۵-۱۲-ایهام تضاد برمبنای کنایه استعاره ی تبعیّه ی وصفی ۱۷۹
۵-۱۳-ایهام تضاد بر مبنای کنایه ۱۸۰
۵-۱۴-کنایه(تلویح) ۱۸۱
۵-۱۵-ایهام ۱۸۶
۵-۱۶-ایهام و تشبیه ۱۸۷
۵-۱۷-ایهام و استعاره ۱۸۷
۵-۱۸-تشخیص و ایهام ۱۸۷
۵-۱۹-کنایه فعلی قریب ۱۸۸
۵-۲۰-تشخیص و کنایه ۱۸۸
۵-۲۱-تلویح واستعاره ۱۸۹
۵-۲۲-کنایه قریب با ساختار جمله ۱۹۰
۵-۲۳-کنایه بعید و تشبیه ۱۹۰
۵-۲۵-کنایه بعید وصفی ۱۹۱
۵-۲۶-کنایه (تلویح ) وایهام ۱۹۱
۵-۲۷-کنایه قریب و بعید اسمی وفعلی ۱۹۱
۵-۲۸-کنایه وتشبیه فشرده ۱۹۲
۵-۲۹-کنایه تلویح و تشبیه: ۱۹۲
۵-۳۰-مجموعه ای از کنایات ۱۹۳
۵-۳۰-۱-کنایه( تلویح) ۱۹۳
۵-۳۰-۲-کنایه ایماء ۱۹۴
۵-۳۰-۳-کنایه بعید و استعاره ی مصرحه ۱۹۵
۵-۳۰-۴-کنایه و استعاره ی مکنّیه ۱۹۵
نتیجه گیری ۱۹۶
منابع و ماخذ ۱۹۸
چکیده
صور خیال در غزلیّات خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی از شاعران نامدار و بلیغ قرن هشتم و اوایل قرن نهم ه.ق. است. وی به کثرت آثار و کاربرد ترکیبات و تعبیرات و بویژه ارائه نکات بلاغی در غزلیّات خویش، شهره آفاق است. انواع صور خیال از تشبیه و استعاره و کنایه و مجاز، مخصوصاً انواع تشبیه و استعاره را برای القای مفاهیم عاشقانه و عارفانه و آفرینش و پردازش تخیّلات ظریف و دل نشین خویش در ابیات غزلیّات خویش، به کار برده است.
عنوان پایانه نامهی فراروی، صور خیال در دیوان غزلیّات خواجوی کرمانی است، پوهشگر پیش از آغاز این پژوهش،هرگز بر این باور نبود که این شاعر کرمانی، در آفرینش صور خیال براستی بعد از سعدی و حافظ، قرار گیرد امّا پژوهشگر مستمر در اغلب ابیات غزلیّات وی، استادی و توانمندی طبع این شاعر را در ارائه و آفرینش زیباترین صور بلاغی در حوزهی شعر غنایی بویژه در مطاوی غزلیّاتش، به روشنی و بسیار برجسته، ثابت می کند. خیلِ انبوه صور خیال در دیوان وی، به گونه ای است که کمتر شاعری را در جلوه دادن و نمودار ساختن زیباترین و جذّاب ترین تشبیهات و استعارات، می توان با این شاعر خوش قریحه و پرکار، مقایسه کرد و سنجید. از سعدی و حافظ که بگذریم، خواجوی کرمانی، در عرصهی بلاغت، شیواترین و برجسته ترین لطایف و تعبیرات بلاغی را به خوانندگان غزلیّاتش، در دراز نای قرون، هدیه نموده است. نگارنده در چهار فصل، بلیغترین صور خیال فاخر و برجستهی شاعر یاد شده را با استناد به تک تک ابیات غزلیّات وی، توضیح داده و همهی جوانب بلاغی را در تشریح هر صورت بلاغی و خیالی، مدّنظر داشته است.
واژگان کلیدی: خواجوی کرمانی، صورخیال، تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه.
فصل اوّل
کلیّات تحقیق
۱-مقدمه
درآمد
نخل بندِ شعرا، کمال الدین ابوالعطا، محمدبن علی، مرشدی کرمانی، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری ست. نسبت «مرشدی» او به جهت انتساب اوست به فرقهی مرشدیّه که پیروان شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی بوده اند و عنوان «نخلِ بندِ شعرا» که در غالب مآخذ به وی مکرّر داده شده است. حکایت از تبّحر و کمال او در خَلق معانی و برتری او بر فرهیختگان و ادبای روزگار خویش است.
