طراحی نظام نامه اجرایی تسهیل دسترسی ذی نفعان خارج از سازمان به دستاوردهای علمی ناجا
طراحی نظام نامه اجرایی مشارکت مستمر و حداکثری ذی نفعان خارج از سازمان با پلیس
طراحی نظام نامه اجرایی کیفی سازی خدمات پلیس جامعه محور.
فرایند های کیفی سازی خدمات پلیس جامعه محور، تدوین و مطابق آن اقدام شود.
۲-۵-۵- پیشنهادهای مبتنی بر یافته های فرعی تحقیق برای عملیاتی کردن الگو:
بازنگری در برنامه های راهبردی ناجا متناسب با الگوی طراحی شده.
به منظورفرهنگ سازی درامرارزیابی عملکرد، سلسله همایش های سالیانه برای مدیران و کارشناسان عالی رتبه و محققان برگزار گردد.
با توجه به نقش و اهمیت سیستم ارزیابی عملکرد در مدیریت راهبردی ناجا، ضروری است نظام ارزیابی عملکرد ناجا تدوین و ابلاغ گردد..
نرم افزار ارزیابی عملکرد، بر مبنای الگوی ارائه شده، طراحی شود.
پتانسیل و ظرفیت های عملکرد ناجا متناسب با مأموریت مورد بازنگری قرار گیرد.
ازالگوی طراحی شده در برنامه ریزی راهبردی حوزه ی یگان های ناجا استفاده شود.
در مأموریت های ناجا و یگان های آن بازنگری صورت پذیرد.
۳-۵-۵- پیشنهاد برای محققین و پژوهشگران آتی:
عملکرد ناجا با بهره گرفتن از این الگو ارزیابی شود.
با توجه به نتایج به دست آمده از الگو، پیشنهاد می شود این الگو را در رابطه با سایر دستگاه های غیر نظامی هم به آزمون گرقته و نتایج تحقیق بررسی شود.
۶-۵- مشکلات و محدودیت ها:
بدون شک، هر فعالیت پژوهشی با محدودیت هایی روبرو می باشد، نکته مهم این است که پژوهشگر بتواند تا حد امکان محدودیت های انجام تحقیق را برطرف نماید.. مهم ترین محدودیت های تحقیق حاضر، عبارتند از:
۱- مولفه ها و معیارهای ارائه شده برای این تحقیق کافی و وافی است ولی برای تعیین شاخص ها به نظر می رسد نیاز به تعریف شاخص های فراوانی متناسب با شرح وظایف هر یگان، می باشد که در این تحقیق به آن پرداخته نشده است.
۲- یافته های این پژوهش با اندکی تغییر قابل استفاده در کلیه یگان های ناجا نیز می باشد، اما برای تعمیم به سایر سازمان های دولتی و خصوصی باید در برخی از مؤلفه های آن تغییرات کلی صورت گرفته و متغیرهای آن بومی سازی شود..
۳- نبود ادبیات کافی در زمینه الگوسازی و انواع آن که خوشبختانه الگوشناسی، یکی از دستاوردهای این پژوهش خواهد بود..
۴- زمان بر و طاقتفرسا بودن تحلیل دادههای کیفی.
۵-از آنجا که کدگذاری و تحلیل داده می تواند بسیارذهنی باشد، ممکن است گاهی اوقات منجر به رابطه های علی قابل تردید شده باشد..
پایان
منابع
منابع فارسی:
آذر، عادل و معماریانی، عزیزالله (زمستان ۱۳۷۳و بهار ۱۳۷۴)، AHP تکنیکی نوین برای تصمیم گیری گروهی، فصلنامه دانش مدیریت، شماره ۲۷ و ۲۸.
آرین پور، محمد (۱۳۷۹). بررسی تطبیقی ارزیابی عملکرد بازرسی و نظارت از دیدگاه امام علی (ع)، مجموعه مقالات دومین همایش بررسی ابعاد ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی کشور، تهران: دفتر ارزیابی عملکرد مدیریت یا زمان مدیریت و برنامه ریزی کشور
آرمسترانگ، مایکل(۲۰۰۶). مدیریت استراتژیک منابع انسانی. ترجمه سید محمد اعرابی و امید مهدیه (۱۳۹۱). دفتر پژوهش های فرهنگی
آرمسترانگ، مایکل (۱۳۸۱) . مدیریت استراتژیک منابع انسانی، ترجمه محمد اعرابی و داود ایزدی، تهران : انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ اول .
آقایی، اصغر ( ۱۳۸۲)، بررسی میزان کارآیی و اثربخشی مراکز تعمیرات خودرویی ناجا در تهران بزرگ (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه امام حسین (ع)، تهران.
ارویند ورما، (۲۰۰۷) اندازه گیری کارایی پلیس در هند، کاربردی از تحلیل پوششی دادهها (DEA) ترجمه امیر مسعود عرب گروه تحقیقات منابع و بهره وری دفترتحقیقات کاربردی معاونت طرح وبرنامه و بودجه ناجا.
ابن الرسول، علی اصغر (۱۳۸۷)، روش پیادهسازی و توسعه مدل کارت امتیازی متوازن در سازمانهای صنعتی، دانشگاه علم و صنعت ایران – دانشکده صنایع.
ابن عربی، محیالدین،(۱۳۶۶) فصوص الحکم، تعلیقات ابوالعلا عفیفی، تهران، انتشارات الزهراء.
احسانی، رحیم (اسفند ۱۳۸۳) طراحی یک مدل ارزیابی عملکرد یکپارچه دینامیک برای مراکز تحقیقاتی، رساله دکترا، دانشگاه علم و صنعت، دانشکده مهندسی صنایع
استونر، جیمز، و دیگران، (۱۳۷۹). مدیریت، ترجمه علی پارسیان و سید محمد اعرابی، چاپ اول، جلد اول، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
اسکات، ریچارد (۱۳۸۲). سازمانها: سیستمهای حقوقی، حقیقی و باز، ترجمه محمدرضا بهرنگی، تهران: انتشارات کمال تربیت، چاپ دوم، ۱۳۸۲.
اشنایدر، سوزان، سی و لویی بازسو، ژان، (۱۹۹۷). مدیریت در پهنه فرهنگ ها، ترجمه محمد اعرابی و داود ایزدی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ اول.
اشمیت، ریچارد،(۱۳۷۵ ) “سرآغاز پدیدارشناسی"، ترجمه شهرام پازوکی، فرهنگ، ش ۱۸.
اصغرپور، محمد جواد (۱۳۸۲)، تصمیم گیری گروهی و نظریه بازی ها با نگرش تحقیق در عملیات، انتشارات دانشگاه تهران.
اعرابی سید محمد و فیاضی مرجان (۱۳۸۸)، استراتژی منابع انسانی، انستیتو ایزایران، چاپ اول
الخوری الشرطونی، سعید (۱۳۷۴)، اقرب الموارد، ج ۵، دارالدسوه للطباعه و النشر، تهران.
الوانی، سیدمهدی (۱۳۸۰)، “مدیریت عمومی"، نشرنی.
الهی، شعبان (۱۳۷۸). مثلث عملکرد سازمانی، مجموعه مقالات دومین جشنواره شهید رجایی، ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی کشور، تهران، سازمان امور اداری و استخدامی کشور.
انواری، رستمى، على اصغر، نیک نفس، على، خسرو انجم، داوود (تابستان ۱۳۹۰)، ارزیابى کارآیى نسبى واحدهاى پلیس با بهره گرفتن از روش تحلیل پوششى داده ها: مطالعه مرورى ، فصلنامه مطالعات مدیریت انتظامى، سال ششم، شماره دوم، ۲۲۲-۲۴۱.
انواری رستمی، علی اصغر و همکاران (١٣٩١). ارزیابی عملکرد به کمک فرایند تحلیل شبکه ای فازی(FANP) و رویکرد کارت امتیازی متوازن ( (BSC مطالعه موردی: شرکت پتروشیمی اصفهان، مجله مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج، جلد ۷، شماره ۲۲
ایکاف راسل، مگیدسون جیسون، آدیسون هربرت (۱۹۹۸)، طراحی آرمانی: خلق آینده سازمان، سلطانی مسعود (مترجم)- تهران: آسیا.
ایزک، استفان (۱۹۹۸). “راهنمای تحقیق و ارزشیابی در روانشناسی و علوم تربیتی"، ترجمه علی دلاور، تهران: نشر ارسباران.
اولیور، ساندرا (۱۳۸۸). استراتژی روابط عمومی. (ترجمه سید محمد اعرابی و مرجان فیاضی). تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ اول.
بارکینسون ، نورث کوت ، رستم جی وسایر، ۱۳۶۹ ،” اندیشه های بزرگ درمدیریت ،” ترجمه مهدی ایران نژاد پاریزی ، تهران: مرکز آموزش بانکداری.
در حوزه هایR&D
گوناگون در فناوریهای
اصلی و فرعی
اهداف یادگیری
استفاده، اجراء، حفظ و طراحی فناوریها
اتخاذ، طراحی، درک اصول S&T
تحقیق و توسعه، جذب فناوریهای جدید
تجدید بنیادهای دانش در زمینه های اصلی و فرعی، مشخص سازی، ادغام سیستم ها و هماهنگی شبکه هایی با قابلیتهای گسترده
امکانات و منابع
طراحی اولیه یا غیر موجود و منابع و امکانات R&D
ایجاد و طراحی و منابع و امکانات R&D
منابع وامکانات جهانی R&D
منابع و امکانات جهانی R&D که بطورمستمر ارتقاءمی یابند.
این تحقیق به بررسی تاثیر قابلیت ها بر روابط بین منابع دانش خارجی، همچنین نقشی که قابلیت های شرکتها در شکل دهی واکنش ها به عوامل خارجی ایفاء می کنند می پردازد (Ghobadian, 1998). در اینجا عنوان شده، این قابلیت های مختلف بر درک و واکنش سازمان به مشوق های سازمانی و تکنولوژیکی در جهت ایجاد شبکه هایی تاثیر می گذارند. مشوق های سازمانی و تکنولوژیکی شرایط کافی برای هدایت سازمان جهت انجام چیزی که قادر به انجام آن نیست در نظر گرفته نمی شوند. قابلیت های موجود بر توانایی سازمان جهت انجام کار، نحوه انجام آن، چیزی که قادر به انجام آن نیستند، و ماهیت نتایج اقدامات آنها (هم در داخل و هم توام با فعالان دیگر) تاثیر می گذارد (Malerba and Orsenigo, 1993: 51). آن بر خلاف دورنمای قابلیت های موجود که بیان کننده عملکرد مشوق های تکنولوژیکی وسازمانی است می باشد. علیرغم مشوق های تکنولوژیکی و سازمانی، ماهیت قابلیت های موجود بیان کننده واکنش های سازمانها به این مشوق ها است.
