در بهمن ماه ۱۳۸۹ اعتراضات گستردهای در لیبی علیه حکومت معمر قذافی آغاز شد که باعث شد به مرور بخشهای مختلفی از این کشور از کنترل نیروهای حکومت خارج شود. سرانجام در ۲۸ مهرماه ۱۳۹۰ با قتل معمر قذافی حکومت وی بر آن کشور کاملاً تمام شد.
۶ ـ ۴ : ساختار سیاسی- اجتماعی لیبی
ساختار سیاسی- اجتماعی لیبی که به شکل قومی–قبیلهای میباشد پیوندی ناگسستنی با وضعیت ساختار سیاسی- اجتماعی این کشور دارد. بر این اساس میتوان شکلگیری دولت – ملت سازی در این کشور به عنوان یکی از عناصر برقراری دموکراسی را یکی از چالشهای مهم پیش روی این کشور قلمداد کرد.
از همان لحظات آغازین انقلاب در لیبی، بسیاری از کارشناسان مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا پیروزی انقلابیون را وابسته به یک مسئله اساسی یعنی، میزان حمایت قبایل از انقلابیون میدانستند. این کشور کماکان بافت قبیلهای خود را حفظ کرده است. گفته میشود که در لیبی بیش از یکصد قبیله وجود دارد که از میان آنها ۳۰ قبیله از نقش اساسی و تعیینکننده در معادلات سیاست و قدرت در این کشور برخوردارند. این قبایل از زمانی که لیبی جز متصرفات امپراتوری عثمانی بود تا زمانی که ایتالیا در سال ۱۹۱۱ در پی تصرف لیبی برآمد و با مقاومت شدید این قبایل روبهرو شد، نقش اساسی در تحولات سیاسی این کشور تاکنون ایفا کردهاند.
اینکه انقلاب از شرق لیبی شروع شد، اساساً ریشه در این مسئله دارد که قبایل ساکن در این نواحی نیم قرن قبل از حامیان سلطنت ملک ادریس به شمار میرفتند و بعد از کودتای ۱۹۶۹ عملاً به حاشیه رانده شدند. از فرقههای مهم ناراضی در شمال شرق لیبی میتوان به سنوسیها اشاره کرد که بازماندگان آنها هماکنون نقشی اساسی در وقایع لیبی ایفا میکنند. در کنار سنوسیها چندی قبل شبکه تلویزیونی تازه تأسیس انقلابیون لیبی نامهای ۲۰ قبیله را بهعنوان قبایل حامی انقلاب برشمرد که از جمله آنها میتوان به قبایل الزویه، العبیدی و غیره اشاره کرد.
بایستی به این نکته اشاره داشت که حتی انقلابهای مصر و تونس که بدون خشونت چشمگیر به پیروزی رسیدند، ریشه در افزایش شعاع طبقه شهری و همچنین رشد و گسترش فرهنگ شهرنشینی در این جوامع داشت؛ وضعیتی که بسیاری نبود آن را علت به خشونت کشیده شدن انقلاب در لیبی عنوان کردهاند.
به همین دلیل کشورهای غربی نیز با درک این مسئله که لیبی فاقد احزاب سیاسی، نهادها، تشکلها و انجمنهای سیاسی- اجتماعی کارا است، دریافتهاند که ارکان قدرت را در لیبی بعد از قذافی باید در تعاملات احتمالی میان قبایل جستجو کنند.
با برگزاری انتخابات کنگره ملی، مردم لیبی پس از نیم قرن شاهد برگزاری نخستین انتخابات آزاد با شرکت نزدیک به ۶۰ % بودند. با این وجود، هنوز در بخشهایی از لیبی نزاع و درگیری میان قبایل و گروهها در جریان است و وجود اسلحه در دست بسیاری از افراد غیرنظامی و گروههای کوچک، برقراری امنیت را در این کشور آفریقایی به عنوان معضل نخست دولت مرکزی مطرح کرده است.
همچنین پس از انتخابات، شورای انتقالی لیبی قدرت را به کنگره واگذار کرد و طی مراسم انتقال قدرت، عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی در این مراسم به ناتوانیهای شورای انتقالی در برقراری امنیت در لیبی پس از قذافی اعتراف کرد.
