در این فصل تمام سعی من بر این بوده است که در مورد دو ویژگی و نکته جنجالی و بحث برانگیز از زندگی و افکار حافظ نکاتی آورده شود که همانا عرفان و رندی حافظ است. چرا که حافظ چون دیوان اشعارش شهرت بالایی دارد و کمتر کسی است که او را نشناسد. و صد البتّه گفته ها و ناگفته ها از حافظ بیشتر در مورد برداشت و نظرگاه صاحب نظران مختلف در زمینه ی عرفان و رند و رندی در دیوان حافظ است. در این بخش معرّفی اجمالی حافظ را در چهار زمینه به شرح زیر اختصاص داده ام:
۳ـ۱. شهرت و محبوبیّت حافظ
« شمس الدّین محمّد متخلّص به حافظ در سال ۷۹۲ هـ. ق چشم از جهان فرو بست. از نوشته های تذکره نویسان چنین بر می آید که حدود هفتاد سال زندگی کرده است ». (منصور، ۱۳۸۹: ۱)
حافظ یکی از دو غزل سرای بزرگ تاریخ شعر فارسی است. او که در سرودن غزل های عارفانه ـ عاشقانه گوی سبقت را از همگان ربود. تنها اثر او دیوان اشعارش است که شامل غزلیّات، مثنوی ساقی نامه و چند قصیده است. شیرینی سخن او یکی از دلایل اصلی شهرت و محبوبیّت اوست. و این ویژگی و امتیاز کمی نیست ابیات دیوان حافظ برای اکثریّت وسیعی از مردم ایران قابل درک بوده و با آن ارتباط برقرار می کنند.
دکتر خرّمشاهی حافظ را به عنوان ممتازترینِ غزل سرایان ایران می داند. ایشان معتقدند که حافظ اسطوره ساز است، رند است، اندیشمند است و در شعرش فلسفه می ورزد. مصلح اجتماعی، سخنور و صنعتگر، ایجاد انقلاب در غزل، تأویل پذیری شعرش، مضمون گرایی و معنی گرا بودن و طنز و طربناکی همه و همه این شاعر گرانقدر را مشهور و عظیم ساخته است. (ر. ک، خرّمشاهی، ۱۳۷۱: ۲۴ـ۲۵)
با توجّه به کثرت مشتاقان و طرفداران حافظ، نظرات فراوانی هم در مورد دلایل شهرت و محبوبیّت او داده شده است: « هنر جادویی حافظ و ظریف کاری های بسیار او در تناسبات لفظی و معنوی و استفاده ی شگرف او از ایهام و استعاره و جمع معانی بسیار در الفاظ اندک سبب شده است که هر کسی گمشده ی خود را در شعر او بیابد ». (ریاحی، ۱۳۶۸: ۸۷)
« شعر حافظ به داشتن ایهام های گوناگون مشهور است. این ایهام ها به حدی زیادند که خواننده را در بازی های زبانی، به دام خود می اندازد ». (سبزعلی پور،۱۴۲:۱۳۸۹)
امّا بی اغراق می توان گفت که یکی از دلایل لطف بیان و سخن حافظ، بهره گیری او از کلام الهی است. حافظ قرآن شناس است و تسلّط او به قرآن شعرش را دل نشین ساخته، به طوری که شعرش با عواطف و تجربه های زندگی غالب مردم هماهنگی دارد.
شعر خوب و ممتاز شعری است که هم دارای موسیقی روانی باشد و هم حرف دل غالب مردم باشد و شعر حافظ جامع این دو ویژگی ست: « انسانی که در آینه ی شعر حافظ می زید، مفهوم کلی انسان ایرانی با همه ی خصوصیات تاریخی و فرهنگی و اقلیمی خویش است که هم نماینده ی تمامی مصادیق خود است و هم نماینده ی هیچ کدام به تنهایی نیست ». (پورنامداریان، ۱۳۸۲: ۹۲)
در غزل حافظ هماهنگی وزن و آهنگ وجود دارد و غزلش سرشار از رمز و ایهام و لطف و روشنی است. « غزل شعری است لطیف و صاف، تراش خورده و جلا یافته، که در آن گاه اوضاع زمانه منعکس است و گاه احوال و سرگذشت شاعر ». (زرین کوب، ۱۳۶۳: ۲۸۰)
هنر حافظ اعجاز است. او با کلماتی که در دسترس هر کسی می تواند باشد، دست به خلق چنین اثری شگرف زده است و دلیل عمده آن نبوغ خود شاعر است. از نتایج نبوغ سرشار او، حاضر جوابی اوست: « ذوق نکته سنجی و حاضر جوابی کلام او را چاشنی مخصوص می دهد و استفاده از الفاظ محاوره و کنایات عوام هم گه گاه لطف و ظرافتی خاص به شعر او می بخشد ».(زرین کوب، ۱۳۶۳: ۸۸)
خلاصه کلام اینکه حافظ با چیدن واژه های در دسترس و ساده معجزه می کند، مجذوب می کند و خواننده ی اثرش را شیفته خود می سازد و خود معتقد است که همه از « لطف خداوند » است.
۳ـ۲. عرفان حافظ
یکی از بحث های مهم در زمینه حافظ شناسی، عرفان حافظ است. با توجّه به این که در جای جای ابیاتش می توان نشانه های بسیاری از عرفان عمیق حافظ یافت امّا چون هنر حافظ حتّی در ابیاتی که سرشار از رموز عرفانی و معانی فلسفی است، باعث ایجاد شور و حال عاشقانه می گردد، باعث شده است که برخی در عرفان عمیق او شک بیاورند: در حالی که می دانیم: « از جمله در بین غزل های جوهری و عمیقی که در دیوان حافظ هست آنچه با مطلع؛ ـ سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد؛ آغاز می شود طرح موجز و رمزآمیزی از سلوک روحانی شاعر را نقش می زند. آنچه با مصرع معروف ـ دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند ـ افتتاح می یابد نمونه ای از مکاشفات حاصل از این سیر و سلوک را تصویر می کند چنانکه غزلی هم که با مطلع ـ در ازل تو حسنت ز تجلّی دم زد ـ شروع میگردد جهان بینی عارفانه ی شاعر و شیوه ی تلقی او را از مسأله ی هستی و مراتب آن در یک نظام مجموع فکری تقریر می کند ». (زرین کوب، ۱۳۶۸: ۶۲۳ـ۶۲۴)
بیان حقایق عرفانی کاری صعب است و زبان عرفان زبان اشاره است و درست به همین دلیل شاعر مجبور است که برای انتقال مفاهیم عرفانی از آرایه های مختلفی چون کنایه و استعاره و… بهره بگیرد.
« از یک حقیقت می توان با تعبیرات گوناگون سخن گفت و هر یک از این تعبیرات نیز بر اساس تناسب خاص خود معنی دار و ارجمند است:
یک قصّه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است ».
