۴)برودی و هال[۱۰۵] در مطالعه خود تحت عنوان ((جنسیت و هیجان)) بیان می دارند که پسرها و دخترها در کنترل هیجانات خود درسهای متفاوتی فرا می گیرند.والدین در مجموع با دخترها بیش از پسران خود درباره هیجانات –به استثنای خشم-صحبت می کنند.در مقایسه با پسرها،والدین اطلاعات بیشتری درباره احساسات در اختیار دخترها قرار می دهند.از آنجا که دختران سریع تر از پسرها بر زبان مسلط می شوند،این امر موجب می شود که در بیان دقیق احساسات خود مجرب تر باشند و در استفاده از لغات برای نامیدن واکنشهای عاطفی و جایگزین ساختن کلمات به جای واکنشهای فیزیکی از پسرها ماهر تر باشند.پسرها که بیان عواطف برای آنها مورد تاکید نبوده است ، احتمالاً تا حدود زیادی نسبت به حالات عاطفی موجود در خود و دیگران ناهشیارند(پارسا،۱۳۸۲ :۳۴).
۵)در تحقیقی که پیرامون هوش هیجانی و روابط بین فردی که توسط شات ، مالوف ، بابیک، کوستن، گریسن ، جولیکا، ردز و وندرف صورت گرفت ، نتایجی حاصل شد که می تواند اهمیت این سازه را در سازگاری زناشویی که بخشی از سازگاری کلی است،برجسته کند.افراد با هوش هیجانی بالا نمرات بیشتری در همدلی ، خودبازبینی و خودکنترلی در موقعیتهای اجتماعی کسب کردند.این افراد روابط نزدیکتر و محبت آمیزتری را از خود نشان داده اند و رضایت زناشویی بیشتری را در زندگی زناشویی خود تجربه می کنند(خسرو جاوید،۱۳۸۱)
در کل افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند در مواجهه با استرسهای زندگی و سازگاری انطباق ضعیف تری خواهند داشت و در نتیجه به افسردگی و ناامیدی و دیگر پیامدهای منفی زندگی مبتلا می شوند برعکس افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند سبک زندگی خود را به گونه ای ترتیب می دهند که پیامدهای منفی کمتری را تجربه می کنند ، آنها همچنین در ایجاد و حفظ روابط کیفی بالا مهارت دارند(سیاروچی و دیگران،۱۳۸۳).
۶)بار-آن (۲۰۰۰) با مطالعاتی بر روی ۷۷۰۰ زن و مرد ، نتایجی بدست آورد .در نمره کل هوش هیجانی تفاوتی مشاهده نشد ، اما مردان در خرده مقیاسهای خود شکوفایی،جرات،کنترل استرس،کنترل تکانه و سازگاری نمرات بالاتری کسب کردند در حالی که زنان در خرده مقیاسهای همدلی،ارتباطات درون فردی و مسئولیت اجتماعی نمرات بالاتری کسب کردند.
۷)جیمز کریستد[۱۰۶] با بهره گرفتن از ۲۳۵ دانشجوی سال اول و با بهره گیری از پرسشنامه بهر هیجانی بار-آن به مطالعه همبستگی هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی پرداخت.نتایج نشان داد که همبستگی پایین بین هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی وجود دارد.این یافته ها در مورد هوش عمومی و موفقیت تحصیلی صادق نبود و هوش عمومی همبستگی بالایی با موفقیت تحصیلی نشان داد همچنین نتایج این مطالعه مبین این امر بود که هوش هیجانی می تواند ۵ تا ۱۰ درصد واریانس شاخص موفقیت تحصیلی باشد (منصوری ، ۱۳۸۰)
۸)کانگلوسی و پیترسن[۱۰۷](۱۹۹۸) با انجام مطالعاتی روی ۱۷۵ دانش آموز دبیرستانی با بهره گرفتن از هوش هیجانی بار-آن دریافتند که دانش آموزان با هوش هیجانی بالاتر در مدرسه،خانه و رابطه با دوستان و محیط کار نسبت به سایر دانش آموزان دارای هوش هیجانی پایین تر کمتر شکست را تجربه می کنند.
