« إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّهِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ»[۴۴۴]؛
خداوند بر پیشوایان حق واجب شمرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا ندارى فقیر او را هیجان نیاورد که سر از فرمان خداوند برتابد.[۴۴۵]
-
- ۲. ۳.کدح
کدح تلاش توأم با رنج است، در أقرب الموارد آمده است که کدح خود را به زحمت انداختن در کار است، به هر حال معنى رنج و زحمت در آن ملحوظ است چنانچه خداوند فرموده است:﴿ یا أَیُّهَا الإْ ِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ﴾[۴۴۶]، از این ماده ۷مورد در کلام حضرت یافته شده است.[۴۴۷]
امام آنجا که با اشاره به جامعه استبدادی حاکم از غضب حق خلافت خود میگوید:
« … وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى »؛[۴۴۸]
در حالى که در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بى یاورى) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتى که پدید آوردهاند، صبر کنم ؛ محیطى که: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگى به رنج وا مىدارد. (عاقبت) دیدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزدیکتراست.[۴۴۹]
امام از رنج ناشی از رابطه با اجتماع میگوید و رنجی که از سیاستها و حکومتهای حاکم بر جامعه به وجود آمده است و برای انسان مؤمن زیستن در این چنین جامعهای تا زمان مرگ و لقای پروردگارش، رنجی بیش نخواهد بود. در این فراز امام،کدح مفهومی جانشین برای ألم است و.از آنجا که با مؤمن و صبر همنشین شده است؛ به درد و رنج روحی یک انسان اشاره داشته ولذت تلاش و سعی در دوری جستن از دنیا و ظواهر آن را نشان میدهد.
امام از حوادث آینده و از فتنههایی که مردم کوفه را در برخواهد گرفت، اینگونه سخن گفته است:
« وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَیَّامِ کُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّیَالِی کُدُوحُهَا »[۴۵۰]
و آتش جنگ زبانه کشد، روزها چهره گرفته و عبوس خود را ظاهر سازند، و شبها رنج و مشکلات خویش را آشکار نمایند.[۴۵۱]
علی (×) جنگ را بسان دریای خروشان به تصویر کشیده است که امواجش همه را در برمیگیرد و شخصیت بخشی که امام به شب و روز داده است در درک شرایط آن زمانُ بسیار در خور توجه است. چنانکه روز را به انسان عبوس و ترشرو و شب را به تلاش یک انسان تلاشگر و رنجور تشبیه نموده است.
جدول ۳ـ ۲ مفاهیم جانشین با واژه ألم در نهج البلاغه
فصل چهارم
مفاهیم همنشین
مقدمه
همان گونه که معنا را میتوان در چارچوب بافت موقعیتی، یافت در دیگر چارچوبهای تحلیلی از جمله “بافت زبانی” نیز معنا قابل فهم است. با در نظر گرفتن بافت های زبانی واژگان، قادر به تشخیص و تفکیک معانی مختلف خواهیم بود. عامل تعیین کننده موارد همنشینی نه فقط معنای هر یک از واژهها بلکه روابط موجود میان واژگان همنشین آنها نیز هست.[۴۵۲] در واقع مفهوم همنشینی چیزی جز ارتباط یک عنصر زبانی با سایر عناصر تشکیل دهنده زبان نیست.[۴۵۳]
نسبت یا ارتباط همنشینی (با هم آیی)[۴۵۴] بیانگر رابطه الفاظی است که در یک زنجیره کلامی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. این نسبت، همان معناشناسی در سطح جمله است که در آن، واژه در ارتباط با واژههای همنشین سنجیده میشود و بر اساس این ارتباط، زوایایی از معنای واژه کشف میشود. همنشینی به صورت وصف، تمییز و اسناد فاعل نمود پیدا میکند. با توجه به ارتباط ترکیبی و پیوسته عوامل زبانی در نظام همنشینی، حضور همه عوامل زبانی در کنار هم ضروری است. در فرایند همنشینی، امکان حذف هیچ یک از عوامل زبانی نیست. واژههای همنشین در یک بافت کلامی میتوانند باعث تغییر در معنای ضمنی[۴۵۵] واژه و بار عاطفی آن شوند. [۴۵۶]
-
- ۴.بررسی واژههای همنشین با ألم در نهج البلاغه
در نهج البلاغه ألم با واژگان و مفاهیمی همنشین شده که این همنشینی در مواردی باعث توسعه و بعضاً باعث تضییق و گاهی هم سبب توصیف معنایی واژهی ألم میشود. در واقع معانی کلمات در تحت تأثیر کلمات مجاور خود و در نتیجه همین مجاورت با مجموعه دستگاهی که به آن تعلق دارند، تغییر میپذیرند. برای مثال واژه “شکر” هنگامی که در مقابل “امن” قرار میگیرد؛ غلبه معنای اساسی است اما “کفر” در تقابل “آمن"، غلبه معنای نسبی و پدیدار شدن معنای اساسی “بیایمانی” است.[۴۵۷] با بررسی این مفاهیم میتوان به جهانبینی نهج البلاغه درباب ألم دست یافت.
-
- ۱. ۴. دنیا
دنیا مؤنث اسم تفضیل أدنی است و از واژگان کلیدی در نهج البلاغه است که حوزه معنایی وسیعی را شکل میدهد. خود لفظ دنیا سیصد وشصت و پنج بار در نهج البلاغه تکرار شده است. برخی آن را از ریشه “دنو” به معنای نزدیکی و عدهای از “دنی” به معنای پستی گرفتهاند. وجه تسمیه آن هم به این دلیل است که دنیا نسبت به زندگى آخرت، پست و ناچیز است و یا از این جهت که ازلحاظ بُعد زمانی از آخرت به ما نزدیکتر مىباشد. [۴۵۸] در اینجا مواردی از آاین واژه را که مرتبط با ألم میباشد بررسی میکنیم.
