نمودار ۳-۴- تغییرات میزان کلروفیلa ایستگاهها ی مورد بررسی در دوره نمونه خاکستر در برداری……………….۵۶
نمودار ۳-۵- درصد شاخه های مختلف فیتوپلانکتون های دریاچه زریبار در دوره مطالعه ………………………………..۶۰
نمودار۳-۶- درصد جنس های مشاهده شده شاخه Chlorophyceae در دوره مطالعه …………………………………….۶۱
نمودار۳-۷- درصد جنس های مشاهده شده شاخهBacillariophyceae در دوره مطالعه…………………………………..۶۱
نمودار۳-۸- درصد جنس های مشاهده شده شاخهConjugatophyceae در دوره مطالعه………………………………….۶۲
نمودار۳-۹- درصد جنس های مشاهده شده شاخهCryptophyceae در دوره مطالعه ………………………………………۶۲
نمودار۳-۱۰- درصد جنس های مشاهده شده شاخهCyanobacteria در دوره مطالعه………………………………………۶۳
نمودار۳-۱۱- درصد جنس های مشاهده شده شاخهDinophyceae در دوره مطالعه…………………………………………۶۳
نمودار۳-۱۲- درصد جنس های مشاهده شده شاخهEuglenophyceae در دوره مطالعه…………………………………..۶۴
نمودار۳-۱۳- درصد جنس های مشاهده شده شاخه Xantophyceae در دوره مطالعه ……………………………………..۶۴
تصاویر جنس های مهم مشاهده شده در دریاچه زریبار ……………………………………………………………………………………….۶۸
فهرست جدول ها
عنوان صفحه
جدول ۲-۱- مختصات ایستگاههای مورد بررسی …………………………………………………………………………………………………۴۷
جدول۲-۲- زمان های نمونه برداری …………………………………………………………………………………………………………………….۴۸
جدول۳-۱- فیتوپلانکتون های مشاهده شده در ایستگاه ده ره تفه …………………………………………………………………….۵۸
جدول ۳-۲- فیتوپلانکتون های مشاهده شده در ایستگاه سد خاکی ………………………………………………………………….۵۹
فصل اول
مقدمه
۱-۱- تالاب ها
تالاب ها به طور مستقیم یا به طور ضمنی و تلویحی به طرق گوناگون تعریف شده اند. عوامل متعدد ازقبیل دیدگاه و نظریات شخصی، جایگاه وموقعیت، چشم اندازها و مناظر، هر فرد یا گروهی تالاب را از دیدگاه و نظریات خود متکی بر تجارب یا نیازهای خاص تعریف کرده است. برای مثال، اگر تعریف تالاب از یک فرد عادی و غیر متخصص پرسیده شود، ممکن است که یک باتلاق با انبوهی از گیاهان با آب عمیق همراه با اردک ها و یا این که یک برکه ناشناخته و کدر را بیان کند، اما از دیدگاه متخصص، تالاب به عنوان مکانی که در آن فرایند غیر هوازی رخ می دهد، به همراه گیاهان فراوانی که برای زندگی در شرایط مساعد، یا دشوار و طاقت فرسای آن ناحیه سازگار شده اند تعریف می شود. نهایتاً آنان که استفاده و کارایی های تالاب ها را بیان و محاسبه میکنند مطمئنا یک نظریه ساختاری دارند و تالاب را به وسیله ویژگی های بارز خاک، هیدرولوژی و گیاهان آن به خاطر سهولت تصمیم گیری در مورد کاربری های آن تعریف می کند.
۱-۲- تعریف تالاب
تالاب از نظر لغوی معادل واژه “ وتلند “ به معنی اراضی خیس و غرقابی و متشکل از دو کلمه تال و آب بوده که در اصل به معنی آبگیر می باشد. تالاب ها زیستگاه هایی موقتی و انتقالی اند از این حیث که آنها نه زیستگاه های خشکی اند و نه زیستگاه های آبی، بلکه ویژگی ها و خصوصیات هر دو را دارند. ممکن است در طی زمان به خاطر وابستگی به فاکتور هایی نظیر میانگین بارش سالیانه، تبخیر و تعرق و تغییرات و اصلاحات حوضه آبریز، گسترده یا محدوده شوند. به خاطر موقتی بودن خصوصیات تالاب ها و جابجایی مرزهای آنها، شناسایی دقیق مرز تالاب ها اگر عملاً غیر ممکن نباشد، مشکل خواهد بود. همچنین انواع مختلف تالاب در نوع تعریف آن مؤثرند. تالاب ها شامل زیستگاه های شناخته شده ای، مانند باتلاق و مرداب و تالاب های فصلی که کمتر شناخته شده اند، مانند برکه های بهاری و رودهای دوره ای و فصلی می باشند.