۴-۴٫ تاثیر شبکه های دانش بر سیستم های نوآوری
یکی از مزایای مهم شبکه های دانش، تاثیر آن بر سیستم های نوآوری سازمان ها می باشد. در همین راستا هدف از این بخش بررسی سیستم های نوآوری و تاثیر شبکه های دانش بر آن است.
۴-۴-۱٫ ارتباط سیستم های نوآوری با شبکه های دانش
تصور اساسی رویکرد سیستم های نوآوری اینست که فرایندهای نوآوری اساساً تعاملی هستند که این امرباعث شده شبکه ها و ارتباطات به هسته مرکزی این بررسی ها و تحقیقات تبدیل شوند. اسمیت (Smith, 1994) معتقد است عملکرد کلی نوآوری اقتصاد وابستگی زیادی به نحوه عملکرد موسسات قانونی (شرکت ها، موسسات تحقیق، دانشگاهها وغیره) نداشته بلکه عمدتاً متکی بر نحوه ارتباط آنها با یکدیگر بعنوان اجزاء سیستم جامع خلق دانش و بهره برداری از آن می باشد.
نتیجه این تصور اینست که خود تعاریف سیستم نوآوری، وابستگی میان اجزاء سیستم را مورد تاکید قرار می دهند (Malerba, 2002). تعریف اولیه سیستم نوآوری به مجموعه ای از موسسات در بخش های دولتی و خصوصی اشاره دارد که فعالیت های آنها باعث راه اندازی، اصلاح و انتشار فناوری های جدید می شود. طبق تعریف فریمن (Freeman, 1987) شبکه نشان دهنده ساختار گسترده سیستم نوآوری است که آن نیز به نوبه خود متشکل از فعالان و تعاملات است.
اما علیرغم محوریت شبکه ها در رویکرد سیستم نوآوری، تعریف دقیقی از آنها ارائه نشده است. نویسندگان مختلف انواع مختلف روابط را مورد تاکید قرار داده اند. اینها عبارتند از: روابط مصرف کننده – تولید کننده (Andersen and Lundvall, 1997)، شبکه های صنعتی (Gelsing, 1992)، صنعت – دانشگاهها، مصرف کننده – فروشنده، روابط سازمانهای دولتی – دانشگاهها – صنعت (Nelson and Rosenberg, 1993)، شبکه های دانش (Carlsson and Stankiewicz, 1995)، خریدار – فروشنده، حل مشکل و شبکه های غیر رسمی (Carlsson et al., 2002)، روابط رقابتی و مشارکتی (Breschi and Malerba, 1997) ، تبادلات، رقابت، و همکاری میان شرکتها و سازمانهای غیر شرکتی (Malerba, 2002)، رقابت، معامله و بازاریابی( (OECD 2002: 15.
تعداد کمی از نویسندگان ماهیت شبکه ها در سیستم های نوآوری را تشریح کرده اند. گلسینگ (Glesing, 1992) شبکه ها را متشکل از روابطی می داند که شرکتها و شرکاء آنها در فعالیتهای نوآوری روابط آن بوده و در برگیرنده فروشنده ها، مشتریان، رقبا و… است.
سویوتی (Saviotti, 1997) نیز شبکه ها را متشکل از مجموعه ای از سیستم های اجتماعی– اقتصادی می داند که توسط فعالان و روابطی که آنها را بهم پیوند می دهد ایجاد شده است.
نیوسی و همکارانش (Niosi and et al., 1993) است که سیستم داخلی نوآوری را شبکه ای از موسسات می دانند که تعاملات موجود در آن نشان دهنده روابط بین کدهای مختلف شبکه است.
شبکه ها طبق نوع وظیفه ای که دارند از هم متمایز شده اند و نه صرفاً بر اساس نوع فعالان. گلسینگ عنوان می کند تمام روابط با واحدهای خارجی دارای اهمیت یکسانی برای فعالیت های نوآوری شرکت نمی باشند. روابط ناشناخته بخش های استاندارد با قیمت های بازار هیچ تاثیری بر توانمندی نوآوری شرکت ندارد.
وی تمایزی بین ۱): شبکه های تجاری؛ متکی بر جریان کالاها و خدمات و ۲) شبکه های دانش؛ مبتنی بر جریان اطلاعات ودانش قائل می شود. گلسینگ تناقض را تحلیلی می داند زیرا در برخی نمونه ها دو نوع شبکه با هم منطبق بوده اما در نمونه های دیگر کاملا متمایز هستند. بل و البو (Bell and Albu, 1999) تمایز بین دانش وجریان های تجاری را مورد تاکید قرار داده اند. آنها عنوان می کنند اگرچه ممکن است سیستم دانش و سیستم تولید (که شامل جریان های مواد و دستگاه ها می باشد) با هم تداخل داشته باشند، اما یکسان نیستند. به همین ترتیب، تفاوت بین جریان خدمات و کالاها و جریان دانش در تمایز بین رابطه و بازاریابی صورت گرفته توسط ادکویست (Edquist, 2005: 196) و OECD (OECD, 2002: 15) بطور تلویحی بیان شده است.
همچنین، نیوسی و همکارانش به جریان ها و پیوندهای زیر در میان اجزاء سیستم اشاره می کنند: i) جریانهای مالی ii) پیوندهای قانونی iii) جریانهای فناوری، علمی و اطلاعاتی و iv) جریانهای اجتماعی. اظهارات مطرح شده توسط نیوسی به وجود انواع دیگر جریان ها و کارکردهای اجتماعی اشاره دارد که علاوه بر جریان های تجاری و دانش، سیستم های نوآوری را نیز مورد تاکید قرار می دهند.
اما آثار تجربی منتشر شده توجه زیادی به این تمایزات نکرده اند. روند حاکم در آثار منتشر شده بر روابط بین شرکتی و روابط دانشگاه – صنعت تاکید دارند. علیرغم اهمیت سازمان های غیر شرکتی مثل سیاست گذاران در سیستم های نوآوری، آثار مربوطه به نحوه ارتباط آن فعالان و سیاست گذاران با بخش های مختلف سیستم اشاره ای نکرده اند یا به عبارت دیگر، آیا این فعالان با چارچوب سیستم نوآوری تناسبی دارند یا نه. این تعاملات متفاوت میان فعالان، بین ناظمان و شرکتها، و شبکه های دیگر دانش مستلزم تلاش های گسترده ای است تا بتوان ماهیت متفاوت روابط میان سازمان های غیر شرکتی یا بین شرکت و سازمانهای غیر شرکتی در سیستم های نوآوری را از هم متمایز ساخت.
شواهد بدست آمده از مطالعات تجربی در خصوص ماهیت شبکه ها و روابط، توصیفی است. مطالعات تجربی این شبکه ها را در سطوح مختلف مورد بررسی قرار داده اند. اینها شامل مطالعات در i) سطح داخلی ii) سطح منطقه ای و iii) سطح فناوری می باشد. اما توجه اصلی این مطالعات بیان وجود شبکه ها و روابط میان فعالان در یک سیستم نوآوری خاص داخلی، منطقه ای، بخشی یا فناوری است. آنها بخوبی نشان دهنده تکامل شبکه های سیستمی و عوامل تاثیر گذار بر این فرایند نیستند.
در کشورهای کمتر توسعه یافته مطالعات تجربی روی سیستم های نوآوری از همان الگوی مشابه پیروی کرده، عمدتاً بیان کننده روابط وشبکه های موجود در سطوح منطقه ای یا داخلی بوده و یا نبود آنها را گواهی می دهند. شواهد بدست آمده از این مطالعات تصویر بهم ریخته ای را نشان می دهد: نمونه های کمی از توسعه موفق شبکه ها میان فعالان وجود داشته اما روابط ضعیف تر یا غایب شایع می باشد. با این وجود، این سوال که چرا شرکتها در کشورهای کمتر توسعه یافته نمی توانند در روابط سیستمی مشارکت داشته باشند همچنان بدون پاسخ باقی مانده است. شواهد تجربی کمی در خصوص توسعه سازنده شبکه های دانش در سیستم های نوآوری تازه وارد وجود دارد. این مطالعات در ارتباط با دگرگونیهای کیفی صورت گرفته در زمینه ماهیت تعاملات وشبکه های شناسایی شده نیستند.
۴-۴-۲٫ گسترش شبکه های دانش در سیستم های نوآوری
با گسترش چارچوب های ذهنی اولیه، توانمندی سیستم های نوآوری و شبکه های تشکیل دهنده آنها نیز مورد توجه سیستم های نوآوری قرار گرفته است. سیستم های نوآوری داخلی سیستم های پویا و حرفه ای هستند که متشکل از شبکه های فعال دانش و مهارت می باشند (Carlsson and Stankievicz, 1995:49). علاقمند به درک پویایی سیستم های نوآوری داخلی هستند اما جدا از چارچوب مطرح شده، این رویکردها ارائه دهنده یک چارچوب منسجم ذهنی برای توجیه پویایی سیستم های نوآوری نیستند. برسچی و مالربا (Breschi and Malerba, 1997) عنوان می کنند مشخصه های خاص فناوری ها توجیه کننده پویایی سیستم های نوآوری داخلی است. اگرچه این چارچوب عوامل مهمی که بر تکامل شبکه تاثیر گذار هستند را شناسایی می کند ولی چارچوب آنها بسیار محدود است چون تاثیرات سازمانی را نادیده گرفته و سیستم را محدود به شرکتهای خصوصی می سازد. بهمین ترتیب، فعالیت های خلاقانه ای که توسط سازمانهای غیر شرکتی و غیر خصوصی در داخل بخش انجام می گیرد را نادیده می گیرد.
مطالعات دیگر صورت گرفته عواملی را آشکار می سازند که بر ماهیت و کارکرد شبکه های مرتبط برای درک تغییرات در شبکه ها تاثیر می گذارند. عوامل مهمی که بیان کننده ماهیت شبکه های دانش هستند عبارتند از: تفاوتهای داخلی مرتبط با مشخصه های خاص بخش بنیادهای دانش، فناوریها و چرخه عمر صنعت. سیاستهای دولتی بعنوان منشاء تاثیر گذار بر ماهیت شبکه ها عنوان شده اند (Malerba, 2005).
