۱۰۶ - بُستان دولت کشورش، در دست صلّت گسترش
شمشیر صولت پرورش، ابری که بستان پــرورد
واژگان: دولت: اقبال، نیک بختی. (معین) صلّت: عطا دادن، بخشش، انعام. (معین) صولت: هیبت داشتن، سطوت داشتن، خشم کردن، قهر کردن. (معین)
معنی و مفهوم: کشور و سرزمین اخستان، باغ و بستانی است که میوهاش بخت و اقبال است و این سرزمین در دست بخشندهی اخستان قرار دارد. شمشیر باشکوه و هیبت او همچون ابری است که پرورندهی بستان است .
آرایههای ادبی: بستان دولت، اضافهی تشبیهی . شمشیر ممدوح به ابر مانند شده که با بارش خود موجب پرورش بستان میشود. بستان و بستان در ابتدا و پایان بیت، رد صدر الی العجز به وجود آورده است . سرزمین اخستان به بستانی شبیه شده که میوهاش دولت و اقبال است . صلت و صولت، جناس شبه اشتقاق دارند .
۱۰۷ - جنت گهر بر تیغ او ، دوزخ شرر در تیغ او
گویی به گوهر تیغ او، عقل است کایمان پــرورد
واژگان: شرر: پارهی آتش که به هوا پرد، جرقه، شرار. (معین)
معنی و مفهوم: گوهرهای تعبیه شده بر شمشیر ممدوح از جنس گوهرهای بهشتی است و شرارههای آتشی که از آن میجهد از شرارههای آتش جهنم است . شمشیر برّان او در دانههای گوهری که آن را زیور دادهاند مانند عقلی است که ایمان را پرورش و رشد میدهد (شاید بتوان گفت شمشیر او در گوهر و اصل مانند عقل است که ایمان را پرورش میدهد) .
آرایههای ادبی: جنت و دوزخ تضاد دارند. جنت گوهر اضافهی استعاری. دوزخ شرر اضافهی استعاری .
۱۰۸ - در مکتب مردیش دان از لوح شادی عَشر خوان
هر طفل دولت کاسمان، در مهـد دوران پــرورد
واژگان: مکتب: محل کتابت، جای نوشتن، مدرسه، دبستان.(معین) عشرخوان: خوانندهی ده آیه، اطفال نوآموز قرآن که ده آیه را برای آنان ابتدا به طریق تبرّک سبق دهند. (فرهنگ لغات) معنی و مفهوم: هر کودک بخت و اقبالی را که آسمان در گهوارهی روزگار میپروراند در مکتب مردانگی شاه اخستان، با شادی و خوشی شاگردی میکند(ممدوح استاد و منبع و معدن سعادت و خوش بختی است).
آرایههای ادبی: مکتب مردی اضافهی تشبیهی. لوح شادی اضافهی تشبیهی. مهد دوران اضافهی تشبیهی . بیت دارای اغراق است .
۱۰۹ - خود نیست دولت را گزیر از مهر خاقان الکبیر
آری مبـارز بارگیـر، از بهــر میــدان پــرورد واژگان: خاقان الکبیر: لقب جلال الدّین ابوالمظفر اخستان بن منوچهر، ممدوح خاقانی است که دوازده قصیده و هفت ترکیب بند در مدح او دارد. (فرهنگ لغات) بارگیر: حیوانی که بار را حمل کند، باربر. (معین) گزیر: چاره، علاج. (معین)
معنی و مفهوم: بخت و اقبال از مهر و محبت به شاه اخستان گزیر و چارهای ندارد (باید به ممدوح مهر بورزد) آری مبارز جنگجو اسب را برای روز میدان و مبارزه پرورش میدهد (شاه نیز دولت و بخت را برای ایّام سختی میپروراند) .
آرایههای ادبی: مصراع دوم تمثیلی برای مصراع اوّل است. در مصراع دوم دولت با استعارهی مکنیه به شخصی شبیه شده که هیچ گزیر و چارهای از مهر ورزیدن به ممدوح ندارد.
۱۱۰ - شاه جهان مهدی ظفر، یعنی شبـان دادگـر
ایّـام، دجّـال دگـر، گـرگ ستــم زان پــرورد
واژگان: دجّال: مردی کذّاب که در آخرالزمان ظهور کند و مردم را بفریبد.(معین)
معنی و مفهوم: ابوالمظفر اخستان، پادشاه عالم، او که پیروزی و فتحش همچون حضرت مهدی (عج) عالم گیر است و اوست که همچون شبانی به عدالت از مردم پاسبانی میکند. روزگار مانند دجّال است و به این دلیل پیوسته در مقابل عدالت شاه، ستمگری میکند.
