ethosuximide
نمودار 4-8- مقایسه میانگین مدت زمان عدم تحرک در آزمون شنای اجباری در روز دوم بین موشهای ماده گروه کنترل و دریافت کننده ساخارین و اتوسوکسیماید.
P<0.05* در مقایسه با گروه کنترل
P<0.05# در مقایسه با گروه ساخارین
تعداد دفعات غوص [39] آزمون شنای اجباری در روز اول در نرهای سه گروه از نظر آماری تفاوت معنیداری نشان نداد ( نمودار4-9).
ethosuximide
نمودار 4-9- مقایسه میانگین دفعات غوص در آزمون شنای اجباری در روز اول بین موشهای نر گروه کنترل و دریافت کننده ساخارین و اتوسوکسیماید.
بین سه گروه تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
تعداد دفعات غوص آزمون شنای اجباری در روز اول در مادههای گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری نشان داد (P<0.01). تعداد دفعات غوص آزمون شنای اجباری در روز اول، مادههای گروه دریافت کننده ساخارین نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری نشان داد (P<0.05). ( نمودار4-10).
ethosuximide
نمودار 4-10- مقایسه میانگین دفعات غوص در آزمون شنای اجباری در روز اول بین موشهای ماده گروه کنترل و دریافت کننده ساخارین و اتوسوکسیماید.
**P<0.01 در مقایسه با گروه کنترل
P<0.05* در مقایسه با گروه کنترل
4-4- اثرات دریافت اتوسوکسیماید در دوره تکوین بر ناحیهی سجافی پشتی
در این مطالعه تعداد نورونهای بیان کننده کاسپاز 3 در ناحیه هسته سجافی پشتی با بهره گرفتن از فرایند ایمونوهیستوشیمی مورد مطالعه قرار گرفت. در این تکنیک نورونهای بیان کننده کاسپاز 3 پس از اتمام واکنش رنگ گرفته و در مشاهده میکروسکوپی قابل رؤیت هستند. نتایج این مطالعه نشان داد که در موشهای نر نه روزه دریافت غلظت 20 میلیگرم بر کیلوگرم در روز اتوسوکسیماید به صورت محلول با ساخارین در دوره تکوین مغز کاهش
معنیداری در نورونهای بیان کننده کاسپاز 3 در ناحیهی هسته سجافی پشتی نسبت به گروه های دریافت کننده ساخارین با غلظت 40 میلیگرم بر کیلوگرم در روز و گروه کنترل نشان داد (P<0.001). (نمودار 4-11).
ethosuximide
نمودار 4-11- مقایسه میانگین تعداد نورونهای CSP+ بین موشهای نر گروه کنترل و دریافت کننده ساخارین و اتوسوکسیماید در ناحیه هسته سجافی پشتی.
P<0.001*** در مقایسه با گروه کنترل
P<0.001### در مقایسه با گروه ساخارین.
در موشهای نه روزه ماده دریافت غلظت 20 میلیگرم بر کیلوگرم در روز اتوسوکسیماید به صورت محلول با ساخارین در دوره تکوین مغز کاهش معنیداری در نورونهای بیان کننده کاسپاز 3 در ناحیهی هسته سجافی پشتی نسبت به گروه های دریافت کننده ساخارین با غلظت 40 میلیگرم بر کیلوگرم در روز و گروه کنترل نشان داد (P<0.001). (نمودار 4-12).
ethosuximide
نمودار 4-12- مقایسه میانگین تعداد نورونهای CSP+ بین موشهای ماده گروه کنترل و دریافت کننده ساخارین و اتوسوکسیماید در ناحیه هسته سجافی پشتی.
P<0.001*** در مقایسه با گروه کنترل
P<0.001### در مقایسه با گروه ساخارین
شکل 4-1- هسته سجافی پشتی در گروه های کنترل، شاهد و تیمار نشان میدهد
(به ترتیب A، B و C). خط مقیاس 100 میکرومتر.
شمارش سلولهای نشاندار شده در مساحتی معادل 0625/0 میلیمتر مربع انجام شده است.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
5- بحث و نتیجه گیری
تعداد دفعات عبور از خطوط موشهای نر و ماده گروه دریافت کننده ساخارین نسبت به گروه کنترل، افزایش معنیداری را نشان داد. تعداد دفعات عبور موشهای ماده گروه دریافت کننده اتوسوکسیماید از خطوط نسبت به گروه کنترل، افزایش معنیداری را نشان داد.
براین اساس بنظر میرسد دریافت ساخارین در دوره جنینی میزان فعالیت حرکتی پایه در دوره بلوغ را افزایش میدهد در حالی که دریافت همزمان اتوسوکسیماید این اثر را تا حدودی تعدیل کرده و در موشهای نر به حدود کنترل میرساند.