۹)ریچاردسون و ایواز[۱۰۸] برخی از روش های آموزش بسندگی و صلاحیت هیجانی و اجتماعی را در جامعه چند فرهنگی شرح دادند.هدف آنها کمک به دانش آموزان برای ارتباط بهتر با یکدیگر بود.آنها دریافتند که پس از مهارتهای درون فردی و بین فردی،سطح عملکرد تحصیلی آنان بطور معنی داری(p<0.01) بهبود یافت.(دهشیری ، ۱۳۸۲)
۱۰)پل در مقاله ای بیان کرد که بهداشت روانی هیجانی عامل پیش بینی کننده ای برای موفقیت تحصیلی و شغلی است . وی با انجام مطالعه روی ۲۷ نفر از دانش آموزان این طور یافت که میانگین نمرات تحصیلی دانش آموزان دارای هوش هیجانی بالاتر از دانش آموزان دارای هوش هیجانی پایین تر،در سطح ۰٫۰۱ ، بطور معنی داری بهتر بود(دهشیری ، ۱۳۸۲)
-
- عملکرد
در سال های میانی دهه ۱۹۶۰، دو پژوهشگر به نام های ترنر و لارنس[۱۰۹] در باره ویژگی های شغل تحقیق کردند آنان پیش بینی نمودند که کارکنان مشاغلی را ترجیح می دهند که پیچیده و چالشگر(هماورد طلب) باشند یعنی چنین مشاغلی می توانند بر میزان عملکرد شغلی افراد بیفزایند. (نظریه ویژگی های ضروری شغل) آنان پیچیدگی مشاغل را بر حسب شش ویژگی بدین شرح بیان کردند: تنوع، خودمختاری، مسئولیت، دانش و مهارت، روابط متقابل اجتماعی از نوع ضروری، تعامل یا روابط اجتماعی از نوع اختیاری.
در آخرین سال های دهه ۱۹۶۰، ادوین لاک پیشنهاد کرد که باید در جهت تامین هدف خاصی اقدام نمود (نظریه تعیین هدف) و اینکه چنین مساله ای می تواند یکی از محرک های اصلی کار به حساب آید. یعنی هدف، مشخص می نماید که کارگر یا کارمند چه باید بکند و باید چه مقدار تلاش نماید. نتیجه تحقیقات نظریه «ارزش هدف» را تایید کرده اند. هدف های خاص موجب افزایش عملکرد می شوند و اینکه اگر تامین هدف مشکل باشد کسی که آنرا بپذیرد عملکرد بهتری خواهد داشت. و سر انجام اینکه بازخورد نمودن نتیجه کار، موجب عملکردهای عالی تر خواهد شد.
کراکت و دیگران (۱۹۶۱) کشف کرده اند که دگرگونی در حالت عاطفی کارگران بر عملکرد آنان تاثیری ندارد، به شرط اینکه عملکرد لازم ماهیتی قالبی داشته باشد و از توجه یا تفکر بی نیاز باشد. هرچند به هنگام دگرگونی فنی که وظایف شغلی کمتر قالبی هستند و به توجه بسیار محتاجند، عملکرد شغلی تحت تاثیر حالت های عاطفی فرد قرار می گیرد.
Schacter و دیگران (۱۹۶۱) کشف کرده اند که دگرگونی در حالت عاطفی کارگران بر عملکرد آنان تاثیری ندارد.
Dodson , Yerkes (1958) نشان داده اند که با افزایش فشارهای روانی بر روی فرد تا نقطه بهینه، عملکرد نیز افزایش می یابد و هنگامی که فشارهای روانی از حد مشخصی فراتر رفت باعث کاهش عملکرد خواهد شد.
آرنولد و فلدمن[۱۱۰] (۱۹۸۸) در تحقیقات خود به این موضوع رسیده اند که برای بالا بردن عملکرد افراد بایستی میزان فشار روانی را در حد بهینه نگهداشت و در صورتی که میزان فشار روانی از این محدوده کمتر یا بیشتر باشد عملکرد پائین تر خواهد آمد. یکی از عوامل موثر بر عملکرد، انگیزش افراد است که بخش وسیعی از نظریه های آن مبتنی بر نیاز می باشد.