برخی از موضوعات مورد اشاره در بالا در آثار مرتبط با سیستم های نوآوری مورد بررسی قرار گرفته است. سیستم فناوری اتوماسیون کارخانه سوئد را مورد بررسی قرار می دهد. او تاثیر خصوصیات فناوری در روابط را بررسی کرده، میزان پیچیدگی و سفارشی سازی در سطح محصولات دست ساز فنی را مورد تاکید قرار می دهد. تریگستاد[۱۷۰] الگوی روابط شکل گرفته بین مصرف کنندگان و تولید کنندگان فناوری های پیشرفته تولیدی را طبق میزان سفارشی سازی رابطه و پیچیدگی فناوری مورد بررسی قرار داده، این متغیرها را با نتایج احتمالی نوآوری مرتبط می داند. او چهار دسته از روابط را شناسایی می کند: منبع یابی دستگاه های خودکفا در روابط استاندارد، منبع یابی دستگاه های خودکفا در روابط سفارشی، منبع یابی سیستمی در روابط استاندارد و منبع یابی سیستمی در روابط سفارشی. به اعتقاد او اگرچه در روابط بسیار پیچیده و سفارشی، تبادل اطلاعات و نوآوری امری رایج می باشد اما در روابط بین دانش و تجارت تداخل وجود داشته، و در شرایط بسیار استاندارد و کمتر پیچیده، روابط بازاری غالب بوده و قیمت اصلی ترین فاکتور در روابط محسوب می شود. مطالعه مذکور دید روشنی در خصوص عواملی که بر شکل گیری شبکه های دانش تاثیر گذار بر دگرگونی های آنها تاثیر می گذارند فراهم می آورد.
گسترش شبکه های جامع مرتبط با پویایی سیستم ها موجب درک بهتر فعالیت شبکه می شود. در این خصوص برخی نویسنده ها بدنبال تقویت روابط بین رویکردهای سیستم و تئوری تکاملی بودند تا از این رهگذر پویایی سیستم را تشریح کنند.
مک کلوی (McKelvey, 1997) با استناد به اصول کلی تغییرات ناشی از تئوری تکاملی (تنوع زایی، حفظ و گزینش اطلاعات) یک چارچوب تشریحی جامع برای درک پویایی سیستم بر اساس تکامل مشترک فناوری ها، شرکتها و موسسات ارائه می دهد. مالربا نیز تاکید دارد تئوری تکاملی با توجه زیاد آن به پویایی یک رویکرد نظری جامع است که سیستم داخلی نوآوری و رویکرد تولید در درون آن قرار دارد. او تنوع آفرینی و انتخاب را بعنوان مکانیسم های اصلی تکامل در سیستم ها عنوان می کند. از نظر وی تنوع آفرینی در ارتباط با تغییرات تکنولوژیکی و سازمانی بوده و در پویایی سیستم نقش حیاتی ایفاء می کند.
بطور خلاصه می توان گفت بخاطر مستقل بودن اجزاء سیستم، پویایی آن یک فرایند مشترک تکاملی تلقی می گردد که در برگیرنده فناوری ها، تقاضا، شرکتها، سازمانها و موسات غیر شرکتی است. این فرایند مشترک تکاملی که در برگیرنده اجزاء مختلف سیستم یا همان فناوری ها، موسسات و سازمانها است موجب تغییرات در سیستم های داخلی نوآوری می شود. دگرگونی های صورت گرفته روی بنیادهای دانش موجب می شود شرکتها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند (Malerba, 2005).
مطالعات تجربی درک آشکاری از تاثیر تغییرات بر موسسات و فناوری ها در تبدیل شکل های سازمانی فراهم می آورند. این چارچوب مشترک تکاملی در بررسی شکل گیری سیستم نوآوری داخلی صنعت داروسازی اروپا و مخصوصاً تغییرات صورت گرفته بخاطر توسعه زیست فناوری مورد استفاده قرار گرفته است. تاکید مطالعه مک کلوی (McKelvey, 1997)، مشکلات شناسایی شده در سیستم، و روابط عوامل تکنولوژیکی و سازمانی است که پویایی سیستم نوآوری داخلی را شکل می دهند. آنها تغییرات صورت گرفته در سازماندهی عوامل، روابط آنها و شبکه ها را به تغییرات صورت گرفته در بنیادهای دانش و فرایندهای یادگیری نسبت می دهند، تغییراتی که خود متاثر از سازمانهای موجود هستند. تغییرات صورت گرفته در بنیادهای دانش صنعت که ناشی از مهارت های نوظهور می باشد و دانش علمی ناشی از بیولوژی مولکولی و دگرگونی های انجام گرفته در برنامه های یادگیری از “بررسی راندوم” گرفته تا “کاوش های هدایت شده” همگی منجر به شکل گیری فعالان جدید و انجام تغییرات در الگوهای شبکه که شامل فعالان در سیستم می باشد، شده است. ضرورت گردهم آوردن دانش خارجی و سرمایه های تخصصی منجر به تقسیم بندی کار علمی و ایجاد شبکه هایی با روابط مشارکتی شده است.
مطالعه صورت گرفته توسط فورتادو[۱۷۱] روی سیستم نوآوری صنعت نفت فرانسه، تاثیر مشخصه های برنامه فناوری و چارچوب سازمانی بر شکل گیری سیستم و روابط میان فعالان مهم را مورد توجه قرار می دهد. او نحوه تاثیر گذاری برنامه های تکنولوژیکی بر ماهیت شبکه های نوآوری را بررسی می کند. طبق گفته وی، میزان کم تصاحب پذیری در فعالیت های بالادستی صنعت نفت مرتبط با ماهیت تعاملی فرایند نوآوری که شامل مصرف کنندگان و تولید کنندگان است می باشد. او ضرورت متناسب سازی فناوری ها با نیاز مصرف کنندگان را عامل مهمی می داند که رابطه تعاملات بین مصرف کنندگان و عرضه کننده ها را تقویت می کند. اما در فعالیت های پایین دستی، شرکت های نفت فناوری های محصولی را مختص خود دانسته در نتیجه زیاد مشارکت نمی کنند. همچنین، شبکه ها و روابط بوسیله چارچوب سازمانی مخصوصاً سیاستهای دولتی شکل می گیرند. او عنوان می کند سیاستهای دولتی با ایجاد روابط مفقوده در سیستم، انگیزه مناسبی فراهم می آورند. اینکار در سیستم نوآوری صنعت نفت فرانسه با معرفی فعالان دولتی، سازوکارهای همکاری و شبکه ها میان سازمان ها در برنامه های عظیم فناوری تحقق یافته است.
این مطالعات موضوعات تاثیر گذار بر گسترش شبکه های دانش را معرفی می نمایند. اما بررسی نحوه وقوع این فرایندها و فراهم آوردن شواهد تکمیلی در خصوص وجود آنها در سیستم های گوناگون داخلی و کشورها مستلزم انجام بررسی های تجربی بیشتری است. تاکنون تاکید مطالعات بر گسترش شبکه های دانش در سیستم نوآوری کشورهای پیشرفته بوده و شکل گیری شبکه ها در حوزه های جدید مورد توجه قرار نگرفته است. چارچوب های تعریف شده توضیح زیادی در مورد شکل گیری شبکه های جدید ارائه نمی دهند، به عبارت دیگر اهمیت وجود یا عدم وجود توانمندی های پیشرفته خلاقانه در فرایند را بخوبی بیان نمی کنند. تاثیر آنها کم اهمیت نیست چراکه در نمونه های متناقض داروسازی در اروپا و ایالات متحده آمریکا بخوبی قابل مشاهده است. مک کلوی (McKelvey, 1997) عنوان می کند در اروپا، عدم وجود مهارتهای مناسب تحقیق در خصوص بنیادهای جدید دانش و ضعف روابط میان نمایندگان باعث شده مسیر پویای تکامل و رقابت طلبی صنعت شدیداً تحت تاثیر قرار بگیرد.
بنابراین، لازم است توانمندی های شرکتها در خصوص تشریح تکامل شبکه بحساب آورده شود. در بخش بعد نقش رویکردهای شبکه مورد بررسی قرار می گیرد.
- توسعه شبکه های دانش در سیستم های نوآوری شرکت پتروبراس برزیل
این مطالعه مربوط به پایان نامه مقطع دکتری آقای دانتاس (Dantas, 2006) در دانشگاه ساسکس[۱۷۲] انگلستان است که در خصوص توسعه شبکه های دانش در سیستم های نوآوری: مطالعه موردی شرکت پتروبراس (Petrobras) در بخش فراساحلی صنعت نفت برزیل انجام شده است.
۱- اتهام هتک شرف و آبرو و پاکی حضرت مریم۳، اولین گام در ستیز با عیسی۷است.
۲- انسان ها به واسطه ی عدم پذیرش حق، اغلف القلب می گردند.
۳- یهودیان در پذیرش حق، بر دو دسته اند: اکثریت و اقلیت.
۴- مجازاتهای خداوند با عواقب وخیم دنیوى و عواقب شوم اخروى همراه است.
۲-۵-۳- حضرت محمّد۶درکتاب مقدس و قرآن
یهودیان درزمان بعثت به صورت نیمه گسترده اى درسرزمین حجاز حضور داشتند.تمرکز آنان، چنان که یعقوبى اشاره مىکند،بیشتر درمنطقه یثرب ویمن بود.از برخى از منابع به دست مىآید که برخى از طایفههاى بزرگ یثرب از«اوس»و«خزرج»نیز به دلیل همنشینى با یهود درمحلّههاى «خیبر»و«بنى قریظه»،یهودى شدند.[۱۵۸]مسعودى نیز به تمایل عرب به دین یهوداشاره کرده است.[۱۵۹] در اینکه آنان چگونه در حجاز سکونت گزیدند، از سوى دانشمندان و مورّخان،حدس وگمان هایى ذکر شده است.[۱۶۰]اما از قرآن کریم،مىتوان چنین استنباط کرد که یهودیان بر اساس کتب دینىشان، دریافته بودند که به زودى دراین مکان پیامبرى جدید ظهور مىکند و بدین روى،به این سرزمین مهاجرت کردند.قرآن کریم درآیات متعددى اشاره مىکندکه اهل کتاب (یهود) نسبت به پیامبر۶شناخت داشتند،[۱۶۱]موضع یهودیان نسبت به محمّد۶از موضع مشخص آنان نسبت به انبیائی که طبق خواست ومیل آنان نبودند روشن است.یهودیان بعداز اطمینان یافتن نسبت به نبوت ورسالت محمّد۶و بعد از اینکه فهمیدند دین او برحق است با او دشمنی کردند،به بدترین شکل با او مبارزه کردند،علیه او با کافران همپیمان شدند،با دین او ویاران او سخت جنگیدند.حتی برای کشتن رسولخدا۶تلاش کردند.سعی کردند برسر او سنگ بیاندازند اما خداوند آن حضرت۶رانجات داد.یهودیان خیبر درکباب(بریانی)سم ریختند،وخداوند رسولش را ازاین دسیسه باخبر ساخت.«دشمنی با اوتا لحظه ای که زنده ام»[۱۶۲] شعارامثال حیی بن أخطب یهودیست.
