ج۷ب۱۶۳
خنک آن کجا می بگیرد به دست خورد پادشاهان یزدان پرست
چو جام نبیدش دمادم شود بخسپد بدان گه که خرم شود
ج ۷ ب ۳۳۳۶-۳۳۳۷
می لعل پیش آور ای هاشمیّ زخمی که هرگز نگیرد کمی
چو شصت و سه شد سال ، شد گوش کر ز بیشی ، چرا جویم آیین و فر
ج ۷ ب ۴۳۴۶-۴۳۴۵
چو این بشنوی دل ز غم بازکش مزن ، بر دلت بر ، ز تیمار تش
گرت هست ، جامی می زرد خواه به دل خرمی را مدان از گناه
نشاط و طرب جوی و مستی مکن گزافه مپندار مغز سخن
ج ۸ ب ۱۷۲۱-۱۷۱۹
چنین است کردار گردنده دهر نگه کن کز او ، چند یابی تو بهر
بخور هر چه داری ، به فردا مپای که فردا مگر دیرآیدش رای
ستاند ز تو ، دیگران را دهد جهان خوانیش ، بی گمان ، برجهد
هر آن گه که روز تو اندر گذشت نهاده همه باد گردد ، به دشت
ج ۹ ب ۴۸۷۳-۴۸۶۹
بیارای خوان و بپیمای جام ز تیمار گیتی مبر هیچ نام
ج ۹ ب ۴۸۸۰
می آور که از روزمان بس نماند چنین بود تا بود و بر کس نماند
ج ۹ ب ۵۵۸۶
نه آن ماند ای پیر دانا ! نه این ز گیتی ، همه شادمانی گزین
اگر چند بفزاید از رنج گنج همه گنج گیتی نیرزد به رنج
ج۸ب۳۹۷۵-۳۹۷۳
تو را زین جهان شادمانی بس است کجا رنج تو بهر دیگر کس است
تو رنجی و آسان دگر کس خورد سوی خاک و تابوت تو ننگرد
ج ب۴۰۰۲-۴۰۰۱
بـراعـت اسـتهـلال
تمامی آثار نظم و نثر پارسی که دارای ارزش ادبی و زیبایی شناسی هستند ، به آرایه ها و هنرهایی آراسته شده اند و به واسطه ی وجود همین آرایه ها و زیبایی های کلام ، اثری را ، اثر ادبی می نامند .
زبان سبک ادبی ، زبانـی اسـت کـه از لـحاظ معنی و مـوسیــقی از زبان سبک های دیگر ( علمی، تاریخی و … ) مثلاً زبان روزمره یا استاندارد متمایز است . هرگونه انحراف و تغییر هنری (انحرافی که جنبه ی زیبا شناختی داشته باشد ) از زبان عادی چه در معنی و تصویر و چه در لفظ و موسیقی ، یک مورد یا صنعت بدیعی است . به عبارت دیگر هر واژه یی که در ارتباط با واژه ی دیگر از یک سطح لغوی محض به یک سطح گسترده ی معانی یا از یک سطح عادی آوایی به یک سطح موسیقیایی تعالی یابد یک مورد بدیعی است . به کلامی، ادبی گویند که بسامد این صنایع در آن ، زیاد باشد . ( شمیسا ،۱۳۸۱: ۲۴)
با توجّه به تعریف ارائه شده برای اثر ادبی و مطالعه ی شاهنامه در می یابیم که شاهنامه به دلیل وجود آرایه های ادبی جدای از وجوه دیگر این اثر سترگ ، بسیار قابل توجه می باشد. فردوسی بزرگ به نحوی بسیار شایسته در آفرینش اثر خویش از آرایه ها و صنایع بدیعی بهره برده است .
شاهنامه ی فردوسی پیش از آن که ارزش و جایگاه واقعی آن به عنوان یک کتاب تاریخی مورد بررسی قرار گیرد ، می تواند از لحاظ ادبی ، محتوا ، سبک ، قالب ، مورد تحقیق و بررسی قرار داده شود .
البته موضوع این رساله بررسی آرایه های ادبی موجود در شاهنامه نیست و برای بررسی این موضوع تحقیق مفصل دیگری می بایست تا به نحوی شایسته تمام زیبایی های موجود در کلام فردوسی بررسی شود .
تنها آرایه ی مورد نظر که بررسی آن در این تحقیق مطلوب و لازم می نماید براعت استهلال است . با توجه به موضوع تحقیق « حضور فردوسی در شاهنامه » ( بررسی بیت هایی که فردوسی در آن ها گوینده است و نقش راوی را ایفا نمی کند ) ، زیرا۱. این ابیات از زبان خود سراینده است ، ۲. خارج از داستان می باشد . ۳. حذف این ابیات از داستان ها به سیر منطقی و طبیعی داستان خللی وارد نمی کند . لذا بررسی این آرایه لازم می نماید .