نظریه سلسله مراتب نیازهای آبراهام مازلو و نحوه ارضای آن می تواند در عملکرد فرد تاثیر شگرفی بگذارد. انگیزش را می توان واکنش زنجیره ای تلقی کرد که با احساس نیاز آغاز می شود و به خواسته ها یا ا هداف می رسد. (کونتز، اودانل و ویهریخ[۱۱۱]،۱۳۷۰ : ۲۲۶)
نتیجه تحقیقات نشان می دهد که با ایجاد شرایط خاص برای افراد با بکارگیری نظریه های یادگیری می توان بازدهی، میزان غیبت، تاخیر کارکنان، کیفیت کار آنان و بطور کلی عملکرد آنان را توجیه کرد. (رابینز،۱۳۷۴ : ۱۶۳) کسانی که نگرش مثبت در مورد کارشان دارند، سطح عملکرد آنها بهتر است. (پریر[۱۱۲]،۱۹۶۶)
احساس اهمیت منجر به افزایش احساس عزت نفس برای کارمند می شود و این مهم خود موجب افزایش تلاش و بهبود عملکرد فردی می گردد. (آبراهام مازلو)
لورش و لارنس[۱۱۳] به این نتیجه رسیده اند که عملکرد صرفاً به کنش خصایصی که در فرد هست مربوط نیست بلکه به سازمان و محیط نیز مربوط می شود.
هرسی و گلداسمیت هفت متغیر مربوط به مدیریت عملکرد اثربخش را از میان بقیه برگزیده اند: انگیزه، توانایی، درک، حمایت سازمانی، سازش محیطی، بازخورد و اعتبار.
برایفیلد و کراکت[۱۱۴] در پژوهش خود نتیجه گرفته اند که بین رضایت شغلی و عملکرد شغلی یا رابطه اندکی وجود دارد و یا اصلاً رابطه ای نیست.
۲-۴-۳- پژوهش های انجام شده در ایران
۱)الهام زندی(۱۳۷۹)به منظور بررسی توزیع هوش هیجانی نزد دانشجویان دختر و پسر دانشکده روانشناسی تعداد ۱۲۶ نفر از آنها را شامل ۶۶ دختر و ۳۷ پسر بصورت تصادفی از جامعه مزبور انتخاب کرد که همگی در سال تحصیلی ۸۰-۷۹ شاغل به تحصیل بودند.وی به کمک پرسشنامه ۷۰ سوالی شرینگ برگرفته از نظریات گلمن ، توزیع نمرات دو گروه دختران و پسران دانشجو را تقریباً متقارن و دارای ارتفاعی به اندازه توزیع نرمال گزارش کرده است.
او در پژوهش خود اظهار داشت:((متوسط نمره هوش هیجانی در دو گروه یکسان است)).
۲)محسن زارع در پژوهشی به منظور مطالعه توان پیش بینی هوش هیجانی در موفقیت تحصیلی دانش آموزان سال سوم دبیرستانی را با بهره گرفتن از پرسشنامه بهر هیجانی بار آن در شهر شیراز مورد آزمون قرار داد.نتایج حاصل از این پژوهش همبستگی معناداری (r=0.68) بین هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی نشان داد یعنی ۶۸% از کل موفقیت تحصیلی را هوش هیجانی تبیین می کند همچنین در این پژوهش بین هوش هیجانی که با بهره گرفتن از پرسشنامه بهر هیجانی بار- آن اندازه گرفته شده بود و هوش عمومی که با بهره گرفتن از ماتریسهای پیش رونده ریون اندازه گرفته شده بود همبستگی معنی داری بدست نیامد(r=0.09)
نتایج حاصل از این پژوهش در زمینه تاثیر جنس بر نمرات پرسشنامه بهر هیجانی نشان داد که نمره کل هوش هیجانی بین دو جنس تفاوت معناداری وجود ندارد اما تفاوت معناداری بین دو جنس در خرده مقیاسهای خود آگاهی هیجانی،همدلی ، روابط بین فردی و مسئولیت پذیری اجتماعی در سطح ۰٫۰۱ به نفع دختران و در خرده مقیاسهای قاطعیت،حرمت ذات،استقلال،انعطاف پذیری ، تحمل فشار و خوش بینی در سطح ۰٫۰۱ به نفع پسران وجود داشت.در خرده مقیاسهای خود شکوفایی ، واقعیت آزمایی ، کنترل تکانه ها و شادکامی تفاوت وجود نداشت(به نقل از دهشیری ، ۱۳۸۲).