بنابراین حتی بعد از انتخابات کنگره ملی و انتقال قدرت از شورای انتقالی به کنگره ملی لیبی، آنچه روند دموکراسی را در این کشور تهدید میکند نظام قبیلهای حاکم بر این کشور است. از سویی در این انتخابات برخی قبایل شرقی این کشور در بنغاضی که مدعی خودمختاری هستند، به سهمیه اختصاص داده شده برای آنها در مجلس معترض شده و در روند انتخابات در آن منطقه اخلال ایجاد کردند و حتی برگههای رأی را سوزاندند. نکته اساسی در اینجا این مسئله است که این قبایل تجربه تبعیض را در دوره حکومت قبلی قذافی نیز داشتهاند و بنابراین دارای ذهنیتی منفی نسبت به تحقق حقوق خود میباشند.
از سویی دیگر با توجه به اینکه قبایل تبو، آمازیق و طوارق در مناطق مرزی لیبی مستقر هستند و رگههای مشترک نژادی با سایر قبایل آفریقا مانند نیجر و مالی دارند، ممکن است در آینده این قبایل به سمت تجزیهطلبی حرکت کنند. به همین دلیل کنگره ملی لیبی باید در اولین گام، موضوع وجود تبعیض بین قبایل مرکزی و شرقی را مورد توجه قرار دهد و نوعی آشتی ملی میان همه شهروندان لیبی ایجاد کند.
پیروزی لیبرالها در کنگره ملی لیبی هر چند ممکن است کمکهای مالی و اقتصادی آمریکا و غرب را به سمت لیبی جذب کند، اما در بعد داخلی با برخی احزاب اسلامی که در کنگره ملی کرسیهایی به دست آوردهاند برخوردی جدی خواهند داشت.
با توجه به چنین مشکلاتی میتوان مسئله دولت –ملت سازی را یکی ازمسائل مهم پیش روی این کشور قلمداد کرد. چرا که میدانیم تکوین ملت نیازمند تکوین دولت است و مفهوم دولت و سازمان سیاسی منطقاً و از نظر تاریخی بر ملت تقدم دارد. از اینرو مجموعه کسانی که در درون نظام سیاسی والاتر از قوم و قبیله زندگی میکنند، یک ملتند.
بنابراین تنها با ایجاد ساختارهای دموکراتیک نبایستی به توسعه دموکراسی و خروج از وضعیت قومی و قبیلهای دل سپرد. بلکه بایستی تلاش داشت تا این ساختارها خود محل نزاع اقوام و قبایل قومی نبوده و همزمان همراه با توسعه این ساختارها به توسعه فرهنگ سیاسی که خود مجموعه نگرشها و ارزشهایی است که به فرآیندها و زندگی سیاسی توام با همزیستی مشترک زیرنظر یک دولت مشترک میانجامد، دست یافت.
کودتای قذافی در چهل سال پیش با نام ناسیونالیسم، خوداتکایی و حاکمیت مردمی بود. گروههای اپوزیسیونی نیز که علیه قذافی مشغول مبارزه بودند، اصول فوق را ذکر کرده و خواهان پایان حکومت اقتدارگرای قذافی بودند. (Blancher, 2011)
۶ ـ ۵: ویژگیهای حکومت قذافی
۶ ـ ۵ ـ ۱: اتکا به شبکههای قبیلگی و خویشاوندی، فقدان نهادهای مدرن :
در لیبی، فرهنگ و ارزش قبیلگی و روح جمعی بر ویژگیها و خصلتهای سنتی سایه افکنده است. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۹: ۱۵) و مناسبات و وفاداریهای قبیلگی و قومی بسیار پررنگ است. حکومت قذافی نیز بر پایه این مناسبات پیچیده استوار بود. آندرسون در این باره میگوید: «در حالی که تظاهرات در تونس و قاهره با موفقیت به اخراج حاکمان انجامید، طرابلس به سمت یک جنگ داخلی طولانی سوق یافت. این مبارزه متداوم، ناشی از چهار دهه تلاش قذافی برای برای تمرکز قدرت و حکمرانی با پشتیبانی قبیله و خویشاوندان است. سالها کمبود در همه چیز از کالاهای مصرفی ساده تا مراقبتهای پزشکی بنیان فساد عمیقی را ایجاد کرد. خشونتهای بوالهوسانه رژیم قذافی سوءظن عمیق و گستردهای را موجب شده و اعتماد لیبیاییها به حکومتشان و همچنین به یکدیگر فرسایش یافته و تمام نهادهای ملی در این کشور، از جمله ارتش براساس شکافهای منطقهای و خویشاوندی تقسیمبندی شده بودند. برخلاف تونس و مصر، لیبی نظامی از اتحادها و پیوندهای ملی، شبکه انجمنهای اقتصادی یا سازمانهای ملی ندارد. بنابراین چیزی که به نظر میرسید مانند مصر و تونس در