الف) نگاهی به تفاسیر
«وَ إِذْ قَالَ عِیسىَ ابْنُ مَرْیمََ یَبَنىِ إِسْرَ ءِیلَ إِنىِّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکمُ. . .»[۱۶۳] [ پس چون احمد با دلائل
آشکارا و معجزات نمایان به سوى ایشان آمد، گفتند این جادویى روشن است. و کیست که ستمش شدیدتر و سختر باشد از آن کسى که دروغى بسازد و بر خدا ببندد و به معجزات خدا سحر و جادو بگوید و به پیامبر بگوید که او جادوگر دروغگوست. و حال آنکه او به سوى اسلام خوانده می شود که نجات و رستگارى او در آنست.][۱۶۴] حضرت عیسی۷پس از اینکه گفت«مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراه»این معنا را بیان مىکند که دعوتش مغایر با دین تورات، و مناقض با شریعت آن دین نیست، بلکه آن را تصدیق دارد، و احکامش را نسخ نمىکند، مگر اندکى را.
«وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»این قسمت از آیه به قسمت دوم از رسالت حضرت عیسی۷اشاره دارد و توضیح اینکه مفهوم بشارت دادن حضرت عیسی۷ به آمدن پیامبر اسلام۶این است که دین اسلام اتم و اکمل است. بشارت عبارت است از خبرى که شنونده از شنیدنش خوشحال گردد، و خیرى که از بعثت پیامبر۶و دعوت او انتظار مىرود این است که با بعثتش باب رحمت الهى به روى انسان ها باز شود، و در نتیجه سعادت دنیا و عقبایشان به وسیله ی عقائد حقه، و یا اعمال صالح، و یا هر دو تأمین گردد. و بشارت به آمدن پیامبرى بعد از پیامبرى دیگر- با در نظر گرفتن اینکه پیغمبر سابق(موسی۷) دعوتش پذیرفته شده و داراى بشارت است که پیامبر لاحق(محمّد۶) دعوتى پیشرفتهتر، و دینى کاملتر آورده باشد، دینى که مشتمل بر عقائد حقه ی بیشتر، و شرایع عادلانهتر براى جامعه، و نسبت به سعادت بشر در دنیا و آخرت فراگیرتر باشد، و گرنه انسان ها از آمدن پیامبر دوم چیز بیشتری عایدشان نمىشود، و از بشارت آمدنش خرسند نمىگردند و آنچه عیسى۷بدان مبعوث شده، در حقیقت واسطهاى است بین دو دعوت و جمعى از اهل کتاب از یهود و نصارى و در بین آنان علمایى از ایشان مانند عبد اللَّه بن سلام و مخیریق و ابی بن کعب، یامین بن عمیر بن کعب النضیری و یامین بن یامین اسرائیلی. از بنی قریظه: کعب بن سلیم القرض و رفاعه بن سموال و ابن صفیه و زید بن سعید به آن پیامبر یعنی حضرت محمّد۶ایمان آوردند، و در مقام تکذیبش برنیامدند.[«فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ»ضمیر درکلمه ی«جاءَ»به کلمه ی«أَحْمَدُ»برمىگردد. و ضمیر«هُم»به بنى اسرائیل، ویا به ایشان وغیر ایشان برمىگردد. ومراد ازکلمه ی«بَیِّناتِ»بشارت ومعجزه ی قرآن و سایر معجزات نبوت است.][۱۶۵]
یهودیان منتظر بعثت خاتم الانبیاء۶بودند و در این زمینه سؤالات اعراب مشرک را پاسخ می دادند،ولی به محض بعثت پیامبر۶، آنان اولین کسانی بودند که به وی کفر ورزیدند«. . . فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَه اللَّهِ عَلىَ الْکَفِرِینَ»[۱۶۶] آری «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ. . .»[۱۶۷]با بهانه هایی خود را در اتخاذ کفر قانع کردند، کتاب خود را ترک کردند و بشارت انبیاء پیشین در تورات، زبور و انجیل را نادیده گرفتند. قرآن بیان می کند که یهود – و نیز نصاری – به طور قطع معرفت کامل و یقینی نسبت به بعثت حضرت محمّد۶داشتند؛ با این وجود کافر شدند و با او به ستیز برخواستند.
«الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ. . .»کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادهایم، او[پیامبر]را همچون فرزندان خود مىشناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مىکنند! یکی از احبار یهودبه نام عبدالله سلام قبل از اسلام آوردن،به این حقیقت اعتراف کرده است.)][۱۶۸]عبدااله بن سلام نقل کرد:[وقتی درباره رسول خدا ۶شنیدم و از اوصاف، سیما و نام او و زمانی که در انتظار او هستیم مطلع شدم، ساکت و مسرور در قباء به سر می بردم که رسول خدا۶وارد مدینه شد.][۱۶۹]و روایت دیگری نیز در این باره وجود دارد.[۱۷۰] «یهودیان اولین کافران هستند.»[۱۷۱] خداوند از آمیزش حق و باطل و اینکه باطل را حق و حق را باطل بپندارند، کتمان شهادت الهی و آنچه که نسبت به آن علم و شناخت دارند آن ها را نهی می کند.«وَ لَا تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ»[۱۷۲] و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه مىدانید کتمان نکنید! تمام آنچه از آن نهی شده بودند را مرتکب شدند.[۱۷۳] لذا وقتی رسول خدا۶آنان را به ایمان دعوت کرد با وجود علم به برحق بودن او، ولی کفر ورزیدند و به او پشت کردند«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَ یَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ. . .»[۱۷۴] یهودیان تمایل زیادی برای تحریف، تغییر و کتمان و شبیه ساختن حق و باطل دارند.«اى اهل کتاب!چرابه آیات خدا کافرمىشوید، درحالى که(به درستى آن) گواهى مىدهید؟! »اى اهل کتاب! چرا حق را با باطل (می آمیزید و) مشتبه مىکنید (تادیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت راپوشیده مىدارید. »[۱۷۵]
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به آنچه گذشت مطالب ذیل حاصل می گردد:
۱- کتمان پیامبر۶توسط یهودیان، با وجود شناخت کامل ایشان، نشان از ستیزی آشکار دارد.
۲- مفهوم بشارت حضرت عیسی۷به ظهور پیامبر اسلام۶: خبر دادن به دین اسلام اتم و اکمل است.
۳- عدم پذیرش پیام رسالت محمّد۶، عضویت در گروه اولین کافران به او۶می باشد.
۴- تمام انبیاء الهی۶با تحمل سختیها به هدایت انسان ها مبادرت ورزیدند و الگو بودند.
۲-۶- دیدگاه یهود به معاد
بعد از مسئله ی توحید، که اساسی ترین مسئله در تعلیمات انبیا است؛ مسئله ی معاد با وبژگی ها و آثار تربیتی اش در درجه بعدی قرار دارد. لذا در بحث های قرآنی، بیشترین آیات را بعد از توحید و خداشناسی به خود اختصاص داده است.اعتقاد به معاد یک امر فطری است؛ چرا که اگر انسان برای فنا آفریده شده بود باید فانی شود پس این علاقه به بقا چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ از دیرباز بشر، زندگانی بعد از مرگ را پذیرفته است هر چند بعضاً در تفسیر آن راه خطا پیش گرفته و آن را شبیه به زندگانی دنیوی دانسته اند؛ به هر حال این اعتقاد قدیمی و ریشه دار را نمی توان ساده پنداشت یا صرفاً یک تلقین و عادت نیست. مباحث قرآنی معاد، گاه به صورت استدلالهای منطقی است و گاه به صورت بحث های خطابی و تلقینات مؤثر و کوبنده است و لحن صادقانه کلام چنان است که همچون استدلالات در اعماق جان و روح انسان نفوذ می نماید.قرآن کریم در حوزه ی بسیار گسترده ای به مسئله حیات اخروی پرداخته است. بخشی از آیات به تبیین اصل معاد و پاسخ به شبهات منکران مربوط می شود که شامل پنج وجه است:
۱- آیاتی که تأکید دارد: برهانی بر نفی معاد وجود ندارد.[۱۷۶]
۲- آیاتی که به پدیده های مشابه معاد اشاره می کند تا از استبعاد جلوگیری نماید.[۱۷۷]
۳- آیاتی که شبهات منکرین معاد را ردّ و امکان وقوع آن را تثبیت می کند.[۱۷۸]
۴- آیاتی که معاد را به عنوان وعده ی حتمی و تخلّف ناپذیر الهی معرفی می کند و در واقع وقوع معاد را از راه إخبار مخبر صادق، اثبات می کند.[۱۷۹]
۵- آیاتی که اشاره به برهان عقلی بر ضرورت معاد دارد.[۱۸۰]
و در بخشی دیگر، چگونگی رستاخیز و وضعیّت انسان در آخرت تشریح می گردد.[۱۸۱]
قرآن کریم در اثبات اصل معاد در دو مرحله اساسی، به تحکیم مبانی عقلی معاد پرداخته است که در مرحله ی نخست امکان وقوع معاد را ثابت می کند و بیان می نماید که حضور دوباره ی روح و جسم آدمیان در سرای آخرت، امری محال و ناشدنی نیست، و در مرحله ی دوم ادلّه ای بر وقوع معاد ارائه می کند و نه تنها اصل حیات اخروی انسان ها را، بلکه ضرورت آن را نیز می نمایاند.[۱۸۲]
