ساختار کلی این فصل شامل مشخصه های اصلی روش تحقیق، روش گردآوری داده ها و اطلاعات، بکارگیری رویکرد تفکر نرم و روش نگاشت شناختی جهت طراحی مدل مفهومی بومی تحقیق، جامعه آماری، روش نمونه گیری و تعیین حجم نمونه، ابزارهای اندازه گیری متغیرها و روایی و پایایی آنها و روش تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات می باشد.
-
- مشخصه های اصلی روش تحقیق
تحقیقات را بر اساس معیارها و مبناهاهای مختلفی می توان دسته بندی کرد و این معیارها و مبناها شرایطی را فراهم می کند که بتوان بر اساس آنها تحقیقات را طبقه بندی کرد. بر همین اساس در این قسمت از فصل سوم مهمترین و اصلی ترین ویژگی ها و مشخصه های روش تحقیق که در رساله حاضر مورد استفاده قرار گرفته شده تشریح می شود. در این راستا مشخصه هایی چون مبانی فلسفی یا پارادایم های تحقیق، نوع یا طبیعت تحقیق، جهت گیری تحقیق، اهداف اساسی تحقیق، رویکرد منطقی تحقیق، استراتژی تحقیق، افق زمانی تحقیق و نقاط اساسی قوت و ضعف روش شناسی تحقیق مطرح می شوند.
۲-۱٫ مبنای فلسفی یا پارادایم[۲۳۴] مسلط بر فضای تحقیق
از نظر صاحبنظران، «پرسش های مرتبط با روش شناسی پژوهش از لحاظ تقدم موضوعی بعد از پرسش های مرتبط با پارادایم پژوهشگر مطرح می شوند.» (Guba & Lincoln, 1994)
منظور از پارادایم پژوهشگر همان نظام باورهای بنیادین پژوهشگر در حوزۀ عمومی مسئلۀ پژوهش است که وی را نه تنها در انتخاب روش تحقیق بلکه در گزینش رویکردهای اساسی در حوزه های هستی شناسی[۲۳۵] و معرفت شناسی [۲۳۶] پژوهش هدایت می کند. پارادایمی که توسط پژوهشگر دنبال می شود، به عنوان یک چهارچوب کلّی عمل می کند و نه تنها روش تحقیق بلکه فعالبت های اجرائی مسیر تحقیق را تحت تأثیر قرار می دهد.
دسته بندی پارادایم های پژوهشی به گونه های کم و بیش مشابهی انجام شده است. گوبا و لینکلن چهار پارادایم اصلی برای پژوهش کیفی مطرح کرده اند که عبارتند از: اثبات گرایی، رئالیسم، تئوری انتقادی و ساخت گرایی. بر خی دیگر از صاحبنظران نیز سه پارادایم اثباتگرایی، تفسیری (شامل رئالسیم و ساخت گرایی) و انتقادی را مطرح کرده اند. در یکی از جدیدترین دسته بندی ها، وان دو ون (Van de Ven, 2007) این پارادایم ها را تحت عنوان چهار مکتب فلسفی اثبات گرائی[۲۳۷] ، نسبی گرائی[۲۳۸] ، عمل گرائی[۲۳۹] و واقع گرائی[۲۴۰] دسته بندی کرده است. این مؤلف و پژوهشگر برجستۀ حوزۀ مدیریت و سازمان معتقد است واقع گرائی نقدگرا[۲۴۱] به عنوان یک پارادایم فلسفی (در حوزۀ فلسفۀ علم) گزینۀ بسیار مناسبی برای بیشتر پژوهش های سازمانی است. “وان دو ون” عناصر کلیدی پارادایم و یا فلسفۀ علمی واقع گرائی نقدگرا را به شرح زیر برشمرده است:
یک جهان عینی و واقعی (متشکل از ماده، ذهن و پدیده های برآینده (پدیدارشونده)[۲۴۲] خارج از ذهن ما وجود دارد که فهم و ادراک فردی ما از آن محدود است. البته معمولاً فهم پدیده های فیزیکی و ملموس آسان تر از فهم فرایندهای اجتماعی (مانند سازمان) است.