قالب اعتراضهای غیرخشونتآمیز آغاز شود، به سرعت به یک انفصال و تجزیهگرایی کامل یا روندی جداییگرانه چندبعدی از یک دولت فرومانده سوق یافت. در غیاب هرگونه بوروکراسی عمومی از جمله یک نیروی پلیس قابل اعتماد، شبکههای قومی و خویشی، امنیت و آرامش و همچنین دسترسی به کالاها و خدمات را فراهم میآورد. جامعه لیبی هنگامی که اعتراضات آغاز شد و رژیم نتوانست سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را اعمال کند، براساس این خطوط دچار گسست و چندپارگی شد.». (Anderson, 2011)
۶ ـ ۵ ـ ۲: اقتدارگرایی و سرکوب سیاسی: اگر چه قذافی تمام نظامهای سیاسی جهان را دیکتاتوری و غیردموکراتیک مینامید و تنها الگوی مبتنی بر مجامع عمومی در لیبی را دموکراسی حقیقی میدانست، اما واقعیت سیاسی لیبی تداوم حکومت شخصی قذافی به مدت بیش از چهار دهه بود، به گونهای که پس از شکلگیری ظاهری مجامع عمومی و کمیتههای مردمی نیز همواره قذافی به عنوان دبیرکل اجرایی خلق انتخاب میشد. (بخشی، ۱۰۰:۱۳۹۰) در این نظام سیاسی هرگونه مخالفت با سرکوب مواجه شده و بسیاری از معارضان حکومت، از جمله اسلامگرایان در طی دهه های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ سرکوب و قتل عام شدند.
۶ ـ ۵ ـ ۳: مبارزه با گروههای اسلامگرا
در لیبی اقدامات مختلفی از سوی قذافی صورت گرفت که موجب نارضایتی گروهها و اقشار اسلامی این کشور گردید. در اکتبر ۱۹۷۷ قذافی مبارزه علیه نهاد روحانی اسلامی را آغاز کرد. در مه ۱۹۷۸ از کمیتههای مردمی وابسته به دولت خواسته شد تا مساجد را از کنترل امام آنها که متهم به موعظه کفر و بدعت و مخدوش کردن پیام اسلام از نظر شخص قذافی گردیده بود، آزاد کنند. همچنین اصول سوسیالیستی کتاب سبز علیه مالکیت خصوصی با مخالفت علما مواجه شد. در جریان رویاروییهای بعدی قذافی مشروعیت علما و تفاسیر فقهی آنها را مورد حمله قرار داد. قذافی با ایجاد یک دولت اسلامی مخالفت ورزید و دین و سیاست را دو نیروی جدا از هم در نظر گرفت. (دکمجیان، ۱۳۶۶: ۳۴۴و ۳۴۵) از اوایل دهه ۹۰ قرن بیستم میلادی سازمانها و گروههای اسلامی تحت سرکوب رژیم قذافی قرار گرفتند اما به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ سیاست سرکوب گروههای اسلامی تنها توسط قذافی صورت نگرفت، بلکه ایالات متحده نیز به طور گستردهای وارد این جریان گردید؛ لذا اینجاست که یگانه هدف سازمانهای مبارز اسلامی لیبی مانند اخوانالمسلمین لیبی، سرنگونی رژیم قذافی گردید.
۶ ـ ۵ ـ ۴: فساد گسترده: فساد گسترده یکی دیگر از ویژگیهای بارز حکومت قذافی بود، طوری که بر اساس آمارهای شفافیت بینالمللی لیبی در سال ۲۰۱۰، فساد در لیبی از تمام کشورهای مورد بررسی در جهان عرب بیشتر بود. البته جمعیت کم لیبی و درآمدهای هنگفت نفتی آن باعث شده بود تا این کشور از نظر رفاه اقتصادی به مراتب بهتر از کشورهایی چون مصر، یمن، و سوریه باشد. در واقع لیبی در زمره ثروتمندترین کشورهای جهان عرب و آفریقا بوده است. این کشور یکی از بالاترین درآمدهای سرانه را در قاره آفریقا داشته و طی دهه ۱۹۸۰ سرمایهگذاری قابل توجهی در عرصه اجتماعی داشت. (تافت، یول و هنسن، ۱۳۹۰: ۱۳۵) با این حال، این به معنای فقدان چالشهای اقتصادی در این کشور نیست، بلکه بیکاری و عدم توزیع عادلانه ثروت در لیبی نیز وجود داشت، طوری که نرخ بیکاری در حدود ۳۰ درصد بود. (قزوینی حائری، ۱۳۹۰: ۷۰) در مجموع میتوان عدم توزیع عادلانه قدرت و ثروت در کنار فساد گسترده و شکافهای قبیلگی و محلی، پتانسیل اعتراضی بالایی را علیه قذافی، به ویژه در مناطق شرقی کشور ایجاد کرده بود. در این میان فقدان جامعه مدنی و نهادهای مدرن باعث تاثیر بیشتر نیروهای محلی و قبیلگی در این کشور شده است.