معاد که پایان جهان است آغاز حیات جاوید است که مرگ را در آستانه ی سرای خود ذبح کرده و جاودانگی و خلود را به ارمغان می آورد و نیاز فطری هر موجود حیاتمندی را پاسخ مثبت گفته و مرگ را به حریم خود راه نمی دهد. قرآن کریم مباحث مفصلی در آیات مربوط به معاد مطرح نموده است. ولی با غور در کتاب مقدس در این باره تنها به اشاراتی گذرا بسنده شده است. با این وجود در قرآن کریم، آیاتی درباره ی تأکید یهودیان و مسیحیان بر اهل بهشت بودن وارد شده است که درجایگاه خود مطرح می گردد.البته قرآن کریم نسبت به منکران معاد نیز احتجاج نموده و به ضرورت معاد نیز پرداخته است.یکی از اشتباهات بزرگ کسانی که منکر معاد و برپایی قیامت هستند این است که می انگارندکه تبه کاران و شایستگان یکسانند.و قرآن کریم این مطلب را رد می نماید.[۱۸۳] این گروه کسانی هستندکه پیروخواسته های نفسانی بوده و در واقع رب آنان هواست.[۱۸۴]
۲-۶-۱- بحث معاد در کتاب مقدس و تلمود
از روایات کتاب مقدس چنین برمی آید که اسرائیلیان به زندگی پس از مرگ، روح و کیفر و پاداش و بهشت و جهنم معتقد نبوده اند. مردگان و یا سایه انسان ها به سرزمین اموات که «شئول»نامیده می شد می رفتند ولی مشخص نبود در آنجا چه سرنوشتی دارند.«شریر در غرور خود می گوید: بازخواست نخواهد کرد.»[۱۸۵] کیفر و پاداش درهمین زندگی نصیب انسان می شد و گناهکار زندگی کوتاه داشت. مرگ زودرس کیفر الهی است که بدکاران وکافران بدان دچار می شوند. «خداوند را همیشه پیش روی خود می دارم. چون که به دست راست من است، جنبش نخواهم خورد. از این رو دلم شادی می کند و جلالم به وجد می آید؛جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد. زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد، و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند. طریق حیات را به من خواهی آموخت. به حضور تو کمال خوشی است و به دست راست تو لذت ها تا ابدالآباد!»[۱۸۶]البته گهگدار مطالبی در کتاب مقدس خوانده می شود که اشاراتی غیرمستقیم به معاد دارد. «خداوند در هیکل قدس خود است و کرسی خداوند در آسمان. چشمان او می نگرد، پلکهای وی بنی آدم را می آزماید. خداوند مرد عادل را امتحان می کند؛ و اما از شریر و ظلم دوست، جان او نفرت می دارد. بر شریر دامها و آتش و کبریت خواهد بارانید، و باد سموم حصه ی پیاله ی ایشان خواهد بود. زیرا خداوند عادل است وعدالت را دوست می دارد، و راستان روی او راخواهند دید.»[۱۸۷]«خوشا به حال کسی که عصیان او آمرزیده شد و گناه وی مستور گردید.خوشا به حال کسی که خداوند به وی جرمی درحساب نیاورد و در روح او حیله ای نمی باشد هنگامی که خاموش می بودم، استخوانهایم پوسیده می شد از نعره ای که تمامی روز می زدم. چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین می بود. رطوبتم به خشکی ِ تابستان مبدل گردید، سلاه. به گناه خود نزد تو اعتراف کردم و جرم خود را مخفی نداشتم. گفتم: عصیان خود را نزد خداوند اقرار می کنم. پس تو آلایش گناهم را عفو کردی، سلاه. از این رو هر مقدسی در وقت اجابت نزد تو دعا خواهد کرد. وقتی که آبهای بسیار به سیلان آید، هرگز بدو نخواهد رسید. تو ملجای من هستی مرا از تنگی حفظ خواهی کرد. مرا به سروده های نجات احاطه خواهی نمود، سلاه.»[۱۸۸]
در مردم همجوار اسرائیل عقیده به حیات پس از مرگ وچود داشت ولی نه به صورت اعتقاد به روح و رستاخیز و بهشت و جهنم، بلکه به صورت زندگی در قبر. به همین جهت نیز اغلب در گورها اشیا و وسایل زندگی قرار می دادند و غلامان و بندگان شاهان و بزرگان را با آنها به خاک می سپردند تا در آن جهان به خدمت ایشان پردازند. در بین اسرائیلیان شعائر تدفین بیشتر جنبه ی تشریفات داشت و آن که بدون آداب و رسوم به خاک سپرده می شد بدعاقبت محسوب می گردید و برای بازماندگانش سرافکندگی بود. چنین تدفینی را در رساله ی ارمیای نبی چون لاشه ی خر به گور افکندن یا خرگور شدن نامیده اند. «و چون فوجی بر ایشان ناگهان بیاوری نعره ای ازخانه های ایشان شنیده شود زیرا به جهت گرفتار کردنم حفره ای کنده اند و دامها برای پایهایم پنهان نموده.»[۱۸۹]«پس فشحور ارمیای نبی را زده، او را در کنده ای که نزد خانه ی خداوند بود گذاشت.»[۱۹۰]
فرویدمی نویسد: «دین قدیم یهودیان به کلی فناناپذیری را نادیده می گرفت و امکان یک حیات پس از مرگ در هیچ جا اشاره نشده و هرگز مورد نظر قرار نگرفته است. حال آن که این عقیده با یکتاپرستی قاطع سازگار نیست. اگر توجه را از مذهب یهود، به مذهب آتن معطوف سازیم و اگر قبول کنیم که این نفی زندگی پس از مرگ،از مذهب ایخناتون گرفته شده، تعجب ما از میان می رود.»[۱۹۱] فروید چون پرستش یهوه را اقتباس از دین آتن می داند معتقد است که مونوئیسم با اعتقاد به بهشت و جهنم و زندگی پس از مرگ کاملاً وابسته است و وجود این تناقض در دین یهود ما را به این واقعیت متوجه می سازد که در دین ایخناتون نیز به منظور مخالفت با روحانیت و شعائر معبدی، زندگی پس از مرگ نادیده گرفته شده است. «پس ترسان مباش، چون کسی دولتمند گردد و جلال خانه ی او افزوده شود! زیرا چون بمیرد، چیزی از آن نخواهد برد و جلالش در عقب او فرو نخواهد رفت. زیرا در حیات خود، خویشتن را مبارک می خواند؛ و چون برخود احسان می کنی، مردم ترا می ستایند. لیکن به طبقه ی پدران خودخواهد پیوست که نور را تا به ابد نخواهند دید. انسانی که در حرمت است و فهم ندارد، مثل بهایم است که هلاک می شود.»[۱۹۲] مرگ با او چون گوسفندان در چراگاه رفتار می کند. او به دنیای زیرین سقوط می نماید. انسان ها به خط مستقیم درگور سرازیر می شوند و بدن آنها از هم پاشیده می شود و شئول جایگاه آنان می گردد.«در یسایا خطاب به یهوه آمده است:«آری در دنیای زیرین کسی شکرگزار تو نیست. مردگان تو را تحسین نمی کنند. آن که در گور فرو می رود از رحمت تو هیچ بهره ای ندارد. فقط زندگان تو را شکرگزارند، آنگونه که امروز من هم چنین می کنم.»دیده می شود که هیچ سخنی از حیات پس از مرگ و روح جاودانی نیست. ولی در همین رساله جای دیگر چنین می گوید:«مردگان تو مجدداً زنده خواهند شد، جسدها برخواهند خاست. آن که در خاک خفته است بیدار خواهد شد و شادی خواهد کرد زیرا شبنمی که تو می فرستی شبنم نور است. زمین مردگان را باز پس خواهد داد.»این برداشت با بیان قبلی کاملا متضاد است.
آشتیانی به نقل از کتاب دانیل که این مسأله را روشن تر مطرح نموده است می نویسد: «از آنها که در سرزمین خاک خفته اند بسیاری برخواهند خواست، برخی برای حیات جاودانی و برخی برای ننگ و نفرت ابدی. عاقلان چون آسمان، درخشش خواهند داشت و مردانی که بسیار کارهای نیک انجام داده اند، برای ابد چون ستارگان خواهند درخشید.»اما این چند جمله را نمی توان معرف یک دستور مکتبی و مذهبی دانست.»[۱۹۳]
با توجه به آنچه گذشت بیراهه نمی رویم اگر بگوئیم نوشته ها در کتاب مقدس درباره ی معاد در لفافه پیچیده شده است و گهگدار مطالبی شبیه به آنچه در قرآن کریم فی المثل درباره ی جهنم آمده است ذکر شده: «خداوند در هیکل قدس خود است و کرسی خداوند در آسمان. چشمان او می نگرد، پلکهای وی بنی آدم را می آزماید. خداوند مرد عادل را امتحان می کند؛ و اما از شریر و ظلم دوست، جان او نفرت می دارد. بر شریر دامها و آتش و کبریت خواهد بارانید، و باد سموم حصه ی پیاله ی ایشان خواهد بود. زیرا خداوند عادل است و عدالت را دوست می دارد، و راستان روی او راخواهند دید.»[۱۹۴]و این ها نشان از عدالتخواهی آن بی نشان در روز قیامت دارد.
