رضایت از زندگی از شاخصهای مهم اجتماعی است که نسبتاً دیر به حوزه علوم اجتماعی راه یافت، با وجود آنکه این شاخص ذیل مفهوم کلیتر کیفیت زندگی و در واکنش به سنجشهای اقتصادی طرح شد. اما به زودی به حوزهای مستقل و مهم تبدیل گشت اهمیت این شاخص- برخلاف آنچه غالباً تصور میشود- به واسطه تأثیر فوری سیاسی آن نیست. رضایت از زندگی را نمیتوان و نباید مساوی رضایت سیاسی پنداشت. رضایت از زندگی مفهوم فراگیر و در عینحال پایدارتری است که منعکسکننده احساس و نظر کلی مردم یک جامعه نسبت به جهانی است که در آن زندگی میکنند. اهمیت آن نیز از حیث دلالتهایی است که بر ویژگیهای پایدار نظام اجتماعی دارد. در حالی که رضایت سیاسی جنبه گذرا و موقتی دارد و بیشتر نگرش افراد را نسبت به شرایط جاری روز میسنجد. همین مفهوم رضایت از زندگی است که به هنگام طرح کیفیت زندگی، مورد توجه قرار میگیرد (گودرزی، ۱۳۸۸: ۱۹۳).
رضایت از زندگی اگر چه تا حد زیادی بستگی به شرایط فردی دارد، اما تاثیر عوامل اجتماعی در افزایش یا کاهش آن بسیار موثر است.جامعه از سوئی بوجود آورنده شرایطی است که می تواند فرد را به سوی تحقق اهداف و آرزوهای فردی سوق دهد واز سوی دیگر زمینه ساز تحقق فضایی است که فرد می تواند به کنش متقابل وارتباط با همنوعانی که باعث ایجاد آرامش، امنیت واطمینان خاطر وی برای یک زندگانی مناسب باشند، مبادرت ورزد (هزارجریبی وصفری شالی،۱۳۸۸ :۸).
رضایت کلی از زندگی، ترکیبی از شرایط فردی واجتماعی است ودر واقع خود نشانه ای از نگرش های مثبت نسبت به جهان ومحیطی که وی را فرا گرفته ودر آن زندگی می کند می باشد. رضایت از زندگی، همبستگی بالائی با احساس خوشبختی، اعتماد متقابل واحساس تعهد با جامعه داردو نشانه نگرش فرد به خود وجهان پیرامونی است. سطح پایین رضایت از زندگی به گرایش های منفی نسبت به کل جامعه مربوط می شود
با وجود رویکردهای نظری متنوعی که نسبت به مفهوم «رضایت از زندگی» وجود دارد، به نظر دو رویکرد عمده وجود دارد:
الف: رویکرد سازهای: در این نگاه «رضایت از زندگی» سازهای است که دارای ابعادی چند است مانند رضایت از خود، رضایت از خانواده، و رضایت از شغل…(قهرمان، ۱۳۸۴).
ب: رویکرد کل گرایانه: در این نگاه «رضایت از زندگی» فاقد بُعد است وبه صورت یک سوال کلی مطرح می شود و اگر در تحقیقات از گویههای متعددی برای سنجش آن استفاده شد، قصد محقق ارتقاء سطح سنجش آن از ترتیبی به فاصلهای بوده است، هرچند در بسیاری از تحقیقات برای سنجش آن از یک گویه استفاده شده است(همان،۱۳۸۴). به نظر میرسد کلی بودن مفهوم رضایت از زندگی و انتزاعی بودن آن، رضایت از زندگی را دارای ویژگیهای منحصربه فردی نموده است، به نظر میرسد زندگی مساوی مجموع حیطههایی مانند شغل، تحصیلات، اوقات فراغت، سلامتی و … نیست، حتی اگر حیطههای مذکور افزایش یابد، گرچه حیطههای مذکور بخش زیادی از زندگی را تشکیل میدهند، اما زندگی چیزی فراتر از این حوزهها نیز در خود دارد. البته مساوی نبودن کل با مجموعهی اجزای آن نهتنها در علوم طبیعی، بلکه در علوم انسانی امری غریب نیست (سروش، ۱۳۷۴: ۹۹-۲۴ با تلخیص).
