دشمنان ظاهری که عداوت خود را اظهار مىکنند از ضعیفترین دشمنان هستند زیرا که شناسایى آنان آسان و در مبارزه و رویارویى با آنان همیشه مؤمنان پیروز خواهند بود. البته دشمن را هیچگاه نباید کوچک شمرد و از او غفلت نمود و آسایش را بر آمادگى ترجیح داد زیرا که او همیشه در کمین ماست و هرگز نمىخوابد. قرآن کریم در آیات مختلف دشمنان بیرونى را شناسانده است که به ترتیب به معرفى آنان مىپردازیم.
قرآن مجید، به طور کلّی اهل کتاب را به عنوان دشمن معرفی کرده است. واژه اهل کتاب شامل دو گروه: یهود و نصارا می شود. آیههایی در قرآن بر دشمنی این دو گروه با اسلام و مسلمان دلالت دارد:
«وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ»[۳۵۹]
هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شدهاى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.
قرآن به صراحت دستور قطع رابطه با این دو گروه را به مسلمان می دهد:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[۳۶۰]:اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمىکند.
البته باید گفت که به نصِّ صریح قرآن، عداوت یهود از عداوت نصاری به مراتب بیشتر است لذا در قرآن بیش از همه اقوام دیگر از بنی اسرائیل سخن گفته شده است و آن به علت شدّت عناد و جهودشان نسبت به حق است، خداوند برای روشن و تبیین نمودن ابعاد دشمنی آنها با حق در آیات بسیاری از نعمتهای مختلف الهی بر آنها سخن گفته و سپس موضع آنها را در برابر این نعمتها بیان کرده است که چگونه ناسپاس و بهانهجو هستند و همیشه در صدد بهانهجویی و ایرادگیری میباشند.
برخی از یهودیان، آنقدر نیرنگ و توطئه از خود نشان داده که از حدّ و حصر خارج است. در همان روزهای پیدایش، آنقدر با پیامبر عظیم الشأن خود کج روی و بدرفتاری کردند که چندین مرتبه برایشان عذاب نازل شد تا جایی که خداوند در سوره مائده، یهودیان را به عنوان دشمنترین دشمنان معرفی شده اند:
« لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ»[۳۶۱]
به طور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مىیابى که مىگویند: «ما نصارى هستیم» این بهخاطر آن است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبّر نمىورزند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق چنین مینویسد: همین ادامه داشتن برخوردهاى مختلف آنان در قرون متمادى و طولانى خود شاهد و گواه محکمى است بر صدق دعوى قرآن که به طور کلى فرمود:” لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ"براى اینکه گر چه خطاب در این آیه متوجه شخص رسول اللَّه (ص) است، لیکن این نکته نیز بر کسى پوشیده نیست که آیه شریفه در مقام بیان قانون و ضابطى است کلّى.[۳۶۲]
۳-۲-۱) یهود:
۳-۲-۱-۱) یهود در لغت:
برخی لغتشناسان کلمهی «یهود»، را از ماده «هود» گرفته شده است و این موضوع را چنین تبیین می کنند که: هنگامی که حضرت موسی(ع)، هفتاد تن از بنی اسرائیل را به میقات برد و آنها به سبب خواستهشان درباره دیدن خداوند مورد خشم قرار گرفتند پیامبرشان گفت:« إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ»[۳۶۳]: ما به سوی تو باز میگردیم و توبه میکنیم.[۳۶۴]
صاحب کتاب انوار درخشان نیز این سخن را تأکید نموده و نوشته است که: یهوداز مادّه هاد، یهود، هودا به معنى توبه گرفته شده باشد، به تناسب آن که گروهى از بنى اسرائیل گوسالهپرستى نمودند و پس از اجراء کیفر بر آنان باقیماندگان توبه نموده و به پرستش آفریدگار بازگشتند. و از آنست «تهود الرجل» یعنى دین و آئین یهودیّت را پذیرفته است و هود جمع هائد میباشد.[۳۶۵]