آرایههای ادبی: ممدوح را در داشتن حکومت جهانی و عالم گیر به حضرت مهدی و روزگار را در ستمگری به دجّال مانند کرده است . گرگ ستم اضافهی تشبیهی . بیت دارای آرایهی مقابله است
۱۱۱ - ایّام بد عهـدی کنـد ز امـروز ناگـه دی کنـد
کـار هـدی مهـدی کند، دجّال طغیـان پــرورد
واژگان: هدی: راه راست نمودن کسی را. (معین) طغیان: از حدّ خود تجاوز کردن، نافرمانی کردن. (معین)
معنی و مفهوم: روزگار بدعهدی و پیمان شکنی میکند و ناگهان امروز را به دیروز تبدیل میکند.کار هدایت و روشنگری با مهدی(عج) است و دجّال همواره دنبال طغیان و نافرمانی است .
آرایههای ادبی: مهدی و دجّال تلمیح به ماجرای دجّال در آخرالزمان دارد. بدعهدی ایهام ترجمه یا ایهام دارد یکی به معنی پیمان شکنی و معنای دور آن، روز و با ایّام تناسب دارد.
توضیحات :
مهدی: آخرین امام شیعه که در ۲۵۵ در سامرا تولد یافت. در پنج سالگی پدرش امام حسن عسکری وفات کرد و امام زمان هم از انظار غایب شد. به اعتقاد شیعه امام زنده است و در آخرالزمان ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد میکند؛ امّا به اعتقاد اهل سنت، مهدی موعود هنوز زاییده نشده و بر حسب روایتی از پیامبر (ص) از پدری به نام عبدالله تولد خواهد یافت … پس از ظهور دجّال به یک روایت مهدی ظهور کرده، او را میکشد و به روایت دیگر عیسی نیز، و برخی گفتهاند که مهدی و عیسی باهم ظهور میکنند. ( شمیسا ، ۱۳۷۸: ۵۶۷ - ۵۶۶ )
دجّال : توضیحات (۱/۵۴ )
۱۱۲ - خصمش به اصل است از بشر، شیطانش پرورده به شر
هم خوی سگ باشد بتر، شیری که سگبان پرورد
معنی و مفهوم: دشمن ممدوح در اصل از نژاد بشر(انسان) است؛ امّا شیطان او را با شرارت و بد ذاتی پرورانده است. (درمثل) شیری را که سگبان پرورش دهد، خلق و خوی آن از خوی سگ نیز بدتر است .
آرایههای ادبی: بشر و شر جناس زاید. مصراع دوم تمثیلی برای مصراع اول است.(اسلوب معادله) واج آرایی در حرف « ش ». مهدی و عهدی جناس اختلاف در حرف اول دارند .
۱۱۳ - آن را که شر سرکش کند، ظلمش ز آب آتش کند
نه ظلم، دلها خوش کند، نه کرم، دندان پــرورد
معنی و مفهوم: کسی که سرکشی و طغیانگری کند ظلم و ستم او از آب برایش آتش میسازد و او را میسوزاند. این امری بدیهی است که نه ظلم و ستم موجب خوشی و شادی دلها میشود و نه کرم دندان را میپرورد و سلامتی میبخشد .
آرایههای ادبی: واج آرایی در حرف «ش» . مصراع دوم تمثیلی برای مصراع اوّل (اسلوب معادله).
۱۱۴ - فرّش چو خور مهتاب را، آراست باب الباب را
چون در سه ظلمـت آب را انوار یزدان پرورد
واژگان: فر: شأن، شکوه و شوکت. (معین) باب الباب: توضیحات. سه ظلمت: سه تاریکی، تاریکی صلب، تاریکی شکم، تاریکی زهدان مادر و آن را سه ظلمات میگویند. ( فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم : شکوه و شوکت شاه، دربند شروان را زینت داده است؛ همان گونه که ماه از خورشید روشنایی و زیبایی میگیرد و پرتو انوار الهی، آب نطفه را در سه ظلمت (صلب ، شکم و زهدان) میپروراند و از آن انسان میآفریند .
آرایههای ادبی: فر و شکوه شاه را در زیبایی و روشنایی بخشیدن به خورشید و انوار الهی مانند کرده است.
توضیحات :
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره شرح مشکلات دیوان خاقانی( هفت ترکیب بند بلند شرح ...