۲-۲-۴-۳٫ریسک تورمی [۴۰]
این نوع ریسک که تمامی اوراق بهادار را تحت تأثیر قرار می دهد عبارتند از ریسک قدرت خرید یا کاهش قدرت خرید وجوه سرمایه گذاری شده، این نوع ریسک با ریسک نوسان نرخ بهره مرتبط است. برای اینکه نرخ بهره معمولا در اثر افزایش تورم، افزایش می یابد. علت این است که قرض دهندگان به منظور جبران ضرر ناشی از قدرت خرید، سعی میکنند نرخ بهره را افزایش دهند .
۲-۲-۴-۴٫ریسک تجاری[۴۱]
عبارتست از احتمال متحمل شدن زیان یا منتفع شدن شرکت، در نتیجه وقوع شرایط نابهنجار در فعالیت شرکت است، بنحوی که ضرر یا نفع حاصل متفاوت از میزان پیشبینی شده باشد / علت این نوع ریسک میتواند به خاطر نیروهای خارجی مانند محدودیت های تجاری، رکود جهانی یا بحران در معاملات تجاری شرکت و در نتیجه اختلاف و درگیری های کشور ها باشد. علت های داخلی ریسک تجاری میتواند در نتیجه عواملی هم چون چایین بودن کارایی، برنامه ریزی ضعیف، یا اقدامات غیر قانونی توسط کارکنان باشد.
۲-۲-۴-۵٫ریسک مالی [۴۲]
عبارتست از ریسک استفاده از بدهی برای تامین مالی دارایی های شرکت، استفاده از هزینه های ثابت مالی باعث میشود که سود هر سهم سهام داران، سود و زیان را اغراق آمیز نشان دهد که به آن اهرم مالی گفته میشود. به خاطر ریسک ناتوانی در بازپرداخت اصل و فرع بدهی و ورشکستگی که میتواند نتیجه استفاده از بدهی باشد تغییر پذیری در بازده شرکت، در اثر استفاده از اهرم مالی افزایش می یابد. همین امر در خصوص اهرم عملیاتی نیز صادق است. اهرم عملیاتی عبارست از تغییر در سود عملیاتی در نتیجه تغییر در حجم فروش. در صوتری که شرایط یکسان باشد، هر چه اهرم عملیاتی بیشتر باشد میزان تغییر پذیری در بازده سهام عادی افزایش می یابد .
۲-۲-۴-۶٫ریسک صنعت [۴۳]
عبارتست از احتمال این که همه شرکت های یک صنعت خاص تحت تأثیر عامل یا عوامل خاصی قرار بگیرند به نحوی که شرکت هایی که در صنعت های دیگر قرار دارند تحت تأثیر این عامل یا عوامل قرار نگیرند .
۲-۲-۴-۷٫ریسک مدیریت[۴۴]
تصمیمات نادرست مدیران اجرایی شرکت ها و موسسات میتواند تبعات منفی بری یک سازمان داشته باشد .بر اساس سطوح مختلف مدیریتی سطح عملکرد سازمان را تحت تأثیر قرار می دهد.
اشتباه مدیران عملیاتی در تصمیم گیری، نسبت به اشتباهات مدیران ارشد مشکلات کمتری به بار خواهد آورد. در هر حال بر اساس منافع شخصی، تخصص و میزان اهمیت دادن مدیران به سرنوشت سازمان ،مبانی های مختلفی در تصمیم گیری های سازمانی وجود خواهد داشت. بر اساس تحقیقات کیم، لی و فرانسیس (۱۹۸۸) (klf) مدیران هنگامی که صاحبان سازمان نیز می باشند عملکرد بهتری ازخود نشان می هند و اطلاع بازار در خصوص این شرکت ها شفاف تر است. بنابراین ریسک این شرکت ها نیز کمتر است .