هر تالاب بسته به اندازه، شکل، هیدرولوژی، خاک، گیاهان و موقعیتش در چشم اندازها منحصر به فرد می باشد. به همین دلیل تالاب ها دامنه وسیعی از ویژگی های عملکردی وکارا و مفید، شامل : ۱- تهیه زیستگاه هایی برای حیات وحش و آبزیان ۲- حفظ و نگهداری رسوبات و سموم ۳- تضعیف قدرت تخریب سیلاب ۴- متابولیسم مواد غذایی ۵- تغذیه آبهای زیرزمینی ۶- صدور محصولات را ارائه می کنند.
علی رغم این که ارائه تعریف برای تالاب به صورت جامع کاملاً دشوار است، تاکنون چندین تعریف رسمی پیشنهاد شده است. آسانترین تعریف را مدیران و دانشمندان بویژه آنهایی که علاقمندن به پرندگان آبزی و حیات وحش می باشند، بیان نمو ده اند (F. Shaw 1956). این تعریف که تا اندازه ای تعریف ساختاری است و مطلبی قابل فهم و کلامی معقول را برای افراد عادی ارائه می دهد. واژه تالاب به زمین های پستی اطلاق می شود که با آب کم عمق ( پایاب) و گاهی اوقات آبهای موقتی و فصلی پوشیده شده اند. همچنین با اسامی دیگری مانند, wet Meadow , Bog ,fen swamp , marsh , potholes نامیده می شود.
این تعریف برپایه دو پارامتر ضروری که باید در یک تالاب وجود داشته باشد، بیان شده است :
وجود آب های سطحی ۲- توسعه و گسترش رطوبت درخاک برای گیاهان
دریک کارگروه کانادایی، یک گروه محقق تالاب های ملی آن کشور، تعریفی را ارائه کرده که پارامتر سومی یعنی خاک های هیدریک را هم شامل شده است. این تعریف بیشتر به خصوصیات علمی تالاب ها توجه کرده است. به علاوه توضیح و بسط تعریف قبلی تالاب که نه تنها شامل زیستگاه هایی که دارای آب های سطحی می باشند، می پردازند، بلکه آنهایی را که خاک اشباع شده دارند، را تشریح می کنند (Tarnokai- 1979).
سرویس حیات وحش و ماهیان آمریکا، تعریفی را که هیدرولوژی تالاب، خاک های هیدریک و گیاهان آبدوست را به عنوان پارامترهای دخیل در تعریف تشخیص داده، تصویب نموده است (Kvardyn et al, 1979). این تعریف تالاب شناسان، تعریفی است که از تعریف کانادایی ها، از این حیث که نیاز به ارائه ویژگی و خصایص پارامتر مذکور را ندارد، متمایز گردیده است :
تالاب ها، زمین های موقتی بین سیستم های خشکی و آبی هستند. مکانی که سفره آب در درون یا نزدیک به سطح زمین قرار دارد و یا بوسیله آب های کم عمق پوشیده شده است.
۱-۲-۱- تعریف تالاب از نظر کنوانسیون رامسر
مناطق مردابی، آبگیر، توربزا برکه های مصنوعی یا طبیعی که به طور دائم یا موقت دارای آب ساکن یا جاری، لب شوریا شور مشتمل بر مناطقی از آبهای دریایی که عمق آب هنگام پایین ترین جزر در آنها بیش از۶ متر نباشد.