ولادت خواجو آنگونه که در پایان مثنوی «گل نوروز» آورده، بیستم ماه، ذی الجحّه ۶۸۹ ه.ق. است. وی بنایه روایت دولتشاه سمرقندی (صفا، ۱۳۹۶: ۸۸۹) از بزرگ زادگان کرمانی بوده است و در دوران کودکی را در کرمان گذرانیده و سپس به سفرهای طولانی خود به حجاز و شام و بیت المقدس و عراق حجم و عراق عرب و مصر و فارس و بعضی از بنادر خلیج فارس و بعضی از بنادر خلیج فارس پرداخت و در این سفرها دانش و تحقیق اندوخت. وی دربار سلطان ابوسعید را دیده و با وزیرش غیاث الدین محمد دوستی داشته است. پس در پناه خاندان اینجو به سر برده و بویژه در دوران حکومت شاه شیخ ابواسحاق، در عنایت او، روزگار به رفاه گذرانیده است. افزون بر این وی با امر مبارز الدین نیز مرتبط بوده و او را مدح گفته است. خواجو از بزرگان طریقت، شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی و شیخ سیف الدین باَخرزی و شیخ الاسلام امین الدین بلیانی و شیخ علاء الدوله سمنانی را ستوده وبه او ارادت می ورزیده است.
خواجو در طریقت تصوّف، ثابت قدم بوده و از همین جاست که نفوذ افکار صوفیانه و اندیشه های عارفانه را در غالب اشعار او آشکار می توان دید.
از میان معاصران خواجو، ذکر نام حافظ در اینجا لازم تر و ضروری تر است، زیرا این دو استاد بزرگ هم زمان ارتباط نزدیک وجود داشت. خواجو که به سال و تجربه شاعری بر حافظ تقدّم داشت، در مدّتی که مقیم شیراز بود، چون دوستی که سمت رهبری داشته باشد بر اندیشه ی حافظ پرتو تعلیم انداخته بود و به همین سبب است که در دیوان خواجه ی شیراز، بسیار ابیات می بینیم که به تقلید یا به استقبال از غزل های خواجو ساخته و یا گاه معنی و لفظی از خواجو را اقتباس کرده است تا جایی که یکی از شاعران آن روزگار گفته است:
استاد غزل سعدی ست نزد همه کس امّا دارد سخن حافظ، طرز سخن خواجو
سال وفات خواجو را ۷۵۰ ه. ق. ذکر کرده اند. وفات وی در شیراز اتفاق افتاده و آرامگاه او در تنگ الله اکبر شیراز است. آثار خواجو متعدد و کلیّات او مفصّل و از هر جهت سزاوار دقّت و شایان اهمیّت است. وی از آغاز جوانی سرودن شعر را آغاز نموده و تا پایان حیات به خلق آثار مختلف خود، سرگرم بوده است. مجموعه ابیاتش در حدود چهل بیت است و از جمله شاعرانی است که در حیات وی، به جمع آوری اشعار دیوان و آثار وی اقدام شده است. دیوان وی، بیست و پنج هزار بیت است. خواجو شش مثنوی در اوزان گوناگون سروده و در آنها به نظامی و فردوسی نظر داشته است و استادی و مهارت و قدرت طمع و اندیشه وی در همه مثنوی های وی آشکار است. این مثنوی ها عبارتند از:
-سام نامه که منظومه ای حماسی و عشقی در بحر متقارب مثمن مقصور یا محذوف است و به تقلید از فردوسی سروده است درباره سرگذشت سام نریمان و عشق ها و جنگ ها و ماجراهای اوست.
-همای و همایون مثنوی عاشقانه ای است در داستان عشق همایون با همای دختر مغفور چین در بحر متقارب که خواجو آن را به سال ۷۳۲ به اتمام رسانید.
- مثنوی دیگری وی گل و نوروز است در بحر هَرج مدّس مخذوف در عشق شاهزاده یی به نام نوروز «گل» دختر پادشاه روم که شاعر آن را در برابر خسرو و شیرین نظامی سروده است.
-روضه الانوار منظومه ای است در بحر سریع که وی را با توجه به مثنوی مخزن الاسرار نظامی که در حکمت وانواع حکایت سروده است.
