۲-۴-۴-۲) نسبت قیمت به ارزش دفتری[۲۴] ( ):
در این روش، ارزش هر سهم بر مبنای ارزش دفتری هر سهم و میانگین قیمت به ارزش دفتری شرکت های مشابه تعیین می شود، به عبارت دیگر:
ارزش دفتری هر سهم × = ارزش هر سهم
یا
ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام × = ارزش حقوق صاحبان سهام
پس از محاسبه ارزش حقوق صاحبان سهام با اضافه نمودن ارزش بدهی های شرکت به آن، ارزش شرکت محاسبه خواهد شد. استفاده از روش های ارزیابی نسبی می تواند اطلاعاتی را در ارتباط با ارزش شرکت، در سه سطح بازار، صنایع مختلف و صنعت خاص در اختیار ما قرار دهد. استفاده از ارزشیابی نسبی برای تعیین ارزش شرکت ها با محدودیت های زیر مواجه می باشد:
۱- وجود مجموعه ای از شرکت ها که از لحاظ صنعت، اندازه و ریسک مشابه باشند.
۲- قیمت های بازار برای شرکت های مختلف بنا به دلایل خاص بیشتر یا کمتر از حد واقعی نباشد.
این روش در حقیقت یک رقم از اطلاعات بازار سرمایه یعنی قیمت را با یک رقم حاصل از اطلاعات حسابداری یعنی ارزش دفتری ارتباط داده و مبنای تعیین ارزش قرار می دهد . (Fernandez,2001)
امروزه بسیاری از تحلیلگران مالی، به رغم وجود محدودیت های موجود در استفاده از این روش، نسبت قیمت به درآمد را عامل تعیین کننده ارزش شرکت می دانند و بصورت گسترده ای از این روش استفاده می نمایند. در ارتباط با نسبت قیمت به ارزش دفتری نیز می توان گفت که بیشتر در موسسات مالی نظیر بانک ها استفاده می شود که معمولاً ارزش ذاتی و ارزش دفتری دارایی های آنها با هم برابر هستند.
۲-۴-۵) روش های نوین تعیین ارزش (جهانخانی و مجتهدزاده، ۱۳۷۵)
در این روش، بصورت کلی ارزش بازار شرکت عبارت از ارزش بازار کل بدهی ها و ارزش بازار حقوق صاحبان سهام، به عبارت دیگر:
V= D + E
این روش ها در ارزیابی شرکت به جای توجه به سود هر سهم یا جریان های نقدی هر سهم به سود این روش ها در ارزیابی شرکت به جای توجه به سود هر سهم یا جریان های نقدی هر سهم به سود خالص عملیاتی شرکت توجه می کنند. به عبارت دیگر، سوال اصلی این نیست که سهام چگونه ارزیابی می شود بلکه این است که شرکت چگونه باید ارزیابی گردد.
۲-۴-۵-۱)روش ارزش مؤثر
سال ۱۹۶۱، مرتون میلر از دانشگاه شیکاگو و فرانکو مودیلیانی از دانشگاه ام آی تی، مدل بدیع اقتصادی را برای ارزیابی شرکت ها ارائه دادند در این مدل، ارزش بازار شرکت ها عبارت از ارزش بازار کل بدهی ها و ارزش بازار کل حقوق صاحبان سهام است:
V= D + E
براساس این مدل، ارزش شرکت تابع چهار عامل داخلی و دو عامل خارجی است که عوامل داخلی عبارتند از:
tD: صرفه جویی های مالیاتی ناشی از تامین مالی از طریق بدهی
I: سرمایه گذاری جدید به منظور رشد در طی یکسال عادی از دوره سرمایه گذاری
r: نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذاری جدید پس از کسر مالیات
NOPAT[25]: سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات
و عوامل خارجی که در اختیار مدیریت نیستند عبارتند از:
C: هزینه سرمایه بابت ریسک تجاری، یعنی بازده مورد نیاز خبرگان مالی برای جبران ریسک مربوط به پیش بینی سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات.
T: دوره زمانی آتی، که سرمایه گذاران انتظار دارند مدیریت در طی آن فرصت های سرمایه گذاری جذاب داشته باشند.
مجموعه این عوامل نشان می دهند که چه مقدار از کـل ارزش واحد تجـاری ناشـی از عمـلیات جـاری،
صرفه جویی های مالیاتی حاصل از تامین مالی از طریق بدهی و ارزش طرح های آتی آن است.