همۀ واقعیات، مشاهدات و داده ها به صورت تلویحی و یا آشکار متأثر از پیش زمینه های تئوریک هستند. بنابراین در علوم اجتماعی و علم مدیریت سازمان ها نیز مانند سایر شاخه های علوم هیچ قانون و اصل مطلق، جهان شمول و عاری از خطائی وجود ندارد. هیچ شکلی از تحقیق نمی تواند آزاد و فارغ از سوگیری های ارزشی باشد. اما بسته به نوع پدیدۀ مورد مطالعه برخی از روش های تحقیق نسبت به سایر روش ها از اعتبار بیشتری برخوردار هستند.
شناخت یک واقعیت پیچیده مستلزم بررسی آن پدیده از منظرهای گوناگون و استفاده از روشها و رویکردهای گوناگون (بسته به ابعاد مختلف پدیده) برای فهم دقیق تر آن پدیده است.
دانش معتبر محصول بکارگیری و بهره برداری از دیدگاه های متنوع تئوریک و روش شناسانه است. در چنین مسیری شواهد گردآوری شده الزاما همگرا نیستند و ممکن است ناسازگار و یا حتی متناقض باشند.
از بین مدل های مفهومی و نظری که برای حلّ مسائل سازمانی ارائه می شوند آنهائی که تناسب و برازش بیشتری با مسائل مورد بررسی دارند به عنوان مدل های منتخب ماندگار می شوند و به رشد تدریجی دانش کمک می کنند.
یکی دیگر از اشکال سنخ شناسی پارادایم های پژوهشی قرار دادن (جانمائی) آنها روی یک بازه یا طیف مفهومی است که در یک سر این طیف مکتب فلسفی اثباتگرائی و در سر دیگر آن مکتب تعبیرگرائی[۲۴۳] جانمائی شده است و سایر پارادایم ها و مکاتب فلسفی مابین این دو جانمائی می شوند. تفاوت دو پارادایم اثباتگرائی و تعبیرگرائی در عرصۀ پژوهش بیانگر دو دیدگاه معرفت شناسانۀ متضاد است. از یک سو رویکرد اثباتگرا در پی تبیین واقعیتی عینی و قابل اندازه گیری است که نتیجۀ این تبیین مستقل از ذهنیت کنشگران است. در سوی دیگر از دیدگاه رویکرد تعبیرگرا واقعیت بیرونی پدیده ای پیچیده، متغیر و متأثر از پیش فرضهای ارزشی و ذهنیت پژوهشگر است. اثباتگرائی متّکی بر مشاهدۀ تجربی و منطق ریاضی است و در پی تبیین واقعیت عینی از طریق اندازه گیری آن است. رویکرد اثباتگرا رویکردی قطعی و یقینی است. بدین معنی که آنچه انجام می شود و چگونگی انجام آن از قبل قابل پیش بینی و کنترل است و روش های کمّی نظیر آزمایشات کنترل شده و فنون صحه گذاری در این رویکرد رایج هستند.
در مقابل تعبیرگرائی دانش را به عنوان محصول تفسیرها و تبیین هائی که نتیجۀ تعامل بین واقعیت عینی و ذهنیت پژوهشگر هستند، به رسمیت می شناسد. در پارادایم تعبیرگرا واقعیت یک سازۀ مفهومی اجتماعی است که خود از تعداد کثیری واقعیات جزئی تشکیل شده است. تعابیر و تبیین ها در این رویکرد احتمالی هستند و هیچ تعبیر و تبیین مطلق و قطعی در این رویکرد وجود ندارد. به عبارت دیگر در این رویکرد، واقعیت محض در ارتباط با پدیده های انسانی وجود ندارد و بعضاً نیز دست نیافتنی هستند. از منظر روش شناسی نیز روش های کیفی در این رویکرد رایج هستند.