شواهد تجربی زیادی نیز این ادعا را ثابت میکند، مثلاً خودکشی که خود حکایت از سطح نازل زندگی دارد در مواردی شکل میدهد که گاه مجموع رضایت فرد از حوزههای رایج پایین نمیباشد. مثلاً اندیشمندی که به بنبست فکری میرسد و احساس پوچی و سرانجام خودکشی میکند یا کسی که در یک رابطه عاشقانه ناکام مانده و به زندگی خود پایان میدهد، شواهدی هستند که اگر از آنان میزان رضایتشان را از حوزههایی مانند خانواده، شغل، تحصیلات، محیط زندگی و … جویا میشدیم شاید نارضایتی جدی از هیچ یک وجود نداشته است و مجموع نمرات رضایت از زندگیشان خیلی پایین هم نباشد.
۱-۲- بیان مسئله
آیا دستاوردهای اقتصادی همچون افزایش درآمد ملی، افزایش تعداد و تنوع کالاها و … رضایت مردم را از زندگی افزایش داده است؟ امروزه ما با تراکم ترافیک و آلودگی هوای شهری مواجهیم در حالی که صد سال پیش تنها با جادههای خاکی و کوچههای کثیف برخورد میکردیم، امروزه با زندگیهای نابسامان و نرخهای بالای طلاق مواجهیم، اما «در گذشته، از مراقبتهای بهداشتی ناچیز و نرخ مرگومیر بالا در اثر بیماریها برخوردار بودیم. کدامیک از این دو موقعیت موجد رضامندی و خشنودی بیشتری هستند؟
در جوامع صنعتی پدیدههای جدید به مرور زمان و به طور تدریجی در همان جوامع به اقتضای مسائل و مشکلات و نیازهای آنجا ابداع شدند و موجب یک رشد تدریجی در طول تقریباً ۲۰۰ سال در همه زمینهها از صنعت و کشاورزی و پزشکی گرفته تا فیزیک و نجوم و بیولوژی و … شده به تدریج به اقتضای رشد هر بخش تقسیم کار و انواع مشاغل بوجود آمد، تولیدات داخلی متناسب با ساختار فرهنگی و نیازهای موجود جامعه افزایش یافت، ابزار بهتر ارضاء نیاز ارائه شد و در عینحال به علت رشد اقتصادی همسو با نیازها و تعادل تدریجی در همه زمینههای و افزایش درآمدها، به مردم امکان تهیه جدید ارضای نیاز را میداد.
در چنین جوامعی نیز فرایند مقایسهای اجتماعی، احساس محرومیت نسبی و لذا فرایند پیدایش نیاز نیز وجود داشت و دارد، اما از آنجا که دستیابی به ابزار جدید ارضای نیاز در حد نیاز احساس شده در هر قشر و گروهی به طور ذهنی امکانپذیر به نظر میرسد احساس نارضایتی از وضع موجود کم است و اگر اینجا و آنجا احساس نارضایتی بوجود آید، عموما در حد قابل کنترل است و عنان جامعه از دست ادارهکنندگان آن خارج نمیشود (رفیعپور،۱۳۸۷ (ب): ۳۵-۳۴ با اندکی تلخیص)
اما در جوامع در حال توسعه از جمله کشور ما ایران، امکان رشد اقتصادی مستمر عملاً وجود ندارد و اگر وجود دارد به علت شدت نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی عموماً در دست درصد کوچکی از اعضای جامعه است که خود باعث بروز نارضایتی است علاوهبر آن، قرار گرفتن در مسیر مدرنیته در کشورهای توسعه نیافته به کاهش باورهای تقدیرگرایانه می انجامد؛ که آن نیز سبب نارضایتی میگردد (رفیعپور، ۱۳۷۷: ۷۴-۷۳).هنگامی که نظام فرهنگی جامعه الگوهایی را ارائه می کند که نظام اقتصادی امکان برآورده شدن مطلوب اهداف در چهارچوب آن الگوها را ندارد. پیامد آن، ارضا نشدن نیازهاست که باعث نارضایتی میگردد.
