بند سوم: عقد لازم و جایز
ماده ۱۸۷ قانون مدنی مقرر میدارد که: «عقد ممکن است نسبت به یک طرف لازم باشد و نسبت به طرف دیگر جایز». مطابق این ماده، عقد میتواند به وسیله یکی از دو طرف قابل فسخ و به وسیله طرف دیگر غیرقابل فسخ باشد. مانند عقد رهن که نسبت به راهن لازم و نسبت به مرتهن جایز است. همچنین عقد کفالت که نسبت به کفیل لازم و نسبت به مکفولله جایز میباشد و مکفولله حق دارد با ابراء کفیل یا به طور مستقیم عقد را فسخ کند.
بند چهارم: عقد خیاری
عقد خیاری عقد لازمی است که در آن برای یکی از دو طرف یا هر دو یا شخص ثالث حق فسخ شرط شده باشد. منظور از خیار، در عقد خیاری، اصطلاحاً خیار شرط است نه هر خیار به طور اعم، اما برخی از مؤلفین با عنایت به ظاهر ماده ۱۸۸ قانون مدنی عقد خیاری را چنین تعریف کردهاند: «عقد خیاری عقدی است که در آن، حق فسخ همان عقد برای یک یا هر دو طرف عقد یا شخص ثالث به موجب اسباب خاص شرعی یا در نتیجه شرط ضمن عقد، وجود داشته باشد».[۲۸]
لازم به ذکر است که تعریف نخستین از عقد خیاری توسط حقوقدانان پذیرفته شده و به عقدی که، به دلیل عیب، غبن یا خیارات دیگر، برای یکی از دو طرف حق فسخ وجود دارد، عقد خیاری گفته نمیشود.
گفتار سوم: تقسیم عقد از حیث کیفیت انشا (عقد معلق و عقد منجز)
عقد از حیث کیفیت انشا به عقد معلق و عقد منجز تقسیم میشود. از سوی دیگر درباره وضعیت حقوقی عقد معلق نظرات متفاوتی ارائه شده است. بنابراین در این گفتار ابتدا به تعریف عقد معلق و عقد منجز میپردازیم و سپس وضعیت حقوقی عقد معلق را بررسی خواهیم کرد.
بند اول: مفهوم عقد معلق و عقد منجز
تعلیق در لغت به معنای آویختن چیزی به چیز دیگر و نیز وابسته و منوط کردن امری به امر غیرقطعی و محتمل دیگر است. و در نقطه مقابل آن تنجیز، به معنی قطع کردن امری آمده است. در فقه، تعلیق به معنای وابسته ساختن عقد به امر احتمالی از سوی متعاقدین است. به سخن دیگر، اگر عقدی در انشای متعاقدین وابسته به تحقق امر دیگری باشد، آن را عقد معلق گویند. به عنوان مثال پدری برای تشویق فرزند خویش به تلاش بیشتر در تحصیل چنین میگوید: «این خانه را به تو میبخشم اگر دوره تحصیلی دانشگاه را با نمره ممتاز به پایان رسانی». این جمله اخبار از بخشیدن در آینده نیست، بلکه پدر هم اکنون بخشش (هبه) را انشاء میکند، ولی به گونه ای که وابسته به تحقق امر دیگری در زمان حال یا آینده است.
در مقابل، هرگاه عقد در انشای دو طرف به هیچ چیز وابسته نباشد و بدون هرگونه قید منعقد گردد، آن را «منجز» نامند. مثلاً شخصی خانه خود را میفروشد و فروش خود را مقید به قیدی نمیکند. در این صورت پیدایش متقضای عقد، علیالاصول، موقوف به امر دیگری نیست.
ماده ۱۸۹ قانون مدنی مقرر میدارد: «عقد منجز عقدی است که تأثیر آن برحسب انشاء موقوف به امر دیگری نباشد و الا معلق خواهد بود». به عقیده یکی از اساتید حقوق «هرگاه طرفین عقد اثر ناشی از آن را بدون هیچ قید و شرطی بوجود آورند، عقد را منجز گویند و در صورتی که اثر منظور را موکول به وقوع شرط دیگری کنند، عقد معلق است».[۲۹]
درباره معنی تعلیق عقاید گوناگونی ابراز شده است، برخی از فقها تعلیق در انشاء را محال دانستهاند و میگویند همچنان که در عالم مادی ایجاد هیچ امری تعلیقپذیر نیست، در امور اعتباری نیز نمیتوان ایجاد اثر عقد را منوط به امر دیگری ساخت. برای انشاء دو حالت بیشتر وجود ندارد: یا باید گفت که طرفین مفاد عقد را ایجاد کردهاند یا بایستی انشاء را منکر شد و نمیتوان تصور حالتی را کرد که عقد به شرط وقوع حادثه خارجی، در ذهن به وجود آید. ولی، وجود منشأ قابل تعلیق است، زیرا امکان دارد که طرفین سبب ایجاد تعهد را به وجود آورند و آثار آن را موکول به امر دیگری کنند.[۳۰]
دستهای دیگر از نویسندگان تعلیق در انشاء را در امور اعتباری ممکن شمردهاند، به نظر آنها، چون ایجاد امور اعتباری وابسته به قصد انشاءکننده است، هیچ مانعی ندارد که، بنابر حاکمیت اراده او، انشاء نیز منوط به امور خارجی شود.[۳۱]
و بالاخره برخی دیگر تعلیق در منشأ را نیز ممکن نشمرده و گفتهاند که در امور اعتباری نیز، نظیر امور تکوینی و مادی، منشأ نمیتواند از انشاء تخلف کند. زیرا چگونه ممکن است امری که ایجاد آن بستگی به اراده طرفین عقد دارد، به طور منجز انشاء شود ولی به وجود آمدنش منوط به واقعه دیگر باشد؟ همانگونه که در امور تکوینی شکستن ملازمه عقلی با شکسته شدن دارد، در عالم اعتبار نیز تفکیک انشاء از منشأ محال است. پس، برای اینکه انشاء از اثر آن جدا نشود، تعلیق فقط به دو صورت امکان دارد:
۱- انشاء معلق است، یعنی طرفین ایجاد معنی عقد را منوط به وقوع شرط میکنند و منشأ نیز بیدرنگ بعد از انشاء تحقق مییابد و بین آنها جدایی نمیافتد.
۲- منشأ نیز بطور منجز ایجاد میشود، اما این موجود اعتباری معلق بر امر خارجی است. برای مثال، در عقد بیع ملکیت معلق مشتری نیز در اثر ایجاب و قبول حاصل میشود، وقوع شرط این ملکیت را از حالت احتمالی خارج میکند و محقق میسازد.[۳۲]
نگارنده نیز با عقیده گروه اول موافق بوده و تعلیق را در منشأ ممکن میداند نه در انشاء. برای تشخیص منشأ در هر یک از عقود نیز باید دید دو طرف چه خواستهاند و سببی را که ساختهاند چه اقتضاء دارد. در عقد منجز، قصد مشترک آنان ایجاد فوری اثر عقد است: یعنی از ابتدا نقل ملکیت یا ایجاد تعهد را انشاء میکنند و این آثار حقوقی نیز با انشاء به وجود میآید. ولی در عقد معلق، با آنکه مقصود نهایی تفاوتی با عقود منجز ندارد، طرفین نمیخواهند بطور مستقیم اثر عادی عقد را انشاء کنند، بلکه مایلند رابطهای بین خود ایجاد کنند که در صورت وقوع شرط تبدیل به نقل ملکیت یا ایجاد تعهد شود. لذا تعلیق در عقد هیچ ملازمهای با تعلیق در انشاء یا جدا شدن منشأ از آن ندارد، بلکه نتیجه حاکمیت اراده طرفین و کیفیت انشاء است.[۳۳]
بند دوم: وضعیت حقوقی عقد معلق
مشهور در فقه امامیه آن است که عقد معلق اثری ندارد. قانون مدنی نیز، درباره صحت و بطلان عقود معلق حکمی ندارد و نسبت به آثار و شرایط اینگونه قراردادها ساکت باقی مانده است و فقط در مواد ۶۹۹ و ۱۰۶۸ بطلان عقد ضمان و نکاح معلق را به صراحت اعلام کرده است. در میان نویسندگان حقوقی، برخی به طور مطلق عقد معلق را صحیح دانستهاند.[۳۴] و برخی نیز ضمن پذیرش امکان تعلیق در انشاء، تعلیق در منشأ را صحیح و تعلیق در انشاء را باطل دانستهاند.[۳۵] و بالاخره یکی دیگر از نویسندگان[۳۶] به استناد ماده ۱۰ و ماده ۷۲۳ قانون مدنی عقد معلق را صحیح دانسته و در عین حال علاوه بر عقد ضمان و نکاح مواردی به شرح ذیل ذکر نموده که تعلیق در آن موجب بطلان عقد میشود:
۱- در صورتی که تحقق اثر عقد منوط به اراده مدیون شود و به صورت دلخواه درآید، مانند اینکه فروشنده بگوید: قالی خود را به تو فروختم اگر آن را به صرفه تشخیص دهم. در این پیمان، مالک اراده جدی به بستن عقد ندارد و به همین جهت خود را ملتزم نمیسازد و سرنوشت عقد را موکول به تصمیم بعدی میکند.
۲- در مواردی که تعلیق بر امر غیرمقدور یا نامشروع باشد. اگر عقد معلق بر شرطی شود که از نظر قواعد طبیعی یا حقوقی غیرممکن است، در بطلان آن تردید نباید کرد. زیرا ممکن نبودن شرط به معنی بیاثری عقد است. مانند اینکه شخصی بگوید خانهام را به تو بخشیدم، اگر ماه را به زمین نزدیک کنی. همچنین است در مواردی که انجام شرط با نظم عمومی و اخلاق حسنه منافات دارد.
۳- اگر عقد معلق بر شرطی شود که با مقتضای آن مخالف است یا سبب جهل به عوضین معامله گردد، باطل است.
گفتار چهارم: تقسیم عقد از حیث داشتن نام خاص در قانون (عقد معین یا با نام و عقد غیرمعین یا بینام)
عقد از حیث داشتن نام خاص در قانون و پیشبینی آثار و احکام ویژه آن از سوی قانونگذار به عقد معین یا با نام و عقد غیرمعین یا بینام تقسیم میشود.
بند اول: عقد معین یا با نام
افراد انسان برای رفع نیازهای مادی و معنوی خود در دوران های گذشته، عقودی را با لحاظ آثار اجتماعی و اعتباری آن به تناسب نوع روابطی که در نظر داشتند به کار میبردند. این عقود را عقود معین یا عقود با نام مینامند،[۳۷] مانند بیع و اجاره. که از آنها به عقود متعارفه یا معهود نیز تعبیر میشود.[۳۸]
به بیان دیگر عقود معین «عقودی است که در قانون نام خاص دارد و قانونگذار شرایط انعقاد و آثار آن را معین کرده است».[۳۹] در این گروه از عقود ضرورت ندارد که تمام حقوق و تکالیف طرفین در پیمان آورده شود، زیرا قانونگذار خود به چنین کاری مبادرت نموده و آنچه را عادلانه و متعارف یافته است، به صورت قوانین تکمیلی و گاه امری، در آثار عقد آورده است. پس، همین اندازه که آنان در ارکان اصلی عقد تراضی کنند، دیگر مسائل فرعی را قانون حل میکند.
بند دوم: عقد غیرمعین یا بینام
در زمانهای اخیر، تنوع و گستردگی روابط مالی و اجتماعی و نیازهای روزافزون حقوقی سبب گردید که در قوانین مدنی سیستم های حقوقی عقد دیگری وارد گردد که دارای شکل و آثار و شرایط خاص باشد که مطابق میل و اراده مشترک طرفهای عقد تعیین میشود و قانون در مورد این عقود، فقط به بیان شرایط اساسی و نیز مهمترین اثر آن که لزوم رعایت مفاد آن است، بسنده کرده است.این عقود از حیث شکل و الگو و شرایط و آثار، نامحدود و وابسته به نیاز و اراده اشخاصی است که آن را منعقد میکنند.[۴۰] به این عقود، عقود غیرمعین یا بینام یا غیرمعهود گفته میشود.
گفتار پنجم: تقسیم عقد از حیث وحدت و تعدد موضوع (عقد معوض و عقد غیرمعوض)
عقد از حیث وحدت و تعدد موضوع به عقد معوض و عقد غیرمعوض تقسیم میشود.
بند اول: عقد معوض
بشر برای رفع نیازمندیهای خویش، محتاج آن است که به طور روزمره به داد و ستد و مبادله کالاها و خدمات بپردازد. او باید در برابر دیگران مالی را از دست بدهد یا تعهد مالی را بر عهده بگیرد تا متقابلاً مالی به چنگ آورد یا دیگران را به نفع خویش متعهد کند و بدین وسیله نیازش را برطرف سازد. تمامی این مبادلات در قالب قراردادهایی انجام میپذیرد که به آنها عقود معوض میگویند.
در حقیقت عقد معوض عقدی است که دارای دو مورد است که هر یک از آن دو در عوض مورد دیگر قرار دارد. این دو مورد ممکن است هر دو مال یا هر دو تعهد و یا یکی مال و دیگری تعهد باشد. بین این دو مورد، رابطه همبستگی و تقابل وجود دارد و از حیث ارتباط با عقد، تفاوتی بین آن دو وجود ندارد، مانند عقد بیع که دو مورد آن مبیع و ثمن است و عقد اجاره که یکی از دو مورد آن منافع عین مستأجره و مورد دیگر آن اجرت مقرر در عقد است.
بند دوم: عقد غیرمعوض
در همه قراردادها هدف نهایی سودجویی و داد و ستد نیست. در کنار ملاحظات اقتصادی، اخلاق نیز سهم شایستهای در گسترش نقش قرارداد در روابط مردم دارد. گاه شخص به قصد احسان با دیگری پیمان میبندد و اقدام او جنبه عبادی و غیرخواهی دارد و از شائبه خودخواهی مبرا است. مال خود را به دیگران میدهد و دینی را بر عهده میگیرد، بدون اینکه در برابر آن تعهدی تحصیل کند. این گونه قراردادها را غیرمعوض یا مجانی گویند.
به بیان دیگر، عقد غیرمعوض یا مجانی عقدی است که دارای یک مورد است و عوض ندارد، مانند عقد هبه که کسی مالی را به رایگان به دیگری تملیک میکند و این تملیک مورد قبول طرف دیگر قرار میگیرد. ممکن است عقد غیرمعوض همراه با شرط عوض باشد، مانند این که شخصی فرش خود را به دیگری هبه کند، به شرط اینکه متهب برای او کتابی بخرد. درج شرط عوض ضمن عقد هبه، این عقد را در ردیف عقود معوض قرار نمیدهد. زیرا عقد هبه با شرط عوض نیز دارای یک مورد است و آنچه به وسیله درج شرط ضمن عقد در نظر گرفته میشود، مورد خود عقد نیست بلکه مورد شرط مندرج در ضمن عقد است که یک امر خارج از ارکان عقد ولی وابسته به آن است. در حقیقت در عقد غیرمعوض با شرط عوض، برخلاف عقد معوض، بین مورد عقد و مورد شرط، تقابل و همسانی از لحاظ وضعیت و ارتباط با عقد وجود ندارد و این دو عوض و معوض یکدیگر محسوب نمیشود.[۴۱] تفاوت های زیر، ماهیت عقد معوض و عقد غیرمعوض با شرط عوض را به خوبی روشن میسازد:
۱- در عقد معوض، موضوع تعهد هر یک از دو طرف (عوض و معوض) باید دارای شرایط درستی موضوع تعهدات باشد و ضامن اجرای تخلف از آن هم بطلان عقد است. چنانکه در عقد بیع، اگر ثمن یا مبیع مالیت نداشته باشد یا خریدار و فروشنده قادر به تسلیم آنها نباشند، عقد باطل است و هیچ امتیازی بین دو عوض معامله از این جهت وجود ندارد. ولی در عقد غیرمعوض با شرط عوض، تنها تعهد اصلی (مورد عقد) تابع این حکم است، و بطلان التزامی که به سبب شرط ایجاد شده است به قرارداد اصلی صدمه نمیزند.
۲- در عقد معوض با شرط عوض، بین مورد عقد و مورد شرط رابطه معاوضی وجود ندارد، و بنابراین هیچ یک از دو طرف نمیتواند، به این استناد که طرف مقابل تعهدش را انجام نداده است، از ایفای به عهد امتناع کند.[۴۲]
گفتار ششم: تقسیم عقد از حیث اثر ذاتی و مستقیم (عقد تملیکی و عقد عهدی)
عقد از حیث اثر ذاتی و مستقیم آن به عقد تملیکی و عقد عهدی تقسیم میشود.
بند اول: عقد تملیکی
عقد تملیکی عقدی است که اثر اصلی و مستقیم آن انتقال مالکیت مالی از یک طرف به طرف دیگر عقد است. یعنی به مجرد عقد و بدون اینکه نیاز به عمل دیگری باشد مورد معامله از ملکیت یک طرف که ناقل باشد خارج، و در ملکیت طرف دیگر که منتقلالیه است داخل میشود، مانند بیع عین معین که سبب انتقال مال از فروشنده به خریدار است.
بند دوم: عقد عهدی
عقد عهدی عقدی است که اثر ذاتی و مستقیم آن ایجاد تعهد است. به عبارت دیگر عقد عهدی تعهدی بر گردن یک طرف قرارداد و حقی دینی برای طرف دیگر به وجود میآورد. مثلا اگر شخصی قرارداد کند که خانهای برای دیگری بسازد یا کالایی را برای او از محلی به محل دیگر حمل کند، این عقد عهدی به شمار میآید.
گفتار هفتم: تقسیم عقد از حیث چگونگی انعقاد (عقد رضایی، عقد تشریفاتی و عقد عینی)
عقد از حیث چگونگی انعقاد به عقد رضایی، عقد تشریفاتی و عقد عینی تقسیم میشود.
بند اول: عقد رضایی
عقد رضایی عقدی است که به صرف تراضی دو طرف واقع میشود و در نتیجه در انشا و ابراز آن، شکل خاصی معتبر نیست و در وقوع یا نفوذ خود نیاز به تشریفات صوری، الفاظ مخصوص یا تسلیم مورد معامله ندارد.
جستجو در میان انواع عقود و قراردادها نشان میدهد که بیشتر آنها رضاییاند و عقد تشریفاتی یا عینی در اقلیت است. در فقه امامیه نیز اصل بر رضایی بودن عقود است و تشریفاتی یا عینی بودن عقد یک استثناء محسوب میشود.[۴۳]
شکل ۲-۵: انواع شعاع های حسی و مخابراتی گره های حسگر………………………………………………………………………….۱۹
شکل ۲-۶: نمونه ای از دو گره ی متصل به هم………………………………………………………………………………………………..۱۹
شکل ۲-۷: یک شبکه ی حسگر بی سیم غیر متصل با ۵۰ گره و شعاع مخابراتی m 150……………………………………….20
شکل ۲-۸: یک شبکه ی حسگر بی سیم متصل با ۵۰ گره و شعاع مخابراتی m 400……………………………………………..21
شکل ۲-۹: یک شبکه ی حسگر بی سیم متصل با ۲۵۰ گره و شعاع مخابراتی m 150…………………………………………..21
شکل ۲-۱۰: حفره ی پوشش………………………………………………………………………………………………………………………….۲۲
شکل ۲-۱۱: مدل پوشش شبکه های حسگر ویدئویی………………………………………………………………………………………..۲۴
شکل ۳-۱: همپوشانی بیش از حد نواحی حسی گره های مختلف……………………………………………………………………….۲۷
شکل ۳-۲: عدم پوشش مناسب و ایجاد حفره ی پوششی به علت استقرار نامناسب گره ها…………………………………….۲۷
شکل ۳-۳: انواع شبکه های توری (الف) مثلثی (ب) مربعی (ج) شش ضلعی……………………………………………………….۲۹
شکل ۳-۴: نمودار وارونی……………………………………………………………………………………………………………………………..۳۰
شکل۳-۵: نمودار وارونی برای استقرار تصادفی ۱۰۰ گره…………………………………………………………………………………..۳۱
شکل ۳-۶: الف) مثلث بندی دلانی ، ب) در مثلث بندی دلانی ، گره هایی که دیاگرام وارونی آنها کنار هم قرار گرفته باشند به هم متصل می شوند…………………………………………………………………………………………………………………………..۳۲
شکل ۳-۷: پوشش ۱ تایی (۱-پوشش) بدست آمده از راه حل های شهودی…………………………………………………………۳۵
شکل ۳-۸: روش استفاده از الگوریتم Wake up……………………………………………………………………………………………….36
شکل ۳-۹: یک گره ی حسگر در محاصره موانع غیر قابل نفوذ……………………………………………………………………………۳۸
شکل ۳-۱۰ : شمایی کلی از شبکههای بین خودرویی اقتضایی (VANET)…………………………………………………………..39
شکل ۳-۱۱: استقرار تصادفی ۲۰ گره ی حسگر موبایل………………………………………………………………………………………۴۱
شکل ۳-۱۲: استقرار اصلاح شده ی ۲۰ گره ی حسگر موبایل…………………………………………………………………………….۴۱
شکل ۳-۱۳: نمودار وارونی استقرار تصادفی ۲۰ گره ی حسگر موبایل…………………………………………………………………۴۲
شکل ۳-۱۴: نمودار وارونی استقرار اصلاح شده ی ۲۰ گره ی حسگر موبایل……………………………………………………….۴۲
شکل ۳-۱۵: نمودار انرژی در فواصل مختلف برای طرح استقرار تصادفی ۲۰ گره ی حسگر موبایل………………………..۴۳
شکل ۳-۱۶: نمودار انرژی در فواصل مختلف برای طرح استقرار اصلاح شده ی ۲۰ گره ی حسگر موبایل………………۴۳
شکل ۳-۱۷: مثالی از حرکت گره ها در مدل حرکت تصادفی……………………………………………………………………………..۴۴
شکل۳-۱۸: مدل حرکت بزرگراه……………………………………………………………………………………………………………………..۴۶
شکل ۳-۱۹: مدل حرکت منهتن………………………………………………………………………………………………………………………۴۶
شکل ۳-۲۰: نمونه ای از مسیرها و موانع………………………………………………………………………………………………………….۴۸
شکل ۴-۱: نحوه ی پوشش Sweep………………………………………………………………………………………………………………..51
شکل ۴-۲: تشخیص گره ی مهاجم در پوشش Sweep……………………………………………………………………………………..51
شکل ۴-۳: نمونه ای از استفاده ی مدل های گراف برای پوشش Sweep……………………………………………………………..52
شکل ۴-۴: شبکه های حسگر خودرویی…………………………………………………………………………………………………………..۵۴
شکل ۴-۵: نحوه ی انتشار و برداشت اطلاعات…………………………………………………………………………………………………۵۴
شکل ۴-۶: معماری MOBEYES………………………………………………………………………………………………………………..55
شکل۴-۷ : معماری های مدولار از MOBEYES MSI………………………………………………………………………………….56
شکل ۴-۸: انتشار غیر فعال MOBEYES تک پرشه……………………………………………………………………………………….۵۹
شکل ۴-۹: نقشه ی منطقه ی Westwood……………………………………………………………………………………………………..59
شکل ۴-۱۰: تعداد بسته های دریافت شده با تعداد پرش یک (K=1)………………………………………………………………..60
شکل ۴-۱۱: تعداد بسته های دریافت شده با تعداد پرش سه (K=3)…………………………………………………………………60
شکل ۴-۱۲: نمونه ای از منطقه خدمات RSU……………………………………………………………………………………………….61
شکل ۴-۱۳: موقعیت خودروها و RSU در جاده ها………………………………………………………………………………………..۶۲
شکل ۴-۱۴: در دو قسمت (الف) و (ب) انواع مختلف استفاده از اصل مثلث را مشاهده می کنیم…………………………۶۳
شکل ۴-۱۵: نواحی پوشش داده شده ی جاده………………………………………………………………………………………………..۶۳
شکل ۴-۱۶: نحوه ی پوشش دهی جاده توسط حسگر استاتیک……………………………………………………………………….۶۵
شکل ۴-۱۷: نحوه ی پوشش دهی جاده توسط حسگر دینامیک……………………………………………………………………….۶۵
شکل ۴-۱۸: گره حسگر توسعه یافته برای نظارت بر کیفیت هوا………………………………………………………………………۶۶
__________________
■ عناصر روانشناسی
یکی از مواردی که در روانشناسی به آن میپردازند، مادینهی روان و نرینهی روان هر فرد است. عشق در نگاه نخست یکی از آن مواردی است که با مادینهی روان تحلیل میشود. «عشق در نگاه نخست را میتوان با جنبهی دیداری و پیکرینهی کهن نمونهی مادینهی روان برابر و همبر دانست. ما، همیشه به سوی زنانی کشیده میشویم که ویژگی مادینهی روان درون خودمان را دارند؛ پس بر این پایه، اینگونه زنان نماد پیکرینه و آستومند کهن نمونهی مادینهی روان خودمان هستند» (اتونی، ۱۳۹۰: ۲۰). در این قصه، بوعلی در نگاه نخست عاشق دختر صدر جهان میشود، هم او که با صفت فهمیدگی و زیبایی وصف میشود. در واقع میتوان گفت که فهمیدگی و هوش در بوعلی وی را به سمت دختری فهمیده میکشاند و به همین دلیل در نگاه نخست عاشق دختر صدر جهان میشود.
■ باورهای عامیانه و خرافی
گفتیم که جادوگری از امور اسطورهای است؛ اما همین امر در میان مردم جنبهی خرافه به خود میگیرد و باطل کردن آن از رمالها و دعانویسان کمک میگیرند (رجوع شود به قصهی ۵۱). در آنجا برای پیدا کردن قهرمان قصه از رمالان کمک میگیرند، در اینجا برای باطل کردن جادو.
■ سایر عناصر
___________
۳-۱۲۱- بوعلی سینا
* خلاصهی قصه
پادشاهی بود که دختر زیبایی داشت. دختر خواستگاران ثروتمند زیادی داشت؛ اما پدر و دختر به دنبال پول و ثروت نبودند. آنها دنبال جوانی میگشتند که از همه دانشمندتر باشد. در همسایگی پادشاه، پیرزنی با پسرش بوعلی زندگی میکرد. بوعلی خیلی دانا بود. روزی بوعلی برای خواستگاری دختر پادشاه رفت. دختر سوالاتی از او پرسید تا میزان دانش بوعلی را بسنجد. پادشاه هم بوعلی را به دنبال «نیست در جهان» فرستاد تا بعد از آن دخترش را به عقد بوعلی درآورد. بوعلی به دنبال « نیست در جهان » به راه افتاد. «نیست در جهان» دیوی بود که علم سیمیا، کیمیا و لیمیا میدانست. بوعلی در کوه پامیر به او رسید. «نیست در جهان» وقتی از جریان بوعلی مطلع شد. بوعلی را در چاهی در غار انداخت و او را به مرجانه، دخترش سپرد. بوعلی از مرجانه ساز خواست و هرروز ساز میزد و آواز میخواند. مرجانه که عاشق موسیقی بود، حاضر شد دفتر افسون پدرش را به بوعلی بدهد، در عوض بوعلی هرروز برای او ساز بزند. بوعلی از روی دفتر دیو، علم تغییر شکل را آموخت و خود را به شکل کبوتری درآورد. «نیست در جهان» تا کبوتر رادید، متوجه شد که این باید بوعلی باشد. به شکل شاهین درآمد و به دنبال کبوتر رفت. کبوتر به قصر پادشاه رفت. درآنجا «نیست در جهان» به شکل درویشی شد و کبوتر را از دختر پادشاه خواست. کبوتر به ارزن و درویش به خروس تبدیل شد. یکی از ارزنها شغال شد و خروس را خورد. دختر پادشاه متحیر مانده بود که یکباره بوعلی از پوست شغال درآمد. بوعلی با دختر پادشاه ازدواج کرد و مرجانه را زن برادر خود کرد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨ کنشهای اساطیری
- جادو و جادوگری
در این قصه هم بوعلی جادوگری را از روی دفتر دیو میآموزد (رجوع شود به قصهی ۱۲۰ )
- آزمون ازدواج
(رجوع شود به قصهی ۲۸)
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- دیو
از موجودات اساطیری که در قصههای عامیانه زیاد تکرار شده است ( رجوع شود به قصهی ۱۲). در این قصه، دیو مردی است که علوم غریبه میداند و بوعلی با کمک دختر دیو موفق میشود به راز این علوم پی ببرد.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه شاهد دو طبقهی اجتماعی هستیم. شاه به عنوان طبقهی فرادست و بوعلی به عنوان طبقهی فرودست جامعه. همسایگی بوعلی و مادرش با کاخ شاه این امر را به ذهن متبادر میکند که شاه در این قصه به معنی واقعی کلمه نیست و احیانا برای بزرگنمایی فرد ثروتمندی از این عنوان استفاده شده است. نکتهی دیگر دانشدوستی خانواده دختر که در دیگر قصهها سابقه نداشته است، به گونهای که پادشاه دفتر خانهی خود را به عنوان جهیزیه به دخترش میدهد. اسیر شدن بوعلی به دست دیو و استفادهی وی از موسیقی برای رها شدن، علاوه بر اهمیت هنر، به تأثیر موسیقی در همراه کردن افکار و عقاید دیگران با اهداف خود اشاره دارد. در مورد شخصیت بوعلی سینا و حضورش در قصههای عامیانه به قصهی ۱۲۰ رجوع شود.
¨ آداب و رسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت وثروت
___________
■ عناصر روانشناسی
همانگونه که پیشتر هم گفته شد، قصهها محلی برای بیان آرزو وخواستههای مردم است که در واقعیت امکان دست یافتن به آن ضعیف یا محال بوده است. گویا یکی از آرزوهای مردم که در قصهها منعکس شده، آموختن علم تغییر شکل و دست یافتن به مراد و مطلوب از طریق آن است.
■ باورهای عامیانه و خرافی
_________________
■ سایر عناصر
_________
۳-۱۲۲-بوعلی سینا و استاد
* خلاصهی قصه
پیرزنی یک پسر به نام بوعلی داشت. روزی مادر بوعلی او را به دکان آشپزی برد و او را به استاد آشپز سپرد تا کار کردن بیاموزد. بوعلی چند روزی آنجا کار کرد. روزی دید که استاد در دیگها ریگ میریزد و ظهر از توی دیگها غذا بر میدارد. بوعلی چند مدت خود را به سادگی زد تا راز استاد را کشف کند. روزی استادش به او مقداری گوشت داد تا به خانهی او ببرد. استاد نوشتهای به بوعلی داد تا از جلو سگ، شیر و اژدهایی که در حیاط خانه بودند، به سلامت بگذرد. بوعلی در خانهی استاد دختر زیبایی دید. بعداز چند مدت رفتوآمد به خانهی استاد، با دختر دوست شد و به دفتر افسون استاد دست یافت. روزی بوعلی از استاد اجازه گرفت و نزد مادرش رفت. در آنجا تا سه روز خود را به اسب، قوچ و شتر تبدیل میکرد و مادرش او را میفروخت؛ اما افسار را نگه میداشت. در روز سوم که بوعلی شتر شده بود، استادش او را شناخت و شتر را با افسارش از مادر بوعلی خرید. استاد بوعلی را به خانه برد تا بکشد. در آنجا دختر استاد بوعلی را نجات داد. شتر کبوتر شد و استاد هم به شکل باز درآمد و به دنبال کبوتر رفت. کبوتر تبدیل به دستهگلی شد و در دامن شاهزاده که برای شکار آمده بود افتاد. باز به درویشی بدل شد و دسته گل را از شاهزاده مطالبه کرد. دستهگل به گندم و درویش به خروس تبدیل شد و شروع به خوردن گندمها کرد. دانه گندم آخری کاردی شد و خروس را تکه تکه کرد. شاهزاده و همراهانش متحیر ماندند و هیچ نفهمیدند. جز آنکه گفتند:« دفتری به دست بوعلی افتاده است که این کارها را میکند و هر دردی درمانش برای او آسان است».
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
- جادوگری و جادو
(رجوع شود به قصهی ۳۷ و۱۲۰)
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- اژدها
از موجودات اساطیری که در این قصه فقط به ذکر نام آن اکتفا شده است (رجوع شود به قصه ۳۶ )
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه، بوعلی با مادرش تنها زندگی میکند و مادرش او را برای آموختن حرفه و پیشهای نزد استاد آشپزی میبرد. بوعلی در این قصه با زرنگی و استفاده از رابطه دوستی میان خود و دختر استاد به راز استادش پی میبرد و خود نیز از آن استفاده میکند. با توجه به آنچه که در جملهی آخر قصه آمده است، درمانگری بوعلی سینا موجب شده که مردم در مورد وی قصههای عجیب و غریب بسازند. استاد بوعلی، جادوگری در لباس آشپز است که در نهایت به دست بوعلی کشته و علمش به بوعلی منتقل میشود.
¨ آداب و رسوم
_____________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_______________
■ عناصر روانشناسی
_______________
■ باورهای عامیانه و خرافی
_____________
رویکرد استراتژیک پورتر و کرامر بر انتخاب مسائل اجتماعی که باید از سوی سازمان مورد توجه قرار گیرد تاکید داشته و توجه سازمان را به تمامی مسائل اجتماعی ضروری نمی داند و بر این عقیده استوار است که هیچ سازمانی نمی تواند به تمامی مسائل اجتماعی توجه نموده و در پی رفع آنها باشد و هر سازمانی باید بر اساس نوع فعالیتی که انجام می دهد و تاثیری که این فعالیت ها بر جامعه می گذارند به مباحث و مسائل اجتماعی مربوطه بپردازد [۲].
اگر چه رویکرد پورتر و کرامر مسیر سازمان را در انتخاب نوع مسائل اجتماعی که باید بدان توجه نماید، مشخص می کند اما به نحوه ی انتخاب و اینکه کدام مسائل توسط چه کسانی انتخاب می شوند، اشاره نمی کند. به طور مثال پورتر و کرامر انتشار کربن را یک مساله اجتماعی عمومی برای یک بانک، یک اثر منفی در زنجیره ی ارزش برای یک سازمان حمل و نقل و یک مساله اجتماعی عمومی و یک اثر منفی در زنجیره ی ارزش برای یک تولید کننده ی اتومبیل مانند تویوتا می دانند [۲]. توجه به این موضوع که هر مساله اجتماعی تاثیرات متفاوتی بر سازمان های مختلف دارد کاملا ضروری می باشد ولی همیشه انتخاب مسائل اجتماعی مرتبط با فعالیت های سازمان به این سادگی نیست و اینکه چه مسائلی و توسط چه کسانی به عنوان مسائل اجتماعی مرتبط شناخته شوند نیازمند توجه و بررسی بیشتری می باشد. علاوه بر این پورتر و کرامر به مسئولیت در قبال ذینفعان اشاره ای نداشته اند در حالیکه توجه به سایر ذینفعان نیز ضروری است چرا که تمامی ذینفعان بخشی از جامعه محسوب شده و مسئولیت در قبال آنان در واقع مسئولیت در قبال جامعه خواهد بود. به طور مثال اگر یک سازمان نسبت به سلامت و امنیت شغلی کارکنان خود توجهی نداشته باشد سلامت جامعه و همچنین وضعیت اشتغال را تهدید خواهد نمود چرا که کارکنان سازمان همان اعضای جامعه می باشند.
اکلز و همکارانش [۱۱۹] در مقاله ای با عنوان «چطور می توان به یک شرکت پایدار[۱۴۳] تبدیل شد؟» به مقایسه ی شرکت های پایدار و شرکت های سنتی[۱۴۴] پرداخته اند که مقصود آنان از شرکت های پایدار شرکت هایی است که به مسائل اجتماعی و محیط زیستی همراه با خلق ارزش برای سهامداران و سایر ذینفعان توجه می نمایند. روشی که اکلز و همکارانش برای خلق یک شرکت پایدار ارائه می کنند بر قرار دادن sustainability در استراتژی ها و عملیات های شرکت از طریق یک مدل دو مرحله ای استوار است که دو مرحله ی این مدل شامل ساختن مجدد هویت سازمان از طریق تعهدات رهبری[۱۴۵] و مشارکت خارجی و همچنین تدوین هویت جدید از طریق مشارکت کارکنان و مکانیزم های اجرایی می باشد و این دو مرحله باعث ارتباط بهتر با ذینفعان جهت مشارکت آنان خواهد شد [۱۱۹].
شرکت های پایدار قادر به خلق فرایند های جدید، محصولات جدید و مدل های کسب و کار جدیدی هستند که عملکرد های کنترلی، اجتماعی و محیط زیستی را بهبود بخشیده و منجر به ترقی در عملکرد های مالی از طریق کاهش هزینه ها، درآمدهای جدید، تقویت برند و مدیریت ریسک بهتر خواهند شد [۱۱۹].
رزابت کانتر[۱۲۱] نیز به بررسی یکپارچه نمودن منافع اجتماعی با استراتژی های سازمان پرداخته و در مورد تاثیر تمرکز بر منافع جامعه در ماموریت سازمان بر عملکرد بلند مدت آن به بحث و گفتگو می پردازد.
همان طور که در رویکرد های محققین مختلف دیده می شود اغلب آنان سعی در یکپارچه سازی منافع جامعه با استراتژی های سازمان نموده اند ولی روش بکار گرفته شده برای این یکپارچه سازی متفاوت می باشد. توجه به مسائل خاص اجتماعی مرتبط با نوع فعالیت های سازمان [۲]، تغییر هویت و فرهنگ سازمان جهت مشارکت و مداخله ی کارکنان و بالتبع ذینفعان خارجی [۱۱۹] و تمرکز بر منافع جامعه در ماموریت سازمان [۱۲۱] از جمله تلاش هایی است که محققین جهت اجرای بهتر و موفق تر سازمان در ارتباط با مسئولیت های اجتماعی داشته اند که در بخش های قبل به آنها اشاره شد.
در طول چند دهه ی گذشته تئوری ذینفعان به یکی از مراجع و رویکرد های اساسی در بحث و تبادل نظر در حیطه ی CSR تبدیل شده است .[۶۹] مدیران به طور پیوسته با تقاضاهایی از سوی گروه های مختلف ذینفعان جهت اختصاص دادن برخی از منابع به CSR مواجه هستند [۶۵]. فریمن و همکاران بر این باورند که هدف اصلی CSR خلق ارزش برای ذینفعان کلیدی است و “مسئولیت” بیانگر آن است که نمی توان آنچه که در سازمان انجام می شود را از مباحث اخلاقی تفکیک نمود [۲۸].
بر اساس نظر فریمن و همکاران هم اکنون زمانی است که باید “مسئولیت اجتماعی سازمان”[۱۴۶] را با ایده ی “مسئولیت ذینفعان شرکت”[۱۴۷] با اختصاص یک مفهوم متفاوت به CSR جابجا نمود [۲۸, p. 5].
این رویکرد را نمی توان بدون درک و تحلیل تئوری های ذینفعان دنبال نمود.
۴-۱-۳) ذینفعان
بر اساس تعریف فریمن ذینفعان « هر گروه یا افرادی هستند که می توانند بر سازمان اثر گذاشته یا از طریق دستاوردهای حاصل از اهداف سازمان تحت تاثیر قرار گیرند» [۱۹, p. 25]. گودپستر[۱۴۸] [۹۲] بیان می کند که این تعریف به دو دسته ذینفع اشاره دارد: استراتژیک و اخلاقی [۸۲].
ذینفعان استراتژیک همان هایی هستند که بر سازمان تاثیر می گذارند و در واقع در اینجا مدیریت علاقمندی ها مطرح می شود؛ این ذینفعان و علاقمندی هایشان باید به خوبی مدیریت شوند [۱۹, p. 126] تا سازمان به علاقمندی هایش نائل شود [۸۲]. در اینجا ادبیات ذینفعان با ادبیات استراتژی پیوند می خورد [۱۹,۸۲,۸۴,۸۶]. ذینفعان اخلاقی همان هایی هستند که بوسیله ی سازمان تحت تاثیر قرار می گیرند و در اینجا تئوری های ذینفعان در جستجوی تعادل بین علاقمندی ها هستند [۸۲]. در اینجا ادبیات ذینفعان با ادبیات اخلاقیات پیوند خورده و یک حساب دوسویه از سازمان و ذینفعانش به دست می دهد [۵۶,۸۲].
ابتدا باید این بینش را که ذینفعانی که تحت تاثیر سازمان هستند و ذینفعانی که بر سازمان اثر گذارند، از هم منفک و جدا می باشند را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. اگر ارتباط سازمان و ذینفعان یک ارتباط دوطرفه در نظر گرفته شود، می توان به این نتیجه رسید که هر عملی در این ارتباط یک عکس العمل از سوی طرف مقابل خواهد داشت و این اعمال و عکس العمل های متقابل آنان هم اثر استراتژیک دارند و هم اثر اخلاقی. نمی توان برخی ذینفعان را استراتژیک دانست و برخی را اخلاقی و همچنین نمی توان برخی از رفتار ها یا علاقمندی ها را استراتژیک دانست و برخی دیگر را اخلاقی.
در عصر شبکه های اجتماعی، هر ذینفع را باید یک منبع گسترده ی اطلاعاتی در نظر گرفت که به سرعت می تواند اطلاعات مربوط به رفتار ها و مسئولیت های سازمان را بین شبکه ی گسترده ی ذینفعان از جمله جامعه و مصرف کنندگان منتشر سازد؛ بنابراین هیچ ذینفعی تنها متاثر از سازمان نخواهد بود و می تواند بر سازمان و بخصوص اعتبار و شهرت آن تاثیر گذار باشد.
با توجه به تعریف اولیه ای که از CSR شد، یعنی مسئولیت های اقتصادی، اخلاقی و قانونی سازمان در قبال ذینفعان، باید گفت که ارتباط بین ذینفعان و سازمان تنها به یک مسئولیت ختم نمی شود و سازمان علاوه بر اینکه وظیفه دارد منافع اقتصادی و مالی ذینفعان را تامین نماید، این تامین منافع نمی تواند بدون در نظر گرفتن مسئولیت اخلاقی و قانونی سازمان در قابل خود ذینفع و سایر ذینفعان انجام شود. در این خصوص دیدگاه های متضادی وجود دارد.
اغلب محققان حوزه ی کنترل سازمانی[۱۴۹] سنتی معتقدند که در چارچوب محدودیت های قانونی و عادات و رسوم اخلاقی، تنها وظیفه مدیران حداکثر سازی ارزش سهامداران است [۲۷,۱۳۰,۱۳۱]
بر اساس اصول کنترل سازمانی سنتی، مدیران باید کمبود های ذینفعان را تنها زمانی کاهش دهند که همزمان ارزش سهامداران را افزایش دهد و این در حالی باشد که قواعد قانونی و همچنین سنت های اخلاقی مرسوم در جامعه رعایت شود [۱۳۲].
«حتی اگر مدل حداکثر سازی ارزش سهامداران، در تئوری، این گونه بیان شود که مدیران باید در چارچوب اصول و قواعد قانونی و رسوم اخلاقی جامعه حرکت نماید ولی مطالعات محققان و تجربه نشان می دهد که در عمل مدیران نه تنها در برخی موارد بر خلاف رسوم اخلاقی جامعه عمل می کنند بلکه گاهی قوانین را نیز می شکند» [۱۳۲, p. 42].
مدل ذینفعان بر این نکته تاکید دارد که زمانی که بین مدل سهامداران و اصول اخلاقی و معنایی تضادی وجود دارد این اصول اخلاقی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند [۱۳۳, p. 23].
بر اساس مطالب ارائه شده در این بخش و فصل ادبیات تحقیق می توان رویکرد های محققان مختلف را به مسئولیت سازمان به شکل زیر طبقه بندی نمود:
-
- مسئولیت سازمان در قبال ذینفعان به هزینه ی سهامداران
-
- مسئولیت سازمان در قبال سهامداران به هزینه ی ذینفعان
-
- مسئولیت سازمان در قبال سهامداران با رعایت قواعد قانونی و اخلاقی
-
- مسئولیت سازمان در قبال ذینفعان با تایید و انتخاب نوع مسئولیت از سوی سهامداران
-
- مسئولیت سازمان در قبال ذینفعان بدون توجه به سهامداران
-
- مسئولیت سازمان در قبال ذینفعان با در نظر گرفتن سود سهامداران
-
- مسئولیت سازمان در قبال جامعه بدون اشاره به ذینفعان و سهامداران
نکته ی مشترک تمام رویکرد های فوق مسئولیت یک سویه ی سازمان در قبال ذینفعان و یا سهامداران است. موارد زیر کمتر مورد توجه محققین بوده و یا اصلا مورد توجه قرار نگرفته اند:
-
- مسئولیت های کلیه ذینفعان (سهامداران و سایر ذینفعان) در قبال سازمان
-
- مسئولیت های کلیه ی ذینفعان در قبال یکدیگر
-
- مسئولیت های سازمان در قبال کلیه ی ذینفعان بدون استفاده از رابطه جایگزینی[۱۵۰] (انتخاب یک ذینفع و حذف ذینفع دیگر)
رویکرد اساسی این تحقیق سه مورد ذکر شده در بالا می باشد و با توجه به نقش اساسی ذینفعان در این رویکرد آن را “CSR مبتنی بر ذینفعان”[۱۵۱] می نامد. علاوه بر آن، در اکثر رویکرد ها و مدل های مسئولیت اجتماعی تنها به ذکر رویکرد یا مدل پرداخته شده و به نحوه ی عملکرد یا اجرای مدل و اینکه اصلا سازمان چه برنامه ای می تواند برای انجام مسئولیت های خود داشته باشد کمتر اشاره شده است.
مباحث مهمی که باید جهت ارائه ی یک رویکرد عملی و قابل اجرا به آن اشاره شود آن است که باید مشخص شود که سازمان چگونه می تواند به مسئولیت هایی که در قبال ذینفعان دارد پی برده و آن ها را تعیین و تعریف نماید. تا زمانی که سازمان نداند چه مسئولیتی در قبال چه کسی دارد نمی تواند به وظیفه خود عمل نماید. همین رویکرد را باید در خصوص مسئولیت ذینفعان در قبال سازمان و مسئولیت ذینفعان در قبال یکدیگر دنبال نمود.
برای تعیین مسئولیت های سازمان در قبال ذینفعان درک علاقمندی های آنها نسبت به نوع فعالیت ها و استراتژی ها لازم و ضروری است. اینکه هر ذینفع علاقمند است که سازمان در چه حوزه هایی فعالیت نموده و چه استراتژی هایی برای دستیابی به اهداف خود اتخاذ نماید، می تواند در تعیین و شناخت مسئولیت سازمان نسبت به ذینفعان و همچنین مسئولیت ذینفعان نسبت به سازمان و نسبت به یکدیگر، موثر باشد.
رویکرد نویسنده ی این تحقیق برای عملی کردن مباحث مسئولیت اجتماعی سازمان بر اساس تحقیقات پیشین و روش های ارائه شده توسط محققین مختلف و همچنین مفاهیم مسئولیت اجتماعی و تئوری های ذینفعان آن است که باید مدلی ارائه شود که ارتباط مسئولیت های سازمان را نه تنها با استراتژی های سازمان بلکه در حالت وسیع تری از یک سو با ذینفعان و از سوی دیگر با اجزای مختلف یک کسب و کار مانند ماموریت، فرهنگ سازمان، منابع سازمان، ارزش ها و …. نشان دهد. برای ایجاد ارتباط و یکپارچه سازی این مباحث با اجزای کسب و کار بهترین رویکرد استفاده از مدل کسب و کار است که در ادامه دلیل این انتخاب و توضیحات مربوط به مدل کسب و کار ارائه خواهد شد.
۴-۱-۴) مدل کسب و کار
با اتکا به تحقیقاتی که در زمینه فلسفه و تاریخ علم انجام شده است این سوال اساسی به ذهن می رسد که “آیا مدل های کسب و کار سودمند؟” [۷]. یک مدل کسب و کار مفهومی سودمند جهت درک و دسته بندی عملیات های سازمان است [۶].
با مطالعه ی ادبیات حوزه ی مدل کسب و کار و تعاریف و چارچوب های مختلف ارائه شده توسط محققین مختلف در خصوص مدل کسب و کار، محقق بهترین چارچوبی که با اهداف این تحقیق سازگاری داشته باشد را چارچوب مدل کسب و کار اپلگیت و همکاران [۱۲] تشخیص داده و آن را برای یکپارچه سازی با CSR و ذینفعان برگزیده است. با توجه به اینکه این چارچوب در فصل مربوط به ادبیات تحقیق به تفصیل ارائه شده است از توضیح مجدد در خصوص آن در این بخش امتناع می شود و تنها اجزای اصلی مدل کسب و کار اپلگیت و همکاران ذکر خواهد شد که این اجزا عبارتند از: مفهوم کسب و کار، قابلیت ها و ارزش.
۴-۱-۵) مدل کسب و کار مسئولانه
«هنگامی که چارچوب مدل کسب و کار را مرور می کنید باید به این نکته توجه کنید که اجزا و ارتباطاتی که در اینجا بیان شده است مطالب جدید و تازه ای نیستند، بلکه آنچه جدید است قواعد و فرضیاتی است که مدل ذهنی ای را شکل می دهند که راهنمای ما در تصمیم گیری و عمل هستند» [۱۳, p. 45].
با مقایسه ی موقعیت و مفاهیم هر یک از اجزای مدل کسب و کار بر اساس ادبیات مدل کسب و کار و ادبیات مسئولیت اجتماعی سازمان (جدول ۲-۵، فصل دوم) و همچنین مفاهیم مربوط به ذینفعان و CSR، قواعد و فرضیات لازم برای طراحی مدل کسب و کار مسئولانه حاصل شده است. همان طور که در جدول (۲-۵) دیده شد، مباحث و مسائل مربوط به مسئولیت اجتماعی سازمان را نمی توان به تنهایی و به طور جداگانه مورد بحث قرار داد. تا زمانی که سازمان ها این مباحث را با اجزای مدل کسب و کار خود یکپارچه ننمایند (از ماموریت سازمان گرفته تا ارزش های ذینفعان)، قادر به تشکیل یک سازمان مسئول و در عین حال سودآور نخواهند بود.
در این بخش محقق ابتدا به این موضوع می پردازد که چرا واژه ی «مدل کسب و کار مسئولانه»[۱۵۲] را انتخاب کرده است در صورتیکه می توانست از واژه ی «مدل کسب و کار اجتماعی»[۱۵۳] استفاده نماید. اندرل[۱۵۴] [۱۳۴, p. 118] با بررسی و تحلیل مفاهیم مختلف ارائه شده برای CSR پیشنهاد می دهد که: « واژه ی “مسئولیت اجتماعی سازمان” باید کنار گذاشته شده و به جای آن از “مسئولیت سازمان” که شامل وظایف اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی می باشد، استفاده گردد» [۹, p. 261].
وقتی از مسئولیت اجتماعی صحبت می شود ممکن است مسئولیت سازمان در قبال برخی ذینفعان از جمله سهامداران که بدون حضور و مشارکت آنان سازمانی تشکیل نخواهد شد نادیده گرفته شده و یا کمرنگ شود ولی “مسئولیت سازمان” بدون استفاده از واژه ی “اجتماعی” بسیار گسترده تر بوده و تمامی ذینفعان از جمله سهامداران و همچنین جامعه را شامل می شود. البته برخی محققان به در نظر گرفتن ارزش های مشتریان و همچنین سهامداران در تشکیل مباحث و موضوعات مربوط به CSR تاکید دارند. ورمالن[۱۵۵] [۱۳۵] پیشنهاد می دهد که «به جای بکار بردن واژه ی “مسئولیت اجتماعی” که این ذهنیت را ایجاد می کند که یک سازمان بدون CSR غیر مسئول است چرا در مورد “موتور سرمایه گذاری اجتماعی” صحبت نکنیم که نشان دهنده ی آن است که شرکت ها به جای این که وظایفی به سهامداران خود تحمیل کنند که با عدم پذیرش و اجرای آنها، متهم به بی مسئولیتی و بی توجهی نسبت به مسائل جامعه می شوند، به آنها در خصوص فعالیت های مسئولانه حق انتخاب می دهند.» البته باید ذکر کرد که این دیدگاه ورمالن و واژه های بکار رفته توسط وی باز هم بر مسئولیت “اجتماعی” سازمان تاکید دارد ولی مسئولیت ها و رفتار هایی که مورد پذیرش و انتخاب سهامداران بوده و منافع مورد نظر آنان را تهدید ننماید. کارنانی[۱۵۶] [۱۳۶] نیز معتقد است که «در شرایطی که سود شرکت و سعادت اجتماعی در تضاد با یکدیگر قرار دارند، درخواست جهت اجرای CSR غیر موثر و ناکارا خواهد بود چرا که مدیران علاقه ای به انجام فعالیت هایی که مورد علاقه ی عموم بوده ولی در مقابل علاقمندی های سهامداران می باشند، ندارند.»
در این پژوهش با توجه به مباحث بیان شده در بالا و بخش های مدل کسب و کار و CSR از واژه ی “مدل کسب و کار مسئولانه” استفاده شده است تا بیان گر مدل کسب و کاری باشد که به تمامی ذینفعان، از سهامداران گرفته تا جامعه، توجه نموده و خلق ارزش برای آنان رویکرد اصلی آن می باشد. با توجه به این که هدف اساسی مدل کسب و کار افزایش سود بیشتر که خواست اصلی سهامداران است بوده و همچنین هدف اساسی CSR دستیابی به رفاه و سعادت اجتماعی و خلق ارزش برای ذینفعان و در نظر گرفتن منافع آنان می باشد، یکپارچه کردن مدل کسب و کار و CSR می تواند تضمین کننده منافع سهامداران از یک سو و سایر ذینفعان از جمله جامعه از سوی دیگر باشد. چارچوب مدل کسب و کار مسئولانه بر اساس علاقمندی ها، مشارکت و همچنین انتظارات ذینفعان طراحی شده است. بر اساس نظر وود و جونز[۱۵۷] [۲۴] ذینفعان بر منبای علاقمندی های ویژه ی خود و سطح مشارکت در یک سازمان، انتظاراتی را (که ممکن است این انتظارات واضح و آشکار و یا ضمنی و نا آشکار باشند) در خصوص عملکرد سازمانی بنا خواهند کرد که این علاقمندی ها، مشارکت و انتظارات بیانگر ارتباط سازمان و ذیفعان می باشد.
از این پس منظور از واژه ی “ذینفعان” کلیه ی افراد و گروه های درگیر در یک کسب و کار از جمله: مشتریان، سهامداران، تامین کنندگان، کارکنان، مدیران، شرکا، سازمان های غیر دولتی (NGOs)، جامعه، دولت، محیط زیست، نسل های آتی،….. می باشد. در حقیقت می توان این طور بیان کرد که در مدل کسب و کار مسئولانه گروه های مختلف از یکدیگر تفکیک نشده و چه سهامداران، چه جامعه و حتی نسل های آتی جزء ذینفعان بوده و سازمان نسبت به تمامی آنها مسئول است. چارچوب مدل کسب و کار مسئولانه در شکل (۴-۱) ارائه شده است.
همان طور که در شکل دیده می شود ذینفعان در مرکز مدل کسب و کار مسئولانه قرار دارند و نحوه ی ارتباط آنان با سازمان، بازده و نتایج حاصل از فعالیت های سازمان را شکل می دهد. آنچه مفهوم کسب و کار را مشخص می کند علاقمندی های تمام ذینفعان است که یکی از این ذیفنعان جامعه می باشد. ماموریت سازمان، چشم انداز سازمان، استراتژی ها و تمام اجزای مفهوم کسب و کار باید با توجه به علاقمندی های ذینفعان شکل گیرد. پس از اینکه مفهوم کسب و کار بر اساس علاقمندی های ذینفعان شکل گرفت، هر ذینفع بر اساس مفهوم کسب و کار و استراتژی های تعیین شده در فعالیت های سازمان مشارکت می کند.
ذینفعان
مفهوم
کسب و کار
۴
شروع خاتمه الگوریتم
۵
نمایش کروموزومها
۶
اندازه جمعیت
۷
مقدار اولیه
۸
تقاطع یا جابجایی ضربدری
۹
جهش
۱۰
محدودیتها و تابع ارزیابی
شکل ۱-۱- فلوچارت روش انجام تحقیق
۱-۹-موارد کاربرد تحقیق
در عمل کاربردهای برنامه ریزی و زمانبندی کاملاً مستقل از هم نیستند. زمانبندی در حل مسائل اساسی مدیریتی مربوط به انتخاب محصولی که باید ساخته شود، یا مسائل مربوط به ساخت، برنامهکاری ماشینهای موازی، مسائل مربوط به کارکارگاهی، زمانبندی پروژه ها با منابع محدود و بسیاری از مسائل نقش اساسی دارد.
حوزه کاربرد این پژوهش کلیه دانشگاهها و مراکز آموزشی است که به نوعی با محدودیتهای سخت و نرم حاکم بر این برنامهریزیها و نیز وجود تعدادی منابع محدود نظیر کلاس، اساتید و غیره روبرو هستند، میباشد. در رابطه با حل موضوعاتی نظیر برنامه ریزی نیروی انسانی در کارگاهها، برنامهکاری پرستاران در بیمارستانها و دیگر موضوعاتی از این دست، میتوان از روش های به کارگرفته در حل این مدل کمک گرفت ( بیکر، ۱۳۸۷).
۱-۱۰-شرح اصطلاحات و واژه های به کارگرفته در تحقیق
زمانبندی دروس دانشگاهی: مجموعهای از نشستهای همزمان استادان و دانشجویان در شماری از بازههای زمانی که نیازمند برخی منابع است و باید شماری از محدودیتها را برآورده نماید (بابایی زاده، ۱۳۹۰).
الگوریتم ژنتیک: یک روش جستجوی کلی که با انبوهی از جوابها سروکاردارد و به دلیل پیروی از قوانین تکامل بیولوژیک طبیعی، امکان اجرای موازی الگوریتم و مهاجرت بین زیر جمعیتها را که باعث تنوع ژنتیکی میشوند، فراهم میآورد ( باوی و صالحی، ۱۳۸۹).
ترجیحات اساتید: منظور از این واژه در نظر گرفتن اولویتهای زمانی و درسی برای اساتید است که نشان دهنده این موضوع است که هر استاد تمایل دارد چه دروسی را در کدام بازههای زمانی ارائه دهد (دهقانی و ذاکر تولائی، ۱۳۸۵).
محدودیت سخت: منظور از محدودیتهای سخت، محدودیتهایی هستند که حتما باید برقرار باشند، محدودیتهایی نظیر مقررات و قوانین آموزشی (بابایی زاده، ۱۳۹۰).
محدودیت نرم: منظور از محدودیتهای نرم، محدودیتهایی هستند که تا حد امکان ترجیحاً بایستی برقرار باشند، به عنوان مثال اگر اتاق انتخاب شده برای استاد مورد نظر در نزدیکی اتاق او قرار داده شود، یک محدودیت نرم برقرار شده است (بابایی زاده، ۱۳۹۰).
۱-۱۱-محدودیتهای تحقیق
محدودیتهای یک پژوهش مواردی هستند که اگر چه ما را به واقعیت مسئله نزدیک می کنند اما شرایط حل مسئله را برای محقق سختتر و پیچیدهتر میکنند. در مسائل زمانبندی دروس دانشگاهی ارضای محدودیتهای نرم تا حدودی بر پیچیدگیهای مسئله میافزاید، ولی ارضا کردن محدودیتهای سخت جهت رسیدن به جواب نهایی مطلوب در اولویت قرار دارد، بنابراین در اکثر مسائلی از این دست، محقق با درنظرگیری اهم محدودیتهای سخت و نرم مدل خود را طراحی میکند.
۱-۱۲- خلاصه و جمعبندی
در این فصل ابتدا مقدمهای بر زمانبندی و مسئله برنامه ریزی دروس دانشگاهی بیان شد، در طول این فصل به اهمیت موضوع، اهداف تحقیق، سوالات پژوهش، قلمرو تحقیق و موارد کاربرد تحقیق و همچنین روش انجام تحقیق و تعاریف واژگان به کارگرفته شده و در نهایت اشاره کلی به محدودیتهای تحقیق شده است، در فصلهای پیش رو کلیه موارد فوق به تفصیل آورده میشود.
فصل دوم
ادبیاتتحقیق
۲-۱- مقدمه
امروزه مسئله جداول زمانی به عنوان یک مسئله پرکاربرد، جهت برنامهریزیهای مختلف (به ویژه سیستمهای آموزشی) دارای اهمیت ویژهای است (نعیمی و منجمی، ۱۳۸۸). این مسئله از جمله مسائل متعلق به رده پیچیدگی NP-hard است که دارای ابعاد بزرگی است و حتی نرم افزارهای قوی نیز نمیتوانند آن را در زمان کم حل کنند (خلیلی و منصورزاده، ۱۳۸۵).
سالهاست که به علت پیچیدگی و زمانبر بودن این برنامهها، و همچنین عدم رضایت بخشی برنامه ریزی دستی در برخی زمینه ها، به مسئله برنامه ریزی خودکار، توجه ویژهای میشود (باشی زاده، ۱۳۹۱).
با این وجود به علت تفاوت معیارها و ضوابط دانشگاهها، نمیتوان یک برنامه واحد را برای همه دانشگاهها اعمال کرد، اما نکته قابل توجه وجود خصوصیات مشترک در تمامی آنها است، از این جمله میتوان به سه عامل موثر در زمانبندی شامل درس، استاد و امکانات اشاره کرد، معیار بهینگی برنامه بر اساس یک سری محدودیتها مشخص میشود ( دهقانی و ذاکرتولائی، ۱۳۸۵)، بنابراین هر برنامه آموزشی اگر بخواهد مورد استفاده قرار گیرد بایستی محدودیتهای حاکم بر مدل را رعایت کند (امیدوار، ۱۳۸۴) و به عبارتی میتوان گفت مسائل جداول زمانی برای دروس دانشگاهی روشی برای ارضای محدودیتها میباشد.
محدودیتهای این گونه برنامهها به دو دسته محدودیتهای سخت و نرم تقسیم میشوند که در واقع شرایط و قوانین و ترجیحات آموزشی را بیان میکنند، برنامه نهایی ایجاد شده بایستی محدودیتهای سخت را تامین کند و محدودیتهای نرم را تا حد امکان کاهش دهد ( دهقانی و ذاکر تولائی، ۱۳۸۵). به دلیل ازدیاد متغیرهای تصمیم در این گونه مسائل نیاز به استفاده از الگوریتمهای هوشمند جهت حل آن، قطعی است. یکی از این روش های هوشمند، استفاده از الگوریتمهای ژنتیک است (نعیمی و منجمی، ۱۳۸۸)، امروزه الگوریتمهای ژنتیکی شناختهشدهترین نوع الگوریتم تکاملی میباشند (باوی و صالحی، ۱۳۸۹).
۲-۲- تعاریف و ادبیاتتحقیق