۳)بهزاد منصوری (۱۳۸۰) پایان نامه ای تحت عنوان ((هنجاریابی آزمون هوش هیجانی شرینگ برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه های دولتی مستقر در تهران))انجام داده است.
در این پژوهش بین نمرات آزمون هوش هیجانی شرینگ و پیشرفت تحصیلی همبستگی (r-0.19) وجود داشت.بر اساس یافته های این پژوهش بین هوش هیجانی دختران و پسران در نمره کل آزمون، مولفه خودآگاهی ، خود کنترلی و هوشیاری اجتماعی از لحاظ آماری تفاوت معنادار وجود داشت ولی در مولفه های خودانگیزی و مهارتهای اجتماعی بین نمره دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۴)اکرم پیرمحمدی(۱۳۸۱)به بررسی رابطه خودپنداره و هوش هیجانی در دانشجویان پرداخته و به این منظور تعداد ۱۵۰ دانشجو را بصورت یک نمونه غیر تصادفی از جامعه دانشجویان انتخاب کرد. به کمک پرسشنامه راجرز برای سنجش خودپنداره و آزمون پل برای سنجش هوش هیجانی (که در واقع خشم و محبت عمیق یا عشق را اندازه می گیرد)بین خود پنداره و هوش هیجانی رابطه مستقیم معناداری را گزارش داده است(r-0.208)
۵)فرحناز هاشم زاده اخباری (۱۳۸۱) به منظور اخذ پایان نامه تحصیلی پژوهشی تحت عنوان مقایسه هوش هیجانی نزد افراد تحصیل کرده و عادی انجام داده است .او با انتخاب ۳۰ نفر از ۲ جامعه مربوز و به کمک آزمون ۷۰ سوالی شرینگ نتیجه گرفت :افراد تحصیل کرده در دو مقیاس خودآگاهی و خود نظم بخشی از افراد غیر تحصیل کرده جلوترند ولی در مولفه های آگاهی اجتماعی و مدیریت در روابط بین آنها تفاوتی بدست نیامده است.
۶)علی حسین وفایی(۱۳۸۱)پژوهش دیگری را درباره بررسی اعتبار پرسشنامه هوش هیجانی بر روی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی انجام داده است.وی با انتخاب ۱۸۲ دانشجو از جامعه مزبور و اجرای آزمون ۷۰ سوالی شرینگ میزان اعتبار را پس از حذف ۲۳ سوال که همبستگی ضعیفی را با کل تست داشت (r-0.81) برآورد کرده است.همچنین یافته های دیگری که در نتیجه پژوهش وی صورت گرفته است مشخص کرده است که توزیع نمرات هوش هیجانی افراد دارای چولگی منفی است به عبارتی نمره های هوش هیجانی افراد بالاتر از میانگین قرار دارد.
۷)غلامرضا دهشیری(۱۳۸۲)پایان نامه ای تحت عنوان ((هنجاریابی هوش بهر هیجانی بار- آن (EQ-I) در بین دانشجویان دانشگاه های تهران و بررسی ساختار عاملی آن)) انجام داده است که این پژوهش بدنبال بررسی سه فرضیه است:
۱-آیا EQ-I در بین دانشجویان ایرانی دارای روایی و پایایی کافی است؟
۲-آیا EQ-I در نمونه دانشجویان ایرانی همانند ساختار عاملی نمونه امریکای شمالی است؟
۳-آیا بین دانشجویان دختر و پسر در نمره هوش هیجانی کلی و هر یک از خرده مقیاسهای EQ-I تفاوت معناداری وجود دارد؟
نتایج آزمون t در نمرات مختلف EQ-I بین دانشجویان دختر و پسر نشان داد که بین این دو گروه در نمره هوش هیجانی کلی تفاوت معناداری وجود دارد و دختران دانشجو بطور معناداری دارای نمره هوش هیجانی بالاتری بودند.پسران در هر یک از مولفه های هوش هیجانی نسبت به دختران دارای میانگین نمرات بیشتری نبودند در صورتی که دختران در نمرات مقیاسهای ترکیبی هوش هیجانی درون فردی ،هوش هیجانی بین فردی و هوش هیجانی خلق عمومی نمرات بالاتری نسبت به پسران داشتند.