- کمال نامه منظومه ای ست عرفانی در دوازده باب بر وزن سیر العباد سنائی و گوهرنامه که بیش از هزار بیت است و در بحر هَزَج مدّس مخذوف و به نام امیر مبارزالدین نطفر حکمران کرمان و فارس سروده شده است،افزون بر اینها خواجوآثاری چون القلوب و -رساله البادیه و رسالهی سبع المثانی و رسالهی مناظره ی شمس و سحاب دارد.
با مطالعه در آثار منظوم و منثور خواجو که مجموعه عظیمی را تشکیل می دهد به کمال تبّحر و استادی و مهارت وی در سرودن اقسام شعر با توجه به داستانهای غنایی، عرفانی و تاریخی، می توان پی برد، غزلیّات خواجو در میان آثار وی از پختگی، برجستگی، شیوایی و دل نشینی خاصّی برخوردار است که بخش عظیمی از این جذّابیت و دل نشینی غزلیّات مرهون انواع صور خیال در غزلیات اوست که نگارنده این پایان نامه به پژوهش (پایان) در صور بیانی غزلیات عاشقانه و عرفانی این شاعر شیرین سخن و سبک عراقی پرداخته است.
۱-۱-تاریخچه
هر یک از علوم ادبی، علاقه مندان، پژوهشگران و مطالعه کنندگان ویژه ای دارد. گر چه دانش های ادبی همیشه مورد توجّه و علاقه دوست داران شعر و نویسندگی و علوم بلاغت بوده است امّا در میان این علوم، علم معانی و بیان، خصوصا بیانی که از مقوله صورخیال در شعر و نثر سخن می گوید و زبان ارجاعی را با پربار نمودن از فراهنجاری ها و ساختارشکنی های بلاغی و بیانی به سوی یک زبان کامل عیار ادبی و شاعرانه سوق می دهد. درست است که همه علوم ادبی به گونه ای از زبان ادب یعنی زبانی که فراسوی مرزهای زبان ارجاعی و عامیانه است، سخن می گویند و هر کدام به نوعی در زیبا کردن زبان ادبی و پیرایه و زیوربستن به قد وقامت زبان فارسی دری، می کوشند. اما علم بیان به درستی در شیوا و شرین و دل نشین کردن کلام در شهر کهن از روزگار سبک خراسانی، دخالت عمده و تاثیر برجسته و آفرینش های به جا ماندنی وماندگار داشته است.
هر یک از شاعران که دیرباز شعر کهن سروده اند، برای آگاهی بیشتر از زبان مادری و شناخت فراز و نشیبهای سخن چه از منظر ساختارهای زبانی و دستوری و چه شناخت واژگان (فقه اللّغه ) و چه آگاهی از صور بلاغی چهارگانه در حوزه شعر، بر خود لازم می دانستند که آثار پیشینیان را که درباره بیان در شعر، نگاشته شده بود و برجستگی های زبان ادبی و فراهنجاری را در حوزه بیان با ارائه و آفرینش بهترین نمونه ها و آثار نشان داده بود، مطالعه کنند و از نظرِ دقت آمیز و ظریف و نکته سنج خود بگذارنند.