۲-۲-۵٫انواع ریسک :
تجزیه و تحلیل گران مدرن سرمایه گذاری، منابع ریسک را که باعث تغییر و پراکندگی در بازده میشود به دو دسته تقسیم میکنند .: آن دسته از ریسک هایی که ماهیتاً وجود دارند از قبیل ریسک بازار یا ریسک نوسانات نرخ بهره و آن دسته از ریسک هایی که برای اوراق خاصی وجود دارد از قبیل ریسک مالی و تجاری .
یک راه منطقی برای تقسیم ریسک کلی به اجرای آن، تمایز میان اجزای کلی (بازار ) و اجزای خاص (اوراق خاص) است .
۱: یک جزء عمومی، که بیانگر آن قسمت از تغییر پذیری در بازده کل سهام است که مستقیما به تحولات کلی فعالیت های عمومی اقتصاد بستگی دارد.
۲: یک جزء خاص، که بیانگر آن قسمت از تغییر پذیری در بازده کل سهام است که به تحولات فعالیت های عمومی اقتصادی بستگی ندارد، بنابراین یک راه منطقی برای تقسیم ریسک کلی به اجزای کوچکتر، ایجاد تمایز میان اجزای عام و اجزای خاص است. این در جزء که در تجزیه و تحلیل سرمایه گذاری به آنها ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک نیز گفته میشود قابل ارائه است .
ریسک غیر سیستماتیک + ریسک سیستماتیک =ریسک کل
ریسک غیر بازار + ریسک بازار =ریسک کل
ریسک قابل تنوع+ ریسک غیر قابل تنوع =ریسک کل
۲-۲-۵-۱٫ریسک غیر سیستماتیک:[۴۵]
تغییر پذیری در بازده کل اوراق بهادار که به تغییر پذیری کل بازار ارتباطی نداشته باشد. ریسک غیر سیستماتیک نام دارد. ریسک غیر سیستماتیک به مجموعه ریسک هایی اطلاق میگردد که از مدیریت داخلی شرکت ها نشات می گیرد. مانند ریسک ساختار مالی، ریسک ساختار مدیریتی، ریسک درآمدی و ریسک اهرمی .
اگر چه تمامی اوراق بهادار تا حدودی از ریسک غیر سیستماتیک برخودار هستند با این حال این نوع ریسک بیشتر با سهام عادی مرتبط هست. هر چه تنوع اوراق بهادار بیشتر شود ریسک غیر سیستماتیک کوچک و کوچکتر میشود و ریسک کل پرتفلیو به ریسک سیستماتیک نزدیک تر میشود.(موجون[۴۶] ، ۲۰۰۸)
۲-۲-۵-۲٫ریسک سیستماتیک[۴۷]
ریسک سیستماتیک به مجموعه عواملی اطلاق میگردد که از خارج بر روند قیمتی یک سهم تأثیر می گذارد. به عبارتی دیگر تغییر پذیری در بازده کل اوراق بهادار که مستقیما با تغییرات و تحولات کلی در بازار یا اقتصاد عمومی مرتبط است ریسک سیستماتیک نام دارد .تقریبا تمامی اوراق بهادار اعم از سهام با اوراق قرضه تا حدودی از ریسک سیستماتیک برخوردار می باشد. برای اینکه ریسک سیستماتیک در برگیرنده ریسک سیاسی، ریسک اقتصادی، ریسک صنعت و ریسک طبیعی می باشند. بعد از آنکه ریسک غیر سیستماتیک حذف شد آن چیزی که باقی می ماند ریسک غیر قابل تنوع، یا ریسک بازار(سیستماتیک ) است. این قسمت از ریسک غیر قابل اجتناب است .برای اینکه ربطی به نحوه عملکرد سرمایه گذار و ایجاد تنوع در سهام ندارد. اگر بازار سهام به سرعت با کاهش مواجه شود، بسیاری از سهام ها بصورت معکوس تحت تأثیر آن قرار گرفته و افزایش می یابند، و بالعکس. این تغییرات و تحولات بدون توجه به نحوه ی عملکرد انفرادی سرمایه گذاران رخ می دهد. برای محاسبه ریسک سیستماتیک از ضریبی تحت عنوان ضریب بتا استفاده میشود که بیانگر نوعی ارتباط سیستماتیک ریسک بازار و سهام مورد بررسی را به نمایش می گذارد و اگر چه از کل بازار نتیجه میشود اما از اراده تک تک عناصر بازار خارج خواهد بود.