تعریف براعت استهلال :
چنان که اهل فن و لغت گفته اند ، براعت و استهلال ، هر دو واژه هایی عربی تبارند و با هم یک ترکیب اضافی پدید آورده اند ؛ اولی مصدر از « برع – یبرع ، برع – یبرع ، برع – یبرع ، براعهً ، بروعاً » و در معانی مختلف : تمام و کامل شدن در هنر و فضل و درگذشتن از اصحاب در دانش و مانند آن ، و همچنین به معنی فضیلت و کامل شدن در فضل و هنر ، غالب آمدن ، بالا رفتن از کوه ، برتر و تفوق ، و در اصطلاح ادبی به معنی فصاحت و روشنی ، و دومی مصدر ثلاثی مزید از باب استفعال ، در معانی نو دیدن ، دیدن هلال ، جست و جوی ماه کردن ، برآمدن ماه نو ، گریستن کودک خرد ، بانگ کردن کودک به وقت لبیک ، ریختن باران ، شمشیر برکشیدن از نیام ، درخشیدن روی از شادی و درخشیدن ابر و برق ، و نخستین آوازی است که از مولود جدید الولاده در حال به دنیا آمدن بیرون می آید و به واسطه ی همان آواز بر زنده به دنیا آمدن او استدلال کنند و سخن را هم که آغاز آن بر مقصود دلالت کند ، به همین جهت براعت استهلال گویند و در اصطلاح ، نزد اهل بدیع عبارت است از آن که شاعر یا منشی در ابتدای خطبه ی کتاب یا در مطلع قصیده ، الفاظی چند ذکر کند که مشعر بر مطلب باشد و در منتخب نوشته که استهلال به معنی بانگ کردن کودک به وقت ولادت است ؛ ظاهراً وجه تسمیه آن است که چون به مجردِ بانگ کردن مولود به وقت ولادت شناخته می شود که پسر است یا دختر همچنین از آرایه و صنعت مذکور به دلالت الفاظ متناسب در شروع کتاب و قصیده و شعر دریافته می شود که این کتاب و قصیده در فلان مضمون و فلان احوال است و نزد بلغا آن است که آغاز گفتار مشتمل باشد بر آنچه با حال گوینده ، متناسب بود و به موضوعی که در آن باب سخن می راند ، اشاره کند و چون این قبیل گفتار را بر سایر اقسام سخن برتری است ، این صنعت را براعت استهلال نامیده اند . (دهخدا ، ۱۳۴۳ : ۷۹۶)
کزازّی در کتاب زیبایی شناسی سخن پارسی ۳ مربوط به بدیع ، این آرایه را شگرف آغازی می نامند که از آرایه های درونی و معنوی است . ایشان به حسن مطلع هم «نیک آغازی» می گویند . و شمیسا هم در کتاب نگاهی تازه به بدیع ، در حیطه ی این آرایه نظرشان بر این است که براعت استهلال یعنی بین مقدمه ی اثری با موضوع آن تناسب معنایی اجمالی یا تفصیل باشد ؛ به عبارت دیگر از مطالعه ی مقدمه ی مختصر ، جو کلی کتاب یا موضوع آن آشکار گردد ؛ و این امر به کمک استعمال لغات خاص یا مطلبی که کتاب درباره ی آن است و یا به اشاره به سرنوشت قهرمانان داستان در مقدمه تحقق می پذیرد . پس درج عباراتی از قبیل « و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین » در آغاز مسائل سیاسی و آیه « کلوا و اشربوا و لاتسرفوا »
باز هم ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هدف از بیان این بخش بررسی آرایه ی ادبی براعت استهلال نیست ، بلکه چون این ابیات مستقیماً از زبان فردوسی هستند و خارج از موضوع اصلی سروده شده اند ، در این جا آورده شده اند .
توضیح این که در این بخش فقط ابیات آورده می شود و در پیوست اول توضیحات هر بخش به گستردگی بیان می شود .
۱۰-۱براعت استهلال در آغاز پادشاهی کاوس :
درخت برومند چون شد بلند گر ایدون که آید برو بر گزند
شود برگ پژمرده و بیخ سست سرش سوی پستی گراید درست
چو از جایگه بگسلد پای خویش به شاخ نوآیین دهد جای خویش
مرا او را سپارد گل و برگ و باغ بهاری به کردار روشن چراغ
اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک تو با بیخ تندی میاغاز ویک
ج۲ب۸۹۰-۸۸۶
۱۰-۲براعت استهلال در آغاز داستان سهراب :
اگر تند بادی برآید ز کنج به خاک افکند نارسیده ترنج
ستمگاره خوانیمش ار بیدادگر؟ هنرمند گوییمش ، ار بی هنر ؟
اگر مرگ داد است بیداد چیست ؟ ز داد اینهمه بانگ و فریاد چیست ؟
از این راز جان تو آگاه نیست بدین پرده اندر تو را راه نیست
به رفتن مگر بهتر آیدت جای چو آرام گیری به دیگر سرای
[که داند چنین داستان را یقین بجز داد فرمای داد آفرین ؟]
نخستین تن ار مرگ بفسایدی دلیر و جوان خاک نپسایدی
ج۲ب۲۳۳۱-۲۳۲۵
۱۰-۳براعت استهلال در آغاز داستان سیاوش :
کنون ای سخنگوی بیدار مغز ! یکی داستانی بیارای ، نغز
سخن چون برابر شود با خرد روان سراینده رامش برد
دانلود مطالب پژوهشی در رابطه با فردوسی در شاهنامه- فایل ۲۵