چنین انسانی را خداوند به عذاب خود دچار نموده بر دلها و گوش آنان مهر میزند و در برابر دیدگانشان پردهای حائل میکند که حقایق را نبینند و برای آنان عذابی بزرگ است.
﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ﴾[۱۸۳].
خداوند در قرآن مجید، در آیات متعددی ۹ صفت برای قلب کفّار بیان نموده است. که هر یک از این صفات سبب آن میشود که مجاری ادراکی آنان درست عمل نکرده و حقایق عالم را نیابند.
الف) انکار ﴿قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ﴾ نحل/۲۲.
ب) تعصّب ﴿فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ﴾ فتح/۲۶.
ج) انحراف ﴿صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ توبه/۱۲۷.
د) قساوت ﴿فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ﴾ زمر/۲۲.
ه) موت ﴿لا تُسْمِعُ الْمَوْتى﴾ روم/۵۲.
و) زنگار ﴿بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ﴾ مطففین/۱۴.
ز) مرض ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ بقره/۱۴.
ح) ضیق ﴿یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً﴾ انعام/۱۲۵.
ط) طبع ﴿طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ﴾ نساء/۱۵۵.
خداوند به خاطر این کفرورزیشان آنها را از نور خارج نموده و در ظلمات داخل می کند.
﴿وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ…﴾[۱۸۴].
۲- تکبّر حجاب نفس
تکبّر که از رذایل اخلاقی بسیار مهم به شمار میآید انسان را از دیدن نقایص و عیوب خودش محجوب میکند. به طوری که علاوه بر این که عیوب خود را نمیبیند بلکه گاهی بدیهای خودش را به عنوان فضائل و خصلتهای خوب میپندارد. به همین نسبت، خوبیهای دیگران را ندیده بلکه نقصهای آنان را مضاعف مینگرد.
چنین شخصی که دچار کبر و خودبزرگبینی شده است به خاطر حفظ شخصیت دروغین خود که زائیده صفت، کبر اوست ناچار است که هر صفت بدی را که در رابطه با شخصیت اوست حفظ نماید و از هر صفت خوبی که مزاحم با کبر اوست دوری جوید، از این جهت است که پیامبر اسلام۶ فرمودند: هر کس که ذرّهای کبر در دل او باشد به بهشت داخل نمیشود.
بدترین نوع کبر هم آن است که آدمی را از استفاده علم و قبول حق مانع شود و بیشتر آیات ذمّ مستکبرین در این نوع از کبر است. مانند آیه: ﴿وَ الْمَلائِکَهُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ﴾[۱۸۵].
در تفسیر آیه شریفه ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾[۱۸۶] گفته شده است که: «سأرفع فهم القرآن عن قلوبهم» یعنی فهم قرآن را از دل متکبرین برمیدارم و در بعضی از تفاسیر است: «ساحجب قلوبهم عن الملکوت» دل آنها را از ملکوت عالم محجوب میکنم.[۱۸۷]
از این جهت است که حضرت امام کاظم۷ فرمود:
«إنَّ الزّرعَ ینبت فی السَّهل و لا ینبت فی الصَّفا فکذلک الحکمه تعمر فی قلب المتواضع و لا تعمر فی قلب المتکبّر الجبّار لأنَّ الله جعل التّواضُعَ آلهَ العقل و جَعَلَ التَّکَبُّرَ من آلهِ الجهل.»[۱۸۸]
به این آیات بنگرید:
﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً﴾[۱۸۹].
﴿إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ…﴾[۱۹۰].
یکی از آثار شوم استکبار محروم شدن از علم و دانش است. آیه اشاره به بسته شدن راههای آسمان بر قلب انسان متکبّر دارد. و او را از رزق سماوی و الهامات آسمانی محروم میدارد.
صفت تکبّر نمیگذارد انسان متکبّر برای آموختن علم و معرفت به نزد افراد همردیف خود و یا زیردست خود برود و از آنها کسب علم نماید و این خود نوعی محرومیّت از علم است.
معمولاً انسانهای متکبّر علوم و دانشهایی را قبول دارند که از فکر خودشان بجوشد در حالی که صفت کبر اجازه نمیدهد مطلب مهمی از کبر آنان بجوشد.