در خصوص ویژگیهای تحولات لیبی توجه به نکات زیر ضروری است :
۱ ـ اعتراضات از نواحی شرقی کشور که شکاف دیرپایی با منطقه طرابلس داشته، آغاز و این مناطق به سرعت از دست طرفداران قذافی خارج شد. با این حال در نواحی غربی کشور مقاومتهای قابل توجهی از سوی قذافی و طرفدارانش انجام گرفت و به نظر میرسد که اگر حمایت و پشتیبانی ناتو وجود نداشت، احتمالا انقلابیون هرگز موفق به فتح تمام مناطق کشور نمیشدند. این امر، شکافهای محلی قبیلگی را در لیبی نمایانتر میکند.
۲ ـ مدل اعتراضات در لیبی به سرعت به جنگ داخلی تغییر شکل داد، طوری که تحولات این کشور را نمیتوان در قالب یک انقلاب مدرن طبقهبندی کرد. در واقع در میان انقلابهای اخیر جهان عرب، تحولات لیبی غیرمدرنترین انقلاب محسوب میشود. (Aronson, 2011) بهرهگیری طرفین منازعه از سلاحهای سنگین و فتح شهرها پس از بمبارانهای شدید ناتو و منازعات خونین، این امر را نمایانتر میکند.
۳ ـ در لیبی همانطور که گفتیم، شبکههای قوم و خویشی و شکافهای محلی و قبیلگی نقش موثری داشته است؛ جامعه لیبی هنگامی که اعتراضات آغاز شد و رژیم نتوانست سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را دنبال کند، براساس خطوط فوق دچار گسست و چندپارگی شد؛ نیروهای مسلح نیز براساس همین شکاف تجزیه شدند، طوری که برخی به مخالفان پیوستند و برخی در کنار قذافی ماندند.
۴ ـ تحولات لیبی، تجلی شکافهای عمیق اجتماعی و قبیلگی در جامعهای است که در آن هویت ملی، دولتسازی و دستگاه اداری – حکومتی منسجم شکل نگرفته و بنابراین چشمانداز تداوم تنش و انتقامگیری و حتی جنگهای داخلی در این کشور مورد کاملا واقعی است و از این لحاظ تفاوتهای بارزی با تحولات در مصر، تونس و یا حتی بحرین و سوریه دارد.
۵ ـ یکی از شاخصه های انقلاب مردم لیبی، حضور پررنگ اسلامخواهان به عنوان موتور محرک حرکات مردمی بود و شعار الله اکبر، تنها شعاری بود که هیچ رقیبی در اعتراضات نداشت.
۶ ـ از نظر واکنش خارجی، عملا هیچ کشوری از حکومت قذافی حمایت نکرد و با گسترش منازعات در این کشور، ناتو و در رأس آن آمریکا به بمباران مواضع قذافی و حمایت تسلیحاتی از مخالفان و همچنین اعمال منطقه ممنوعه پروازی پرداختند. در واقع فتح شهرهایی چون طرابلس و سرت، تنها پس از پشتیبانی عملیاتی ناتو امکان پذیر شد. در رابطه با چرایی موضع غرب و در رأس آن آمریکا باید توجه داشت که قذافی فاقد متحد منطقهای و یا حمایت روسیه و چین در شورای امنیت بود؛ همچنین این کشور برخلاف بحرین و یمن اهمیت استراتژیک چندانی برای غرب نداشته و حمله به آن گزینهای کمخطر بود که زیانی را متوجه غرب نمیکرد؛ در چنین شرایطی، حمله به لیبی میتوانست باعث ترمیم پرستیژ بینالمللی آمریکا شود. (دهشیار، ۱۳۹۰: ۱۰)
۶ ـ ۶: بیداری اسلامی در لیبی
لیبی در حال حاضر بیش از شش میلیون جمعیت دارد که ۹۷ در صد آن را مسلمانان اهل تسنن (عمدتاً مالکی) تشکیل میدهند. همچنین نزدیک به ۱۲۰ قبیله در این کشور وجود دارد و در چند سال گذشته گرایشهای آشکاری از اسلامگرایی در این کشور دیده میشود. تحولات جدید خاورمیانه عربی نیز برگرفته از این گرایشات است. نوع حکومت معمر قذافی در ۴۲ سال گذشته باعث شده تا وی مشروعیت خود را در سطوح مختلف از جمله سیاسی و اقتصادی از دست بدهد. وی