پژوهش حاضر متمرکز بر تبیین یک سازۀ مفهومی، تحت عنوان شبکه های دانش است. این سازه یکی از ویژگی های نوظهور (پدیدارشونده)[۲۴۴] سازمان است که در عین اینکه ماهیتی واقعی و عینی دارد تعریف و تبیین آن تا حدود زیادی وابسته به پارادایم ذهنی و دیدگاه های نظری کنشگران است. برای مثال در ادبیات سازمان و مدیریت گروهی از پژوهشگران که در حوزۀ مدیریت دانش[۲۴۵] به مطالعه و تحقیق پرداخته اند بیشتر متمرکز بر جریان دانش داخل سازمان هستند. سیستم های مدیریت دانش با این رویکرد وظیفه ذخیره سازی و به اشتراک گذاری دانش های داخل سازمان را بر عهده دارد. این در حالی است که گروه دیگری از صاحبنظران به دلیل تفاوت دیدگاه و تفاوت در خاستگاه نظری، مدیریت دانش را در ارتباطات بیرون سازمانی و تعاملات دانشی سازمان با پایگاه های دانش خارج از سازمان می دانند و مفهوم شبکه های دانش در این شرایط بیشتر معنا پیدا می کند. اغلب تحقیقات انجام شده در ایران، با رویکرد اول به مدیریت دانش پرداخته و این مفهوم را تنها در یک سازمان خاص مورد بررسی قرار داده اند. اما واقعیت این است که مدیریت دانش یک پدیدۀ واقعی و عینی است که از تعداد زیادی واقعیات جزئی تشکیل شده است و این ذهنیت و رویکرد نظری کنشگران سازمانی است که تعیین می کند کدام بعد یا منظر پدیدۀ اصلی مورد توجه قرار گیرد.
بر این اساس با توجه به ماهیت این پژوهش و دیدگاه های نظری پژوهشگر، پارادایم هدایت کنندۀ پژوهش حاضر در جائی فرای دو پارادایم اثباتگرائی و تعبیرگرائی قرار می گیرد. در نتیجه به نظر می رسد واقعگرائی نقادانه[۲۴۶] که هم اثباتگرائی مطلق و هم تعبیرگرائی افراطی را مورد نقد قرار می دهد، گزینۀ مناسبی به عنوان پارادایم فلسفی هدایت کنندۀ این پژوهش به ویژه در حوزۀ روش شناسی است. چراکه هماهنگونه که صاحبنظران مختلف مطرح کرده اند، عینیت محض در ارتباط با پدیده های انسانی وجود ندارد و دست نیافتنی است. از طرف دیگر ذهنیت نیز به صورت کامل و بی نقص قابل انتقال نیست.
رویکرد فلسفی این پژوهش ضمن مخالفت با نسبی گرائی و ذهنی گرائی مطلق، نیاز به تعبیر و تفسیر پدیده های عینی و تبیین ارتباطات بین اجزاء واقعیت عینی قابل مشاهده را انکار نمی کند. علاوه بر این واقعگرائی نقادانه اجتماع را یک سیستم باز نلقی می کند که تنها با اتکاء به فرمول های ریاضی، آزمایشات کنترل شده و یا منطق خشک اثباتگرا نمی توان آن را تبیین کرد. در این دیدگاه جهان عینی جهانی ساختارمند و در عین حال متغیر و متشکل از اجزاء متنوع و کثیر است که امکان تعبیر، تفسیر و تبیین پدیده های آن برای انسان وجود دارد. در رویکرد واقعگرائی نقادانه هدف علم و پژوهش علمی نزدیک تر شدن هرچه بیشتر به واقعیت جهان عینی است. در این رویکرد هستی شناسی[۲۴۷] پژوهش یا همان واقعیت مورد تحقیق از اهمیت اساسی برخوردار است و پیش نیاز تعیین کنندۀ معرفت شناسی[۲۴۸] ، (ارتباط بین واقعیت و پژوهشگر) و روش شناسی[۲۴۹] (فنون بکار رفته در تحقیق) است.
