدا کردن پاراگرافهایی است که برای معاملات مورد نظر بکار گیرد. استدلال آنها این است که کمیسیون بورس و اوراق بهادار و هیئت استانداردهای حسابداری مالی به طور دورهای اقدام به تغییر تفسیر استانداردها می کند و اطلاع رسانی و نیز راهنماییهای درستی از آنها ارائه نمیشود.
نتایج پژوهش پلومی و یوهان (۲۰۰۶)، بیانگر این مطلب است که علت ۳۷% ارائه مجددهای حسابداری ویژگیهای استانداردهای حسابداری است. نتایج پژوهش مزبور نشان می دهد که ارائه مجددهای مربوط به کسب سود،سرمایه گذاری ها،سایر اقلام سود جامع، سرمایه، درآمد و دارایی های سرمایه ای به طور معناداری به عنوان ویژگی های استانداردهای حسابداری نسبت به سایرموارد مربوط به ارائه مجددها، مربوط تر هستند. ارائه مجددهایی که علت آن ها ویژگی های استاندارد های حسابداری تشخیص داده شده بود،۵۸% آن ها مربوط به کمبود شفافیت در استانداردهای حسابداری بوده است.۳۷% آن ها نیز به استفاده از قضاوت در بکارگیری استاندارد به عنوان عامل دخیل شناسایی شد.همچنین آن ها نشان دادند که ارائه مجددهای مربوط به طبقه بندی های نادرست، شناسایی هزینه، سایر اقلام سود جامع و سرمایه به طور معناداری با کمبود شفافیت در استانداردها در ارتباط هستند.
هری بار و جنکینس (۲۰۰۴) در امریکا تاثیر ارائه مجدد صورتهای مالی روی برآورد هزینه سرمایه را مورد پژوهش قرار دادند و در یافتند که ارائه مجدد صورتهای مالی از طریق کاهش اطمینان سرمایه گذاران نسبت به اعتبار و شایستگی مدیریت موجب کاهش سودهای مورد انتظار آتی وافزایش نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذاران و در نهایت موجب افزایش هزینه سرمایه شرکت میگردد.
ویلسون (۲۰۰۸)،در آمریکا کاهش در محتوای اطلاعاتی سود ،پس از ارائه مجددرا مورد آزمون قرار داد و دریافت که نسبتا ،سود پس از ارائه مجدد،دارای محتوای اطلاعاتی کمتری است.برای شرکتهایی که به دلیل اصلاح اشتباه ناشی از شناسایی درآمد ارائه مجدد نموده اند ،کاهش در محتوای اطلاعاتی سود،قابل ملاحظه تر است.
لی یو (۲۰۰۴)پژوهشی با عنوان تاثیر ارائه مجدد صورتهای مالی بر تغییر حسابرسان و مدیریت ارشد را انجام داد.نمونه آماری این پژوهش شامل ۵۶۹ شرکتی بود که پس از ارائه مجدد اقدام به تغییر حسابرس خود نموده اند. نتایج نشان داد که اعلان ارائه مجدد به طور معنا داری موجب افزایش احتمال تغییر و عزل حسابرسان می شود.
نگارش پایان نامه درباره تاثیر ارائه مجدد صورتهای مالی بر سیاستهای تامین مالی ...