به عنوان یک رهبر دمدمیمزاج که تنها به قدرت میاندیشد هر جایی که منافعش دستور میداد، چادر میزد. (همشهری آنلاین، ۱۳۸۷) چنین مسئلهای شهروندان هر کشوری را به سمت شورش و قیام میکشاند و از آنجا که بدنه اصلی و متن اجتماعی مردم لیبی را اسلام تشکیل میدهد، بی شک این اعتراضات مردمی همانند دیگر کشورهای عربی خاورمیانه، رنگ و بوی دینی به خود میگیرد. اصولاً به همین خاطر بود که قذافی قبل از اوجگیری اعتراضات و قیامهای مردمی در حرکتی نمایشی به مسجد رفت و اقامه نماز خود را خود در اختیار گرفت و پس از نماز نیز شروع به خواندن قرآن کرد. او اگر چه رفتارهای دیوانهواری ازخود بروز میداد، اما خوب میدانست که اگر قیامی در لیبی آغاز شود و اسلامگرایان و همچنین مردم معترض به خیابانها بیایند، دیگر نمیشود، تداوم حکومت را تضمین کرد. (پوینده، ۱۳۹۰: ۲۸)
اسلامگرایی در لیبی در نتیجه سیاستهای بسته و ریاکارانه معمر قذافی خیلی آهسته توسعه پیدا کرد. قذافی پس از به قدرت رسیدن این را میدانست که برای تداوم قدرتش باید هر از گاهی دم از اسلام بزند تا از این طریق مشروعیت سیاسی خود را در کشوری مسلمان از دست ندهد. بنابراین در سالهای اولیه به اجرای قوانین دینی در رابطه با تعدیه، پیاده کردن حدود اسلامی و بستن کلیساها و کلوپها دست زد و همچنین یک مفتی اعظم را برای لیبی منصوب کرد تا نشان دهد از نهاد مذهبی در کشور حمایت میکند. اما تظاهرگرایی وی جواب نداد و اندیشههای اسلام سیاسی کمکم خود را نشان داد و برای مبارزه با حکومت آماده شدند.
این مسئله باعث شد تا قذافی با اشراف به این موضوع که اسلامگرایان در حال قدرتگیری اجتماعی ـ سیاسی هستند، از سال ۱۹۷۷ مبارزه خود را علیه نهاد روحانیت آغاز کند. در همین ایام بود که «الطاهر الضاوی» از سمت مفتی اعظم لیبی استعفا داد تا در کنار اسلامی که مردم به آن پایبند بودند، باشد. نه اسلام منحرف و ناقصی که قذافی برای مشروعیتیابی به شکل ریاکارانه به تبلیغ آن میپرداخت. این حرکت اولین گام رویارویی دولت و روحانیت را به نمایش گذاشت. پس از این، قذافی مشروعیت و تفاسیر فقهی روحانیون لیبی را مورد حمله قرار داد. در سال ۱۹۸۰ انجمن اسلامی لیبی به جبهه ملی برای نجات پیوست و مبارزات خود را علیه حکومت آشکارتر کرد. در پس این حرکت، دیکتاتور لیبی با گسترش ناآرامیها در کشور به دستگیری و زندانی کردن اسلامگرایان دست زد و حتی بسیاری از اعضای گروههای اسلامی چندگانه یعنی حزب التحریر اسلام، الدعوه الاسلامیه، الجهاد، التبلیغ، اخوانالمسلمین و غیره را اعدام کرد. این رویکرد سبب شد تا اسلام مبارز در این کشور تقویت شود. رفتاری که در حال حاضر و بر اثر تحولات اخیر کشور به شکل پررنگی خود را نشان میدهد. (پوینده، ۱۳۹۰: ۲۹)
۶ ـ ۷: چگونگی آغاز حرکتهای مردمی در لیبی
بحران جاری در لیبی با مجموعهای از حوادث در بنغازی و سایر نواحی شرقی که به سرعت از کنترل قذافی خارج شدند، جرقه خورد. اگر چه گروههای اپوزیسیونی لیبی روز ۱۷ فوریه را به عنوان روز خشم معرفی کردند تا یاد اعتراضاتی را که پنج سال قبل برگزار شده بود پاس دارند، در ۱۵ و ۱۶ فوریه مسئولان لیبی برای جلوگیری از اعتراضات محدودی که خواهان آزادی یک وکیل شده بودند، از خشونت استفاده کرده و چند نفر از معترضین کشته شدند. در مراسم