(یثربی، ۱۳۷۶: ۱۵۰)
زبان حافظ برای بیان حالات عرفانی اش فاخرترین کلام معرفتی است. او ارزشمندترین نکات و ظرایف عشق الهی خود را که تجربه نموده است، بیان می دارد و کلام خود را به اوج رسانده است و اصلی ترین دلیل آن همانا پیام های عرفانی اوست. که از لحاظ عمق معانی، اشارات، تنوع مضامین بینظیر است ولی متأسفانه: « حافظ… در قلمرو شعر فارسی مرموزترین و پر ابهام ترین شاعر باقی مانده است، تنها معدودی به درک وی دست یافته اند و بی شمارند آنان که مقصود او را به درستی درک نکردهاند ». (مزارعی، ۱۳۷۳: ۵۰)
و آرزومندیم که: « شاید هر گاه غبار دل بنشانیم و سحرگاهی چون خودش از خود درآییم، امکان داشته باشد نغمه های دل انگیزش را از قدسیان عرش به گوش هوش یا بهتر به گوش عقل بشنویم ». (پرهام، ۱۳۶۶: ۱۵)
۳ـ۳. هنر حافظ
به راستی هنر حافظ در چیست؟ آیا او شاعری شیرین سخن است و قدرت شاعری بالایی دارد؟! آیا او عارفی است که هم شراب می نوشد و هم اعتقادات سست دینی دارد؟! آیا او شاعر معتقد راستینی است که فقط از عرفان نابش می گوید و زبان پر ابهام و ایهامش دیگران را به شک می اندازد؟!
« هنر حافظ این است که دو اندیشه ی متضاد را در هم تلفیق می کند و اگر عطار و مولوی از مِی و معشوق و ساقی و دیگر عناصر این مجموعه به کل در معنی عرفانی مجازی استفاده کرده اند ولی حافظ هیچ اصراری ندارد که از هر دو بهره مند نشود. (خود را لایق بهره مندی از لذت آنی و باقی می داند) و از خواننده می خواهد که شعر او را از روی کرامت چنان بخواند که داند یعنی راحت و آزاد باشد که هر طور که می خواهد بخواند و دریابد. او می خواهد نام و نشانش بماند که می ماند، او ادعای پیغمبری ندارد که مردم به کتابش عمل کنند ». (شریفی، ۱۳۸۷: ۸۹)
آیا با تلفیق دو اندیشه ی متضاد می توان به عرفان رسید؟ و آیا با داشتن لذت آنی آن هم از نوع حرامش می توان به لذت باقی دست یافت؟! هنر حافظ پاک دلی او است، قرآن شناسی اوست. عرفان ناب اوست و وقتی حافظ جامع همه ی خوبی ها شد، به عشق دست یافت و وقتی عاشق شد، هنرمند شد و سخنش دل نشین گشت:
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی آری آری سخن عشق نشانی دارد
(دیوان حافظ،۸۴:۱۳۸۹)
۳ـ۴. رندی حافظ
یکی از عجیب ترین و جنجالی ترین واژه ها در دیوان حافظ واژه ی رند است. چرا که حافظ هم رند شراب خوار و لاابالی می شناسد و هم رند ولی شناس. در فرهنگ واژگانی همه ما آدم ها رند مساوی است با سفله و اراذل و اوباشی که به صورت کهنه رند و مرد رند و… استعمال می شود. ولی حافظ رند دیگری دارد که به قول خرّمشاهی: « رند… اهل هیچ افراط و تفریطی نیست… به رستگاری نیز می اندیشد… رند حافظ تعلق خاطر و تعهد دینی دارد. به آخرت اعتقاد دارد… ». (خرّمشاهی، ۱۳۶۷: ۵)
و این رند، تنها اسمی با بار منفی دارد و در حقیقت نمونه ی یک انسان کامل است و جالب تر این که رند خود حافظ است که دارای ویژگی های مثبتی است و متضاد رند، زاهد است دارای ویژگی های منفی و حافظ: « انگیزش دیگرش میل به آفریدن شخصیتی است در برابر زاهد که نقطه ی مقابل و آنتی تز زاهد باشد ». (خرّمشاهی، ۱۳۷۱: ۲۷)
بنابراین رندی حافظ همانا تفهیم این نکته به همه ی آزاد اندیشان و مردمان منصف است که پاکی و سلامت در گرو نام نیست. می توان خود را رند نامید ولی دشمن تزویر و ریا بود:
حافظا مِی خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
(دیوان حافظ،۱۱:۱۳۸۹)
یا
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد
(همان: ۸۹)
و هم چنین عاشق و هدایت شده به سمت صراط مستقیم:
زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
(همان: ۱۰۵)
یا
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
(همان: ۱۰۵)
و قرآن خوان:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
(همان: ۱۲۷)
و… .
و چه قدر سخت است که پیامی به این روشنی خوب درک و دریافت نگردد و این گونه اظهارنظر شود که:
« امروزه به دلیل تأثیر نحله ها و مذاهب غیر دینی و « لائیک » غرب، بسیاری از مفسران اشعار حافظ پنداشته اند که تفاوت ارزش گذاری در زبان طبیعی و در زبان شعر معلول تغییر ملاک بوده است… . در تبیین این تفاوت ارزش گذاری، مفسران مزبور گفته اند که حافظ با تحسین رندی در واقع علیه ارزشهای رایج و متداول جامعه ی دینی خود طغیان کرده است… این نوع برداشت یکی از اشتباهات عمده ی حافظ پژوهان معاصر است. ]که [انتقادهای این شاعران به ارزش های اخلاقی جامعه ی خود را بر اساس اخلاق غیر دینی « لائیک » سنجیده اند ». (پورجوادی، ۱۳۶۷: ۱۵)
گاه برخی صاحب نظران رند حافظ را دارای دو شخصیّت کاملاً متفاوت مثبت و منفی می دانند و حال آن که می دانیم همانا هدف آن ها این است که حافظ دو نوع شخصیّت کاملاً متضاد داشته است و یا لااقل می توان از شعرش دو گونه متفاوت در مورد حافظ نظر داد. یکی فردی عارف و مؤمن و مثبت و قرآن خوان و دیگری فردی کفرگویی و مرتد و شراب خوار و… .
- این دغل دوستان که می بینی مگسانند دور شیرینی
(کلیات سعدی)
- تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم
n ایِتَه سُوزن تَه بَزن، ایته جوغالدوز دیگریه. یک سوزن به خودت بزن و یک نشتر به دیگران
itə suzan ta bəzan itə juqāldoz digareyə.
- این زبانزد به انسان میگوید هنگامی که میخواهی عملی را انجام بدهی خود را مانند دیگری فرض کن و هر آنچه که تو را خشنود میکند و میآزارد برای طرف مقابل نیز همان را بخواه. به دیگر سخن، رعایت انصاف و نوع دوستی را همیشه مدنظر داشته باش سپسکارت را انجام بده.
- آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند.
- بیان دو چیز بیجان و دم دستی برای انتقال مفاهیم به خواننده.
n نه بُسپوردهایم، نه دفنه کوده. نه دفن شده موقتیم نه دفن شده دایمی.
na bospurdəim na dəfna gudə.
- این زبانزده در جایی کاربرد دارد که قرار است کاری انجام گیرد. در حین عملیات، اتفاقی بوقوع میپیوندد، کلیه کارها در حالت تعلیق قرار میگیرد، و هیچ کدام از اعضای از سرگیری مجدد آن کاراطلاعی ندارند و نمیدانند سرشان بر بالین چه کسی است؟
- در بلاتکلیفی بر سر بردن.
- به دردسر افتادن.
n حَلا زبیل بنن گول بچین. حالا زنبیل بگذار گل بچین.
hālə zebil bənən gul bečin.
این زبانزد درجاییکاربرد دارد که برای شخصی قبلاً گرفتاری و مشکلی بوجود آمده باشد، هنوز از آن راهی پیدا نکرده، مجدداً برای وی مشکل دیگری به وجود آید.
- گل بود و به سبزه آراسته شد.
- خر بیار و باقلی بار کن.
- وقتی کسی اشتباهی کرده است و قدرت جبران ندارد این زبانزد را به کار میبرند.
۴-۱-۶ نتیجهگیری
زبانزدهای اخلاقی نشان میدهد که اخلاقیّات یک جامعه پیرامون چه مسائلی میچرخد. در زبانزدهای اخلاقی برای نمونه درمییابیم که مردم چه بسا به غیبت دیگران میپردازند، وجامعه ازکسانی که آبروی مردم را میبرند رنج میبرد. درزبانزدها میبینیم که شغال ازمرگ هراسی ندارد اما از بگومگوی مردم دررنج است. بسیاری از زبانزدهایی که به اخلاق زبانی باز میگردند همین کلیت را بازگو میکنند.
بازتابهای دیگر زبانزدهای اخلاقی عبارتنداز: درست اندیشی، تکروی و زور در برابر وحدت، حسادت، غیبت، فروتنی، توقع بیجا، بدقولی، نیت خوب، راستی، تنگ نظری، فرصتطلبی، وفاداری، اجتماعی بودن، ودرستاندیشی و تکروی بیش از نیمی از زبانزدهای این فصل را به خود اختصاص داده است. حاصل سخن این که بیشترین مشکلات اجتماعی دوراندیش نبودن ودرستبین نبودن آنهاست.
۴-۲ زبانزدهای فرهنگی و اجتماعی
۴-۲-۱مقدمه
دراین فصل بنابرعنوانی که برگزیدهایم به روابط پنهانیتری نظرمیکنیم. برای نمونه «به مجلس شب نشینی میآییم» که هدفاصلی سنجیدن مردانگی مخاطب است. اما درلایه درونی، بخشی از فرهنگ مردم یعنی شب نشینی در شبهای زمستانی را نشان میدهد. به هرروی دراین فصل به پنج زیرمجموعه نظرمیکنیم: نشانه های فرهنگی، ارزشهای اجتماعی، خانواده، مردمسالاری ومثلهای انتقادیاجتماعی، در نشانه های فرهنگی به روابط درونی و برونی آن روی میکنیم.
در ارزشهای اجتماعی به مسائلی چون حیثیت اجتماعی و آبرو و شرف انسانی نظر میکنیم، درزبانزدهای خانوادگی به افراد خانواده بویژه تقابل فامیلهای سببی در برابر نسبی اشاره میکنیم، در مردمسالاری به روابط سنتی روی میکنیم که درآن مرد، پدر و جنس مذکر، برتر از زن است وهرچه سن مردان بالاتر باشد، ارزشمندترند. درمثلهای انتقادیاجتماعی نیز به ستمهای اجتماعی و فردی زورمندان اشاره میشود، که نشان میدهد مردم در ظاهر و با زبانی آرام از ستمگران انتقاد میکنند.
۴-۲-۲ بررسی و ارزیابی زبانزدهای فرهنگی و اجتماعی
خانواده از کوچکترین نهاد اجتماعی تشکیل میگردد، به تناوب آن این افراد در محیطی به نام اجتماع قدم به عرصه وجود میگذارند تا نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنند. اصولاً هر اجتماعی متشکل از هنجارها و نابهنجارها و ارزشهای اجتماعی است. ساختار اجتماعی و سایر رویکردهای اجتماع، مانند محیط و فرهنگ، هنجارها و ارزشهای اجتماعی را تعیین میکنند. کسب ارزشها در جوامع مختلف گوناگون است. اصولاً آمال و آرزوهای افراد یک جامعه، در ردیف ارزشهای یک جامعه قرار میگیرد. البته بعضی از اینها، تا زمانی که به حد اشباع برسند همچنان به عنوان یک ارزش ماندگارند، مانند ثروت، در این راستا ممکن است، همین ثروت حتی به ضد ارزش نیز بدل شود. ناگفته نماند که معمولاً این دست از ارزشها نسبی هستند در مقابل گروه دیگری از ارزشها وجود دارند که مطلقند مانند سلامتی، تقوی، احترام وغیره، اگرچه دست یابی به اینها متفاوت است اما در کلیه جوامع بشری خواسته یا ناخواسته ارزش تلقی میگردد.
«هرچقدر فرهنگی غنی تر و پیشرفتهتر باشند و هر چقدر حکومتها به دموکراسی به معنی واقعی آن نزدیکتر شده باشند، افراد بیشتری از مردم از تعداد بیشتری از ارزشها در سطح وسیعتری برخوردار خواهند شد» (صانعی، ۱۳۵۴: ۴۳)
به طورکلی عناصر شاکله این بخش از زبانزدها بیشتر در حول و محور خانواده و اجتماع است، و مضامین اصلی و شاخص آن: زن، پسر، مرد، خانواده، آبرو، کمک به همدیگر، جامعه، شخص، تربیت، آموزش، تعاون، احترام، ازدواج، احتیاج غیره را در بر میگیرد.
سازه اصلی حاکم بر زبانزدهای این بخش بیشتر در محور مردسالاری و کانون خانواده است. در خانواده مردسالار، و پدرسالاری، پدر هم کارفرماست و هم مربی آموزش کار به فرزندان است. و اوست که تصمیم میگیرد،
اقتدار و مالکیت مرد حربهای برای بقای خانواده گسترده بود. درآمد وعایدات و نحوه خرج کردن دردست مرد بوده است.
به دیگر سخن این که فرد در کانون خانواده رشد و نمو میکند، به مرور زمان آماده ورود به جامعه میشود. و انسان برای حفظه جان خویش و تأمین نیازهای خود و حفظه صیانت نسل خود، به همیاری، کمک و ارتباط با هم نوعانش نیازمنداست. به طورتفصیلی زبانزدهای این بخش را میتوان به چندین گروه تقسیم کرد:
۱- تقسیمبندی خانوادهها به سببی و نسبی .