۲-۲-۶٫روش های اندازه گیری ریسک
ریسک عبارتند از احتمال نوسانات آتی نرخ بازدهی. شاخص های مختلفی برای تببین نوسانات مورد استفاده قرار می گیرند که بعضی از مهمترین آنها بدین صورت هستند .
۱: دامنه تغییرات
۲:متوسط انحرافات خطی (متوسط قدر مطلق انحرافات )
۳: واریانس ( متوسط مجذور انحرافات )
۴: انحراف معیار
۵: نیم واریانس
۶: نیم انحراف معیار
۷: شاخص بتا
۸: دارایی در خطر (VAR)
تا کنون معیارهای مختلفی برای تعیین ریسک توسط صاحبنظران معرفی شده اند که هر یک به جنبه ای از بحث عدم اطمینان اشاره داشته و بعضا مکمل یکدیگر نیز بوده اند. شاخص های اندازه گیری ریسک اولین بار از طریق مطالعات شاخص های پراکندگی آماری محاسبه گردیده اند و از آن به بعد روش های جدید تری از جمله ریسک نامطلوب، استفاده از دیرش برای محاسبه حساسیت ارزش اوراق قرضه و در نهایت ارزش تحت ریسک معرفی گردیدند که همگی از روش های آماری استفاده میکنند .در این تحقیق از روش انحراف معیار برای محاسبه ریسک استفاده میشود.
۲-۲-۶-۱٫انحراف معیار :
انحراف معیار از طریق فرمول زیر محاسبه میشود :
: انحراف معیار
r :بازده ماهیانه شرکت
r͞: میانگین بازده ماهیانه شرکت
n : تعداد ماه های محاسبه شده ی بازده در سال
با توجه به اینکه در این پژوهش ارتباط بین کارایی و بازدهی سنجیده میشود لذا لازم است که از مفهوم کارایی نیز تعریف ارائه گردد.
۲-۳٫تابع تولید
تابع تولید مبین رابطه فنی (تکنیکی )بین نهاده ها و ستاده های یک فرایند تولید می باشد. یک تابع تولید حداکثر ستاده قابل دستیابی از یک سطح (مقدار )نهاده معینی را مشخص میکند. تابع تولید معرف یک رابطه مقداری بین نهاده ها و ستاده ها بوده و نرخ تبدیل منابع به محصولات می باشد. یک تابع تولید حداکثر مقدار ستاده ای را که میتوان از ترکیبات مختلف دادهها تولید کرد را نشان می دهد. یک تابع تولید را میتوان به صورت زیر نوشت.
Y=f(x1 , x2 ,… , xn )
در رابطه فوق Y معرف ستاده و x1 , x2 ,… , xn همان نهاده ها می باشند که در تولید محصول مشارکت دارند. F نیز بیانگر نوعی رابطه ای است که مطابق آن نهاده ها به ستاده ها تبدیل می شوند.
این تابع حداکثر میزان ستاده ای را که به ازاء مجموعه ی مشخصی از نهاده ها میتوان تولید کرد را نشان می دهد. در اغلب موارد تابع تولید برای یک صنعت در دسترس نیست، لذا بایستی از روش های مختلف برای تخمین یک تابع تولید تجربی برای آن صنعت استفاده کرد (عالم تبریز و یونسیان، ۱۳۹۱، صص ۵۹-۵۸)
۲-۳-۱ .تابع تولید کاب - داگلاس
این تابع یکی از توابع مهم و کاربردی در اقتصاد می باشد. این تابع دارای قابلیت تبدیل به فرم خطی لگاریتمی می باشد. تابع تولید کاب – داگلاس دارای مشخصات ذیل می باشد :