امام در موارد بسیاری، ماهیت دنیا را همراه با سختی و رنج توصیف مینمایند:
۱ـ « مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ »[۴۵۹]؛
چگونه توصیف کنم سر منزلى را که ابتداى آن سختى و مشقت است، و پایان آن فنا و نیستى، در حلال آن حساب است و در حرامش عقاب، ثروتمندش فریب مىخورد، و فقیر و گدایش محزون مىگردد.[۴۶۰]
این مرتبه وجودی دار ماده است لذا زندگی در این دنیا همراه با تزاحم است.[۴۶۱]
امام در جای دیگر جنبههای رنج آور بودن این جهان را بیان میکند:
۲ـ «وَ مِنَ الْعَنَاءِ أَنَّ الْمَرْءَ یَجْمَعُ مَا لَا یَأْکُلُ وَ یَبْنِی مَا لَا یَسْکُنُ ثُمَّ یَخْرُجُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَا مَالًا حَمَلَ وَ لَا بِنَاءً نَقَلَ»[۴۶۲]؛
از سختى و مشکلات آن این است که: آدمى آنچه را که نمىخورد جمع مىکند، و آنچه را که در آن ساکن نمىگردد بناء مىنهد، سپس به سوى خدا مىرود در حالى که نه مالى و نه خانهاى را به همراه مىبرد.[۴۶۳]
اینکه انسان در طول حیات خود مالی را جمع میکند و یا مکانی برای خود اختیار کرده اما در نهایت بعد از مرگ همه را باید وارگذارد و در منزل جاودانگی خویش قدم گذارد، خود عامل سختی و رنج این جهان دنیوی است.
۳ـ « فَاحْذَرُوا الدُّنْیَا فَإِنَّهَا غَدَّارَهٌ غَرَّارَهٌ خَدُوعٌ مُعْطِیَهٌ مَنُوعٌ مُلْبِسَهٌ نَزُوعٌ لَا یَدُومُ رَخَاؤُهَا وَ لَا یَنْقَضِی عَنَاؤُهَا وَ لَا یَرْکُدُ بَلَاؤُهَا»[۴۶۴]؛
از زرق و برق دنیا بر حذر باشید که غدار است و مکار، فریبنده است و حیلهگر، بخشندهاى است منع کننده پوشندهاى است و برهنه سازنده، آرامش آن بىدوام، مشکلاتش بىسر انجام، و بلاهایش جاودانى و قطع ناشدنى.[۴۶۵]
در مورد خلقت آدم و هبوط او به زمین آمده است که:
۴ـ« وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِیَّهِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّیَّهِ»[۴۶۶]؛
و او را به سراى آزمایش و جایگاه توالد و تناسل فرو فرستاد.[۴۶۷]
بلاء یکی از واژههای جانشین با ألم است که در اینجا نیز دنیا، دار بلاء نامیده شده است.
با توجه به موارد ذکر شده در بالا میتوان این نتیجه را گرفت که دنیا یکی از عوامل به وجودآورنده ألم است زیرا همنشینی ألم با دنیا، عامل و معمول را به بار آورده است. امام بارها به رنج ناشی از آگاهی به محدودیت امور این جهانی اشاره میکند. بسیاری از رنجهایی که انسانها در زندگی خود متحمل میشوند از ناملایمات و سختیهای زندگی دنیایی است و چه بسا که با تغییر نگرش انسان به دنیا؛ به عنوان مسافری که در سفری ابدی به سوی خداوند در حال سلوک است[۴۶۸]. بسیاری از غم و اندوههای او رفع گردد. در واقع نوع نگاه انسان به دنیا میتواند از بسیاری از رنج های منفی او در این عالم بکاهد.
۵ـ« وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ »[۴۶۹]؛
و آن کس که قلبش سخت باحب دنیا پیوند خورده باشد این سه حالت او را رها نخواهند کرد: اندوه دائم، حرصى که هرگز او را ترک نگوید، و آرزویى که به آن نخواهد رسید.[۴۷۰]
در اینجا دنیا با “همّ” همنشین شده است و حب دنیا، عامل غم و اندوه قلب انسان، بیان شده است.
نمودار۴.۱۱ شبکه معنایی دنیا در نهج البلاغه
-
- ۱. ۴. قضای الهی
قضاء در اصل به معنای فیصله دادن به کار است، حال چه قول باشد یا فعل، و چه از ناحیه خدا باشد یا ازسوی بشر، بنابر نظر طبرسی، قضاء و حکم نظیر هم هستند چرا که اصل آن، فیصله دادن و محکم کردن شىء است [۴۷۱]
« مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً»[۴۷۲]؛
کسى که به خاطر دنیا محزون باشد. از قضاى الهى ناخشنود است.[۴۷۳]
ناراحتی از دنیا به خاطر نرسیدن به خواسته خود، برابر است با خشم گرفتن بر قضای الهی. در اینجا حزن به عنوان یکی از مفاهیم جانشین با ألم، در همنشینی با دنیا آمده است و قضای الهی مفهوم همنشین با ألم محسوب میشود.
-
- ۱. ۴. موت