شبکه های دانش به عنوان یک سازه نوظهور و پویای سازمانی نمی تواند به صورت کاملاً عینی و قطعی (ایستا) در رابطه با ساختارها و کارکردهای آن ترسیم نمود، چراکه کنشگران هر یک با ذهنیت خاص خود آن را تبیین می کنند. این سازه دارای ساختارهای متعددی است که به صورت بسیار پیچیده در هم تنیده شده اند (به عنوان مثال ساختار های رسمی و غیر رسمی شامل ساختار علمی، ساختار اداری، ساختار پروژه ای و پژوهشی و…). کارکردهای متفاوت درون و برون سازمانی این سازه نیز باید به صورت پویا و در حال تکامل دیده شود. بدیهی است که ساختارهای شبکه های دانش از درون تعاملات کنشگرانی که دارای ارزش ها، باورها، سنت ها و زبان های گوناگونی هستند که نقاط اشتراک و تفاوتهایی دارند، شکل می گیرد و بر همان اساس کارکردهای آن تعریف می شوند.
همانطور که گفته شد چنین سازه پیچیده و چند بعدی را نمی توان بصورت عینی و قطعی و با دیدگاه عینیت گرایی (پوزیتیوستی) مطالعه نمود. از طرف دیگر ذهنیت یک کنشگر (حتی کنشگران اصلی مانند وزیر نفت) به تنهایی بازگو کننده کلیت این سازه نیست؛ چراکه سازه مذکور حاصل تعاملات فی مابین ذهنیت های کنشگران مختلف درگیر در این فرایند می باشد.
تلفیق ذهنیت درونی (با یک رویکرد چند بعدی و تفسیری و بکارگیری روش نگاشت شناختی) با عینیت بیرونی (با رویکرد تحلیلی و روش پیمایشی) نه تنها به پژوهشگر اجازه می دهد تا کلیت پیچیده سازه تحقیق (شبکه های دانش) با ساختارهای متعدد و کارکردهای متفاوتش را بهتر مطالعه نماید، بلکه بسیاری از ابعاد پنهان (یا نه چندان آشکار) را که فقط در مغز کنشگران می گذرد را نیز آشکار می سازد. پژوهشگران با چنین رویکردی از طرح فرضیه های متعارف و نسبتاً بدیهی فراتر رفته و به طرح فرضیه ها و سوالات بدیع و غیرمتعارف مبادرت می ورزند.
۲-۲٫ رویکرد پژوهش
در دسته بندی های متداول علمی، تحقیقات از نظر نوع شناسی رویکرد پژوهش، اغلب سه نوع تحقیق مطرح می شود که عبارتند از: تحقیق کمّی، تحقیق کیفی و تحقیق تلفیقی[۲۵۰] (کمّی و کیفی). این نوع شناسی بیشتر از منظر کلّیت تحقیق و خصوصیات یکپارچه مجموعه عناصر و مؤلفه های تحقیق به موضوع می نگرد.
با توجه به تعاریف و خصوصیاتی که از تحقیقات نوع کیفی و کمّی در کتب و منابع روش شناسی ارائه شده است، پژوهش حاضر با توجه به ماهیت مسأله اصلی تحقیق در خصوص طراحی الگوی توسعه شبکه های دانش در صنعت نفت و مجموعه مطالبی که در فصل اول این گزارش ارائه شد، اساساً از نوع تلفیقی است. یعنی این پژوهش ماهیتاً هم از روش ها و شیوه های مناسب کیفی استفاده می کند و هم جعبه ابزار خود را از ابزارها و روش های کمّی محروم نمی سازد.
رویکرد اصلی پژوهش حاضر در شروع کار و زمانی که ابعاد اکتشافی کار پژوهشی بسیار بالاست، تحقیق کیفی می باشد؛ چراکه هدف ترسیم یک سازه پیچیده است که از ورای تعاملات ذهنی کنشگران حاصل می شود. در ادامه کار نیز رویکرد غالب کمّی است، چراکه هدف آزمودن و اعتباریابی مدل طراحی شده در مرحله قبل می باشد.