۲- تقسیمبندی خانوادهها به خویشاوندی، غیرخویشاوندی.
۳- تقسیمبندی خانوادهها به خانواده های باز، بسته.
۴- تقسیمبندی خانوادهها به دارا و ندار .
۵- زبانزدهایی که خویشاوندی تنی و ناتنی را بیان میکند.
۶- زبانزدهایی که محور جانشینی و جایگزینی مطبوع، نامطبوع دارند.
۷- چگونگی نگرش به زن بابا، نامادری، ناپدری، شوهرننه.
۸- بیان دوگانگی میان قول و عمل.
۹ - عدم توانایی در تصمیم گیری درست یا نادرست.
۴-۲-۳ زبانزدهای فرهنگی اجتماعی با رویکرد خانواده
n پئر و مارَ دیل به زَای بند ، زاکَ دیل به سَک .
دل پدر و مادربه سوی بچهاش است ، ولی دل فرزند به طرف دیگری تمایل دارد.
Pe:r o mār dil be zay bande zākə dil be sak.
- این زبانزد اشاره به کانون گرم خانواده دارد. تمام دغدغه والدین به سوی فرزند معطوف است در حالی که فرزند به دلیل عدم تجربه، دلش به سمت دیگری متمایل است. یک طرف ایثار و از خودگذشتگی، مهربانی، طرف دیگر قدرناشناسی، پاسخ ناشایست.
« درخانواده روستایی نوعی ادغام یا پیوستگی کامل بین گروه های خانوادگی و سازمان کار وحرفه وجود داردکه باعث نوعی استقلال داخلی در زمینه اقتصادی و خانوادگی میشود» (وثوقی،۱۳۸۲:۵۷ )
- این زبانزد در عین سادگی و یک بُعدی بودن پیام مستقیمی را به طرف مقابل القاء میکند. از آنجا که زبانزدها حالت گزارشی و خبری دارند، نشان دهنده اندوختهها و تجربیات انسانهایی است که به عینه واقعیات را لمس کردهاند و شیرینی و تلخی آن را چشیدهاند و برای ما به یادگار گذاشتهاند.
- نشان دهنده نهایت دلبستگی والدین به فرزند.
آثار عملى این اقدامات بر حقوق موضوعه و در عمل قابل توجه است، در بسیارى از کشورها مجازات اعدام کاهش مىیابد، براى مثال، در فرانسه آمار کل دادگسترى جنایى براى سال ۱۸۳۷ تعداد ۷۶ اعدام و براى سال ۱۸۵۰ فقط تعداد ۲۵ اعدام ذکر مىکند.
در زمینه قانونگذارى نیز، جنبشى در جهت طرد کیفر مرگ محسوس است. قانون اساسى ۱۸۴۸ فرانسه در اصل ۴ خود مجازات مرگ در زمینه سیاسى را لغو مىکند.نگاهى مختصر به سیر جنبش الغاى مجازات اعدام در فرانسه جالب توجه است:
در فرانسه در قانون مجازات سال ۱۷۹۱ در ۳۲ جرم، اعدام وجود داشت. در سال ۱۸۱۰ جرایم مستوجب اعدام به ۳۶ جرم رسید. قانون ۱۸۳۲، ۹ جرم را از حکم اعدام خارج کرد. در سال ۱۸۴۸ مجازات اعدام در جرایم سیاسى لغو شد. در سال ۱۹۰۱ مجازات اعدام درباره مادرى که نوزاد خود را به قتل برساند لغو گردید و بعد از آن تنها مجازات اعدام عملاً در ارتباط با جرایم علیه حیات انسانى جارى مىشد. در سال ۱۹۰۶ حکومت فرانسه به پارلمان پیشنهاد کرد مجازات اعدام لغو گردد، ولى پارلمان آن را رد کرد. پس از آن کنگرهها و سمینارهاى مختلفى جهت الغاى مجازات اعدام تشکیل شد. سرانجام در تاریخ۱۸/۹/۱۹۸۱ مجلس با ۳۶۹ رأى موافق و ۱۱۶ رأى مخالف و ۵ رأى ممتنع لغو مجازات اعدام را تصویب کرد. البته الغاى مجازات اعدام خواسته اکثر مردم نبوده و بنابر نظر خواهى جراید فرانسه مثل «فیگارو» که نتیجهاش یک روز قبل از تصویب پارلمان اعلام شد (۱۷/۹/۱۹۸۱) ۶۲% مردم فرانسه خواهان ابقاى مجازات اعدام بودهاند[۷۲]. در آلمان، مجلس ملى فرانکفورت به سال ۱۸۴۸ با اکثریت زیادى لغو مجازات مرگ را تصویب کرد. در اسپانیا قانون جزاى ۱۸۴۸ کیفر مرگ را در موارد بسیار محدودى پیشبینى مىکرد. پرتغال به سال ۱۸۶۷ این کیفر را کاملاً لغو کرد. در ایالات متحده امریکا؛ «میشیگان» به سال ۱۸۴۶ و «ردآیلند» به سال ۱۸۵۲ نیز مجازات مرگ را از قوانین خود حذف کردند.[۷۳] در انگلستان نیز نهضت لغو مجازات اعدام در سطحى گسترده و همه جانبه موجب شد حکومت انگلستان با مقدارى تأخیر مجازات اعدام را لغو نماید. در انگلستان تا سال ۱۹۵۷ مجازات قتل عمدى اعدام بود، لذا طرفداران الغاى مجازات اعدام با برپایى نشستهایى، الغاى آن را از دولت خواسته و دولت را تحت فشار شدید قرار دادند تا اینکه در سال ۱۹۵۷
دولت با تقسیم قتل عمد، به قتل عمدى که سلامت عمومى را تهدید مىکند، مثل قتل با سلاح گرم یا قتل یکى از مأموران انتظامى و قتل عمدى که سلامت عمومى را تهدید نمىکند، مثل قتل به وسیله سم، که قسم دوم را از تحت مجازات اعدام خارج و اولى را تحت آن قرار داد، ولى این مطلب طرفداران الغا را قانع نکرد و آنها بر فشار خود بر دولت افزودند تا در۱۱/۸/۱۹۶۵ دولت کلاً مجازات اعدام را به وسیله «قانون الغاى مجازات اعدام بهسبب قتل عمد» لغو کرد که پنج سال اعتبار داشت و مجدداً مجلس نمایندگان در تاریخ ۳۱/۷/۱۹۷۰ آن را معتبر دانست[۷۴].