تدفین کشتهشدگان و سایر مراسم اعتراضی نیز مسئولان لیبی از خشونت استفاده کردند که موجب گسترش درگیریها و تقابلها شدند. در آشفتگی متعاقب این وقایع، گفته میشود نیروهای امنیتی لیبی هنگامی که گروههای اپوزیسیونی به طور مستقیم با نیروهای مسلح درگیر شدند و برخی مکانهای امنیتی را مورد حمله قرار دادند، از سلاحهای سنگین در مقابله با معترضان استفاده کردند. در این میان، به سرعت کنترل مردم بر نواحی شرقی کشور نمایان شد و اعتراضات وسیعتری در نواحی دیگر کشور بروز کرد. در این اثنا گروهی از افسران نظامی و واحدهای ارتش و مسئولان غیرنظامی از حکومت کنارهگیری و به معترضان پیوستند. (Blancherd, 2011) روزهای خشم در لیبی با سرعتی حداکثری به یک جنگ تمام عیار، و پس از آن به مناقشهای بین المللی بدل شد. بحران لیبی به دلایل متعددی از شکل یک اعتراض مدنی خارج شد و به صورت یک منازعه مسلحانه داخلی درآمد. در پی تشدید بحران لیبی چندین قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسید، از جمله؛ قطعنامه ۱۹۷۰ در ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ (۷ اسفند ۱۳۸۹)، که به موجب آن شورای امنیت علاوه بر تحمیل پارهای تحریمها بر دولتمردان لیبی، صلاحیت دیوان بینالمللی کیفری را برای تحقیق در خصوص جنایات قذافی به تصویب رساند. اما قطعنامه دوم شورای امنیت در خصوص لیبی در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ (۲۷ اسفند ۱۳۸۹)، با عنوان قطعنامه ۱۹۷۳ تصویب شد که به موجب آن بر فراز لیبی منطقه پرواز ممنوع ایجاد شد. این قطعنامه با برقراری منطقه پرواز ممنوع، پرواز کلیه هواپیماها بر فراز لیبی را ممنوع اعلام کرد و به سایر کشورها اجازه داد در جهت اجرای این ممنوعیت، برقرای آتش بس و دفاع از غیرنظامیان، تمام تدابیر لازم از جمله تدابیر نظامی را اتخاذ کنند. (محمدیان، ۶۸:۱۳۹۰) متعاقب تصویب این قطعنامه نیروهای نظامی برای اجرای آن (قطعنامه ۱۹۷۳) وارد لیبی شدند و ناتو فرماندهی عملیات نظامی در لیبی را بر عهده گرفت. صرفنظر از بحثهای زیادی که در خصوص این اقدام شورای امنیت و ناتو در گرفت، این نیروها در لیبی مستقر شدند و در نهایت با کشته شدن معمر قذافی به دست انقلابیون، رژیم ۴۲ ساله او سرنگون شد.
۶ ـ ۸: عوامل شکلگیری این حرکتها
در مورد دلایل شکلگیری این تحولات در لیبی به صورت فهرست وار میتوان به موارد ذیل اشاره کرد؛ رشد جنبشهای اسلامی و مردمی پس از شکست رژیم صهیونیستی از حزب الله لبنان و حماس در فلسطین، فشار مردم و جنبشهای اسلامی حکومت جهت چرخش در سیاست خارجی و اتخاذ رویکرد ضد استکباری و ضد صهیونستی، تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران، سرکوب گروه های اسلامگرا و جنبشهای اسلامی ، بیتفاوتی در برابر مساله فلسطین و سیاستهای غاصبانه رژیم صهیونیستی، آشکار شدن فساد سیاسی دستگاه حاکمه در لیبی و اتخاذ رویکرد دیکتاتوری و موروثی در انتقال قدرت برای مردم، نابرابری اقتصادی و عدم توزیع عادلانه ثروت و قدرت. عوامل مذکور سبب بیداری اسلامی در لیبی شد، چرا که قذافی تبدیل به یک مهره پیاده نظام برای غرب و رژیم صهیونستی در منطقه شمال آفریقا شده بود. همچنین روابط پیچیده با ایتالیا و انگلستان، سرکوب مردم مسلمان لیبی، دست کشیدن از برنامه هستهای در جهت خودکفایی انرژی و بیتفاوتی در برابر سیاستهای رژیم صهیونستی در این منطقه حساس زمینه را برای بروز آتش خشم موج بیداری مردم لیبی در منطقه فراهم کرد (محقق،۴۶:۱۳۹۰)