۲-۳٫ استراتژی تحقیق
در برخی از تحقیقات (بخصوص تحقیقات نوع کمّی) پژوهش برای آزمون پیش بینی های فرضی طراحی می شود. طرح اینگونه تحقیقات با ایجاد یک چارچوب نظری آغاز و سپس با تدوین فرضیه ها و استنتاج منطقی از نتایج آزمون فرضیه ها پایان می یابد. رویکرد منطقی چنین تحقیقاتی استراتژی فرضیه سازی – قیاسی[۲۵۱] نام دارد.
گروهی دیگر از تحقیقات (بخصوص تحقیقات نوع کیفی) از استراتژی استقرایی[۲۵۲] استفاده می کنند. در چارچوب این منطق محقق بر اساس یک چارچوب نظری خام اولیه داده ها را گردآوری و سپس بر اساس نتایج حاصل از تحلیل این داده ها به اصلاح و توسعه چارچوب نظری خام اولیه می پردازد و به احتمال زیاد موفق به فرضیه سازی و نظریه پردازی در حوزه مسأله اصلی پژوهش نیز می شود.
بر این اساس در مرحله اول و عمده تحقیق که به دنبال طراحی مدل بومی برای توسعه شبکه های دانش با بهره گرفتن از روش ترکیبی رویکرد تفکر نرم و نگاشت شناختی می باشد، از استراتژی استقرایی استفاده شده است. همچنین در مرحله دوم به منظور اعتباریابی مدل طراحی شده، از استراتژی قیاسی استفاده شده است.
۲-۴٫ جهت گیری تحقیق از نظر هدف[۲۵۳]
دسته بندی تحقیقات از نظر جهت گیری تحقیق از نظر هدف، اغلب سه نوع تحقیق را مطرح می کند که عبارتند از: تحقیق بنیادی[۲۵۴] (پایه ای)، تحقیق توسعه ای[۲۵۵] و تحقیق کاربردی[۲۵۶]. این نوع شناسی بیشتر از منظر ذینفعان یا بهره برداران نتایج و دستاوردهای تحقیق به موضوع می نگرد.
در رابطه با جهت گیری پژوهش حاضر می توان چنین گفت که از نگاه دانشگاهی و از زاویه یک رساله دانشگاهی اساساً یک تحقیق توسعه ای است، چراکه وجه توسعه علمی و طراحی چارچوب و خلق مدل علمی جدید در موضوع شبکه های دانش در این تحقیق وجود دارد.
همچنین به دلیل اینکه از دیدگاه سازمانی که این تحقیق در آن انجام شده و الگوی توسعه شبکه های دانش را برای هاب های پژوهش و فناوری وزارت نفت ارائه می کند و انتظار می رود بر اساس نتایج این تحقیق بخشی از مشکلات و مسائل پژوهش و فناوری صنعت نفت کشور در حوزه شبکه سازی دانشی مراکز علمی پژوهشی حل شوند، رگه هایی از یک تحقیق کاربردی نیز در آن دیده می شود.
۲-۵٫ روش انجام تحقیق
پژوهش در مورد مسأله ای که به عنوان مسأله اصلی این رساله دانشگاهی مطرح شده است نیازمند انجام مجموعه و سلسله ای از تحقیقات متنوع و گسترده با بهره گرفتن از استراتژی های گوناگون پژوهشی است. در چنین مواردی لازم است که با انجام چند تحقیق اکتشافی مقدماتی ابعاد مسأله بیشتر روشن شود و با تئوری پردازی، طراحی مدل های مفهومی و عملیاتی مناسب و همچنین طراحی و تبیین فرضیه های مناسب پیرامون مسأله اصلی پژوهش راه برای انجام تحقیقات گسترده تر بعدی حول مسأله اصلی باز شود.