با گذشت زمان و ظهور مکاتبى چون مکتب کلاسیک ومکتب تحققى ایتالیا و همچنین جنبش دفاع اجتماعى و تبدیل آن به یک مکتب مهم دیگر، سرانجام مکتب دفاع اجتماعى نوین که همگى در «لزوم الغاى مجازات اعدام» با اختلافى جزئى با هم مشترک بودند، یک حرکت جدى و همه جانبه در سراسر جهان آغاز شد که هدف آن را مىتوان در «درخواست لغو مجازات اعدام از قوانین جزایى کلیه کشورهاى جهان» خلاصه کرد، براى نمونه مارک آنسل در کتاب «مجازات اعدام» در زمینه این حرکت و سیر صعودى آن مىنویسد:
«در پایان جنگ دوم تمایلات بشر دوستانهاى به صورت حمایت از حقوق انسانى وحفظ مقام بشرى که بر اساس لغو مجازات اعدام استوار بود، دوباره ظاهر شد. انجمن پادشاهى انگلیس به فاصله کمى پس از جنگ به بررسى عمیقى درباره مجازات اعدام پرداخت (۱۹۵۳- ۱۹۴۹) که انعکاس و تأثیر جهانى آن قابل ملاحظه بود.
انجمن بزرگ حقوق جزاى آلمان غربى که براى اصلاح قانون جزاى این کشور تأسیس شده بود، یک جلد از تحقیقات خود را به مسئله اعدام اختصاص داد. کشورهاى مختلف دیگر، مانند کانادا و بعضى از ایالتهاى متحد امریکاى شمالى نیز انجمنهایى در این خصوص تشکیل دادند و یا به بررسى در این زمینه پرداختند.
«مجموع این اقدامها در کشورهاى متحد امریکا موضوع یک شماره جالب از - سالنامه علوم سیاسى و اجتماعى- فرهنگستان امریکا قرار گرفت»[۷۵]. همچنین مجله «جرم شناسى و پلیس فنى» چاپ ژنو شماره مخصوصى را به موضوع اعدام اختصاص داد. بیشتر مجلههاى جرم شناسى به این موضوع توجه کردند و طرح آن را در این زمان لازم دانستند… در سال ۱۹۵۹ جلسه بحثى در این باره، در آتن به وسیله مؤسسه پانتیوس[۷۶] تشکیل یافت که به زودى به دنبال آن مجالس بحث متعددى در کشورهاى دیگر از جمله روایومون [۷۷] در فرانسه تشکیل گردید.
کمیته اروپایى که از طرف شوراى اروپا تأسیس شد به محض تشکیل، «بررسى وضع کنونى اعدام در کشورهاى اروپایى» را جزء برنامه کار خود قرار داد.[۷۸] این تنها بخشى از اقدامات انجام شده در قرن اخیر است که درباره لغو مجازات اعدام صورت گرفته است. مارک آنسل خود به این مطلب اذعان داشته و مىنویسد:
«اینها چند نمونه ناقص از اقدامات زیادى است که در این زمینه صورت پذیرفته است، اما همین نمونهها کافى است تا نشان دهد که امروز مسئله اعدام مورد توجه زیاد متخصصان علم جزا و جرم شناسى و مورد علاقه افکار عمومى کشورهاى مختلف جهان است».[۷۹] اقدامات بینالمللى تا آن حد گسترده شد که مسئله لغو مجازات اعدام و چگونگى آن به سازمان ملل کشیده شد. در بیستم نوامبر ۱۹۵۹ مجمع عمومى ملل متحد در چهاردهمین دوره کار خود، به موجب تصمیم شماره ۱۳۹۶ از شوراى اقتصادى و اجتماعى سازمان ملل خواست که مطالعهاى درباره مجازات اعدام وقوانین مربوط به آن و طرز عمل کشورها در این موضوع به عمل آورد و نتایج و آثار ابقا و یا الغاى مجازات اعدام را در زمینه جرم شناسى بررسى کند.
با تصمیم شماره ۷۴۷ شوراى اقتصادى و اجتماعى سازمان ملل در ۶ آوریل ۱۹۶۰، در مورد «روشى که در مورد مطالعه مسئله اعدام باید در پیش گرفت»، مارک آنسل مستشار دیوان کشور فرانسه و مدیر بخش جزایى مؤسسه حقوقى تطبیقى پاریس گزارشى را درباره مجازات اعدام مطرح کرد که جالب توجه است.
در این کتاب که در سال ۱۹۶۲ انتشار یافت، آمده است: «در مقابل ۶۱ کشورى که مجازات اعدام را تا آن زمان حفظ کرده بودند، ۲۵ کشور به موجب قوانین سالهاى ۱۸۶۳ تا ۱۹۶۱ و چهار کشور در عمل این مجازات را لغو کردهاند، بهعلاوه پنچ کشور نیز تقریباً این مجازات را لغو کردهاند.»[۸۰] این آمار نشان مىدهد که حرکت همه جانبهاى از سوى کشورها و حکومتهاى مختلف به سوى لغو مجازات اعدام صورت گرفته است.[۸۱] به علاوه آمار نشان مىدهد در کشورهایى هم که مجازات اعدام قابل اجرا است، در عمل اجراى مجازات اعدام سیر نزولى به خود گرفته و در حال تقلیل است وحتى در پنج سال اخیر قبل از ۱۹۶۲، بلکه قبل از آن هم در برخى از کشورهایى که از نظر قانون، صدور حکم اعدام را مجاز دانستهاند، هیچ گونه حکم اعدامى صادر نشده است. در بسیارى از موارد علىرغم صدور حکم اعدام، اجراى این مجازات بسیار کمتر از مقدار حکم صادره بوده است، براى مثال در مراکش از ۴۳ حکم اعدام، تنها ۱۴ حکم اجرا شده و در مالاوى از ۲۵ حکم، فقط ۹ حکم اجرا گردیده و در زنگبار از ۱۴ حکم، ۵ حکم اعدام اجرا شده و در نیجریه از ۵۹۰ تن که حکم اعدام آنان صادر شده بود، تنها ۲۵۱ نفر و در غنا از میان ۱۷۹ حکم اعدام، تنها ۵۴ نفر اعدام شدهاند.[۸۲]
البته باید توجه داشت که مجازات اعدام در بسیارى از کشورهاى فوق لغو گردیدهاست. به هر حال، با آمار و ارقامى که نویسنده مزبور ارائه مىدهد این گونه استنتاج مىشود که تمایل جامعه جهانى به سمت الغاى مجازات اعدام و جایگزین ساختن آن به وسیله زندان و اقدامات تأمینى و تربیتى مىباشد.
نتیجه این مطالعات و مسائل اجتماعى دیگر، جامعه جهانى و سازمان ملل را بر آن داشت تا اقدامات مختلفى را جهت لغو مجازات اعدام و یا محدود ساختن آن اعمال نماید. از جمله این اقدامات گنجاندن ماده مربوط به الغاى مجازات اعدام در میثاق بینالمللى حقوق مدنى و سیاسى در ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶، (۲۵ آذر ۱۳۴۵) بود که الغاى این مجازات را در کشورهاى الغا کننده تأیید کرده و محدودیتهایى را براى اجراى اعدام در کشورهایى که این مجازات را لغو نکردهاند، پیشبینى میکند.