۶ـ ۹ : شاخصههای مهم انقلاب لیبی
۶ ـ ۹ ـ ۱: جنگ داخلی
بیتردید مهمترین خصوصیتی که بیداری اسلامی در لیبی را، با دیگر اتفاقات مشابهش در کشورهای شمال آفریقا متمایز میکند، جنگ داخلی است که در جریان انقلاب مردم، میان طرفداران و مخالفان قذافی به وقوع پیوست. وقوع جنگ داخلی در لیبی محصول دو علت متفاوت است:
ـ مهمترین دلیل عمده شروع جنگ داخلی در لیبی، خشونت افسار گسیخته رژیم قذافی در مقابله با مخالفان بود. خبر بمباران تظاهرات مردم لیبی در طرابلس و بنغازی توسط هواپیماهای رژیم قذافی سبب واکنش شدید مردم شد و باعث شعلهور شدن جنگ داخلی در این کشور گردید، نیروهای قذافی به هر شهری که مسلط میشدند، مخالفانی که دستگیر شده بودند را به سختی شکنجه کرده و تیرباران میکردند. همچنین امکانات شهری نیز از تخریب آنها در امان نمیماند، رژیم قذافی در برخورد با مخالفان سابقه بسیار سیاه داشت. او در مقابل همه شورشهایی که در طول حکومت چهلودو سالهاش انجام شده بود، خشونت به خرج داده بود و حتی بعد از شکست مخالفان، بیشتر آنها را نابود کرده بود. محاکمههای مضحک سال ۱۹۹۵ مخالفان قذافی و اعدامهای گسترده سال ۱۹۹۷ از میان مخالفان قبیله ورفله، نمونهای از این موارد بود. به همین جهت کسانی که بر ضد قذافی شورش کرده بودند، به خوبی میدانستند که یا باید پیروز شوند و یا نابود خواهند شد. به همین جهت با تمام توان با قذافی مقابله کردند و همین مسئله به گسترش جنگ داخلی دامن زد. (osnos, 2011)
ـ علت دیگر شکلگیری جنگ داخلی در لیبی، مقاومت مسلحانه مردم لیبی در مقابل نیروهای قذافی بود که این کشور را با جنگ دو طرفه مواجه کرد.
مردم لیبی سابقه انقلابی روشنی دارند و با حکومتهای عثمانی و ایتالیا جنگهای مستمری برای کسب استقلال داشتهاند. همین سابقه مقاومتهای مسلحانه یکی از دلایلی بود که ذهنیت امکان مقاومت نظامی در مقابل قذافی را تقویت نمود. نمادسازی صورت گرفته در اینباره نیز به این حقیقت کمک فراوانی کرد. شهر بنغازی که مرکز فعالیت عمر مختار، مبارز بزرگ استقلال لیبی بود به عنوان مرکز فعالیت بر ضد قذافی در این نمادسازی نقش موثری داشت. همچنین در جریان وقوع جنگ داخلی در لیبی این نمادسازی تا حد ممکن توسط رسانههای خارجی همسو با انقلابیون تقویت شد. (نیاکوئی، ۱۳۹۰)
عامل دوم برای مقاومت مسلحانه مردم، ساختار قبیلهای و بدوی جامعه لیبی بود. در لیبی بیش از ۱۴۰ قبیله کوچک و بزرگ وجود دارند، که همچنان به سنتهای قبیلهای خود وفاداری دارند و فرایند ملتسازی در این کشور به صورت کامل انجام نشده است. در میان این قبایل، بعضی از آنها رابطه خوبی با حکومت نداشتند و بیعدالتی حکومت قذافی نسبت به آنها در طول زمامداریاش سبب شده بود تا برای اقدام علیه قذافی آماده باشند. بعضی از قبایل مانند ورفله، از درآمدهای نفتی نیز محروم بودند و میزان نارضایتی آنها بسیار بالا بود. زندگی بدوی، همچنین آمادگی دست زدن به خشونت گسترده در میان مخالفان را نیز تشدید کرد. آنها از لحاظ روانی برای جنگ آماده بودند و با مساعد شدن شرایط این اتفاق به سرعت رخ داد.