در راستای تعیین ارزش شرکت در این روش باید که سود عملیاتی خالص پس از کسر مالیات با نرخ تنزیلی تنزیل گردد که نرخ جبران کننده ریسک تجاری است.
علاوه بر عملیات جاری که باعث ایجاد ارزش است، در صورتی که در ساختار مالی شرکت بدهی نیز وجود داشته باشد باید تاثیرات آن را به ارزش شرکت ببینیم. بدهی به دلایل مختلف عملکرد شرکت را بهبود می بخشد و ارزش ذاتی آن را افزایش می دهد. مهمترین دلیل، صرفه جویی مالیاتی ناشی از پرداخت بهره است برای توجیه مطلب، توجه به این نکته ضروری است که سرمایه مورد استفاده در هر شرکت، هزینه دارد، این هزینه با بازده مورد انتظار سرمایه گذار برابر است. البته اگر تامین مالی را سهامداران انجام دهند، نرخ بازده مورد توقع آنها با بازده سرمایه در شرکت های با ریسک مشابه یکسان خواهد بود. حال اگر بدهی را جایگزین حقوق صاحبان سهام نمائیم، هزینه بهره مربوط به بدهی که کاهنده مالیات است، جایگزین هزینه نامحسوس مربوط به حقوق صاحبان سهام خواهد شد که ارزش فعلی این صرفه جویی مالیاتی ارزش شرکت را افزایش می دهد. ارزش فعلی صرفه جویی مالیاتی به دو شیوه محاسبه می گردد.
V= tD
سومین عامل ارزشی طرح های آتی است که سرمایه گذاران مایلند به ارزشیابی آن بپردازند. در عامل، تفاوت بین نرخ بازده شرکت در ارتباط با سرمایه گذاری های جدید و بازده مورد نیاز سرمایه گذاری برای تحمل ریسک، در مبلغ سرمایه ای ضرب میشود که هر ساله باید در پروژه های جدید سرمایه گذاری گردد،. این ارزش افزوده اقتصادی سالانه در دوره معینی از زمان ضرب می شود که شرکت توسعه می یابد و نتیجه بدست آمده با نرخ بازده مورد نیاز سرمایه گذاری تنزیل میگردد.
در نتیجه در مـدل ارزش مؤثـر، ارزش شرکـت ترکیبی از ارزش سـه عامل ، عملیات جاری، صرفه جویی مالیاتی و طرح های آتی است در نتیجه در این روش ارزش شرکت به صورت زیر محاسبه می گردد:
طرح های آتی + صرفه جویی مالیاتی ناشی از وجود بدهی + عملیات جاری = ارزش شرکت
۲-۴-۵-۲) الگوی جریان های نقدی آزاد:
ارزش به عنوان تنزیل جریان های نقدی آزاد واحد تجاری برای اولین بار توسط جوئل استرن[۲۶] در سال ۱۹۷۲ مطرح گردید . مبانی نظری برای این شیوه به واسطه مقالات علمی منتشر شده بین سال های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ توسط فرانکو مودیگیلیانی و مورتون میلر مطرح گردید. (Stewart,1991)
۲-۴-۵-۲-۱)تعریف جریان های نقدی آزاد
برای جریان های نقدی آزاد، تعریف مشخصی ارائه نشده است و این اصطلاح، از دیدگاه های مختلفی قابل تعریف می باشد:
از دیدگاه جنسن(۱۹۸۶)، جریان نقدی آزاد واحد تجاری وجه نقد در دسترس واحد تجاری(حاصل از فعالیت های عملیاتی) پس از کسر وجه نقد لازم به منظور سرمایه گذاری در طرح هایی می باشد که دارای ارزش فعلی خالص مثبت است.
از دیدگاه لن و پلسن(۱۹۸۹)، جریان نقدی آزاد واحد تجاری عبارت از سود عملیاتی قبل از هزینه های استهلاک پس از کسر وجوه پرداختی بابت مالیات، هزینه بهره، سود سهامداران عادی و ممتاز است.
از دیدگاه کاپلند و همکاران(۱۹۹۱)، جریان نقدی آزاد واحد تجاری، سود عملیاتی پس از مالیات به اضافه هزینه های غیر نقدی پس از کسر سرمایه گذاری (افزایش در تغییرات)در سرمایه در گردش، اموال، ماشین آلات، تجهیزات و سایر دارایی هاست.
به طور کلی، تعریف ارائه شده در اکثر کتاب های حسابداری و مالی مطابق با تعریف کاپلند است. (Kousenidis.2006)
۲-۷-۵-۲-۲)مدل های تعیین جریان های نقدی آزاد