به عقیده کونیگ در کشورهای توسعه نیافته یک شکل سنتی و پذیرفته شده از فقر وجود دارد که انسان به آن عادت کرده است. اما شرایط وقتی تغییر می کند، که از طریق گسترش وسائل ارتباط جمعی، یک نوع زندگی دیگر و مرفه تر ( مثلاً با برنامه های تلویزیونی،ماهواره ای؛اینترنتی … ) تا اقصی نقاط جوامع تکامل نیافته رخنه می کند. در پی تضاد این دو عامل، نیازهای بی حد و حصر رشد می کنند و پس از آن، حرکتهای ناگهانی رشد اقتصادی، بسیاری از مواقع یک وضعیت آنومی به شکل یک گم گشتگی فرهنگی جهشی ( و از دست دادن هویت فرهنگی ) را در پی دارد که نه فقط یک نارضایتی عمیق، بلکه علاوه بر آن ناآرامیهای سیاسی گسترده ای را بوجود می آورد.» ( رفیع پور، ۱۳۷۸ (ب): ۲۷-۲۶ ). جامعه ما بخصوص شهر ایلام از تحولات جهانی در عصر ارتباطات مصون نیست و به نظر می رسد به علت شکل گیری نیازهای جدید در عصر ارتباطات باعث بالارفتن نارضایتی اجتماعی شده است.
۱-۳- اهمیت وضرورت پژوهش
انسان موجودی هدفمند و همیشه در پی ارزیابی از وضعیت زندگی میباشد و تا زمانی که به آنچه میخواهد دست نیابد احساس رضایت نمیکند شاید به جرأت بتوان گفت نهایت آمال هر انسانی، تحقق اهداف و آرزوهایش است. البته سطح اهداف و آرزو ریشه در شرایطی دارد که فرد در کنش متقابل، دیگران و وضعیت موجود به دست میآورد. از این رو، امروزه هرچه جامعه توسعه یافته به فکر رضایت شهروندان خود میباشد، زیرا رضایت از زندگی با توسعه اجتماعی و اقتصادی همخوانی و همبستگی بالایی دارد. (اینگلهارت به نقل از هزارجریبی و شالی، ۱۳۸۸: ۹). عنصر رضایت یکی از عناصر اساسی نظم، وفاق و همبستگی اجتماعی است. توجه به آن از این جهت حائز اهمیت است که میتوان ضمن شناخت شرایط روانی جامعه، عناصر اجتماعی بسیاری را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد از سوی دیگر باید توجه داست که وجود و تداوم گسترش آن باعث کمرنگ شدن تعهد افراد به نظام ارزشی و اعتماد آنان نسبت به سایر اعضای جامعه شده و چه بسا منشأ بسیاری از تحولات اجتماعی شود. عواطف مثبت فرد از شرایط خود اگرچه عنصری ذهنی است اما ریشه در شرایط عینی دارد. میتوان این حقیقت را نادیده انگاشت که مؤلفههای اصلی در ارزیابی مثبت و منفی هر فرد، تحلیل و ارزیابی ذهنی است که نسبت به شرایط خود جامعه در تطبیق با دیگران است. چنانچه ارزیابی فرد از اوضاع شخصی یا زندگی خود به نتایج منفی بینجامد. این عاطفه منفی در همان بخش محدوده نمانده و بسیاری از رفتارها و گرایشهای فرد نسبت به وضعیت فردی و شرایط اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده و متحول میکند (همان) .یافتههای پژوهشی حکایت از آن دارند که رضایت افراد از یک حوزه خاص از زندگی (مثلاً اشتغال یا خانواده) تنها متأثر از شرایط موجود در آن حوزه نیست یا بلکه متأثر از رضایت کلی فرد از زندگی نیز میباشد. (مکینتاش به نقل از قهرمان، ۱۳۸۴: ۹). به تعبیری دیگر چنانچه ارتقاء رضایت فرد در هر حوزهای از حوزههای زندگی هدف باشد، نباید صرفاً درصدد رفع نیازهای فرد همان حوزه بود بلکه باید به رضایت کلی فرد از زندگی نیز توجه نماییم. چنانچه اشخاص در یک زمینهی عام مطلوب، آرام و رضایتبخش به سر ببرند؛ سپس اگر حادثهای ناگوار در حیطه خاصی از زندگی برای آنان رخ دهد (مثلاً به لحاظ شغلی شخص شغلش را از دست بدهد، با آسیب روانی کمتری مواجه میگردد. بنابراین شناخت رضایت از زندگی و عواملی که سبب پیدایش یا کاهش آن میشود حائز اهمیت است. نکته دیگری که قابل ذکر است «تأثیر رضایت از زندگی در مشارکت اجتماعی و نقش پیشگیریکننده آن در جلوگیری از بیتفاوتی و اعتیاد، خودکشی و … است (غفاری، ۱۳۸۱: ۲۳- ۲۲).