در ماده ۶ این میثاق پس از اینکه در بند ۱ حق زندگى را حق ذاتى شخص تلقى کرده، از این حق حمایت شدید مىکند، در بند ۲ مقرر مىدارد: «در کشورهایى که مجازات اعدام لغو نشده حکم اعدام جایز نیست، مگر در مورد مهمترین جنایات…».
در بند ۴ این ماده مقرر مىنماید: «هر محکوم به اعدامى حق خواهد داشت که درخواست عفو یا تخفیف مجازات بنماید» و در بند ۵، اجراى حکم اعدام در مورد جرایم ارتکابى اشخاص کمتر از ۱۸ سال و زنان باردار ممنوع شده است و در پایان براى اینکه الغاى مجازات اعدام را در تمامى کشورهاى جهان تسریع نماید، در بند۶ همین ماده مقرر مىسازد که هیچ یک از مقررات این ماده براى تأخیر یا منع الغاى مجازات اعدام از طرف دولتهاى طرف این میثاق قابل استناد نیست[۸۳].
فصل دوم
اهداف موجود در پروتکل، اهداف مجازات اعدام و ادله موافقین و مخالفین مجازات اعدام
۲-۱ هدف از مجازات اعدام
مطابق آنچه حقوقدانان میگویند مجازات چهار هدف ابتدایی دارد: اولاً مجازات احتمال ارتکاب جرم رااز لحاظ فیزیکی برای مجرم غیر ممکن میکند؛ دوماً میتواند از جرایم بعدی در هر دو سطح فردی و اجتماعی جلوگیری کند؛ سوماً مجازات میتواند باعث اصلاح مجرم شود؛ بنابراین مجرم، دیگر خواهان ارتکاب جرم نخواهد بود و نهایتاً مجازات میتواند گرفتن انتقام باشد و تنها هدفی که به وسیله مجازات اعدام بدست میآید، آخرین مورد از این چهار هدف است.[۸۴] بعضی مذاکرات بین طرفداران لغو مجازات اعدام و طرفداران اجرای آن حول محور این سؤال میچرخد که مجازات اعدام تأثیر بیشتری دارد یا زندانی کردن. در اواسط دهه هفتاد «ایساک ارلیخ»[۸۵] تخمین زد که هر اعدام انجام شده در ایالات متحده امریکا بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۶۶ از ۸ آدم کشی جلوگیری کرده است. تعدادی
از مقامات دولتی از این مطالعه استفاده کرده اند که در هنگام طرح موضوع در دادگاه عالی از حفظ مجازات اعدام (و عدم لغو آن) دفاع کنند. «استوارت بنر»[۸۶] مورخ میگوید مجازات اعدام اثر متمایز و پررنگ تری خواهد داشت وقتی اعدام در انظار عموم و ظالمانه باشد به جای اینکه پشت درهای بسته و با حداقل آزار و اذیت و تحقیر انجام شود. در حالیکه «سزار بکاریا»[۸۷]، یک جرم شناس ایتالیایی در قرن هجدهم میلادی میگوید اثر زودگذر یک اعدام، هرگز اثری به قوت و شدت ترس از دست دادن آزادی و زندانی بودن بر ذهن کسی که خیال جرم دارد، ندارد. طبق گفتههای او یک مجازات باید تنها به اندازه تربیت و اصلاح دیگران شدت داشته باشد. به نظر «بکاریا» حبس ابد و زندانی بودن میتواند به اندازه مجازات اعدام برآورنده این هدف باشد.
از نظر بکاریا هدف مجازات به هیچ وجه آزار رساندن و رنجاندن بزهکار نیست بلکه نخست باز داشتن او از زیان رساندن دوباره به دیگران از راهی است که تازه در آن گام نهاده اند. بنا براین کیفر باید به شیوه ای به کار بسته شود که با رعایت تناسب، مؤثر ترین و پایدار ترین اثر را در ذهن اشخاص و کمترین اثر درد را بر جسم بزهکار بر جا گذارد.
سیستم هاى مجازاتى بر دو فلسفه بنا شده اند: انتقام و قصاصیا آموزش و بازسازى و یا تلفیقى از این دو. عده اى بر این عقیده اند که با انتقام گیرى و یا قصاص مجرم، جامعه متنبه میشود. جامعه ممکن است مرعوب شود ولى متنبه نخواهد شد. جامعه مرعوب شده نیز جامعه اى انسانى نیست. ارعاب و ترس جنایت را کاهش نمیدهد، بلکه عملاً آنرا افزایش میدهد. راه مقابله و بقا در مقابل ارعاب، یا تسلیم است و یا دستیابى بقدرتى که ارعاب را با ارعاب متقابل جواب دهد.
اگر قصد متنبه کردن جامعه به معناى آموزش آن است، پس باید از راه هاى دیگرى وارد شد. باید انسانیت و انسان گرایى را رشد داد. باید مجرم را آموزش داد. ممکن است در برخى موارد تا آنجا که به یک مجرم معین برمیگردد، دیگر به اصطلاح کار از کار گذشته باشد و امیدى به تغییر او وجود نداشته باشد، ولى برخورد انسانى با چنین مجرمى باعث اعتلاى جامعه، اخلاقیات و ارزشها و فرهنگ حاکم خواهد شد.قطعاً کاربست فلسفه انتقام، در سیستم قضایى- جنایى یک جامعه انسانى مردود است. اصل را باید بر آموزش و بازسازى قرار داد.
۲-۱-۱ قصاص حق است، اما آیا استفاده از این حق مطلق است؟
قصاص حق است اما اجرای آن میتواند به نظام اجتماعی و قضایی آسیب وارد کند و در این راستا تأکید بر مصالحه بهترین راهکار برای فرار از این آسیبهاست. با اشاره به اینکه قصاص یک حق شخصی تلقی میشود، خواه قصاص نفس باشد خواه قصاص عضو. در یکی از الواح ده گانه تورات آمده است که قصاص چشم در برابر چشم، گوش برابر گوش و این به معنی این است که اگر کسی به تمامیت جسمانی دیگری آسیب وارد کند، به همان میزان که آسیب وارد کرده است، شاکی نیز حق قصاص عضو دارد، این یک مبنایی در آموزههای مذهبی یهود دارد و همین حکم در مقررات اسلام نیز آمده است. بنابراین این یک حکم تأسیسی نبوده بلکه یک حکم امضایی تلقی میشود، بدین معنی که مسلمانان هم این حکم را بر اساس نص پذیرفتهاند و امضا کردهاند و شریعت اسلام نیز آن را تأیید کرده است.