در میان نویسندگان، ادبای قدیم، نیز عدّه ای، شاعران جوان را به مطالعه آثار پیش از خود که اسوه و رهنمود و راهنمای خوب و نسبتا کاملی برای آنان بود، تشویق و ترغیب می نمودند. از آن جمله، نظامی عروضی سمرقندی است که در مقدّمه چهار مقاله در مورد بهره جویی شاعران از آثار گذشتگان، با ذکر کتاب ها و آثار نمونه، داد سخن داده و تاکید ورزیده است که شاعر نوپا و نوخاسته و جوان باید گردِ این کتاب ها بگردد و از شعر شاعران پیشینیان بیست هزاربیت پیش چشم داشته باشد (نظامی عروضی،۱۳۷۳ :۵). اینکه تاکید نموده است، این همه شعر پیش چشم داشته باشد به این معناست که تقریبا این شمار انبوه از شعر گذشتگان را حفظ نموده و به وقت نیاز، برای تهیّج ذوق و تقویت طبع و داشتن حس و توان سرودن شعر، از خیل شعر به حافظه سپرده و از خرمن اشعار پیش چشم و حافظه داشته، به وقت فرصت بهره جویی کند و در گزینش واژگان و ترکیبات و تعبیرات و توصیفات و نیز ارائه صور خیال شاعرانه در ساختارهای تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه به خوبی بهره برداری کند و بداند از چه صورت بلاغی و بیانی، آن هم با چه قالب و ساختاری استفاده نموده و کلام را در پیمانه و ظرف صور خیال، مطابق با وزن و بحر شعر مورد نظر و فضا و مکان و مقام شایسته با کلامی بلیغ و رسا و زیبا در معنا و خوش تراش و موجز و یا با اطناب به جای خود، به معشوق، ممدوح، دوست یگانه و یا جمع فرهیختگان و دوست داران شعر و ادب عرضه و هدیه کند. بنابراین یکی از نقاط قوّت در سرودن شعر زیبا و فصیح و بلیغ رعایت اصول بلاغت و بیان در شعر بود و این امر، افزون بر شمّ خدادادی و داشتن ذوق و قریحه بالفطره، نیازمند مطالعه، مرور و ممارست در فنون بلاغت و صور خیال در شهر دیگران بود. شاعر بایستی دقّت می کرد که دیگران در گذشته به هنگام به سرودن شعر، چگونه از تنگناهای شعر با رعایت وزن و قافیه و گزینش لغات و ترکیبات مناسب سرافرازانه عبور کرده اند و چه هنرهایی آموخته و اندوخته بوده اند که نتیجه آن هنرها، ارائه یک قصیده یا غزل و یا قطعه زیبا و به جاماندنی از آنها شده است.
قطعاً شاعران بزرگ در این یادگیری ها و به خاطر سپردن، و تمرین ذوقی و حالی در اوقات فراغت چه در ذهن و چه برروی کاغذ؛ از دیگران سبق برده و پیش افتاده بوده اند. تا کسی رنج شب درس و مطالعه و تحمّل بیخوابی نمی کرده و نفس و ذوق و ذهن خویش را با آثار برگزیده ادبی گذشته، دمخور و مؤانس نمی دیده و از سرچشمه ذوق و طبع دیگر شاعران که به صورت سفینه و جُنگ و دیوان ظهور و جلوه کرده بود، بهره کافی نمی برده، کی و کجا می توانسته است که در میدان فصاحت و بلاغت، در کنار سخنوران بزرگ زمان خود و یا در ردیف شاعران گذشته از روزگار خود، هنرنمایی کند و از ذوق و قریحه اش اثر غزلی شیرین و لطیف و سنجیده و ظریف و یا قصیده ای مشحون به نکات و ظرایف بلاغی و بیانی، تراوش کند و بر صحیفه روزگار جاودان باقی بماند و کام جان ادب دوستان و علاقه مندان به شعر را با تک تک ادبیات خود، شیرین کند و مشام جان آنها را با عطر ظرایف و نکات بلیغ و فصیح شعر خویش، خوشبو و معطر کند؟
پس از روزگار سبک خراسانی و گذر زمان و ظهور و حضور گویندگان بزرگی در قصیده سرایی و شعر حماسی و سرودن غزل و قطعه و رباعی، راه شعر کهن برای ظهور گویندگان و شاعران فصیح و بزگ، با هنر نمایی های رودکی، فرّخی، منوچهری، ناصرخسرو، سنایی، انوری و در روزگار بعد عطار و مولانا و سعدی باز و بازتر شده بود.
خواجوی کرمانی، واپسین حلقه شاعران پیش از خود و سرحلقه شاعران پس از خود است. دستمایه خواجو همه آن پشتوانه بلاغی، زبان آوری ها و هنرنمایی ها، خلق آثار زیبا در شعر غنایی و در سنایی و ارائه قطعات و غزلیّات و مثنوی های پیراسته و ویراسته و آراسته به فنون ادبی پیش از اوست. خواجو میراث خوارخیل عظیمی از شاعران پیش از خود است که در میان آنان، سعدی شیرین سخن حضور دارد که هیچ کس چون او، تاکنون غزل عاشقانه نسروده و نخواهد سرود:
برحدیث من و حُسن تو، نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را
(سعدی، ۱۲۹:۱۳۷۳)
دانلود پایان نامه با موضوع صور خیال در غزلیّات خواجوی کرمانی- فایل ۳