- شوق و محبت : دوستداران حقیقی پروردگار از آنجا که تنها او را محبوب می دانند ، گاهی از شوق و نشاط لقای او می گریند .
- خشیت : خشیت ، ترس مبتنی بر بینش و فهم است و هنگامیکه مردان و زنان الهی عظمت خدا را درک می کنند – البته به قدر فهمشان – خوف از حضرتش پیدا کرده و این ترس موجب گریستن آنها می شود .
- احساس ابهام در بازگشت نهایی به سوی خداوند : مشتاقان کوی الهی همیشه خود را در خطر می بینند و نگران از آنکه آینده چه خواهد شد . و آنان چگونه به منزل مقصود باز خواهند یافت و با چه کیفیتی در محضر پروردگار حاضر خواهند شد . این نگرانی ، موجب گریه می شود .
( گروه مولفان، ۱۳۸۷،۲۰۵و۲۰۶ ) .
نوعی دیگر از تقسیم بندی برای انواع گریه وجود دارد که بدین قرار است :
الف ) ناشی از انگیزه عقیدتی : انسان مومن بر این باور است که همواره در محضر خدا قرار دارد و تمام اعمال و رفتار او ضبط شده و روز قیامت خوبیها و زشتیهای کردار و رفتارش نمایان می گردد . توجه به گذشته تاریک و گناه آلود ، مسلمان معتقد را به گریه وا می دارد تا خود را متحول سازد . این گریه نشانه ایمان کامل است .
ب ) ناشی از علاقه طبیعی انسان به خود و خاستگاه آن عواطف و احساسات است : خداوند متعال در وجود بشر قلب را نهاده که در رویارویی با حوادث و مصایب جان سوز دگرگون می شود و اشک را از چشمان سرازیر می کند . انسان در زیان های مالی و جانی و از دست دادن عزیزانی که با آنها انس و الفت پیدا کرده است ، اندوهگین شده و دچار ناراحتیهای روحی و روانی می شود اما گریه و گریستن ، عقده های درونی را برطرف کرده و به انسان آرامش می بخشد . از این رو در علم اخلاق از این ویژگی قلب تمجید شده است .
ج ) ناشی از فضیلت طلبی و کمال خواهی: انسان در فقدان معلم و مربی اخلاق و بلکه بالاتر در ارتحال پیامبر اکرم ( ص ) یا ائمه ( ع ) اشک می ریزد و عزاداری می کند . انگیزه این نوع گریه آن است که با مرگ پیشوای خود احساس می کند که از راه کمال و رشد بازمانده و راهنمای بزرگی داده است . پس از وفات رسول خدا ( ص ) خلیفه و دوم به زیارت ام ایمن آمدند پس از حضور آنان ، ام ایمن گریه کرد . خلیفه دوم گفت چرا گریه می کنی ؟ برای رسول خدا ( ص ) که در پیشگاه خداوند قرار دارد ، گریه معنا ندارد . ام ایمن پاسخ داد ، گریه من برای از دست دادن پیامبر نیست بلکه گریه ام به خاطر آن است که دست ما از اخبار آسمان و وحی کوتاه شده است . از این رو این نوع از گریه از گریه نوع اول ارزش بالاتری دارد . در این نوع گریه در واقع گریه کننده بر خود می گرید .
د ) ناشی از مظلومیت : نوع دیگر ، گریه بر مظلوم است به خاطر ظلم و ستمی که بر او وارد شده است . مانند گریه بر رسول خدا ( ص ) ، گریه بر امام علی ( ع ) ، گریه بر حسین بن علی ( ع ) و سایر ائمه اطهار ( ع).
نگارنده بر این عقیده است که تقسیم بندی بالا برای گریه از تقسیم بندی نوع اول بهتر است . این اقسام چهار گانه کامل تر و جامع تر می باشد و تقسیم بندی اول را نیز در بر می گیرد . شاید بتوان تقسیم بندی دیگری نیز برای انواع گریه در نظر گرفت که چنین است :
۱ - گریه تکوینی : اصولا نظام طبیعی عالم چنان تنظیم شده است که به تمام نیازهای موجودات ، گیاهان ، حیوانات و … جواب مثبت داده و آن را آماده ساخته است . همانند غذای کودک که در سینه مادر قبل از تولد آماده شده و کودک با تمام وجود خواهان ن است . خداوند متعال می فرماید : « یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» ،(الرحمن/۲۹ )،« تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا مىکنند، و او هر روز در شان و کارى است » . و نیز می فرماید : « وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّار»،
( ابراهیم/۳۴ )،« و از هر چیزى که از او تقاضا کردید به شما داد و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید هرگز آنها را احصاء نخواهید کرد انسان ستمگر و کفران کننده است » .
گریه از افعال ویژه بشری و غالبا غریزی و غیر اختیاری است که خداوند آن را در وجود بشر قرار داده است تا در هر مرحله ای انسان بوسیله آن نیاز خود را از خداوند و دیگران طلب کند .
گریه است که زبان گویای نیاز کودک به غذا و برقراری ارتباط با دیگران می گردد . در مراحل بالاتر نیز گریه زبان گویای نیاز انسان برای درخواست توفیقات بیشتر از خداوند می باشد .
امام صادق ( ع ) می فرماید : « ای مفضل ، از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش . بچه وقتی متولد می شود دو نوع رطوبت در بدن دارد ، یکی در بدنش و دیگری در مغزش است . با گریه رطوبتهای مغزش بیرون می آید و با آبی که از دهانش بیرون می آید ، رطوبت بدن او خارج می شود . پس کوچکترها که در قنداق گریه می کنند بگذارید بگریند و مانع آنها نشوید . بدین ترتیب چه بسا که در اشیاء منافعی نهفته باشد که معتقدان به اهمال و بی تدبیری در کار عالم از آن غافل اند و اگر می دانستند ، هیچگاه نمی گفتند که فلان چیز بی ثمر است . زیرا آنان از اسباب و علل آگاه نیستند . براستی هر چه را که منکران نمی دانند ، عارفان می بینند . چه بسیار است چیزهایی که دانش اندک آفریدگان از آن کوتاه و خالق آفرینش ، با دانش بی پایانش از آن آگاه است . قداستش عظیم و کلمه اش والاست . »( رضایی،۱۳۸۹ ،۳۴و ۳۵ ) .
۲ - گریه چشم : گاهی چشم به دلایل مختلف می گرید اما دل نمی گرید . گریه چشم ممکن است بر اثر عوامل خارجی و تحریکی چون پوست کندن پیاز باشد یا به دلایل مغرضانه و در راستای رسیدن به اهداف خود مانند گول زدن دیگران که آن نیز به اشک پیازی یا اشک تمساح معروف است . گریه چشم معمولا برای تزویر و ریا ، ذلت و شکست و عجز و ناتوانی است .
۳ - گریه دل : در این نوع گریه ، دل همیشه و در همه حال محزون و ناراحت است و به سوی خداوند توجه دارد حتی ممکن است اشکی هم در میان نباشد . فرد دائم متوجه احوال خود است و با زبان دل غم خود را به معبود اعلام می کند .
۴ - گریه چشم و دل : این شکل معمول و مداوم گریه است . که به دلایل و انگیزه های متفاوت ، واقعی یا غیر واقعی روی می دهد .
در اینجا بد نیست که به طور مختصر به ذکر انواع خنده نیز بپردازیم :
۱-۹) قلمروتحقیق
تقریبا تمام تحقیقات اجتماعی عناصری از گذشته را مورد توجه قرار می دهند ،حتی اگرموضوع در زمان حال در جریان باشد.پس عموما لازم است اطلاعاتی درباره گذشته و زمینه محیط مورد تحقیق(گروه ،سازمان،محله)به دست آورد(خاکی،۱۳۸۴،ص۲۱). ضرورت بیان قلمرو زمانی بیشتر از آن جهت است که خواننده در نهایت با توجه به مقطع زمانی که تحقیق انجام شده است می تواند دررابطه با تحلیل ها و استنتاج هایی که پیرامون فرضیه ها صورت گرفته است برداشت های بهتری پیداکند (همان منبع،ص۲۱).
بنابراین قلمروموضوعی ، مکانی و زمانی تحقیق حاضر عبارتند از:
-
- قلمرو زمانی تحقیق
دوره زمانی جمع آوری داده های این تحقیق بهار۱۳۹۲ بوده است.
-
- قلمرو مکانی تحقیق
قلمرو مکانی این تحقیق شرکت های بیمه شهرستان رشت می باشد.
-
- قلمرو موضوعی
موضوع این تحقیق، رابطه میان رضایت شغلی کارکنان و رضایت مشتریان میباشد ومورد مطالعه نیز شرکت های بیمه شهرستان رشت می باشد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
بخش اول
رضایت مشتری
مقدمه
امروزه شاهد تجارب متفاوتی از راه خدمات در زندگی روزمره هستیم. از شاخص های سنجش میزان برتری سازمان ها نسبت به هم، کارکنان شاغل در آن سازمان ها است که میزان وفاداری و تعهد آن ها باعث می شود وظایف محوله را با کیفیت بالاتری به انجام رسانند. این امر موجب افزایش عملکرد، بهره وری و اثربخشی سازمان می شود. برعکس،افراد بی تفاوت یا بی مسئولیت در برابر اعمال محوله سازمان این رفتار را به همکاران منتقل می کنند و باعث کاهش عملکرد افراد و تنزل سازمان از نظر کمی و کیفی می شوند. در دهه ۱۹۹۰ رضایت مشتریان، تاثیر قابل توجهی بر تفکر مدیریتی داشت. در حقیقت تشخیص درک، رویارویی و پیش بینی نیازهای مشتری منابع مهم بقاومزیت رقابتی برای یک شرکتی هستند که اثر قاطع بر مجموعه اولویتها و فعالیتهای شرکت دارد. در دنیای امروز صنایع خدماتی بخش عمده ای از بازارها را در بسیاری از کشورهای جهان به خود اختصاص داده اند. بنابراین گسترش روز افزون تعداد مشاغل خدماتی در کنار افزایش میزان اهمیت این گونه صنایع در تولید ناخالص ملی کشورهای مختلف، موضوع عرضه خدماتی بی عیب و نقص و با کیفیت برتر را به مسأله ای در خور توجه فراوان کرده نموده است(شاهین و ابوالحسنی به نقل از شفیعی،۲۰۰۶). تا چند سال اخیر صنعت بیمه کشورمان تحت سلطه کامل بخش دولتی بوده است وشرکت های بیمه در محیط غیررقابتی و با ثبات فعالیت می کردند و لزومی برای توجه به کیفیت خدمات نمی دیدند اما در سال های اخیر ظهور شرک تهای بیمه خصوصی فضای صنعت بیمه را دگرگون کرده است و رقابت در این بخش به شدت افزایش یافته است. هم چنین درصد افرادی که در بخش خدمات مشغول به فعالیت هستند نسبت به سایر بخشها در حال افزایش است. کیفیت خدمات در این بخش ها به خصوص در صنعت بیمه به میزان زیادی به عملکرد کارکنان بستگی دارد. بنابراین سازمان های خدماتی و به طور اخص صنعت بیمه متوجه این موضوع شده اند که به منظور حفظ مشتریان خود و کسب مزیت رقابتی، یکی از موضوعات مهم و کلیدی که بایدهمواره مد نظر قرار دهند، بهبود کیفیت خدمات خود است(کندامپیولی و منگیوس[۱۷]،۲۰۰۴،ص۱۷۸).
۲-۱) رضایت مشتری
بازار اقتصاد جهانی، هیچگاه به این اندازه رقابتی نبوده است. در سراسر دنیا، سازمانها و بنگاههای تجاری تلاش میکنند تا از طریق نیل به مزایای منحصر به فرد، نسبت به سایر رقبا به موقعیتی ممتاز دست یابند. از سوی دیگر، اغلب مشتریان هنگام خرید کالا و خدمات مورد نیاز، از امکان گزینههای متعددی برخوردار هستند. به همین دلیل آنان ورای مشخصات ظاهری و ویژگیهای فیزیکی یک محصول سایر شاخصهای کیفی را مدنظر قرار میدهند(غفاری آشتیانی، ۱۳۸۷،ص۴۲).
مشتریان در جستجوی سرنخهایی هستند که آنان را برای شناسایی بهترین تأمین کننده یاری نماید. در این راستا آنان علاوه بر بررسی عملکرد داخلی، هرگونه مدرک و شواهد خارجی که نشانه برقراری اصل تمرکز بر کیفیت در سازمان عرضه کننده میباشد را مورد توجه قرار میدهند. اندازه گیری رضایت مشتری از جمله اقدامات داخلی محسوب می شود که نمود جهتگیری سازمان به سمت کیفیت میباشد(کاوسی و سقایی، ۱۳۸۴،۲۳).
برای موفقیت در بازار پیچیده و رقابتی امروز، محققان معتقدند که رضایت مشتری یک عامل کلیدی و مهم است(اندیوبیسی و واه[۱۸]،۲۰۰۵،ص۶۵). رضایت مشتری از ارزش قابل ملاحظهای برخوردار است، چرا که از داده های مرتبط با مصرف اقتباس شده(در مقابل تولید) و همچنین به عنوان یک شاخص راهنما برای سودآوری آینده مطرح است. رضایت مشتری راهنمایی برای دستیابی به وفاداری بیشتر مشتری است. رضایت مشتری از طریق ارتقاء وفاداری، درآمدهای آتی را تضمین کرده، هزینههای معاملات آینده را کاهش داده، موجب کاهش کشش قیمتی شده و از کاسته شدن مشتریان سازمان به هنگام بروز لغزشهای احتمالی در کیفیت جلوگیری میکند. همچنین توصیههای دهان به دهان حاصل از مشتریان راضی، هزینههای جذب مشتریان جدید را کاسته و شهرت سازمان را ارتقاء میبخشد. در نقطه مقابل، نارضایتی مشتریان اثراتی معکوس بر جای میگذارد. بنابراین میتوان مشتریان راضی را یک دارایی ارزشمند برای سازمان به شمار آورد(اندرسون و فومل[۱۹]،۲۰۰۰،ص۸۷۱).
طی ده سال اخیر انواع مختلف سازمانها، چه بزرگ و چه کوچک، پی به اهمیت رضایت مشتری برده و دریافتهاند که ارتباط شدیدی بین رضایت مشتری، حفظ مشتری و سودآوری سازمان وجود دارد. برای بسیاری از سازمانهای فعال در بخش عمومی، رضایت مشتری خود معیاری برای موفقیت است. بنابراین رضایت مشتری به هدف عملیاتی بسیاری از سازمانها تبدیل شده است(هیل، ۱۳۸۵،ص۲۴).
سازمانهای متعالی، پاسخگوی نیازها و انتظارات مشتریان خود میباشند. این قبیل سازمانها فعالیتهای رقبای خود را تحت نظر قرار میدهند و مزایای رقابتی آنها را شناسایی مینمایند. سازمانهای مذکور، به طور مؤثری به پیش بینی نیازها و انتظارات آتی مشتریان خود میپردازند تا این نیازها و انتظارات را برآورده سازند و در صورت امکان از آنها پیشی گیرند. این سازمانها، در برابر نقاط ضعف خود به سرعت و به گونهای اثربخش واکنش نشان میدهند. آنها روابطی متعالی را با تمام مشتریان خود ایجاد و حفظ میکنند. اگر سازمانها را در مسیر تعالی در سه گروه سازمانهای در آغاز راه تعالی، سازمانهای در میانه راه تعالی و سازمانهای بالغ و متعالی تقسیم بندی کنیم، میتوان گفت که سازمانهای در آغاز راه، میزان رضایت مشتریان خود را ارزیابی کردهاند، سازمانهای در میانه راه، موفق شدهاند ارتباط بین اهداف میان مدت و کوتاه مدت خود را با نیازها و انتظارات مشتری برقرار نمایند و سازمانهای بالغ، محرکهای کسب و کار برای جلب رضایت مشتریان و موارد مرتبط با وفاداری مشتریان را درک و اندازه گیری نمودهاند و بر مبنای آن عمل میکنند(غفاری آشتیانی، ۱۳۸۷،ص۳۶).
تغییرات سریع و محیط رقابتی فزاینده کنونی، بانکها را وادار ساخته تا دیدگاه خود را به سوی رضایت مشتری معطوف سازند، چرا که با افزایش رضایتمندی مشتری، پیامدهای رفتاری از قبیل تعهد، قصد ماندن و وفاداری مشتری، خلق پیوندهای متقابل و سودمند میان ارائه دهندگان و کاربران خدمت، توان پذیرش نقصها و لغزشهای احتمالی خدمت و همچنین توصیههای دهان به دهان مثبت مشتریان را در پی خواهد داشت(آراسلی و همکاران[۲۰]،۲۰۰۵،۵۲).
از این فرضیه که رضایت مشتری یک متغیر مهم ارزیابی و کنترل مدیریت بازاریابی بانک است، حمایت گستردهای به عمل آمده است(موتینهو و اسمیت[۲۱]،۲۰۰۰،۱۲۷). بانکداری از جمله صنایعی است که در آن رضایت مشتری توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. رضایت مشتری به قدری اهمیت یافته که برخی بانکها از آن به عنوان یک عنصر اساسی در استراتژی بازاریابی خود یاد کردهاند(غفاری آشتیانی، ۱۳۸۷،۴۱).
حفظ و نگهداری مشتری موضوع مورد علاقه بسیاری از بانکها است. به عنوان مثال، بانک للویدز در انگلیس، طی تحقیقاتی درصدد برآمد تا فرآیندی که منجر به رضایتمندی مشتری شده و عوامل تعیین کننده نارضایتی مشتریان را شناسایی کند. یافتههای این تحقیق به بانک کمک کرد تا فرایند جدید نگهداری مشتریان را طراحی و به مرحله اجرا درآورد. به مانند بانک للویدز، بانک میدل بری[۲۲] در آمریکا یک برنامه کیفیت خدمات مبتنی بر حفظ و نگهداری مشتریان از طریق کیفیت خدمات را توسعه بخشید. به گونه مشابهای بانک رویال[۲۳] در اسکاتلند از رضایتمندی مشتری در طراحی چشم انداز آینده بانک استفاده کرد. این بانک علاقه مندی خود به رفتارهای سودآور مشتری که در اصطلاح سهآر[۲۴] نامید را ابراز کرد. این رفتارها عبارت بودند از : (متاوا و المساوی[۲۵]،۱۹۹۸،۳۰۰).
-
- ماندگاری در بانک
-
- معرفی بانک به دوستان
-
- خرید دوباره(مجدد) از بانک.
۲-۱-۱) تعاریف رضایت مشتری
رضایت مشتری به هدف تمامی فعالیتهای کسب و کار و به عنوان یک مفهوم محوری برای هر سازمانی مطرح است. رضایت مشتری مفهومی است که در متون بازاریابی به طور گستردهای مورد بحث قرار گرفته و تعاریف متعددی برای آن ارائه شده است، اما محققان هنوز هم به این کار ادامه میدهند(غفاری آشتیانی، ۱۳۸۷،۵۱).
به عقیده گیز و کوت[۲۶](۲۰۰۰)، رضایت مشتری در برگیرنده سه جزء اساسی است:
-
- نوع رضایت، که بیانگر آن است که آیا رضایت از نوع شناختی، احساسی و یا عمدی است؛ و همچنین سطح و میزان شدت آن.
-
- موضوع یا محور مورد علاقهای که رضایت برآن تمرکز یافته، که میتواند مبتنی بر ارزیابی از محصول، تجارب مصرف و یا ویژگیهای مرتبط با خرید باشد.
-
- لحظهای از زمان که در آن ارزیابی صورت گرفته، که ممکن است قبل از انتخاب، پس از انتخاب و یا هر زمان دیگری باشد(برلی و همکاران[۲۷]،۲۰۰۴،ص۲۶۰).
این چهارچوب نظری امکان توسعه بخشیدن تعاریف را فراهم ساخته و آنها را با وضعیتها و زمینه خاص هر مطالعه تطبیق میدهد.
رضایت در مطالعات مختلف در برگیرنده سطوح مختلفی است. اگرچه اظهار رضایت از یک ویژگی محصول، یک فروشنده و یا یک تجربه مصرف میتواند سودمند باشد، ولی اساسیترین آن در برگیرنده رضایت از یک محصول یا خدمت است. در حقیقت حداقل دو دیدگاه مختلف از رضایت مشتری وجود دارد:
زنان احتمالاً نیاز بیشتری به دورهای از تجدید قوا دارند. زنان ممکن است واکنش هیجانیتری نسبت به استرس نشان دهند و سطح فرسودگی هیجانی بالاتری را در ابتدای ترم گزارش کنند، در حالی که به نظر میرسد مردان، در انتهای ترم به سطحی که زنان در ابتدا گزارش کردهبودند، برسند (اسریتر و همکاران، ۲۰۰۸). کلی[۵۶۹] (۱۹۹۴) مربیان بیسبال و سافتبال دانشگاهی را مورد بررسی قرار داد و به عامل های جنسیت و زمان در ارتباط با فرسودگی توجه کرد. در آن مطالعه، کلی دریافت که جنسیت و زمان جلسات اثرهای چشمگیری دارند. مخصوصاً زنان نسبت به مردان مربی همتای خود، نشانه های فرسودگی را بسیار بیشتر گزارش میکردند.
ولی و همکاران (۱۹۹۸) دریافتند که ادراک همدلی مربیان و استفاده از تحسین به طور معکوسی با فرسودگی مرتبط بود. هنگامی که یک مربی عدم تحسین، سبکی استبدادی از مربیگری، یا تأکیدی بر پیروزی، را به کار میبرد، ارتباطی مستقیم با آرمان منفی ورزشکار از ادراک خویشتن داشت. همچنین، اضطراب رقابتی در مربیانی که ورزشکاران را بیشتر دچار استرس میکنند و احساس فرسودگی را به وجود میآورند، دیده شد.
پرایس[۵۷۰] و ویز[۵۷۱] (۲۰۰۰) با بهره گرفتن از مدل رهبری چلدورای[۵۷۲] و صالح[۵۷۳] (۱۹۸۰)، مطالعهای را در زمینه تعامل مربی/بازیکن انجام دادند. ارتباطی قوی بین مربیانی که ابراز فرسودگی میکردند، و فرسودگی در ورزشکاران وجود داشت. مربیانی که فرسودگی هیجانی بیشتری داشتند، دستورالعملهای آموزشی و حمایت آموزشی کمتری ارائه میکردند، که منجر به سبک رهبری دموکراتیکتری میشد. نوعی ناقطبیشدن در ورزشکاران و تأکید کمتر روی کفایتهای شخصی وجود داشت. پاسخ روانشناختی بعد مهم دیگری از این مدل بود و نشان داد که معمولاً کفایت و لذت ادراکشده کمتر، منجر به سطوح بالاتر اضطراب و فرسودگی میشود. همچنین سبک رهبری دموکراتیک، احتمال فرسودگی را افزایش میداد.
در پژوهش باقری و زارعیمتین (۱۳۸۴) روی ۳۴۰ نفر از مربیان و فوتبالیستهای حرفهای، به این نتیجه رسیدند که فرسودگی ۵/۴۰% بازیکنان بالاتر از میانگین بود. بین سبک رهبری وظیفهمدار مربیان با میزان فرسودگی بازیکنان رابطه معنیداری وجود داشت.
تعدادی از تحقیقات اصیل در مورد تمرین منفی فشارزا، که توسط سیلوا (۱۹۹۰) روی ورزشکاران انجمن باشگاههای ساحل اطلس انجام شد، نشان داد که ۶۶% ورزشکاران اندگی فرسودگی احساس کردهاند. بقیه تحقیقات دریافتهاند که ۶۰% زنان و ۶۴% مردان، حداقل یک دوره از ماندگی را در دوره رسمی دوندگی خود، داشتهاند. در نهایت، راگلین و مورگان (۱۹۸۹) دریافتند که بیش از ۹۰% شناگرانی که در طول سال اول دانشگاه خود، احساس ماندگی کردهبودند، در سال بعدی دانشگاه خود خسته شدند.
تحقیق گاستافسون[۵۷۴]، کنتا[۵۷۵]، هسمن[۵۷۶] و لاندکوایست[۵۷۷] (۲۰۰۷) روی ۹۸۰ ورزشکار جوان ممتاز ۱۷ تا ۲۱ ساله انجام شد. آنها فهمیدند که بین ۱ تا ۹% زنان ورزشکار و ۲ تا ۶% مردان ورزشکار نشانه های فرسودگی سطح بالا را داشتند.
در پژوهشها، برخی از مدلهای فرسودگی ورزشی تأیید شدهاند، که نمونههایی از آنها در پی میآیند.
مدل اسمیت: به دلیل اینکه مدل اسمیت خیلی وسیع است، آزمودن مستقیم آن دشوار است. با این حال، در برخی مطالعات به این نتیجه رسیدهاند که مدل اسمیت توضیح خوبی برای فرسودگی ورزشکاران فراهم میکند. علاوه بر این، پژوهش اخیر گروهی از محققین نشان دادهاست که استرس به میزان زیادی در فرایند فرسودگی دخیل است (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدل کواکلی: گولد و همکارانش (۱۹۹۷) میزانی از حمایت را از نظر کواکلی با مصاحبههایی که با دانشجویان سال سوم ورزش تنیس انجام دادند، فراهم کردند. اما این یک آزمودن مستقیم نبود. در تحقیقی جدیدتر، بلاک[۵۷۸] و اسمیت[۵۷۹] (۲۰۰۷) به طور مستقیمی فرضیه کواکلی را روی ۱۸۲ شناگر ۱۳ تا ۲۲ ساله سنجیدند. شرایط تحقیق طوری بود که فرصت تصمیمگیری را محدود میکرد، تصمیمهای ورزشی را از بیرون کنترل میکرد و هویت محدودی را برای آزمودنیها به وجود میآورد که منجر به فرسودگی آنها شد.
مدل سیلوا: در ابتدا، پژوهشهای کمی از نظر سیلوا حمایت کردند، ولی در طول دهه اخیر، محققان سوئدی، که توسط گوران کنتا و همکارانش رهبری میشدند، به طور وسیعی تمرین جسمی و بازیافت را در ارتباط با فرسودگی در ورزشکاران، مورد بررسی قرار دادند (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدل ریدیک: ریدیک (۱۹۹۷) ادعاهای خود را در مطالعهای روی ۲۰۰ شناگر آزمود. او دریافت که برخی از شناگران احساس گیرافتادن در ورزش خود را میکنند، زیرا آنها دیگر دوست ندارند در ورزش مشارکت داشتهباشند ولی معتقدند که مجبورند. نتایج این مطالعه همچنین نشان داد که این شناگران گیرافتاده، هنگامی که خود را با شناگرانی که احساس نمیکنند گیر افتادهاند، مقایسه میکنند، بیشتر احتمال دارد فرسوده شوند.
مدلهای انگیزشی: یکی از مدلهای انگیزشی، نظریه خودمختاری است: درتلاشی برای بررسیکردن این نظریه، پرالت[۵۸۰]، گادرآ[۵۸۱]، لاپوینت[۵۸۲] و لاکرویکس[۵۸۳] (۲۰۰۷) مطالعهای روی ۲۵۹ دانشآموز ورزشکار یک مدرسه ورزشی کانادایی انجام دادند. این پژوهش از نظریه مذکور حمایت کرد. یافته های مشابهی توسط مطالعات متعدد روی بازیکنان ممتاز راگبی به دست آمدهاند، که نشان میدهند که شکلهای خودمختار انگیزه با فرسودگی ورزشی همبستگی منفی دارند. به دلیل اینکه نمونه های اکثر این مطالعات، ویژگی سطوح پایین فرسودگی را دارند، تعمیمدهی این یافتهها باید با احتیاط انجام گیرد.
نظریه تعهد: در پژوهشی روی ورزشکاران ممتاز نیوزلند، لانسدیل[۵۸۴]، هاج[۵۸۵]، و جکسون[۵۸۶] (۲۰۰۷) این رویکرد را آزمودند و دریافتند که همانطور که پیشبینی شدهبود، نمره های فرسودگی و تعهد به طور منفی همبسته بودند، که حاکی از آن است که این دو ساخت در تضاد با هم قرار دارند. گرچه نتایج آغازین از این پیشبینی که تعهد متضاد فرسودگی است، حمایت میکنند، تحقیقات بعدی نیز آن را تضمین میکنند. باید اشاره کرد که پیشبینیهای خیلی دقیق نظریهای، در مورد چگونگی تعهد و کمبود تعهد که منجر به فرسودگی میشود، هنوز انجام نشدهاست (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
چن و همکاران (۲۰۰۸) ارتباط بین حالت خوشبینی موقعیتی مثبت[۵۸۷] و فرسودگی ورزشی را در والیبالیستهای جوان مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که خوشبینی موقعیتی مثبت با فرسودگی ورزشی رابطه منفی دارد.
تبعات منفی فرسودگی ورزشی مورد بررسی قرار گرفتهاند. فرسودگی ورزشی در بین ورزشکاران راگبی منجر به مشکلات تمرکز، نوسانات خلقی، عملکرد ضعیف، و ترک بلقوه ورزش میشود (هاج و همکاران، ۲۰۰۸).
انتقادبرانگیزترین صفت شخصیتی مؤثر بر فرسودگی روانرنجورخویی و برجستهترین صفات پیشبینیکننده، وظیفهشناسی و روانرنجووخویی هستند (کیم[۵۸۸]، شین[۵۸۹] و سوآنگر[۵۹۰]، ۲۰۰۹). گودجر و همکارانش (۲۰۰۷) ۵ موضوع اصلی را که همبستههای روانشناختی فرسودگی در ورزشکاران هستند، مشخص کردند: انگیزش؛ سازگاری با مشکلات[۵۹۱]؛ واکنش نسبت به تمرین و بازیافت؛ نقش دیگران معنادار؛ و هویت ورزشکار. همبستههای انگیزشی از پژوهشهایی که بر نوع انگیزش و نداشتن انگیزه همانند لذت و ادراک کنترل، متمرکز هستند، به دست آمدهاند. در کل، ازدستدادن انگیزه، لذت کمتر و کمبود کنترل ادراکشده با فرسودگی ورزشی مرتبط بودند. به طور جالب توجهی، روابط فرسودگی-انگیزش بیرونی، کمتر واضح بوند. یک چیز که در این تحقیقات واضح است، همبستگی بالا بین فرسودگی و تغییرات در انگیزش است. استرس افزایشیافته، در بسیاری از مطالعات، با سطوح بالاتر فرسودگی مرتبط بودهاست. همچنین اضطراب خصیصهای بالا، که گرایشی شخصیتی است، با فرسودگی در ورزشکاران به طور مثبتی همبستگی دارد؛ که این حاکی از آن است که ورزشکاران دارای اضطراب صفتی بالا، به احتمال بیشتری فرسوده میشوند. مشخص شدهاست که توان ورزشکار برای سازگاری مؤثر با استرس و مشکلات، به طور منفی با فرسودگی مرتبط است. همبسته روانشناختی دیگر فرسودگی، پاسخهای ورزشکاران به تمرین و بازیافت است. در این موضوع، دریافتهاند که تمرین بیش از حد با اختلال خلقی بیشتر و فرسودگی مرتبط بودهاست. علاوه بر این، کلمن[۵۹۲] و گانتر[۵۹۳] (۲۰۰۰) ثابت کردند که راهبردهای بازیافت، با فرسودگی ورزشی به طور منفی همبسته هستند، که این حقیقت را برجسته کردهاند که جلوگیری از فرسودگی فقط در زمینه محدودکردن حجم و شدت آموزش انجام نمیشود، بلکه همچنین در زمینه بهینهکردن راهبردهای تجدید قوای ورزشکاران نیز است (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
نقش دیگران معنادار نیز با فرسودگی مرتبط است. مربیان و والدین دو گروه از افرادی هستند، که در این زمینه مورد آزمون قرار گرفتهاند. در اولین نگاه اجمالی، ممکن است چنین انتظار برود که رابطهای مثبت بین فرسودگی ورزشی و تأثیر والدین و مربیان وجود دارد؛ که شامل شدت عملکرد، انتظارات غیرواقعگرایانه، و انتقادگرایی است، طوری که این عوامل ممکن است به عنوان استرسزاها تفسیر شوند. با این حال، مربیان و والدین همچنین میتوانند حمایت اجتماعی فراهم کنند، که باید به عنوان کاهنده استرس و فرسودگی به حساب آید. این دو نگرش رقابتکننده، ناتوانی در رسیدن به نتیجهای سادهانگارانه در مورد روابط بین فرسودگی ورزشی و مربیان و والدین را نشان میدهد؛ بنابراین، رفتارهای خاصی که توسط این افراد برانگیخته میشود، باید در آینده آزموده شوند. هویت ورزشکار در ارتباط با فرسودگی نیز بررسی شدهاست. مطالعات بسیار اندکی، در این زمینه، به نتایج قطعی رسیدهاند. با این حال، روابط مثبت بین هویت ورزشی محدود[۵۹۴] و فرسودگی وجود دارد. علاوه بر این، بلاک و اسمیت در آزمون اخیر خود در مورد پیشبینیهای مدل کواکلی (۱۹۹۲)، دریافتند که هویت ورزشی پایینتر منحصراً نمره های زیر مقیاس فرسودگی شایستگی ورزشی کاهشیافته را پیشبینی میکنند (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
۲-۱۰-۱- فرسودگی و بیشتمرینی
تا قبل از دهه ۱۹۹۰، فرسودگی اساساً به تخصصهایی که با خدمات انسانی و مراقبت بهداشتی ارتباط داشتند، ربط داده میشد. ولی از آن زمان تاکنون، فرسودگی ورزشی نیز مورد توجه قرار گرفتهاست (لایی و اسویگینز، ۲۰۰۳). با توجه به اهمیت فوقالعاده هزینهای که صرف یک ورزشکار حرفهای میشود، این که تحقیقاتی در زمینه فرسودگی، ارزیابی آن و شیوه های جلوگیری از آن انجام گیرد، دارای اهمیت است. نگرانی اصلی در این تحقیقات، این سؤال بودهاست که فرسودگی چگونه روی سلامتی و رضایت از زندگی تاثیر میگذارد (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹). هدف این تحقیقات پیشگیریکردن یا دست کم به حداقل رساندن فرسودگی است. با این حال، برخی از این تحقیقات محدودیتهای مفهومی و نظریهای دارند. برای مثال، برخی از تحقیقات در زمینه نظریهای در مورد پیشایندهای فرسودگی با محدودیت روبرو هستند. در نتیجه همچنان کشف چارچوب نظری مناسبی در زمینه پیشایندهای فرسودگی ضروری است (هاج و همکاران، ۲۰۰۸).
در اکثر مدلهای فرسودگی، بیشتمرینی، پیشرو فرسودگی توصیف شدهاست (لایی و اسویگینز، ۲۰۰۳). اخیراً مشخص شده است که بیشتمرینی و فرسودگی در نشانه های تشخیصی یکدیگر، مانند خستگی، کاهش عملکرد، فرسودگی و اختلال خلق سهیم هستند. با این حال، فرض بر این است که هنگامی که یک ورزشکار بیش از حد ورزش میکند، انگیزش باقی میماند، در حالی که، ورزشکاری که فرسوده شدهاست، به طور نوعی نشانههایی مانند بیانگیزگی، تنزل ورزشی و بدبینی دارد. هنگامی که ورزشکاران از فرسودگی ورزشی رنج میبرند، معمولاً خستگی مزمن، الگوهای بد خواب و دوره های افسردگی و ناامیدی را تجربه میکنند. عملکرد ورزشی آنها نیز طبیعتاً کاهش معناداری پیدا میکند. بازیافت برای رهایی کامل از فرسودگی، فرایندی پیچیده است و ماه ها و حتی سالها به طول میانجامد. هنگام بررسی نوشتجات چاپشده در مورد بیشتمرینی و فرسودگی ورزشی، واژگان فنی استانداردشده بین المللی وجود ندارد. در نتیجه، تفسیر یافته های پژوهشی تحت تأثیر نبود ملاکهای تشخیصی واضح قرار میگیرد (لیمیر و همکاران، ۲۰۰۷).
نظریههای فرسودگی روی دامنهای از متغیرهای مختلف متمرکز شدهاند: حجم و شدت آموزش؛ استرس و راهبردهای بازیافت هیجانی، اجتماعی، و جسمی؛ تمایلات شخصیتی، مانند کمالگرایی ناسازگارانه، ادراک کنترل، شرایط انگیزشی، انتظارات عملکرد، و هویت ورزشی؛ و کنترل بزرگسالان بر انتخابها و تصمیمگیریهای ورزشی. انجام پژوهشهای طولی با درنظرگرفتن همه این متغیرها بسیار مفید خواهدبود (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
تحقیقات آینده به بررسی تحول فرسودگی در طول زمان با پیگیری دقیق فرسودگی و اندازهگیریهای انگیزشی در کنار استرس و تجدید قوا، نیازمند است. در تحقیق اولیه عالیای در این زمینه، که توسط گوستافسون و همکاران (۲۰۰۷) انجام شد، فرایند فرسودگی در میان سه گروه ممتاز اسکیبازان کشوری، که ورزش خود را به دلیل فرسودگی ترک کردهبودند، بررسی شد. ورزشکاران با ویژگی موفقیت زودهنگام در اسکی مواجه شدهبودند که منجر به انتظارات بالای آنها شدهبود. نتایج نشاندادند که فرایند فرسودگی بوسیله روشها و شدتهای مختلفی به وجود آمد. هر ۳ ورزشکار، کمبود جسمی و روانی بازیافت داشتند. همچنین ورزشکاران درگیر میزان فوقالعادهای از تمرین و آموزش ورزشی نبودند، ولی شدت آموزشهای آنها خیلی زیاد بود. یک مطالعه طولی واقعی که توسط کرسول[۵۹۵] و اکلوند[۵۹۶] انجام شد (۲۰۰۷)، کسانی که با بازیکنان تیمهای چندگانه راگبی نیوزلند در طول یک سال، مصاحبه میکردند. در برخی از دوره های آن فصل، ۷ نفر از ۹ بازیکن گزارش کردند، به طور استواری فرسوده بودهاند. به طور خاصی آن بازیکنان فرسودگی جسمی و هیجانی، افت ورزشی و شایستگی کاهشیافتهای را گزارش کردند.
۲-۱۱- خلاصه فصل
صنعتیشدن جوامع و به تبع آن کاهش تحرک و فعالیت بدنی در افراد، ضرورت پرداختن به ورزش را بیش از پیش نمایان ساخته است، و توجه گستردهای را نسبت به ورزش، به ویژه نقش مسائل روانشناختی در ورزش، معطوف کردهاست. روانشناسی ورزش به بررسی رابطه متقابل رفتار فردی و فعالیت بدنی افراد میپردازد، و در صدد پاسخگویی به این سؤال اساسی است که عوامل روانی چه تأثیری بر رفتار ورزشی دارند و در مقابل، تجربه های ورزشی چگونه بر متغیرهای روانی فرد اثر میگذارند. خستگی و فرسودگی از جمله عوارضی هستند که ورزشکاران حرفهای گاه دچار آنها میشوند و عوامل روانشناختی چندی در بروز آن دخیل است. پژوهشهای مختلف ارتباط بین بیشتمرینی و نیز کمالگرایی منفی را با خستگی و فرسودگی ورزشی نشان دادهاند؛ با این حال، پژوهشهای چندی نیز حاکی از عدم رابطه بین کمالگرایی با فرسودگی و خستگی بوده و نیز پژوهشهای متعدد، نوع ورزش (فردی- تیمی؛ هوازی- غیرهوازی) و نیز جنسیت را به عنوان متغیری تعدیلکننده در نظر گرفتهاند که تأثیر کمالگرایی و بیشتمرینی بر خستگی و فرسودگی را تحتالشعاع خود قرار میدهد. با این حال، بسیاری از پژوهشها به اشتباه، ارزیابی متغیر بیشتمرینی را با “پا"یکسان دانستهاند. علاوه بر این، تا کنون پژوهشی که این روابط و متغیرها را به این شکل مورد بررسی قرار دهد و خستگی و فرسودگی را در زنان و مردان ورزشکار در رشته های مختلف و با در نظرگرفتن ویژگی کمالگرایی و بیشتمرینی آنان بسنجد، صورت نگرفته است. کاستیهای فوق لزوم پژوهشهای بیشتر در این زمینه را برجسته میسازند.
فصل سوم:
گستره روششناختی
مقدمه
در این فصل، روش پژوهشی مورد استفاده در این مطالعه که شامل طرح کلی پژوهش، جامعه آماری، نمونه مورد مطالعه، روش نمونهگیری، ابزار پژوهش، محیط و روش اجرا، و روش تجزیه و تحلیل داده ها هستند، بیان میشوند.
۳-۱- طرح کلی پژوهش
در این پژوهش از روش همبستگی استفاده شدهاست که در آن سعی میشود رابطه بین متغیرهای مختلف با بهره گرفتن از ضریب همبستگی، کشف یا تعیین شود. همچنین جهت بررسی نقش تعدیلکنندگی بیشتمرینی از روش تحلیل مسیر استفاده شدهاست.
۳-۲- جامعه آماری و نمونه مورد مطالعه
۳-۲-۱- جامعه
جامعه مورد پژوهش، کلیه ورزشکاران حرفهای ایران که از زمستان سال ۱۳۸۸ تا بهار سال ۱۳۸۹ در یکی از رشته های ورزشی بدمینتون، بسکتبال، بولینگ، دو و میدانی، اسکیت، فوتبال، قایقرانی، گلف، هاکی، جودو، کبدی، کشتی، راگبی، سهگانه، شنا، تکواندو، تنیس روی میز، تیراندازی، ووشو و والیبال فعالیت داشتند، بودند.
۳-۲-۲- نمونه
با نگاهی به پژوهشهای انجام شده در زمینه موضوع مورد پژوهش، میبینیم که هاج و همکاران (۲۰۰۸) روی ۱۳۳ نفر، اسریتر و همکاران (۲۰۰۸) روی ۵۱ نفر، لیمیر و همکاران (۲۰۰۷) روی ۱۴۱ نفر، لاندسدیل، هاج و روز[۵۹۷] (۲۰۰۹) روی ۲۰۱ نفر، پیهیل و همکاران (۲۰۰۸) روی ۱۵۱ نفر، پژوهش کردند. همانطور که مشاهده میشود، میانگین نمونه های این پژوهشها، ۱۳۵ نفر است.
در این پژوهش، به تبعیت از پژوهش لاندسدیل و همکاران (۲۰۰۹) که پژوهشی جدید با موضوعی مشابه در این زمینه است، از تعداد ۲۰۰ نفر استفاده شدهاست. همچنین میدانیم که افزایش تعدد نمونه منجر به افزایش تعمیمپذیری پژوهش
میشود. در نتیجه، نمونه پژوهشی شامل ۲۰۰ نفر از ورزشکاران حرفهای (۸۳ زن، ۱۱۶ مرد و یک نفر با جنسیت نامشخص) با میانگین سنی ۳۳/۲۱ و انحراف معیار ۷۲/۴ بود که از زمستان سال ۱۳۸۸ تا بهار سال ۱۳۸۹ به فعالیت مشغول بودند.
در این پژوهش، به این دلیل که امکان انجام روش دقیقتری وجود نداشته، از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شدهاست.
۳-۳- ابزار پژوهش
در این پژوهش از ۴ پرسشنامه که هریک مربوط به یکی از متغیرهای مورد مطالعه هستند، استفاده شدهاست.
مقیاس کمالگرایی رقابتی: این آزمون یک مقیاس ۱۰ سوالی است که به وسیله بشارت (۱۳۸۸) برای سنجش ابعاد مثبت و منفی کمالگرایی رقابتی، در نمونه های جامعه ایرانی، ساخته و هنجاریابی شدهاست. سؤالهای آزمون دو بعد کمالگرایی رقابتی شامل تلاش برای کاملبودن[۵۹۸] و واکنش منفی به ناکاملبودن[۵۹۹] را، در مقیاس ۵ درجهای لیکرت، از نمره یک (خیلی کم) تا نمره پنج (خیلی زیاد) میسنجند. حداقل و حداکثر نمره آزمودنی در هر یک از زیرمقیاسها به ترتیب ۵ و ۲۵ خواهدبود. ویژگیهای روانسنجی مقیاس کمالگرایی رقابتی در چندین پژوهش بررسی و تأیید شدهاست (بشارت، ۱۳۸۸). بر حسب یافته های مقدماتی، آلفای کرونباخ پرسشهای هر یک از زیر مقیاسها در مورد یک نمونه ۱۳۳ نفری از ورزشکاران سطوح و رشته های مختلف ورزشی به ترتیب ۹۳/۰ و ۹۰/۰ محاسبه شد که نشانه همسانی درونی[۶۰۰] خوب مقیاس است. ضرایب همبستگی بین نمره های ۵۴ نفر از نمونه مذکور در دو نوبت با فاصله دو تا چهار هفته به ترتیب برای تلاش برای کاملبودن ۸۳/۰=r، و برای واکنش منفی به ناکامل بودن ۷۸/۰=r به دست آمد، که در سطح۰۰۱/۰ P< معنادار بودند. این ضرایب نشانه پایایی بازآزمایی[۶۰۱] رضایت بخش مقیاس کمالگرایی رقابتی هستند. روایی محتوایی[۶۰۲] مقیاس کمالگرایی رقابتی بر اساس داوری ده نفر از متخصصان روانشناسی و تربیت بدنی بررسی و ضرایب توافق کندال برای هر یک از زیرمقیاسهای پرسشنامه به ترتیب ۸۱/۰ و ۸۵/۰ محاسبه شد. روایی همگرا[۶۰۳] و تشخیصی (افتراقی)[۶۰۴] مقیاس کمالگرایی رقابتی از طریق اجرای همزمان مقیاس کمالگرایی مثبت و منفی[۶۰۵]، مقیاس موفقیت ورزشی[۶۰۶] و مقیاس سلامت روانی[۶۰۷] در مورد آزمودنیها محاسبه شد و مورد تأیید قرارگرفت (بشارت، ۱۳۸۸).
پرسشنامه فرسودگی ورزشکار: پرسشنامه فرسودگی ورزشکار[۶۰۸] (ریدک و اسمیت، ۲۰۰۱) یک ابزار ۱۵ سؤالی است و سه بعد فرسودگی عاطفی/جسمی، احساس بیکفایتی (ورزشی) و ناارزندهسازی (ورزش) را در مقیاس ۵ درجهای لیکرت از نمره یک (خیلی کم/تقریباً هرگز) تا نمره پنج (خیلی زیاد/تقریباً همیشه) میسنجد. حداقل و حداکثر نمره آزمودنی در هر یک از زیرمقیاسها به ترتیب ۵ و ۲۵ خواهدبود. ضرایب آلفای کرونباخ برای پرسشهای هر یک از زیر مقیاسها به ترتیب ۸۹/۰، ۸۴/۰ و ۸۹/۰ گزارش شدهاست (ریدک و اسمیت، ۲۰۰۱). پایایی بازآزمایی پرسشنامه فرسودگی ورزشکار، در یک دوره ۷ تا ۹ روزه، برای فرسودگی عاطفی/جسمی ۹۲/۰=r، برای احساس بیکفایتی ۸۶/۰=r و برای ناارزندهسازی ۹۲/۰=r محاسبه شدهاست (ریدک و اسمیت، ۲۰۰۱). روایی سازه[۶۰۹] پرسشنامه فرسودگی ورزشکار از طریق همبستگی زیرمقیاسهای آن با ابزارهای اندازه گیری استرس، اضطراب، مقابله، انگیزش، حمایت اجتماعی و خرسندی بررسی و تأیید شدهاست (ریدک و اسمیت، ۲۰۰۱). نتایج تحلیل عاملی تأییدی[۶۱۰] نیز با تعیین سه عامل فرسودگی عاطفی/جسمی، احساس بیکفایتی و ناارزندهسازی، ساختار عاملی پرسشنامه فرسودگی ورزشکار را مورد تأیید قرارداد (ریدک و اسمیت، ۲۰۰۱).
ویژگیهای روانسنجی نسخه فارسی پرسشنامه فرسودگی ورزشکار نیز در چندین پژوهش بررسی و تأیید شدهاست (بشارت، ۱۳۸۸). بر حسب یافته های مقدماتی، آلفای کرونباخ پرسشهای هر یک از زیر مقیاسها در مورد یک نمونه ۲۲۹ نفری از ورزشکاران سطوح و رشته های مختلف ورزشی برای فرسودگی عاطفی/جسمی ۹۰/۰، برای احساس بیکفایتی ۸۳/۰ و برای ناارزندهسازی ۸۷/۰ محاسبه شد. این ضرایب که در سطح۰۰۱/۰ P< معنادار بودند، همسانی درونی[۶۱۱] نسخه فارسی پرسشنامه فرسودگی ورزشکار را تأیید میکنند. ضرایب همبستگی بین نمره های ۸۳ نفر از نمونه مذکور در دو نوبت با فاصله یک تا ده هفته برای فرسودگی عاطفی/جسمی ۸۶/۰=r، برای احساس بیکفایتی ۷۱/۰=r و برای ناارزندهسازی ۷۵/۰=r به دست آمد. این ضرایب که در سطح۰۰۱/۰ P< معنادار بودند، پایایی بازآزمایی نسخه فارسی پرسشنامه فرسودگی ورزشکار را تأیید میکنند.
روایی سازه، همگرا و تشخیصی (افتراقی) نسخه فارسی پرسشنامه فرسودگی ورزشکار از طریق اجرای همزمان مقیاس سبکهای مقابله با استرس ورزشی[۶۱۲]، نیمرخ حالتهای خلقی[۶۱۳]، فهرست عواطف مثبت و منفی[۶۱۴]، مقیاس اضطراب بک[۶۱۵] و مقیاس کمالگرایی رقابتی[۶۱۶] در مورد آزمودنیها محاسبه شد و مورد تأیید قرارگرفت. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی[۶۱۷] نیز سه عامل را برای نسخه فارسی پرسشنامه فرسودگی ورزشکار تأیید کرد (بشارت، ۱۳۸۸).
مقیاس خستگی ورزشی: مقیاس خستگی ورزشی[۶۱۸] یک ابزار ۱۴ سؤالی است که به وسیله بشارت (۱۳۸۷) برای سنجش نشانه های خستگی ورزشی در نمونههایی از ورزشکاران سطوح و رشته های مختلف ورزشی ساخته و هنجاریابی شدهاست. سؤالهای مقیاس دو بعد نشانه های جسمی[۶۱۹] و نشانه های روانی[۶۲۰] خستگی ورزشی را در مقیاس ۵ درجهای لیکرت از نمره یک (خیلی کم) تا نمره پنج (خیلی زیاد) میسنجد. حداقل و حداکثر نمره آزمودنی در هر یک از زیرمقیاسها به ترتیب ۷ و ۳۵ خواهد بود. ویژگیهای روانسنجی مقیاس خستگی ورزشی در چندین پژوهش بررسی و تأیید شدهاست (بشارت، ۱۳۸۷). بر حسب یافته های مقدماتی، آلفای کرونباخ پرسشهای هر یک از زیر مقیاسها در مورد یک نمونه ۲۴۷ نفری از ورزشکاران سطوح و رشته های مختلف ورزشی برای نشانه های جسمی ۹۱/۰ و برای نشانه های روانی ۸۹/۰ محاسبه شد. این ضرایب که در سطح ۰۰۱/۰ P< معنادار بودند، همسانی درونی مقیاس خستگی ورزشی را تأیید میکنند. ضرایب همبستگی بین نمره های ۹۲ نفر از نمونه مذکور در دو نوبت با فاصله دو تا شش هفته برای نشانه های جسمی ۷۹/۰=r و برای نشانه های روائی ۷۳/۰=r به دست آمد. این ضرایب که در سطح۰۰۱/۰ P< معنادار بودند، پایایی بازآزمایی مقیاس خستگی ورزشی را تأیید میکنند.
روایی محتوایی[۶۲۱] مقیاس خستگی ورزشی بر اساس داوری دوازده نفر از متخصصان روانشناسی، تربیتبدنی و پزشکی بررسی و ضرایب توافق کندال برای هر یک از زیرمقیاسهای پرسشنامه به ترتیب ۸۵/۰, و ۸۱/۰ محاسبه شد. روایی همگرا و تشخیصی (افتراقی) مقیاس خستگی ورزشی از طریق اجرای همزمان نیمرخ حالتهای خلقی، مقیاس افسردگی بک، مقیاس کمالگرایی رقابتی[۶۲۲] و مقیاس سلامت روانی[۶۲۳] در مورد آزمودنیها محاسبه شد و مورد تأیید قرارگرفت. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نیز دو عامل نشانه های جسمی و نشانه های روانی را برای مقیاس خستگی ورزشی تأیید کردند (بشارت، ۱۳۸۷).
مقیاس بیشتمرینی ادراکشده: مقیاس بیشتمرینی ادراکشده[۶۲۴] (POS؛ بشارت، ۱۳۸۹) یک ابزار ۱۵ سؤالی است که برای سنجش نشانه های بیشتمرینی در ورزشکاران سطوح و رشته های مختلف ورزشی ساخته و هنجاریابی شدهاست. سؤالهای مقیاس، بیش تمرینی ورزشکار را در اندازه های پنج درجهای لیکرت از نمره یک (خیلی کم) تا نمره پنج (خیلی زیاد) میسنجد. حداقل و حداکثر نمره آزمودنی در این مقیاس به ترتیب ۱۵ و ۷۵ خواهد بود و نمره بیشتر نشانه بیشتمرینی ادراکشده بیشتر است. ویژگیهای روانسنجی مقیاس بیشتمرینی ادراکشده در دو مطالعه مقدماتی بررسی و تأیید شدهاست (بشارت، ۱۳۸۹). بر حسب یافته های مقدماتی، آلفای کرونباخ پرسشها در مورد دو نمونه ۲۱۴ و ۱۷۹ نفری از ورزشکاران سطوح و رشته های مختلف ورزشی به ترتیب ۹۱/۰ و ۸۷/۰ محاسبه شد. این ضرایب که در سطح ۰۰۱/۰ P< معنادار بودند، همسانی درونی مقیاس بیش تمرینی ادراکشده را تأیید میکنند. ضرایب همبستگی بین نمره های دو زیرنمونه ۶۸ و ۵۳ نفری از ورزشکاران مذکور در دو نوبت با فاصله دو تا شش هفته به ترتیب ۷۹/۰=r و ۷۳/۰=r به دست آمد. این ضرایب که در سطح ۰۰۱/۰ P< معنادار بودند، پایایی بازآزمایی مقیاس بیشتمرینی ادراکشده را تأیید میکنند.
روایی محتوایی مقیاس بیشتمرینی ادراکشده بر اساس داوری هشت نفر از متخصصان روانشناسی و تربیت بدنی بررسی و با ضریب توافق کندال ۸۰/۰ تأیید شد. روایی همگرا و تشخیصی (افتراقی) مقیاس بیشتمرینی ادراکشده از طریق اجرای همزمان مقیاس خستگی ورزشی، فهرست عواطف مثبت و منفی و مقیاس سلامت روانی در مورد آزمودنیهای دو مطالعه مذکور محاسبه شد و مورد تأیید قرار گرفت. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نیز یک عامل کلی بیشتمرینی را برای مقیاس بیش تمرینی ادراکشده تأیید کرد (بشارت، ۱۳۸۹).
۳-۴- محیط و روش اجرا
پرسشنامه های مورد استفاده، به طریقی تهیه شدهاند که قابل استفاده در همه جا، در هر زمان، و در میان همه رشته های ورزشی هستند، لذا با همکاری سازمان تربیت بدنی و فدراسیونها و باشگاههای ورزشی، پرسشنامه ها به ورزشکاران حرفهای در رشته های ورزشی بدمینتون، بسکتبال، بولینگ، دو و میدانی، اسکیت، فوتبال، قایقرانی، گلف، هاکی، جودو، کابدی، کشتی، راگبی، سه گانه، شنا، تکواند، تنیس روی میز، تیراندازی، ووشو و والیبال، پس از دادن توضیحات لازم در مورد نحوه تکمیل، ارائه شدند.
در مورد اجرای دقیق پرسشنامه ها، این موارد قابل بیان هستند: ابتدا جلساتی با مجریان طرح گذاشته شد، و روش دقیق ارائه پرسشنامه ها، به آنها توضیح داده شد. در انتخاب مجری، از هر فدراسیون، فردی موجه از دیدگاه ورزشکاران، انتخاب شود. هیچ اجباری در پر کردن پرسشنامه ها، اعمال نشد، و ورزشکاران، آنها را به دلخواه خود تکمیل نمودند.
۳-۵- روش های تجزیه و تحلیل آماری داده ها
روش های آماری مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از:
۳-۹-۲- ۱ ضریب همبستگی ……………………………………………………………………………………………………………..
۷۰
۳-۹-۲-۲ ضریب تعیین……………………………………………………………………………………………………………………..
۷۱
۳-۹-۳ آزمون F ……………………………………………………………………………………………………………………………….
۷۱
۳-۹-۴ تصمیمگیری برای رد یا پذیرش فرضیه ……………………………………………………………………………………
۷۲
۳-۱۰ خلاصه فصل ……………………………………………………………………………………………………………………………..
۷۳
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها
۴-۱ مقدمه ………………………………………………………………………………………………………………………………………..
۷۵
۴-۲ آمار توصیفی ……………………………………………………………………………………………………………………………..
۷۶
۴-۳ آمار استنباطی …………………………………………………………………………………………………………………………..
۷۶
۴-۴ برآورد کیفیت گزارشگری مالی ……………………………………………………………………………………………………
۷۷
۴- ۵ مدل اول……………………………………………………………………………………………………………………………………
۷۷
۴-۵-۱ ضریب همبستگی …………………………………………………………………………………………………………………..
۷۹
۴-۵-۲ آزمون ایستایی ……………………………………………………………………………………………………………………..
۸۰
۴-۵-۳ آزمون چاو…………………………………………………………………………………………………………………………….
صاحب المنار گوید:[گاه انسان از چیزی روی بر می گرداند، ولی قصد دارد که باز برگردد و حق آن را ادا کند. روی برگردانی از یک چیز به معنی روی برگردانی دائم و همیشگی از آن نیست. اما ذکر قید «وَ أَنتُم مُّعْرِضُون»در واقع قیدی لازم است و حتماً این قید همراه با روی برگردانی است. و به معنای تکرار شدن این فعل از آن نیست. چرا که خداوند از آنها خواسته است که تنها دستورات کتاب خدا را اطاعت کنند، ولی آنان اخبار خود را، غیر از خدا برگزیدند و با نظر و اجتهاد ایشان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال می دانند و هرآنچه بخواهند به شعائر و اصول دین اضافه می کنند. و حقیقتاً در مورد آنان باید گفت که آنان برای خداوند شریکانی قائل شدند، که آنچه خدا در شریعت دستور نداده را برایشان وضع کردند، در حالی که تنها خداوند شایسته ی وضع شریعت است و علماء صرفاً باید درفهم کتاب خدا و شریعت بیان شده از جانب رسول خدا۶به انسانها کمک نمایند.][۳۸۸]
«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً»یعنی آنان به علت عهد شکنی و نقض پیمان خود، از رحمت خدا دور شده و مستحق خشم و غضب ما گشتند و ما قلبهای آنان را سخت و همچون سنگ، قراردادیم. قلب آنان به خاطر عهد شکنی و عصیان و مخالفت، سنگ شد و جانهایشان سخت گردید؛ به طوری که پند و موعظه درآنان اثر نمی کرد و با آیات و هشدارها، نرم نمی شدند. طبری می گوید: [خداوند می فرماید: ای محمّد۶! از این یهودیان که نزد تو و یارانت می آیند و پیمان می بندند و عهد شکنی می کنند، و خدعه و نیرنگ نسبت به تو و یارانت انجام می دهند؛ تعجب نکن چون این عادت آنان و عادت گذشتگان آنان است و به عهدِ گرفته شده از آنان، در زمان حضرت موسی۷اشاره می کند و می فرماید آنان عهد شکنی کردند و از این رو مورد لعن خدا قرار گرفتند. وقتی برگزیدگان آنان چنین روشی داشتند، پس بقیه، ازاین امر مستثنی نیستند][۳۸۹] شیخ طبرسی گوید:[قسوه: سختى. بنا بر این«قاسیه»یعنى سخت.ابوالعباس گوید: درهم قلب را قسى نامند به خاطر این که صداى آن ناهنجار و نادرست است. همچون صداى پولهاى قلب در دست صرّافان.ابو على گوید: قسى به معناى درهم قلب، در اصل عربى نیست و با «قسى»عرب- که به معناى سخت است- ارتباطى ندارد.بدین معنا که در قلب های آنان ایمانی آمیخته به کفر و نفاق؛ ایمانی ناخالص قراردارد، مثل درهم های ناخالص که نقره ی آن با مس، سرب و غیره آمیخته شده است.][۳۹۰]ابن جریر گوید:[تأویل نخست به نظر من درست تر است چون خداوند این قوم را به عهد شکنی و کفر توصیف می کند و از ایمان آنان،صحبت نمی کند، به تبع آن که بیان می شود قلب های آنان موصوف به ایمانی آمیخته با کفر است؛مثل در هم های ناخالص که نقره ی آن تقلبی است.][۳۹۱]
این ویژگی یهودیان از دوران حضرت موسی۷تا زمان پیامبر۶ادامه داشته است. خداوند دراین آیات، به خصلت یهودیان که درتمامی نسل هایشان به ارث می رسد خبر داده و به پیامبر۶، نسبت به یهودیان زمانِ خود، هشدار می دهد. این یهودیان نیز همچون نیاکان خویش رذائل اخلاقی و پیمان شکنی را به ارث برده اند.«وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلىَ خَائنَهٍ مِّنهُمْ إِلَّا قَلِیلًا»به جز گروه اندکی از آنان، بقیه ی یهودیان همچون گذشتگان خود، گمراه بودن و قساوت قلب و پیمان شکنی و انحراف از راه راست را، جزء خصایص خود حفظ نموده اند. آنان زمانی که پیامبر اسلام۶مبعوث شد به پیامبری که، از فرزندان خود بهتر او را می شناختند، کافر شدند و هر بار پیمان شکنی کردند و به هر وسیله ای به جنگ با او برخاستند و این ویژگیِ آنان، همواره تا به امروز نسبت به مسلمانان ادامه دارد.
آیاتی[۳۹۲] از قرآن اشاره دارد که خداوند از یهودیان پیمان گرفت که یکدیگر را نکشند. کسی را از خانه ی خود بیرون نکنند اگر یکی از آنان به اسارت در آمد، با پرداخت فدیه از اموال خود، او را آزاد کنند و از دست دشمنان نجات دهند. با در گرفتن جنگ میان دو قبیله ی اوس و خزرج، سایر یهودیان و همپیمانان آنان را کشتند. شیخ طبرسی گوید:[پس در این صورت چگونه به خود اجازه می دهید که آنها را بکشید ولى به خود اجازه نمی دهید که در دست دشمن اسیر باقى بمانند در حالى که هر دو یک حکم دارد و هر دو حرام است.][۳۹۳]
بعد از جنگ، یهودیان از اموال خود برای آزادی اسیرانِ یهودی، صرف کردند، یعنی به قسمتی از دستور خداوند عمل کردند؛ در واقع به برخی از اوامر کتاب خدا عمل نموده و به برخی دیگر یعنی تحریم ریختن خون برادران خود و بیرون راندن آنان از سرزمینشان کافر شدند.«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ. . .»درواقع بدین امر توجه می دهد که یک ملت هم کیش و هم آئین، باید به شکل محکم و عمیقی با هم وحدت داشته باشند به طوری که کشتن یک نفر به منزله ی کشته شدن خود ما، و بیرون راندن او از خانه و دیارش به منزله ی بیرون رانده شدن خود ما باشد.
صاحب المنار می گوید:[خداوند، در نقض از ریختن خون یکدیگر و بیرون کردن از خانه و سرزمینشان، با عبارتی که مؤید وحدت امت است صحبت می کند به طوری که اثری نیکو در جان آدمی می گذارد و هر قلب با احساس و وجدان بیداری را به اطاعت ازآن تشویق می کند: «لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ»خون هرنفر از افراد امت به منزله ی خون دیگری در نظر گرفته می شود به گونه ای که گویی ریختن خون آن فرد، به منزله ی ریختن خون خود و به منزله ی کشته شدن خود است. و عبارت «وَ لَا تخُْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ »با همین شیوه و با بیانی سرشار از بلاغت قرآن، به این مطلب اشاره می کند.][۳۹۴]
فرموده ی خداوند: «ثمَُّ أَقْرَرْتمُْ وَ أَنتُمْ تَشهَْدُون»به نوعی تثبیت این مسئله است که آنها خود، تعهد به پیمانها را پذیرفته اند و بدان التزام و پایبندی نمودند. و یا به عبارت دیگر، دراین آیه بیان می شود که ای یهودیان شما خود به این پیمان اعتراف کردید و پایبند شدید که منکر آن نشوید، پس باید به آن وفادارباشید. اما خداوند روی گردانی آنان را بعد از تعهد و التزامشان بیان می کند: «ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ»بعد از پیمان بستن، به عهد خود وفا نکردید و پیمان شکنی کردید و آنچه را از قتل و بیرون راندن، که درمورد برادرانتان نهی شده بودید، مرتکب شدید. «تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ»با مشارکت و همکاری دیگران، برادرانتان را کشتید و از سرزمینشان بیرون ساختید و با این همدستی مرتکب گناه و ظلم شدید. این آیه ی کریمه با ضمیر شأن آغاز می شود «وَ هُوَ محَُرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ»که نشان از اهتمام و توجه به آن دارد و بیان می شود که این مسأله ممنوع شده، در واقع مساله ای کاملاً آشکار و واضحی بر آنان بود ولی از آن إبا نکردند.
سخن خدا:«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»توبیخ و نکوهش آنان در تمایز قائل شدن میان احکام خداوند است. سپس خداوند متعال- جزای دنیا و آخرت برخوردِ آنان درانتخاب احکام خداوند را بیان می دارد. «فَمَا جَزَاءُ مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ »، «ذَلِکَ »در واقع به همان کشتن و بیرون راندن از سرزمین اشاره دارد. سنت خداوند درمورد تمامی امت هایی که به دین خدا تمسک نمی جویند و با اجرای احکام و شریعت ملزم به آن نیستند، همین می باشد. برخی گمان می کردند که مذلّت و عقوبت دنیایی احیاناً منجر به تخفیف و کم شدن عذاب اخروی آنان می شود؛ خداوند سبحان این پندار باطل را رد نموده و روشن ساخت که جزای آنان در روز قیامت شدیدتر است و اعمال آنها، مورد غفلت قرار نمی گیرد و آیه براین دلالت دارد که خداوند کسانی را که راه مستقیم را ترک کردند، هم در دنیا و هم در آخرت، به سزای طغیان و مداومت در بدی ها، مجازات می کند.
خداوند این وعده ی قطعی را بار دیگر تأکید و علت آن را بیان می دارد:«أُوْلَئکَ الَّذِینَ اشْترََوُاْ الْحَیَوهَ الدُّنْیَا بِالاَْخِرَهِ فَلَا یخَُفَّفُ عَنهُْمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ یُنصَرُون»[۳۹۵] کسانی که میان احکامِ خداوند، تفاوت قائل شدند و دین خود را به دنیا فروختند و متاع دنیا را به نعمت های آخرت ترجیح دادند، درقیامت به شدت عذاب می شوند و غیر از خدا یار و یاوری نمی یابند.
۲-۳- خدعه و نیرنگ
از جمله رذایل اخلاقی بنی اسرائیل که به سبب جهل، فسوق، حرص، سست ارادگی مرتکب می شدند، فریبکاری و دسیسه برای ویران ساختن شرایع بود تا از طریق این راه ها و دسیسه ها به آرزوها و امیال و شهوات خود دست یابند و بدین شکل از عذاب و مجازات هم درامان بمانند. داستان (اصحاب السبت)وارد شده در قرآن بزرگترین دلیل در به بازی گرفتن دین برای رسیدن به مطامع دنیوی است. خلاصه ی داستان:[خداوند ازبنی اسرائیل پیمان گرفت که در روز شنبه تنها به عبادت خداوند بپردازند و صید ماهی در این روز را بر آنان حرام نمود. خداوند بدین وسیله خواست و فای به عهد آنان را درمعرض امتحان قراردهد. از این رو، فقط در روز شنبه، ماهیان زیاد می شدند به طوری که نزدیک ساحل می آمدند و صید آنان و دستیابی یه آنان بسیار سهل و آسان بود. آنان گفتند: اگر ما در کنار دریا که روز شنبه ماهیان بسیاری درآن جمع می شوند گودالی بکنیم، با بالاآمدن آب در روز شنبه، ماهیان به داخل گودال سرازیر می شوند و ما در روزهای بعد می توانیم به راحتی از این گودال ماهی بگیریم. بدین ترتیب هم به پیمان خود با خدا وفادار ماندیم و هم به راحتی می توانیم ماهی ها را صید کنیم. گروهی از بین ایشان، آنان را نصیحت کردند و گفتند که این کار فقط در ظاهر اطاعت از خدا و وفای به عهد و میثاق الهی است، ولی در واقع نقض دستور و فرموده ی خداوند، مبنی بر حرام بودن صید ماهی در روز شنبه است.ولی کیدکنندگان، اهمیتی ندادند و آن دسیسه را اجرا نمودند. خداوند بر آنان غضب نمود و آنان را به شکل بوزینه مسخ کرد][۳۹۶]، تا پند و درس عبرتی برای معاصران و دوران های بعد از خود و پندی برای تقوا پیشگان باشند.
علامه طباطبائی می گوید:[سکوت در برابر فسق و فساد و عدم قطع رابطه با ستمگران، شرکت در فسق و ظلم و موجب اشتراک با ظالمین در عذاب مىباشد][۳۹۷]
سخن از (اصحاب السبت) در سوره ی اعراف[۳۹۸]«وَ سَْلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَهِ»سؤال کردن از بنی اسرائیل در واقع تأکید و توبیخ اهل روستای نزدیک دریا است. ابن کثیر در تفسیر آیه می گوید:[یعنی: ای محمّد از یهودیانی که در محضرت، حاضر هستند درباره ی ماجرای اصحابشان که با دستور الهی مخالفت کردند و دچارخشم و عذاب الهی شدند سؤال کن، و از تجاوز و تعدّی آنان به فرمان خدا و دسیسه برای مخالفت با امری الهی بپرس. . .][۳۹۹] قرطبی گوید:[این سؤال در واقع توبیخ و اقرار و نشانه ی صدق نبوت پیامبر۶است، چرا که آن حضرت۶بدون آموزش، از منبع وحی از آن مسائل و ماجراها با خبر است.][۴۰۰]
[ابن عباس گوید: به یهودیان دستورداده شده بود روز جمعه را برای عبادت برگزینند ولی آنان روز شنبه را انتخاب کردند و لذا خداوند آنان را درمعرض امتحان قرارداد و صید ماهی دراین روز حرام گشت و باید روز شنبه را به عبادت می پرداختند و این روز را بزرگ می داشتند. و این به خاطر ابتلا و امتحان الهی بود و معنی سخن خداوند «یَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ»به همین معنا است.][۴۰۱] قرطبی می گوید:[روایت شد که داستان مربوط به زمان حضرت داود۷است و ابلیس به آنان اینچنین تلقین کرد.][۴۰۲] و فرموده ی خداوند:«کَذَالِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ»آنان را آزمودیم؛ تا اجرای اعمال خود را بچشند و نتیجه ی فسق و تجاوز از حدود الهی و دسیسه های زشت نسبت به شریعت را، ببینند.[اهالی روستا سه دسته بودند:
۱- گروهی از روی تعهد و با اصرار، نسبت به روز شنبه و امر و دستور الهی تجاوز کردند.
۲- گروهی که دسته اول را به دوری از تعدی و فسوق و تجاوز به دستور الهی نصیحت می کردند.
۳- گروهی که نصیحت کنندگان را سرزنش می کردند، زیرا نسبت به بازگشتِ متجاوزینِ روزِ شنبه از تعدّی و نافرمانی خداوند، امیدی احساس نمی کردند.
اما نصیحت کنندگان دو علت برای ارشاد امت ذکر کرده اند:
اول:عذرخواهی به درگاه خداوند به خاطر عقوبت کوتاهی در تکلیف واجب در امر به معروف و نهی از منکر. دوم: امید به اصلاح آنان و پند گرفتن از نصایح، تا شاید از مجازات نجات یابند و راه هدایت شدگان را پیروی کنند.][۴۰۳]
قرطبی گوید:[بنی اسرائیل سه دسته شدند:
گروهی که عصیان ورزیدند و مخالفت کردند که حدود هفتصد هزار نفر بودند.
گروهی که نهی از منکر کردند و از گناه دوری کردند که حدود دوازده هزار نفر بودند.
گروهی که از گناه دوری کردند و نه معصیت و عصیان نمودند و نه نهی از منکر کردند. این گروه همان کسانی هستند که به نصیحت کنندگان گفتند چراگروهی«عصیانگر»را پند می دهید؟ که خدا آنان را هلاک می کند و یا قطعاً آنان را عذاب خواهد کرد و درآن زمان، امر خداوند در مورد امت های عصیانگر و تجاوزکار، سابقه نداشت؟. . .][۴۰۴] سپس خداوند عاقبت هر دو دسته ی عصیانگر و نصحیت کننده را بیان می کند:«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ أَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنهَْوْنَ عَنِ السُّوء»زمانیکه ستمکاران غرق سرکشی و طغیان شدند و از شنیدن نصیحت و ارشاد، نابینا و ناشنوا گشتند، ما نصیحت کنندگان را نجات دادیم و تجاوزگران را به عذابی سخت مجازات کردیم و به علت تعدّی از امر خداوند، هیچ رحمتی شامل حال آنان نمی شود. این آیه عاقبت کار دو دسته ی گنهکار و نصیحت کننده را بیان می کند. عذابی سخت نتیجه ی ظلم و تجاوز، و نجات بازدارندگان از منکر به صراحت درآیه بیان می شود، اما در مورد دسته سوم سکوت شده است؛ که نظر مفسرین اجمالاً دو گونه است.
۱- اکثر مفسرین شیعه معتقدند این گروه به علت باز نداشتن از منکر، و نیز به خاطر سرزنش و ملامتِ نصیحت کنندگان نجات نیافتند.[۴۰۵]
۲- اکثر مفسرین اهل سنت معتقدند: آنها نجات یافتند، چون آنان نسبت به عمل تجاوزگران به روز شنبه اکراه داشتند و هرگز مرتکب اعمال آنان نشدند وعلت سکوت آنان در نصیحتِ گنهکاران، ناامیدی از اصلاح آنان بود و آنان مطمئن بودند که این گروه مورد خشم و عذاب خداوند قرار خواهند گرفت و پند و نصیحت بر آنان فایده ندارد. زمخشری و سایرین، این نظر را قبول دارند.[۴۰۶]
[چون آنان با توجه به عملشان از حال این گروه علت و هدف درستی برای نصحیت نمی دیدند. اگر فرد نهی کننده از منکر، حال گنهکار رابداند و بداند که نهی و نصیحت هیچ اثری در او ندارد، دستور به نهی از منکر از عهده ی او ساقط است و چه بسا ترک نصحیت به علت عدم ورود به باب عبث، لغو و بیهوده واجب باشد. اما دسته ی نصیحت کننده، از آنجا که هنوز به ناامیدی این دسته نرسیده اند، از نصیحت کردن امتناع نکردند و نسبت به این عمل خود اصرار داشتند و تلاش داشتند که آنان را از بدی بازدارند؛ همان گونه که خداوند رسول اکرم۶را این گونه وصف می کند: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلىَ ءَاثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُواْ بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا»[۴۰۷]][۴۰۸]
ابن کثیر می گوید:[از ابن عباس روایت می شود وقتی از او درباره ی سرنوشت گروه سرزنش کننده سؤال شد، پاسخ داد: نمی دانم، وقتی غلامش عکرمه به او گفت: آیا نمی بینی که آنان از اعمال گناهکاران و تجاوزگری آنان کراهت جسته اند و با آنان مخالفت کرده اند و گفتند:«لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبهُُمْ عَذَابًا شَدِیدًا»ابن عباس نظرش عوض شد، عاقبت آنان را، نجاتشان دانست. عکرمه گفت: به محض اینکه او را به نجات آنان آگاه کردم: جامه ای(ردایی)را بر دوش من انداخت][۴۰۹] علامه طباطبائی گوید:[عکرمه بسیار اشتباه کرده و نظریهاش غلط است، زیرا این طایفه هر چند کراهت داشتهاند و خود مرتکب صید نمىشدند ولیکن گناهى کردهاند که بزرگتر از گناه صید ماهى بوده و آن ترک نهى از منکر است، با آنکه آن طایفه ی دیگر، ایشان را به بزرگى گناه، ترک نهى از منکر آگاه کرده و گفته بودند:«مَعْذِرَهً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ»و فهمانده بودند که هنوز کار مرتکبین به جایى نرسیده که دیگر موعظه در ایشان اثر نکند و تکلیف نهى از منکر ساقط شود، به شهادت اینکه وقتى خودشان از تأثیر موعظه و اندرزشان مأیوس شدند بلادرنگ از آنان فاصله گرفته و از شهر بیرون رفتند، و ساکنین- بنا بر آنچه که در روایات است- هم چنان با ایشان آمیزش داشتهاند. لذا فقط فرقهاى که نهى از منکر کردند از عذاب نجات یافتند و مرتکبین صید و ساکتین در برابر آنها عذاب شدند.][۴۱۰]شیخ طبرسی نیز می گوید:[هر دو فرقه هلاک شدند و تنها فرقه ی نهى کننده نجات یافت، و این معنا از ابى عبد اللَّه۷نیز رسیده است.][۴۱۱] سپس خداوند عذاب دردناکی را که به آن گرفتار شدند، بیان می فرماید: «فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نهُُواْ. . .»یعنی وقتی از ترک آنچه نصحیت کنندگان آنها را نسبت به انجام آنها بازداشتند، کفر ورزیدند و لجاجت کردند، دستور دادیم که به شکل بوزینه درآئید و خوار شوید و این گونه شدند.
آلوسی گوید:[دستور در فرمایش خداوند«قُلْنَا»، دستوری تکوینی است و نه دستور تشریعی (تکلیفی)؛ چون آنان توانایی انجام آن را نداشتند که مکلف به آن شوند و همین گونه است فرموده ی خداوند «إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشىَْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُون»احتمال دارد واقعاً سخن و قول وجود داشته باشد و احتمال دارد که هدف صرفاً تمثیل باشد.][۴۱۲]
در تفسیر آیه گفته می شود:[خداوند نخست آنان را به عذاب دردناک یعنی فقر و بدبختی و تنگدستی در زندگی مجازات نمود و وقتی از کردار خود بازنگشتند و راه هدایت را برنگزیدند آنان را از جهت جسمانی و خلقت مسخ نمود و واقعاً تبدیل به میمون(بوزینه)شدند. این تفسیر از مدلول ظاهر آیه استنباط می شود و اکثر مفسرین نیز براین اعتقاد هستند. وگفته می شود: مسخ شدن آنان از جهت اخلاقی و روانی است یعنی در بدی شرور همچون میمون شدند که دستش به هرچه برسد آن را خراب می کند. این روایت از مجاهد است. و این سزای ارتکاب معاصی، روی برگردانی از پذیرش نصیحت و سست ارادگی در برابر امیال و هوای نفسشان بود تا به سبب فقدان صفات انسانی، همچون حیوانات گردند. و این پستی و ذلتی بود که برای نفس خود برگزیدند.][۴۱۳]
آیات[۴۱۴]دیگری نیز، به داستان(اصحاب السبت) خلاصه وار پرداخته است. قرآن کریم سخن از این داستان را این گونه آغاز نمود:[«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْاْ مِنکُمْ فىِ السَّبْتِ»و آیات پیشین مربوط به داستان بنی اسرائیل به طور کلی با«إذ»آغاز گشته است و«إذ»زمان داستان را نشان می دهد و داستان اصحاب روز شنبه نزد علماء و احبار یهود معروف بود و آنان سعی می کردند این داستان را از عامه ی مردم مخفی کنند و خداوند از باب معجزه، پیامبر۶را از این خبر آگاه کرد تا از طریق وحی آنچه انجام می دهند و سعی درکتمان آن دارند، به آنان خبر دهد؛ و داستان به علم قطعی آنان نسبت به این مسأله اسناد داده شده تا جرأت کتمان آن، و غفلت و بی خبری نسبت به آن را نکنند.][۴۱۵] طبری می گوید:[اصل واژه[«سبت»به معنای آرامش، بودن در راحتی و آسایش است].[۴۱۶] از همین رو به فرد خوابیده و بدون حرکت«مسبوت»گفته می شود[۴۱۷] و خداوند متعال می فرماید: «وَ جَعَلْنَا نَوْمَکمُْ سُبَاتًا»[۴۱۸]یعنی خواب را مایه ی راحتی به خاطر آرامش و ثبات جسم و استراحت بدنی شما قرار دادیم.
زمخشری می گوید:[«یَوْمَ سَبْتِهِمْ»معنایش: وقتی یهود روز شنبه را بزرگ داشت.][۴۱۹] و فرموده ی خداوند متعال: «کُونُواْ قِرَدَهً خَاسِِین»یعنی[همچون بوزینه شوید.«خاسیء»یعنی دور شده، رانده شده؛ یعنی میمون و بوزینه دور از رحمت و خیر، و ذلیل شوید. و آن گونه شدند.
حضرت على۷فرمودند: به آن خدایى که دانههاى گیاه را در زیر خاک مىشکافد و خلایق را مىآفریند من قوم و خویش همان میمونها را که در این امت هستند مىشناسم، مردمى که از کار زشت نهى ننموده، و در برابر آن إعمال غیرت نمىکنند، بلکه معروفى را هم که بدان مأمور شدهاند ترک مىکنند، و در نتیجه دچار تفرقه شدند. و سخن خداوند متعال: «فجََعَلْنَاهَا»یعنی عقوبت و جزای آنان مسخ شدن به شکل بوزینه و ذلیل و خوار است «نَکَالًاً»پند و عبرتی است که این عقوبت و مجازات عبرتی بازدارنده است چه برای کسانی که قبلاً زندگی می کردند و شاهد آن بودند، و چه کسانی که بعد از آن آمدند و به طور قطع از حال تجاوزگران به روز شنبه آگاه شدند، قراردادیم تا این مجازات و مسخ آنان به علت عصیانگری، هشداری برای عصیانگران باشد.«مَوْعِظَهً لِّلْمُتَّقِینَ»یعنی پندی برای هرکس گوش شنوا دارد و خداوند سبحان موعظه رابه متقین اسناد می دهد، چون تنها متقین سود می برند و منفعت و بهره می برند.][۴۲۰]
همچنین درسوره ی نساء نیز[عاقبت بنی اسرائیل به خاطر حیله و مکر در حلال کردن حرام خداوند و سزاوار گشتن لعن خداوند، ذکر می شود و علماء با استناد به این آیات کریمه، نیرنگ وحیله ها ی زشتی را که برخی برای رسیدن به اهداف و امیال پست خود به آن دست می زنند حرام می کنند.][۴۲۱]
۲-۱- ۲-۴- رشوه خواری و ربا خواری
«سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّلُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاءُوکَ فَاحْکُم بَیْنهَُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنهُْمْ وَ إِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضرُُّوکَ شَیًْا وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنهَُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین»[۴۲۲] « آنها بسیار به سخنان تو گوش مىدهند تا آن را تکذیب کنند مال حرام فراوان مى خورند پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داورى کن، یا (اگر صلاح دانستى) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف نظر کنى، به تو هیچ زیانى نمىرسانند و اگر میان آنها داورى کنى، با عدالت داورى کن، که خدا عادلان را دوست دارد! »این آیات به انگیزه های نفسانی یهود در حکم نمودن رسول خدا۶نظر دارد[۴۲۳]راغب در مفردات گفته است که : [کلمه سُحت به معناى پوستهاى است که دور ریخته مىشود. به محظور و عمل نادرستى که مرتکبش را ننگین مىسازد سحت گفته مىشود گوئی اینگونه اعمال ، دین و مروت مرتکب را مىپوشاند و به صورت پوستهاى در مىآورد که باید دور ریخته شود.][۴۲۴] طبری گوید: [و با توجه به چنین معنایی به هر مال نامشروعی که موجب ننگ صاحب آن شود و به ویژه «رشوه» اطلاق می شود.][۴۲۵] [البته بیان چنین فسادی و ذکر چنین سرانجام پلشتی ، پیش از این صورت می گیرد که برای پیغمبر۶خدا توضیح دهد چگونه با این مردمان تباهی پیشه رفتار کند وقتی که به پیش او بیایند و داوری را از وی بخواهند. خدا عبارت «آنان بسی دروغ را می شنوند و می پذیرند » را تکرار فرموده است تا بیانگر این باشد که چنین خصلتی خوی ایشان گشته است. دلهایشان از شنیدن سخنان دروغ و سخنان بیهوده باز و شادان می گردد ، و از شنیدن حق و حقیقت وصدق و صداقت فراهم می آید و تنگ می گردد. . . این هم ویژگی دلهائی است که تباهی می پذیرند، و خوی جانهائی است که به گرداب پلشتیها فرو می افتند . . .سخن پوچ و دروغ در این جامعه های کجرو و کجرفتار چه اندازه دوست داشتنی است ! سخن راست و درست ، چه اندازه در این جامعه ها سنگین و ناگوار است! باطل در این زمانه چه اندازه پررونق است! و در چنین روزگاران نفرین شده ای چه زود مرگِ حقّ و نابودیِ حقیقت سر می رسد! «سمَّعُونَ لِلْکَذِبِ أَکلُونَ لِلسحْتِ» اینان سخنان دروغ را می شنوند و می پذیرند . بسیار مال حرام می خورند.][۴۲۶]«سُحت» هر گونه اموال و دارائی حرامی را می گویند: ربا و رشوه و پول دریافتی فتوا دادن و حکم صادر کردن ، مقدم بر هر آن چیزی است که می خوردند ، و پیشاپیش همه ی چیزهائی است که جامعه های منحرف از برنامه ی یزدان در هر زمانی می خورند![۴۲۷] حرام سُحت، یعنی نابود کردن و ریشه کن کردن نامیده شده است ، چون برکت را می برد و آن را نابود می کند. برکت هر چه زودتر از جامعه های منحرف رخت برمی بندد و نابود می شود،[۴۲۸] همان گونه که ما با چشمان خود این مسئله را در جامعه ای می بینیم که از برنامه ی یزدان و شریعت آسمان، گریزان است.در کلام رسول خدا۶نیز آمده آنجا که فرمود: [هر گوشتى که از سحت(یعنى از غذاى حرام در بدن یک انسان)بروید آتش سزاوار به آن است و باز به همین جهت رشوه را سحت خواندهاند. پس معلوم شد هر مالى که از راه حرام کسب شود سحت است. و سیاق آیه دلالت دارد بر اینکه مراد از سحت در آیه شریفه همان رشوه است و از ایراد این وصف در این مقام معلوم مىشود که علماى یهود که آن عده را به نزد پیامبر اسلام فرستادند در داستانى که پیش آمده بوده براى اینکه به حکم واقعى خدا حکم نکنند رشوه گرفته بودند و حکمى غیر حکم خدا کرده بودند چون اگر حکم خدا را اجرا مىکردند یک طرف از دو طرف نزاع متضرر مىشد و همین طرف با دادن رشوه ضرر را از خود دور ساخته بودند . با این اوصاف گوئی یهودیان دو طائفهاند یک طائفه علماى ایشانند که رشوه خوارند و طائفه دیگر مقلدین ایشانند که اکاذیب آن علما را گوش مىدهند و مىپذیرند .یزدان جهان ، پیغمبر۶را نسبت به کار چنین کسانی مختار می سازد که اگر به پیش او آمدند و داوری طلبیدند ، چنانکه خواست داوری نکند و از ایشان روی بگرداند و آنان اصلا نمی توانند بدو زیانی برسانند .و اگر خواست در میانشان داوری کند. چنانکه در میانشان داوری کرد ، دادگرانه باید داوری کند و از هواها و آرزوهایشان متأثر نگردد ، و از شتاب گرفتنشان هم در کفر ، و از توطئه ها و مانورها و نیرنگها و کلکهایشان نیز متأثر نشود و آنها را پیش چشم ندارد][۴۲۹].[در دین یهود رباخواری نیز همچون دین اسلام حرام است همانطور که در آیه« وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَواْ وَ قَدْ نهُُواْ عَنْه. . .»[۴۳۰]به آن اشاره شده است.][۴۳۱]بنی اسرائیل با وجود آن که از رباخواری نهی شده بودند و از تحریم آن آگاه بودند ، به این کار می پرداختند ، و چون این کار را بارها انجام دادند، خداوند آنان را عقوبت نمود.[۴۳۲] [اگر تنها افراد معدودی یهودی به دفعات اندک ربا می خوردند، این عمل به تمام قوم نسبت داده نمی شد، و خداوند با تعبیر« وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَواْ» از آن یاد نمی کرد .به این ترتیب ، یهودیان با وجود علم و آگاهی از حکم خداوند در مورد ربا، به سبب حرص شدید به کسب مال، ربا خوردند و با این کار هم به حدود الهی و هم به حقوق مردم تجاوز کردند.][۴۳۳]
۲-۵- تحریف کلام الهی
از بارزترین رذائل بنیاسرائیل که بارها در قرآن کریم به آن اشاره شده است[مسئله ی تحریف کلام خداوند از جایگاه اصلی خود می باشد آن هم برای معامله به بهایی اندک!! که به سبب عدم بینش الهی و موضعگیری کافرانه ی یهود در برابر نعمتهای الهی و نیز گستاخی آنان نسبت به دین و سوء ادراک آنان نسبت به اهداف شریعت و قساوت قلوب یهودیان بعد از مشاهده ی نشانهها و دلایل آشکار صورت گرفت!! و این آیات کریمه[۴۳۴] بدین معناست که: ای مؤمنان، آیا بعد از توصیف حال یهود و بیان کفر و انکار آنان باز امید دارید که به دین اسلام در آیند. در حالیکه گروهی از علما و احبار یهود بعد از شنیدن کلام خدا و بعد از فهمیدن آن، کلام خدا را تحریف میکردند و نسبت به این عمل خود و تحریف و نسبت دروغی که به خداوند میدادند کاملاً علم داشتند و میدانستند که عاقبت این کار مذلّت و خواری و عذاب دردناک است. سیاق این آیات، مخصوصاً ذیل آنها، این معنا را دست می دهد: که یهودیان عصر بعثت، در نظر کفار، و مخصوصاً کفار مدینه، که همسایگان یهود بودند، از پشتیبانان پیامبر اسلام شمرده می شدند، چون یهودیان، علم دین و کتاب داشتند، و لذا امید به ایمان آوردن آنان بیشتر از اقوام دیگر بود، و همه، توقع این را داشتند که فوج فوج به دین اسلام در آیند، و دین اسلام را تأیید و تقویت نموده، نور آن را منتشر، و دعوتش را گسترده سازند. ولکن بعد از آنکه رسول خدا۶به مدینه مهاجرت کرد، یهود از خود رفتارى را نشان داد، که آن امید را مبدل به یأس کرد، بعد از اشاره به مطالبی که تلویحاً با ناامید ساختن مؤمنان از اسلام آوردن یهودیان، آغاز شده است، مسأله تحریف را مورد تأکید قرار داده است و خداوند اینگونه مؤمنین را مورد خطاب قرار میدهد:«أَ فَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ منْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَُرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ. . .»مخاطب آیه، مؤمنان هستند، و استفهام، انکاری است. اما نهی از طمع نداشتن به ایمان آوردن آنان، به معنای عدم دعوت آنان به ایمان نیست، بلکه مؤمنان دستور دارند که آنان را به اسلام دعوت کنند و در هنگام انجام اعمال کافرانه، بر آنان دلیل و حجت بیاورند، چه بسا افراد منصفی نیز در میان آنان پیدا شود و دعوت به حق را پاسخ گوید و به راه راست هدایت شود. رفتار و برخورد رسول خدا۶و در پی آن اصحاب رسول خدا با آنان اینچنین بود.][۴۳۵] در تفسیر قمی آمده است:[جمعیتى از یهودیان،که مانند اینها بودند و از گذشتگانشان کلام خدا را مىشنیدند و می دانستند که آن حق است و از راه عناد آن را تغییر می دادند و بر غیر معناى مراد حمل می کردند و گفته شده: منظور از «کَلامَ اللَّهِ»اوصاف پیامبر اسلام است که درتورات ذکر شده است. یهودیان عصر نبىّ اکرم۶از نظر عدم ایمان به آن حضرت و تکذیب و انکار رسالت او؛ پیروى از گذشتگان و پدران خود که در زمان موسى۷بودند کردند زیرا آنان نیز روشى جز انکار و عناد نداشتند.][۴۳۶] اما یهودیان بعد از شناخت حق، گوشهای خود را بر آن بستند و لذا دعوت آنان به اسلام دیگر بیهوده و بیفایده گردید، از این رو در اینجا مؤمنان از طمع و امید به هدایت آنان نهی میشوند. جمله ی «وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ منْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ»جمله ی حالیه است و یکی از دلایل ناامیدی از ایمان آنان را در بر دارد، از این رو ناامیدی از ایمان آوردن آنان بنا به دو دلیل است:
۱- تصویر حالات نکوهیده یهودیان که در آیات قبل از این آیه اشاره شده است.
۲- تحریف کلام خدا از روی علم و اطلاع و از روی تعمد که در این آیه توضیح داده شده است.
منظور از گروه«فَرِیقٌ»در«وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ منْهُمْ»فخر رازی گوید:[احبار و دانشمندان یهود معاصر زمان پیامبر۶که کلام خدا را شنیدند و یا کسانی که بعد از آنان آمدند و از آنان نقل کردند، میباشند.][۴۳۷][تحریف در اصل به معنای تغییر مسیر یک چیز و دور کردن از اصل آن چیز به سوی جهت دیگر و یا برگرداندن شکل و حالت چیزی است.][۴۳۸] و منظور در اینجا خارج ساختن وحی و شریعت با تغییر و تبدیل الفاظ و یا کتمان و یا تأویل فاسد و تفسیر باطل، از مسیر اصلی آن میباشد. و فرموده ی خداوند: «ثُمَّ یحَُرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»در واقع عمل آنان را بسیار بد و زشت میسازد، چرا که آنان بعد از درک کلام خدا، از روی عمد و سوء نیت دست به تحریف زدند و علیرغم علم و آگاهی، مرتکب این عمل بسیار زشت گردیدند و از همین رو مستوجب عقوبت دنیا و آخرت میگردند. «مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»یعنی هیچ عذر و بهانه ی جهل و یا فراموشی وجود ندارد، بلکه تحریف از روی تعمد در فسوق و سرپیچی است و از همین رو نکوهش و سرزنش میگردند. تحریف کتاب از سوی گروهی از احبار یهود، در واقع علت ناامیدی از ایمان عموم یهودیان است، چرا که عموم یهودیان بدون توجه به حق و بدون مبنای عقلی و ادلّه ای، از این احبار، در دین تقلید میکنند و در امثال چنین یهودیانی که کورکورانه تقلید میکنند و فریب شریران را میخورند، امید دستیابی به نور حق و حقیقت و شکوه صدق، وجود ندارد. حال و وضع یک امت، همیشه از روی علمای آن - که بهترین افراد هر قوم هستند- روشن و مشخص می گردد و هنگامی که علمای قومی، جرأت تحریف کلام خدا را به خود بدهند؛ دیگر از سایر یهودیان چگونه میتوان انتظار داشت که بهتر از علمائشان، عمل کنند.
قرآن بعد از توضیح گروه های یهودی، تحریف کنندگان کلام الهی را به سرنوشت نامطلوب و نافرجام وعید میدهد.«فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِاللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَکْسِبُونَ»ابن ابی حاتم گوید:[تحریف بر اساس حدیث تغییر کلام الهی و حدود آن است.][۴۳۹] هلاکت، رسوایی وخواری نصیب احبار یهودی میگردد، چرا که آنان به جای پیروی از کتابهای مشتمل بر حقایق، کتابهای تحریف شده مینویسند و تأویلات باطل مینگارند. و به نادانان و تقلید کنندگان جاهل خود، به دروغ میگویند اینها از جانب خداوند است، تا در عوض تحریف متن اصلی تورات نازل شده به حضرت موسی۷، به متاع ناچیز دنیا دست یابند. آنان به خاطر تحریف کلام خداوند مجازات بسیار سختی میشوند و به خاطر اموالی که بدون حق بدست آوردند دچار ذلت و خواری عظیمی میگردند. پس در این آیه تهدید شدیدی نسبت به احبار یهودی صورت میگیرد. و قرآن تأکید میکند که آنان کتاب را به دست خود نوشتند «بِأَیْدِیهِمْ»و بدین شکل تصریح میدارد که آنان به عمد مستقیماً دست به تحریف کلام خدا زدند و بدین شکل این گمان را که آنان از دیگران برای نوشتن تحریفات استفاده کردند، برطرف میسازد. سپس خداوند علت و سبب تحریف و دروغگویی آنان را تبیین میکند:«لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً »یعنی آنان برای دست یافتن به اندک متاع دنیا مثل کسب مال حرام و نسبت دادن علم و دانایی بر خود و حرص و طمع در کسب مقام ریاست و متقاعد ساختن عامه ی مردم، کتاب خدا را به میل خود تحریف کردند و به دست خود کتاب تازهای نوشتند و به دروغ به خداوند نسبت دادند. و خداوند سبحان از اندکی و ناچیزی بهایی که در عوض آن به دست آوردند، صحبت میکند. چرا که هر چقدر بهای زیادی به دست آورند باز هم در مقابل عذاب و شکنجه ی دردناک و دوری از ثواب بزرگ جاودان بهشت، بهایی اندک است.. راغب میگوید:[اگر گفته شود: چرا«یَکْسِبُونَ »به صورت مستقبل و «کَتَبَتْ»به لفظ ماضی به کار رفته است؟ پاسخ داده میشود: با توجه به فرمایش پیامبر۶ هر کس سنت ناپسندی را پایهگذاری نماید، گناه آن عمل و گناه هر کس که آن کار را انجام دهد تا روز قیامت بر دوش اوست و با توجه به آیه، تا وقتی جاهلان به تأویلات فاسد و باطلی که آنان ثبت کردند استناد کنند، هر لحظه به گناه آنان اضافه میشود. در اینجا واژه«کتابۀ»یعنی نوشتن بیان شده و نه گفتار. چرا که نوشتن هم گفتار را و هم افزون بر آن را در بر میگیرد. بدین معنا که کذب و دروغ آنان هم با زبان است و هم با دست. و اثر نوشته و کلام قلم(دست) باقی میماند. اما اثر کلام زبانی و گفتار گاه از بین میرود.][۴۴۰] پس در این آیات یهودیان به رذایل اخلاقی از جمله تحریف کلام خدا از روی تعمد و اصرار، نفاق و نیرنگ توصیف شدهاند و به جهل و سبک مغزی و تصور نادرست از علم خداوند توبیخ شدند و به عاقبت نافرجام تهدید گشتند. عاقبتی که در نتیجه دروغ و افترا بستن به خداوند و تجاوز از حدود الهی و حلال شمردن محارم الهی نصیبشان میگردد. «مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ یحَُرِّفُونَ الْکلَِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سمَِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ اسمَْعْ غَیرَْ مُسْمَعٍ وَ. . .»[۴۴۱]این آیه نیز به تحریف کلام خداوند و بیادبی یهودیان با زبان حال و مقام خود در مقابل پیامبر اکرم۶ تصریح میدارد که از میان یهودیان صاحب کتاب برخی کلام الهی را تحریف کردند و با زیاد کردن و یا کم کردن برخی مطالب معنای کلام الهی را تغییر دادند و تأویل و تفسیری دور از حقیقت نمودند.
۲-۶- اهل دروغ و نفاق
خداوند در توصیف برخی از یهودیان، در قرآن خبر میدهد که علاوه بر تحریف، اهل نفاق و تدلیس نیز هستند«وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَ تحَُدِّثُونهَُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ أَ فَلَا تَعْقِلُونَ أَ وَ لَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ»[۴۴۲][این آیه نوع دیگری از پلیدیهای یهود را که موجب ناامیدی از ایمان آوردن آنان میگردد، روشن میسازد و پرده از روى حقیقت تلخ دیگرى پیرامون این جمعیت حیلهگر و منافق، و دسیسهها و خیانتهای آنان برمیدارد و مىگوید:«پاکدلان آنها هنگامى که مؤمنان را ملاقات مىکنند اظهار ایمان مىنمایند. (و صفات پیامبر۶را که در کتبشان آمده است خبر مىدهند) «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا»اما در پنهانى و خلوت، جمعى از آنها مىگویند:«چرا مطالبى را که خداوند در تورات براى شما بیان کرده به مسلمانان مىگوئید؟»«وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ»«تا در قیامت در پیشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال کنند، آیا نمىفهمید؟»][۴۴۳] فخررازی میگوید:[این سرزنش به خاطر آن است که اگریک یهودی، به صحت تورات و شهادت تورات به صدق نبوت حضرت محمّد۶شهادت دهد، این خود بزرگترین دلیل برای نکوهش او میگردد. ناگزیر باید برخی از یهودیان، مانع از این شوند که برخی از یهودیان منافق چنین شهادتی در مقابل مؤمنان دهند].[۴۴۴]
شیخ طبرسی گوید:[استفهام در«أَتُحَدِّثُونَهُم. . .»استفهام انکاری و به منظور توبیخ است.][۴۴۵] طبری میگوید:[اصل معنای«فتح»در کلام عرب قضا و حکم است و معنی آیه این است: آیا کلامی میگوئید مبنی بر این که خداوند بر شما حکم کرد و در میان شما قرار داد؟ و از جمله حکم و قضای خداوند متعال درمیان آنان، گرفتن عهد و پیمان به ایمان آوردن به حضرت محمّد۶، طبق بشارتهای وارده در تورات است.][۴۴۶] فرموده ی خداوند«لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ»[از این آیه به خوبى استفاده مىشود که ایمان این گروه منافق در باره ی خدا، آن قدر ضعیف بود که او را همچون انسانهاى عادى مىپنداشتند و تصور مىکردند اگر حقیقتى را از مسلمانان کتمان کنند از خدا نیز مکتوم خواهد ماند!][۴۴۷][تأکید بر انکار یهودیانی است که منافقانه اظهار ایمان کردند.گویی به آنان میگویند: آیا شما به مؤمنان چیزی میگوئید که موجب رسوایی شما در روز قیامت در برابر پروردگار جهان، شود؟ چرا که آنان به شما خواهند گفت: مگر شما از حقیقت دین ما و صدق پیامبرمان در کتابهایتان به ما نگفتید؟ و آن موجب رسوایی و توبیخ شما در برابر خداوند، در روز رستاخیز میباشد، زیرا کسی که به حق اعتراف کند و سپس آن را کتمان نماید، هرگز چون کسی که از ابتدا منکر بوده نیست.]آیه ی بعد پرده از روى حقیقت تلخ دیگرى پیرامون این جمعیت بر مىدارد علامه طباطبائی گوید:[در این آیه ی شریفه دو جمله شرطیه مدخول «اذا» واقع شده، ولى تقابلى میان آن دو نشده، یعنى نفرموده: (چون مؤمنین را مىبینند، می گویند:ایمان آوردیم، و چون با یکدگر خلوت مىکنند، می گویند: ایمان نیاوردیم) بلکه فرموده: (چون مؤمنین را مىبینند، می گویند: ایمان آوردیم و چون با یکدگر خلوت مىکنند، مىگویند: چرا از بشارتهاى تورات براى مسلمانان نقل مىکنید؟ و به اصطلاح سوژه به دست مسلمانان می دهید؟) و بدین جهت اینطور فرمود، تا دو مورد از جرائم و جهالت آنان را بیان کرده باشد.
به خلاف آیه: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا، قالُوا: آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطِینِهِمْ، قالُوا: إِنَّا مَعَکُمْ، إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»که میان دو جمله ی شرطیه مقابله شده است. و دو جریمه و جهالت یهودیان، که در آیه مورد بحث بدان اشاره شده، یکى نفاق ایشان است، که در ظاهر اظهار ایمان مىکنند، تا خود را از اذیت و طعن و قتل حفظ کنند، و دوم این است که خواستند حقیقت و منویات درونى خود را از خدا بپوشانند، و خیال کردند اگر پردهپوشى کنند، می توانند امر را بر خدا مشتبه سازند، با اینکه خدا به آشکار و نهان ایشان آگاه است، هم چنان که در این آیه از سخنان محرمانه ایشان خبر داد. «پاکدلان آنها هنگامى که مؤمنان را ملاقات مىکنند اظهار ایمان مىنمایند و صفات پیامبر را که در کتبشان آمده است خبر مىدهند»«وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا»اما در پنهانى و خلوت، جمعى از آنها مىگویند:«چرا مطالبى را که خداوند در تورات براى شما بیان کرده است به مسلمانان مىگوئید؟ »«وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ»[۴۴۸]«تا در قیامت در پیشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال کنند، آیا نمىفهمید؟»وجمله ی:«افلا تعقلون»ادامه ی سخن یهودیان، به منافقان یهودی است، برای توبیخ بیشتر آنان، که دیگر چنین حرفی به مؤمنان نزنند. به طورى که از لحن کلام برمىآید، جریان از این قرار بوده: که عوام ایشان از سادهلوحى، وقتى به مسلمانان مىرسیدهاند، اظهار مسرت مىکردند، و پارهاى از بشارتهاى تورات را به ایشان مىگفتند، و یا اطلاعاتى در اختیار مىگذاشتند، که مسلمانان از آنها براى تصدیق نبوت پیامبرشان، استفاده مىکردند، و رؤسایشان از اینکار نهى مىکردند، و مىگفتند: این خود فتحى است که خدا براى مسلمانان قرار داده، و ما نباید آن را براى ایشان فاش سازیم، چون با همین بشارتها که در کتب ما است، نزد پروردگار خود علیه ما احتجاج خواهند کرد.][۴۴۹]سپس خداوند متعال آنان را به سبب جهل از حقیقت علم الهی، توبیخ و سرزنش میکند: «أَوَلاَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ»[۴۵۰]یعنی:[آیا این یهودیان به برادران یهودی منافق خود چنین حرفی میزنند و این گونه صفات پیامبر۶را کتمان میکنند و کتاب خدا را تحریف میکنند و نمیدانند که خداوند از کفر و کینه ی پنهان در دلهای آنان و آن ایمان و محبتی که در ظاهر عنوان میکنند با خبر است؟ در این آیه، خداوند آن دسته از یهودیانی را که منافقان یهود را، به خاطر سخن گفتن با مؤمنان، درباره ی تصدیق نبوت محمّد۶در تورات، سرزنش میکنند را توبیخ کرده و آنان را جاهل در نظر میگیرد، چرا که اگر حقیقتاً ایمان داشتند که خداوند بر هر چیز پیدا و پنهان علم و احاطه دارد، هرگز به خاطر بیان سخن تورات در باب صفات پیامبر۶و حقایقی که خداوند دستور داده است که آنها را بیان کنند و هرگز کتمان ننمایند، برادران یهودی خود را سرزنش نمیکردند.][۴۵۱]
خداوند بعد از روشن ساختن احوال علماء و منافقان یهودی، به شرح احوال عامه ی یهودیان و تقلیدکنندگان از آنان میپردازد«وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ»[۴۵۲] شیخ طبرسی گوید:[«وَ مِنْهُمْ. . .»برخى از ایشان. منظور همان گروهى از یهود است که خداوند در این آیات داستانهاى آنان را بیان فرمود و آرزوى ایمان آوردنشان را از بین برد.«أُمِّیُّونَ. . .»خواندن و نوشتن نمىدانند.ابن عباس و قتاده گویند: منظور این است: معانى تورات را نمی دانند و تنها به حفظ و تلاوت آن اکتفاء کردهاند.ابو عبیده می گوید: منظور از «أُمِّیُّونَ»ملتهایى است که کتاب بر آنان نازل نشده«لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ. . .»نمی دانند کتاب را. درک نمىکنند آنچه را که در کتاب است و مقررات و احکام و حدود تکالیف آن را نمی دانند و مانند چهار پایان تقلید مىکنند و آنچه را می گویند نمىفهمند و منظور ازکتاب همان تورات است و لام تعریف بر آن داخل شده.«امانىّ..»آرزوها. ابن عباس می گوید: گفتارى است دروغ که بر زبان می آورند.کلبى می گوید: مطالبى است که بزرگان آنها بازگو می کنند.کسایى و فراء گویند: تلاوتى است که از درک و فهم خالى است.گفته شده. منظور از امانىّ این است: آرزو می کنند از خداوند رحمت را و شیطان بر آنها چنین وانمود کند که در نزد خداوند مقام و خیرى دارند و آرزو می کنند که اسلام پس از درگذشت نبى اکرم۶از بین برود و ریاست پیشین، دو مرتبه نصیب آنها گردد.و گفته شده: منظور از امانىّ دروغ بستن و گفتار باطل است و این احتمال با «وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ»تناسب دارد زیرا اگر منظور تلاوت بود آنها در پندار نبودند و همین طور اگر آرزو می داشتند آن را زیرا اگر تلاوت با تدبّر همراه باشد خواهند فهمید و اگر آرزوى شخص برآورده شد دیگر پندار معنا ندارد و همین طور تردید در آنچه می داند نادرست است و یهود هم در عصر نبىّ اکرم تردیدى نداشتند که تورات از نزد خدا نازل شده است.«وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ. . .»و تنها پا بست پندار و خیالند. یعنى در حال شک و تردید می باشند.][۴۵۳]طبری می گوید:[«امانیّ»به معنای دروغ ترجیح دارد. و در تأویل و تفسیر معنای «الاّ امانیّ»درست این است که بگوئیم این بیسوادان از کتاب نازل شده بر موسی۷هیچ چیز نمیفهمند، اما از خود دروغ میبافند و به دروغ چیزهای باطل و خرافه میگویند. به سبب فرمایش خداوند در ادامه آیه«وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ »تمنی در اینجا به معنای دروغگویی و دروغ بافتن است و خداوند درباره آنان فرموده: آنها بر پایه شک و گمان و نه از روی یقین دروغ میگویند. یهودیان بسیار نادان مطرح شده اند، چرا که امنیات آنان، یا اوهامی است که بر پایه دلیل یا چیزی شبیه دلیل نیست؛ یا ظن و گمان است که بنابر آن همواره انسان، یک حالت را بر دیگری بدون داشتن یقین، ترجیح میدهد. چنین علمی برای شناخت اصول دین که مبنای ایمان عمیق و ژرف است کافی نمیباشد. و آنان نسبت به مسائل دین خود علم یقینی ندارند بلکه علم آنان، ظن دور از یقین است که هرگز برای فهم حق کافی نیست.][۴۵۴]
۲-۷- حریص بر زندگانی دنیا و ترس از جهاد