این پژوهش از دو جنبه توصیفی و تبیینی دارای اهمیت است جنبه نخست بدست آوردن آگاهی از میزان رضایت از زندگی مردم شهر ایلام در حال حاضر و جنبه دوم شناخت و تبیین عوامل رضایت مندی یا نارضایتی از زندگی دربین جامعه آماری به منظور ارائه راهکارهای کارشناسی است.
۱-۴- اهداف تحقیق
۱-۴-۱-اهداف کلی
۱-سنجش میزان رضایت از زندگی در بین شهروندان ایلام .
۲-سنجس عوامل موثر بر رضایت از زندگی در بین شهروندان ایلامی
۱-۴-۲-اهداف جزئی
۱-سنجش عواملی که بیشترین تاثیر بر رضایت از زندگی در بین جامعه آماری دارند.
۲-سنجش عواملی که بیشترین تاثیر در کاهش نارضایتی از زندگی در بین جامعه آماری دارند.
۳-ارائه راهکارهای مناسب جهت کاهش نارضایتی از زندگی در بین جامعه آماری.
۱-۵- سؤالات تحقیق
۱-میزان رضایت از زندگی در جامعه آماری مورد مطالعه چقدر است؟
۲-کدام عوامل منبع بیشترین رضایت مندی در بین جامعه آماری هستند؟
۳-کدام عوامل منبع بیشترین نارضایتی از زندگی در بین جامعه آماری هستند؟
فصل دوم
پیشینه تجربی و مبانی نظری
۲-۱-مقدمه
هر بررسی علمی و تجربی از عوامل مرتبط با موضوع «رضایت از زندگی» بدون توجه به اصول نظریههای مرتبط در حوزههای جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی، ناتمام و نارسا خواهد بود. از طرفی تبیین عوامل مؤثر بر رضایت از زندگی به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته نیازمند بررسی کلیه عوامل و متغیرهای اجتماعی، روانی، فرهنگی، اقتصادی و فرامادی، در ارتباط متقابل با یکدیگر است. بنابراین با توجه به این که نظریات مختلف مناظر بسیاری را پیش روی ما قرار میدهند، در حالی که هر یک از این دیدگاهها با یکدیگر اختلافهایی دارند، بررسی عوامل مؤثر بر رضایت از زندگی از دیدگاههای مختلف به ما این امکان را میدهد، تا ابعادی از موضوع را که هرگز مورد توجه قرار نگرفته است پیدا کنیم.
به طورکلی، سه نوع رضایت از زندگی از یکدیگر قابل تفکیکاند.
الف-رضایت ناشی ازبرخورداری[۱]،
ب- رضایت ناشی از ارتباط[۲]
ج-رضایت ناشی از بودن[۳]
و به طبع آن میتوانیم تئوریهایی که عوامل مؤثر بر رضایت را تبیین میکنند به سه دسته طبقهبندی کنیم (گودرزی، ۱۳۸۸، ۲۰۳ با تلخیص).