دریافت میزان بالای ساخارین با بروز سرطان مثانه در موش صحرایی ارتباط داده شده ولی چنین تأثیری در مورد انسان گزارش نشده است (Schoenig et al., 1985). تاکنون اثرات ناشی از دریافت ساخارین بر عملکردهای رفتاری در مدلهای آزمایشگاهی و یا انسان گزارش نشده است.
نتایج بدست آمده نشان داد دریافت اتوسوکسیماید در دوره جنینی مدت زمان حضور در بازوی باز را بطور معنیداری تنها در موشهای ماده نسبت به گروه کنترل و شاهد کاهش
میدهد که نشاندهنده افزایش اضطراب در این موشها میباشد.
در روز نخست آزمون شنای اجباری زمان بیحرکتی در موشهای نر از گروه اتوسوکسیماید در مقایسه با گروه های شاهد و کنترل کمتر بود که نشاندهنده کاهش شاخص افسردگی در این موشها میباشد. در روز دوم آزمون این تفاوت بین موشهای نر از سه گروه مشاهده نشد، که نشان میدهد دریافت فلوکستین می تواند عامل ایجاد تفاوت بین گروه تیمار با گروه های شاهد و کنترل را جبران نماید.
نشان داده شده است که در موشهای مدل دارای صرع غائب مدت زمان حضور و دفعات ورود به بازوهای باز در آزمون ماز بعلاوه مرتفع کمتر از موشهای کنترل و مدت بیحرکتی در آزمون شنای اجباری بیشتر از موشهای کنترل میباشد که معرف افزایش اضطراب و افسردگی در این موشها میباشد. بعلاوه، دریافت اتوسوکسیماید به میزان mg/kg 100 نیم ساعت قبل از آزمونهای رفتاری فوق باعث افزایش دفعات ورود و مدت حضور در بازوهای باز و نیز کاهش مدت بیحرکتی در آزمون شنای اجباری شده و بعبارتی شاخص های مربوط به اضطراب و افسردگی را بهبود میبخشد. در مطالعه مذکور افزایش اضطراب و افسردگی در موشهای مدل صرعی ارتباط مستقیمی با بروز تخلیههای اسپایک موج نشان داد و با توجه به مهار قابل توجه این تخلیهها توسط اتوسوکسیماید بنظر میرسد تأثیر تعدیلی آن بر میزان اضطراب و افسردگی بطور ثانویه از کاهش تخلیههای اسپایک موج نتیجه می شود (Shaw et al., 2009). در مطالعه حاضر موشهای مورد مطالعه غیر صرعی بوده و الگوهای تخلیه شاخص صرع رانشان نمیدهند. بعلاوه دریافت اتوسوکسیماید با غلظت کمتر، بطور مزمن و در دوره تکوین مغز رخ میدهد. در حالی که تیمار حاد موشهای مدل صرع غائب تأثیر تعدیلی مطلوب بر میزان اضطراب و افسردگی دارد تیمار مزمن در دوره تکوین تأثیرات متناقضی را باعث می شود و در حالی که میزان اضطراب را در موشهای ماده افزایش میدهد شاخص افسردگی در روز نخست آزمون شنای اجباری را در موشهای نر کاهش میدهد. با این حال در روز دوم آزمون شنای اجباری و متعاقب تیمار فلوکستین شاخص افسردگی را در موشهای ماده افزایش داد. باتوجه به اینکه جلسه نخست شنای اجباری بروز افسردگی را به دنبال دارد، یافته اخیر نشان میدهد حداقل در موشهای ماده تیمار شده با اتوسوکسیماید بواسطه تغییرات شدید سیناپسی در سیستم سروتونرژیک، مهار بازجذب سروتونین توسط فلوکستین قادر نیست افسردگی القاء توسط استرس شنا را اصلاح نماید.
با توجه به افزایش فعالیت حرکتی مشاهده شده در موشهای دریافت کننده ساخارین، کاهش معنیدار مدت زمان بیحرکتی موشهای نر در روز اول و موشهای ماده در روز دوم آزمون شنای اجباری ممکن است از تأثیر اتوسوکسیماید در افزایش فعالیت حرکتی نتیجه شده باشد.
نشان داده شده دریافت بسیاری از داروهای ضدصرع از جمله فنیتوئین، فنوباربیتال، دیازپام، کلونازپام و والپروات سدیم افزایش مرگ آپاپتوتیک را در نواحی مختلف مغزی بدنبال دارد (Bittigau et al., 2002). با این حال در تحقیق حاضر مطالعه ایمونوهیستوشیمی برای تعیین نواحی بیان کاسپاز 3، بعنوان یک شاخص اساسی فرایند اساسی آپاپتوز، کاهش معنیدار نورونهای نشاندار شده در بخش پشتی هسته سجافی موشهای دریافت کننده اتوسوکسیماید را در هردو جنس در مقایسه با گروه شاهد و کنترل نشان داد. تغییر در بیان کاسپاز 3 در هسته سجافی پشتی می تواند مؤید کاهش فرایند آپاپتوز در این هسته در روز 9 پس از تولد باشد و با توجه به اهمیت خروجی سروتونرژیک این هسته در کنترل خلق و خو و مشارکت نسبی آن در کنترل اضطراب، این تغییر ممکن است در عوارض ناشی از اتوسوکسیماید مشارکت نماید.