همچنین گفتهاند نامگذاری این گروه به یهود به خاطر برگشت آنها از اسلام و آیین حضرت موسی(ع)است.[۳۶۶]
اما صاحب تاج العروس، نظر دیگری را بیان می کند و میگوید: اشتقاق این واژه از ماده «هود» درست نیست، زیرا برگشت این کلمه که ریشهای عبری دارد، به واژهی جامد «یهودا» است.[۳۶۷] بنابراین یهود عبارتست از کسانی که خود را از فرزندان یعقوب اسرائیل میدانند زیرا بزرگترین فرزندان یعقوب پیغمبر یهودا بوده، بدین تناسب نوادههاى او را انتساب به یهودا می دهند گرچه از سائر فرزندان یعقوب باشد.[۳۶۸]
۳-۲-۱-۲) شناخت اجمالی چهرهی یهود:
یهودیان از فرزندان حضرت یعقوب میباشند. حضرت یعقوب دوازده پسر داشت و یکی از آنها یهودا بود که بعدها به فرزندان او و دیگر برادرانش بنی اسرائیل گفته میشد. در میان فرزندان بنی اسرائیل ، پیامبری به نام حضرت موسی(ع) مبعوث شد. موسی شروع به تبلیغ خداشناسی کرد و سرانجام، بنی اسرائیل را از مصر به سمت صحرای سینا برد و…[۳۶۹]
مباحث بالا، بیشتر درمورد تاریخچه یهود از ابتدا پیدایش است اما در این تحقیق بیشتر بر یهود زمان پیامبر(ص) تأکید است لذا در ادامه به موضوع علّت هجرت یهود به مدینه و اقدامات آنها در عصر پیامبر(ص) میپردازیم:
۳-۲-۱-۳) هجرت یهودیان به مدینه:
درباره پیشینه و علت کوچ یهودیان به مناطقی از جزیره العرب نظرات گوناگونی وجود دارد:
۱) ابوالفرج اصفهانی معتقد است، حضور یهود در حجاز به دوران حضرت موسی(ع) مربوط است.[۳۷۰]
۲) بلاذری و طبری معتقدند که علت مهاجرت یهودیان به جزیرهالعرب، غلبه رومیان بر شام و ویرانی معبد و کشتار آنان است.[۳۷۱]
۳) در منابع اسلامی علت دیگری برای کوچ یهودیان ذکر شده است و آن، این است که: آگاهی یهود از ظهور پیامبر آخرالزمان در این منطقه است؛ ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت می کند:« یهود در کتابهای خود خوانده بودند که محل هجرت محمد(ص) میان دو کوه عیر و واحد است. پس در جستجوی این دو کوه راه افتادند تا این که آنها رایافته در کنارش ساکن شدند».[۳۷۲]
در یک جمعبندی کلّی میتوان چنین نتیجه گیری نمود: از آنجا که گزارشهای مربوط به علت کوچ یهودیان با هم تناقض ندارد و قابل جمع است میتوان گفت: که یهودیان در چند مرحله به جزیره العرب کوچ کرده اند.[۳۷۳]
پس از هجرت یهودیان به جزیره العرب در یثرب (مدینه امروزی)ساکن شدند. و دستههای مختلفی از آنها به اطراف چشمههای وادالقری و خیبر روی آوردند و بناهای محکمی از قصرها و قلعهها برای حفاظت جان و مراتع خویش ساخته بودند.
نجاتبخش با صفات مشخص، زمینه پذیرش اسلام را در مردم مدینه آماده کرده بودند. از این رو، پذیرش اسلام در مردم مدینه بیشتر از اهالی مکه بود.
پیامبر(ص) نیز در زمان تشکیل حکومت در مدینه با طایفه یهود خوشرفتاری نمود و مسلمانان نیز از تجاوز به مال و جان یهودیان یثرب خودداری مینمودند.[۳۷۴]اما کمکم یهودیان به خاطر عوامل مختلف از جمله تعصب نژادی افراطی و عدم ایمان واقعی به دستورات حضرت موسی(ع) شروع به دشمنی و مخالفت و پیمانشکنی با پیامبر(ص) و مسلمان نمودند تا جاییکه نقشه کشتن پیامبر را ریختند که، با نزول وحی بر پیامبر (ص) و با خبر کردن ایشان از نقشه شوم آنها، این نقشه شوم آنها بر ملا شد و پیامبر(ص) از این حادثه، هیچ صدمهای ندید.