رضایت ناشی از برخورداری بیشتر به امکانات و میزان برخورداری از امکانات بستگی دارد و تئوریهایی که عوامل اقتصادی مؤثر بر رضایت از زندگی را تبیین میکند به نوع اول رضایت از زندگی مرتبطاند. رضایت ناشی از ارتباط به رضایت اجتماعی ارتباط دارد، رابطه اجتماعی از حیث نوع، شدت و درگیری عاطفی، و رضایت از زندگی اثر میگذارد و تئوریهایی که عوامل اجتماعی مؤثر بر رضایت از زندگی را تبیین میکنند مربوط به نوع دوم رضایت از زندگی هستند. رضایت ناشی از بودن، در قضاوت ما از کیفیت زندگی مؤثر است. این رضایت، بیشتربا احساس کنترل بر زندگی خود، در مقابل این احساس که، زندگی ما توسط نیروهای بیرون از ما کنترل میشود، مرتبط است. این مسئله که جامعهشناسان اصطلاحاً آن را از خودبیگانگی میخوانند و بالاخره تئوریهایی که عوامل روانشناختی و فرامادی مؤثر بر رضایت از زندگی را تبیین میکنند در این دسته قرار میگیرند.
۲-۲-بخش اول: پیشینه تحقیقات تجربی
۲-۲-۱- پیشینه تحقیقات داخلی
۲-۲-۱-۱- رضایت از زندگی یا احساس ذهنی بهزیستی (عسکری وهمکاران۱۳۹۰)
رضایت از زندگی یا احساس ذهنی بهزیستی نیز، حوزه ای از روان شناسی مثبت نگر است که تلاش می کند ارزیابی شناختی (قضاوت کلی درمورد رضایت از زندگی) وعاطفی (تجربهی هیجانات خوشایند و ناخوشایند) مردم از زندگی شان را مورد بررسی قرار دهد.در این زمینه معلوم شده است که رضایت از زندگی، از اهداف اصلی افراد است (آناس،۱۹۹۳ نقل از عسکری و همکاران،۱۳۹۰ :۵۴).
شاملو عقیده دارد اگرچه زندگی سعادتمندانه تنها تا اندازه ای به روابط لذت بخش جنسی بستگی دارد ولی این روابط، یکی از مهمترین علل خوشبختی یا عدم خوشبختی زندگی زناشوئی است واهمیت آن می تواند با تاثیر بر افکار واحساسات زوجین، به طور مستقیم یا غیر مستقیم روابط میان آنها رادر ابعاد وسیعی تحت تاثیر قرار دهد(شاملو به نقل از عسکری،۱۳۹۰: ۵۴ ).
۲-۲-۱-۲-بررسی رضایت از زندگی وجایگاه احساس امنیت در آن در بین شهروندان تهرانی(هزار جریبی وصفری شالی ۱۳۸۸ )
در این تحقیق هدف بررسی رضایت از زندگی وجایگاه احساس امنیت در آن در بین شهروندان تهرانی بوده است که نتایج حاصل از درصد فراوانی هر یک از شاخصهای تحقیق از نگاه پاسخگویان در جدول شماره دو آمده است. در مجموع مقایسه دادهها نشان میدهد که میزان رضایت فردی بیشتر از رضایت در حوزه اجتماعی است، البته نتایج سایر تحقیقات و پیمایشهای ملی که به بررسی میزان رضایت در دو بُعد فردی و اجتماعی[۴] پرداختهاند، نیز همین نتیجه را تأیید میکنند. در مجموع نتایج نشان میدهد که میزان رضایت اجتماعی در حال کاهش است و از طرف دیگر افراد سعی میکنند، که برای آینده شخصی خود برنامهریزی کرده و با توجه به بالا بردن میزان تحصیلات، رسیدگی به وضعیت سلامتی، میزان رضایت فردی خود را بالا ببرند. البته تئوری جبران نیز همین موضوع را مورد تأیید قرار میدهد، زیرا براساس این تئوری اگر در یک حوزه احساس نارضایتی یا محرومیت کنند، سعی میکنند که با تلاش در حوزه دیگر به وضعیت بهتری برسند، از این رو، معمولاً افرادی که از حوزه اجتماعی ناامید باشند، اما از لحاظ فردی انگیزه بالایی برای پیشرفت داشته باشند، سعی میکنند که به حوزهی فردی خود توجه بیشتری داشته و میزان رضایت یا نقطه امید خود را در این حوزه بالاتر ببرند، تا جبرانی در مقایسه با حوزه عمومی و اجتماعی باشد(هزارجریبی وصفری شالی،۱۳۸۸ :۱۸).
جدول ۲-۱ بررسی درصد فراوانی هر یک از شاخصهای تحقیق در بین پاسخگویان