در همین راستا هدف کانونی پژوهش حاضر در واقع انجام یک کار مقدماتی برای تبیین روابط علّی بین عوامل تاثیر گذار و تشکیل دهنده شبکه های دانش است.
با در نظرگرفتن هدف فوق مناسب ترین رویکرد برای انجام پژوهش رویکرد موردکاوی تشخیص داده شد. (مورد کاوی هاب های پژوهشی)
در واقع به جای انتخاب یک نمونه آماری متشکل از تعداد زیادی سازمان (که به احتمال زیاد مأموریت های گوناگونی نیز می داشتند) و استفاده از یک ابزار مشترک مانند پرسشنامه برای جمع آوری داده ها و سپس انجام چند تحلیل آماری کلیشه ای و تعمیم گسترده نتایج به سایر سازمانهای خارج از دامنه شمول تحقیق، ترجیح داده شد که تمامی زمان و منابع در دسترس پژوهش بر هاب های پژوهش و فناوری وزارت نفت که ماموریت های مشابهی در نظام جامع پژوهش و فناوری صنعت نفت دارند، متمرکز گردد و با نوعی گرایش کیفی از روش ها و فنون گوناگون و جدید (نظیر رویکرد تفکر نرم و نگاشت شناختی ) برای دست یابی به پاسخ های مناسب برای پرسش های اصلی و فرعی تحقیق و طراحی مدل کاربردی و بومی شبکه های دانش برای صنعت نفت استفاده شود. بدیهی است با چنین رویکردی مقوله تعمیم نتایج در درجه اول اهمیت قرار نخواهد داشت، بلکه طراحی مسیر پژوهش و مدل ها و ابزارهای مناسب برای انجام پژوهش های گسترده تر بعدی هدف اصلی پزوهش خواهد بود.
توجه به این نکته بسیار ضروری است که رویکرد مطالعات موردی (موردکاوی) یک شیوه یا تکنیک پژوهشی محسوب نمی شود، بلکه نوعی استراتژی پژوهشی است. درون این استراتژی، روش ها یا شیوه های متعددی مورد استفاده قرار می گیرند و ممکن است این روش ها کمّی، کیفی و یا ترکیبی باشند. گرچه فنون و روش های مورد استفاده در استراتژی پژوهشی موردکاوی بر اساس نوع پرسش های تحقیق تعیین و مشخص می شوند، اما عموماً بیشتر این فنون کیفی هستند. (دانایی فرد و همکاران ، ۱۳۸۳)
البته اغلب پژوهشگرانی که از استراتژی موردکاوی استفاده می کنند، برای بررسی تعاملات و فرایندهای درون سازمان از مجموعه ای از فنون، روش ها و ابزارها سود می برند. این کار که به کثرت گرایی در فنون و روش های پژوهشی معروف شده است باعث بهبود روایی تحقیق می شود و برای درک پدیده های پیچیده الزامی و ضروری است (فقیهی و بامدادصوفی، ۱۳۷۸).
برخی پژوهشگران مدعی هستند که موردکاوی ها فاقد دقت و پایایی هستند و به اندازه روش های کمّی تعمیم پذیری نتایج را امکان پذیر نمی سازند. اما با توجه به اینکه در موردکاوی جزئیات فرایندهای مدیریتی و سازمانی در بستر مناسب خود تبیین و روشن می شوند، موردکاوی ها در مقایسه با برخی از فنون کمّی تجربه گرایانه معنادارتر و غنی تر هستند. اما به هر صورت با توجه به ماهیت این استراتژی پژوهشی مقولاتی چون پایایی و روایی تحقیق می بایست با دقت و وسواس بالایی مورد توجه پژوهشگر باشند. در چارچوب مورد مطالعه بنا به مقتضیات تحقیق می توان از ابزارهای پیمایشی نیز استفاده کرد (فقیهی و بامدادصوفی، ۱۳۷۸).