۳-۲-۱-۴) صفات یهود از دیدگاه قرآن کریم:
قرآن از یهود و بنی اسرائیل بیش از هر قوم دیگری سخن گفته است، تا مسلمان با با روحیّات دشمن سرسخت خود آشنا شوند و حیلههای مختلفی را که آنها به قصد سدّ کردن راه هدایت و اضلال به کار می برند، بشناسند تا بتوانند با آنها مبارزه کنند:
۳-۲-۱-۴-۱) خودخواه و نژادپرست:
در تعالیم یهود ادعای برتریی نژادی وجود دارد و تصورشان بر این است که نژاد یهود و بنی اسرائیل ملت نمونهاند تا جایی که خود را فرزندان و دوستان ویژه خداوند می دانند و «قوم برگزیده» عنوانی است که در تورات و تلمود فراوان به چشم میخورد، بنابراین در آیاتی از قرآن کریم و منابع یهود، به نژادپرستی و ادعایی برتریی این قوم اشاره شده است ازجمله: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه…»[۳۷۵]
یکى از ادعاهاى بىاساس و امتیازات موهومى که یهود و نصارى داشتند، مىگفتند: «… ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم»! اما مىدانیم که قرآن با تمام این امتیازات موهوم مبارزه مىکند و امتیاز هر انسانى را تنها در ایمان و عمل صالح و پرهیزکارى او مىشمرد، لذا در ادامه آیه براى ابطال این ادعا چنین مىگوید: «بگو: پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات مىکند»[۳۷۶]
علامه طباطبایی در تفسیر آیه چنین مینویسد: یهودیان به هر حال منظورشان از این تعبیر این است که ما یهودیان و مسیحیان آنقدر در درگاه خداى تعالى محبوب و مقرب هستیم که پسران در نظر پدران محبوب و مقربند، پس ما نسبت به خداىتعالى جنبه شاهزادگان را داریم که در صفى جداى از صف رعیّت قرار دارند و به امتیاز قرب به درگاه سلطان ممتازند، امتیازى که اقتضا دارد با آنان معامله و رفتارى غیر آن رفتارى که با رعیت مىشود، بشود کأنّه شاهزادگان نسبت به قوانین و احکام جاریه در بین مردم افرادى استثنایى نیستند، که آن قوانین در بین آنها اجرا نمىشود، هر فردى از افراد فلان کار زشت را بکند فلان مجازات را دارد الا شاهزادگان و هر فردى از افراد باید فلان کار را بکند الّا شاهزادگان که به خاطر ارتباطى که با تخت سلطنت دارند نمىشود به آنها توهین کرد و آنها را مانند سایر افراد مملکت مجازات نمود و در موقفى قرار دارند که سایر افراد رعیت دارند، همه این امتیازات به خاطر این است که این شاهزادگان به مقدار انتسابشان به مقام سلطنت مورد علاقه و محبت و کرامت شخص سلطان قرار دارند. پس مراد از این پسرى، صرف اختصاص و امتیاز و تقرب است، و عطف کلمه:« و احباؤه» بر کلمه« أَبْناءُ اللَّهِ»به منزله عطف تفسیر است، یعنى ابناء را تفسیر مىکند به اینکه غرض از دعوى آن اختصاص و محبوبیت است و منظورشان از این محبوبیت نیز خود آن نیست، بلکه لازمه آن است و آن مصونیت از عذاب و عقوبت است، مىخواهند بگویند ما به دلیل اینکه پسران خدا یعنى احبا و دوستان خدا هستیم، هر کارى بکنیم کردهایم و هرگز گرفتار عقوبت نمىشویم و سرانجام ما جز به نعمت و کرامت کشیده نمىشود، چون عذاب کردن ما منافات با آن امتیاز و محبوبیت و کرامت دارد که در ما هست.[۳۷۷]
۳-۲-۱-۴-۲) تکذیب رسولان وکشتن آنها:
قرآن کریم در اینباره میفرماید:«لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ»[۳۷۸]این آیه هم مربوط به اهل کتاب و مخصوصاً «یهود» است. از دو کلمه «یقتلون» و «یکفرون» در آیه استفادهی استمرار و دوام می شود. یعنی این دو لفظ با هیئت مخصوص خود میرسانند که: کفر ورزیدن به آیات الهی، عبارت از کفری است که روی ظلم و ستم، پس از بیان کافی و شافی پیدا شده باشد و همچنین کشتن انبیاء که کشتن به غیر حق است و کشتن کسانی که دعوت به عدالت و نهی از ظلم و ستم نمودند، تمام اینها خود عادت جاریه و سیرهی مستمره ی اهل کتاب بوده است؛ چنانچه تاریخ یهود شاهد روشنی بر این مطلب می باشد. آنان افراد زیاد و عدهی بسیاری از انبیاء خود را کشتند و مردان نیکوکاری را که امر به معروف و نهی از منکر می کردند به قتل رسانیدند.
در تفسیر المیزان در اینباره آمده است: هر وقت رسولی به سوی ایشان آمد و پیامی آورد که خوشآیند و پسند خاطرشان نبود با آن رسول به صورت زشت و ناخوشی روبرو شدند و دعوتش را تلقی به قبول نکردند. خلاصه انبیایی که به سوی این قوم آمدند. دو دسته بودند. یکی آن که مردم (بنی اسرائیل) دعوی نبوتشان را تکذیب کردند و دیگر آنان که به دست مردم (بنی اسرائیل) کشته شدند.[۳۷۹]
در مجمع البیان آمده: ممکن است کسی بپرسد چهطور در این آیه کلمه مستقبل یعنی «یقتلون» عطف بر ماضی یعنی «کذبوا» شده است؟ جواب این است که: این عطف برای آن است که دلالت کند بر اینکه اینها (یهود) این کارهاند. در گذشته انبیاء را تکذیب کردند و کشتند، در آینده هم اگر به پیغمبری دست پیدا کنند خواهند کشت.[۳۸۰] در اینباره آیات دیگری نیز در قرآن موجود است که به منظور پرهیز از طولانی شدن بحث از ذکر و شرح آنها خودداری شده است.
به طور کلّی کارشکنیها و توطئههاى مداوم یهود عصر پیامبر که همواره درصدد آسیب رساندن به مسلمانان بودند سبب شد که قرآن کریم اطلاعات گستردهاى را درباره یهود و سابقه تاریخى و روحیّات و عملکرد آنها در اختیار پیامبر اسلام بگذارد و لذا در آیات بسیارى از قرآن کریم اطلاعات جالبى درباره قوم یهود آمده است و از جمع بندى آنها روح عصیانگرى و بهانهجویى و عناد و لجاجت یهود به خوبى مشهود است آنها حتى با حضرت موسى هم خوب کنار نمىآمدند و به او خیانت و نقض عهد مىکردند. ذکر این مطالب براى تسلاى خاطر پیامبر اسلام بود.[۳۸۱]
۳-۲-۱-۴-۳) جنگ طلبی:
یک دیگر از ویژگیهای یهودیان، جنگ طلبی آنها است. قرآن کریم در اینباره میفرماید:«کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً»[۳۸۲]این آیه اشاره به کوششها و تلاشهاى یهود براى برافروختن آتش جنگها و لطف خدا در مورد رهایى مسلمانان از این آتشهاى نابود کنند کرده، مىفرماید: «هر زمان آتشى براى جنگ افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و شما را از آن حفظ کرد.[۳۸۳]