تا علم و عقل بینی بیمعرفت نشینی | یک نکتهات بگویم خود را نبین که رستی[۱۹۱] |
۳- گناه «اعمال سیئه» زنگار دل
واژه گناه، معادل کلمه عربی «معصیّت» به معنای سرپیچی و خلاف اطاعت است و الفاظی نظیر سیئه، اثم، ذنب، خطاء، فسق و… از مرادفهای آن محسوب میشوند.
در بسیاری از آیات از تأثیر گناه در تاریک ساختن دل سخن به میان آمده و این مطلب را به صراحت مورد توجّه قرار دادهاند.
﴿کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ﴾[۱۹۲].
گناهان و اعمال سیّئه باعث حبس برکات و بسته شدن خزانه خیرات میشود.
حضرت علی۷ میفرماید:
«إنَّ الله یبتلی عباده عند الاعمال السّیئه بنقص الثّمرات و حبس البرکات و إغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یتذکّر متذکّر».[۱۹۳]
گناه باعث بسته شدن درِ خزانه خیرات میگردد و خیرات هم شامل نعمتهای مادی مثل سرمایههای ظاهری و نعمتهای معنوی مثل علوم و معارف میباشد.
تیره شدن روح به وسیله گناه
آری بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حسِّ تشخیص است، گناهان از اعضاء و جوارح سرازیر قلب میشود و قلب را به ظلمتکدهای تبدیل میکند که دیگر نور معرفت در آن رسوخی ندارد.
«گناه باعث ایجاد حجاب بین بنده و خالق میشود. کسانی که با تهذیب روح، انجام واجبات و ترک حرام، این حجاب را برطرف نکنند نه تنها در این دنیا به لقای حق، مؤفق نیستند بلکه در آخرت نیز که ذات اقدس إله، ظهور بیشتری دارد محجوبند، چنان که میفرماید: ﴿إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾[۱۹۴].».[۱۹۵]
گناه در قلب انسان زنگاری ایجاد میکند که این زنگار همانند غبار و چرکی صفحه شفاف دل را میپوشاند ﴿کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾[۱۹۶].
«ما باید این حقیقت را دریابیم که گناه واقعاً چرک و «رین» است و روح را تیره میکند.
انسان بر اثر گناه، نه خواب خوبی دارد تا در رؤیا معرفتی نصیب وی شود و نه بیداری خوبی دارد تا بتواند علم درستی را کشف و تعلیم صحیحی را نصیب دیگران کند. بنابراین، اگر روح تیره شود، بسیاری از اسرار از او نهفته است».[۱۹۷]
گناهان و رذایل اخلاقی انسان را دُچار تأویل و تفسیر به رأی در قرآن میکند. که باطل و حرام است. و از تصرّف شیطان و نفس نشأت میگیرد.
﴿فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ﴾[۱۹۸].
قلوب معوّجه منحرفه که مختلط با هواهای نفسانیّه و حبّ نفس و دنیا شده است، تأویل کتاب شریف الهی و تأویل آیات تدوینیّه، بلکه تکوینیّه را بر طبق هواهای نفسانیه خود انجام میدهند و این همان تفسیر به رأی است.
و امّا تأویل کتاب الهی که عبارت است از برگرداندن صورت به معنی و قشر به لبّ، به طور کامل میسّر نمیشود مگر برای کسانی که از انحراف و اعوجاج دوری جستهاند و نور حق – تعالی شأنه – در قلب آنها جای گرفته است. و به مقام مشیّت مطلقه و فنای مطلق که مقام تأویل است، رسیدهاند. و این مقام فقط برای رسول مکرّم۶ و خلفای مقدّس: است که آنان، راسخان علم و معرفتند. ﴿وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ﴾[۱۹۹] و تأویل آن را جز خدا و استواران در علم نمیدانند. و از حضرت صادق۷ منقول است که فرمودهاند: «نحن الرّاسخون فی العلم و نحن نعلم تأویله»[۲۰۰]. یعنی ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل قرآن را میدانیم.[۲۰۱]
در حقیقت اعمال بد بندگان حجاب بین خدا و خلق است. امام زین العابدین۷ این مهم را به زیبایی بیان میدارد:
«أَن الرّاحل الیک قریب المسافه، و أنّک لا تحتجِبُ عن خلقکَ، إلاّ أن تحجبُهم الأعمال (الآمال) السّیِّئهُ دونَکَ».[۲۰۲]
مسافر کوی تو راهش نزدیک است و این تو نیستی که از آفریدگانت در پردهای، بلکه کارهای زشت آنان است که حجاب بین آنها و تو شده است.