الف) نگاهی به تفاسیر
یهودیان ادعا می کنند تنها یهودیان وارد بهشت می شوند. مسیحیان نیز چنین ادعایی دارند. آیات قرآن کریم[۱۹۵]، این ادعای آنان را رد کرده است.[«هُود»جمع «هائد»به معنای (پیرو یهودیت) است. در این آیه هود بر نصاری مقدم گشته است، چرا که از لحاظ زمانی بر آنان تقدم دارد. آیه از هر دسته با ایجاز حکایت می کند و با حرف «أَوْ»این دو فرقه را به هم عطف می نماید تا ما را از اشتباه این دو فرقه با هم، مصون دارد و لذا برای مخاطب، مفهوم آیه روشن است که هر دو گروه بهشت را منسوب به خود می سازند.«تِلْکَ»اسم اشاره است و به مضمون گفته ی خداوند«قَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّهَ. . .»بر می گردد و به نهایت آرزوی آنان اشاره دارد. آرزوی یهودیان این است که هرگز هیچ کس غیر از آنان وارد بهشت نشود و نصاری هم آرزو دارند تنها خود، اهل بهشت باشند و هر دو گروه معتقدند مسلمانان شایسته بهشت نیستند از این رو اسم اشاره برای لفظ جمع«أَمَانِیُّهُمْ»به کار رفته است.][۱۹۶]زمخشری در پاسخ این سؤال که سخن آنان درباره ی عدم واردشدن به بهشت تنها یک آرزو است، پس چرا لفظ جمع «أَمَانِیُّهُمْ»به کار رفته است می گوید:[این واژه به آرزوهای زیاد آنان اشاره دارد، آرزوی اینکه خیر و رحمتی از سوی خداوند شامل حال مؤمنان نشود. آرزوی اینکه مؤمنان کافر شوند و غیر از آنان کسی وارد بهشت نشود. اما همه ی اینها امید و آرزوهایی باطل است.][۱۹۷] طبری می گوید:[این عبارت «و قَالُواْ لَن. . .»اگرچه ظاهراً از ادعای گویندگان آن حکایت دارد، ولی در واقع از آنها خواسته می شود برای ادعای خود دلیل بیاورند و بدین ترتیب ادعای آنان و سخنی که به خدا نسبت می دهند تکذیب می شود، چرا که آنها هرگز نمی توانند دلیلی برای ادعای خود اقامه کنند. این آیه در بطلان تقلید در اصول دین بدون دلیل و برهان دلالت دارد. شایسته نیست که انسان نظری را در باب دین بی دلیل و برهان بپذیرد؛ همانطور که نباید سخنی را بدون دلیل محکم از کسی پذیرفت. سپس قرآن با ذکر یک قاعده ی کلی و دلیل دیگر دوباره ادعای آنان را تکذیب می کند. می فرماید وارد شدن به بهشت تنها با ایمان و عمل صالح است و نژاد و طائفه نقشی ندارد و ملاک ورود به بهشت نوع امت ها نیست«بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ»، «بَلى»برای اثبات آنچه آنها نفی کردند می باشد، یعنی غیر آنان، کسانی که نه یهودی هستند و نه نصرانی، مادامی که تسلیم خداوند و محسن و نیکوکار باشند وارد بهشت می شوند.][۱۹۸] علامه طباطبائی می گوید:[با این جمله براى بار سوم، اهل کتاب را توجه داده که سعادت واقعى انسان دائر مدار نامگذارى نیست و احدى در درگاه خدا احترامى ندارد مگر در برابر ایمان واقعى و عبودیت، بار اولى که این معنا را تذکر می داد، در آیه: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا»، بود و بار دوم در آیه:«بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ»بود و دفعه ی سومش در همین آیه ی مورد بحث است و از تطبیق این سه آیه با هم تفسیر ایمان و احسان، استفاده می شود و به دست مىآید که مراد به ایمان، تسلیم شدن در برابر خداست و مراد به احسان، عمل صالح است.][۱۹۹] «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ»رو به خدا کرد، به دستور الهی گردن نهاد و در عبادت خدا خالص بود. اصل معنای آن، تسلیم و خشوع است «هُوَ محُْسِنٌ»از احسان اشتقاق یافته است، یعنی انجام عمل نیکو و مطابق صواب و دستور شرع. ابن کثیر می گوید:[مادامی که عملی خالص ولی درست و مطابق دستور نباشد، آن عمل پذیرفته نمی شود از این رو رسول خدا۶فرمود: هر کس عملی انجام دهد که ما بدان دستور ندادیم، عمل او پذیرفته نمی شود. عمل راهبان و امثال آنها حتی با فرض اینکه کاملا مخلصانه برای خداوند باشد، پذیرفته نمی شود مگر اینکه عمل آنها پیروی از رسول خدا۶که از جانب خداوند متعال،به سوی همه ی مردم مبعوث شده است، باشد. این فرموده ی خداوند «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً»[۲۰۰] شامل آنها می شود. و عملی که ظاهرا مطابق شریعت باشد ولی خالص برای خدا نباشد عمل از فاعل کار، پذیرفته نیست، همچون عمل ریاکاران ومنافقان:«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً»[۲۰۱]][۲۰۲] این دو آیه ی کریمه، ادعای آنان را باطل ساخته و اثبات نمود پندارهای آنان تنها آرزو و توهم است. آنان دلیلی بر اثبات ادعای خود ندارند و خداوند یک حکم کلی بیان فرمود: اینکه بهشت تنها ویژه ی یک گروه خاص نیست، بلکه هر کس تسلیم خداوند شود و نیکوکار باشد وارد بهشت می گردد.شیخ طبرسی می گوید:[این ادعای یهودیان بار دیگر در آیاتی[۲۰۳] رد می شود: خداوند خبر می دهد که آنان «وَ لَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدَا»بدین معنا که خود با زبان خویش بگویید مرگ را دوست دارید و به آن تمایل دارید و هرگز مرگ را «بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»به علت کفر و معصیتی که مرتکب شده اند آرزو نمی کنند و همچنین خداوند بیان می کند که آنان به شدت علاقه مند به زندگی دنیا هستند و هیچ کس در حرص زدن نسبت به دنیا به پای آنان نمی رسد، به طوریکه حتی یکی از یهودیان آرزو دارد که سالیانی دراز که در عقل انسان نمی گنجد زندگی کند ولی هیچ کس بدین شکل نمی تواند از عذاب و عقوبت اعمالِ خود خلاص شود و «وَ اللَّهُ بَصِیرُ بِمَا یَعْمَلُونَ»خداوند از اعمال آنان باخبر است و اعمال، مورد حسابرسی قرار می گیرند و آنان نیز به خاطر اعمالشان مستحق عِقاب هستند. با این عبارت«قُلْ إِن کاَنَتْ لَکُمُ الدَّارُ الاَْخِرَهُ»پندارهای باطل ایشان در مورد اینکه تنها یهودیان وارد بهشت می شوند تکذیب و ابطال می شود. منظور از«الدَّارُ الاَْخِرَهُ»بهشت و نعمت های بهشتی است.«خَالِصَهً»(صاف و بی آلایش)به معنای تمام و کمال برای آنان مخصوص شده،به طوری که هیچ کس با آنها در آن شریک نیست.][۲۰۴] فخر رازی می گوید:[بیان این مطلب در تلازم نعمت های اندک و ناچیز دنیائی درمقایسه با نعمت های آخرت است. نعمت های اندک دنیا که به علت ظهور حضرت محمّد۶و مجادله با آنها و مبارزه و درگیری و جنگ در نظرشان ناگوار و تلخ گردیده است. پس با وجود چنین نعمت های اندک و ناچیزی، مکدر گشته و با وجود یقین به اینکه بعد از مرگ به بهشت و نعمتهای بهشتی دست می یابند، باید آرزوی مرگ داشته باشند چون مرگ تنها راه رسیدن به به آن نعمتهای بسیار گسترده و مطلوب است لذا باید آرزوی مرگ داشته باشند. اگر بهشت مخصوص آنها باشد باید آرزوی مرگ کنند ولی خداوند خبر می دهد که آنها نه آرزوی مرگ داشتند و نه هرگز آرزوی مرگ می کنند. در این صورت ادعای آنان «إِن کاَنَتْ لَکُمُ الدَّارُ الاَْخِرَهُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَهً مِّن دُونِ النَّاسِ»قطعاً و یقیناً تکذیب می شود.][۲۰۵] طبق نظر اکثر مفسرین تحدی با آنان در آرزوی مرگ در صورتی که آنها خود آنرا به زبان آورند باید باشد یعنی بگویند: ای کاش بمیریم.[از ابن عباس روایت شده، این امر از طریق مباهله است بدین شکل که با مؤمنان در یک ردیف حاضر شوند و بعد دعا کنند گروهی که دروغ می گویند بمیرند. به نظر می رسد، نظر اول درست تر است چون به لفظ و معنای آیات نیز نزدیکتر است علاوه بر اینکه در آیه اشاره ای به درخواست مباهله نشده است. خداوند خبر می دهد که یهودیان به خاطر اعمال بد خود هرگز چنین آرزویی نمی کنند. در واقع آیه در باره ی یهودیان می گوید که آنان نسبت به مرگ اکراه دارند و وقتی از آنان خواسته شد آرزوی مرگ کنند از پاسخ امتناع ورزیدند. چون خود می دانند که در صورت چنین آرزویی مرگ آنها را فرا می گیرد و رسول خدا۶تنها از روی حقیقت به آنها خبر می دهد. و آیه بدین مضمون اشاره دارد که آنها از ترس عِقاب گناهانشان از درخواست مرگ امتناع می کنند. ذکر«عدد هزار»براى آن است که آن نهایت عددى است که مجوس نسبت به یکدیگر دعا می کردند و به ملوک تحیت می گفتند، چنین می گفتند: زندگانى کن هزار نوروز و هزار مهرگان، ابن عباس می گوید: هنگامى که یکى از آنان عطسه می کرد دیگرى می گفت: هزار سال بزى. پس این گروهى که مىپندارند بهشت براى آنان است آرزوى مرگ نمىکنند و حرص آنان نسبت به زندگانى در دنیا از مشرکین نیز بیشتر است و همین طور این گروه چون می دانند که خداوند در آخرت کیفر کفر و عناد آنان را، جهنم و عذاب دردناک قرار داده و اهل شرک، ایمان به روز قیامت ندارند پس در حقیقت اینان بیشتر از مرگ گریزان، و به زندگانى دنیا از مشرکین آزمندتر هستند، زیرا که آنان معتقد به بعثت نیستند.][۲۰۶] فخر رازی گوید:[حضرت علی۷به مرگ مبالات نمی کرد و می فرمود: به خدای باک ندارم اگر من بر مرگ افتم، و اگر مرگ بر من افتد. گاهگاه آرزوی مرگ کردی، و هر وقت دلش از قوم تنگ می شد، دست برکردی و محاسن مبارک خود به دست بگرفتی و گفتی که: چه انتظار می کشد آن شقی ترین امت که خضاب کند این محاسن سپید را از خونِ این سر. . .][۲۰۷]طبری در تفسیر خود می گوید:[به ما خبر رسیده که پیامبر۶فرمود: اگر یهودیان آرزو می کردند حتماً می مردند و جایگاه خود را در آتش جهنم می دیدند. افرادی که با رسول خدا۶مباهله کنند چنانچه بیرون روند، می بینند نه خانواده ای برایشان مانده و نه مال و اموالشان. گوید ابو کریب از زکریا ابن عدی از عبیدالله بن عمرو از عبدالکریم از ابن عباس از رسول خدا۶روایت کردند.][۲۰۸] زمخشری می گوید:[سخن خداوند«وَ لَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدَا»اشاره به این دارد که آنها هرگز آرزوی معجزه نمی کنند چرا که این اخبار از غیب است و خدا می فرماید هرگز این کار را انجام ندادند. اگر سؤال شود که از کجا معلوم است آنها آرزوی مرگ نکردند، باید گفت: اگر آرزو می کردند حتماً این قضیه همچون سایر احوال آنان نقل می شد و اهل کتاب و افرادی که به دنبال نکته ای برای ضربه به اسلام هستند؛ حتماً آن را نقل می کردند ولی هیچ کس این مسأله را بیان نکرده است.][۲۰۹] افراد مورد تحدی آیه در واقع یهودیان معاصر پیامبر۶می باشند. خداوند می فرماید حرص شدید زندگی طولانی و طول عمر، آنها را از سرنوشت قطعی خود یعنی آتش جهنم معاف نمی کند«وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ»، هیچ یک از آنان با طول عمر از عذاب نجات نمی یابد بلکه خداوند به اعمال آنان آگاه است و به خاطر اعمالی که مستوجب عِقاب است آنان را مجازات خواهد کرد.