عفو و بخشش به یک کار فرهنگی نیازمند است که دستگاههای اطلاع رسانی باید در این زمینه به خصوص مواقعی که مسأله قصاص مطرح میشود فعالیت وسیعی داشته باشند تا اولیای دم از قصاص به مصالحه رضایت دهند.
آموزش این مفهوم که مبنای قصاص چیست و اینکه اگرچه قصاص یک حق است اما شخص نمیتواند در استفاده از حق خود قدرت مطلقه داشته باشد برای قضات ما بسیار مفید است.
همه ما میدانیم هدف از مجازات مجرمین، دفاع از جامعه و ایجاد مصونیت و ایمنی در آن است. اعدام در ملاء عام در جهت دفاع از جامعه نیست، بلکه علیه جامعه است. فرساینده روان و جسم جامعه است. خشونت را تشدید و همدلی و مهربانی ر ا کم میکند… هدف مجازات، دفاع از جامعه است نه انتقام جویی خام شخصی و اجتماعی.
اعدام در ملاء عام روان جامعه را تخریب میکند و آن را برای تجدید خشونت آماده میکند. اعدام در منظر عام، آن هم به دست و تیغ بازماندگان مصیبت زده، داغدار و عصبی مقتول، ترویج انتقام جویی شخصی و در جهت تشفی سطحی خاطر آنان است و با دفاع اجتماعی وکاهش خشونت تعارض دارد… تجربه ثابت کرده است که شدت عمل غیر منطقی در تعیین و اعمال فیزیکی مجازاتهای غیر متناسب، خاصه درباره مجرمین جوان، از سویی در جامعه بازتاب منفی داشته و از سوی دیگر کمکی به بهبود و سلامت رفتار آنان نکرده است[۸۸].
-
-
-
-
-
- آیا افراد اگر بدانند ممکن است اعدام شوند، تمایل کمتری به ارتکاب جرایم خشن، به ویژه قتل دارند؟!
-
-
-
-
این استدلال بر این پیش فرض بنا نهاده شده است که گویا جنایتکاران از قبل مراحل پس از دستگیری خود را تحلیل میکنند و به این نتیجه میرسند که محکومیت سنگین حبس را میشود پذیرفت، اما اعدام را نه در حالی که بسیاری از جنایتها بدین ترتیب برنامه ریزی نمی شوند. بنابراین مجازاتهای احتمالی تأثیر بسیار اندکی برعمل مجرمانه دارد، چرا که مجرمان فکر نمی کنند که قرار است دستگیر شوند و حساب پس دهند. مجازات مرگ حتی میتواند موجب وخیم تر شدن خشونتها بشود. زمانی که جنایتکاران بدانند جرمی مرتکب شده اند که حکم اعدام دارد دیگر هیچ نفعی ندارند که برای کاهش حکم احتمالی از جنایتها یا تخلفهای دیگرخودداری کنند. برای مثال اگر سرقت مسلحانه با مجازات مرگ کیفر داده شود، سارق اگر برای فرار از مهلکه کسانی را به قتل برساند چیزی از دست نمی دهد.
عفو بین الملل حق قانونگذاری را برای کشورها به رسمیت میشناسد اما این قوانین باید حقوق بشر را محترم بشمارند. مجازات هایی در تاریخ که زمانی با تأیید اکثریت مردم صورت گرفته و سپس هولناک شمرده شده بسیار فراوان است. در بعضی جوامع برده داری، تبعیض نژادی و مثله کردن آدمیان به نحو گسترده ای، پذیرفته بوده در حالیکه حقوق قربانیان را یکسره نقض میکرده است.
این که مردم از رهبران خود بخواهند علیه خشونت اقدام کنند و خشم خودشان را از عاملان جنایات خشن ابراز نمایند قابل فهم است؛ با وجود این عفو بین الملل معتقد است که شخصیتهای سیاسی باید سرمشق باشند و با مخالفت با مجازات اعدام از حقوق بشر دفاع کنند. افزون بر این آنان باید به شهروندانشان توضیح دهند که به چه دلیل دولتها باید این مجازات را کنار بگذارند.
۲-۲ هدف پروتکل الحاقی دوم به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی
پروتکل الحاقی دوم به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی با هدف لغو مجازات اعدام در سال ۱۹۸۹ تصویب گردید اما اجرای آن مجازات را برای جرایم نظامی و در زمان جنگ حفظ کرده است.در آغاز پروتکل به این موضوع اشاره شده است که الغای مجازات اعدام به بهبود حیثیت انسانی و توسعه پیشرو حقوق بشر کمک میکند؛ بنابراین میتوان از اهداف این پروتکل به تلاش برای حفظ کرامت انسانی وحقوق بشر (که مهمترین آن حق حیات انسانها است)، ضمن الغای مجازات مرگ نام برد.
۱۰۰
منبع: مطالعات میدانی نگارنده
میزان رضایت افراد از امکانات و شرایط محله یکی از فاکتورهایی است که در میزان تعلق خاطر افراد به محله تأثیرگذار می باشد. همانطور که جدول زیر نشان می دهد بیشتر افراد ساکن در هر دو محله از امکانات و شرایط محله خود رضایت ندارند. اما نسبت رضایت داشتن به عدم رضایت از محله در سورو ۴۷ به ۵۳ درصد است در صورتی که این نسبت در محله چاهستانیها ۴۰ به ۶۰ درصد است. بنابراین می توان گفت میزان رضایت ساکنین از محله در سورو از چاهستانیها بیشتر است که این موضوع به تنوع کاربری ها و میزان خدمات شهری موجود در محله سورو برمی گردد.
جدول شماره۳۳ : درصد میزان رضایت ساکنین از محله
رضایتمندی از محله
بلی
خیر
جمع
سورو
۴/۴۷
۶/۵۲
۱۰۰
چاهستانیها
۷/۳۶
۳/۶۳
۱۰۰
منبع: مطالعات میدانی نگارنده
۴-۴- مشارکت
مشارکت عنوان فرآیندی است که طی آن گروه های ذینفع در جهت دادن به ابتکارات توسعه و تصمیم گیری ها و منابعی که در زندگی تأثیر دارد مداخله و نظارت دارند(۱۹۹۴, World Bank). مشارکت به عنوان یک مفهوم کلیدی امروزه در کلیه زمینه های اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و … مطرح می شود و توسعه سریع و روزافزون آن، مدیون این حقیقت است که دولتمردان درک کرده اند، گستردگی و پیچیدگی ابعاد زندگی مدرن، فراتر از توانایی ایشان برای شناسایی و غلبه بر آن است. از آنجا که مشارکت در حوزه شهرسازی و طراحی شهری، فرآیندی است که عموم مردم را در ارتباط با تغییرات شهر، دخیل می کند، بنابراین استفاده از آن در تمامی جوانب زندگی شهری به خصوص در امر ساماندهی بافت های فرسوده و نیز سکونتگاه های غیررسمی، یکی از کلیدهای توسعه می باشد (ضرابی و فرید طهرانی، ۱۳۸۸: ۴۰).