۱-۳- طبقه بندی تالاب
روش ها و الگوهای طبقه بندی تالاب ها بسیار توسعه یافته اند (For example, Martin and Stewart et al 1953 and 1971 Kantvrd Glt and Larson 1974). این سیستم طبقه بندی بوسیله کاردین و همکارانش در سال ۱۹۷۹ گسترش یافت و در سال ۱۹۹۳ بوسیله آقای برینسون که از سوی دانشمندان، سیاستمداران و مهندسین مورد تأیید قرار گرفت، به صورت پیشرفته ارئه گردید. این طبقه بندی ها می توانند درتمام نواحی جغرافیایی و در قسمت اعظم دنیا بیشتر از سایر طرح های طبقه بندی به کار روند.
با توجه به ویژگیهای متفاوتی که تالابها می توانند داشته باشند سیستم های طبقه بندی متعددی برای تالابها ارائه شده است. معمولاً در این نوع طبقه بندی ها معیارهای گوناگونی نظیر رویش های گیاهی، ویژگیهای هیدرولوژیک، خصوصیات شیمیایی، نوع خاک و هیدروتوپوگرافی منطقه اساس طبقه بندی تالابهای مختلف قرار می گیرد. بنابراین فقط به برخی از طبقه بندی های مهم در رابطه با تالابها در نقاط مختلف دنیا اشاره می شود. هر چند بیشتر سیستم های طبقه بندی تالاب بر روی مفهوم هیدرولوژی تکیه می کنند ولی سیستم های اولیه ای که در ارتباط با طبقه بندی تالاب ارائه شدند برمبنای رویش های گیاهی نظیر جنگلی، همیشه سبز، برگ ریز و غیره استوار بودند، که البته این سیستم ها هنوز هم برای توصیف و تشریح ساده از تالاب بسیار مفید می باشند.
در دهه ۱۹۷۰ طبقه بندیهای فراوانی از تالاب ارائه شد که یکی از مهمترین آنها را ادوم ( ۱۹۷۱, Odum ) بر اساس موقعیت جغرافیایی قرارگیری تالابها و شرایط محیطی تأثیر گذار بر آنها ارائه نموده است.
بر طبق طبقه بندی ادوم تالابها به پنج گروه تقسیم می شوند :
نوع اول : سیستم هایی که سازگار به شرایط مختلف محیطی بوده بدین لحاظ دارای محدوده وسیعی از پراکنش جغرافیایی می باشند.
نوع دوم : اکوسیستم های نواحی حاره و استوایی که در این اکوسیستم های هر چند میزان نور بالا بوده ولی تغییرات محیطی و فصلی بسیار ناچیز می باشند از جمله این اکوسیستم ها می توان به سیستم های حرا اشاره نمود.
نوع سوم : اکوسیستم های نواحی معتدله که شدیداً تحت تأثیر تغییرات فصلی نظیر سرمای زمستان و گرمای تابستان می باشند.
نوع چهارم : اکوسیستم های واقع در نواحی قطبی
نوع پنجم : اکوسیستم های جدیدی که در مجاورت جوامع بشری بوجود آمده اند و شدیداً تحت تأثیر دستکاریهای بشر در حال تغییر می باشند.
یکی از مهمترین سیستم های تالابی که همیشه درمورد آن مباحث زیادی بیان می گردد، توربزارها می باشد. اقدامات مربوط به طبقه بندی توربزارها در شمال اروپا و آمریکا انجام شده که طبقه بندی Davis (۱۹۰۷) در ایالات متحده از اولین طبقه بندیهای ارائه شده در رابطه با توربزارها می باشد وی باگهای میشیگان را بر طبق سه اصل ذیل گروه بندی نمود :
۱- زمین های باگ یا بر روی دریاچه های کم عمق یا بر روی دلتاهای رودخانه ایی واقع شده اند.
۲- باگ ها از دوطریق توسعه می یابند یا با بالا آمدن کف سیستم و یا گسترش نواحی ساحلی به سمت دریا
۳- سطح آنها یا از خزه و یا از لاریکس پوشیده شده است.
ویلر نیز (Wheller – ۱۹۹۴) انواع تالاب ها را بر اساس منبع تأمین آب، چگونگی کسب رطوبت و همچنین مکان جغرافیایی آنها گروه بندی نموده است که در زیر به اختصار آورده شده است :
بر اساس منبع تأمین آب : دریاچه ها، آبهای زیرزمینی، نهرهای جاری شده از آبهای جاری
پژوهش های پیشین در مورد شناسایی گونه ها و برآورد باردهی جوامع پریفیتونی در دریاچه ...