عامل بعدی در این جهت، سابقه شورشهای گذشته بود. قذافی در طول ۴۲ سال حکومتش همواره با مخالفتهای مردمی مواجه بود. معروفترین آنها کودتای سربازخانههای بابالعزیزیه در سال ۱۹۸۴ بود که در آن جبهه ملی برای نجات لیبی که از مخالفان نظامی و مردم عادی تشکیل شده بود، نقش اصلی را ایفا میکرد. آخرین عاملی که برای مقاومت مسلحانه مردم در مقابل قذافی میتوان نام برد، کنار نرفتن قذافی به هیچ قیمتی از قدرت بود. قذافی که خود را پادشاه اعراب میدانست، مخالفانش را موش و کثیف میخواند و اعلام کرده بود که در هیچ صورتی قدرت را به کس دیگری تحویل نخواهد داد و به همین جهت مخالفان قذافی هیچ شانسی به جز نابودی او نداشتند. قذافی حتی زمانی که شکست او در صحنه جنگ داخلی مسجل شده بود، از مذاکره با مخالفان طفره رفت و نشان داد که جز با زور حاضر به ترک قدرت نیست. این واقعیت بر شدت درگیری داخلی در لیبی افزود و جنگی به راه انداخت که پیامدهای قابل توجهی بر کشورهای منطقه داشت.
۶ ـ ۹ ـ ۲: حمایت ناتو از انقلابیون
یکی دیگر از مهمترین شاخصههای انقلاب لیبی، حمایت ناتو و غرب از انقلابیون است. این حمایت که به شکل پشتیبانی هوایی و نظامی و همچنین حقوقی و سیاسی انجام شد، انقلاب مردم لیبی را از دیگر انقلابهای منطقه مانند مصر، تونس، یمن و بحرین متمایز میسازد.
به دنبال کشتار گسترده مخالفان توسط قذافی و با استناد به قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت سازمان ملل که به دنبال جلوگیری از کشتار مردم لیبی بود، ناتو مسئولیت مقابله با پرواز هواپیماهای رژیم قذافی را بر عهده گرفت. این وظیفه بیشتر توسط فرانسه و ایتالیا انجام شد. از سوی دیگر، کشورهایی غیر از اعضای ناتو مانند قطر و امارات متحده عربی نیز در این عملیات شرکت کردند. حضور آمریکا در این عملیات محدود بود و این کشور تنها ۱.۲ میلیارد دلار برای مقابله با قذافی هزینه کردند، که نسبت به هزینههای سرسام آور جنگ عراق و افغانستان، مبلغی به حساب نمیآید. (کوهکن، ۱۳۹۰: ۷)
۶ ـ ۹ ـ ۳: حمایت قطر و عربستان سعودی
از دیگر موارد متفاوت انقلاب لیبی با دیگر موارد در منطقه، نوع متفاوت دخالت قطر و عربستان سعودی در این حرکت است. کشور قطر به واسطه در اختیار داشتن شبکه تلویزیونی الجزیره، در جریان اتفاقات منطقهای توانست نقشی پررنگ را بازی کند و سطح اقداماتش را بسیار گسترش دهد. اما در مورد لیبی، برخلاف مصر و تونس و حتی یمن، اقدامات قطر به پوشش رسانهای حوادث لیبی محدود نشد. قطر در این مورد اقدام به برقراری رابطه سازماندهی شده با مخالفان قذافی کرد و برای آنها تسلیحات و امکانات مالی ارسال نمود. از سوی دیگر این کشور کوچک حاشیه جنوبی خلیج فارس حتی در عملیات نظامی بر ضد قذافی نیز مشارکت مستقیم داشت. این اقدامات در آینده قطر و منطقه پیامدهایی داشت.
عربستان سعودی نیز در خصوص قیام لیبی مواضع متفاوتی نسبت به موارد مشابه داشت. عربستان سعودی به دلیل رابطه غیردوستانهای که با قذافی داشت و همواره از سوی او به کشورهای عقبمانده جهان عرب مطرح میشد، دل خوشی از حکومت قذافی نداشت. همچنین باید به رقابت عربستان و لیبی برای پادشاهی اعراب اشاره کرد. به همین جهت، عربستان از مخالفان قذافی حمایت کرد. نکته دیگر درباره حمایت عربستان، حضور وهابیون در جنگ بر ضد قذافی است. گروههای سلفی، فرماندهی بخشی از مخالفان قذافی را بر عهده داشتند و به همین دلیل، بخشهایی از حکومت عربستان به صورت ارگانیک از این گروهها حمایت میکردند.
پژوهش های کارشناسی ارشد در مورد تاثیر بیداری اسلامی پایان نامـه چاپ آخر- فایل ۸