۸)بهناز پزشکی(۱۳۸۳) پایان نامه ای تحت عنوان((بررسی و مقایسه هوش هیجانی در دختران کم بینا و بینا،مقطع دبیرستان در شهر تهران،دانشگاه علامه طباطبایی))انجام داده است .هدف تحقیق بررسی ۴ مولفه از ۱۵ مولفه هوش هیجانی بار آن در دختران کم بینا و بینای مقطع دبیرستان در شهر تهران می باشد که علاوه بر این ۴ مولفه حل مساله،روابط بین فردی،تحمل فشار روانی و کنترل تکانه ، هوش هیجانی کلی نیز مورد بررسی قرار گرفت.بر اساس یافته های این پژوهش ، میانگین نمرات هر دو گروه ، در مولفه های هوش هیجانی تحمل فشار روانی ، کنترل تکانه ، حل مساله و روابط بین فردی تمام فرضیه های تحقیق رد شدند و مشخص گردید که بر خلاف پیش بینی افراد هیچ تفاوت معنادار آماری بین دو گروه دختران در مولفه های یاد شده وجود ندارد.
۹)مطالعه رضا دولت آبادی فراهانی در رابطه با تعهد سازمانی و عملکرد (۱۳۷۸)
این مطالعه در پنج سازمان دولتی ایران انجام شد و فرضیات زیر مورد آزمون واقع شدند:
الف) بین تعهد سازمانی (شامل سه بعد) شاغلین سازمان های مختلف تفاوت معنی داری وجود دارد.
ب) بین تعهد سازمانی (شامل سه بعد) و عملکرد شاغلین سازمان های دولتی رابطه معنی داری وجود دارد. در این تحقیق جهت سنجش تعهد سازمانی در سه بعد از شاخص طراحی شده به وسیله « آلن و میر» و برای سنجش عملکرد شاغلین از طرح های رسمی ارزشیابی عملکرد در سازمان ها استفاده شده است. به طور کلی نتایج آزمون، فرض اول یعنی وجود اختلاف بین تعهد سازمانی سازمان های دولتی را رد می نماید ولی فرضیه دوم یعنی ارتباط تعهد سازمانی و عملکرد را مورد تایید قرار می دهد.
۱۰) تحقیق ماندانا رشیدپور تحت عنوان بررسی رابطه تعهد سازمانی با تمایل به ماندن در شغل و عملکرد شغلی کارکنان حرفه ای در سازمان حسابرسی (۱۳۸۰)
نمونه تحقیق متشکل از ۲۳۳ نفر از کارکنان رده های مختلف سازمان حسابرسی بود که به روش نمونه گیری تصادفی منظم انتخاب شدند.نتایج این تحقیق نشانگر این موضوع است که به جز تعهد مستمر، در سایر زمینه ها مانند تعهد عاطفی و تعهد هنجاری و عملکرد شغلی و تمایل به ماندن در شغل، گروه مدیران از نتایج بهتری برخوردار بودند و به طور کلی تعهد سازمانی، عملکرد شغلی و تمایل به ماندن در شغل آنان نسبت به سایر کارکنان حرفه ای سازمان حسابرسی بالاتر است.
۱۱)مطالعه اسماعیل امیدوار تحت عنوان بررسی رابطه بین تعهد سازمانی با میزان عملکرد مدیران مدارس بندرعباس (۱۳۸۱)
در این تحقیق رابطه بین میزان تعهد سازمانی با میزان عملکرد مدیران مدارس بندر عباس در ناحیه یک و دو مورد بررسی قرار گرفته است.
سنجش نگرش تعهد سازمانی با بهره گرفتن از شاخص آلن و میر(۱۹۹۰) صورت گرفته است و شاخص عملکرد شغلی، پرسشنامه عملکرد شغلی خود ارزشیابی دونالد پاترسون می باشد.
با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، نمونه ۱۹۸ نفری از جامعه ۴۱۱ نفری مدیران مدارس بندر عباس انتخاب گردید و پس از توزیع پرسشنامه و جمع آوری داده ها با بهره گرفتن از نرم افزار آماری و بر اساس تکنیک آماری ضریب همبستگی پیرسون و آزمون ضریب همبستگی و آزمون t برای تعمیم نتایج به جامعه، میزان رابطه تعهد سازمانی (شامل تعهد عاطفی، تعهد مستمر، تعهد تکلیفی) با میزان عملکرد شغلی مدیران مدارس( ناحیه یک و دو) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که: