- ساختار آن بهصورتی آگاهانه طرحریزی شده است و دارای سیستمهای فعال و هماهنگ است، و با محیط خارجی ارتباط دارد.
۱-۱۱-۷- ساختار سازمانی[۳۲]
ساختار سازمانی عبارتست از ترکیب سلسلهمراتبی، بخشی یا مبتنی بر کسبوکار واحدهای یک سازمان.
)www.customersurveystore.com/The_Process/Definitions/definitions.html (
ساختار سازمانی سیستم رسمی روابط کار در یک سازمان است که روابط گزارشگیری بین وظایف و سمتهای مختلف مدیریت و کارکنان را نشان میدهد. این ساختار عموماٌ به شکل نمودار یا چارت نمایش داده میشود.
(er.msh.or/fpmh_english/gloss/gloss_o.html)
ساختار یا سلسلهمراتب سازمانی بیانگر چگونگی همکاری اجزای سازمان برای رسیدن به اهداف آن میباشد.
)www.cwru.edu/med/epidbio/mphp439/Dictionary.htm (
ساختار سازمانی شیوهای است که گروههای داخلی سازمان با یکدیگر ترکیب شدهاند. مساله اصلی، همیاری و ارتباط اثربخش این گروهها با هم است.
(en.wikipedia.org/wiki/Organizational_Structure)
میتوان ساختار سازمانی را به عنوان نظم یا نظام بخشهای سازمانی تلقی کرد. بلو[۳۳] (۱۹۷۴) ساختار سازمانی را اینگونه تعریف میکند: “گماریدن و انتصاب افراد در نقاط مختلف نمودار سازمانی، در پستهای اجتماعی، پستهایی که بر روابط سازمانی این افراد اثر میگذارد” (هال، ۱۳۷۶، ۸۳).
رانسان، هینینگز و گرینوود[۳۴] (۱۹۸۰) میگویند:"ساختار یک وسیله یا ابزار بسیار پیچیده کنترل است که در فرایند روابط متقابل اعضا بهوجود میآید، بهصورت دائم تجدید میگردد و در عین حال آن روابط متقابل را تعیین میکند. ساختار در یک زمان هم خالق و هم مخلوق است” (هال، ۱۳۷۶، ۸۳).
۱-۱۱-۸- تکنولوژی سازمانی[۳۵]
“تکنولوژی اصطلاحی است که برای اشاره به کاری که به وسیله سازمان انجام میشود به کار میرود. میتوان این مفهوم را آن قدر محدود کرد که تنها سختافزار یعنی تجهیزات ماشین و وسایل ابزار را شامل شود. نظریهپردازان سازمانی این مفهوم را بهطور گسترده تعریف میکنند و در تعریف خود نه تنها سختافزار به کار رفته و تکمیل کار بلکه نیز مهارتها و دانش کارگران و حتی ویژگیهای وسایلی که بر آنها کار انجام میشود را در نظر میآورند.” (اسکات، ۱۳۸۰، ۲۹۸).
طارق خلیل در کتاب خود با عنوان “مدیریت تکنولوژی” در بیان مفهوم تکنولوژی مینویسد: “تکنولوژی را میتوان کلیه دانشها و فرایندها ابزارها روشها و سیستمهای بهکاررفته در ساخت محصولات و ارائه خدمات تعریف کرد. در بیانی سادهتر تکنولوژی روش انجام کار و ابزاری است که توسط آن به اهداف خود نایل میشویم. تکنولوژی کاربرد عملی دانش و ابزاری جهت کمک به تلاش انسان است” (طارق خلیل، ۱۳۸۱، ۳۴).
ریچارد دفت نیز در تعریف تکنولوژی و تکنولوژی سازمانی میگوید: “تکنولوژی یا فن آوری عبارت است از ابزار، روش و عملیاتی که برای تبدیل اقلام مصرفی به محصول، داده به ستاده، مورد استفاده قرار میگیرند. تکنولوژی چیزی نیست مگر فرایند تولید و شامل ماشینآلات، شیوهها، رویهها و روشهای انجام امور میشود” (دفت، ۱۳۷۸، ۱۲۷).
تکنولوژی را به این صورت نیز تعریف کردهاند: “بررسی مواد اولیه که به داخل سازمان جریان مییابد، انواع فعالیتهایی که صورت میگیرد، میزان یا درجهای که فرایند تولید خودکار یا مکانیزه شده است، میزان یا درجهای که یک نوع کار به جریان یا عمل دیگری وابسته است و یا تعداد محصولات جدید. (دفت، ۱۳۷۸، ۱۲۷).
۱-۱۱-۹- فرهنگ سازمانی[۳۶]
فرهنگ سازمانی ناظر به ارزشها، باورها و رسوم یک سازمان میباشد. برعکسِ ساختار سازمانی که به راحتی ترسیم میشود، فرهنگ سازمانی چندان آشکار نیست.
(en.wikipedia.org/wiki/Organizational_Culture)
دکتر سید علی اکبر افجه در کتاب خود با عنوان “مبانی فلسفی و تئوریهای رهبری و رفتار سازمانی” مظاهر و نهادهای فرهنگی سازمانها را اینگونه بر میشمارد: “آدابِ لباسپوشیدن، داستانهایی که مردم درباره نحوه کارکردن میگویند، قوانین و روشهای اداره سازمان، روابط وسازمانهای غیررسمی پنهانی آن، نحوه تشریفات و مراسم، وظایف، سیستم پرداخت، زبان تخصصی آن، طنز و لطیفههایی که فقط اعضای داخل سازمان آن را میفهمند…” (افجه، ۱۳۸۰، ۲۸۷)
از دید دفت، فرهنگ عبارت است از مجموعهای از ارزشها، باورها، درک و استنباط و شیوههای تفکر یا اندیشیدن که اعضای سازمان در آنها وجوه مشترک دارند و همان چیزی است که به عنوان یک پدیده درست به اعضای تازهوارد آموزش داده میشود. آن نشان دهنده بخش نانوشته و محسوس سازمان است (دفت، ۱۳۷۸، ۳۹۴).
هانگر میگوید: فرهنگ سازمانی عبارت از مجموعه باورها، انتظارات و ارزشهای یادگرفتهشده و تسهیمشده و موردقبول اعضای یک شرکت که از یک نسل کارکنان به نسل دیگر منتقل میشود. فرهنگ سازمانی منعکسکننده و نشان دهنده ارزشهای بنیانگذار(ان) و مأموریت یک سازمان یا شرکت است (هانگر، ۱۳۸۱، ۱۰۶).
فرنهم و گونتر (۱۹۹۳) فرهنگ سازمانی را چنین تعریف کردهاند: “باورها، دیدگاهها و ارزشهای مشترکی که در یک سازمان وجود دارند، به زبان سادهتر فرهنگ عبارت است از طرز انجام کارها توسط ما” (آرمسترانگ، ۱۳۸۱، ۱۹۶).
پیرس و رابینسون، فرهنگ سازمانی را مجموعهای از فرضیات بااهمیتِ “غالباً بیاننشده"ای میدانند که اعضای سازمان درباره آن عقیده مشترکی دارند (پیرس و رابینسون، ۱۳۷۷، ۴۱۳).
فرنهم و گونتر (۱۹۹۳) تعاریف مختلف ارائه شده از فرهنگ را خلاصه کردهاند و موارد اشتراک این تعاریف را به شرح زیر خلاصه کردهاند (آرمسترانگ، ۱۳۸۱، ۱۹۷):
- تعریف آن دشوار است.
- چندبعدی است، با اجزای مختلف در سطوح مختلف
- لزوماً پویا نیست (در کوتاهمدت نسبتا باثبات است)نهادینه کردن آن زمان میبرد و بنابراین برای تغییر فرهنگ شرکت به زمان نیاز میباشد.
۱-۱۱-۱۰- نگرش اقتضایی[۳۷]
نگرش اقتضایی (که گاهی آن را نگرش موقعیتی هم مینامند) بر این اصل استوار است که موقعیتها متفاوتند، یک روش که در یک حالت مؤثر واقع میشود الزاما در همه حالتها مؤثر واقع نخواهد شد (استونر، ۱۳۷۹، ۷۵).
اقتضایی به معنی این است که یک چیز به چیزهای دیگر وابسته است، یا این که ویژگی یک سازمان به کلّ موقعیت بستگی دارد. چیزی که در یک محیط مؤثر واقع میشود، در محیط دیگری نمیتواند مؤثر واقع شود. راه منحصربهفردی که بهترین باشد وجود ندارد، روش مدیریت درست همان است که مناسب وضع سازمان باشد. (دفت، ۱۳۷۸، ۳۰)
نگرش اقتصایی تأکید میکند که نباید تنها یک راه را بهترین راه طرح ساختار یک سازمان دانست، بلکه بهترین یا مناسبترین ساختار وابسته یا به اقتضای نوع کاری که کامل میشود و تقاضا یا شرایط محیطی که در برابر سازمان قرار دارد تعیین میشود (اسکات، ۱۳۸۰، ۲۹۸).
۱-۱۱-۱۱- عوامل (عناصر) سازمانی[۳۸]
ریچارد دفت در کتاب “مبانی تئوری و طراحی سازمان” خود ابعاد سازمانی را تعریف مینماید: “برای درک سازمان لازم است که به ابعادی از سازمان توجه شود که بیانکننده ویژگیهای خاص سازمان هستند. این ابعاد بههمانصورت سازمان را تشریح میکنند که شخصیت و ویژگیهای فیزیکی معرف افراد هستند. ابعاد سازمانی به دو گروه طبقهبندی میشوند: ساختاری و محتوایی. ابعاد ساختاری بیانکننده ویژگیهای درونی یک سازمان هستند. آنها مبنایی به دست میدهند که میتوان بدان وسیله سازمانها را اندازه گیری و با هم مقایسه کرد. ابعاد محتوایی معرف کل سازمان هستند، مثل اندازه یا بزرگی سازمان، نوع تکنولوژی، محیط، فرهنگ، استراتژیها و هدفهای آن. آنها معرف جایگاه سازمان هستند و بر ابعاد ساختاری اثر میگذارند. برای ارزیابی و درک سازمان، هر دو بعد ساختاری و محتوایی ضروری است. ابعاد سازمان با یکدیگر رابطه متقابل (تعامل) دارند (دفت، ۱۳۷۸، ۱۸).