۲-۶٫ افق زمانی تحقیق
از منظر افق زمانی تحقیق ، تحقیقات سازمانی را می توان به دو دسته اصلی و عمده تقسیم کرد. دسته اول تحقیقات مقطعی و دسته دوم تحقیقات طولی (دوره ای یا چند مقطعی) می باشند.
پژوهش حاضر که با هدف طراحی الگوی توسعه شبکه های دانش برای هاب های پژوهش و فناوری وزارت نفت در شرایط بهینه صورت گرفته است، از این نظر یک تحقیق طولی به حساب می آید؛ چراکه موردکاوی با روش نگاشت شناختی در طی زمان صورت می پذیرد و این مرحله همراه با عدم کنترل و دستکاری متغیرها توسط پژوهشگر و مشاهده صرف متغیرها و تعاملات در طی زمان می باشد.
اما در بخش دوم پژوهش که مدل طراحی شده از طریق پیمایش به آزمون گذاشته شده است، یک تحقیق مقطعی است، چراکه پیمایش به صورت مقطعی و با کنترل متغیرها مورد اعتبارسنجی قرار می گیرد.. به همین منظور داده ها و اطلاعات هاب های پژوهش و فناوری وزارت نفت در مقطع زمانی سال ۱۳۸۴ (تعیین نقش مراکز علمی صنعت نفت بعنوان هاب های پژوهشی) تا سال ۱۳۹۲ مدنظر قرار گرفته است.
۲-۷٫ بررسی نقاط قوت و محدودیت روش شناسی تحقیق
این پژوهش نیز مانند بسیاری از مطالعات موردکاوی به بررسی عمیق یک پدیده مهم اجتماعی سازمانی (شبکه های دانش) آن طور که در میدان واقعی و عملی یک سازمان رخ می دهد، می پردازد. کثرت گرایی در مؤلفه های گوناگون روش شناسی، از روش ها، فنون و ابزارهای جمع آوری داده ها گرفته تا روش های تحلیل داده های گردآوری شده، ابتکاری بودن روش ترکیبی رویکر تفکر نرم و نگاشت شناختی و ارائه مدل جدید و نوآورانه در زمینه شبکه های دانش؛ از نقاط قوت و مزایای اصلی این پژوهش است.
همچنین حضور مستقیم پژوهشگر در سازمان های مورد مطالعه (هاب های پژوهش و فناوری وزارت نفت) امکان حرکت به سمت فهم و درک عمیق پدیده مورد بررسی را برای وی فراهم ساخته است. استفاده از استراتژی موردکاوی این امکان را فراهم ساخت که علاوه بر پی بردن به روابط و همبستگی های بین برخی متغیرهای تحقیق، فرایندهایی را نیز در ورای این گونه روابط کشف و درک کند. یکی از دستاوردهای این درک عمیق طراخی الگوی بومی توسعه شبکه های دانش برای هاب های پژوهش و فناوری صنعت نفت بوده است.
اما محدود شدن پژوهش در درون مرزهای یک سازمان، محدودیتها و کاستی هایی را در حوزه روش شناسی به پژوهشگر تحمیل می کند. از جمله این کاستی ها می توان به عدم امکان تعمیم نتایج تحقیق به سایر بخش های اقتصادی کشور اشاره کرد. (هر چند که بسیاری از تعمیم هایی که در سایر استراتژی های پژوهشی داده می شود نیز مبنای عقلایی و منطقی درستی ندارند.) محدودیت دیگری که در قالب یک تهدید همیشگی یک پژوهش موردکاوی را در معرض آسیب قرار می دهد این است که پژوهشگر مسیر پژوهش را به سمتی هدایت کند که به نتایجی که از قبل در نظر داشته است برسد. در این زمینه پژوهشگر تلاش نموده تا در فرایند انجام تحقیق بخصوص بکارگیری روش های کیفی مانند رویکرد تفکر نرم و نگاشت شناختی ، ذهنیت خود را در یافتن نتایج دخالت ندهد.
۲-۸٫ خلاصه ای از ویژگی های اصلی روش تحقیق