نورونهای بخش پشتی هسته سجافی به دو گروه پاروسلولار و مگنوسلولار قابل تقسیمند. نورونهای پاروسلولار در روزهای 13 تا 15 جنینی و نورونهای مگنوسلولار در روزهای 15 و 16 تولید میشوند (Altman and Bayer, 1980) در حالی که فرایند آپاپتوز عمدتاً در دوره پس از نوروژنز رخ میدهد. با توجه به دوره تیمار، اتوسوکسیماید در مطالعه حاضر ممکن است نوروژنز نورونهای مگنوسلولار و بویژه فرایند اساسی آپاپتوز را متأثر کند. کانالهای کلسیمی نوع T بدلیل عدم نیاز به دپولاریزاسیون قابل توجه و امکان بروز جریان پنجرهای در تأمین کلسیم داخل سلولی برای فرایندهای مختلف از جمله آپاپتوز ضروریاند (Mason, 1999). نشان داده شده است که flunarizine بعنوان یک مهار کننده کانالهای T قادر است آپاپتوز نورونی القاء شده توسط سیسپلاتین را در نورنهای آوران شنوایی مهار کند (So et al., 2005). بنظر میرسد در پایان دوره تیمار مهار کانالهای کلسیمی نوع T توسط اتوسوکسیماید روند طبیعی آپاپتوز سلولی در بخش پشتی هسته سجافی را مختل نموده است. کانالهای کلسیمی نوع T در تمایز نورونی نیز دخیلند (Chemin and Monteil, 2003) بنابراین کاهش آپاپتوز سلولی در روز 9 پس از تولد لزوماً به معنی افزایش نهایی تعداد نورونهای سروتونرژیک هسته سجافی یا بهبود عملکرد سیستم سروتونرژیک در مغز موشهای بالغ تیمار شده با اتوسوکسیماید نخواهد بود زیرا اشکال در تمایز نورونی ناشی از دریافت اتوسوکسیماید می تواند جمعیت نهایی نورونهای عملکردی را کاهش دهد. مشارکت سیستم سروتونرژیک در حالات طبیعی روانی از جمله خلق و خو نه تنها به وجود و فعالیت نورونهای سروتونرژیک هسته سجافی بلکه به شکل گیری صحیح مدارات عصبی آن بویژه در ارتباط با نواحی مختلف مغز قدامی بویژه نواحی قشری و ساختارهای متعدد لیمبیک مانند هیپوکمپ وابسته است. تداخل اتوسوکسیماید با هومئوستاز کلسیم می تواند فرایندهای مختلف تکوین نورونی از جمله نوروژنز، مهاجرت نورونی و برقراری ارتباطات مطلوب عصبی را در ساختارهای مذکور تحت تأثیر قرار دهد. تعیین رخداد احتمالی این حوادث در نتیجه دریافت اتوسوکسیماید مستلزم مطالعه بیشتر خواهد بود.
نتیجه گیری:
تحقیق حاضر نشان داد دریافت اتوسوکسیماید در دوره جنینی می تواند الگوهای رفتاری مرتبط با اضطراب و خلق و خو را در موش های بالغ تغییر دهد. همچنین اتوسوکسیماید در پایان دوره تیمار تعداد سلولهای بیان کننده کاسپاز 3 در هسته سجافی پشتی را بطور
معنیداری کاهش میدهد که نشان دهنده کاهش آپاپتوز سلولی در این دوره بوده و ممکن است در بروز عوارض رفتاری دراز مدت دخیل باشد.
گزارشات متعدد تأثیر بسیار مطلوب اتوسوکسیماید در کاهش عوارض تشنجات در مدلهای صرعی و نیز کمتر بودن عوارض آن در مقایسه با بسیاری از داروهای ضدصرع را نشان میدهد. با این حال نتایج مطالعه حاضر تحقیق بیشتر در خصوص عوارض دریافت این دارو و نیز رویکردهای جبرانی برای این عوارض را پیشنهاد می کند.
فهرست منابع
Adab, N., Kini, U., Vinten, J., Ayres, J., Baker, G., Clayton-Smith, J. et al., (2004). The longertermoutcome of childrenborn to mothers with epilepsy. J. Neurol. Neurosurg. Psychiatry. 75(11): 1575-1583.
Adell, A., Casanovas, J.M., Artigas, F. (1997). Comparative study in the rat of the actions of different types of stress on the release of 5-HT in raphe nuclei and forebrain areas. Neuropharmacol. 36(4-5): 735–741.
Altman, J., Bayer, S.A. (1980). Development of the brain stem in the rat. IV. Thymidine-radiographic study of the time of origin of neurons in the pontine region. 194(4): 905-29.