چو خواهی ستایش پس از مرگ تو خرد باید ای تاجور ! ترگ تو
ج۸ب۲۴۵۵-۲۴۵۱
فردوسی در جای دیگری می گوید که انسان خردمند هیچ گاه غم نمی خورد ، چرا که جهان بر بزرگ و کوچک می گذرد :
جهان برکهان و مهان بگذرد خردمند مردم چرا غم خورد ؟
بسی مهتر و کهتر از من گذشت نخواهم من از خواب بیدار گشت
ج۹ب۳۷۱۹-۳۷۱۸
فردوسی در پایان داستان یزدگرد و زمانی که یزدگرد به دست خسروآسیابان کشته می شود می گوید :
اگر راه یابد کسی زین جهان بباشد ، ندارد خرد در نهان
ز پرورده سیرآید این هفت گرد شود کشته بر بی گنه یزدگرد
بر این گونه بر تاجداری نمرد که از لشکر او را سواری نمرد
خرد نیست با گردگردان سپهر نه پیدا بود رنج و خشمش ز مهر
همان به که گیتی نبینی به چشم نداری ز کردار او مهر و خشم
ج۹ب۵۵۱۴-۵۵۱۰
-
- اندرز به دادگـری
« رشن در اوستا رشنو آمده است . این کلمه صفت است یعنی عدل و به این معنی در اوستا بسیار استعمال شده است از آن جمله در ویسپرد کرده ی شانزده فقره ی یک . گذشته از این رشن اسم خاص فرشته ی عدالت است . رزیشته صفت خاص اوست یعنی راست تر ، درست تر و در پهلوی رزیستیک گفته اند . کلمه ی رشن از رز که به معنی مرتب ساختن و نظم دادن است ، می باشد و کلمه ی مذکور به این معنی در اوستا بسیار استعمال شده است . از آن جمله در مهریشت فقره ی چهارده .
این فرشته مخصوصاً بر ضد دزدان و راهزنان است و وجود او همیشه مایه ی بیم و هراس آنان است . فرشته ی عدل و انصاف بسیار منطقی است . این فرشته در همه جا موجود است . در سراسر هفت کشور ، روی زمین و در بالای کوهها و در میان اقیانوس موجود است از جهان خاکی گذشته عالم بالا نیز مثل کره ستارگان و فلک و ماه و خورشــــید و فـضای بی پایان تا به عرش اعظم از حضور او خالی نیست .
یعنی که در عالم زبرین و زیرین جایی نیست که از عدل و انصاف بی نیاز باشد . مرد پاکدین باید به واسطه ی عبادت و اطاعت خویش توجه این فرشته را در هر جایی که او باشد به طرف خود جلب کند . در بندهش بزرگ مندرج است « رشن فرشته ی دوستی است . اوست که از برای نجات و سعادت جهان خاکی دیوها و زشت کرداران را نابود می سازد و به حساب خوب و بد ارواح می رسد .» ( پورداوود ، ۱۳۷۷ : ۵۶۳ – ۵۶۱ )
در آئوگمدئچا ، ارداویراف نامه و مینوی خرد از رشن فرشته ی عدالت سخن گفته شده است . در رشن یشت آمده است : « ای رشن پاک ای راست ترین یشن ، ای مقدس ترین یشن ، ای داناترین یشن ، ای رشنی که بهتر از همه تشخیص توانی داد ، ای رشنی که دور را بهتر از توانی دریافت ، ای رشنی که گله مند را بهتر از همه به فریاد رسی ، ای رشنی که دزد را بهتر از همه براندازی . » (همان۵۶۹،)
در رشن یشت در جملات پیاپی « رشن پاک » در همه جا که باشد به یــاری خوانـده می شود. «اگر هم توانی ای رشن پاک در آخر (حدود) این زمین باش ما ترا به یاری می خوانیم . (همان ۵۷۵)
اگر هم توانی رشن پاک در گرو زمان درخشان (عرش) باش ، ما ترا به یاری می خوانیم. (همان،۵۸۱)
می توان ادعّا کرد که فردوسی در بیان مباحث اخلاق در کتاب وزین خویش شاهنامه از باورهای ایرانیان درباره مسائل اخلاقی بسیار بهره مند شده است . با توجّه به آن که اصل منابع کتاب او مربوط به دوران اساطیری و روایات ملی مربوط به قبل از زمان خود اوست .
عصر فردوسی عصر تسلّط اعراب بر ایران و ظلم و ستم آنان و شکل گیری نهضت شعوبیه است و بیداد و ستم سلطانی خود کامه چون محمود غزنوی به اوج خود می رسد و این امر باعث تحریک نویسندگان و شاعران آگاه و حقیقت گو به بیان حقیقت می شود .
عصری که مسعود غزنوی به کوچکترین بهانه ها افرادی چون حسنک را به دار می کشید و کتابخانه های بزرگ را به آتش ، و به بهانه نشر اسلام به غارت اموال مردمان پرداخته و کشورهای دیگر را غارت می کرد .
فریاد دادگری و سفارش به رعایت حقوق دیگران و بر پایی قسط و پرهیز از آزار مردمان در جای جای شاهنامه از زبان شاهان ، پهلوانان ، وزراء و همچنین از زبان خود فردوسی به گوش می رسد . فریاد دادخواهی و عدالت جویی ملّتی که خود از پرچمداران تمدّن و فرهنگ در جهان اسلام بوده است .
توصیه به عدل و داد ریشه در منابع اسلامی چون قرآن ، حدیث و سخن بزرگان دین دارد و ریشه ی بیانات شاهنامه را می توان در این منابع جست و می توان گفت که عدالت در همه ی زمان ها مورد پسند همه ی مردمان از هر قشری بوده است . از آن جمله است در قرآن کریم سوره ی مائده آیه ی ۸ و سوره ی نساء آیه ی ۵۸ .
امیر المؤمنین علی (ع) در نامه خویش به مالک اشتر چنین می نویسد :
و هیچ چیز چون بنیاد ستم نهادن ، نعمت خدا را دگرگون ندارد ، و کیفر او را نزدیک نیارد، که خدا شنوای دعای ستمدیدگان است و کمین ستمکاران و باید از کارها آن را بیشتر دوست بداری که نه از حق بگذرد و نه فرو ماند و عدالت را فرا گیر تر بود و رعیت را دلپذیر تر . (سیدرضی ، ۱۳۷۱ : ۳۲۷)
سعدی در نکوهش زیردست آزاری می گوید :
ای زبردست زیردست آزار گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری مردنت به که مردم آزاری
(سعدی ، ۱۳۷۵ : ۱۹۰ )
حافظ نیز در دیوان ارزشمند شعرش می گوید :
شاه با داد به بود از طاعت صد ساله و زهد قدر یک ساعته عمری که درو داد کند
(حافظ،۱۳۷۸ : ۱۲۸)
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
(حافظ،۱۳۷۸ : ۵۳)
فردوسی به عنوان شاعری متعهد در هر جایی که فرصت را مناسب دیده است به بیان ضرورت عدل و دادگری پرداخته است و همه ی افراد جامعه بالاخص حکّام و فرمانروایان را به عدل و داد فراخوانده است و از ظلم و تعدّی و آزار رساندن به دیگران بر حذر داشته است.
«در جامعه ای که عدالت رعایت نشود ، تشویش و پراکندگی برقرار می گردد و مردم به هم بدبین می شوند ، پس فردوسی تکلیف هر فرد را در اجتماع مراعات عدالت می داند و اجرای عدالت برای حکام و فرمانروایان اصلی ضروری است .» (ندوشن،۱۳۶۹: ۱۳۲)
ماندگاری نام فریدون به عدالت و دادگری بیانگر این جملات قابوسنامه است کـــه «خانه ی ملکان دادگر دیر بماند و قدیمی گردد و خانه ی بیدادگران زود پست شود زیرا که داد آبادانی بود و بیداد ویرانی . پس چون آبادانی دیرتر شاید کرد ، دیرتر بماند و ویرانی چون زودتر توان کرد ، زود نیست گردد و حکیمان گفته اند سرچشمه ی عمارت و خرّمی عالم پادشاه دادگرست و سر چشمه ی ویرانی و خرابی عالم پادشاه بیدادگر است.»(عنصرالمعالی،۱۳۶۴: ۲۳۳)
اینجاست که پهلوانان و بزرگان ایران براساس بینش و جهان بینی فردوسی که ریشه در عناصر اعتقادی مزدایی ، اساطیر زردشتی و معتقدات کهن قوم ایرانی دارد و مهم تر از همه از اصول اعتقادی پنج گانه ی تشیّع ناشی می شود .
این امر که فردوسی به ستایش اغلب امیران و پهلوانان دوران اساطیری و پهلوانی پرداخته و بعضی از شاهان دوره ی تاریخی را به دادگری می ستاید نشانگر تمجید و تجلیل او از فرمانروایان خدا ترس ، دادگر و آرمانی بوده است که می توانند آرزوهای ملّت بزرگی را که برآنان حکم می راندند برآورده کنند . به رغم تصور نادرست عدّه ای که کتاب او را توصیف شاهان می دانند این کتاب توصیف شاهان خود کامه ای چون محمود نیست که عدّه ای در دوره ی حکومت او قوم خود را به نان می فروختند و به قول ناصر خسرو درّ لفظ دری را به پای خوکان می ریختند . فردوسی حاضر می شود که کتاب گرانمایه اش مورد پسند دربار غزنین واقع نشود ، اما عدالت و دادگستری را زیر پای نگذارد . کتابش مـورد پسند سـطان خود کامه واقع نمیشود اما به حقیقت او از نظم آن چنان کاخ بلندی می افکند که از هیچ باد و بارانی گزند نمی یابد .
و همه ی این ماندگاری و عظمت در سایه ی فریاد حق طلبانه ی او به عنوان شاعری متعهّد، درد آشنا ، مسلمان و حقیقت گوست که در سراسر شاهنامه به تحسین صفات والای انسانی می پردازد . بنابراین در سراسر دوران کیخسرو به توصیف او می پردازد که انسانی آرمانی ، کامل و پهلوانی دادگر و درد آموخته است و بارها از زبان او به پهلوانان و حکام بر دادگری سفارش می کند .
فردوسی در این جا می گوید که هرکس در گیتی داد و خرد و شرم دارد باید مورد ستایش قرار گیرد :
شهنشاه کو داد دارد خرد بکوشد که با شرم گرد آورد
دلیری به رزم اندر و زور دست همان پاکدینی و یزدان پرست
به گیتی نگر کاین هنرها که راست چو دیدی ستایش مر او را رواست
مجوی آن که چون مشتری روشن است جهانجوی با تیغ و با جوشن است
جهان بستد از مردم بت پرست ز دیبای دین بر دل آیین ببست
اگر بزم جوید همی گر نبرد جهانبخش را این بود کارکرد
ج۸ب۴۶۲۹-۴۶۲۴
و بر اسکندر به دلیل این که دلش با داد جفت است آفرین می خوانند :
چو اسکندر این نیکویی ها بگفت دل پادشا گشت با داد جفت
از ایوان برآمد یکی آفرین برآن دادگر شهریار زمین
وزآن پس پراگنده گشت انجمن جهاندار بنشست بارایزن
ج۷ب۱۲-۱۰