دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم
مادر دهر ندارد سپری بهتر از این
همه اینها باعث شده که مسأله «عرفان حافظ» را مطلقاً منتفی بدانند (زرین کوب، ۱۳۶۸: ۱۶۱).
گروهی دیگر میگویند:مگر ممکن است، این همه هنر نمائی غزل سرایی ولطافت وزیبایی را که با تاروپود عرفان آمیخته گردیده است ندیده گرفت.
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس پاکش ولطف سخنش
بالاخره گروه سومی نیز وجود دارد که در ارادت و اخلاص چنان محو جمالند که کم وکاستیهای شخص مطلو بشان هم در زیبایی مطلق جلوه گر میشود، این گروه میگویند، حافظ عارفی از نوع محی الدین عربی است و در رمز و راز حرف زده واز می و مغبچه و زلف وخط وخال مراد دیگری داشته این عرفانی است مرموز وپشت پرده و به گفته ایشان فقط عارفان صلاحیت تفسیر عرفان را دارند، زیرا کلید رمزدر اختیار ایشان است و عرفانی که ریشه در حیات انسانی نداشته باشد، عرفان نیست.
با توجه به مطالعات انجام شده که اینجانب داشتم این عرفان چنان که فکر میکنند، چندان در چنگال رمز واسرار پشت پرده گرفتار نیست، خیلی آشکارا حتی در خور فهم طفل دبستانی میباشد به اولین شعری از حافظ که مجموعه حافظ و پیر مغانش با آن شروع شده توجه فرمایید:
تا ز میخانه دمی نام ونشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
علاقه این شعر سر تا پا عرفان است آنهم در سطح بسیار والائی. این می، میمغانه است، شرابی که از خمخانه جمشید به دیر مغان رسیده و معّرف هنرهای اخلاقی، عشق ورزی، نوع دوستی، اندیشه نیک وکردار نیک است.
تقریباً در همه مندرجات مجموعه حافظ وپیر مغانش از اندیشههای حافظ بحث میشود و سجایای اخلاقیش ارائه گردیده، همه این سجایا یا ریشه در هنرهای اخلاق دارد یا مانند اندیشه نیک یکی از ارکان آن به حساب میآید این سجایای اخلاقی که تقریباً همه ابیات را سرشار کرده ودر معرض افکار ما قرار داده است، همگی عرفان میباشند که آنها نه رمزی دارند ونه کلیدی و ما نام آنها را عرفان حافظ میگذاریم.
عرفان حافظ نه بریدن است و نه نفیر ونالیدن ونه سینه، شرحه شرحه میخواهد که دردها را آشکار سازدو غم آفرین خاطره گردد.عرفان حافظ نشاط بخش است و شادی آفرین.
عرفان حافظ التیام دهنده آلام روحی وجسمی انسانهاست، درسهایی است برای خوب زندگی کردن و لذت از حیات بردن پس از هر فرصت مناسب در عمر باید به خوبی استفاده کرد.
همه غزل سرایان مهم دنیا در مقابل عرفان حافظ سر تسلیم فرود آورده خود را شاگرد کوچکی در مکتب او میدانند، همه غزلهائی که به هر عنوان در مجموعه حافظ و پیرمغان ارائه گردیده عرفان است وآشکارا نشان میدهند که عرفان جلوه زیبایی است از هنرهای اخلاقی و شوق به زندگانی. حافظ عارف و رند است جمع شعر و فلسفه است.
آخرین توصیه عرفان حافظ، عشق است واین به معنی آن است که با عشق زندگی میکنید، زیرا هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، از این دیدگاه، حافظ از سنائی و عطار هم پیشی میگیرد. از مقام آنچه در عرفان حافظ بطور مشروح ومطلق از زبان خود حافظ ذکر گردیده میتوان استنتاج کرد که عالم سیر و سلوک حافظ را سجایای اخلاقی زیر تشکیل داده است .
پای بند به اصول اخلاقی، به ویژه اندیشههای نیکو، تأمل در رازهای آفرینش، دوستی با دیگران، مبارزه شدید با غم و رنج، درد واندوه، یأس، رنجیدن در طریقت حافظ کفر است خواه از ملالت خلق باشد یا بیوفایی نگار، کمر به خدمت مردم بستن، در هدایت و ارشاد خلق کوشیدن، مناعت طبع، آزادی، شهامت و شجاعت، دوستی با ضعفا ودشمنی با اقویا همگی سرشته وجود حافظ است. در عرفان حافظ یک گناه وجود دارد و آن آزار خلق است.
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
عارفان گفته اندکه «إِنّ الله جّمیلُ یُحِبُ الْجمالْ» او جمیل است و محب للجمال
کی جوان نو گزیند، پیر زال
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات للطیبین، بروی بخوان.