نمودار ۵- تعامل ابعاد ساختاری و محتوایی سازمان
منبع: دفت، ۱۳۷۸، ۱۹
ریچارد اسکات نیز در کتاب “سازمانها: سیستمهای حقوقی، حقیقی و باز” خود با بهرهگیری از الگوی لوزی لویت۱ عناصر سازمانها را در بستر محیط خود، چهار مورد ذکر میکند: ساختار، کارکنان (عوامل فرهنگ)، اهداف (و استراتژیها) و تکنولوژی سازمان (اسکات، ۱۳۸۰، ۳۲) “هر یک از این پنج عنصر سازمانی؛ ساختار اجتماعی، کارکنان سازمانی، هدفها، تکنولوژی و محیط، نشانگر مؤلفههای مهم همه سازمانها است. ویژگی عمدهای که شکل لوزیگونه لویت نشانگر آن است بیان این مطلب است که هیچیک از عناصر سازمان آنقدر بر دیگری رجحان ندارد که بتوان آن را با اطمینان جدای از دیگر عناصر در نظر آورد. سازمانها، پیش از هر چیز و همواره، سیستمهای مرکب از عناصری هستند که هر یک از این عناصر بر دیگری اثر میگذارد و از آن اثر میپذیرد.” (اسکات، ۱۳۸۰، ۳۸)
نمودار ۶- عناصر سازمانی اسکات با بهرهگیری از لوزی لویت
منبع: اسکات، ۱۳۸۰، ۳۲
فصل دوم:
ادبیات تحقیق
(دیدگاههای نظری)
۲-۱- استراتژی
دیوید در کتاب خود، “مدیریت استراتژیک” -که امروز به عنوان یکی از منابع اصلی آموزش مدیریت استراتژیک شناخته میشود- در تعریف استراتژی میگوید:” استراتژیها ابزاری هستند که شرکت میتواند بدان وسیله به هدفهای بلندمدت خود دست یابد.” (دیوید، ۱۳۷۹، ۳۸)
مایکل آرمسترانگ در “مدیریت استراتژیک منابع انسانی” مینویسد: “استراتژی را میتوان به عنوان ابراز صریح این موارد دانست: آنچه که سازمان میخواهد بشود (مقصود سازمان)، آن جا که سازمان میخواهد برود (مقصد سازمان) و به طور کلی آن طوری که سازمان میخواهد به مقصود و مقصد خود برسد(روش کار سازمان). در ابتداییترین شکل خود، استراتژی در یک شرکت تجاری به پرسشهای زیر پاسخ میدهد: ما داریم چه میکنیم؟ و چطور میخواهیم از راه انجام این کار پول بدست بیاوریم؟ استراتژی جهتی را که شرکت دارد به آن طرف و با توجه به محیطش حرکت میکند تا به برتری رقابتی پایدار دست یابد، نشان میدهد. استراتژی بر اقدامات و اعمالی تأکید میکند که شرکت را از رقبایش متمایز سازد. استراتژی اظهار رسمی قصد شرکت است که ابزار رسیدن به نتایج را تعیین میکند و به تخصیص بلندمدت منابع شرکت و تطبیق آن منابع و قابلیتها با محیط بیرونی مربوط میشود. هدف از تصمیمهای استراتژیک، تأثیرگذاری بلندمدت بر رفتارها و موفقیت سازمان است.” (آرمسترانگ، ۱۳۸۱، ۴۸)
همچنین ریجارد دفت در باب تعریف استراتژی مینویسد:"استراتژی عبارت است از یک برنامه عملی که به موجب آن شیوه تخصیص منابع و فعالیتهای شرکت در رابطه با محیط و در راه نیل به هدفهایش تعیین میگردد. هدفها و استراتژیهای سازمان مشخص کننده دامنه فعالیتها و رابطهای است که سازمان با کارکنان، مشتریان و رقبای خود دارد.” (دفت، ۱۳۷۸، ۲۳)
۲-۲- مدیریت استراتژیک
شرایط سازمانها در گذشته با امروز تفاوت بسیار داشته است. سازمانهای آن زمان با دو مشکل اصلی روبهرو بودند، آن دو مساله عبارت بودند از: تغییر وسیعی که در رابطه بین سازمان و محیط رخ داده بود و سرعتی که سازمانها از نظر رشد و بزرگی به خود گرفته بودند. در تلاشی که برای حل این مساله به عمل آمد، الگوی مدیریت استراتژیک شکل گرفت.