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به آنچه گذشت مطالب ذیل حاصل می گردد:
۱- ارتکاب معاصی و گناهان مختلف، با عقوبت در آخرت نسبت مستقیم دارد.
۲- هیچکس اهل بهشت نیست مگر در مقابل خدا تسلیم و خاشع باشد وعمل نیکو انجام دهد.
۳- عمل پذیرفته شده نزد خداوند متعال دارای دو صفت شاخص است: تنها خالص برای خدا، مطابق با شریعت اسلام.
۴- حریص ترین مردم نسبت به دنیا کسانی هستند که به رغم ناتوانی و فرتوت گردیدن و خوار و ذلیل شدن افراد در دوران کهولت، آرزوی هزار سال زندگی می کنند.
۵- به فرموده ی خداوند متعال افزایش طول عمر، فرد را از سرنوشت قطعی آتش جهنم نمی رهاند.
۲-۷- چگونگی ایمان یهودیان
یهودیان درامر ایمان وعمل به فرمان های الهی یکسان نبوده و درقرآن کریم به دو گروه تقسیم شده اند: گروهی از ایشان به تمام دستورات الهی که خدای متعال فرموده است پایبند بوده و عمل می نمایند که این عده بنا بر نظر قرآن کریم در اقلیت به سر می برند.[۲۱۰]، اما اکثریت یهودیان از کتاب الهی رویگردان هستند و بر اساس نگاه جامع قرآن کریم، هر دو دسته ذکر شده است و لذا حق گروه مؤمن از یهودیان می بایست محفوظ بماند و به همین لحاظ هرآنچه در مواضع گوناگون این رساله مطرح می گردد، گروه مؤمن از یهود، جایگاه رفیع خویش راحفظ نموده و با گروه غیر مؤمن از یهودیان، حسابی جداگانه داشته که نباید خلط گردد.
۲-۷-۱- یهودی مؤمن
خداوند متعال تمامی اهل کتاب را با یک چوب نمی راند و آن دسته ای را که از ایشان به راه حق پیوسته و از اکثریت فاسد اهل کتاب، فاصله گرفته و طریق ایمان و تسلیم به خدای یکتا را برگزیدند با نیکی یاد نموده و صفات ممتاز مؤمنین اهل کتاب را بیان می نماید: ایمان به خدا و قرآن و کتاب آسمانی خودشان که بشارت بر آمدن حضرت محمّد۶داده است و خشوع در برابر خدا و حفظ کردن آیات الهی و نفروختن آن با بهای اندک متاع دنیوی و می فرماید:«آن ها (یهودیان یا مسیحیانی) که به کتاب (خدا) تمسّک جویند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد! »[۲۱۱]«اهل کتاب همه یکسان نیستند، از ایشان جمعیّتى هستند که (به حق و ایمان) قیام مىکنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مىخوانند در حالى که سجده مىنمایند. به خدا و روز دیگر ایمان مىآورند، امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و درانجام کارهاى نیک، پیشى مىگیرند وآن ها از صالحانند.»[۲۱۲]
سازمان های سرآمد، رهبرانی دارند که جهت گیری شفّافی برای سازمانشان وضع کرده و آن را اشاعه می دهند. برای این کار آنها دیگر رهبران و مدیران سازمان را متّحد کرده و در آنها انگیزه ایجاد می کنند تا آنها نیز الهام بخش کارکنان خود باشند. آنها ارزشها، اخلاقیّات، فرهنگ و ساختار حاکمیّت را در سازمان به نحوی مستقر می کنند که هویّت و جذابیّت منحصر به فردی برای ذینفعان سازمان، به ارمغان آورد. در این سازمان ها رهبران، در تمامی سطوح، مستمراً افراد را به سوی سرآمدی ترغیب وتهییج می کنند و برای انجام این کار، در رفتار و عملکرد، الگوی دیگران هستند.
مزایایی که از بکارگیری این مفهوم عاید سازمان می شود:
روشن شدن مقصود و جهت گیری سازمان
ایجاد یک هویّت شفّاف برای سازمان و در درون آن
ایجاد مجموعه ای از ارزشها و اخلاقیّات و به اشتراک گذاشتن آنها در سازمان
ایجاد رفتارهای سازگار و الگو در سطح سازمان
دستیابی به نیروی کار متعهّد، با انگیزه و مؤثّر
ایجاد اعتماد به سازمان و اعتماد درون سازمان حتّی در شرایط متلاطم و پر تغییر
مدیریت مبتنی بر فرآیندها و واقعیّتها:
تعریف: سرآمدی یعنی مدیریت سازمان از طریق مجموعه ای از سیستم ها، فرآیندها و واقعیّتهای مرتبط و به هم وابسته.
چگونه این مفهوم در عمل اجرا می شود:
سازمان های سرآمد، سیستم مدیریت کارآمدی دارند که بر پایه نیازها و انتظارات کلیّه ذینفعان بنا شده است و به نحوی طرّاحی شده است که این نیازها و انتظارات را برآورده سازد، یک مجموعه شفّاف و یکپارچه از فرآیندها، سازمان را در اجرای سیستماتیک خط مشی ها،استراتژیها و اهداف بلند مدّت و طرحهای سازمانی توانمند کرده و تضمینی برای انجام صحیح این کار خواهد بود. این فرآیندها به شکلی مؤثّر جاری گشته و مدام و روزانه مدیریت شده و بهبود می یابند: تصمیمات بر اساس اطّلاعاتی اخذ می شوند که در عمل قابل اطمینان بوده و با عملکرد واقعی و برنامه ریزی شده سازمان، قابلیّت فرآیندها و سیستم ها و نیازها، تجارب و انتظارات ذینفعان و عملکرد سایر سازمان ها مرتبط هستند، سبک ها بر اساس شاخص های مناسب عملکرد شناسایی شده و به شکلی مؤثّر مدیریت می شوند. حاکمیّت سازمان شیوه ای کاملاً حرفه ای دارد و تمامی نیازمندیهای بیرونی شرکت را برآورده کرده و از آن فراتر می رود.شاخص های پیشگیرانه شناسایی و پیاده سازی شده اند، به نحوی که میزان اعتماد ذینفعان را در سازمان افزایش داده و حفظ می کنند.
مزایایی که از بکارگیری این مفهوم عاید سازمان می شود:
حداکثر کردن کارایی و اثربخشی در دستیابی سازمان به اهداف خود و ارائه ی محصولات و خدمات
تصمیم گیری مؤثّر و واقع گرایانه
مدیریت مؤثّر ریسک
افزایش اعتماد ذینفعان به سازمان(کالومورا،۲۰۰۷)
توسعه و مشارکت کارکنان:
تعریف: سرآمدی یعنی حداکثر کردن مشارکت کارکنان از طریق توسعه و مشارکت دادن آنها در کار.
چگونه این مفهوم در عمل اجرا می شود:
سازمان های سرآمد شایستگی هایی را که سازمان برای پیاده سازی خط مشی ها،استراتژیها، اهداف دراز مدت و طرح هایش در زمان حال و آینده نیاز دارد، درک و شناسایی می کنند. این سازمان ها به گونه ای افراد را استخدام کرده و آموزش می دهند که با این شایستگی ها مطابقت داشته باشند و در تمام مراحل آموزش و توسعه از آنها قاطعانه حمایت می کنند. حمایت از توسعه کارکنان و ترویج آن، به آنها این امکان را می بخشد که تمامی توان بالقوّه خود را بکار گیرند. (کالومورا،۲۰۰۷)
سازمان های سرآمد اهمیّت روزافزون سرمایه های فکری۱ کارکنان خود را دریافته اند و از دانش آنها به نفع سازمان بهره می برند.این سازمان ها به دنبال آن هستند که به نحوی کارکنان را تشویق کرده و به آنها پاداش دهند که در آنها تعهّد و اعتماد به سازمان ایجاد شود. این سازمان ها، با ترویج و تبلیغ ارزشهای سازمانی، فرهنگ اعتماد، صداقت و توانمند کردن کارکنان، مشارکت بالقوّه و بالفعل آنها را به حداکثر می رسانند. با ایجاد گسترش فضا برای این مشارکت ایده های بهبود در سازمان ایجاد شده و اجرا می گردد.
مزایایی که از بکارگیری این مفهوم عاید سازمان می شود:
ایجاد حس تعلّق به اهداف و مقاصد سازمان در سطح کارکنان
نیروی کار متعهّد، وفادار و باانگیزه
سرمایه های فکری بسیار ارزشمند
بهبود مستمر قابلیّت و عملکرد افراد
بالا رفتن حس رقابت از طریق توسعه چشم انداز کارکنان
به فعل درآمدن توان بالقوّه کارکنان(کالومورا،۲۰۰۷)
یادگیری، نوآوری و بهبود مستمر:
تعریف: سرآمدی یعنی به چالش طلبیدن وضع موجود در ایجاد تغییر از طریق نهادینه کردن یادگیری به قصد خلق و نوآوری و بهبود بخشیدن فرصت ها.
چگونه این مفهوم در عمل اجرا می شود:
سازمان های سرآمد، پیوسته در حال آموختن از نتایج عملکرد و فعّالیّت های خود و دیگران هستند. آنها مدام در حال الگو برداری و بهینه کاوی از داخل و خارج سازمان هستند. این سازمان ها دانش کارکنان را جذب و حفظ کرده و اشاعه می دهند تا از طریق یادگیری در طول و عرض سازمان به بیشترین میزان خود برسد و برای دریافت ایده ها از تمامی ذینفعان پذیرش زیادی دارند. (کالومورا،۲۰۰۷)
این سازمان ها کارکنان خود را ترغیب می کنند تا نگاهشان به سازمان و قابلیّت های فردی شان، نگاهی دور نگر و فراتر از نیاز امروز باشد. این سازمان ها ضمن حفظ و نگهداری دقیق سرمایه های فکریشان، در
زمان مقتضی از سرمایه ها برای کسب نتایج تجاری استفاده می کنند. کارکنان این سازمان ها، همیشه وضع موجود را به چالش طلبیده و به دنبال فرصتهایی برای نوآوری و بهبود مستمر هستند که ارزش افزوده ایجاد می کند.
مزایایی که از بکارگیری این مفهوم عاید سازمان می شود:
ایجاد ارزش افزوده بیشتر
بهبود اثر بخشی و کارآیی
افزایش قابلیّت رقابت سازمان
نوآوری در محصول و خدمات
حفظ، جذب و اشاعه دانش
چالاکی سازمانی
توسعه شراکتها:
تعریف: سرآمدی یعنی توسعه و حفظ مشارکتهایی که برای سازمان ارزش افزوده ایجاد می کنند.