بعضى از مفسران گفتهاند: منظور از آتش جنگى که این جمله میفرماید: (کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ): جنگهائى است که یهودیان با پیامبر اسلام میکردند. ولى ظاهر و اطلاق این جمله عمومیت دارد: یعنى هر گاه ملت یهود جمعیتى را براى جنگ جمعآورى میکردند و خود را براى پیکار آماده مینمودند خدا جمعیت آنان را پراکنده مینمود و قدرت ایشان را نابود میکرد. سر انجام: نتیجهاى نمىگرفتند و فائدهاى عائد آنان نمیشد. بلکه محصول آن همه فعالیتهاى ایشان غیر از مغلوبیت چیزى نبود شواهدى که این معنا را ثابت و مبرهن می کنند عبارتند از اینکه: خداى توانا بخت نصر بابلى را بر آنان مسلط کرد. و بعداً که شروع به فساد نمودند طیطوس رومى را بر آنان غلبه داد سپس که بفتنه و فساد پرداختند خداى توانا ایشان را مغلوب و مجوس کرد که اهل فارس بودند. براى آخرین بار که فساد به راه انداختند و گفتند: (یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ)خدا مسلمانان را بر سر آنان مسلط نمود بنابراین یهودیان همیشه دچار ذلت بودند.[۳۸۴]
۳-۲-۱-۴-۴) خیانت در امانت:
قرآن کریم این ویژگی یهودیان را چنین بیان می کند:«وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ…»[۳۸۵] گروهى از اهل کتاب درباره اموال مردم رعایت مینمایند، که چنانچه کیسه زر و یا سیم نزد آنان به ودیعت نهاده شود، سپرده را باز دهند، ولى بسیارى از یهود خیانت مینمایند و مال سپرده را جز به اصرار و به استناد گواه از آنان نمی توان باز ستاند این خیانت از نظر غرور و نخوتى است که یهود دارند و نژاد اسرائیل را سبب شرافت پنداشته و سایر مردم را امّى و کوتاه نظر خوانند، از این جهت حکمى را به نفع خود ساخته و به تورات نسبت داده اند، که غیر نژاد اسرائیل حقّى بر افراد یهود نخواهند یافت و حقوق و اموال مردم را براى خود جایز می شمارند.[۳۸۶]
۳-۲-۱-۴-۵) زراندوزی و مالپرستی:
در تاریخ بشریت، هیچ امتی مانند یهود شیفتهی ثروت نمی باشد. آنها برای به دست آوردن مال، هر راهی را پیش میگیرند. اگر چه با شرف و حیثیت انسانی مخالفت داشته باشد. حرص و آز آنان به مرحله پرستش میرسد تا جایی که حضرت عیسی(ع) به آنها فرمود: «دو خدا که عبارتند از خدا و مال را پرستش نکنید»[۳۸۷]
دنیاگرایی و دلبستگی مفرط و شدید به دنیا و مطامع دنیوی و عدم توجه به سرای آخرت و روز قیامت از ویژگیهای اختصاصی و لاینفک یهود شمرده شده است.
۳-۲-۱-۴-۶) پیمان شکنی:
یکی دیگر از ویژگیهای یهودیان، پیمان شکن بودن آنهاست که در طول تاریخ بارها از این گروه سرزده و قرآن و منابع اسلامی درباره آن فراوان سخن گفتهاند از جمله: «أَوَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»[۳۸۸]: و آیا چنین نیست که هر بار آنها [یهود] پیمانى (با خدا و پیامبر) بستند، جمعى آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آرى، بیشتر آنان ایمان نمىآورند.صاحب انوار در تفسیر آیه مینویسد: منظور علماء و دانشمندان یهودند که توراه را خوانده و بشارت دین اسلام و بعثت رسول مکرّم (صلّى اللّه علیه و آله) را داشته و از نظر عناد حکم توراه را در باره دین اسلام انکار و بشارتهاى آن را تکذیب نمود.[۳۸۹]
۳-۲-۱-۴-۷) تحریف کلمات الهی:
دانلود منابع پایان نامه درباره دشمن شناسی از منظر قرآن کریم- فایل ۱۱