۱-۴-۴- سابقه مشارکت
مشارکت به عنوان یک مفهوم کلیدی دارای سه رکن درگیر شدن، یاری دادن و مسئولیت، می باشد( علوی تبار، ۱۳۷۹: ۱۵)، بنابراین برای تعیین میزان مشارکت باید این سه رکن را درنظر گرفت. میزان مشارکت در دو محله سورو و چاهستانیها همانطور که جدول زیر نشان می دهد به طور متوسط ارزیابی شده است، اما ۸/۲۲ درصد از افراد ساکن در محله سورو و ۳/۲۰ درصد از ساکنین محله چاهستانیها میزان مشارکت را زیاد و خیلی زیاد ارزیابی کرده اند که گویای وضعیت بهتر محله سورو نسبت به محله چاهستانیها در امر مشارکت می باشد.
جدول شماره۳۴ : درصد سابقه مشارکت ساکنین
سابقه مشارکت
خیلی زیاد
زیاد
متوسط
کم
جمع
سورو
۳/۵
۵/۱۷
بالاخره هدایت و مدیریت شخصی شامل سازگاری و قابلیت می شود. تحقیقات نشان می دهد که افراد انعطاف پذیر نسبت به متعصب ها موفق ترند.
امیداوری:
اشنایدر[۵۰] امیدرا این گونه تعریف می کند: «اعتقاد به این امر که هدفتان هر چه باشد، هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابل شما گشوده است»
(گلمن، ترجمه پارسا، ۱۳۸۲ ، ص ۱۲۸) از دیدگاه هوش هیجانی، امیدوار بودن به این معناست که فرد در مقابل اضطراب فشار آور، نگرشی حاکی از شکست یا افسردگی در رویارویی با چالش ها یا موانع دشوار، تسلیم نخواهد شد.
در واقع، فرد امیدوار در تعقیب اهداف خود در طول زندگی کمتر دچار افسردگی می شوند و در کل اضطراب کمتری دارند ودرماندگی های عاطفی در آنان کمتر است.
خوش بینی:
به معنای آن است که فردی انتظار قوی داشته باشد. انتظاری در این جهت که علی رغم وجود موانع و دلسردی ها در مجموع زندگی، همه چیز درست خواهد شد.
از دیدگاه هوش هیجانی، خوش بینی نگرشی است که افراد را در رویارویی با رویدادهای دشوار مقاوم می سازد. (مقصود خوش بینی واقع گرایانه است).
مارتین سلیگمن[۵۱] روان شناس دانشگاه پنسیلوانیا خوش بینی را در شیوه ای می داند که افراد، موفقیت ها و شکست های خود را برای خودشان تعریف می کنند.
افراد خوش بین شکست را چیزی می بینند که می توانند آن را تغییر دهند، در حالی که افراد بدبین به خاطر شکست خود را سرزنش می کنند و آن را به خصیصه ای در خود نسبت می دهند که قادر به تغییر آن نیستند (همان منبع، ص ۱۳۰)
با توجه به توضیحات داده شده، این خصیصه به نحوه پاسخگویی افراد به زندگی تأثیرات آشکاری باقی می گذارد. افراد خوش بین مانع را چیزی می بینند که می توانند آن را کنار بزنند. این افراد با پیگیری دلایل شکست در موقعیت و نه در خودشان می توانند نتیجه را تغییر دهند.
واکنش عاطفی که فرد در مقابل شکست از خود ظاهر می سازد، برای توانایی او در حفظ انگیزش کافی جهت ادامه کار ضروری است. زیر بنای هر دو این حالات خود باوری[۵۲] است، یعنی این باور که فرد بر وقایع زندگی خود تسلط دارد و می تواند با چالش هایی که پیش می آیند روبه رو شود.
مهارتهای هوش هیجانی
به طور کلی هوش هیجانی ۳ دسته مهارتها را شامل می شود:
مهارتهای هیجانی
شناسایی و نامگذاری احساسات
ابراز احساسات
تعیین شدت احساسات
توانایی درک منشأ احساسات
مدیریت احساسات و کنترل عواطف
ایجاد احساسات مثبت نسبت به شخص خود و اطرافیان
آگاهی ارتقاوتهای موجود میان احساسات و عمل
همدلی
به تعویق انداختن کامیابی
کنترل تکانه
مهار هیجان ها و افزایش خویشتن داری
یافتن راه های برای مقابله با ترس و اضطراب، خشم و اندوه
کاهش فشار روانی و مقابله با اضطراب اجتماعی
مهارتهای شناختی:
تشخیص آن که بر تصمیمی خاص، عقل حاکم است یا احساسات
درک آنچه که در پس هر احساس نهفته است (مانندرنجشی که برانگیزنده خشم است)
آگاهی براینکه چه هنگام می توان بدون احساس خطر، درباره احساسات خصوصی خود صحبت کرد.
خویشتن پذیری، نگریستن به خود از زاویه ای مثبت، شناخت تقاط قوت و ضعف خود
درک هنجارهای رفتاری (اینکه چه رفتاری مقبول و چه رفتاری ناشایست است)
دریافتن و تفسیر نشانه های اجتماعی، شناخت تأثیرات اجتماعی بررفتار، ملاحظه شخص خود از چشم انداز جامعه ای بزرگتر و درک نظرگاه دیگران
استفاده از گامهای مشخص برای حل مسائل و تصمیم گیری، تعیین اهداف، تعیین اعمال جایگزین و پیش بینی پیامدها.
احساس مسئولیت
اجرای گفت و گوی درونی و صحبت ها با خود به عنوان راهی برای کنار آمدن یا یک موضوع یا تقویت رفتار خود
مهارتهای رفتاری:
برقراری ارتباط غیر کلامی ـ از طریق تماس چشمی، حالت چهره، لحن صدا، حرکات بیانگر.
برقراری ارتباط کلامی ـ ابراز درخواست های روشن، نشان دادن واکنش مثبت به انتقاد، مقاومت در برابر تأثیرات منفی گوش دادن به گفته های دیگران
ایجاد حس اعتماد در یک ارتباط
قدرت تأثیر بر دیگران به طوری که این تأثیر پس از پایان روابط ادامه داشته باشد.
تجزیه و تحلیل و درک ارتباط ها.
حل تعارضات و مذاکره بر سر موضوع های مورد اختلاف و مبارزه عادلانه بادیگران
حل مشکلات موجود در ارتباط ها
دانستن مهارت در مراوده با دیگران
پیروی از جمع و هماهنگی با گروه
اجتماعی بودن، داشتن محبوبیت، صمیمت و هماهنگی با دوستان
برخوداری از حس اشتراک، تشریک مساعی، یاری و مددکاری
آگاهی بر این که چه هنگام و چگونه رهبری را بر عهده بگیرند و چه هنگام تبعیت کنند.