چگونه این مفاهیم در عمل اجرا می شود:
سازمان های سرآمد دریافته اند که در دنیای امروز، تغییرات و تقاضاها به شدّت متغیّرند، موفّقیّت آنها ممکن است به مشارکتهایی وابسته باشد که ایجاد می نمایند. آنها به دنبال ایجاد و توسعه مشارکت با دیگر
سازمان ها هستند. چنین مشارکتهایی موجب می شود این سازمان ها با بهینه کردن شایستگی های محوری۱، ارزش بیشتری برای ذینفعان خود به ارمغان آورند. ممکن است این مشارکتها با مشتریان، جامعه، تأمین کنندگان و حتّی رقبا و با حفظ شفّاف منافع طرفین ایجاد شود. شرکا برای رسیدن به اهداف مشترک، استفاده از تخصّص، منابع و دانش یکدیگر و ایجاد یک رابطه پایدار مبتنی بر اعتماد، احترام و صداقت متقابل، با یکدیگر کار می کنند. (کالومورا،۲۰۰۷)
مزایایی که از بکارگیری این مفهوم عاید سازمان می شود:
ارزش افزوده برای ذینفعان
بهبود قابلیّت رقابت سازمان
بهینه شدن شایستگی های محوری
بهبود اثر بخشی و کارآیی
و بشارت رسالت ایشان به وضوح بیان شده است.
«عیسی پاسخ داد: نام او شگفت است، زیرا خود خداوند آنگاه که روانش را آفرید اورا در فروغی آسمانی گذاشت. خداوند فرمود: ای«محمد» شکیبایی پیشه گیر! زیرا من میخواهم بهشت و گروه زیادی از آفریدگان که آنها را به تو میبخشم به خاطر تو بیافرینم تا کسانیکه تو را خجسته دانند، خجسته باشند و کسانیکه نفرینت کنند نفرین شوند. و آنگاه که تو را به جهان میفرستم تو را برای نجات، پیمبر خود میگردانم و سخن تو راست خواهد بود تا آنجا که آسمان وزمین سست شود ولی ایمان تو هیچگاه سست نخواهد شد ونام خجسته او «محمد» است. در این هنگام ملت صدای خود را بلند کرده و میگفتند: خداوندا! پیامبرت را برای ما بفرست. ای «محمد»! زود برای نجات جهان، شتابان روی آور[۴۹۰].»
«وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ»
درباره دوران کودکی مردان بزرگی سوای انبیاء و پیامبران داستانها وعجایب بسیاری گفته شده که اگر مقبول و مورد پذیرش باشند، قبول اوامر مشابه آنها در مورد پیامبران و اولیای الهی آسانتر خواهد بود.
دوران کودکی حضرت موسی و داستان معجزهآسای آن در قرآن کریم تشریح شده است[۴۹۱]؛
همچنین ماجرای حضرت عیسی و تولد و کودکی ایشان نیز در قرآن کریم بیان شده است[۴۹۲].
بنابراین، با توجه به این مطلب که حضرت محمد، در مقام ومنزلت از همه پیامبران افضل است لذا قطعاً آن حضرت در زمان قبل از بعثت مورد عنایت ویژه الهی بوده اند.
در تاریخ آمده است، در هنگام تولد ایشان اتفاقات بسیار عجیب و بیسابقهای در سراسر عالم به وقوع پیوست که خبر از رویداد مهمی میداد. از جمله این موارد آمده است:
«چون رسول خدا متولد گردید، دیوها رانده شدند و ستارگان فروریختند.
پس چون قریش آنرا دیدند، از فروریختن ستارگان در شگفت شدند و گفتند: این جز براى پیشآمد قیامت نیست. و مردم را زمین لزرهاى فراگرفت که به همه جاى دنیا رسید تا آنجا که کلیساها و کنشتها ویران گشت و هر چیزى که جز خدا پرستش مىشد از جاى خود کنده شد، و جادوگران و پیشگویان در کار خویش سرگردان ماندند، و دیوهاى آنان در بند شدند، و ستارگانى هویدا گشت که پیش از آن دیده نمىشد، پس کاهنان یهود از آن در شگفت شدند، و ایوان کسرى لرزید و سیزده کنگره آن فروریخت و آتشکده فارس خاموش گشت با آنکه از هزار سال پیش خاموش نگشته بود، و داناى فرزانه پارسیان که او را” موبدان موبد” مىنامند و سرپرست امور مذهبى آنان بود، در خواب دید که گویا شترانى عربى، اسبانى سرکش را مىکشند تا از دجله گذشته در بلاد پراکنده گشتند[۴۹۳].»
در ادامه بیان عنایات و توجهات خاص خداوند متعال به پیامبر اکرم به بیانات امیرالمؤمنین علی
در این باره اشاره می شود:
حضرت در نهج البلاغه درباره شخصیت والای پیامبر اکرم میفرمایند:
«حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً شَهِیداً وَ بَشِیراً وَ نَذِیراً خَیْرَ الْبَرِیَّهِ طِفْلًا وَ أَنْجَبَهَا کَهْلًا وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِینَ شِیمَهً وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِینَ دِیمَه[۴۹۴]»
همچنین در قسمت دیگری میفرمایند:
«لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ[۴۹۵]»
مطالبی که به اجمال بیان شد گویای این واقعیت است که خداوند متعال پیامبر اکرم را قبل از بعثت برای امر رسالت برگزیده است.
آیت الله مجتبی تهرانی در شرح این فراز مینویسد:
«برخی گمان میکنند که پیغمبر به این عالم آمدند و بعد مبعوث به پیغمبری شدند. امّا این ظاهر امر است. حضرت میفرماید این ظاهر باطنی دارد، یعنی خداوند او را برای خود انتخاب کرد. یعنی در سراسر عالم خداوند موجودی برتر از پدر من ندارد[۴۹۶].»
حضرت زهرادر ادامه خطبه میفرمایند:
«اِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَهٌ وَ بِسِتْرِ الْأهاویلِ مَصُونَهٌ وَ بِنَهایَهِ الْعَدَمِ مَقْرُونَهٌ»
این فراز تفسیر فراز پیش است و واژه « اهاویل» جمع جمع «هول» بوده وبه معنای ترس و کار مهم وسخت است و منظور از آن، وحشت تاریکیهای غیب میباشد[۴۹۷].
اصطفاء و برگزیدگی اعم است از اینکه قبل از خلق خلایق باشد یا بعد از خلقت و آفرینش، و از آنجایی که زیببنده متکلم بلیغ ایضاح است، لذا حضرت زهرا تشریح فرمودند که این اجتباء و اصطفاء پیش از ایجاد و آفرینش همه مخلوقات و عوالم بوده است[۴۹۸].
این قسمت از خطبه اشاره دارد که این انتخاب زمانی صورت گرفت که موجودات وجود عینی پیدا نکرده و پا به عرصه وجود نگذاشته بودند.
۵٫۱٫۱٫۴٫ استنادهای قرآنی
۱٫۵٫۱٫۱٫۴٫ اشاره به نامگذاری پیامبر اکرم وانتخاب ایشان به پیامبری، پیش از تولدشان در قرآن کریم
«اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ»
این عبارات بیانگر این مطلب هستند که خداوند متعال، پیش از تولد و نامگذاری پیامبراکرم، از ایشان نام برده و برای ایشان نام انتخاب فرموده است. همچنین قبل از بعثت ایشان را به پیامبری برگزیده است. که این فرازها تلمیح به این آیه شریفه دارد:
وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ[۴۹۹]
۲٫۵٫۱٫۱٫۴٫ بیان قرآن درباره عدم پیش از خلقت انسان
عبارات « اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَهٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَهٌ، وَ بِنِهایَهِ الْعَدَمِ مَقْرُونَهٌ» از خطبه شریفه به آیه کریمه هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً[۵۰۰] تلمیح دارد.
۶٫۱٫۱٫۴٫ علم و احاطه خداوند متعال به امور
«عِلْماً مِنَ اللّهِ تَعالی بِمَآئِلِ الامُورِ وَ اِحاطَهً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ وَ مَعْرِفَهً بِمَواقِعِ الْامورِ»
از آنجا که خداوند به نظام وجود، علم دارد و بر آینده همه امور از ازل تا ابد آگاهی و به موقعیت مقدورات شناخت داشته، پس لازم نیست ابتدا همه مخلوقات باشند تا بعد برگزیدن معنا پیدا کند.
لذا چون خداوند آینده همه حوادث را از نظر علمی میدانست و به موقعیتهای مقدورات خود آگاه بود و میدانست که مقدورات این عالم هر کدام چه موقعیت و جایگاهی در نظام آفرینش دارند و انسان کامل را هم میشناخت پس او را از میان همه انسانها برای خود برگزید[۵۰۱].
این سه جمله مربوط به جملات قبل است که با تعبیر دیگری بیان شده است؛ و این تفاوت تعابیر از نظر فصاحت و بلاغت بدین جهت است که در دلها اثر بهتری بگذارد و با تنوعی که ایجاد می شود، خستگی را از خاطر بزداید[۵۰۲].
خداوند متعال بر تمام جریانها و رویدادهای جهان هستی و مقتضیات زمان آگاهی و احاطه کامل دارد.
سه جمله اخیر که از خطبه شریفه حضرت فاطمه بیان شد، حکایت از علم خداوند به عاقبت امور واحاطه وی به حوادث روزگاران و معرفت به وقتهای اندازه گیری شده دارد. از جمله مواقع مقدور که در قرآن کریم بدان اشاره شده، زمان برپایی قیامت است که در تعدادی از آیات کریمه از جمله آیه وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَهٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ[۵۰۳] و آیات دیگر… .
۷٫۱٫۱٫۴٫ علم و احاطه خداوند به امور در بیان قرآن
«عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَهً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَهً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ»
در این عبارت بیان شده است که خداوند به سرانجام امور آگاه بوده و حوادث روزگاران را میداند و به جایگاه آنچه شدنی است شناخت دارد.
در این سه آیه بیان شده است که عاقبت امور و مرجع آنها خداوند متعال است. که میتوان گفت این عبارت «عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ» حضرت نیز به این آیات اشاره دارد:
وَ لِلَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ[۵۰۴]
وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ[۵۰۵]
یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۵۰۶]
همچنین آیات شریفهای که ذیلاً بیان میشوند نیز به این مطلب اشاره دارند که خداوند متعال بر تمامی امور احاطه و آگاهی دارد:
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحیطاً[۵۰۷]
أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحیطٌ[۵۰۸]
أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً[۵۰۹]
وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ[۵۱۰]